روزنامه های ایران چه می نویسند؟



اخبار روز: www.iran-chabar.de
پنج‌شنبه  ۱۲ دی ۱٣۹۲ -  ۲ ژانويه ۲۰۱۴


 «۹ دی ضامن ثبات کشور» عنوان یادداشت روزنامه تهران امروز به قلم مرتضی طلایی نایب رئیس شورای شهر است که در آن می خوانید:
اکنون که چند سالی از وقایع سال ۱٣٨٨ می گذرد و غبار احساسات از تارک وقایع آن سال زدوده شده است، نقش پررنگ مردم در پاسداشت امنیت جامعه و حفظ نظام اسلامی، بهتر و واضح تر به چشم می آید.
نقشی که معنا یافته از «بصیرت سیاسی» و «پیروی از مشی رهبری فرزانه» بود و این دو در کنار هم توانستند کشتی حیات جامعه را در توفان سهمگین حوادث به سرمنزل آرامش برسانند، بدون اینکه کمترین خللی در امنیت جامعه و کارکرد های اصلی آن حاصل گردد.
بی شک حماسه ۹ دی قبل از اینکه یک رویداد تاریخی با زمینه یابی های سیاسی یا اجتماعی باشد یک کنش هماهنگ و مسئولانه اجتماعی است که کمتر می توان نمونه های مشابه آن را حتی در پیشرفته ترین نظام هایی یافت که خود را داعیه دار توسعه انسانی و اجتماعی می دانند.
به جرات می توان ادعا کرد که امروز آنچه که ثبات و آرامش ایران را در منطقه پر تلاطم خاورمیانه تضمین می کند چیزی نیست جز حضور مردم برای پاسداشت ارزش هایی که به خاطر آن انقلاب کردند، شهید دادند و در برابر مستکبران ایستادند، که این همه حداقل در تاریخ معاصر ما در «حماسه ۹ دی» تازگی و طراوت دارد.
در این یادداشت در نظر داریم از منظر تاثیرات اجتماعی و سیاسی، سالگرد حماسه ۹ دی را در حفظ ثبات و آرامش جامعه، پاس داشته و اجمالا مورد بررسی قرار دهیم.
ورود و مقایسه ای بین تحولات اخیر سیاسی در کشور های منطقه و میزان خساراتی که از این مجرا به جوامع آنها وارد شده، بی شک قابل ارزیابی و تامل است.
آمار بالای تلفات انسانی در کنار خرد شدن شیرازه های اقتصادی و اجتماعی امروز چه هزینه گزافی برای این کشور ها دارد؟ آیا می توان دستاورد افراطیون را با آنچه که مردمان این کشورها از دست داده اند با یک متر سنجید؟
اکنون گروه های تندرو در مصر و سوریه چه به دست آورده اند؟ آیا غیر از این است که با به خطر انداختن امنیت کشور و جامعه خویش تنها دست گروه های افراطی و وابسته به نحله های فکری و جریانی مخرب را باز کرده و زمینه نفوذ و سلطه صهیونیست ها و رژیم های استعمارگر را فراهم کرده اند. چرا این اتفاق در کشوری همچون ایران که همسایه و هم شرایط آنها به لحاظ فرهنگی و اجتماعی است نیفتاده و چرا جمهوری اسلامی با ثبات و مستحکم به رغم تمام دشمنی های بین المللی که با آن صورت می گیرد، مسیر استقلال و پیشرفت مادی و معنوی خویش را می پیماید؟ پاسخ این مهم را می بایست در «استوانه های استوار هویت اسلامی – ایرانی»، «رهبری آگاه و مدیر» و «مردم صبور و دانا» یافت که در یک پیوند تعاملی ثبات و تعادل را در جامعه تنظیم و از ظهور حرکات تند اجتماعی که در ذات هر اجتماع به صورت طبیعی وجود دارد جلوگیری می کنند.
شاید تبیین این ارتباط و تعامل در این مختصر قابل تحلیل نباشد ولی مدعای آن (یوم الله ۹ دی) است که همه شاهد بودیم چگونه تعامل استوانه های هویت، رهبری و مردم از ظهور دامنه دار و خشونت آمیز سلسله اعتراضات و آشوب هایی که ماَمن باج خواهان شده بود، جلوگیری کرد و حماسه ای آفرید.
۹ دی به درستی به دور از هرگونه احساسات و وابستگی حزبی یا سیاسی ارزش پاسداشتن را دارد زیرا اگر در کارکرد هرکدام از این ستون ها خللی صورت می گرفت و کشور نمی توانست از پس حوادث سال ٨٨ و فتنه هایی که صورت گرفت، بر بیاید به طور حتم وضعیت کشور ما همانند برخی همسایگان بحران زده مان می بود. در یک کلام، ۹ دی ثمره آگاهی و نماد تاثیر گذاری است.
سالروز آن را همیشه می بایست پاسداشت چرا که در این روز بینی بدخواهان و دشمنان عزت، سربلندی، امنیت و پیشرفت کشور به خاک مالیده شد و امنیت و پیشرفت کشور برای ده ها سال تضمین و تایید شد. در ۹ دی ملت ایران در کنکور بصیرت با امتیاز عالی فارغ التحصیل شده و وارد مرحله دیگری از انقلاب شدند.

ابتکار: اقتصاد «نوکیسه پرور»!
اقتصاد «نوکیسه پرور»! سرمقاله روزنامه ابتکار به قلم هادی وکیلی است که در آن می خوانید:
هر چه فکر کنید از این اقتصاد بر می آید با این اقتصاد می توان نا ممکن ها را ممکن ساخت. با این اقتصاد ره صد ساله را یک شبه می توان پیمود.
این اقتصاد می تواند قدرت خلق کند و قدرت نیز ثروت می آورد. فامیلی این اقتصاد سیاست است و چون چنین است پس این همه خصائل را یکجا دارد ولی جالب است که کارکرد اصلی و مورد انتظار را ندارد.
توقع مردم این است که با اقتصاد زندگیشان بهبود یابد، محیط کسب و کارشان فعال شود، بیکاری رخت بربندد، ارزانی به خانه ها برگردد و پول ملی اعتبار روز افزون بیابد اما همه آن کارکردهای ذکر شده را دارد و این توقعات را نمی تواند بر آورده سازد. این اقتصاد رانت خوار و ویژه خوار و نو کیسه، پرورش می دهد و رکورد ستاره های هالیوود و فوتبال و دنیای هنر را نیز شکسته است.
ستاره پروری در این اقتصاد فرصت توجه به سفره مردم را گرفته است. با نفت قیمت بالای صد دلار همان کارایی را دارد که با قیمت کمتر از ۱۰ دلار. وضع مردم تفاوتی نمی کند.
آن روز که درآمد سالانه کشور به بالای صد میلیارد رسید با امروز که درآمد به کمتر از بیست میلیارد است هیچ تفاوتی ندارد و هیچ اثری در نرخ زندگی مردم نمی گذارد ولی اثرش در زندگی عده ای محدود گرانقیمت و چشمگیر است.
اصولاً شرایط به گونه ای است که گویا بود و نبود این اقتصاد برای سفره مردم فرقی ندارد ولی برای تک ستاره ها فرصت مغتنم است. این در حالی است که مهمترین هدف انقلاب اسلامی تحقق عدالت اجتماعی بوده است.
مطابق برداشت اولیه از قانون اساسی خانه برای بی خانمانها، شغل برای بیکارها، ارتقاء مقام کارکنان، حقوق برای کم درآمدها، آموزش برای همگان بود و جزو آرزوهای دست یافتنی و شعار انقلابیون بود.
مطابق قانون اساسی دولت بایست از استثمار فرد از فرد جلوگیری کند. اختلاف در ثروت را کاهش دهد برای هر شهروند سطح زندگی شایسته را تضمین نماید و ثروت های نامشروع را مصادره نماید. به رغم این افق های روشن ولی عملکردها فاصله ی معنا داری دارد.
سیاهه نام آوران عرصه فساد اقتصادی فاصله این عملکرد را به نمایش می گذارد. چالش امروز جامعه دور افتادن اقتصاد از کارکردهای انسانی، اسلامی است.
تجمیع ثروت در دست عده ای محدود، دسترسی گروهی خاص به رانت های سیاسی و اقتصادی، وجود راههای میانبر برای ثروت اندوزی و صف طویل نو کیسه ها فاصله طبقاتی را چنان مرتفع و چند لایه کرده که دیگر از شعار جامعه بی طبقه توحیدی فقط واژه ها باقی مانده است.
دوستی نقل می کرد که برای مطالعه تعداد طبقات اجتماعی لازم به کار پژوهشی نیست. کافی است یک نفر خط متروی مسیر تجریش به توپخانه را سوار شود آدمهایی که در هر ایستگاه پیاده می شوند رنگ طبقه همان ایستگاه را پیدا کرده اند. رفتار، ظاهر، نوع پوشش، نحوه برخوردها، رنگ چهره ها و..... همه حکایت جایگاه طبقاتی است.
نکته مهم این است که ذات اقتصاد رانت زا و فساد آور و ویژه پرور نیست بلکه نحوه مدیریت بر اقتصاد است که این کارکردها را ایجاد می کند. ویژه خواری و آماده خوری و آسان خوری در نتیجه رانت های قدرت و سیاست است.
فامیل گرایی، قبیله سالاری در سیاست و اقتصاد معبر ویژه خواری و آماده خوری است تا ساختار نظام از نظر سیاسی و اقتصادی بر اساس اصل شایسته سالاری تعریف نشود درب همچنان بر همین پاشنه خواهد چرخید.
شیشه ای کردن عملکردها و شفافیت در اطلاع رسانی و عدالت در توزیع منابع، راههای مصونیت سازی بحساب می آیند. عدالت توزیعی و دسترسی یکسان آحاد جامعه جزو مهمترین حقوق شهروندی است.
دستور رئیس محترم جمهور به معاون اول در خصوص بر خورد با ویژه خواری مهم است ولی مهمتر از این دستورات عزم کلیت نظام در برخورد با کج روی ها و کژ تابی های اقتصادی است. باید ویژه خواری و رانت طلبی مذموم شود. از ارزش بیفتد و راههای مصونیت ساز شناسایی و تعبیه شود و راههای سوء استفاده بسته گردد.

مردم سالاری: «۹ دی، بصیرت و فتنه فساد مالی»
«۹ دی، بصیرت و فتنه فساد مالی» سرمقاله روزنامه مردم سالاری به قلم علی ودایع است که در آن می خوانید:
نارضایتی از حکومت موضوعی است که در همه کشورهای جهان وجود داشته، دارد و خواهد داشت؛البته نوع مواجهه با آن از حکومتی به حکومت دیگر متفاوت است.
در حکومت های دیکتاتوری، پاسخ منتقدان با مشت آهنین و اردوگاه های کاراجباری داده می شود و در حکومت های دموکراتیک نقد به عنوان یکی از اساسی ترین اصول پذیرفته شده است.
براین اساس اگر نارضایتی های جوامع دیکتاتوری از خط قرمزها عبور کند، به شورش و انقلاب منتهی می شود؛ همانند آنچه که در ایران منتهی به پیروزی مردم سالاری دینی و تشکیل جمهوری اسلامی شد.
در کشورهایی که از نعمت دموکراسی و حکومت مردم بر مردم برخوردارند، نارضایتی ها می تواند چرخش قدرت را در پی داشته باشند.
در جوامع دموکراتیک،انتخابات به مثابه یک شیر اطمینان مانع انفجار و احتمالا شورش می شود. ورای این موضوع،چرخش قدرت و وجود رسانه های آزاد مانع شکل گیری فساد می شود.
در سال های حیات جمهوری اسلامی ایران،سرزمین پارس فراز و نشیب های فراوانی را به خود دیده است.
تجربه مواجهه با منافقین و موج ترورهایی که جان فرزندان انقلاب را گرفت، هشت سال جنگ تحمیلی با دیکتاتوری متهاجم صدام حسین که همراهی آمریکا و شوروی را همراه داشت و حتی ایستادگی مقابل تهاجم فرهنگی غرب نمونه کوچکی از روزهای سخت نظام است که توانسته از میان آنها با اقتدار عبور کند.
سال ۱٣٨۴ و در جریان انتخابات نهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری، یک تفکر ناراضی با کمک شرایط آن برهه زمانی توانست قدرت را به چنگ آورد.
چهار سال بعد پس لرزه های نارضایتی دیگری که بر اساس احساس خطر از رفتار و گفتار عجیب و بحران زای دولتمردان آن زمان شکل گرفته بود،نمود پیدا کرد و انتخابات ریاست جمهوری سال ۱٣٨٨، به تلخ ترین تنش سیاسی جمهوری اسلامی تبدیل شد.
در جریان برگزاری انتخابات حوادثی به وجود آمد که برخی افراد مخالفان خود را خس و خاشاک نامیدند؛ آنگاه آن حوادث به یک آشوب خیابانی و در نهایت زخمی سنگین بر قلب و جان ایران تبدیل شد.
هر حکومتی در دنیا اقتدار خودرا مدیون مردم خویش است و این موضوع را در واژگان رهبر انقلاب هم به خوبی می توان دید. تنها یک دست، قدرت برافروختن آن درگیری های خیابانی را نداشت و ندارد،اگر این فکر به ذهن کسی خطور کند در واقع قدرت ملی و مردمی جمهوری اسلامی را نادیده گرفته و از دست های خارجی غول ساخته اند. بت سازی از دشمنان در طولانی مدت، در اذهان عمومی باور شکست ناپذیری ایران که ٨سال پشتوانه جنگ تحمیلی را همراه دارد، به چالش می کشد.
حالا اگر چه بیش از چهار سال از آن ماجرا و ۹ دی می گذرد اما برخی دیگر با عنوان فتنه برای خود دکانی گشودند تا به این طریق مشغول کاسبی شوند و همچنان پای افراطیون در میان است. واقعیت آن است که برخی، اقداماتی علیه منافع ملّت انجام دادند اما بدتر از همه آن است که گروهی با برچسب زنی سعی بر اپوزیسیون پروری دارند. هر فرزندی که از دامن انقلاب رانده می شود، تنها دل دشمنان کشور شاد می شود.
بصیرت، واژه مقدسی است اما گروهی در این سال ها با این کلید واژه خود را بالاتر از همه می دیدند و امروز در میانه «فتنه فساد مالی »که فاش شده است باید نشان دهند مرز وفاداری آنها به جمهوری اسلامی ، ملّت و رهبری تا کجاست.
پرونده های متعدد فساد مالی و حتی کاسبی از سفره تحریم های اقتصادی با مبالغ میلیاردی همه هستی نظام را نشانه رفته است و باید علیه آن یکبار برای همیشه در سیستم قضایی و رسانه های ایران حکم جهاد صادر شود تا مردمی که صدای استخوان های خود را زیر بار گرانی می شنوند شاهد برخورد با کاخ های پوشالی و لوکسی باشند که با پول بیت المال سر به فلک کشیده اند و این اقدام هم بیانگر بصیرت سیاسی و هم تحقق بخشی از حماسه اقتصادی است.

سیاست روز: «حماسه ۹ دی تجلی قدرت خدا و حرکتی ماندگار در تاریخ انقلاب»
«حماسه ۹ دی تجلی قدرت خدا و حرکتی ماندگار در تاریخ انقلاب» عنوان سرمقاله روزنامه سیاست روز به قلم محمد صفری است که در آن می خوانید:
فتنه دست بردار نیست. این فتنه هایی که در چند سال گذشته در برخی مواقع و مقاطع، کشور را دچار خود کرده دسیسه هایی دنباله دار است که از زمان اصلاحات آغاز شد و البته اکنون هم به گونه ای ادامه دارد و پیگیری می شود.
شاید چشم فتنه کور شده باشد، اما مغز او همچنان برای توطئه چینی و فتنه گری کار می کند.نباید غافل شد.
چهار سال از آن واقعه تلخ می گذرد، مقطعی از تاریخ جمهوری اسلامی ایران که می توانست به عنوان گوشه ای درخشان از آن نام برد اما به واسطه رفتارهای فتنه آمیز برخی افراد، همواره باید از آن زمان به تلخی یاد کرد. چند ماه کشور در برخی شهرها در آشوب و اغتشاش و فتنه بود، روز عاشورای ۱۳۸۸ اتفاقی ناگوار و دلخراش افتاد تا همگان پی به نیت پلید و شیطانی آن دسته از فتنه گران ببرند، که هدف آنها چیست و کجا را نشانه رفته اند. امامت و ولایت یکی از اهداف آنها برای تخریب و اهانت به ساحت مقدس امام حسین(ع) در روز عاشورا بود.این تنها هدف فتنه گران با هدایت و راهنمایی عوامل خارجی نبود.
رسانه های معاند غربی در بحبوحه اتفاقات فتنه ۸۸ به گونه ای خبرپراکنی می کردند که انگار انقلابی دیگر در ایران در حال وقوع است. این رفتار رسانه ای علاوه بر این که برای ایجاد التهاب و تهییج کاذب و دروغین صورت می گرفت، نشان از تحلیل غلط تحلیل گران سیاسی امور ایران داشت.
آتش بیاران معرکه که خود را برای تحولات بزرگتر آماده می کردند ناگهان در ۹ دی ماه ۱۳۸۸ با خروش خود جوش مردمی در سراسر کشور روبرو شدند و آنگاه بود که همه معادلات سیاسی که تحلیل گران و تئوربسین های سیاسی، اطلاعاتی و امنیتی برای خود ترسیم کرده بودند، به هم خورد.
شکست بزرگی برای دشمنان در ۹ دی رقم خورد که طعم آن را در زمان دفاع مقدس چشیده بودند.
روشنگری ها و تبیین واقعی و حقیقی وقایع فتنه ۸۸ از سوی رهبر معظم انقلاب و مدیریت بحرانی که از سوی ایشان از همان ابتدای فتنه انجام شد، نتیجه را برای فتنه گران عکس کرد.
چگونه می توان این مقطع از تاریخ انقلاب اسلامی را فراموش کرد و سوء تفاهم نامید؟! در حالی که تبعات آن همچنان در جامعه دیده می شود.
اکنون نیز رگه هایی از فتنه همچنان در جامعه جاری است و قصد دارد تا دوباره جان بگیرد. طرح موضوع برداشتن حصر فتنه گران، برگزاری جلسات و نشست های احزاب و گروه های سیاسی اصلاح طلب که منحل شده اند، طرح موضوعاتی همچون واگذاری اختیار انحلال مجلس به رئیس جمهور، تشدید تحریم ها و تهدیدات غرب علیه ایران و ... همه از جنس توطئه و فتنه ای است که در اندیشه فتنه گران داخلی و خارجی موج می زند.
حضرت آیت الله خامنه ای در هشتم خرداد ۱٣۹۰ و در دیدار نمایندگان مجلس فرموده بودند؛ «گناه بزرگ فتنه گران در سال ۸۸ این بود که اگر خوشبینانه نگاه کنیم و بگوییم اینها یک شبهه ای، خدشه ای در ذهنشان بود، این خدشه را به صورت ایجاد چالش برای نظام اسلامی مطرح کردند. این گناه بزرگ، قابل اغماض هم نیست. آثار آن همچنان در جامعه ما موجود است.»
حماسه ۹ دی را باید هر سال گرامیداشت تا همواره در یادها داشته باشیم که چه فتنه ای به پا شد که این حماسه بزرگ رقم خورد.
امروز سری به رسانه های اصلاح طلب بزنید و آن را تورق کنید و ببینید که چه اندازه به حماسه ۹ دی پرداخته اند. آنگاه قضاوت کنید، آنهایی که دم از فراموشی و سوء تفاهم می زنند، آن حضور میلیونی و خودجوش را چگونه به تصویر می کشند و یاد آن را گرامی می دارند؟! روزی را که رهبر انقلاب آن را اینگونه توصیف کردند، «حماسه نهم دی تجلی قدرت خدا و حرکتی ماندگار در تاریخ انقلاب اسلامی است.»
حماسه ۹ دی را می توان انقلاب دیگر از درون انقلاب اسلامی علیه فتنه و فتنه گران نامید. حماسه انقلابی که چشم فتنه را کور کرد. حماسه ای که نشان داد سرچشمه این انقلاب از عاشورا است.

کیهان: «به نیابت از بیگانگان»
«به نیابت از بیگانگان» یادداشت روزنامه کیهان به قلم دکتر امیر صادقی نشاط عضو هیئت علمی دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران است که در آن می خوانید:
روی سخن با اراذل و اوباش آن فتنه نیست، با کسانی است که خود را اهل منطق، دیانت، سیاست، یا حداقل وطن خواهی می دانند.
در هر کشوری ممکن است حوادثی رخ دهد که برخی دلسوزان بر آن شوند که جلوی انحراف سیاسی، اقتصادی و یا فرهنگی را بگیرند و موجب اصلاح شوند.
در این صورت به طور کلی یکی از چهار صورت زیر می تواند مصداق پیدا کند:
۱- نظر منتقد، صحیح و روشی را که برای مقابله و اصلاح برمی گزیند نیز صحیح و قانونی است.
۲- نظر منتقد، صحیح ولی روش وی برای برخورد نادرست و غیرقانونی است.
٣- نظر منتقد، غلط ولی روش او برای اصلاح صحیح و قانونی است.
۴- نظر منتقد، غلط و روش وی برای برخورد نیز نادرست و غیرقانونی است.
اما هر چهار مورد فوق، مادام که از ابزار و امکانات خودی در کشور بهره گرفته می شود، جنبه داخلی دارد و ضوابط و مقررات اخلاقی و قانونی برخورد حکومت ها با منتقدین متفاوت خواهد بود با حالتی که در آن از بیگانگان کمک گرفته شود.
در این صورت تغییر ماهوی در موضوع رخ خواهد داد و معمولاً حکومت ها چه حق و چه ناحق، چه دموکرات و چه دیکتاتور، با معترضین به طور دیگری رفتار می کنند و اشد مجازات را به تناسب اعمالی که مرتکب شده اند در نظر می گیرند به طوری که گاه تا سر حد قلع و قمع و اعدام دستجمعی تا برچیدن بساط فتنه از ریشه پیش می روند.
در فتنه سال ٨٨، معترضین داخلی، دروازه های سیاسی مملکت را به روی بیگانگان باز کردند و آمریکا، انگلیس، فرانسه و اسرائیل را به درون فضای سیاسی کشور راه دادند و به حمایت های آنها دلخوش شدند و به پیام های مخفی و آشکار آنها از طریق رسانه های صهیونیستی پشتگرم و به این جنگ نرم تمام عیار غرب علیه ایران راضی گشتند.
دو جبهه بیشتر وجود نداشت. در یک جبهه، آیت الله خامنه ای و امت او بودند و در جبهه مخالف، پرچم های کشورهای نامبرده برافراشته بود. کسانی که در جبهه رهبر نبودند، در کدام جبهه بودند؟ آن هنگام که رهبر انقلاب سخنرانی می کردند و راه حل قانونی را متذکر می شدند، یا سایر دلسوزان انقلاب نصیحت می کردند، آیا آنان در جبهه مخالف و عملاً زیر یا حداقل در کنار پرچم آمریکا و اسرائیل و انگلیس نبودند؟
درست است که هدف آن کشورها براندازی و بر فرض که هدف معترضین فقط کسب قدرت در صدر نظام بود، ولی در عمل با یکدیگر پروژه مشترک اجرا کردند.
می توان از آنهایی که خود را احیاناً ملی گرا و وطن دوست می دانند این سوال را پرسید که آیا در تاریخ چند هزار ساله این کشور متمدن، هیچ زمانی را سراغ داشته اید که گروه های مبارز داخلی- آنهم در حالی که با حاکمان جبار وقت می جنگیدند- دشمنان ایران را از آن سوی مرزها به داخل کشور بیاورند و با آنان جبهه مشترک تشکیل دهند؟ درست است که در برخی مقاطع تاریخی افرادی فاسد، خصوصاً در دربار قاجار و پهلوی وجود داشته اند که وابسته به اجانب بوده اند، ولی ظاهراً افتخار(!) اجرای پروژه ای با این وسعت، عمق و شدت که عملاً منجر به براندازی این نظام مستقل و اسلامی با هزینه صدها هزار شهید می شد، فقط از آن اصحاب فتنه سال ٨٨ شده است.
چه کسی با حداقل بینش و فهم سیاسی می تواند خود را فریب دهد که هدف نهایی فتنه براندازی نظام اسلامی و مردمی جمهوری اسلامی بود و باز هم، کدام ساده لوحی باور می کند که قرار بود در صورت موفقیت فتنه، کشورهای غربی با کمال ادب و انصاف و احترام به حق آزادی و استقلال کشور کنار بکشند و صحنه را به چند نفر فتنه گر که حتی با رهبر و مردم خود نیز صفا و وفا نداشتند واگذار کنند؟!
آیا آن دسته از معترضین که تصور می کنند متدین هستند، تاکنون این آیه قرآن را چندین بار قرائت نکرده اند که: «یا ایها الذین آمنوا تا تتخذوا الیهود و النصاری اولیاء بعضهم اولیاء بعض و من یتولهم منکم فانه منهم- مائده۵۱»؟ چرا پشت به پشت کفار حربی دادید؟ اگر همکاری با کافران خطرناک حربی مصداق «و من یتولهم منکم فانه منهم» نیست، پس چیست؟ حکم چنین افرادی در اسلام چیست؟
شما که اجمالاً به قیامت معتقدید، احتمالاً می دانید که محال است کسی در دنیا به گونه ای زندگی کند و در قیامت به گونه ای دیگر محشور شود. محال است با آمریکا، انگلیس و اسرائیل در امتحانات الهی تشریک مساعی کرده و در زمره آنها محسوب شده باشیم ولی ناگهان پس از مرگ انقلاب ماهوی و بدون علت رخ دهد و با انبیاء و اولیاء محشور شویم و در زمره شیعیان سیدالشهدا(ع) به حساب آییم. آیه بالا یک فرمول علمی و جزء ناموس خلقت است. خداوند با هیچ کس تعارف و نسبت فامیلی ندارد. در قرآن در چندین مورد خداوند با قاطعیت بلکه توبیخ وار با پیامبر خود سخن گفته که همین دلیل بر وحیانی بودن این کتاب مقدس و قانون و یکسان بودن آن برای همه است.
اما غرض از نوشتن این مقاله چه بود؟ این بود که گفته شود:
۱- نظام جمهوری اسلامی ایران مستظهر به حمایت خدا و مردم بصیر و مومن اوست و هیچ نیازی به توبه و اظهار ندامت و همراهی اصحاب فتنه ندارد. بلکه اگر اینان توفیق توبه داشته باشند ( که بعید است) تنها و تنها به نفع خود آنان خواهد بود. آنهم در صورتی که حقیقی بوده و صریحاً متضمن اعلام پشیمانی و عذرخواهی راستین از رهبر معظم انقلاب و ملت سربلند ایران، در هر حد و حوزه ای که نفوذ داشته اند، باشد. که البته توبه مجرم نمی تواند مانع شرعی و قانونی برای مجازات وی باشد.
۲- فتنه ٨٨ تجربه ای گرانبها است برای همه کسانی که بخواهند در هر واقعه ای اعم از آنکه نظر، نقد و اعتراض آنان درست باشد یا نباشد، از «روش درست» استفاده کنند و خصوصاً هرگز پای بیگانگان را به صحنه داخلی کشور باز نکنند و از همکاری، جلب حمایت و جوایز مکارانه آنان احتراز کنند که این روش حتی اگر نظر آنان در نفس الامر نیز صحیح بوده باشد، ضرر و آثار بسیار سوئی خواهد داشت و موجب حبط اعمال و خدمات سابق آنان می شود.
والسلام علی من اتبع الهدی

جمهوری اسلامی: «نیاز جهان اسلام به اخلاق محمدی»
«نیاز جهان اسلام به اخلاق محمدی» عنوان سرمقاله روزنامه جمهوری اسلامی است که در آن می خوانید:
بسم الله الرحمن الرحیم
۲٨ صفر، سالروز رحلت پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله و امام حسن مجتبی علیه السلام، مناسبت خوبی برای بازخوانی سیره اخلاقی این دو پیشوای معصوم و سنجش وضعیت جهان اسلام با عیار اخلاق اسلامی است.
انتخاب موضوع اخلاق به این دلیل است که اولاً در جهان معاصر، انحطاط اخلاقی به ویژه بروز برخوردهای خارج از ضوابط متناسب با کرامت انسانی درجوامع اسلامی افزایش پیدا کرده و ثانیاً به قدرت رسیدن مذهبی ها در ایران و تأسیس نظام حکومتی مبتنی بر دین، ایجاب می کند گرایش به تقویت اخلاق هر روز بیشتر شود. در بخش اول، یعنی انحطاط اخلاقی در جوامع اسلامی در عصر حاضر، کافی است به روابط غیرقابل قبول دولت های حاکم بر کشورهای اسلامی توجه شود که عمدتاً یا با همدیگر در جنگ هستند یا علیه همدیگر فعالیت می کنند و یا روابطشان از گرما و مودت لازم برخوردار نیست.
در میان ملت ها هم پاشیدن بذر کینه و اختلاف، چنان شدید و رایج است که تا پیدایش گروه های تکفیری و صدور فتواهای مباح دانستن خون ریزی مسلمانان و تصاحب زنان و دختران و غارت اموال آنها پیش می رود! این وضعیت شرم آور، نه با تعالیم اسلامی منطبق است و نه با سیره پیامبر اکرم و سایر پیشوایان دینی.
در بخش دوم، یعنی به قدرت رسیدن مذهبی ها در ایران و تأسیس نظام حکومتی مبتنی بر دین، اقتضای چنین واقعه ای ترویج هرچه بیشتر اخلاق گرائی در میان دولتمردان است، زیرا قدرت برای همه چنان جاذبه ای دارد که هر کس به آن برسد از عوارض منفی آن مصون نخواهد ماند. درست به همین دلیل بود که امام خمینی در تمام مدت ۱۰ سال رهبری بعد از پیروزی انقلاب اسلامی همواره از ضرورت تهذیب نفس به ویژه برای زمامداران سخن می گفتند و آنها را به ساده زیستی، تواضع در برابر مردم و توجه به اینکه مردم ولی نعمت آنها و صاحبان اصلی انقلاب هستند فرامی خواندند.
این توصیه ها و سفارش های اکید بنیانگذار نظام جمهوری اسلامی به این دلیل بود که ایشان به درستی میدانستند هر کس به قدرت برسد، فقط در صورتی که از نفسی مهذب برخوردار باشد از عوارض منفی قدرت مصون خواهد بود و از ابزارهای مرتبط با جایگاهی که دارد برای خدمت به مردم استفاده خواهد کرد و در غیر اینصورت، در مانداب جاذبه های فریبنده قدرت غرق خواهد شد و دنیا و آخرت خود را بر باد خواهد داد.
اگر اهل تحقیق با جمع آوری اطلاعات کافی به ارزیابی وضعیت امروز جهان اسلام و ازجمله جمهوری اسلامی بپردازند، قطعاً به این نتیجه خواهند رسید که جوامع اسلامی از اخلاق محمدی(ص) بسیار فاصله دارند و با سیره اخلاقی امام حسن مجتبی علیه السلام که کوه حلم و مجسمه صبر و تواضع و گذشت بودند نیز بیگانه هستند. در ایران نیز کسانی که بر مسند قدرت تکیه زده اند نمی توانند ادعا کنند اخلاق پیشوایان اسلام را سرمشق رفتار خود با مردم قرار داده اند و همانگونه که پیامبر اکرم و امام حسن مجتبی و سایر پیشوایان دینی با مردم رفتار می کردند عمل می کنند. آنچه به جوامع اسلامی و روابط دولت ها با همدیگر مربوط می شود بسیار روشن است و نیازی به توضیح ندارد.
امروز در اثر انحطاط اخلاق رفتاری در جوامع اسلامی، کشورهائی که مسلمانان در آنها زندگی می کنند، ازجمله پرحادثه ترین و پرتلفات ترین کشورها هستند در حالی که اقتضای اخلاق اسلامی اینست که کم حادثه ترین و آرام ترین کشورها باشند. درست است که قدرت های استعماری و استکباری برای ایجاد اختلاف میان مسلمانان و ایجاد جنگ میان کشورهای اسلامی دست اندرکار هستند، ولی این واقعیت نیز قابل انکار نیست که خود دولت ها، مفتیان و مدعیان دین داری در این کشورها نیز با جهالت و مطامع دنیائی، آلت دست دشمنان شده و به اهداف بدخواهان دامن می زنند.
درخصوص ایران اسلامی نیز سوگ مندانه باید اعتراف کنیم که افراد هنگامی که به مسئولیت و قدرت می رسند، حتی نزدیک ترین افراد به خود را نیز فراموش می کنند و آنچنان مجذوب و فریفته جاذبه های قدرت می گردند که با آنچه قبل از رسیدن به قدرت بودند کاملاً متفاوت می شوند.
این واقعیت تلخ، تقریباً شامل تمام افراد، گروه ها و جناح هاست و اختصاصی به این فرد و آن گروه و جناح ندارد.
چهار یا هشت سال بر مسند قدرت بودن با فاصله گرفتن از تمام مبانی و موازین مردم داری نه تنها نمی تواند زمینه ای برای خدمت به جامعه باشد بلکه جامعه را نسبت به منطق اخلاقی اسلام بیگانه می کند. هنر دولتمردان در نظام اسلامی اینست که با مردم بجوشند، در برج عاج ننشینند و خود را تافته جدابافته ندانند.
این روش باید به یک فرهنگ تبدیل شود همانگونه که سیره پیامبر اکرم و امام حسن مجتبی بود. اینکه افرادی به برکت اسلام و علاقمندی مردم به پیامبر اکرم و پیشوایان معصوم به قدرت برسند ولی خلق و خوی آنان را در رفتارشان با مردم، به ویژه اقشار فرودست، بکار نبندند، نه تنها هنر نیست بلکه بی هنری و فرصت طلائی نهادینه کردن اخلاق، که در این مقطع از تاریخ به دست آمده است، را به هدردادن است.
در مناسبت سالروز رحلت پیامبر اکرم و سبط اکبر امام حسن مجتبی مسئولان نظام جمهوری اسلامی در این کلام های الهی در قرآن کریم تأمل نمایند که خطاب به پیامبر خاتم فرمود:«و انک لعلی خلق عظیم» و فرمود:... ولو کنت فظاً غلیظ القلب لانفضوا من حولک" و مطمئن باشند که برای به سعادت رساندن جامعه راهی غیر از بکاربستن اخلاق محمدی ندارند.

رسالت: «چراغی که هرگز خاموش نمی شود»
«چراغی که هرگز خاموش نمی شود» سرمقاله روزنامه رسالت به قلم سید باقر پیشنمازی است که در آن می خوانید:
.... رسول خدا در حالی که سرش بر سینه من بود رحلت فرمود و این گونه بر روی دستم، جان او به عالم دیگر ره گشود. من دست بر چهره خود کشیدم و غسلش دادم و فرشتگان مرا یاری کردند.... گروهی از فرشتگان پایین می آمدند و گروهی به آسمان عروج می نمودند. صدای آهسته آنان که همواره بر او درود می فرستادند در گوشم شنیده می شد، تا آن حضرت را به خاک سپردم. ‏ ‏(امیر المومنین حضرت علی (ع)- نهج البلاغه خطبه ۱۹۷)‏
«نوروز» سال هجری قمری با پیام آزادگی و ظلم ستیزی و حرکت و هجرت حضرت اباعبدالله الحسین (ع) در ماه محرم آغاز و در عاشورا به اوج خود می رسد. اما مردم دلبسته و پیوسته به اهل بیت پیامبر اکرم (ص) آیین های عزاداری و وفاداری را تا پایان ماه صفر بر پا می دارند. سالروز ورود کاروان اهل بیت حضرت اباعبدالله (ع) به شام، روز اربعین و سالروز ارتحال نبی مکرم اسلام(ص) و شهادت امام حسن مجتبی و حضرت امام علی بن موسی الرضا (ع)، ماه صفر و محافل و مجالس دینی آن را به فرصتی برای امتداد پیام عاشورا و بیان عبرت های آن تبدیل کرده است.
قیامی که برای پاسداری از سیره و شیوه پیامبر (ص) و حیات طیبه ای که الگوی نجات بخش زندگی انسان ها است، آغاز شد (۱) حرکتی برای نوسازی نگرش انسان به زندگی بود.
«زندگی» نه فقط به معنای برخورداری از علائم حیات زیستی، که به معنای برخورداری از علائم «حیات انسانی» و نشانه های عزت و شرف و آزادگی و ذلت ستیزی و بندگی کامل در پیشگاه خداوند متعال است.
عبرت گیری از عاشورا و اسرار نهفته در مناسبت های این دو ماه آغازین سال هجری خصوصا «اربعین» باید به اهتمام بیشتر برای تبیین و ترویج آن و عبور از مراسمی مناسبتی به تاسیس مدرسه ای برای تربیت «انسان متعادل» منجر شود.
انسان هایی که هر جا تزویری، «فتنه ای» برپا ساخت و حق را به حاشیه راند خود پرچم عاشورا را به اهتزاز در آورند و چراغ راه دیگران شوند. مدرسه ای که بنیانگذارش پیامبر خاتم(ص) و برنامه اش منبعث از آخرین کتاب آسمانی و مربیانش معصومین علیهم السلام اند.‏
رحلت پیامبر اعظم (ص) و قطع وحی مصیبت بزرگی بود که چیزی نتوانست آن را جبران کند. چرا که رفتار قهقرایی (۲) عده ای، جهان اسلام را از دوام حکومت عدل نبوی محروم ساخت. فتنه گران عصر ما نیز پس از ارتحال حضرت امام خمینی (قدس سره) بارها برای هموارسازی راه سلطه مجدد آمریکا و انگلیس تلاش کردند که به لطف خدا و عبرت های به دست آمده از تاریخ اسلام مردم بصیر کشورمان با قیام پرشور ۹ دی ماه اقدامات خیانت بار آنان را خنثی کردند.‏
گرامی داشت بیست و هشتم ماه صفر فراتر از اقدامی متعارف برای تعظیم شعائر دینی است. چنین روزی یادآور متعالی ترین آفریده خدای متعال است که همه تلاش و توان و دلسوزی و محبت خود را برای استقرار تمدنی به کار گرفت تا انسان ها را در همه زمان ها از تاریکی جهل و شرک و فساد نجات بخشد و به رشد و تعالی و معنویت و قسط و اقتدار و علم و کار و حرکت و عزت و اخوت رهنمون سازد. (٣)
شخصیت بی نظیر و گرانقدری که عالمانه ترین ساختار حکومتی را براساس فطری ترین شاخص ها بنا گذاشت تا پرهیزکارترین ولایق ترین و آشناترین به کتاب و اراده خدای متعال و اسرار آفرینش انسان، در راس هرم حکومت قرار گیرد و ولایت او شاخص بصیرت گردد.
رهبری که خود اولین نمونه این ساختار حکومتی را به اجرا گذاشت. با رهبری حکیمانه او شهر «یثرب» که گرفتار نزاع و خشونت و اختلاف و فقر و فساد بود به شهر پیامبر (مدینه النبی (ص)) تغییر یافت شهری سرشار از آرامش و عطر ایمان و لبریز از مهر و محبت و سربلند از عزت و اقتدار.
حکومتی بر دل ها و رسوخ ایمان در جان ها، توان یاران پیامبر (ص) را به ۱۰ برابر افزایش داد به گونه ای که در عرصه جهاد ۲۰ نفر از عهده ۲۰۰ نفر بر می آمدند و ۱۰۰ نفر از عهده ۱۰۰۰ نفر از کافران (۴) و این گونه جبهه کفر و شرک یکی پس از دیگری زانو زدند.
بیست و هشتم ماه صفر یادآور زحمات و مجاهدات بی نظیر پیامبر اکرم (ص) برای نجات انسان ها از سرگردانی در شرک و گمراهی و تجدید سپاسگزاری در پیشگاه خداوند متعال که به برکت بعثت و فداکاری این وجود مبارک بود که ما را از نعمت هدایت و راهیابی در مسیر حق برخوردار ساخت.
پیامبر (ص) به دلیل شدت محبت و دلسوزی برای مردم خود اگر مدت محدودی برای جهاد، مدینه را ترک می کرد جانشینی برای خود تعیین می کرد چگونه می شود برای پس از ارتحال خود و تداوم نتایج به دست آمده از سال ها تلاش و مجاهدت، تکلیف مردم را مشخص نکرده، و فلسفه و حکمت آیات مودت، ولایت و طهارت را بیان نکرده باشد.
تاکید مشهور نبی مکرم اسلام (ص) در مورد به یادگار گذاشتن قرآن و عترت نیز از مصادیق دیگری است که راه هدایت و شیوه سپاسگزاری از زحمات و خدمات حیات بخش آن حضرت را به پیروان واقعی و دوستداران حقیقیش نشان می دهد.
خیزش بی نظیر و حرکت عظیم پیروان راستین نبی مکرم اسلام (ص) در بزرگداشت روز عاشورا و تجدید میثاق در «اربعین» از مصادیق عمل به سفارش قرآن کریم در مودت به اهل بیت عصمت (ع) و پیروی از عترت طاهره است.‏
زیارت حضرت اباعبدالله الحسین (ع) که مورد تاکید فوق العاده ائمه اطهار (ع) واقع گردیده است علی رغم مخالفت و ممانعت جنود شیطان و خلفا و امرای ستمگر در سال ها و قرن های گذشته امروز به عنوان برجسته ترین و با شکوه ترین نماد تولی و تبری چشم جهانیان را خیره کرده است و نه تنها هر سال نسبت به سال قبل بر شکوه و عظمتش افزوده می شود که حرکت مشابه آن به نشانه دلبستگی و پیوستگی به راهپیمایی اربعین به سوی کربلا در جای جای میهن اسلامی در حال گسترش است.
راهپیمایی قم و تهران و اجتماع عظیم مردم در شهرها و خصوصا مراکز استان ها و راهپیمایی عظیم زائران امام رضا (ع) در دهه قبل از شهادت آن حضرت به سوی مشهد مقدس از مصادیق تجدید میثاق و ابراز مودت است. جمعیت ۱۵ تا ۲۰ میلیونی راهپیمایی اربعین که در هیچ جای دیگر مشابه ندارد برای تداوم روز افزون خود نیازمند ملاحظاتی است که به برخی از آنها اشاره می شود:
۱- کسانی که حرمین شریفین خود را در تل آویو و واشنگتن جستجو می کنند دست از جنایات بیهوده خود علیه زائران اربعین اباعبدالله الحسین (ع) بردارند این گونه انفجارها و آدم کشی ها تاثیری بر اراده زائران کربلا ندارد و علی رغم میل اربابان آنها هر سال باشکوه تر از سال قبل برگزار می شود.
۲- کشور میزبان ضمن تامین امنیت کامل، زمینه حضور گسترده تر زائران از کشورهای مختلف اسلامی را فراهم نماید چرا که بعید به نظر می رسد صهیونیسم و دست نشاندگان آمریکاییش در سال های بعد تاب تحمل این نماد عظمت مسلمانان را داشته باشند.
٣- به داوطلبان واجد شرایط سرمایه گذاری در جهت توسعه تسهیلات رفاهی زائران در نجف و کربلا و کاظمین از کشورهای مختلف اجازه احداث مراکز اقامتی مورد نیاز همراه با حمایت دولت داده شود.
۴- از این فرصت بین المللی برای برقراری ارتباط با مسلمانان کشورهای مختلف و تبادل فکر و اندیشه در مسائل جهان اسلام بهره گیری شود.‏
‏۵- اهتمام بیشتر برای تسهیل رفت و آمد زائران ایرانی و توسعه ظرفیت های حمل و نقل هوایی- زمینی و ریلی.
۶- تشکیل و توسعه کاروان های دانش آموزی، دانشجویی، زوج های جوان و... برای زیارت عتبات عالیات خصوصا در ایام محرم و صفر.
۷- با توجه به عظمت اجتماع عاشورا و اربعین در کربلا اقدامات به عمل آمده در جهت مستندسازی این رویداد بزرگ کافی و قابل قبول به نظر نمی رسد و لذا پیشنهاد می شود جشنواره مردمی عمار، نسبت به برگزاری جشنواره سالانه دائمی برای مستندسازی اجتماع عظیم مردمی این دو مناسبت بزرگ اقدام کند تا شاهد تولیدات بیشتر و بهتر در این زمینه باشیم.‏
‏٨- موزه های دفاع مقدس استان های مختلف کشور، بخشی از فضای خود را به جلوه های زیبا و ارزشمند این دو رویداد عظیم اختصاص دهند.‏
‏۹- خدمات پذیرایی زائران اربعین و عاشورا توسط افراد خیر یا از محل نذورات مربوط در ایستگاه مرزی زائران و ایستگاه های جاده های منتهی به مرز در خاک کشورمان تدارک گردد.
۱۰- کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان برای زائران کودک و نوجوانان در ایام عاشورا و اربعین آداب زیارتی و آیین عزاداری متناسب با اقتضائات سنی آنان تدارک نماید.
۱۱- حوزه هنری سازمان تبلیغات اسلامی اقدام به فراخوان خاطرات زائران در ایام عاشورا و خصوصا پیاده روی اربعین نموده و نسبت به انتشار مستمر آنها اقدام نماید. ‏
‏۱۲-سازمان فرهنگی و ارتباطات مبادرت به برگزاری نمایشگاه از جلوه های تصویری باشکوه و عظمت زائران اربعین حضرت اباعبدالله الحسین (ع) در کشورهای دوست نماید.‏

پی نوشتها:
۱- انی لم اخرج اشرا و لا بطرا.... ارید ای اسیر بسیره جدی و ابی- بحار الانوار جلد ۴۴ صفحه ٣۲۹
۲- قال علی (ع) : رجع القم علی الاعقاب خطبه ۱۵۰ نهج البلاغه
و... انان مات او قتل انقلبتم علی اعقابکم؟ سوره آل عمران آیه ۱۴۴
٣- امام خمینی (ره): واقعا پیامبر اکرم (ص) و ائمه هدی (ع) در چه غربت هایی برای دین و امحای باطل، استقامت و ایستادگی نموده اند و از تهمت ها و اهانت ها و زخم زبان های ابولهب و ابوجهل و ابوسفیان ها نهراسیدند و در عین شدیدترین محاصره های اقتصادی در شعب ابی طالب به راه خود ادامه دادند و تسلیم نشدند. صحیفه امام جلد ۲۰ صفحه ٣۱۱ سال ۶۶‏
‏۴- سوره انفال آیه ۶۵‏
دنیای اقتصاد: هدایت «یارانه ها» به «کیفی سازی جمعیت»
هدایت «یارانه ها» به «کیفی سازی جمعیت» عنوان سرمقاله روزنامه دنیای اقتصاد به قلم ممیثم هاشم خانی است که در آن می خوانید:
فراخوان مباحثه پیرامون «شیوه بهینه اصلاح یارانه نقدی» از ۵۷ روز پیش با مقاله ای به قلم دکتر احمد میدری در «دنیای اقتصاد» آغاز شد و هم اکنون در آستانه جمع بندی نهایی قرار دارد. یادداشت کوتاه پیش رو، بیست ودومین تحلیلی است که در پاسخ به این فراخوان در «دنیای اقتصاد» منتشر می شود و سعی دارد از هدایت تدریجی درآمدهای حاصله از طرح هدفمندی به سمت سه برنامه «ارتقای کیفی آموزش و پرورش کودکان»، «ایجاد حداقلی از بیمه درمانی برای کودکان و نوجوانان زیر ۲۰ سال و سالمندان بالای ۶۰ سال» و «بیمه بیکاری فراگیر برای ایرانیان بین ۲۰ تا ۶۰ سال» دفاع کند؛ طرح هایی که اجرای فراگیر آنها از یک طرف به منزله افزایش سهم گروه های کم درآمد از «یارانه ها» خواهد بود (مثلا این گروه ها خود به خود بسیار بیشتر از مدارس دولتی و بیمارستان های دولتی استفاده می کنند) و از طرف دیگر به منزله تقویت «سرمایه انسانی» و تشویق به «کیفی سازی جمعیت».
برای مثال وجود بیمه درمانی فراگیر و آموزش و پرورش مطلوب دولتی برای کودکان که مشوق افزایش فرزندآوری هم محسوب می شود، در مقایسه با روشی مانند پرداخت جایزه نقدی برای فرزندآوری، بسیار بیشتر به دغدغه «ارتقای کیفیت جمعیت» در کنار «افزایش کمی جمعیت» می پردازد. اما اجازه دهید یک مرحله به عقب برگردیم: در جست وجوی روش بهینه اصلاح شیوه پرداخت یارانه نقدی، باید به این سوال پاسخ دهیم: درآمدهای فعلی و آتی حاصل از اصلاح قیمت انرژی و سایر کالاهای مشمول یارانه، در چه زمینه ای خرج شود تا بهترین توجیه را هم به لحاظ «اقتصاد کلان» و هم به لحاظ ملاحظات «اقتصاد سیاسی» داشته باشد؟
در برابر این پرسش، سه پاسخ کلی را می توان ارائه کرد: اول، جذب شدن مستقیم درآمد حاصل از افزایش قیمت کالاهای یارانه ای در بودجه «دولت»؛ دوم، اختصاص درآمد مذکور به «تولیدکنندگان» و «کارآفرینان» و سوم اختصاص درآمد حاصله به «خانوارها».
«دولت» کل درآمدهای «هدفمندی» را تصاحب کند؟
پاسخ اول، یعنی جذب شدن درآمد حاصل از افزایش قیمت بنزین، برق، آب، گاز و امثالهم در بودجه دولت، صرف نظر از آنکه به لحاظ اقتصاد سیاسی می تواند ناصحیح باشد و همدلی عامه شهروندان با اجرای طرح هدفمندی را به حداقل برساند، به لحاظ ملاحظات اقتصاد کلان نیز نمی تواند قابل دفاع باشد.
با توجه به مصرف روزانه حدود چهار میلیون بشکه نفت در داخل کشور (مصرف گاز نیز معادل سازی شده و به مصرف انواع فرآورده های نفتی اضافه شده) کافی است محاسبه ای سرانگشتی انجام دهیم تا متوجه شویم که اگر همین امروز قیمت های انرژی در داخل کشور به سطح قیمت ها در کشوری مانند افغانستان یا پاکستان برسد (در حدود ٨۰ دلار برای هر بشکه) و کل درآمد حاصله به بودجه عمومی دولت تزریق شود، حجم بودجه عمومی دولت حدودا دو و نیم برابر خواهد شد! طبیعتا دولتی دو و نیم برابر بزرگ تر، آن هم دولتی بزرگ تر با بهره مندی از درآمدی بادآورده و کاملا غیرمالیاتی، پدیده ای است که آثار مخرب و ویرانگری بر سرمایه گذاری بخش خصوصی در اقتصاد کشور داشته و به تضعیف هر چه بیشتر بنیه نحیف «بخش خصوصی ایرانی» منجر خواهد شد.
«تولیدکنندگان» دریافت کننده درآمدهای هدفمندی باشند؟
پاسخ دوم در مورد شیوه هزینه کرد درآمدهای حاصل از اجرای هدفمندی، اختصاص این درآمدها به تولیدکنندگان است. این پیشنهاد، همواره حامیان وسیعی داشته و در متن قانون هدفمندی یارانه ها هم گنجانده شده است؛ اما شیوه اختصاص بودجه برای حمایت از تولیدکنندگان و کارآفرینان چه باشد؟ اگر شیوه انتخابی ارائه وام های بدون بهره باشد، صرف نظر از تشدید فسادهای اقتصادی رایج در این حوزه که نیاز به بازگو کردن مجدد ندارد، منجر به انحراف ریل رقابت تولیدکنندگان خواهد شد و آنها را از رقابت بر سر ارائه محصولات باکیفیت، به سمت رقابت برای بهره مندی هرچه بیشتر از وام های بدون بهره منحرف خواهد کرد؛ اتفاقی که هم به زیان کلیت بخش خصوصی در کشور است و هم به پویایی اقتصاد ملی لطمه می زند.
همچنین اگر به دنبال پرداخت کمک نقدی به تولیدکنندگان بر مبنای میزان مصرف انرژی باشیم (کمک نقدی بیشتر به دارندگان مصرف انرژی بالاتر)، نتیجه این خواهد بود که حتی اگر بتوانیم به شکلی دقیق به دسته بندی تولیدکنندگان بپردازیم و هیچ اعتراضی در این زمینه رخ ندهد، شاهد تقلیل شدید انگیزه تولیدکنندگان برای کاهش مصرف انرژی خواهیم بود. از طرف دیگر، اختصاص کمک نقدی بیشتر به صنایع دارای مصرف انرژی بالاتر، به این معنا خواهد بود که به رغم اصلاح قیمت انرژی، همچنان سهم سرمایه گذاری در چنین صنایعی از کل سرمایه گذاری در اقتصاد ایران، بسیار بالاتر از میزان بهینه خواهد بود.
درمجموع به نظر می رسد که اگر بخواهیم درآمدهای حاصل از طرح هدفمندی را به تولیدکنندگان اختصاص دهیم و شاهد تبعات منفی فوق نباشیم، تقریبا تنها روش منطقی آن است که «کاهش یکسان نرخ مالیات» را برای همه کسب وکارها در کشور در نظر بگیریم.
«خانوارها» یارانه نقدی و سبد کالا بگیرند؟
این استراتژی که بخواهیم در مراحل بعدی طرح هدفمندی همچنان بخش عمده درآمدهای حاصله را به صورت نقدی به خانوارها بپردازیم یا سبد کالایی به خانوارها ارائه دهیم هم به لحاظ ملاحظات اقتصاد کلان و هم به لحاظ ملاحظات اقتصاد سیاسی، کمابیش قابل توجیه تر از «جذب مستقیم درآمدهای طرح هدفمندی در بودجه دولت» یا «اختصاص درآمدهای طرح هدفمندی برای پرداخت وام های بدون بهره به تولیدکنندگان» خواهد بود.
اما در عین حال پرداخت یارانه نقدی یا سبد کالایی، سه مشکل کلیدی دارد: اول، در چنین ساختاری بسیار مشکل است که بتوانیم روشی مورد وفاق ملی بیابیم که تخصیص یارانه ها را هدفمندتر کند و سهم خانوارهای کم درآمد را افزایش دهد.
دوم، وجود چنین ساختاری، باعث شده که در میان فقیرترین گروه های جامعه و ساکنان محروم ترین مناطق کشور، شاهد تشویق فرزندآوری هر چه بیشتر و نیز شاهد کاهش تمایل به ثبت فوت و باطل کردن شناسنامه باشیم. سوم، در بین فقیرترین خانوارها، پرداخت نقدی یا کالایی، با ریسک بالایی در زمینه انحراف به سمت مصارفی با چشم انداز به شدت کوتاه مدت مواجه است؛ مانند خرید کالاهای لوکس با هدف ارتقای جایگاه اجتماعی یا خرید مواد مخدر در شرایطی که سرپرست خانوار معتاد باشد.
«کودکان فقیر» آموزش و سلامت بهتری دریافت کنند
با توجه به توضیحات اجمالی پیشین، به نظر می رسد که یکی از منطقی ترین روش ها برای اصلاحات یارانه ای این است که در برنامه ای میان مدت (سه الی پنج ساله)، بخش عمده درآمد حاصل از افزایش قیمت انرژی را به برنامه هایی در راستای ارتقای سطح «سرمایه انسانی» (Human Capital) در کشور اختصاص دهیم؛ از اختصاص بودجه معین برای «نوسازی و زیباسازی مدارس دولتی به ویژه در مناطق محروم با هدف ایجاد محیطی شاداب برای کودکان» گرفته تا «توسعه تجهیزات کمک آموزشی مدرن و امکانات ورزشی مناسب در مدارس دولتی» و از طراحی «بیمه درمانی فراگیر برای همه کودکان و نوجوانان ایرانی زیر ۲۰ سال و سالمندان بالای ۶۰ سال» گرفته تا «طراحی بیمه بیکاری فراگیر برای همه ایرانیان بین ۲۰ تا ۶۰ سال».
لازم است توجه کنیم که با مطرح شدن «سرمایه انسانی» به عنوان قلب تپنده «توسعه پایدار» در دو دهه اخیر، روزبه روز بیشتر شاهد تاکید اقتصاددانان بر حضور پررنگ تر دولت در «سلامت عمومی» و «آموزش و پرورش عمومی»، در کنار حضور هر چه کمتر دولت در سایر عرصه های اقتصادی هستیم.
به این ترتیب در شرایطی که کل بودجه آموزش و پرورش ما (به جز بودجه حقوق و مزایای معلمان و کارمندان) کمتر از ۱۲ دلار برای هر دانش آموز در هر سال بوده و به لحاظ شاخص (OOP) «پرداخت هزینه های درمانی از جیب بیمار» هم جزو ۲۰ کشور دارای بدترین وضعیت در جهان هستیم، می توان ادعا کرد که حرکت تدریجی به سمت جانشین سازی طرح هایی مانند طرح های فوق به جای یارانه نقدی و سبد کالایی مزایای متعددی دارد: از یک طرف کمک مناسبی برای بهبود شاخص های «توسعه انسانی» و «کیفی سازی جمعیت» در کشور محسوب شده و می تواند پایه گذار توسعه اقتصادی - اجتماعی مستمر و پایدار باشد، از طرف دیگر خودبه خود سهم بهره مندی خانوارهای کم درآمد از یارانه ها را افزایش می دهد (خانوارهای پردرآمد به مراتب کمتر از بیمارستان ها و مدارس دولتی استفاده می کنند)، کمترین امکان سوءاستفاده را به همراه دارد (در مقایسه با برنامه هایی مانند وام های بدون بهره)، احتمال پدیده هایی مانند «بچه دار شدن بیشتر خانوارهای بسیار فقیر با هدف دریافت نقدی منظم ماهانه» را به حداقل می رسانند، از پدیده «باطل نکردن شناسنامه فوت شدگان با هدف دریافت یارانه نقدی آنها» جلوگیری می کند و علاوه بر اینها می تواند با بهبود کیفیت «آموزش و پرورش» و نیز «سلامت» کودکان خانوارهای محروم، شرایط را برای شکسته شدن پدیده «به ارث رسیدن فقر» و شکسته شدن «تله فقر» فراهم کند.
صد البته، هدایت تدریجی «یارانه نقدی» فعلی به سمت برنامه های ارتقادهنده «سرمایه انسانی»، ظرافت های اجرایی متعددی خواهد داشت که پرداختن به آنها هم بسیار فراتر از دانش و تجربه نگارنده است و هم فراتر از توان این یادداشت کوتاه.

منبع خبر:جام جم آنلاین