زنان و قلمروی خصوصی و عمومی
زهره دودانگه


• به طور کلی تقابل میان قلمرو زنانه و مردانه، عموما حاصل برترانگاری مردانگی و در نتیجه سلطه بر زنان و محدود نمودن آن ها است. در واقع چنین تقابلی زنان را به انزوای خصوصی می راند و کار آن ها در خانه کم ارزش پنداشته می شود. ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
سه‌شنبه  ۱۰ دی ۱٣۹۲ -  ٣۱ دسامبر ۲۰۱٣


نظریه پردازان فمنیستی همواره از دوگانگی قلمروی خصوصی و عمومی انتقاد کرده اند و بنیان های نظام موجود را در راستای محدود کردن زنان در خانه و انزوای آنان در حوزه خصوصی تلقی کرده اند. اما امروز زنان به طور روزافزونی وارد حوزه های عمومی شده اند و تلاش دارند تا سرمایه های فرهنگی قابل توجهی را که کسب کرده اند، در خدمت گرفته و نقش اجتماعی موثری را در جامعه ایفا کنند. اما نمی توان گفت که تبعیض میان جنس زن و مرد به کلی از میان رفته، بلکه کماکان در جوامع مختلف مشاهده می شود. این نابرابری در کشورهای در حال توسعه از قوت بیشتری برخوردار است و نگاهی به آمار اشتغال چنین نارسایی ای را نشان میدهد(۱). در این یادداشت تلاش بر آن است که پس از مروری نظری بر تقابل میان عرصه خصوصی و عمومی (با تاکید بر مفهوم جنسیت)، به چالش هایی پرداخته شود که بر سرراه حضور زنان در اجتماع، به ویژه در حوزه‍ی اشتغال، وجود دارد.

دوگانه‍ی قلمروی عمومی و خصوصی:
زارتسکی (Zaretsky) به عنوان یک فمینیست با گرایشات مارکسیستی که باور دارد خانه داری زنان از سوی جامعه ارزشمند تلقی نمی شود. «در واقع مسئله تنهایی و انزوایی که در ذات زندگی در سپهر خصوصی نهفته است- یعنی شکل زندگی بسیاری از زنان حومه نشین که روز و شب خود را با تلویزیون و انواع تسهیلات مدرن زندگی و شاید یکی دوطفل شیرخوار سر می کنند- ذهن زارتسکی را بیش از اغلب فمینیست های مارکسیست به خود مشغول می کرد» (تانگ، ۱٣۹۰: ۱۱۷). آدرین ریچ (Adrienne Rich) نظریه پرداز فمینیست دیگری است که از اینکه مسئولیت مادر تنها وظیفه زنان تلقی شود انتقاد می کرد، چرا که این نگرش در یک نظام مردسالارانه سبب انحصار زنان در حوزه خصوصی می شود. به باور او «این نگرش به نقش زنان البته دیدگاهی بسیار بازدارنده است که آنان از دست یابی به قلمرو عمومی فرهنگ و همچنین از حق برخورداری از نیازها و خواسته های زن مدارانه محروم می کند. مادر خوب قرار نیست هیچ دوست یا برنامه شخصی غیر ازدوستان و برنامه های خانوادگی داشته باشد. از مادران خوب انتظار می رود شبانه روز در خدمت یاشند و به هر لحظه‍ی این خدمت عشق بورزند» (همان: ۱۴۵-۱۴۴).
ناصر فکوهی نیز در کتاب «تاریخ اندیشه و نظریه های انسان شناسی» مهم ترین محور مباحث انسان شناسی فمینیستی را رابطه میان زن و مرد می داند و به سه تقابل اصلی می پردازد که در این رابطه ارائه شده اند. «نخستین تقابل، قدیمی ترین مفهوم را نیز تشکیل می دهد. درک مفهوم زن در قالب طبیعت و مرد در قالب فرهنگ، یکی از اشکالی است که در اکثر جوامع انسانی به چشم می خورد و ریشه‍ی آن سلطه مردان بر زنان است. رابطه‍ی طبیعت/فرهنگ که با رابطه‍ی خام/پخته قابل مقایسه است، مردانی را به عنوان نوعی شکل «پیشرفته» و «تکامل یافته» از زنانگی درک می کنند. در این برداشت، فرهنگ از دل طبیعت بیولوژی بیرون می آید. اما درجه خروج و فاصله گرفتن از طبیعت در زنان از مردان کمتر است. در نتیجه در این برداشت، مردانگی در دورترین نقطه از طبیعت قرار گرفته و کاملترین شکل فرهنگ است و برعکس زنانگی در نزدیک ترن نقطه به طبیعت واقع شده است و خام ترین شکل فرهنگ است» (فکوهی، ۱٣۹۰: ۲٣۷). قلمرو دوم تقابل میان حوزه خانگی و عمومی است. «حوزه‍ی خانگی حوزه ای است که در اختیار زن قرار می گیرد زیرا اوست که باید از کودکان نگهداری کند و آن ها را تا مرحله‍ی به استقلال رسیدن همراهی کند. در مقابل این حوزه، حوزه‍ی عمومی به تأمین معیشت اختصاص دارد که به وسیله‍ی مرد انجام می گیرد» ( همان: ۲٣٨). وی در ادامه اشاره می کند که با انقلاب صنعتی زنان بسیاری به قلمرو عمومی وارد شدند، بسیاری از امور آموزش و تربیت و فراغت به حوزه عمومی منتقل شد و بسیاری از فعالیت های خانگی اتوماتیزه شد. اما در کشورهای در حال توسعه، که به الگوبرداری از کشورهای توسعه یافته گرایش دارند، در رابطه میان دو حوزه تداخل و تعارضات زیادی وجود دارد. سومین تقابل در این باره در میان بازتولید و تولید وجود دارد. «زنان در تولید مادی شرکت نداشته یا شرک اندکی داشته اند. در حالی که مردان اساس این تولید را به دست گرفته اند. بر عکس، زنان بازتولید جنسیت را بر عهده دارند که نقش مردان در آن اندک بوده است.فاصله گرفتن زنان ازتولید مادی آن ها را طبعاً از مالکیت ابزارهای تولیدی و امتیازات خص آن نیز محروم می سازد و در موقعیت زیر سلطه ای نسبت به مردان قرار می دهد» (همان: ۲٣۹-۲٣٨).
اما با تمام این تفاسیر، در دنیای امروز ما شاهد رشد حضور زنان در قلمروی عمومی هستیم و این حضور چالش ها و مسائلی را به همراه داشته است:

الف:مسئولیت های خانگی و اشتغال
«در دهه های اخیر در جامعه ما موقعیت، جایگاه . نقش های زنان دستخوش تغییرات اجتماعی قابل توجهی بوده است. این تغییرات هم در زمینه ارزش ها و نگرش ها و هم در نقش های اجتماعی زنان پدید آمده است و بخش مهمی از آن ناشی از حضور فزاینده زنان در دانشگاه ها و مراکز آموزش عالی و نیز ورود آن ها به عرصه های شغلی بوده است» (رفعت جاه، ۱٣٨۹: ۱٣٨). اما از دیدگاه رفعت جاه این امر دو پیامد مثبت و منفی به همراه داشته است. پیامد مثبت «افزایش سطح آگاهی و توانمندی و عزت نفس زنان شاغل» (همان) است و پیامد منفی «فشار کارهای خانگی و وظایف شغلی» (همان) به ویژه برای مادرانی است که فرزند خردسال دارند. «مسئولیت های خانگی بر مشارکت زنان در بازار کار اثر می گذارد. این مشارکت بیشتر مقید به وجود بچه های وابسته به مادر است نه ازدواج. زنانی که کودک خردسال دارند بازار کار را ترک می کنند تا پس از رسیدن بچه ها به سن مدرسه به کار نیمه وقت و بعد که بچه های بزرگتر شدند به کار تمام وقت بازگردند» (آبوت و والاس: ۱٣۹۱: ۱٨۶).
ب:نبود ظرفیت برای بهره گیری از توانمندی زنان
پرویز پیران از زاویه دیگری به موضوع رشد توانمندی زنان می نگرد. از دیدگاه وی امکانات لازم برای بهره گیری از این توامندی وجود ندارد. به تعبیر پیران میان ظرفیت های ایجاد شده و توانمندی های زنان (سرمایه های فرهنگی چون تحصیلات) هماهنگی لازم وجود ندارد و این به نوعی شرایط «آنومیک» یا «اغتشاش هنجاری» به وجود می آورد. در واقع در اینجا هنجار تحصیل و پیشرفت است، اما شرایط اجتماعی به او اجازه بهره گیری از این سرمایه را نمی دهد.

ج:تلقی زنان از کار و محیط آن
از سوی دیگر باید تلقی زنان از اشتغال اشاره کرد. آبوس و والاس با استناد به گزارش مارتین و رابرتز (۱۹٨۴) به این اشاره می کنند که زنان شاغل در وهله اول علاقه به کار برایشان مهم است. «زنان شاغل اعم از نیمه وقت یا تمام وقت مهم ترین جنبه اشتغال را این می دانستنند که "به کاری بپرداز که دوست داری". شاغلان نیمه وقت بر اهمیت دوستانه بودن محیط کار نیز تاکید داشتند» (آبوس و والاس، ۱٣۹۱: ۱٨٨). به نظر می رسد تاکید زنان بر دوستانه بودن محیط های عمومی من جمله کار به دلیل تاثیر محیط دوستانه و صمیمی ای است که زنان در قلمروی خانه تولید می کنند و از آن تاثیر می پذیرند. لذا می توان گفت محیط های کاری مردانه و جنسی شده عموما با روحیات و نیازهای زنان سازگار نیست.
به طور کلی تقابل میان قلمرو زنانه و مردانه، عموما حاصل برترانگاری مردانگی و در نتیجه سلطه بر زنان و محدود نمودن آن ها است. در واقع چنین تقابلی زنان را به انزوای خصوصی می راند و کار آن ها در خانه کم ارزش پنداشته می شود. همچنین علیرغم وجود تلاش زنان و کسب سرمایه های فرهنگی:
نخست) زیرساخت لازم برای بهره گیری از توانمندی آن ها وجود ندارد و این امر در شهرهای کوچک و سکونتگاه های اقماری بیشتر به چشم می خورد؛
دوم) در صورت اشتغال به دلیل فشار مسئولیت های خانگی زنان تحت فشار قرار می گیرند.
سوم) محیط های مردانه‍ی کار با طبیعت و روحیات زنان از سازگاری کافی برخوردار نیست. لذا می توان گفت اندیشیدن به سازوکاری که از مسئولیت زنان در حوزه خصوصی بکاهد و آن ها را به صورت فعالانه وارد حوزه عمومی کرده و زمینه را رشد توانمندی های آن ها و به فعل رساندن این توانمندی ها فراهم شود، در راستای کاهش این تقابل قرار دارد. همچنین به نظر می رسد دوستانه کردن محیط کار برای زنان از طریق توجه به معیارهای زیبایی شناختی زنانه عاملی است که به لذت بردن آن ها از کار و تداعی محیط خانه و کاهش سیطره مردانه کمک می کند.

پانوشت:
۱- طبق چکیده نتایج طرح آمارگیری نیروی کار در تابستان ۱٣۹۱ از سوی مرکز آمار ایران، در حدود ۱٨ درصد از جمعیت فعال اقتصادی را تشکیل می دهند. این آمار در نسبت با جمعیت کل زنان ۱۲ درصد است.
www.amar.org.ir
منابع:
-    پاملا، ابوت و کلر والاس (۱٣۹۱)، جامعه شناسی زنان، ترجمه منیژه نجم عراقی، تهران: نشر نی، چاپ نهم)
-    پیران پرویز (۱٣۷۶)، شهر شهروندمدار-٣، نشریه اطلاعات سیاسی-اقتصادی، شماره ۱۲۶-۱۲۵، موسسه اطلاعات
-    تانگ، رزمری (۱٣۹۱)؛ نقد و نظر: درآمدی جامع بر نظریه های فمینیستی؛ ترجمه منیژه نجم عراقی؛ نشر نی (چاپ دوم)
-    رفعت جاه، مریم (۱٣٨۷)، تاثیر موقعیت شغلی بر سبک زندگی زنان شاغل (مطالعه ای در زنان شاغل در وزارت بازرگانی) مطالعات فرهنگی و ارتباطات; ۴(۱۱):۱٣۹-۱۶۰.
-    فکوهی، ناصر (۱٣۹۰) تاریخ اندیشه و نظریه های انسان شناسی، نشر نی، چاپ هفتم
منبع: انسان شناسی و فرهنگ