از : ا. م. شیری
عنوان : برای آقای الهیاری
آقای الهیاری! شما لطف فرموده، نقطه نظرات و عرایض بنده را تحریف و مصادره بمطلوب کرده، دو باره اتهام می زنید و تحقیر می کنید.
لطفا، اتهام نزنید، تحریف نکنید و بنام بنده تئوری نسازید.
رعایت عدل و انصاف بهترین معیار در نوع برخوردها و قضاوت است.
در این نوشته و در نوشته قبلی شما، نشانی از عدل و انصاف دیده نمی شود.
مثل اینکه اتهامات ارتجاعی ترین جناحهای سرمایه علیه «ما ها» کم بود، شما مرا به سلطنت طلبان هم می چسبانید.
آیا میتوانید چنین چسبی برای آن پیدا کنید؟
آنچه در دو پاسخ قبلی بنظرتان رساندم، نه در پاسخ نیش زبان و تحقیر و توهینهای زیرکانه تان، بلکه، هدف نشان دادن عیار بود.
می خواستم توجه کنید که: «گر بیشه روی گمان مبر که خالی ست:::: شاید که در آن شیر خفته باشد».
۵۹۶۱۹ - تاریخ انتشار : ۱۴ دی ۱٣۹۲
|
از : masoud memar
عنوان : طرح سوال برای نشنیدن جواب هم نوعی سیاست است
آقای شیری ٫ قصد من از نوشتن این مختصر نه بخاطر جواب دادن به سوالهای شما از هیئت سیاسی-اجرائی اکثریت است نه نقد و درستی حرفهایتان است. نوشته شما در کل بیجواب خواهد ماند به یک دلیل ساده ٫ چون سیاست با آرمانگرائی امکان پذیر نیست ولو زمینه اش فراهم باشد چه برسد در معادلات بین الملل.
برای مثال از نحوه سوالات شما میشود این نتیجه را گرفت که جنبش چپ نباید برای سقوط سلطنت پهلوی مبارزه میکرد بلکه پشت سلطنت میایستاد تا جمهوری اسلامی جایگزینش نشود چون نه تنها مطالعات تاریخی اجتماعی نشانگر این بود که تنها آلترناتیو ممکن وقت ٫ گفتمان اسلامی بود بلکه بطور تجربی شاهد تثبیت جمهوری اسلامی با اکثریت آرا بودیم.
۵۹۶۰۹ - تاریخ انتشار : ۱۴ دی ۱٣۹۲
|
از : ا. م. شیری
عنوان : برای آقای الهیاری
نظری بر بیانیه هیئت سیاسی ـ اجرائی سازمان (اکثریت)
ا. م. شیری
۱۲ شهریور ۱۳۹۲
هیئت سیاسی ـ اجرائی سازمان فدائیان خلق ایران (اکثریت) در رابطه با استفاده از سلاح شیمیائی در حومه دمشق بیانیه ای تحت عنوان «کاربرد سلاح شیمیایی در سوریه را محکوم می کنیم!»(۱)، صادر کرده، که تفاوتهای فاحشی با واقعیت جنگ استعماری- تروریستی علیه سوریه و موضعگیری کشورهای مختلف پیرامون آن دارد. به همین سبب، سعی می کنم این بیانیه را بروش طرح سوال در مقابل نویسندگان آن و توضیحات و پاسخ خود، مورد نقد و بررسی قرار دهم.
اولین و مهمترین سوالی که آقایان هیئت سیاسی ـ اجرائی سازمان اکثریت باید پاسخ آن را بدهند این است، که آیا بیانیه آنها به اسناد، مدارک و شواهدی غیر از داده ها و گزارشات ناتوی رسانه ای مبتنی است یا نه؟ اگر آرِی، چرا اخبار و گزارشات ناتوی رسانه ای را تحریف کرده اند؟ و اگر نه، باید منابع و اسناد بیانیه خود را مشروط بر اینکه جزو اسناد سری سازمانی شان طبقه بندی نکرده باشند، علنی و اعلام کنند!
سوال بعدی و ماتبعی سوال اول این است که بر اساس کدام اخبار، اسناد و شواهد، جنگ استعماری- تروریستی طراحی شده از سالها قبل و بمدیریت و فرماندهی غرب امپریالیستی و دست نشاندگان منطقه آن را «جنگ داخل سوریه» تعریف و تلقی میکنید؟ در همین رابطه، برای راحتی خیال آقایان هیئت سیاسی- اجرائی سازمان «اکثریت»، ذکر این نکته باریکتر از مو لازم بنظر میرسد، که ماهیت جنگها با اهداف، آمران و عاملان آنها تعیین و تعریف میشود نه با تابعیت سربازان. در اربطه با جنگ «برخی از دولتهای غربی» بر علیه سوریه تردید زیادی وجود ندارد، که هدف از آن مستعمره سازی مجدد سوریه، آمر آن دولت مخفی صهیونیستی و مجری آن دولتهای امپریالیستی بسرپرستی امپریالیسم آمریکا میباشد. بنابر این، اولا- آیا شما هیچوقت از اخبار و گزارشات رسانه ها (ناتوئی یا مستقل)، اظهارات، بیانات و موضعگیریهای مقامات رسمی دولتهای امپریالیستی را نشنیده اید، که برای تعلیم و تربیت تروریستها و آدمخواران، ارودگاههای آموزش امور جنگی در کشورهای مختلف، از جمله در ترکیه، لیبی، قطر، عربستان، اردن و برخی کشورهای دیگر ایجاد نموده و اعلام کرده اند، بودجه «شورشیان سوریه» (باندهای تروریستی) را تأمین کرده، ادوات و تجهیزات جنگی، لجستیکی، وسایل ارتباطی و غیره در اختیار آنها میگذارند؟ ثانیا- آیا واقعا هیچ خبر و اطلاعی ندارند که بر خلاف رقم ۵ – ۶ هزار نفر مزدور خارجی که ناتوی رسانه عمدا و آگاهانه اعلام میکند، بگفته رسانه ها و منابع مستقل، بیش از ۸۰ هزار نفر مزدور از کشورهای مختلف، از جمله، از کشورهای عربستان، اردن، قطر، مخصوصا لیبی، ترکیه، روسیه، همه کشورهای اروپائی، پاکستان، افغانستان و غیره با دریافت دلارهای نفی عربستان سعودی و قطر، و با تجهیزات و ادوات جنگی امپریالیستهای آمریکا و اروپا و اسرائیل و بفرماندهی آنها برعلیه دولت، ارتش و خلقهای سوریه می جنگند؟
در رابطه با استفاده از سلاح شیمیائی برعلیه شهروندان سوریه، در بیانیه هیئت سیاسی- اجرائی سازمان «اکثریت» گفته میشود: «صرفنظر از اینکه کدام طرف بحران خونین سوریه (چرا کدام طرف بحران، نه کدام طرف جنگ استعماری) مسئول این اقدام باشد،...». آقایان! شما که به همین راحتی و با یک چرخش ساده قلم، جنگ استعماری- تروریستی علیه کشور و مردم سوریه را «جنگ داخلی سوریه» یا «بحران سوریه» تعریف میکنید، چگونه نمی توانید تشخیص بدهید «کدام طرف بحران» مسئول این اقدام است؟ بنظر شما یک آدم بیطرف این فرمولبندی شما را چگونه باید معنی کند؟ آیا این بیان مبهم و سفسطه گرانه، صرفا برای «خالی نبودن عریضه» و گریز از مسئولیت نیست؟
در رابطه با تسلیحات شیمیائی سوریه، تصور نمیکنم آقایان عضو هیئت سیاسی- اجرائی سازمان (اکثریت) اطلاع نداشته باشند، که بعد از تسلیح اسرائیل به سلاحهای اتمی توسط «برخی کشورهای غربی»، دولت سوریه بمنظور بازدارندگی و تأمین امنیت مردم و کشور، اجبارا به ساخت تسلیحات شیمیائی خود اقدام کرد نه برای استفاده محدود از آن در حومه دمشق آنهم درست آستانه ورود بازرسان شیمیائی سازمان ملل بعد از تأخیر نزدیک به شش ماهه (از ماه مارس تا ماه اوت).
در بخش دیگری از همین بیانیه آمده است: «نیروهای افراطی "حفظ امنیت سوریه را مهمتر از امنیت خوزستان" تلقی کرده و حمله نظامی به آن کشور را خط قرمز جمهوری اسلامی دانسته و از واکنش نسبت به هرگونه حمله صحبت می کنند...».
آقایان! منظور شما از این فرمولبندی هر چه باشد، اما واقعیت آن عبارت از این است که: اولا- ماهیت و جوهر اصلی این فرمولبندی همان شعار ضد انسانی و ضد اخلاقی «نه غزه، نه لبنان، جانم فدای ایران» است که در جریان «انقلاب» نافرجام «سبز» سال ۱۳۸۸ در ایران، پیروان و طرفداران سیاستهای استعماری امپریالیسم در میان معترضین ساده لوح ایرانی شایع و رایج کردند. ثانیا- بنظر شما، چرا «آمریکا و متحدان او» از حق مداخله در امور داخلی سوریه، آموزش باندهای تروریستی و تأمین تسلیحات و تجهیزات جنگی آنها و همچنین اعزام آنها به جنگ مردم و ارتش سوریه برخوردارند، ولی ایران حق دفاع از یک کشور ستمدیده ندارد؟ چرا آمریکا حق دارد «استفاده از سلاح شیمیائی در سوریه» را «خط قرمز» خود تلقی نماید، ولی، ایران نباید حمله استعمارگران غربی به کشور مستقل سوریه و خلقهای آن را بعنوان «خط قرمز» خود تعیین کند؟ آیا اقدام «برخی دولتهای غربی و عربی»(؟) ماجراجویانه تر است، یا حمایت ایران از دولت قانونی سوریه و دفاع از موازین و مقررات بین المللی؟ صرفنظر از هر پاسخ احتمالی هیئت سیاسی- اجرائی سازمان اکثریت به این پرسشها، این ادعای آنها هیچ مفهوم دیگری غیر از برسمیت شناختن و تأئید تام و تمام «حق قوی» ندارد.
هیئت سیاسی ـ اجرائی سازمان (اکثریت) در بیانیه خود «سری هم به صحرای کربلا زده» و «حل مسئله بحران هسته ای ایران» را پیش کشیده است. سوال جالب توجه این است: آیا این آقایان واقعا هم باور دارند برنامه هسته ای ایران موجب نگرانی غرب است و ایران باید با «اعتمادسازی و شفاف سازی» این مسئله را حل کند؟
اگر آقایان بر این باورر باشند، باید فاتحه همه حقیقت را خواند و در عین حال از این آقایان پرسید: چرا زرادخانه هسته ای کشورهای امپریالیستی، بویژه، آمریکا، اولین و آخرین کشور استفاده کننده از بمب هسته ای علیه بشریت، که تسلیحات اتمی خود را حتی در بسیاری از کشورهای غیرهسته ای، از جمله، در ترکیه، ایتالیا، بخش بزرگی از سرزمین فلسطین (اسرائیل) مستقر کرده، موجب نگرانی ایران و «جامعه جهانی» نیست؟ اما، عجیب است که برنامه هسته ای ایران موجب نگرانی «برخی کشورهای غربی» شده است! وانگهی، اگر هیئت سیاسی- اجرائی سازمان اکثریت راست میگوید، که برنامه هسته ای ایران و یا مثلا فقدان دمکراسی ناتوئی- امپریالیستی و عدم رعایت حقوق بشر کذائی در ایران باعث اعمال تحریمها علیه خلقهای کشور ما شده، ناچارند به این سوال هم پاسخ دهند که: کشور یونان چه مشکلی با آمریکا و «متحدان او» داشت که اقتصاد این کشور را به ورطه ورشکستگی کامل کشاندند؟ اسپانیا را چرا؟ ایتالیا، پرتقال، ایرلند و... چه؟ نه آقایان، جای این حرفهای مفت و تحلیلهای آبکی نیست. اگر حرف حسابی دارید، بزنید و اگر نه، خموشی طلاست.
بیانیه هیئت سیاسی ـ اجرائی سازمان فدائیان خلق ایران (اکثریت) هر چه به بندهای پایانی خود نزدیکتر میشود، محتوای مغرضانه خود را باز هم واضحتر میسازد. این آقایان نوشته اند: «ما از دولت ایران می خواهیم که در صورت حمله نظامی امریکا و متحدین او به سوریه، به خواست نیروهای افراطی برای کشاندن پای کشور به این جنگ تن ندهد، اقدامات آن ها را مهار کند و برای مجامع بین المللی مشخص کند که مواضع دولت ایران تنها از جانب سخنگوی آن اعلام می شود و مواضع نیروهای افراطی از اعتبار برخوردار نیست...». نویسندگان این جملات باید پاسخ صریح این پرسشها را بدهند: ۱- اگر در جلو چشم آنها امریکا و متحدین او (بجای او، ضمیر آن صحیح است) نه تنها سوریه، بلکه، هر کشور مفروض دیگر را بمباران بکنند، زیرساخت هایش را ویران و نابود سازند، مایملکش را به تاراج ببرند، به قتلعام خلقهایش دست بزنند و ...، آیا میتوان تحت پوشش کلمه مذموم «افراطی» و همچنین، تحت بهانه «به خواست نیروهای افراطی برای کشاندن پای کشور به این جنگ تن ندهد...»، اعلام بیطرفی کرد؟ ۲- مفهوم چنین خواسته ائی، صرفنظر از هر جنبه اش، فقط بلحاظ اخلاقی ضد انسانی نیست؟ ۳- آیا اتخاذ موضع بیطرفی در جنگ «قوی و ضعیف» از نظر اصول منطق، بمعنی حمایت از «قوی» نیست؟ ۴- چرا این آقایان در این بیانیه یک خواهش خشک و خالی از «آمریکا و متحدان او» نکرده اند به سوریه حمله نکنند؟
گذشته از موارد مذکور، «شاه بیت» بیانیه آقایان اکثریتی چنین است: «حمایت نظامی و سیاسی حکومت دمشق توسط جمهوری اسلامی و روسیه از یک سو، و کمک برخی کشورهای عربی (؟) در کنار برخی از دولت های غرب (؟) به گروه های افراطی مخالف اسد از سوی دیگر، به قربانی شدن بیش از صدهزار تن از مردم سوریه و آوارگی صدها هزار سوری انجامیده است...». آیا معنی این فرمولبندی آقایان این نیست، که در وهله نخست، «حمایت نظامی و سیاسی حکومت دمشق توسط جمهوری اسلامی و روسیه» و در وهله بعدی، «کمک برخی کشورهای عربی در کنار برخی از دولت های غرب به گروه های افراطی مخالف اسد» باعث «قربانی شدن بیش از صدهزار تن از مردم سوریه و آوارگی صدها هزار سوری» گردیده است؟ آیا این بدان معنی نیست که ایران، روسیه و چین، اصولا نباید مانع از آن میشدند که «آمریکا و متحدان او» فجایع هولناک افغانستان، عراق، سومالی، یوگسلاوی، لیبی و... را در سوریه تکرار میکردند؟
این جملات آقایان اکثریتی: «اگر جمهوری اسلامی می خواهد از احتمال دخالت نظامی غرب در سوریه بکاهد، باید به جای دمیدن بر آتش جنگ سوریه، دولت اسد را برای مذاکره با همه گروه های مخالف تحت فشار بگذارد و در این راستا از نفوذ خود بر حکومت دمشق بهره گیرد...»، دیگر یک «شاهکار بانگ خروس نشنیده» است. به این ترتیب، آقایان سعی کرده اند این شائبه را به افکار مخاطبانشان القاء کنند، که انگار این دولت «دولت اسد» است که از «مذاکره با همه گروه های مخالف» امتناع میکند، نه «آمریکا و متحدان او»، از جمله، شیوخ عهد دقیانوسی عربستان، قطر و نخست وزیر صهیونیست ترکیه. شگفت آور است! نه؟ اگر آقایان بگفته خود واقعا باور دارند، اولا- باید ادعای خود را بر سند و مدرک، یا حداقل به شواهد مبتنی سازند و بیگناهی غرب در دخالت احتمالی نظامی غرب در سوریه را به اثبات برسانند. ثانیا- باید «همه گروههای مخالف» مورد نظر خود را معرفی کنند. گروههای مورد نظر آقایان کدامند؟ «ارتش آزاد سوریه» که نه ارتش است و نه آزاد یا اخوان المسلمین، تکفیری ها، سلفی ها، وهابیون، جبهه النصره و القاعده، ساخته های اتاقهای فکر دولتهای امپریالیستی و تحت فرمان سازمانهای امنیتی «برخی دولتهای غربی»؟ ثالثا- باید بپذیرند، که در این چنین مواردی، هر حرف و سخنی باید مستند و مستدل باشد. داستان «سنگ مفت، گنجشک مفت» در این قضیه صدق نمیکند. در اینجا حرافی و بازی با الفاظ جایی از اعراب ندارد. رابعا- شگفت آور است آقایان هیئت سیاسی- اجرائی سازمان اکثریت این اخبار ناتوی رسانه ای را فراموش کرده اند، که در طول دو سال و نیم گذشته جنگ «برخی دولتهای غربی و عربی» علیه سوریه، بارها اتفاق افتاده که میانجی های سازمان ملل متحد در امور سوریه (قبلا، کوفی عنان و در حال حاضر، اخضر ابراهیمی) بمناسبتهای مختلف (برخی ماهها و اعیاد مقدس دینی)، پیشنهاد آتش بس، حتی موقت داده اند، اما در مقابل پاسخ مثبت دولت سوریه، قبل از هر کسی، باراک اوباما، دیوید کامرون، فرانسوا اولاند (این «سوسیالیست» همفکر هیئت سیاسی- اجرائی سازمان اکثریت، که در عرصه دروغگویی و جنایتکاری روی گوبلز و هیتلر را سفید کرده)، رجب طیب اردوغان و شیوخ نفتی عربستان و قطر، این فرماندهان پیش صحنه و «بازهای» پیش قراول جنگهای تروریستی- استعماری، بلافاصله اعلام کرده اند، «آتش بس بی آتش! عنقریب است که اسد سرنگون شود». با وجود انبوه اخبار و گزارشات در تأئید واقعیت فوق، ادعای واهی و ضدمیهنی «دمیدن (ایران) بر آتش جنگ سوریه» و خواست اعمال «فشار به دولت اسد برای مذاکره با همه گروه های مخالف» چه مفهومی جز تف کردن به چهره حقیقت، به مردمک چشمان این بزرگترین مظلوم تاریخ بشر میتواند داشته باشند؟ علاوه بر اینها، هیئت سیاسی- اجرائی سازمان اکثریت که چنین مدعای موهنی را مطرح میکند، لازم است پاسخ روشن این پرسش ساده را بدهد: چه کسانی یا دولتهای از اجرای مفاد توافقات کنفرانس «ژنو ۱» دایر بر ادامه مذاکرات برای حل و فصل جنگ علیه سوریه سر باز زدند و چه کسانی یا دولتهائی در راه برگزاری کنفرانس «ژنو ۲» تا کنون سنگ اندازی کرده و حتی مخالف برگزاری آن هستند؟
سیاست مشابه همین «رهبری» سازمان اکثریت در قبال واقعه جنون آمیز اشغال و ویرانی لیبی و کشتار مردم و رهبری آن، این مرفه ترین کشور و مردم جهان، که آثار دوره چهل ساله استقلال آن در کتاب رکوردهای گینس ثبت گردیده، بدان منتج شد، که همین هیئت سیاسی- اجرائی سازمان اکثریت، پیروزی ناتو و کشورهای دوره پارینه سنگی حوزه خلیج فارس بر کشور و مردم لیبی را «انقلاب» نامید و بمناسبت آن، به «مردم لیبی»، بسخن دقیق تر، به سران ناتو، سازمان تروریستی القاعده، شیوخ نفتی قطر، عربستان و همپالگی هایشان «پیام شادباش»(۲) فرستاد. و این در حالی اتفاق افتاد، که «رهبری» سازمان اکثریت پاسخ این سوالات را تا کنون روشن نکرده، که چه شناخت و تحلیل مشخصی از لیبی قبل از اشغال دز سال ۲۰۱۱ داشت؟ آیا عواقب و پیامدهای هجوم تروریستهای ناتو و تروریسم بین الملل به لیبی و اشغال استعماری این کشور را مورد مطالعه و بررسی قرار داده است یا نه؟ اگر نه، چرا؟ واگر آری، چرا در سطح جامعه اعلام نمیکند؟
آقایان هیئت سیاسی- اجرائی سازمان اکثریت! از شما میپرسم: پس کو آثار «بمباران اعتراضات مسالمت آمیز مردم توسط جنگنده های دولت وقت لیبی»؟ کجاست دمکراسی و آزادی اهدائی غرب به مردم لیبی؟ «تسلیحات کشتار جمعی عراق» که نمونه آن را کولین پاول در شورای امنیت سازمان ملل متحد نشان داد، کو؟ آیا میدانید که دولت تروریستی و دست نشانده ناتو در لیبی نه فقط امنیت کشور، حتی امنیت خودش را هم نمیتواند تأمین کند؟ آیا از این واقعیت تلخ اطلاع دارید که در حال حاضر بیش از ۵۶۰ گروه و دسته مسلح برای گرفتن حق السهم بیشتر از بقایای ثروت لیبی با هم میجنگند؟
آقایان «رهبران» سازمان اکثریت! آیا پاسخ این پرسشها را میتوانید بدهید، که تمامی موجودی طلا و جواهرات خزانه دولتی لیبی، ذخیره ارزی و موزه های آن چگونه مصادره شد و به یغما رفت؟ آیا خبر دارید که چه نهادی بر صادرات نفت و گاز لیبی نظارت میکند و بهای آنها چگونه پرداخت میشود یا نه؟... اگر آری به کدام ارگان یا نهاد لیبی؟
بالاخره، در پایان از هیئت سیاسی- اجرائی سازمان اکثریت مصرانه میخواهم پوشش عناوین مبهم «برخی کشورهای عربی، برخی از دولتهای غرب و گروههای افراطی مخالف اسد» را کنار بزند تا «سیه روی شود هر که در او غش باشد».
برغم همه اینها، تردید زیادی وجود دارد، که آقایان واقعا «اکثریتی» (اکثریت در مقابل کدام اقلیت) پاسخ هیچ یک از سوالات را نخواهند داد. چرا که امیدواری به پیروزی خرد و عقلانیت در میان رهبری این سازمان بسیار بیش از آنچه که گمان میرود، بعید و دور از انتظار است.
و سرانجام، از همه دوستداران صلح و امنیت جهانی، مبارزان راه آزادی، استقلال و مصونیت همه خلقها و کشورهای جهان از شرّ امپریالیسم جهانی تقاضا میکنم برای دادن پاسخ روشن به پرسشهای فوق، هیئت سیاسی- اجرائی سازمان اکثریت را تحت فشار قرار دهند و همچنین، در صورت علاقمندی، با بیان نقطه نظرات خود، مرا نیز در راه جستجوی حقیقت یاری دهند.
۵۹۶۰۰ - تاریخ انتشار : ۱٣ دی ۱٣۹۲
|
از : ا. م. شیری
عنوان : قابل توجه آقای الهیاری
آقای الهیاری گفته اند «خود دانی که مسجد است، اما می پرسی خانه کیست».
تردید کمی دارم که شما بر تمام «ابهامات» مورد اشاره در عرایض بنده واقف نیستید. تردید دارم شما بر اشراف نسبتا وسیع بنده به تاریخ جنبش فدایی آگاه نباشید. اما در عجیبم که می پرسید.
شاید هم حتی یک سیاه مشق از قلم قاصر بنده را از نظر نگذرانده اید.
آخر من در اینجا چگونه می توانم، همه آنهائی را که نظریه علمی و عینی امپریالیسم را کنار گذاشته و بدنبال احیای سرمایه داری خوب هستند (آنها احتمالا معتقدند که سرمایه داری خیلی بد شده، حالا باید بهترش را از نو بسازند)، بنویسم و به «فدایی ستیزی و غیره متهم نشوم؟
چگونه می توانم از آن «فدایی» تهی مغز که بعد از شرفیابی به حضور اعلیحضرت رضا پهلوی و تناول یک لیوان آبجو، اینجا و آنجا از «آدم خاکی بودن شاهزاده» داد سخن داد، نام ببرم و از زخم زبان شما در امان بمانم.
از شرکت کنندگان کنفرانسهای استکهلم، بلژیک، پراک و همنیشنی با مشروطه خواهان و سلطنت طلبان چی؟
در باره ارسال کنندگان پیام «شاد باش» به القاعده و ناتو بخاطر ویران کردن لیبی و بخاک سیاه نشاندن مرم آن کشور در اینجا چه بنویسم؟
بنظر شما باید همه را یک به یک در یک نظر دهی از نو بر شمارم؟
خلاصه برای تمام موارد «مبهم» برای شما و یا هر کس دیگر، بنده صدها صفحه سیاه کرده ام. متاسفانه، چون این دوستان اخبار روز همیشه با من سر ناسازگاری داشته اند، نمی توانم آدرس آنها را در اینجا ذکر کنم.
با این وجود، شما را به ملاحظه یکی از نادر سیاه مشقهای منتشره بنده در همین اخبار روز تحت عنوان «نظری بر نظر هیئت سیاسی- اجرائی سازمان فدائیان اکثریت» دعوت می کنم تا عیار بدست تان بیاید.
و گرنه، نشانی ایمیل بنده را از رفقای اخبار روز بگیرید و در باره هر مورد ابهام، از بنده پاسخ بخواهید.
ممنون
۵۹۵۹٣ - تاریخ انتشار : ۱۲ دی ۱٣۹۲
|
از : اصغر الهیاری
عنوان : راهنمائی کی توانی، ای که راه خود ندانی
کامنت "ا.م.شیری" یک کمی فراتر از یک اظهار نظر معمولی می باشد . تو گوئی نویسنده بر پیشینه ء جنبش فدائی اشراف کامل دارد و از تمام تاثیر و تاثرات بعداز انقلاب نیز باخبر است از چند و چون راهیان کنونی آن نیز اطلاع کامل دارد. بجای اینکه این همه اطلاعات را تدوین کند تا دو نسل از مواهب آن برخوردارشوند با یک کامنت مختصر اکتفا کرده که خود باعث "ابهاماتی" در کل موضوع گردیده است. اشکال "کوچکی" که در این کامنت "پیام گونه" دیده میشود. بی توجهی به اصل زمان و مکان و برخورد نا مشخص با هر از یک از گروه های منسوب به جنبش فدائی می باشد. بهیمن دلیل عین جملات ایشان و ابهامات آنرا طرح می کنم:
ا.م شیری : این واقعیت روشن که گروههایی با نام «فدایی» فعالیت می کنند که هیچ سنخیتی با آمالها و باورهای بنیانگذاران سازمان چریکهای فدایی خلق ایران ندارند؛..
ابهام ۱ : مسئله با این آسانی نیست .بنیان گذاران "محدود" جنبش فدائی قبل از انقلاب "آمال "و "باور " های "یکسان" نداشتند و ادامه دهندگان "وسیع" آنها نیز بعداز انقلاب با تغییر شرائط سیاسی نمی بایست مانند بنیانگزاران خود فکر و عمل کنند. باید ببینیم که کدام جریان در مجموع توانستند مناسب شرائط بعداز انقلاب به تحلیل نسبتا درستی از شرائط دست یازید و به آن عمل کرده و می کند. قبلا از توضیح جنابعالی سپاسگرازی می کنم.
ا.م.شیری : اینکه وارثان نابکار با نام و عنوان «فدایی» بر جنبش فدایی می تازند؛ اینکه بخش قابل ملاحظه ای میراثخوارن جنبش فدایی (سازمان اتحاد فدائیان و اکثریت) برای احیای سرمایه سر از پا نمی شناسند؛
ابهام ۲ : با ادبیات آلوده به شعار دردی دوا نمیشود. اولا، جنبش فدائی موروثی نیست تانیا ، مگر گروههای دیگر فدائی "فضیلت " بیشتری نسبت به آنها که نامبرده اید دارند؟ شما چشم بسته به آنها کارنامه قبولی میدهید ؟ مگر سرمایه داری در ایران از بین رفته بود که بزعم شما گروه های نامبرده میخواهند آنرا احیا کنند؟
م.ا. شیری: اینکه بعضی منتسبان به فدائی به آبجوخوری با شاهزاده افتخار می کنند،
ابهام ۳ : اگر جنابعالی دوستدار جنبش فدائی هستی . در مورد "بعضی منتسبان به فدائی " که به آبجورخوری با شاهزاده افتخار می کنند. بطور دقیق اطلاع رسانی میکردی. نه به این صورت "کلی" که به جنبش فدائیان "تهمت " بزنی.
ا.م شیری: با قاتلان فدائیان عکس خانوادگی برای یادگاری می گیرند؛
ابهام ۴ : اگر منظور شما عکسی است که در صفحه شخصی مهدی فتاپور وجود دارد
بهتر است بطور نقل قول مانطور که خود فتاپور در بارهء هویت خلبان هلی کوپتر که در جمله به خانه های تیمی شرکت داشته بنویسید. چرا با کلی گوئی و استنباط شخصی خود به یک موضوع شخصی دامن میزنی ، اگر خلبان مزبور بزعم شما "متهم " به همکاری در قتل قدائیان می باشد. با این روش و "حکم" جنابعالی "قاتل " شناخته نمیشود. فدائیان راستین چنین تفکری نداشته و ندارند و اصولا هیچ کنشگر سیاسی آگاه امروز مبانی سیاسی ، اخلاقی و حقوق را در هم نمی آمیز.
کاش اول انقلاب در برابر وحشیگریهای حکومت مذهبی علیه تمام مفاخر و میراث مثبت اجتماعی در تمام زمینه ها می ایستادیم و آنرا فدای مبارزه با امپریالیسم نمی کردیم. در حکومت شاهنشاهی انسانهای شریف از صدر تا ذیل میان فاسدان و مرتجعین با خون و جگر و با اجبار برای ساختن ایران آباد تلاش کردند که با ما هیچگونه اختلافی نداشتند. ما می توانستیم و باید از میلیونها انسان شریف در برابر حکومت ارتجاعی دفاع میکردیم. امروز نیز میلیونها نفر با مقاومت قهرمانانه ء خود در برابر حکومت اسلامی ایستاده اند چشمان خود را پاک کنید و به عمق مطلب بپردازید.
ا.م.شیری : اینکه جام بلورین جنبش فدائی از بام آسمان افتاده و چنان ریز ریز شده، که گردآوری آن دیگر محال است و اینکه، و اینکه... امر یست شایسته نقد، تحقیق و بررسی.
ابهام ۵ : این هم برداشت رمانتیک شما از جنبش فدائی می باشد. واقعیت این بوده که جنبش فدائی هر برهه ای ویژگیهای خود را مشحون از آزمون و خطا داشته است.
ا.م.شیری : اما اینکه مأموران و قلم بمزدان رژیم تاریخ جنبش فدائی را تحریف و دستکاری می کنند؛ بنیانگذاران آن را خوار می دارند و تحقیر می کنند؛ اهداف و آماجهایشان را به سخره می گیرند؛ و... امر دیگریست که ماهیت و حصلت آنها سرچشمه می گیرد.
این دو موضوع را نمی توان با هم مخلوط کرد.
مخلوط و ممزوج کردن این دو موضوع، تنها یک نگرش ساده انگارانه به مسائل نیست. بلکه، بمعنی نفی ماهیت و خصلت دستگاه تحریف رژیم و تطهیر کرد و کار قلم بمزدان آن است.
ابهام ۶ : کدام دو موضوع ؟ ممکن است با بازنگری به فراز بالا رفع ابهام فرمائید.
ا.م.شیری : در عرصه ارزیابی از مسائل جهانی نیز متاسفانه شاهد چنین برخورد و ارزیابی های نسنجیده و غیرمعقول از طرف برخی جریانهای سیاسی با سابقه هستیم. آنها عمدتا در جریان جنگهای استعماری و تجاوزکارانه غرب امپریالیستی علیه یوگسلاوی، افغانستان، غراق، لیبی، سوریه و... ماهیت و خصلت امپریالیستی غرب را نادیده گرفته، «دیکتاتورها» را عامل حضور غرب در منطقه و شروع جنگها دانستند
این، اتفاقا آن نوع نگرشی است که عمال سرمایه نبلیغ می کنند.
برای رهائی از دام گسترده ماشین تبلیغاتی غرب، تفکیک و تمیز موضوعات از همدیگر الزامی است.
ابهام ۷ : خلاصه نویسی ابهام آور است ، در باره ء هریک از موارد فوق و هر فرد یا گروه مورد انتقاد و "منحرف" با جهانخواران و امپریالیستها علیه مردم کشورهای همراه، همفکر و همدست شده نیز مشخص و صریح بنویسید. این طرز نوشتن و کلی بافی میدان را برای سوء استفاده علیه مبارزان راستین باز می کند.
همانطور که در بین مطالب فوق الذکر و "منفی" جنابعالی ذکر کردم از جنابعالی تقاضا دارم در باره ء افراد یا گروهها اعم از فدائی و یا سایر جریانات که بعداز انقلاب توانستند با خط و مشی نسبتا درست علیه حکومت جهل و جنایت مبارزه کنند بنویسید تا خواننده با رسالت راستین و حقیقیت جوئی جنابعالی آشنا شود. در بارهء همکاریهای "صدامی " و " رجویائی " هم حرفی نزدید.
حتما میدانید که زنده یاد حمید اشرف می گفت : جاسوس ، جاسوس است و پفیوز فرقی نمی کند که برای سیا یا ک گ ب جاسوسی کند ( نقل به مضمون)
و جمله پر مغز امیر پرویز پویان : تاریخ تکرار فصول نیست ، توالی چشم اندازهای بدون برگشت است.
اگر واقعا به حمید اشرف و پیان ارج می نهی، بگو ! امروز در ایران چه باید بکنیم یا به من بگو کدام گروه برنامه و مشی درستی در ایران دارد . اگر در ایران امروز امکان حرکت نیست توضیح بده چرا ؟ با منفی بافی و دیگران را در خارج کشور زیر سئوال بردن مسائل ایران حل نخواهد شد.
۵۹۵٨۰ - تاریخ انتشار : ۱۲ دی ۱٣۹۲
|
از : ا. م. شیری
عنوان : معمار!
آقای معمار! چرا شیر خواندن فدائیان دور از واقعیت است؟ به چه دلیل؟ آیا شورش، بخصوص، شورش مسلحانه و فعالیت در آن سالهای خفقان دهستناک سیا، موساد و ساواک در «جزیره آرامش» دل شیر نمی خواست؟ با چه منطقی چنین نامگذاری بر آزادگان بنیاگذار جنبش فدائی را غیرواقعی می خوانید؟ انصاف و مروت کو؟ چرا نامگذاری آنها را با کوتوله خواندن محمد قوچانی ها، محمود نادری ها، ... به یک چوب می رانید؟
۵۹۵۷۷ - تاریخ انتشار : ۱۲ دی ۱٣۹۲
|
از : masoud memar
عنوان : جنبش فدائی زائیده خفقان سیاسی و اجتماعی توسط انسانهای شریف و دگراندیش
چندین مورد در نوشته مجله پویا تحت عنوان « فدائیان جهل » و جوابیه آقای حکمت تحت عنوان
« وقتی که کوتوله ها به شکار شیر می روند! » نهفته است که من در کل هر دو را کاملأ احساساتی و بدون منطق یافتم ٫ کافیست به عنوان سر مقاله ها رجوع شود.
بررسی چپ در ایران با نسبت دادن گانگستر به امثال اندیشمندانی چون آقای امیر پرویز پویان چنان دور از واقعیت است که شیر خواندن جنبش فدائی.
چپ در ایران تاریخ دارد و قابل بررسی است با واقعیات تاریخی ٫ کوبیدن هیستریک و دفاع کلی بدون بررسی نتیجه یکسانی خواهد داشت.
۵۹۵۷۱ - تاریخ انتشار : ۱۲ دی ۱٣۹۲
|
از : ا. م. شیری
عنوان : تفکیک و تمیز موضوعات الزامی است
نظردهندگان محترم!
این واقعیت روشن که گروههایی با نام «فدایی» فعالیت می کنند که هیچ سنخیتی با آمالها و باورهای بنیانگذاران سازمان چریکهای فدایی خلق ایران ندارند؛ اینکه وارثان نابکار با نام و عنوان «فدایی» بر جنبش فدایی می تازند؛ اینکه بخش قابل ملاحظه ای میراثخوارن جنبش فدایی (سازمان اتحاد فدائیان و اکثریت) برای احیای سرمایه سر از پا نمی شناسند؛ اینکه بعضی منتسبان به فدائی به آبجوخوری با شاهزاده افتخار می کنند، با قاتلان فدائیان عکس خانوادگی برای یادگاری می گیرند؛ اینکه جام بلورین جنبش فدائی از بام آسمان افتاده و چنان ریز ریز شده، که گردآوری آن دیگر محال است و اینکه، و اینکه... امر یست شایسته نقد، تحقیق و بررسی.
اما اینکه مأموران و قلم بمزدان رژیم تاریخ جنبش فدائی را تحریف و دستکاری می کنند؛ بنیانگذاران آن را خوار می دارند و تحقیر می کنند؛ اهداف و آماجهایشان را به سخره می گیرند؛ و... امر دیگریست که ماهیت و حصلت آنها سرچشمه می گیرد.
این دو موضوع را نمی توان با هم مخلوط کرد.
مخلوط و ممزوج کردن این دو موضوع، تنها یک نگرش ساده انگارانه به مسائل نیست. بلکه، بمعنی نفی ماهیت و خصلت دستگاه تحریف رژیم و تطهیر کرد و کار قلم بمزدان آن است.
در عرصه ارزیابی از مسائل جهانی نیز متاسفانه شاهد چنین برخورد و ارزیابی های نسنجیده و غیرمعقول از طرف برخی جریانهای سیاسی با سابقه هستیم. آنها عمدتا در جریان جنگهای استعماری و تجاوزکارانه غرب امپریالیستی علیه یوگسلاوی، افغانستان، غراق، لیبی، سوریه و... ماهیت و خصلت امپریالیستی غرب را نادیده گرفته، «دیکتاتورها» را عامل حضور غرب در منطقه و شروع جنگها دانستند
این، اتفاقا آن نوع نگرشی است که عمال سرمایه نبلیغ می کنند.
برای رهائی از دام گسترده ماشین تبلیغاتی غرب، تفکیک و تمیز موضوعات از همدیگر الزامی است.
۵۹۵۶۷ - تاریخ انتشار : ۱۱ دی ۱٣۹۲
|
از : نامی شاکری
عنوان : شماره یازده شان !
شماره ی یازده شان هم بدون هیچ مناسبتی روی جلدش را به تصویر نورالدین کیانوری و درون را به پرونده ی حزب اختصاص داده بود با همین مقیاس از لجن پراکنی. در بررسی مصیبتی که بر سر حزب بارید ، حتی از گفتن خبری به این سادگی که در اوایل دهه شصت ، عسگراولادی (متوفی) با یکی دیگر از راست های سنتی رفته و اطلاعات به غارت رفته ی حزب توسط کوزیکچین را از ضیاء الحق گرفته و برای لاجوردی آورده اند، مسکوت می گذارند. جالب اینکه کمونیسم ستیزان جوامع توسعه یافته ، پشتگرم به حمایت های مالی نهادهای لیبرال اند،اما این آقایان با ارتزاق ها از تمام نهادهای عمومی(از هزینه های دانشگاه تا سوبسید کاغذ همین مجله ها)به ستایش "اندیشه ی لیبرال" مشغولند و از شما چه پنهای گاهی احساس می کنم این "روشنفکران"حتی ارتباط منطقی این مواضع و منافع مثلا اتاق بازرگانی ایران یا حزب موتلفه را نمی فهمند! نوکرانی کاملا بی جیره و مواجب!
ضمنا، در جوانان ایران علاقه ی بسیار قابل توجهی به جنبش چپ وجود دارد . بدون تردید بخش قابل توجهی از "افکار عمومی" در دانشگاه های ایران در تسخیر اندیشه ی چپ است . گفتمان "لیبرال" اصولا خریداری ندارد و برای همین نوک حمله ی روشنفکرانی مثل قوچانی و رحیمی و...در خدمت "کمونیسم ستیزی" است تا ترویج گفتمان لیبرال. در این میان حزب توده ی ایران و جریان فدایی از محبوبیت خاصی برخوردارند و...
۵۹۵۵۰ - تاریخ انتشار : ۱۰ دی ۱٣۹۲
|
از : البرز
عنوان : پیشوندها و پسوندها
پیروز گرامی، قبل التحریر شما، درست به مانند بعد التحریر شما، همواره بدون چون چرا، خوشایند و مطلوب خاطرم بوده و هست، چرا که گمان دارم، شما قبل از نوشتن، حین نوشتن، بعد از نوشتن، هم مراعات حال موردِ خطاب و خواننده کلماتت را داری، و هم اینکه به آنچه مینویسی، معتقدی، یعنی در باره اش تفکر و تأمل کرده ای. بنابر این وقتی برای نگارنده این کلمات مینویسی، آسوده خاطر، هرآنچه مقبول خاطرت هست، بنویس.
و اما در باب پیشوندها و پسوندها، هرگز دلباخته پیشوندهایی از قبیل، خانم، آقا، رفیق، برادر، دوست، مرشد کامل، قائد اعظم، امام، منجی عالم، قهرمان، پهلوان، حاجیه خانم، حاجی، مشدی و کربلائی نبوده ام. اما در عوض علاقه وافری به پسوندهایی چون عزیز، گرامی و باوفا داشته ام، چرا که از این قبیل پسوندها بوی همدلی، هموندی، محبت، دوستی، باهم بودن، اتحاد، محلول نبودن و فکرِ زیبا بودنِ زندگی، به مشام می رسد.
۵۹۵۴٨ - تاریخ انتشار : ۱۰ دی ۱٣۹۲
|
از : peerooz
عنوان : مذکر و مونث یا بقول یک فمینیست نرینگی و مادینگی
" .... اول از هر چیز، به ردیابی جنسیت من پرداخته ای، آخر حمید عزیز، اینکه بدانی، فرد سئوال کننده، زن است یا مرد، چه فرقی در اصل ماجرا....".
جناب ؟ البرز, تفاوت در آنست که شما را چه خطاب کنند. خدا کند چون شما را جناب خطاب کرده ام به تانیث ؟ شما بر نخورده باشد.
بعد التحریر: پیروز مذکر است. مونث آن بفارسی معرب پیروزه ! است
۵۹۵۴۶ - تاریخ انتشار : ۱۰ دی ۱٣۹۲
|
از : البرز
عنوان : در یک دموکراسی
آقای حمید ارجمند عزیز، نویسنده این کلمات، نه قصد اهانت و یا ناسزا گفتن به شما را، داشته، و نه، دارد، همانقدری که برای خود حقِ اظهار نظر قائلم، برای شما و دیگر صاحبنظران، هم، همان حق را قائلم، صرفنظر از علاقه مندیها و وابستگیهای سیاسی، فرهنگی، اجتماعی و حتی اقتصادی فردِ صاحبنظر،
چه معتقدم در یک دموکراسی احترام به رأی اکثریت و رعایت حق اظهار نظر اقلیت، ضرورتی است، بی قید و شرط.
و از جایی که هیچ نظر و عقیده ای را، فقط بخاطر آنکه، شاه، ولی فقیه، رئیس حزب، مرشد، قائد، معلم، زن، مرد، بچه، واکسی، حمامی، سلمانی محله، زاهد محله، ماست بند محله، قهوه چی محله و یا آخوند محله گفته، قبول ندارم،
وقتی مطلبی شنیدم یا خواندم و آن را مطابق با منطق انسانی ندیدم، همیشه سئوالاتی در ذهنم ایجاد میشود، و این سئوالات را چه شاه یا آخوند محله بپسندد یا نپسندد، برای گوینده یا نویسنده مطلب طرح میکنم.
شما در نظر اخیرتان تحت عنوان «پاسخی کوتاه به البرز»، به جای پاسخ به سئوالات، اول از هر چیز، به ردیابی جنسیت من پرداخته ای، آخر حمید عزیز، اینکه بدانی، فرد سئوال کننده، زن است یا مرد، چه فرقی در اصل ماجرا، یعنی پاسخگویی به چند سئوال تاریخی، دارد.
حمید عزیز، سئوالاتی که مطرح کردم، نه برای تاختن به شما بود، و نه، در باره احترام بسیار و قلبی نسبت به جانباختگان راه میهن، یا در باره خفاشان ولایت، یا در باره دیدن جهان بدون عینک حزبی، یا در باره آخرین واکنش شما، یا در باره فاشیستهای ولائی و طرفدارانشان و یا در باره روشنفکر بازی دوسره، بوده است،
هیچیک از این موضوعات مورد اشاره شما، موضوع سئوالات من نبوده اند، اما موضوعات مورد اشاره شما همگی با اهمیت بوده، و هریک میتواند موضوعِ نوشتار و بحثی جالب برای علاقه مندانش باشد.
سئوالات من مشخص و واضح، و در نظرم، تحت عنوان «جنبش فدائی» ،هنوز هم مشتاق جوابهای زیبا و منطقی شماست. در یک دموکراسی مردم مجازند با یکدیگر سخن بگویند، اما اجباری هم به اینکار ندارند.
۵۹۵۴٣ - تاریخ انتشار : ۹ دی ۱٣۹۲
|
از : جمشید برومند
عنوان : سئوال تکراری
از قدیم گفته اند:" چراغی که به خانه روا ست ، به مسجد حرام است "
ولی آقای عیسی صفا گوشش به این حرفها بدهکار نیست. تمام مسائل حزب توده را حل کرده میخواهد بداد دیگران برسد.
متاسفانه او هنوز در عوالم جنگ سرد بسر می برد. تو گوئی دنیا را آب برده ایشان هنوز در خواب است.
۱. اگر در انشعاب بعداز شکست جنبش آذربایجان در مورد خلیل ملکی و دوستانش حزب توده توانست با بلندگوهای رادیو مسکو و باکو ژست "راستین" بگیرد. ولی در وقایع بعداز انشعاب و کودتای ۲۸ مرداد ریزش حرب شدت گرفت و منقدان حزب بیشتر شدند.
۲. حزب توده نمی توانست برای انشعاب دوم، یعنی سازمان انقلابی حرب توده ایران و کناره گیری نیروهای مستقل چپ در داخل کشور مانند شاهرخ مسکوب ها پرونده سازی کند.
صدای حزب توده در میان گروههای مختلف چپ گم شده بود.
۳. بعداز شکست انقلاب بهمن و سرکوب تمام نیروها از جمله حرب توده ، بحران در میان کادرها و هواداران آن مجدد بالا گرفت. حزب دموکراتیک مردم ایران در سال ۱۳۶۷ از کادرهای سابق حزب تشکیل شد.
۴. بخش دیگری از کادرهای حزب در تبعید در جریان بحران و فروپاشی "سوسیالیزم واقعا موجود" از حزب جدا شدند ودر سال ۱۳۷۲/۱۹۹۳ بنام "راه توده " فعالیت خود را آغاز کردند .
بر خورد حزب توده ایران با تمام این انشعابات قبل و بعداز سقوط "سوسیالیزم واقعا موجود" پیروی از تز" هر که با ما نیست بر ما ست" بوده است.
کاش توده ایها اول فکری به پراکندگی خود که پیشروترین نیروهای چپ ایران بوده اند بنمایند که ۷۰ سال سابقه مبارزاتی دارد.
توده ایها متاسفانه جز نسبت های "سنتی" به دوستان سابق خود کار دیگری بلد نیستند. متاسفانه تلاش دیگر نیروها را نیز کم بها میدهند. توگوئی حزب توده مشکلی نداشته و ندارد و تمام انشعابیون حزب و دیگر گروههای چپ کار بیهوده برای اتحاد و همگرائی مینمایند. بزبان بهتر همه باید در حزب توده نام نویسی کنند.
ادبیات آقای عیسی صفا که اینجا و آنجا وب گردی می کند و با کامنت های خود به نصیحت افراد شمول فرخ نگهدار یا سایر جریانها ی چپ می پردازدتکراری می باشد. کسی نیست از ایشان بپرسد. دیگران نظرات خود را در باره حزب توده در کدام سایت وابسته به حزب توده میتوانند درج کنند. شما که تمام پنجره های خود را بسته اید چگونه برای دیگر چپ ها لالائی میخوانید.
ادبیات عیسی صفا فقط داغ "ترپچه های پوک "را تازه می کند .ایشان نوشته اند:" اکثریت و اتحاد فداییان هستند که سالهاست از طرف راست یک جبهه بزرگ ضد کمونیستی باز کرده اند و خود نیز در این جبهه قرار دارند. اتحاد چپ آنها تلاش برای تشکیل یک حزب قلابی چپ و عمیقا ضد کمونیستی است."
آقای صفا لااقل با یک نقل قول از گروههای ذکر شده "حقانیت " خود را نشان دهد.
چرا عیسی صفا و دوستانش از اتحاد جریانهای چپ خوششان نمیاید؟
چرا عیسی صفا کاری برای پراکندگی دوستان حزبی خود نمی کند تا سرمشق دیگران شوند؟
۵۹۵۴۲ - تاریخ انتشار : ۹ دی ۱٣۹۲
|
از : حمید ارجمند
عنوان : پاسخی کوتاه به البرز؟!
جناب خانم یا آقای البرز !! ضمن گرامیداشت جانباختگان جنبش چپ در ایران لازم دانستم به شما و یا دیگرانی که بجای پرداختن ریشه ای به تاریخ معاصر ایران فقط در یک چهار چوب کلیشه ای به دادن شعارهای رنگ باخته و ناسزا گفتن به عناصر رژیم گذشته همچنان بعد از ۳۵ سال و احتمالا اگر عمری باقی بود تا ۳۵ سال آینده ! به شما پیشنهاد میکنم بجای محکوم کردن افکار دیگر هموطنان کمی از شعار کاسته و به تفکر و بیطرف فکر کردن بپردازید شاید آنوقت اینگونه با حالت عصبی به دیگران نتازید ، اینجانب نظری نوشتم و شما یا دیگران آزادید برداشتی متفاوت از نوشته من داشته باشید ولی دلیلی بر تاختن به دیگران وجود ندارد . در آخر اضافه کنم که من ضمن احترام بسیار و قلبی نسبت به جانباختگان راه میهن در جنبش چپ هرگز قصد بهره برداری همچون خفاشان ولایت از این جانباختگان بعنوان شهید و یا... را نداشته و فکر میکنم هیچکس دیگری که در اندیشه میهن و ملت خویش میباشد این اجازه را ندارد .و نگاه من به این جنبش و مبارزات ملت ایران در حداقل یک قرن گذشته نگاهی از برون و درون و شناخت ماهیت و اهداف بازیگران عرصه تاریخی ایران بدون عینک حزبی و سازمانی بوده و است . اینهم آخرین واکنش من به نظر جناب شما میباشد چون نمیخواهم صفحهات محدود اخبار روز را به بحثهای دو به دو که هیچ فایده ای برای کسی نخواهد داشت اشغال کنم . به امید فردائی روشن برای میهن و سیاهی برای فاشیستهای ولائی و طرفدارانشان که در زیر جلد روشنفکر بازی دو سره بار میزنند !
۵۹۵٣۶ - تاریخ انتشار : ۹ دی ۱٣۹۲
|
از : البرز
عنوان : جنبش فدائی
آقای حمید ارجمند عزیز، چرا تلاش میکنی، از هر موقعیتی، برای رجعت دادن جامعه به حکومت مطلقه پادشاهی بهره گرفته، و به هر بهانه ای تقصیر سرنگونی حکومت پادشاهی مطلقه سلطنتی را از دوش مبارک شاه، خاندان سلطنتی و انصار پرقدرتش برداری.
خاندان جلیله پهلوی، بیش از پنجاه سال، صاحب مطلق العنان فکر، جان، مال و ناموس جامعه ایرانی بودند، و شاه قبل از آغاز آخرین سفرش، پشت تریبونی قرار گرفته، و پس از گذشت پنجاه سال طولانی، آن هم از روی عجز، فریاد برآورد، «مردم من صدای انقلابتان را شنیدم».
چرا شاه، صدای انقلاب مردم را طی سالهای سی تا سی و دو نشنید، چرا به جای همراهی با نخست وزیر برآمده از آراء واقعی مردم، و محبوب مردم، دست در دست ارتجاعی ترین نیروهای جامعه، به بهانه مبارزه با کمونیسم، حکومت ملی دکتر محمد مصدق را سرنگون کرد.
میتوان و باید طینت و نیت سردبیر «اندیشه پویا» را بر اساس مستندات ارائه شده، در نوشتار آقای هومن حکمت محکوم کرد.
اما وقتی امروز، تاریخ گذشته را مورد بررسی قرار میدهیم، و آنجا از زبان پیشتازان جنبش مبارزات مسلحانه میخوانیم، که شیوه مبارزات مسلحانه خواست آنان نبوده، بل بر آنان تحمیل شده است. ضمن احترام و گرامیداشتِ یادِ، تمامی زنده یادان این مسیر، به گمان من نمیتوان پذیرفت، که مبارزِ راه عدالت، شیوه مبارزه اش را نه بر اساس شناخت، تحقیق و مطالعه، بل از راه تحمیل گزیده باشد.
جنبش فدائی، در اوج شکستهای جنبشهای پیش از خود، برای ایجاد نظم در صفوف مبارزات کارگری جهت ایجاد حزب طبقه کارگر و اعمال هژمونی دیکتاتوری پرولتاریا، آغاز بکار کرد. اما با مروری در آثار بجای مانده از بنیانگذاران این جنبش و پیروان آن، میتوان دریافت که، این جنبش از همان آغاز پیدایشش، ناچار به پذیرش پرچمداری مبارزات عمومی مردم ایران، برای برپایی عدالت، نیز شد، سیل عظیم طرفداری از این جنبش پس از قیام بهمن ۵۷، شاهد و سند محکمی است بر این ادعا.
گرچه این جنبش از توان کَمیِ سال ۵۷ برخودار نیست، اما همچنان بواسطه بودنش در کنارِ مردم، رشکِ نیروهایِ ارتجاعی جامعه را بر می انگیزد، چنانکه بازار تهمت و افترا بستن به این جنبش نیز همچنان داغ و یکی پرونده های روی میز نیروهای ارتجاع بشمار می رود.
۵۹۵٣٣ - تاریخ انتشار : ۹ دی ۱٣۹۲
|
از : کیا
عنوان : بگذار تاریخ قضاوت کند!
جانفشانی مبارزان خلق که نه برای بهشت و یا مال دنیا بود و هست در مغز کوچک این روشنفکران ترسو و مال و مقامپرست بیمار جای ندارد!
۵۹۵٣۲ - تاریخ انتشار : ۹ دی ۱٣۹۲
|
از : بهروز
عنوان : سرآید زمستان، شکوفد بهاران
زیاد نباید به این شارلاتانهای وطنی خرده گرفت. برای آن ها خاتمی ها، روحانی های، حجاریانها ووو با سابقه سه دهه همراهی با خونریزی و جنایت مظهر دمکراسی! و نوخواهی هستند، و صد البته فدایی که ناقوس بیداری را سیاه ترین شب سرزمین ما به صدا در آورد آوانتوریست و ششلول بند. غم مخورید دوستان. تنها وقتی ذره ای ابرها به کنار می روند و جمعیت به جنبش درمی آید، که شمه ای از آن را در زمستان ۸۸ دیدید، این جمعیت و این نیروی جوان ماوای خود را در یادگاران و شمایل های جنبش های اصیل انقلابی و در راس آن ها جنبش فدایی می یابد. بگذار لیبرالهای وطنی ژاژخایی کنند، اما اگر قدری انصاف و میل کشف حقیقت داشتند باید تمام پروفسورها و جامعه شناسان و روانکاوان خود را به کار میگرفتند تا هم نفس شدن توده با سرود "سراومد زمستون" را کشف کنند. اگر فهمیدند که چرا جمعیت پس از یک وقفه سی ساله، که با دره ای از خون و خاکستر فرزندان مردم پرشده، دوباره به این فرهنگ روی آوردند امیدی به آن خواهد بود که روزی رسوبات خرف کننده لیبرالی از سلول های خاکستریشان پاک شود.
۵۹۵۲۹ - تاریخ انتشار : ۹ دی ۱٣۹۲
|
از : صبوری
عنوان : از ماست که بر ماست
هومن عزیز
از زحمتی که کشیدی متشکرم. کوتوله ها را خودمان پر و بال دادیم. مأمور اطلاعاتی رژیم که در همه جنایات دهه شصت در گیر بوده را برای گرامیداشت سالگرد سیاهکل دعوت می کنند. با فرمانده اطلاعات نخست وزیری سال ۶۰ کنفرانس می گذارند. با قاتلین حمید اشرف عکس خانوادگی می اندازند. این قدر ساده لوح اند که نمی فهمند دوستی اینها مقطعی است و در نهایت اینها به سمت پول و قدرت شنا خواهند کرد. گروهی که هستی سیاسی شان از نان خوردن از شهامت و تهور چون پویان و احمد زاده و اشرف شکل گرفته است داس بر داشته اند که برای نزدیکی به سرمایه و قدرت ریشه بزنند و چه خوب هم می زنند.تاریخ را دارند برای نزدیکی قدرت دو باره می نویسند. آقائی که پس از دو سه سال زندان برای فعالیت صنفی در دانشکده فنی شده است سخنگوی خود خوانده جنبش فدائی در پیش چشمان صدها شاهد زنده مدعی می شود که سفارت ... هرگز بتوسط فدائی ها اشغال موقت نشد. هادی (احمد غلامیان) و نظام ( یدالله گل مژده) و محسن مدیر شانه چی و محمد رضا بهکیش و رضا جهانشاهی و رحیم صبوری و محمد حرمتی پور و بسیاری زنده دیگر آنجا نبودند؟
رفیق میراث خواران دروغین این فضا را ساختند و هرگاه فرصت دستشان دهد به آن دامن می زنند.
۵۹۵۲٨ - تاریخ انتشار : ۹ دی ۱٣۹۲
|
از : عیسی صفا
عنوان : کدام چپ؟
این خود سازمانهای فدایی اکثریت و اتحاد فداییان هستند که سالهاست از طرف راست یک جبهه بزرگ ضد کمونیستی باز کرده اند و خود نیز در این جبهه قرار دارند. اتحاد چپ آنها تلاش برای تشکیل یک حزب قلابی چپ و عمیقا ضد کمونیستی است.
۵۹۵۲۵ - تاریخ انتشار : ٨ دی ۱٣۹۲
|
از : حمید ارجمند
عنوان : سالکان ظلمات
جناب هومن حکمت نوشته شما از برخی جهات ارزنده و بازگو نمودن واقعیاتی تلخ از تاریخ معاصر ایران البته محدود در یک چهار چوب بسته و در پیرامون جنبش چریکی و آرمانهای عدالت خواهانه و پاک آن و از سوئی با هوشیاری نسبت به اهداف پشت پرده نشر و بازتاب آن از سوی محافلی مشکوک و به احتمال بسیار با نظارت دخمه های تاریک و ظلمانی وزارت اطلاعات فاشیسم حاکم بر ایران بیان گردیده است . شوربختانه علی رغم اینکه مبارزان راستین جنبش چپ را با آگاهی از سوابق و بیوگرافی شخصیشان انسانهائی پاکدل و وطنپرست و عدالتخواه میدانم خصوصا زنده یادان امیر پرویز و احمد زاده و حمید اشرف و.....اما این دلیل بر ندیدن اشتباهات بزرگ آنها در راه رسیدن به اهداف بزرگشان در راه میهن و ملتشان نمیباشد ،فرموده اید که ما می دانیم که جنبش مسلحانه در آن دوره، در درجه اول، نتیجه انسداد سیاسی در داخل ایران بود. این راه بر جنبش انقلابی ایران تحمیل شد. فضای سیاسی و اجتماعی ایران، در آن سال ها چنان بسته و استبدادزده بود، که حتی منتقدانی که در چهارچوب قانون اساسی، به روشی کاملا مسالمت آمیز فعالیت می کردند، دستگیر و زندانی و شکنجه می شدند. اولا که این جانباختگان و هزاران مبارز دیگر در ایران بسیار راه های دیگری را که میشد جستجو و پیدا نمود را با رادیکالیسم کور به کناری نهادند و در واقعیت با این اشتباه و رادیکالیسم علیه رژیم پیشین در واقع جاده صاف کن فاشیسم حاکم امروز در ایران البته نا خواسته گردیدند . اینطور نبود که تمام راه های تغیر و رفرم و گام به گام به جلو کاملا مسدود شده بود ما هم در آن کشور و همزمان با آن دوره در ایران بودیم و نه در خارج . حرف شما بر عکس امروز کاملا مصداق پیدا میکند که تمام راه های سیاسی به انسداد رسیده است نه در آن رمان ! اما و اگر بسیار میتوان شمرد و از حوصله این مکان محدود خارج است . یکی از علل رسیدن جامعه پریشان روشنفکری و چپ ایران به این نقطه امروزی عدم شناخت تاریخ معاصر ایران حد اقل از دوره قاجاریه تا ۱۳۵۷ میبود واگر چند کتابی هم در این زمینه خوانده بود نه با دید بیطرفانه بلکه از پیش گزینشی و سفارشی از کادرهای بالا و در یک چهار چوب بسته و خشک و از قبل محکوم به باطل بودن جریانات دیگر در داخل ایران ! مثلا جریان روشنفکری و چپ ایران بطور کلیشه ای فقط به شناخت امپریالیسم امریکا و بزعم خود نبرد با او و رژیم بزعم خودشان دست نشانده پهلوی بود ! در حالیکه درست در همان زمان و حتی امروز کوچکترین شناختی ریشه ای و ایدئولوژیک از نقش فرانسویها و انگلیسها در این نقطه از جهان که خاور میانه است نداشتند و نقش تاریخی و بسیار مرموز نجف وقم ومشهد ویا جریانات خفته اسلامی در پاکستان را در بقدرت رسیدن این مراکز که سالکان ظلمات باید نامیدشان را نمیدیدند و همچون کودکانی عصبانی و از کنترل خارج شده آتش به خانه انداختند و حتی قربانیان این تراژدی نیز از همین کودکان انتخاب گردیدند ! و آخوند اهریمن زاده کوچکترین بهائی چه جانی و یا معنوی در این راه متقبل نگردید و طنز تلخ تاریخ اینجاست که همین افعیهای لانه گزیده در دخمه های حوزه های قم و نجف و... به جوجه های فکلیشان خط میدهند تا در امثال اندیشه پویا که نام دهان پر کنی را هم یدک میکشد امروز به تمسخر کردن پویانها و هزاران میهن دوست دیگر بپردازند البته با همان اهدافی که شما بدرستی بیان داشتید . با دشنام دادن به رژیم گذشته ما در اصل نا دانسته برای رژیم ولایت سینه میزنیم و آنها هم در دلشان به ریش ما میخندند . و در یک کلام هیچگونه سنجشی میان این رژیم و رژیم گذشته نمیتوان قائل شد که اگر حساب سنجش بمیان آید این رژیم نمره ۶۶۶ دارد و رژیم گذشته نمره ۷ ! فقط د ر یک قیاس نگاه کنید به ارقام میلیارد یوروئی که برای چپاولگران حاکم به امری عادی و طبیعی مبدل گردیده همینطور برای جامعه ایرانی !
۵۹۵۲۴ - تاریخ انتشار : ٨ دی ۱٣۹۲
|
از : ا. م. شیری
عنوان : جای تعجب و شگفتی ندارد
دوست محترم آقای حکمت، بسیار ممنون از تحلیل بررسی جامع تانو در این مسئله جایی برای تعجب و شگفتی وجود ندارد. تا زمانیکه طبقات هستند و شمشیر در دست طبقه حاکم سرمایه است، این جعل و تحریفها هم خواهد بود. سر تا سر تاریخ جوامع طبقاتی همین بوده است. مگر پادشاهان و امرا و خلفا با مانی، مزدک، بابک، نسیمی غیر از این کردند که پادشاهان ظاهرا بی تاج و تخت با نسل انقلابی و عدالتخواهی معاصر غیز از آن کنند. مگر روشنفکران لیبرال نمایندگان کدام طبقه هستند که انتظاری جز شارلاتانیسم از آنها داشته باشیم. اتفاقا خانم فریبا امینی نیز همین موضوع را در مقاله ای با عنوان «پاسخی به فدائیان جهل» مورد بررسی بسیار دقیق و موشکافانه قرار داده اند. آن باصطلاح روشنفکران قلم بمزد، با مزد قلم شان ارتزاق می کنند و انقلابیون و عدالتخواهان با خون دل خویش.
لیبرالها و همه مرتجعین همواره یک تاریخ جعلی، تاریخ مطلوب حاکمان به نسلهای امروز و فردا نوشته و می نویسند و کار شما نیز، بویژه، از این نظر که یک منبع یادگیری تاریخ واقعی و یک سند پایدار برای نسلهای حاضر و آینده خواهد بود، از ارزش بسیار والایی برخوردار است.
دست و قلم تان پرتوان باد!
۵۹۵۲۱ - تاریخ انتشار : ٨ دی ۱٣۹۲
|