زندگی و زن در آثار ناتالیا گینزبورگ نویسنده ایتالیایی
نگاهی کوتاه به نقش زن در رمان «اوومن»
ترجمه ی همایون خاکسار


• «او و من» عنوان داستانی است که در آن زنی راوی قصه است که احساس می‌کند کوچکترین نقطه‌ی مشترکی با همسرش ندارد. راوی گرفتار این تردید است که آیا کوچکترین چیز مشترکی باقی مانده تا با آن دوباره شروع کند یا نه ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
سه‌شنبه  ۱۷ دی ۱٣۹۲ -  ۷ ژانويه ۲۰۱۴


«پس از جنگ بود، زمانی که همه فکر می‌کردند شاعرند و همه فکر می‌کردند سیاستمدارند؛پس از همه‌ی آن سال‌ها که جهان انگار گنگ و سنگ شده بود و گویی به واقعیت، از پشت شیشه نگریسته می‌شد، همه فکر می‌کردند که می‌شود و می‌بایست درباره‌ی همه چیز شعر گفت».
این جملات بخشی از کتاب الفبای خانواده ناتالیا گینزبورگ است. کتابی با بافت داستانی که در واقع روایتی است از واقعیت زندگی گینزبورگ زنی که پرداختن به روابط خانوادگی ، سیاست و فلسفه سه رکن اصلی آثارش بود. آثار گینزبورگ از حدود بیست سال پیش وارد ایران شد، آثاری چون نجواهای شبانه، فضیلت‌های ناچیز، شوهر عزیزم، میکله‌ی عزیز و الفبای خانواده.
طی ماه‌های اخیر کتاب‌های مختلف گینزبورگ دوباره چاپ شده و با استقبال خوبی هم مواجه شده‌اند به خصوص «چنین گذشت بر من» با ترجمه‌ی حسین افشار و« الفبای خانواده» که مترجم آن فیروزه مهاجر است.
«وقتی داستانی می‌نویسم شبیه کسی هستم که در کشورش در طول خیابان‌هایی قدم می‌زند که آن‌ها را از بچگی می‌شناخته، میان درختان و دیوارهایی که از آنِ خودش هستند».
گینزبورگ داستان‌های زیادی از دیدگاه زنان نوشته است که اکثر آن‌ها بر اساس زندگی خود او بوده‌انـد ، به همـین علت نقل و قول بالا از گینزبورگ چندان نامربوط نیست.
او به عنوان یک زن در مورد مسایلی می‌نوشت که کاملاً به آن‌ها آگاه بود، سختی‌هایی که به تقدیری برای زنان تبدیل شده است وچنین چیزی نشان دهنده‌ی این است که او در خانه‌ی خود احساس مظلومیت و ستم دیدن داشته، همان‌طور که شخصیت‌های داستان‌هایش احساس می‌کنند.
به عنوان مثال «او و من» عنوان داستانی است که در آن زنی راوی قصه است که احساس می‌کند کوچکترین نقطه‌ی مشترکی با همسرش ندارد. راوی گرفتار این تردید است که آیا کوچکترین چیز مشترکی باقی مانده تا با آن دوباره شروع کند یا نه و در ادامه به چیزی جز یأس و ناامیدی نمی‌رسد زیرا در می‌یابد که تا چه اندازه مجبور شده تابع شوهرش باشد. راوی، شوهر را فردی کنترل کننده و سلطه‌جو توصیف می‌کند تا جایی که زن مجبور است مثل کنیز با او رفتار کند و همین موضوع باعث ناراحتی زن است. به سبب ارجاعات اخلاقی قوی که در این قطعه‌ی ادبی یافت می‌شود،توجه نقش زنانه ی محور اصلی داستان برای درک این اثر بسیار مهم است. برای نقد و بررسی واقعی نقش جدی و پررنگ زنان در آثار او می‌بایست رمان «او و من» را ازدیدگاه شخصیت زن، شخصیت مرد و دیالوگ‌هایشان مورد تحلیل قرار داد. برای شروع لازم است اول شخصیت زن را بررسی کنیم. راوی زنی است که حس می‌کند هیچ وجه مشترکی میان او و شوهرش وجود ندارد ولی با این حال هر کاری که شوهر می‌خواهد انجام می‌دهد. زن می‌پذیرد به جای این که تلاش کند برای خود شخصیتی مستقل داشته باشد مطابق انتظارات شوهر عمل می کند.
گینزبورگ می‌نویسد: «او سفر را بسیار دوست دارد، سفر به شهرهای ناآشنا و رستوران‌ها، در حالی که من دوست دارم در خانه بمانم و از جایم تکان نخورم ولی با این حال با او به تمام سفرهایش می‌روم.» از این نقل قول بر می‌آید که شخصیت زن در این داستان تا چه اندازه مطیع و دنباله‌رو است. یا در این جمله که مطیع بودن زن را نشان می‌دهد، «یادم نمیاد ما کاری رو انجام دادیم که او می‌خواست یا من، احتمالاً خواست اون بود، به هر حال ما بعد از یک ربع اون جا رو ترک کردیم» لحنی که گینزبورگ در این جمله ایجاد می‌کند نشان می‌دهد که باز هم راوی برخلاف میل باطنی آن جا را تر ک کرده در حالی که میل به ماندن داشته و دوباره آن طور که شوهر می‌خواهد عمل می‌کند.
این گونه به نظر می‌رسد که گینزبورگ خود نیز دچار همین مشکلات در زندگی شخصی اش بوده و از طریق این داستان سعی در برقراری ارتباط با زندگی خود دارد.
گینزبورگ، پس از دستگیری لئون - شوهراولش- به همراه دو فرزندش به دنبال او رفت، از این داستان می‌توان به وضوح نتیجه گرفت که گینزبورگ هم مانند راوی داستان «او و من» برای رضایت دیگران کاری را انجام می‌داده نه برای خودش.
درقدم بعدی برای درک رمانی مانند «او و من» لازم است شخصیت مرد مورد بررسی قرار گیرد. شوهر را می‌توان به راحتی مردی کلیشه‌ای در نظر گرفت زیرا دائما در حال کنترل کردن زن است و حس ریاست و برتری بر او دارد. زن هم دائماً فداکاری می‌کند تا او را راضی و خشنود نگه دارد. به سبب حس مردانگی قوی که شوهر دارد زن احساس تلخ کامی می‌کند و در جایی می‌گوید: «من رانندگی بلد نیستم. اگرم بگم که می‌خواهم گواهینامه‌ی رانندگی بگیرم او قبول نمی‌کنه، می‌گه نمی‌تونی از پسش بر بیای . فکر می‌کنم اون دلش می‌خواد من حداقل توی یه سری مسائل بهش وابسته باشم». گر چه زن می‌خواهد کاوش عمیق‌تر برای به دست آوردن استقلال داشته باشد اما به خاطر خصوصیات شوهر نمی‌تواند. مرد از رشد شخصیتی همسر خود جلوگیری می‌کند. او هر چند ناخواسته باعث می‌شود زن حس خوبی به خود نداشته باشد. گاهی هم این گونه برداشت می‌شود که زن خودش هم دوست ندارد با مرد مساوی باشد و از توجه و مراقبت لذت می‌برد.
این گونه عقاید و افکار در طول داستان به تفصیل و با ذکر جزئیات آمده است، چون گینزبورگ با راوی داستان هم ذات می‌شود زیرا او هم شوهری سلطه‌طلب داشته. سرانجام برای درکی کامل از پیامی که کینزبورگ سعی بر انتقال آن دارد، آخرین مرحله ی بررسی گفت‌وگوها در خلال داستان است.
راوی در طول داستان اعتماد به نفس پایینی از خود نشان می‌دهد و این به سبب حرف‌ها و کنایه‌های نیش‌داری است که شوهر در مورد او دارد. «اون حتی روش خرید کردن منو مسخره می‌کنه این که چه‌جوری پرتقال‌هایی رو که با زحمت انتخاب کردم توی دستم وزن می‌کنم. اون می‌گه بدترین‌ها رو توی این فروشگاه انتخاب کردی».
راوی این رفتار را ظالمانه توصیف می‌کند زیرا باعث شد او حس کند به تنهایی قادر به انجام دادن هیچ کار درستی نیست. گفته‌های شوهر باعث می‌شود او به جای این که حس فردی خوبی داشته باشد بیشتر نیازمند و متکی می شود.
به پایان داستان که نزدیک می‌شویم راوی تازه شروع به زیر سوال بردن زندگی با شوهرش می‌کند. «من بعضی وقتا از خودم می‌پرسم، این ما بودیم، دو آدمی که نزدیک به بیست سال پیش در «ویا نازیونال» هنگام غروب بسیار مودبانه و متمدنانه با هم حرف می‌زدیم، شاید گپی کوچک راجع به همه چیز و همه کس». او از خود سوال می‌کند که آیا تا به حال در زندگی مشترکش احساس شادی و خوشبختی داشته یا فقط تحمل کرده و این نشان می‌دهد که زن از این ازدواج کمی پشیمان است. با این حال سردرگمی او در مورد ازدواجش باعث باز شدن درهای قدرت به روی اوست همان‌گونه که برای ناتالیا بود. گینزبرگ با این قصد وارد دنیای سیاست شد که برای برقراری عدالت برای همگان تلاش کند. گینزبورگ مانند راوی داستان پس از پشت سر گذاشتن آن دوران اطاعت و سر به زیری به زنی قوی و قهرمان‌گونه تبدیل شد.
و در آخر به عنوان نتیجه‌گیری می‌توان گفت که نوشته‌های ناتالیا گینزبورگ به سبب این که او کاملاً آگاه بوده که راجع به چه چیز می‌نویسد به شدت روشن و واضح‌اند.
رمان «او و من» به علت این که از دیدگاه یک زن نوشته شده است اثری قدرتمند است، زیرا با بررسی عناصری که گفته شد، خواننده می‌تواند تحلیل عمیقی بر افکار ومشکلات و احساسات زنی مورد ستم قرار گرفته، داشته باشد.
این داستان می‌تواند به ما بگوید که چه قدر یک زن ممکن است متحمل درد و رنج شود وقتی که جامعه نخواهد توانایی‌ها و جایگاه‌ واقعی او را به عنوان یک انسان بشناسد.

منبع: jewish Women Archive
منبع:انسان شناسی و فرهنگ