از : ا. م. شیری
عنوان : قابل توجه آقای شمس
آقای شمس با عرض پوزش، نوشتاری نسبتا جامع پیرامون نفت شمال تقدیم حضورتان می دارم. البته نوسته بنده نیست. متاسفانه خود شما نیز در این نوشته در ارزیابی از حزب توده ایران، مجبور به تناقض گویی دهشتناکی شده اید. پیشاپیش محض خاطر گرامی شما و برای اجتناب از تحریک احساسات ضد توده ای تان، لازم به عرض می دانم که بنده هیچگاه عضو حزب توده ایران نبوده ام و در آینده نیز قصد عضویت در آن را ندارم. اما این یک واقعیت روشن برای دوستان و حتی دشمنان سوسیالیسم علمی است که حزب توده ایران بعنوان وارث بحق حزب کمونیست ایران، تنها ناشر افکار و ایدئولوژی مارکسیستی- لنینیستی در ایران بوده و من شما حتی برغم درک درست یا نادرست خودمان از مارکسیسم- لنینیسم از منابع ترویجی حزب توده ایران آموخته ایم.
بهر صورت، توجه شما را به مطلب «پیرامون نفت شمال» جلب می کنم! با آرزوی موفقیت.
پیرامون مسئله نفت شمال
چگونه «اوستا گوزک» تاریخ را واژگونه می نمایاند!
میخ را بر دیگران کردند و من گوزُک شدم
تا کجا بنگر که بر ما عاجزان زور آمده!
حاجی اسماعیل سیاه (گوزُک)*
نوشتار «سخنی با آقای محمدرضا شالگونی» در یکی از گاهنامه های اینترنتی توجهم را به خود جلب نمود. شاید لازم نبود چنین یادداشتی را بنویسم. راستش، عنوان نوشتار را چندان شایسته ندیدم. ناچار شدم کمی پایم را از گلیمم بیشتر دراز کنم و عنوان دیگری را که شایسته تر می دیدم، برگزینم و این «پیش در آمد» را به این نوشتار روشنگر و ارزنده بیفزایم. پیشاپیش می دانم که عنوان نوشتار، خوشایند برخی ها نخواهد بود؛ چه باک! مگر نه آنکه «من، آدمی شوخ طبع هستم، ولی قانون امر می کند که با وقار بنویسم. من بی پروا هستم، ولی قانون فرمان می دهد که قلم من باید فروتن باشد؛ خاکستری بر روی خاکستری، تنها رنگی از آزادی که قانون به من اجازه می دهد آن را به کار برم. هر قطره ی شبنم در زیر تابش خورشید به رنگ های بی پایان می درخشد، ولی خورشید ذهن در فرد، چیزی که بازتاب باید، نیابد جز یک رنگ، آن هم رنگ رسمی و مجاز را بیافریند! گوهر ذهن، همواره ذات حقیقت است و شما با این گوهر چه می کنید؟ فروتنی؟ گوته می گوید: فقط فرومایگان، فروتن هستند؛ و شما می خواهید بر سر ذهن همین بلا را بیاورید؟!» (در ستایش رسانه های آزاد، کارل مارکس، برگردان زنده یاد محمد جعفر پوینده)
آنچه بویژه این نوشتار را برجسته می کند، علمی و مُستند بودن آن است. نویسنده با بیانی گُواهمند (مُستدل)، واقعیتی تاریخی را آنگونه که براستی رویداده در میان می گذارد؛ واقعیتی که گروه نه چندان کوچک روشنفکران خودفروخته و خودباخته و از آن میان بویژه «چپ نمایان»، شبانه روز به واژگون جلوه دادن آن و مانند آن سرگرمند. از آنها انتظاری جز این نیست و از همین رو سخنی با آنها در میان نهادن نیز کاری بیهوده است. به گفته سعدی: «عِرض خود می برند و زحمت ما می دارند!». با این همه خوش دارم، نوشتار یاد شده در بالا را بیشتر بهانه ای برای بجای خود نهادن واقعیت هایی تاریخی بپندارم که دانسته و آگاهانه از سوی میرزا بنویس های "تاریخدان" یا "اوستا" های لافزن از جای خود برکنده شده و پس و پیش شده اند. از دید من، نویسنده در انجام این کار کامیاب بوده است.
آنچه به تجربه و به درازای نزدیک به بیست سال زندگی در یکی از کشورهای نزدیک به مرکز دوزخ سرمایه داری برایم روشن شده، وابستگی های مستقیم یا غیرمستقیم اقتصادی و مالی کم و بیش همه «حقیقت ستیزان» و بویژه «چپ ستیزان» است. بسیاری از آنها، با نهادن پوستینی از چپ بر دوش، منافع اربابان خود را پاس داشته و می دارند. مانند آنها، نه تنها در بیرون ایران که در میهن مان نیز کم نیستند؛ بسان آن «قهرمان یک لاقبای کارگری» که گوشه ای دِنج در دانشگاه دارد و هر از گاه با قاشق چای خوری در استکان قندپهلویش توفان به پا می کند یا این یکی که «تخصص ویژه» ای در اسناد «کُمینترن» و "تاریخ" سازمان های کمونیستی جهان و ایران پیدا نموده، گهگاهی با کشیدن مویی از ماست (یا چیز دیگری)، آسمان و ریسمان را با آب و تاب فراوان به هم می بافد و یا آن دیگر که پرچم «وحدت نظری» سازمانی سیاسی را با هستی بیمانند خود بلند نموده، بی آنکه به روی خود آورد که «به ده راهش نمی دهند؛ سراغ کدخدا را می گیرد!».
این نمونه ها و دیگرانی همانندشان، ویژگی های کم و بیش مشترکی دارند که مهم ترین آنها داشتن حافظه ای کم و بیش نیرومند برای بلغور کردن مشتی احکام خشک کتابی و سرهم بافتن راست و دروغ به هم، هرج و مرج جویی، آشوب اندیشگی در گفتار و نوشتار، دزدی اندیشه و گفتار دیگران و به نام خود جازدن آنها به شکلی دگرگون یا مسخ شده و نیز گُنده گویی و ادعای پرچمداری در این یا آن زمینه است. به قول معروف: «خدا آخر و عاقبت مان را به خیر کند!»
ب. الف. بزرگمهر پنجم آبان ۱۳۸۹
* اسماعیل سیاه معروف به اسماعیل گوزُک و سیاه سپید اندرون، شخصیت بذله گو، سیاستمدار، مبارز و یکی از شاعران معاصر افغانستان، اهل هرات و از فرهنگیان، درباریان، شخصیتهای بانفوذ فرهنگی و سیاسی زمان خویش بود که اشعار، شوخی ها و مزاحهای متعددی از او به یادگار ماندهاست. بارزترین یادگاریهای اسماعیل سیاه ، شوخیها و مزاح متعدد او و شکست ناپذیری اش در مزاح و شوخی است که همینک پس از گذشت نزدیک به یک قرن هنوز زبانزد مردم افغانستان است. حاجی اسماعیل سیاه بیش از همه در میان مردم هرات معروف است. او را در زمان حیاتش بیشتر بنام گوزُک (به فارسی ایران: گوزو) می شناختند.
برگرفته از دانشنامه آزاد «ویکی پدیا»
***
سخنی با آقای محمد رضا شالگونی
دو چیز طیره عقل است
دم فروبستن به وقت گفتن و
گفتن به وقت خاموشی
سعدی
پرویز بصیر
سالیان متمادی است که آقای محمد رضا شالگونی از رهبران راه کارگر( هئیت اجرائی) از هر فرصتی برا ی حمله به حزب توده ایران بهره میجویند؛ حتی اگر ضرورت پیدا کرد تاریخ را آن چنان روایت میکنند که خود میپسندند. در تازه ترین اظهار نظر در مصاحبه با رادیو سپهر سوئد در تاریخ ۲۲ مرداد ۱۳۸۹ که ظاهراً به مناسبت انقلاب مشروطیت انجام گرفته ایشان بدون عنایت به سوال پرسش کننده که چرا حزب توده ایران با تمام قوا از اصلاحات ارضی شاه حمایت نکرد، میگویند:
«همین ایده ( انترناسیونالیسم ) را توجه کنید که حزب توده چه کرد، بعضی اوقات یک فرهنگ بسیار درخشان را شما میتوانید به یک چیز بسیار مزخرف تبدیل کنید، این طوری شد که هر چه دولت شوروی بگوید درست است، باید دنبال آن بروید، شما را میکنند جاسوس شوروی،وای به حالتان اگر جاسوسی هم بکنید, در حالی که دکتر محمد مصدق از ملی شدن نفت در سراسر کشور صحبت میکرد حزب توده دلقک مابانه راه افتاده بود و از دادن امتیاز نفت به شوروی در زمان استالین حمایت میکرد، تظاهرات راه میانداخت معلوم است که این حزب متلاشی میشود،آبروی چپ را میبرد».
نامبرده در پاسخ به این سوال شنونده ای میپرسد که «حیف نیست آدمی چون شما کمونیست باشد؟» دوباره در تاریخ ۱۶ مهر ۱۳۸۹ میگوید:
«مثلا توجه داشته باشید که در دهه ۲۰ تا ۳۲ که آن ۱۲ سال حساسی است در تاریخ معاصر ما حزب توده سکاندار چپ ایران بود و بزرگترین تشکیلات چپ ایران را داشت عملا در آن دوره که مردم ایران تحت رهبری دکترمصدق برای ملی کردن نفت مبارزه میکردند تودهای ها، افتادند دنبال این مساله که نفت شمال را به اتّحاد شوروی بدهند معلوم است که این چه فاجعهای به بر میآورد این شد که کمونیستها جاسوسان شوروی اند».
نگارنده مایل است به عنوان یک هوادار ساده حزب توده ایران به جای پاسخ به این اتهامات که به سبب لجاجت در خصومت مانع قضاوت عادلانه و مسئولانه میشود، تنها به موضوع اصلی این اتهام یعنی «نفت شمال و رابطه آن با جریان ملی کردن نفت توسط زنده یاد دکتر مصدق» بپردازد که شاید بتواند مورد استفاده نسل جوان امروز قرار گیرد و پاسخ به این اتهامات آقای محمد رضا شالگونی را به به قضاوت تاریخ بسپارد .
پیشینه تاریخی:
قرین ۶۷ سال است جنگ روانی بلاوقفهای علیه حزب توده ایران در موضوع نفت شمال از سوی محافل امپریالیستی، مزدوران ارتجاع و دوستان ناآشنا به تاریخ در میهن ما سازمان یافته است. موضوع امتیاز نفت شمال دوبار در تاریخ کشور ما تکرار شده است، بار اول کابینهی قوامالسلطنه در سال ۱۳۰۰ پس از قرار داد ۱۹۲۱ و بار دیگر ۲۲ سال بعد در دولت ساعد مراغه ای. موضوع نفت شمال از یک سو به قرار داد ۱۹۲۱ و از سوی دیگر به درخواست آمریکاییها برای امتیاز نفت شمال مربوط میگردد.
قرار داد۱۹۲۱ برگ زرینی در تاریخ معاصر ماست و نمایانگر احساس همبستگی دولت جوان شوراها به رهبری لنین است. قرارداد ۱۹۲۱ که همهی امتیازات استعماری دولت روسیه تزاری علیه ملت ایران را قاطعانه رد و لغو و باطل کرد، بهرهبرداری از نفت شمال را در حق حاکمیت مطلق ایران قرار داد؛ اما از آنجا که خطر تهاجم به دولت نوبنیاد سوسیالیستی شوروی از طریق خاک ایران به عناوین مختلف و راههای گوناگون به شدت احساس میشد، در ماده ۱۳ قرارداد شرط و تعهد شده بود که بهرهبرداری از منابع نفت شمال توسط دولت ایران انجام شود و اگر دولت قصد دادن امتیاز به کشورهای دیگری را داشته باشد، دولت اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی برابر توافق و نظر دولت ایران نسبت به دیگر خواستاران بهرهبرداری اولویت خواهد داشت. وجود این شرط تا حدی از نگرانی دولت شوروی در مورد ایالات شمال ایران که مرزهای مشترک ایران و شوروی است و سالها تحت سلطهی قوای استعماری انگلیس بود، میکاست؛ اما این خطر باز هم احساس میشد که عوامل ارتجاع و امپریالیسم که در هیات حاکمهی ایران نفوذ قابل ملاحظهای داشتند، شرایطی را تحت بهانه و ترفندهای گوناگون مانند «مبارزه با دو قدرت روس و انگلیس» ایجاد کنند و پای دولت آمریکا را به مسئلهی نفت شمال و مرزهای شوروی بکشانند. رویه خصمانهی کابینهی سیاه سیدضیاءالدین علیه قرارداد ۱۹۲۱ و پس از آن اقدامات کابینهی قوامالسلطنه، موید این نگرانی و تشویش شد و سیر حوادث تا سالهای متمادی ثابت کرد که هیئت حاکمهی ایران رویه ضدیت با شوروی را علیرغم وجود قرارداد ۱۹۲۱ ادامه خواهد داد.
کابینهی قوامالسلطنه که پس از سقوط سیدضیاء بر روی کار آمد، در سال ۱۳۰۰ هجری شمسی به فاصلهی کمتر از یک سال که از امضای پیمان ۱۹۲۱ میلادی میگذشت، اقداماتی محرمانه و سری برای انعقاد قرارداد با آمریکاییها در همان موردی که به تصریح قرارداد ۱۹۲۱، دولت شوروی حق اولویت داشت، شروع کرد (گوشه هایی از تاریخ معاصر ایران، رسول مهربان). حسین مکی یکی از علاقهمندان به قوامالسلطنه که بعدها از طریق «حزب دموکرات» قوام به «جبهه ملی» آمد و تا دبیر کلی آن جبهه صعود و عروج کرد، میگوید:
«یکی از اقدامات سریع و عاجل کابینهی قوامالسلطنه واگذاری امتیاز استخراج نفت شمال به کمپانی استاندارد اویل آمریکایی بود که دولت با یک مهارت و سرعت فوقالعادهای که در تاریخ مشروطیت و قانونگذاری ایران بیسابقه بود، بهطور محرمانه مواد قرارداد را تنظیم و در جلسه سری مجلس شورای ملی تقدیم ریاست مجلس نمود، ...
گزارش کمیسیون که حاوی چهار مادهی پیشنهادی دولت و یک مادهی الحاقی کمیسیون بودجه، به مضمون زیر قرائت شد:
۱ ـ مجلس ملی ایران واگذاری حق استخراج نفت ایالات مفصلهالاسامی شمال ایران را به کمپانی استاندارد اویل آمریکایی تصویب مینماید. نقاط مزبور شامل ایالات آذربایجان ـ استرآباد ـ مازندران ـ گیلان ـ خراسان خواهد بود.
۲ ـ مدت این امتیاز پنجاه سال.
۳ ـ حقوق دولت ایران زاید بر صدی ده از کلیهی نفت و مواد نفتی مستخرجه از چاهها قبل از آن که هرگونه خرجی به او تعلق بگیرد خواهد بود.
۴ ـ شرایط دیگر امتیاز از قبیل تسعیر سهم دولت از پرداخت آن و طرز نظارت دولت در عواید کمپانی و شرایط ابطال کنندهی این امتیاز و سایر شرایط دیگر را دولت پس از مذاکره تهیه و برای تصویب به مجلس شورای ملی تقدیم خواهد نمود.
۵ ـ کمپانی مزبور حق نخواهد داشت این امتیاز را به دولت یا یک شرکت خارجی واگذار نماید و در صورت تخلف از این ماده امتیاز مزبور ملغی خواهد شد.۴» (تاریخ بیست سالهی ایران، حسین مکی، جلد اول، ص۳۳۴).
روزنامههای آزادیخواه کشور اعلام خطر کردند و دولت شوروی شدیداً به دولت قوام اعتراض کرد و تصویب چنین امتیازی را به مثابه حضور عوامل نظامی و سیاسی آمریکا که با دولت و انقلاب شوروی علناً در حال جنگ بود، دانست. از طرفی ملت ایران متوجه شد. لازم به یادآوری است که کابینهی مشیرالدوله به علت مقاومتی که در برابر مطامع استعماری آمریکا نشان داد و مایل نبود با دوستی و موافقت یکجانبه با دولت آمریکا موجب رنجش و مخالفت دولت شوروی شود و نیز به علت رویهی سیاست استقلال که در شخصیت مشیرالدوله وجود داشت، شراکت و تبانی کمپانی استاندارد اویل با شرکت نفت جنوب را بهانه کرد و با اجرای قراردادی که در کابینهی قوامالسلطنه تصویب شده بود شدیداً مخالفت ورزید. کابینهی مشیرالدوله حتی یک میلیون دلار پیش پرداخت دولت آمریکا را که به بانک شاهی حواله شده بود، قبول نکرد؛ زیرا در همان موقعی که این حوالهها صادر شد، ناگهان از طرف سفارت انگلیس به مشیرالدوله اطلاع داده شد که قبول این وجه رضایت ضمنی و تقبل مشارکت کمپانی انگلیسی میباشد. به «مجرد وصول این خبر مشیرالدوله فوراً این مسئله را رد کرد و از طرف دیگر حواله را توقیف نمود و دیناری از آن را نگرفت» ( تاریخ بیست سالهی ایران، حسین مکی، جلد اول، صفحه ۳۴۶).
در اکتبر ۱۹۴۳، نمایندگانی از جانب گروه نفتی داچ شل (که همان کمپانی نفت جنوب بود ) محرمانه برای مذاکره در موضوع گرفتن امتیازاتی در نواحی جدید به ایران آمدند. با وجود رخنه ای که مستشاران آمریکایی در نقاط حساسی داشتند، موضوع نمیتوانست مخفی بماند؛ لذا چندی بعد در فوریه ۱۹۴۴ شرکتهای استاندارد اُیل نیوجرسی، استاندارد وکوم اُیل کمپانی ،سکونی واکوم اُیل کمپانی و سینکلر نیز نمایندگانی از سوی خود به همین منظور اعزام کردند. این دوران، مقارن است با دوران پایانی کابینه سهیلی که آقای ساعد مراغهای وزیر امور خارجه این کابینه است. همهی این امکانات و عوامل مساعد، علیالظاهر اجرای نقشهی واگذاری امتیاز نفت شمال را به آمریکا سهل و آسان مینمود و اینبار دولت مورد قبول آمریکا و انگلیس، یعنی دولت ساعدِ مراغهای مأمور اجرای برنامه شد و مقدمات کار را با دعوت مستشاران نفتی از هر جهت آماده کرد. آقایان هوور پسر پرزیدنت هوور رییس جمهور سابق آمریکا و کریتس به ایران آمدند. کمیسیونی مرکب از نامبردگان ،رکس، ویویان از طرف آمریکا و انتظام ،نخعی، پیرنیا از طرف دولت ایران برای مطالعه پیشنهادات رسیده تعیین گردیدند و این مذاکرات طبق معمول نظر دولتها در خفای کامل انجام میشد. پس از گذشت ۲۲ سال مجدداً چنین شرایطی را اوضاع جنگ جهانی دوم برای خیزش و پرش ایالات متحدهی آمریکا به سوی اخذ امتیازات استعماری در ایران و ایجاد کمربند امنیتی به دور شوروی فراهم کرد.
هنگامی که موضوع مذاکرات در جراید رسوخ کرد و پردهها بالا رفت، دولت شوروی بر خلاف انتظار آمریکا و انگلیس تصمیم به اعزام کمیسیونی برای دادن پیشنهادات در باره استخراج نفت در شمال ایران گرفته و دولت ایران را در تاریخ ۱۹ شهریور ۱۳۲۳ از تصمیم خود با خبر نمود. این کمیسیون به ریاست کافتارادزه معا ون وزیر امور خارجه شوروی وارد تهران شد. هیأت اعزامی شوروی شرایط مزایای بهرهبرداری منابع نفتی شمال را توسط دولت شوروی طی جلسات متعدد به اطلاع کابینه رساند و معلوم شد که پیشنهادات دولت شوروی اختلاف ماهوی و بنیادی با شرایط استعماری دولتهای آمریکا و انگلیس دارد و دولت ساعد نمیتواند علناً و رسماً آن را رد کند؛ زیرا شرایط و پیشنهادات شرکتهای آمریکایی و انگلیسی، حداکثر همان شرایط مصوبهی کابینهی قوام بوده است. آنچه داوطلبان آمریکایی مخفیانه درصدد جلب و اخذ آن از دولت ایران بودند، امتیازی بود در همان اندازه امتیاز نفت شرکت انگلیسی نفت جنوب و امتیاز دارسی و قرارداد ۱۹۳۳. اما آنچه که معاون وزارت امور خارجه دولت شوروی حامل آن بود، پیشنهاد ایجاد یک شرکت مختلط متساویالحقوق ایران و شوروی برای اکتشاف و استخراج نفت و صدور و بهرهبرداری آن بود. در هیچ یک از اسناد وزارت دارایی و یا امور خارجه ایران درخواست امتیازی از طرف روسیه شوروی در همان حد و حدود امتیازات استعماری وجود ندارد و اگر چنین درخواستی وجود میداشت، تا کنون اصل آن درخواست و نامه و یا مواد پیشنهادی شوروی را گروههای ضد شوروی در نشریات رنگارنگ خود منتشر میکردند. مقابلِ چنین شرایط و اوضاع و احوالی که به علت ورود و حضور هیأت اعزامی شوروی در صحنهی مذاکرات ایجاد شده بود، هیچ راهی برای دولت ساعد باقی نماند جز اینکه با تبانی و مشورت و زد و بندهای خاصِ متولیان مجلس مذاکرات مربوط به بهرهبرداری از نفت شمال را به خاتمهی جنگ موکول نماید. پروفسور آبراهیمیان استاد برجسته تاریخ دانشگاه دولتی نیو یورک در این باره می نویسد:
«مجلس، پیشنهاد سال ۱۳۲۴ اتحاد جماهیر شوروی برای کسب امتیاز نفتی در شمال کشور را رد کرد؛ اگرچه این موافقتنامه به ایران سهم مساوی در سود، مدیریت و توزیع میداد. امپریالیسم انگلیس و کارگزاران بومی آن با همه توان به مخالفت با آن برخاستند. امروز معلوم شده است که این غوغای تبلیغاتی و عوامفریبانه که هنوز ادامه دارد، در اجرای دستورالعمل زیر از طرف دولت انگلیس و سازمان جاسوسی آن صورت گرفته است:
قدرت نفت انگلیس در این نهفته است که ما در سراسر جهان امتیازاتی داریم که به موجب آنها، رأساً به توسعه میادین نفتی پرداخته و بهرهبرداری و توزیع نفت آنها را در اختیار داریم. اگر کشورهایی بخواهند رأساً منابع نفت خود را توسعه دهند، موقعیت ما تضعیف خواهد شد. اگر ایران به توسعه میادین نفتی خود در شمال کشور اقدام کند، دیری نخواهد گذشت که خواستار اجرای همین سیاست در جنوب نیز خواهد شد. از این رو ما باید با استفاده از همه امکانات آنها را از توسعه نفت خودشان منصرف کنیم.» (ملی شدن نفت، کودتا و دیوار بیاعتمادی، ارواند آبراهامیان، مجله آفتاب، شماره ۱۳، سال ۱۳۸۰)
موضع سیاسی حزب توده ایران در این مورد:
در کتاب شمهای در باره جنبش کارگری ایران که در سال ۱۳۵۱ بوسیله حزب توده ایران انتشار یافته در صفحه ۸۸ با صراحت نظر حزب در این مورد اظهار شده است:
«۱ ـ حزب توده ایران با هر گونه امتیازی مخالف بوده است؛
۲ ـ حزب توده ایران معتقد است مردم ایران خود قادرند منابع ثروت خود را در دست بگیرند ولی حزب اضافه مینماید در صورتی که دولت این مورد را استثئایی میداند و تصمیم قطعه به دادن امتیاز دارد نباد چنین تعجیلی در کار داشته باشد که بدون مطالعه لازم و در نظر گرفتن مصالح مردم و مملکت عمل کند؛
۳ ـ حزب توده ایران در صورت چنین استثنایی، مطالعه دقیق هر کسی را که به مصالح کشور علاقه دارد، به این نتیجه خواهد رساند که شرایط شوروی را ارجح بداند؛ زیرا اولا دولت شوروی نمیتواند (و به حق هم نمیتواند) موافق باشد که در مناطق مرزی وی انحصارات امپریالیستی پایگاه هایی داشته باشند و ثانیا این عمل را ماده ۱۳ قرار داد ۱۹۲۱ منع کرده است. در این قرارداد، حکومت شوروی لغو امتیازنامه نوبل را به این کرده است که استخراج نفت در این مناطق به هیچ دولت ثالثی داده نشود و این قرار داد در جهت تامین استقلال سیاسی و اقتصادی ایران بوده است. حزب توده ایران یقین داشت که انحصارهای امپریالیستی به این زودی زیر بار قبول شرایطی نظیر آن چه شوروی مطرح کرده نخواهند رفت و ترجیح میدهند ادعأیی نداشته باشند تا موقع مناسب تری برسد.» در نامهای که دکتر مصدق اندکی بعد دلجویانه به سفیر شوروی نوشته، همین موضوع تأیید گردیده است:
«خوشبختانه ورود آقای کافتارادزه به تهران سبب شد که داوطلبان امریکایی از پیشنهاد خود صرف نظر کنند و فرصتی به دست نیامد که نظرات خود را در موضوع معادن نفت ایران در مقام مخالفت با شرکتهای امریکأیی بیان نمایم ... چون معتقدم اتحاد شوروی حق بزرگی به گردن ما دارد و ما را از مخاطره حیاتی نجات داده است ... جناب سفیر: ... چنان که در مجلس علناً اظهار داشتم، گذشته شما ثابت کرده است که هر وقت دولت شوروی از صحنه سیاست ایران غایب شده است روزگار ایران تباه شده است» ( سیاست موازنه منفی حسین کی استوان صفحه ۲۴۶-۲۴۷).
برخلاف نظر آقای شالگونی، تظاهرات انجام شده به گواهی روزنامههای آن دوران به مناسبت سالگرد انقلاب اکتبر با شرکت حزب توده ایران و شورای متحده مرکزی برگزار و شعارهای آن برکناری دولت ساعد و اخراج دکتر میلیسپو از ایران بود؛ نه دادن نفت به دولت شوروی. در نتیجه این فشارها، کابینه ساعد جای خود را به بیات داد. تمام این حوادث در سالهای ۱۳۲۲ و ۱۳۲۳ اتفاق افتاده و کوچکترین ارتباطی با داستان ملی شدن نفت در سالهای ۱۳۲۹ تا ۱۳۳۲ ندارد. این که آقای شالگونی این حوادث را همزمان میبیند ناشی از خطای معرفتی ایشان است. رفیق شهید، دکتر فرج الله میزانی(جوانشیر) در پاسخ به افرادی چون آقای شالگونی مینویسد:
«ادعا می کنند که حزب توده ایران گویا به این دلیل مخالف اصل ملی شدن بود که در اصل تصویب شده جبهه ملی، ملی شدن نفت در سرتاسر کشور درنظر گرفته شده بود و حزب توده ایران گویا می خواست نفت شمال ملی نشود و به شوروی ها واگذار شود. مبلغین این دروغ، انترناسیونالیسم پرولتری حزب ما را نشانه گرفته اند. آنان می خواهند این فکر را به مبارزین تلقین کنند که گویا اگر حزب توده ایران جزو اردوگاه جهانی کارگری و کمونیستی نبود و در ورطه ضد شوروی می غلطید راه درست تری می رفت. درحالی که ملی کردن نفت اصولا" به مساله نفت شمال ارتباطی نداشت. قرارداد همکاری ایران و شوروی برای بهره وری از نفت شمال : اولا"، اگر اجرا می شد، با ملی شدن نفت تناقضی پیدا نمی کرد زیرا این قرارداد به حاکمیت ملی ایران به طور کامل احترام می گذاشت.ثانیا"، این قرارداد چندین سال پیش رد شده و موضوع آن پایان یافته بود. دیگر نفت شمالی وجود نداشت که حزب توده ایران به خواهد به اصطلاح برای شوروی ها حفظ کند. این نوع ادعاهای دروغین را دشمنان نهضت و نفاق افکنان حرفه ای ساخته اند تا تبلیغات ضد کمونیستی را دامن زنند و مانع اتحاد نیروها شوند» («تجربه ۲۸ مرداد»، ف. م. جوانشیر).
کلام پایانی:
هنگامی که حزب تودهی ایران شعار «مبارزه علیه هر گونه استعمار» را در سر لوحه کار خود قرار داد، هیچ سازمان و گروه سیاسی دیگر حتا کلمه «استعمار» و «امپریالیسم» را بر زبان نمیآورد. این کلمات در فضای سیاسی آن روز طنینی غریب و ناآشنا داشت. گویی سِّر ناگفته و راز سَر به مُهری است که نزدیکی به آن حرام بود. خدماتی که حزب توده ایران به جامعه ایران و بویژه طبقه کارگر آن کرده، در تاریخ سایر احزاب کارگری هم کم سابقه است. اگر روشنفکران بورژوا می کوشند تاریخ طبقه کارگر را به لجن بکشند تا شاید گناهان کبیره سرمایه داری ایران و جنایتهای باورنکردنی سرمایه داری انحصاری بین المللی در ایران، دور از دیده ها بماند و یا لااقل کمرنگ شود و با حساب دقیق و با استفاده از همه وسایل تبلیغات جهنمی امپریالیسم جهانی، تاریخ نهضت کارگری ایران را تحریف می کنند تا نسل جوان را نسبت به گذشته نهضت کارگری بدبین کرده، به سنگر سرمایه داری جلب کنند. آقای شالگونی از این گفتهها چه سودی میبرند؟
«ژیلبر تووی یرا» دبیراول کمیتهی مرکزی حزب کمونیست کلمبیا، در پاسخ حریفانی که اشتباهات و شکستهای حزب طبقهی کارگر را با آوایی زهرآلود در شیپورها میدمند، این شعر کهن اسپانیایی را میخواند که گویی از حنجرهی تاریخ حزب تودهی ایران طنین میاندازد:
«شما به رخشندگی و صیقل سلاحتان غره اید،
جنگافزارهای من اما بیجلوه و کدر است،
آیا میدانید راز این تفاوت را؟
در میدان جنگ،
در گرد و غبار مهلکهها بوده اند اینها،
آثار ضربههای سخت بر قامتشان پیداست.»
۵۹۴۴۵ - تاریخ انتشار : ٣ دی ۱٣۹۲
|