چپ در ایران
امکانات و دشواری‏های همگرایی و وحدت (۲)


مهدی فتاپور


• هویت جریان چپ با جانب داری از برابری و رفع تبعیض و تقویت مشارکت و نقش مردم در قدرت و تصمیم‏گیری های سیاسی و سمت گیری‏هایی نظیر دفاع از توزیع دمکراتیک قدرت، ثروت، فرصت‏ها و اطلاعات، رفع تبعیض طبقاتی، نژادی، جنسیتی، ملی-قومی، مذهبی... و پاسخ گویی مشخص برای حرکت در این راستاها در یک جامعه معین شکل میگیرد ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
دوشنبه  ۴ آذر ۱٣۹۲ -  ۲۵ نوامبر ۲۰۱٣


مقاله حاضر از طرف دست اندرکاران پروژه ی «فراخوان برای مشارکت در روند شکل دهی تشکل بزرگ چپ»، که مباحث نظری برنامه ای و ارائه طرح ها و راهبردهای سیاسی و سازمانی توسط فعالین این پروژه را در دستور کار خود دارد، برای درج در اخبار روز فرستاده شده است.


این مطلب با توجه به مباحث مطرح در راستای وحدت چپ تهیه گردیده و تلاش گردیده تا مهمترین نکاتی که به نظر من در این پروسه از لحاظ نظری و سمت گیری های آینده میتواند تاثیرگذار باشدتیتروار قید شده و مورد تاکید قرار گیرد

1- گرد آمدن همه نیروهای چپ در یک تشکل واحد ممکن نیست. در عین حال فاصله طبقاتی در ایران و تاریخ طولانی جنبش چپ که به رسوخ ایده‏‏های عدالت خواهانه در جامعه انجامیده شکل گیری یک سازمان چپ نیرومند را که بتواند در روندهای سیاسی کشور ما تاثیر گذار باشد ممکن میکند. هدف از این مباحث روشن کردن زاویه های نظری و راههایی است که بتواند به شکل گیری چنین جریانی کمک کند و وسیعترین و با کیفیت ترین نیروهای چپ کشور را در خود گرد آورد.

2 شکل گیری یک حزب تنها در ارتباط متقابل با نیروهای اجتماعی آن حزب ممکن است و تا زمانی که سازمان‏ها و فعالان چپ بدلیل شرایط حاکم بر کشور از چنین امکانی محرومند، شکل دهی یک حزب سراسری چپ ممکن نیست.در چنین شرایطی مهمترین نقشی که تلاش‏های امروزین می‏تواند ایفا کند زمینه سازی نظری و ارائه مدل از سازمان واحدی است که هر جریان برای آینده ایران ضرور می‏داند. سازمان‏های چپ در خارج از کشور در صورتی که بتوانند در قانع نمودن فعالان چپ به کارآ بودن مدل ارائه شده و در برخورد و مشارکت در روندهای سیاسی کشور توانایی نشان دهند میتوانند در وحدت چپ و شکل دهی حزب واحد در ایران تاثیر مثبت داشته باشند.

3 مرز و هویت سازمانهای سیاسی جدی و توده ای بر اساس تاریخ و عملکرد مشخص آنها تعیین میشود. مباحث نظری و چشم اندازهای فردا آنجایی میتواند به شکل گیری و هویت یک جریان سیاسی منجر شود که در عملکرد آن جریان انعکاس یابد. مباحث نظری راجع به آینده های دور در درون یک حزب ضرور است ولی هویت این حزب بر مبنای این فرضیه ها و نظریه ها تعیین نمیگردد.

4 مرزبندی مابین کمونیسم و سوسیالیسم و سایر گرایش های چپ در گذشته تنها یک تمایز در تبین آینده جامعه بشری نبود. این گرایشها پاسخ‏های متفاوت به مسائل مشخص آنروز و سمتگیری های گوناگون در قبال نیروهای قدرتمند در سطح جهان را نمایندگی میکردند. این مرزبندی ها واقعی، و گرد آمدن معتقدین به چنین گرایشهایی در یک حزب ناممکن بود. این مرزبندی برای کسانی که معتقدند استقرار بلاواسطه سوسیالیسم امروز در دستور نیست و در راستای تقویت دمکراسی و ارزشهای سوسیال در جامعه میکوشند و راه دست یابی به جامعه آینده عادلانه بشری را علیرغم تبیین های متفاوت از طریق چنین تلاشهایی در شرایط کنونی می بینند پایان یافته است. تبین های متفاوت از آینده جامعه بشری در نسل های بعدی، می‏تواند به شگل گیری گرایش‏های متفاوت در درون حزب بیانجامد ولی درشکل دهنده هویت یک سازمان وسیع چپ نیست .

5 هویت جریان چپ با جانب داری از برابری و رفع تبعیض و تقویت مشارکت و نقش مردم در قدرت و تصمیم‏گیری های سیاسی و سمت گیری‏هایی نظیر دفاع از توزیع دمکراتیک قدرت، ثروت، فرصت‏ها و اطلاعات، رفع تبعیض طبقاتی، نژادی، جنسیتی، ملی-قومی، مذهبی، حفظ محیط زیست، دفاع از منافع کارگران و مزدبگیران هواداری از تغییرات اجتماعی و اقتصادی و پاسخ گویی مشخص برای حرکت در این راستاها در یک جامعه معین شکل میگیرد. مباحث نظری آنگاه در تبیین هویت اهمیت مییابد که به پاسخ های متفاوت و یا متضاد به وظایف مشخص نیرو در شرایط کنونی بیانجامد.

6 تقسیم نیروها به چپ و یا چپ تر تنها با وارد شدن به مباجث مشخص برنامه‏ای و پاسخ به معضلات اقتصادی اجتماعی معین امروز کشور ما عملی است . تمایزاتی که تقسیم کننده احزاب اروپایی است بعینه در کشور ما موضوعیت ندارد.

7 توجه به ماحث نظری مطرح در احزاب و تحلیل گران چپ ضرور است ولی این توجه در صورتی مفید خواهد بود که تمایزات موجود در این کشورها و کشورما مورد توجه قرار گیرد. در دو دهه اخیر در آمریکای لاتین احزاب چپ نیرومندی شکل گرفتند که برخی از آنها موفق شدند قدرت سیاسی را بدست آورند. توجه به تجربیات، دست آوردها و مشکلات این احزاب با توجه به نزدیکی بیشتر موقعیت این کشورها با کشور ما ضرور است.

8 یکی از پایه ای ترین مشکلات سازمانهای سیاسی خارج از کشور فاصله آنان با نسل های بعدی است. سازمانهایی که معدل سن آنان بالای 50 سال است قادر نیستند حتی در شرایط مساعد با جوانان و نسل های بعدی رابطه برقرار کنند. حل این مشکل از طریق جذب چند فعال جوان ممکن نیست. ارتباط با نسل های بعدی نیازمند تغییرات رادیکال در نحوه فعالیت و روابط احزاب است.

مهدی فتاپور
24.11.13

بحث مشروحتر در این زمینه را هفت ماه پیش در مطلب دیگری انجام داده ام. ان مطلب را هم می توانید در صفحه ای به آدرس زیر بخوانید:
www.akhbar-rooz.com