از : مسعود بهبودی
عنوان : از کامو تا باکونین
خیلی ممنون از هماندیشی.
شما که آثار کامو را خوانده اید، چه تأثیری برداشته اید و به چه نتیجه ای رسیده اید؟
من از کامو بیگانه را خوانده ام که جلال آل احمد با خبره زاده ترجمه کرده است.
مدیر مدرسه جلال هم کاریکاتوری از بیگانه کامو ست و به همان سان توخالی، پر هارت و پورت و عوامفریبانه است.
تأثیری که بیگانه روی من و دیگر کسان گذاشته، همان تأثیری است که شعر حافظ و تریاک و هروئین می گذارد:
خواننده تخدیر می شود و کمترین رغبتی به کمترین اعتراض از خود نشان نمی دهد، مبارزه و مقاومت و دفاع از حقوق فردی و اجتماعی و نوعی خویش، پیشکش.
خواندن این جور آثار با اعتیاد به هروئین قابل قیاس است.
زر ورق همه اینها اما چپ نمایانه است:
طرف از عصیان و طغیان و اله و به له سخن ها دارد.
ایدئولوژی طبقات اجتماعی واپسین همه از دم چنین اند:
چپ نما هستند:
هیتلر و دار و دسته اش اسم حزب خود را نه حزب سرمایه داری انجصاری خونخوار و هار، بلکه ناسیونال ـ سوسیالیسم گذاشته بود و همه اصطلاحات مارکسیستی ـ لنینیستی را بکار می بردند.
بدبختی که یکی دوتا نیست.
کامو و سارتر حتی طرفدار صلح بودند و مخالف فاشیسم.
سارتر و دار و دسته اش حتی به دیدار چگوارا می رفتند و حتی ادعای توسعه مارکسیسم ـ لنینیسم را بر لب داشتند.
ساز و برگ عوامفریبی همه آماده بود.
کسب و کار طبقات اجتماعی واپسین همه جا همین است:
ماهیت راست افراطی ضمن چپ نمائی
فوندامنتالیسم وطنی (همشیره فاشیسم) مگر دعوی جامعه بی طبقه توحیدی و دفاع از مستضعفین و حکومت عدل علی را بر لب نداشت؟
دیری است که میان بورژوازی واپسین و برده داری و فئودالیسم واپسین بلحاظ ایدئولوژیکی کمترین تفاوتی وجود ندارد.
عربستان و قطر با امپریالیسم یانکی و فرانسوی و غیره برنامه عملی مشترک دارند.
خوب آزادی کذائی کامو و آنارشیسم به چه معنی است؟
چرا آنارشیسم با اگزیستانسیالیسم به وحدت تعریف از مقوله آزادی رسیده است؟
وجه مشترک ایندو کجا ست؟
۵۹۵۰۵ - تاریخ انتشار : ۷ دی ۱٣۹۲
|