تفاضای کمک و پشتیبانی
نامه علیرضا کرمی خیرآبادی از زندان گوهردشت



اخبار روز: www.iran-chabar.de
سه‌شنبه  ۲٨ شهريور ۱٣٨۵ -  ۱۹ سپتامبر ۲۰۰۶


بنام خداوند هستی آفرین
درود بر ملت غیور ایران
من، علیرضا کرمی خیرآبادی، بعلت ممنوع الخروج شدن بی دلیل از کشور و ایذاء و آزار وزارت اطلاعات در رابطه با هواداری برادرم عبدالرضا خیر آبادی از سازمان مجاهدین خلق و نیز به جهت فشارها و نقض حقوق انسانی خود و خانواده ام و ملت ایران، در واکنشی طبیعی اقدام به عمل هواپیماربایی در جهت نجات خود و خانواده ام از دست ستم و فشارهای غیر انسانی حکومت نمودم تا بتوانم با فرار خود و خانواده ام از این منجلاب، رهائی یابم .لذا حکومت ملایان در جهت تبرئه خود و منحرف نمودن اذهان عمومی نسبت به اعمال ضدانسانی خود در حق ملت ایران با جاسوس معرفی کردن من، اهداف خود را دنبال کند و برای آنکه بگوید در ایران ظلم و ستمی نیست قصد دارد که مرا هواپیماربا و یا جاسوس معرفی کند. درحالی که اقدام عصیان گونه من، بعلت مشکلاتی بود که حکومت برای من و خانواده ام بوجود آورد والا من هواپیما ربا و نه جاسوس هستم.
  من از رژیم حاکم بر ایران می پرسم: به چه حسابی بیش از هفت سال مرا بجرم دروغین جاسوسی برای حکومت بعثی عراق و صدام حسین در زندان نگاهداشته و به   اعدام محکوم کرده، شیرازه خانواده ام را از هم پاشیده و اموالم را علی رغم نداشتن حکم مصادره اموال، مصادره کرده و پس نمیدهد؟ در مورخه سه شنبه ۹/۵/۱٣۷٨ سرویس امنیتی کشور اردن، دریک نقشه از پیش طراحی شده با کمک دولت بعثی عراق بمنظور فریب دادن جمهوری اسلامی، پس از آنکه با تبانی، من و خانواده ام را از زیر پوشش سازمان ملل خارج کرده و به زعم خودشان حافظه ام را نیز پاک کرده بودند، مرا در یک فروند هواپیمای خطوط هوائی سلطنتی کشور اردن بنام "قاهره" سوار کرده و در ته باند فرودگاه مهر آباد تهران به کمال خرازی، وزیر خارجه وقت ایران و نماینده وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی تحویل دادند و به دروغ گفتند که من جاسوس عراق در اردن بوده ام. ماموران اطلاعات هم، بدون آنکه من ترمینال فرودگاه مهر آباد را پاس کرده باشم، مرا با یک عملکرد مافیایی از راههای غیرقانونی به وزارت اطلاعات و سپس به زندان بردند و پس از یک محاکمه فرمایشی بدون حضور وکیل دل خواهم، مرا به جرم جاسوسی برای حکومت بعث عراق و صدام حسین، به اعدام محکوم کرده و در مورخه سه شنبه ٣/٣/۱٣۷۹ در روزنامه کیهان صفحه حوادث گزارش کردند که من جذب سرویس اطلاعاتی عراق بعثی شده ام و سازمان امنیت آن کشور، برای من پاسپورت جعلی تهیه نموده و مرا برای جاسوسی به داخل ایران فرستاده است. این در حالای ست که اولا من در کشورهای عراق و اردن نیز بجرم دروغین جاسوسی برای جمهوری اسلامی ایران زندانی بوده و بشدت شکنجه شده ام و زبان عربی هم نمی دانم و خانواده هفت نفره ام نیز به همراه من بوده اند. آیا مگر می شود کسی که زبان عربی نمیداند، بمنظور جاسوسی   به کشوری عربی گسیل شود آنهم با خانواده هفت نفره؟  
جالبتر اینجاست که دولت جمهوری اسلامی، حدودا شش سال بعد از درج خبر جاسوسی من برای عراق بعثی در روزنامه کیهان مورخه فوق الذکر، و بعد از آنکه صدام حسین و حکومت بعثی عراق سقوط کردند، مجددا در مورخه پنجشنبه ۲۲/۱۰/۱٣٨۴ در روزنامه ایران صفحه ٣ ستون "دیگه چه خبر" در خبر اول آورده است که من جذب سرویس اطلاعاتی اسرائیل شده ام و "موساد" برای من گذرنامه جعلی تهیه و بمنظور جاسوسی ، مرا به ایران گسیل کرده و ماموران وزارت اطلاعات ایران هم در مرز بازرگان مرا دستگیر کرده اند و این نیز در حالیست که همانگونه که گفتم من در مورخه ۹/۵/۱٣۷٨ در انتهای باند فرودگاه مهر آباد تهران، توسط سرویس اطلاعاتی اردن به مقامات جمهوری اسلامی تحویل شدم. خبرهای مندرج در روزنامه مزبور با فاصله زمانی پنج شش ساله که من در همین فاصله در زندانهای ایران بوده و هستم، سندهای غیرقابل انکاری هستند که ثابت می کند من اصلا جاسوس نیستم و این اتهام ننگین را به من نسبت داده اند تا بتوانند به خیال خودشان علل اقدام هواپیماربایی من را سرپوش گذاشته و یا توجیه کنند. اولا من در شغلی نبودم که دارای اطلاعات سری باشم چون افسر اداره ایمنی و آتش نشانی شرکت ملی نفت ایران بوده و اطلاعات من در ارتباط با ادوات آتش نشانی است که این اطلاعات سری نبوده و بدرد کسی و یا کشوری نمی خورد که من آنها را دراختیار آنها قرار داده باشم و از این گذشته، من جاسوس کی هستم؟ جاسوس حکومت بعث عراق؟ جاسوس صدام حسین ؟ دیگر نه حکومت بعثی در کشور عراق وجود دارد و نه صدام حسینی برسر کار است تا بتوان مرا به جرم جاسوسی برای آنها، در زندان نگهداشت. از طرفی من بالاخره نفهمیدم که جاسوس عراق هستم یا جاسوس اسرائیل و یا جاسوس جمهوری اسلامی که به همین خاطر در دو کشور عربی مزبور، زندانی و شکنجه بسیار شدم؟ و احساس می کنم که جمهوری اسلامی مرا در زندان نگاهداشته تا برای رسیدن به اهداف خود، هرازگاهی بنوعی مثل دو روزنامه فوق الذکر مورد سوء استفاده قرار دهد. در این مدتی که در زندانهای ایران هستم، برادرم عبدالرضا کرمی خیر آبادی که هوادار سازمان مجاهدین خلق بود و پسرم امید کرمی خیرآبادی، به طرز مشکوکی کشته شدند و خودم نیز در زندان چند بار مورد سوء قصد قرار گرفته ام ضمنا در اثر شکنجه از ناحیه کمر، زانو، شبکیه چشم چپ، گوش راست، قلب و مجاری ادرار ، نیاز به عمل جراحی و درمان دارم که قریب هشت سال است در زندانهای ایران از مداوای من ممانعت به عمل میآید   و من همچنان با دردهای جان فرسای مذکور، تحمل حبس می نمایم وبا توجه به ترور برادرم عبدالرضا کرمی خیر آبادی در سوم دسامبر ۲۰۰٣ در اسلو، پایتخت نروژ و ترور پسرم امید کرمی   خیر آبادی که رژیم ادعا می کند در مورخه هفدهم اکتبر ۲۰۰۵ در کشور ترکیه خودکشی کرده و از ارائه گزارش پلیس دو کشور مزبور به ما خودداری کرده اند و نیز مرگهای مشکوکی مثل مرگ اکبر محمدی و ولی الله فیض مهدوی و نیز با توجه به سوء قصد چند باره به جان خودم و ایضا در خطر بودن جان دیگر اعضاء خانواده ام، از تمامی انسانهای آزاده می خواهم در رابطه با مواردی که اینجانب ذکر کرده ام علی الخصوص با کنار هم قراردادن گزارشهای روزنامه کیهان مورخه ٣/٣/۷۹ و روزنامه ایران مورخه ۲۲/۱۰/۱٣٨۴ در کنار هم، در مورد اینجانب قضاوت نموده و از هر گونه حمایتی که مقدور است دریغ نفرمایند.
 
علیرضا کرمی خیرآبادی
زندان گوهردشت (رجایی شهر)
 
منبع: سایت آسمان نیوز