معذرت خواهی پاپ مشکل اسلام و مسلمانان را حل نمی کند


علی سالاری



اخبار روز: www.iran-chabar.de
دوشنبه  ۲۷ شهريور ۱٣٨۵ -  ۱٨ سپتامبر ۲۰۰۶


در خبرها آمد بود که پاپ بندیک در سخنان اخیرش ازواقعه ای تاریخی یاد کرده که دردیالوگ بین امپراطور بیزانس و اندیشمند ایرانی مسلمان، پیامبر اسلام به خشونت متهم شده بوده است. این سخنان واکنش های تندی را در میان رهبران مسلمان، برخی رهبران سیاسی و بویژه بنیادگرایان اسلامی در سراسر جهان برانگیخت. حال آنکه بجا بود تا سایر رهبران مذهبی جهان نیزعلیه خشونت مذهبی در جهان، که معضل اصلی و روبه گسترش دوران ماست، بطور جدّی موضع گرفته و از تهدید بنیادگرایان نهراسند .  
 
در این شکی نیست که متولیان رسمی دین، دشمن ترین دشمنان عقل و خرد و اصلی ترین عاملان عقب ماندگی جوامع انسانی، از انقلاب کشاورزی تا به امروز بوده اند. روحانیون رسمی مذاهب، هر زمان پایشان به قدرت سیاسی کشیده شده، غل و زنجیر ها را بر فکر و روح و دست و پای مردمان تنیده و با تفتیش عقیده و کشتار و سرکوب پیشاهنگان جوامع خود، بطور مستمر با هرگونه نوآوری علمی و عقلی مبارزه کرده اند. دوران سیاه و طولانی قرون وسطای اروپا و عقب ماندگی مسلمانان هر دو مایه شرم و سرافکندی ابدی رهبران مذهبی تا همیشهً تاریخ باقی خواهند ماند .
 
شکوفایی تمدن اسلامی در گذشته و مسیحیت بعد از رنسانس، هر دوناشی از تأثیرات عقل گرایی یونانیان و خرد گرایی ایرانیان بوده است. آنچه اسلام را دینی جهانی ساخت غلبه بر امپراطوری ایرانیان بود و آنچه اسلام را به دینی جهانی و ماندگار بدل کرد آشنایی باً آثار یونانیان بوده است. اگر ایرانی ها را از اسلام و یونانی ها را از مسلمانان بگیرید، میراثی   جز همان آداب و سنن بدوی عشیرتی و قبیلگی، باقی نمی ماند. میراثی که با بربریت بیرحم   و خون محور، جزتبعیض قبیلگی و مذهبی و سنگسار(رجم) و قصاص (خونریزی) و تعذیر(شکنجه) مرسوم در زندگی بدوی قبایل صحرا نشین عرب، هیچ افتخاری برای   بشریت گذشته و حال بدست نمی دهد. استنادات بنیادگرایان اسلامی به آیهً آخر سورهً فتح " محمد رسول الله و الذین معه اشداء علی الکفار رحماء بینهم..." که انسانها را نخست به دو دستهً مسلمان   و غیر مسلمان و بر همین سیاق "خودی و غیر خودی" تقسیم کرده و آنگاه شدید ترین رفتارها(تعدی و تجاوز به جان ومال و نوامیس) غیر خودی ها را مجاز می شمرند، نمونه ای از خروارها دستورات و تعالیم مذهبی است که سرمشق اخلاقی بنیادگرایان اسلامی قرار گرفته است .
 
بر همین سیاق، درس آموختگان و سخنگویان اصلی جهان اسلام، در روزگار ما، بنیادگرایان مذهبی اند. آموزه های سنتی مدارس اسلامی اکثراً مشوّق و حامی تبعیض و خشونت هستند که تفکیک عشیرتی و قبیلگی، و بدنبالش تبعیض نژادی و جنسی را گسترش می دهند. مبلغین مساجد مسلمانان در غرب و شرق عالم عموماً در سودای تشکیل حکومت جهانی و خلافت اسلامی، در علن و خفا، مروج خشونت و حامی تروریسم اند. در دوران جهانی شدن، با فراگیرشدن ارزشهای جهانشمول انسانی و گسترش دموکراسی درسراسر جهان، رهبران سنتی و بنیادگرای اسلام به واکنشی فرصت طلبانه برخواسته اند. این متولیان رسمی مذاهب گوناگون اسلامی، استقبال مردم جهان از انتخابات آزاد، عرفی شدن قوانین و رفع تبعیضات قومی، مذهبی، جنسی و نژادی، را مغایر با منافع و جایگاه تاریخی خود یافته، زالوصفتانه مانع گسستن زنجیرهای اسارت قرون و آزادشدن انرژی پتانسیل مسلمانان جهت رشد و شکوفایی جوامع مسلمان شده اند. مقابلهً علنی بنیادگرایان مذهبی با دستاوردهای تمدن انسان امروز، که در نهادهای مدنی مدرن، اعم از سوسیالیستی، لیبرال، سکولار، فیمینیست و غیره حاصل شده، حاکی از این رویکرد قرون وسطایی بنیادگرایان می باشد. میدان دار شدن بنیادگرایی مذهبی، اصلی ترین عامل عقب نگهداشتن ملت ها و چالش جدی صلح، ثبات و امنیت منطقه ای و بین المللی، در دوران ما می باشد .
 
ناگفته نماند که بعد از جنگ سرد، رویکرد نومحافظه کاران آمریکا به مذهب، به این موج بنیادگرایی مذهبی در جهان دامن زده است. رئیس جمهور آمریکا هم خود را ناجی مذهبی می پندارد، رواج اصطلاحاتی مانند: "خدا به آمریکا زیر سایهً صلیب برکت بده، تحت فرمان خدا، به خدایی که ما توکل می کنیم ":
Common expressions in the US: “The God we trust”, “under the God”, “God bless America”
نمونه هایی از ترویج مذهبی کردن سیاست (در مقابله با بنیادگرایان اسلامی) بویژه بعد از حملهً تروریستی ٩/١١ است .
 
امروزه رهبران رسمی اسلام، با فاصلهً زیادی از کلیسای کاتولیک عقب مانده اند. کلیسای کاتولیک با برسمیت شناختن آزادی مذهب در کنگره دوم شورای واتیکان،   بطور آشکاری از دوران سیاه تفتیش عقاید قرون وسطی فاصله گرفته است. برسمیت شناختن آزادی مذهبی توسط کلیسای کاتولیک، عامل تعیین کننده و آغاز گر موج سوم دموکراسی در کشورهای عمدتاً کاتولیک جهان در اروپای مرکزی و آمریکای لاتین بوده است. ولی متقابلاً اکثرمبلغین و رهبران مذهبی اسلام در مدارس، منابر و مساجدشان   مویّد تبعیض و مشوّق خشونت علیه غیر خودی ها (اعم از مسلمان و غیر مسلمان) هستند. آنها نه تنها پیروان سایر ادیان، بلکه مخالفین و منتقدین مسلمان خود را نیز تحمل نمی کنند. رهبران جهان اسلام، هنوزدر مراکز عمدهً علمی مذهبی از الازهر درمصر، تا مدارس علمیهً نجف و قم، نه تنها به فکراجتهاد و نوآوری مذهبی در برسمیت شناختن آزادی مذهبی بر نیامده اند، بلکه بطور رسمی و غیر رسمی خشونت مذهبی علیه گرایشهای مذهبی که بطور روز افزونی از ایدئولوژی های مدرن سکولار، لیبرال، سوسیالیست، و فمینیست تأثیر می پذیرند را تبلیغ، تشویق و تا آنجا که بتوانند، حمایت می کنند. ولایت مطلقهً فقیه و پیروانش در ایران، خود را تنها نظام برحق (با توجیهات شرعی) بر روی کرهً خاکی می پندارند و احمدی نژاد برای گسترش دامنهً قدرت آن حاضر است منطقه و جهانی را بکام بلوا، آشوب وآتش بکشد. بدلیل کثرت جمعیتی مسلمانانی که رهبران آن هنوز بفکر اجتهاد و انطباق اسلام با مبانی زندگی امروزنیافتاده اند؛ بنیادگرایی و خشونت مذهبی، دست آوردهای مثبت تمدن بشر، از رنسانس تا به امروز را بطور جدی تهدید می کند. برای غلبه بر این موج افراط گرایی و خشونت مذهبی (اعم از یهودی، مسیحی و مسلمان) بجاست تا :
 
١ . رهبران مذهبی جهان بطور قاطع و هم صدا علیه خشونت مذهبی، از هرنوع، بویژه تروریسم اسلامی، موضع گرفته، مانع گسترش نفرت و قهر و خشونت، بنام مذهب، بین شهروندان جامعهً جهانی گردند. چنین موضعگیری صریح و قاطعی علیه بنیادگرایان مذهبی می تواند مانع گسترش تبعیض و خونریزی تحت نام مذهب گردد.این رهبران با دیالوگ بین خودشان، می توانند به اجتهاد و نوآوری دینی دست زده، با تأکید بروجه انسانگرایانه و مشترک ادیان، به برقراری صلح، امنیت، ثبات و همزیستی مسالمت آمیزبین شهروندان دهکدهً جهانی در دوران جهانی شدن کمک کنند. اجتهاد و نوآوری مذهبی می تواند رسوبات اعتقادی تبعیض آمیز و خشونت برانگیز، بارث رسیده از دوران های گذشته را از چهرهً ادیان بزداید؛ امری که نه تنها درمبارزه با ناامنی و تروریسم، بلکه در برقراری صلح، آزادی و دموکراسی در جوامع مسلمان لازم و ضروری می باشد. بی شک چنین حرکتی، قدمی بزرگ و موثر درراستای ابهام زدایی از چهرهً اولیا و رهبران دین ، منجمله پیامبر اسلام (ص)، نیز محسوب خواهد شد .  
 
٢ . رهبران سیاسی مخالف بنیادگرایی مذهبی نیز باید ضمن پرهیز از مذهبی کردن سیاست، در مبارزهً ریشه ای با تروریسم و خشونت مذهبی، سیاست های خود را هماهنگ کنند. دولت های مهاجر پذیر، که پیش از این بنیادگرایان مذهبی را تنها برای دیگران، مثلا مردم خاورمیانه، می خواستند، حالا لازم دیده اند تا از پناه دادن به فعالان و رهبران بنیادگرای مذهبی که به قانون عرفی اعتقادی ندارند، پرهیز کرده و از گرایشات سکولار، مترقی و میانه رو مذهبی حمایت کنند .
 
٣ .   تبلیغات رسانه های جهانی در مبارزه با تروریسم اسلامی تصویری دوقطبی و منحرف کننده را از شرایط بدست داده است که گویی ابتکار عمل آن بدست افراطیون مذهبی است. بنیادگرایانی که هرکدام، برای توجیه مواضع خود علیه دیگری، به مذهب متوسل شده اند. در چنین فضایی، روشنفکران و احزاب و فعالان سیاسی، در چگونگی تنظیم رابطه با این دوقطب بنیادگرا ( حامیان دولت مذهبی از طرف بنیادگرایان اسلامی، و مذهبی کردن سیاست توسط نومحافظه کاران آمریکا) دچار سردرگمی شده و ای بسا به دام حمایت از یکی، در مخالفت با دیگری، می افتند. حال آنکه هر چند سیاست های اسرائیل و آمریکا در منطقهً خاورمیانه قابل دفاع نیست، ولی حمایت از تروریسم و فاشیسم مذهبی نیز منجر به وخیم تر شدن اوضاع در منطقه و جهان می گردد. بهمین دلیل، سیاستمداران و روشنفکران چپ جهانی که در مخالفت با آمریکا از بنیادگرایان مذهبی دفاع می کنند، مانند حمایت چاوز از احمدی نژاد، اشتباه استراتژیک فاجعه باری مرتکب می شوند. متقابلاً، روشنفکران لیبرالی که در مخالفت با بنیادگرایان مذهبی به حمایت تمام عیار از نومحافظه کاران آمریکایی می رسند نیزاشتباه می کنند. آکادمیسن ها، روشنفکران، احزاب و فعالان سیاسی لازم است تا از هردو شق گسترش بنیادگرایی (اسلامی کردن دولتها در کشورهای مسلمان و نیزمذهبی کردن سیاست در اسرائیل و آمریکا) تبری جسته وشقّ سومی را انتخاب کنند. راه حل سومی که از طرف اپوزیسیون ملاهای حاکم بر ایران ارائه شده، مبنی بر سیاست نه جنگ با ایران و نه سازش با رژیم ملاها، بلکه حمایت از نیروهای جبههً سوم، راه حلی مسئولانه و درست است که باید مورد حمایت و سرمشق دیگران نیز قرار گیرد .
‏دوشنبه‏، 2006‏/09‏/18
آدرس وبلاگ : gozarbedemocracy.blogspot.com