از : لیثی حبیبی م. تلنگر
عنوان : سلام بر خلق عرب ایران
دفعه پیش در نامه ای پر از مهر و دلسوزی خطاب به یوسف عزیزی بنی طرف گرامی، بی سانسور همان نوشتیم که در شورا شور سخن از دل بر می آمد. و آن اندیشمند خلق عرب با بزرگواری ی بی سابقه ای با آن نامه ی دوستانه ی بر خورد کرد - یعنی با زبان گویای سکوت گفت: ما با حرف حق و راستی نمی جنگیم.
نوشتم «بی سابقه»، زیرا در بین ما ایرانیان اغلب رسم است که ثابت کنیم فقط حق با ماست و قبیله ی ما.
نه ایشان و نه هیچ عرب زبان دیگری به آن نامه ی پر از مهر و دلسوزی و رُک گویی عکس العمل معمول قبیله گرایانه نشان نداد. و این مرا بیش از پیش به این مردم مظلوم و شریف هم میهن امیدوار ساخت.
و اینک می بینم که نتیجه گیری من نسبت به اندیشه ی والای آن عزیزان درست بوده، زیرا می بینم راه در گیری های کور و ویرانی که حاصلِ زخم، عصبیت و در نتیجه خود گم کردگی است و ربطی به مبارزه ی درست مردمی ندارد، را در پیش نگرفته اند؛ و روی «مبارزه مسالمت آمیز مردمی» تأکید کرده اند.
و از این زیباتر نمی شود.
در نوشته ی پیشین خود خطاب به نویسنده ی گرامی یوسف عزیزی بنی طرف مانند دوست واقعی بی هیچ تعارفی سخن دل گفتیم. و اینک نیز در برابر این منطق زیبا و مبارزه ی درست و مردمی و بی بن بست، سر تعظیم فرود می آوریم. خلق عرب ایران همانقدر عزیز است و باید حقوق داشته باشد که خلق های دیگر ایران زمین.
ما این درد دل، مویه و دلسوزی شما برای مردم غارت شده و طبیعت ویران گشته را تا ژرفای آن درک می کنیم و دستتان را گرم می فشاریم و به شما تبریک می گوییم که راه خود را از جریانات تروریستی و ضد بشری جدا ساخته اید، که اغلب در سر پیچ های تاریخی به کمک نیرو های غارتگر خارجی و یا رژیم های ارتجاعی داخلی که در لبه ی پرتگاه تاریخ قرار گرفته اند، می آیند - آنطور که تفنگچی های مزدور و عقب افتاده، مبارزه ی مردمی را در سوریه تعطیل کردند؛ و اندیشمندان عدالتخواه و آزاده ی آن کشور را بکلی به حاشیه راندند؛ و ویرانی چنان ببار آمد که شاید یک قرن وقت احتیاج داشته باشد تا فقط خرابی ها را بسازند و به حالت زمان قبل از جنگ داخلی بر گردانند. این بزرگترین کمک بود به رژیم ارتجاعی و دیکتاتور و آدمکش اسد دوم که باید می رفت.
و در چنین حالی طبیعی است که دیگر حقوق طبیعت و انسان مفهومی ندارد. و کسی نمی پرسد: امروز چقدر از محیط زیست ویران شده؛ چند نفر در سوریه زیر بمباران و یا در در گیری ها کشته شدند؛ و هم نمی پرسند: چند نفر از آنها کودک، بیمار، زن حامله، پیر و یا کلن شهروند عادی بوده؛ زیرا شرایط جنگی است؛ و این بزرگترین کمکی بود که تفنگچی های مزدور و عقب افتاده به رژیم تا مغز استخوان ارتجاعی سوریه و سود جویان بازار خون و صاحبان سلاح در جهان نمودند.
اندیشمندان کشور در شرایط جنگی به گوشه خزیدند، سد ها هزار آواره شدند، سد ها هزار کشته و زخمی شدند و حالا رژیم اسد دوم امیدوار به ادامه حکومت سلسله ی خود گشته.
امیدوارم بچه های زخمی و شریف بلوچ نیز این را در یابند که هیچ اردویی، حتی میلیونی در بلند مدت حریف مبارزان متشکل مردمی نیست.
انفجار و کشتار و تفنگ درمان ما نیست، درمان ما دست ها را به هم دادن است و یکپارچه ایستادن. و چنین مردمی، بی هیچ تردیدی اردویی شکست ناپذیر است.
در ضمن نباید آن رانت خواران و دزدان دولتی را نماینده ی خلق فارس دانست. دزد و غارتگر نه وطن دارد و نه می تواند نماینده ی خلقی باشد.
آنها حتی به همان فرهنگ فارسی که مدعی پاسداری از آنند مسلط نیستند. بلکه پشت بعضی شعار ها برای غارت بیشتر و رانت خواری راحت تر مخفی شده اند. آنها حتی واژگان ایرانی را نمی شناسند. برای اینکه سخن به درازا نکشد، برای اثبات این نوشته ی خود عزیزان خواننده را رجوع می دهم به نظرگاه آخرین پست وبلاگ «وَشتَنِ واژه ها»، تا ببینید "آریایی بازی" و پارسی پارسی کردنشان نیز شعاری تو خالی است و البته مایه ی تفتین و تفرقه.
پس بر قرار و زنده باد اتحاد همه ی خلق های ایران زمین برای ساختن ایرانی زیبا، آباد و شاد!
«جنبش پاکیزه خوی تالش»
۵۹۰۴۶ - تاریخ انتشار : ۱٣ آذر ۱٣۹۲
|