یادی از مردی بزرگ
هِلموت هولتهآوس - ترجمه: خسرو ثابت قدم


• ما میراثِ او را بخوبی می شناسیم و مایلیم برایش لوحِ یادگاری بپا کنیم که بر آن نوشته شده باشد: تقدیم به انسانی نیکوکار - به «کنوتن برینکِ» بزرگ - که به هیچ کَس آزاری نرساند، خود را مهم جلوه نداد، آرامشِ اطرافیانِ خود را مُخِل نکرد، دوستانِ خود را نرنجاند و نترساند، و حوصله کسی را هم سر نبرد ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
دوشنبه  ۲ دی ۱٣۹۲ -  ۲٣ دسامبر ۲۰۱٣


چنانچه از ما بپرسُند: «نامِ یکی از متونی که بیشترین تأثیر را بر شما داشته است بگوئید»، اغلبِ ما - من گمان می کنم - بصورتِ ناخودآگاه، از کتابی معروف یا طولانی یا سخت نام خواهیم بُرد. از «نیتچه» یا «فرُم» یا «سارتر» یا لااقل از «دیکنز» و «توین» و چه می دانم از اینجور نام ها.
اما همین متنِ کوتاه و ساده، یکی از متونی ست که بزرگترین تأثیرِ آموزشی را بروی من داشته است. تأثیری که هنوز که هنوز است پابرجاست.
همیشه، وقتی می بینم که انسانها چقدر اسیرِ خودشیفتگی و عُقده های متفاوتند، ناخواسته بیادِ این متن می افتم.
خ. ث. (14.6. 1997)


اریش فرُم در باره‍ی «خودشیفتگی»:
… he has no love, no compassion, no rational, objective judgment. The narcissistic person has built an invisible wall around himself. He is everything, the world is nothing. Or rather: He is the world.
― (1989a [1974-75]: The Art of Being, New York (Continuum) 1993, p. 117.)
________________________________________

دیروز آقای «کنوتِن برینک» (Knotenbrinck) در اینجا به خاک سپُرده شد. با رفتنِ او، مردی بزرگ از میانِ ما رفت.
«کنوتِن برینک» نه باروت را کشف کرده بود و نه حتی کوچکترین بمبِ اتم را. او نه طرح و برنامه ای برای اصلاح وضعِ جهان داشت و نه نقشه ای برای سعادتمند کردنِ انسانها. حتی نُطقی هم در اینباره ایراد نکرده بود. اصلاً نه چیزی کشف کرده بود و نه چیزی اختراع کرده بود و نه طرح و نقشه ای برای چیزی ریخته بود.
او هرگز میلی به تعیینِ تکلیف برای کسی نداشت. و جز برای فرزندانش، و گاهی هم برای همسرش، چنین کاری نکرد. که خُب البته آنها هم گاهی برای او تکلیف تعیین می کردند. چنان که می توان گفت: «این به آن در».
«کنوتِن برینک» مرزی را تعیین نکرد. در هیچ سطح و مقامی، در هیچ اجلاس و کنفرانسی شرکت نکرد. هرگز موضوعِ یک سخنرانی نبود (چه رسد به آنکه خود سخنرانی کُنَد). هیچ خبرنگاری انگیزه ای برای ملاقات با او نیافت. هیچ مُفسری تفسیری راجعِ به او تهیه نکرد. فقط یکبار، نامش درروزنامه درج شد و آن هم بمناسبتِ پنجاهمین سالگردِ ازدواجش.

ما اینک، با احترام و غم، متأثر از خوبی های او، و با احساسِ قدردانی نسبت به او، بر مزارِ مردی ایستاده ایم که در تمامِ طولِ عمرش، همه این کارها را نکرد. چه عظمتی!
او همه این کارها را نکرد، چون مجالی برای انجامِ آنها نیافت. چون بسیار مشغول و گرفتار بود.
او می بایست خوراکِ خانواده اش را تأمین می کرد. می بایست بچه ها را بزرگ می کرد. می بایست به باغچه می رسید، درخت ها را پرورش می داد، چمن ها را کوتاه می کرد، مالیات می داد، و هر از چند گاهی هم جُرعه ای شراب می نوشید.
آری - واقعاً مردِ بزرگی بود. الگوئی بود برای جوانان؛ و لایقِ بیادِ آیندگان ماندن.
ما میراثِ او را بخوبی می شناسیم و مایلیم برایش لوحِ یادگاری بپا کنیم که بر آن نوشته شده باشد:
تقدیم به انسانی نیکوکار - به «کنوتن برینکِ» بزرگ - که به هیچ کَس آزاری نرساند، خود را مهم جلوه نداد، آرامشِ اطرافیانِ خود را مُخِل نکرد، دوستانِ خود را نرنجاند و نترساند، و حوصله کسی را هم سر نبرد.

________________________________________
توضیحات:
منبع: (Wie man durchs Leben kommt)
(Hellmut Holthaus)؛ نویسنده آلمانی؛ (1966 - 1909)