زندگی آنها چیزی نیست که ارزش مردن داشته باشد
صنم آلتان - ترجمه: کیوان حق نظری


• زندگیمان عبارت است از چاپلوسی در برابر قدرتمندان و زورگوپی در برابر کسانی که از ما کم زورتراند. صندلی راحت، درآمد خوب و جایگاهی ناپایدار را از نیک نامی و تشخص مهم تر می دانیم. وقتی به رسانه ها، سیاست و عشق ها نگاه می کنم، به فکر فرو می روم ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
دوشنبه  ۲ دی ۱٣۹۲ -  ۲٣ دسامبر ۲۰۱٣


مالرو می گوید: آن زندگی که ارزش مردن نداشته باشد، به زندگی کردن هم نمی ارزد.
به تدریج که شرافتمان را از دست می دهیم، تبدیل به انسان هایی می شویم که می توانند ساکت بمانند اما همین که صندلی، نظم مبتنی بر دروغ و رانت هایشان را از دست می دهند، فریادشان بلند می شود. انگار شرافت دارد از آخرین چیزهایی می شود که می توان برایشان مرد. انسان ها دیگر نه برای نام، گذشته و شرافتشان، بلکه برای رانت و صندلی است که مبارزه می کنند. انگار نمی دانند که از دست دادن بعضی چیزها از به دست آوردنشان کمتر زیان بخش است. دیگر کسی به لکه دار شدن نام خود اهمیتی نمی دهد.

شما پاردایانها [i] را خوانده اید؟
دیروز در جلسه ی اولیا و مربیان مدرسه ی لیلا، یک پسر هشت ساله با من از پاردایان ها صحبت کرد. فورا به فکر مادر و پدر او افتادم. باید با خانواده ای که پاردایان ها را به این مرد جوان معرفی کرده بود آشنا می شدم. فرزندشان مفهوم شرافت را درک کرده بود. اصلا بعد از صحبت با او بود که این فکرها به سرم زد. راستی چه بر سر این جامعه آمده است؟ نمی دانم. شاید هم همیشه اینطور بوده ایم. اما انگار دیگر هیچ کودکی نمی خواهد شوالیه شود. در چنین جامعه ای هیچ کس مبارزه کردن مثل یک شوالیه را یاد نخواهد گرفت... زندگیمان عبارت است از چاپلوسی در برابر قدرتمندان و زورگویی در برابر کسانی که از ما کم زورتراند. صندلی راحت، درآمد خوب
و جایگاهی ناپایدار را ازنیک نامی و تشخص مهم تر می دانیم. وقتی به رسانه ها، سیاست و عشق ها نگاه می کنم، به فکر فرو می روم.

...

مردی که در مدرسه ی لیلا با او هم صحبت شدم، برای من از پاردایان ها گفت. از کلاه های پردار، شمشیرها، شنل ها، چکمه های بلند و کسانی گفت که از مبارزه در راه باورهایشان ترسی نداشته اند. او به من گفت که برادر کوچکترش، پاردایان ها را نمی شناسد اما «گربه ی چکمه پوش» را خیلی دوست دارد و گفت که این ها در واقع خیلی به هم شبیه هستند... من اما مدتهاست در میان مردان هم سن و سالم نمی بینم که کسی از پاردایان ها حرف بزند...
هرقدر هم که به راحتی از زندگی، شرافت و عشق دست شسته باشیم، رنج ناشی از این دست شستن هیچگاه ما را ترک نخواهد کرد. چه بر سر عشق و شرافت آمده است؟

...

از قرار معلوم جماعت محافظه کارکه بعد از ۹۰ سال حاکمیت را به دست گرفته، دچار جنون رانت خواری شده اند. انگار این رانت های سیاسی و اقتصادی، همه ی ارزش ها را نیست و نابود کرده اند. این جماعت از یک سو از لِه کردن کسانی که شبیه به خودشان نیستند لذت می برند و از سویی دیگر در جامعه ای که صدایش از شدت فشار بریده شده، تقسیم رانت های بزرگ برایشان جنبه ای شهوانی پیدا کرده است. آنها برای حفظ قدرت، هرکاری لازم بدانند انجام می دهند. آنها دروغ، افترا و تعرض را مباح می دانند. کاری هم به شرافت و اخلاق و درستی ندارند.

...

زندگی این جماعت چیزی ندارد که حاضر باشند در راهش جان خود را بدهند، اما رانت هایی دارند که اگر لازم باشد، برای حفظش به هر رذالتی تن خواهند داد. از همه بدتر اینکه، آن زهری که خود می خورند را به سایرین خورانده و کل جامعه را مسموم می سازند. ای کاش بروند و کمی در مورد پاردایان ها با مردِ هشت ساله به گفتگو بنشینند. این جماعت اما چنان در طلب منفعت اند که مجالی برای هم صحبتی با بچه ها نمی یابند. باری دست کم لمحه ای نظرشان را از آن شعرهایی که سال ها پیش از بر کرده اند برگیرند و نگاهی به فکرت توفیق (Tevfik Fikret) بیاندازند و به خاطر بیاورند که او سرمستان حاکمیت و رانت خواری را چگونه مورد خطاب قرارداده است.
«بخورید آقایان، بخورید، این خوان اشتها آور از آن شماست.»

منبع : Gazetevatan.com » Gündem » Uğruna ölünecek bir hayatları yok…۱۵.۱۲.۲۰۱٣ (Sanem Altan).

[۱] . رمان ده جلدی و مشهور میشل زواکو (۱۹۱٨-۱٨۶۰) با مضمون شوالیه گری

** آماده سازی این متن برای انتشار به وسیله آقای امیر، غریب عشقی مسئول گروه زبان ترکی استانبولی در انسان شناسی و فرهنگ انجام گرفته است.