چرا درک مارکس را از فرارفتن
از تولید ارزش کندوکاو می‌کنیم؟ چرا اکنون؟
- اخبار روز

نظرات دیگران
  
    از : مسعود بهبودی

عنوان : یعنی بعضی ها این مطلب عریض و طویل را خوانده اند؟
من فقط سرتیترش را دید زده ام و راجع بدان می خواهم نظر بدهم.
اگر منظور طرف تعیین تئوری «تولید ارزش» مارکس به عنوان آغازگاه کندوکاو باشد، بنظر من این نوعی عوامفریبی است.
چرا؟

اولا به این دلیل که تروتسکیسم از دیرباز بر همین خط می راند.
حضرات چیزی جز مسائل اقتصادی در برنامه ندارند:
از مندل بگیر با ماضی یار راضی همه از دم از امپریالیسم بزرگ و میانه و خرد و ریز سخن بر لب دارند.

ثانیا جریان آکادمیکی ئی در اروپا از حدود ده سال پیش اعلام وجود کرده که خوانش مارکس و بویژه کاپیتال راحسابی توصیه می کند.
ایده بدی نیست.
فقط باید در این واویلا کسی یافت که تن به این کرد و کار کمرشکن بدهد.

ثالثا همه این حضرات از تروتسکیست ها تا توصیه کنندگان «خوانش مارکس» خود بهتر از همه می دانند که قبل از درک عمیق فلسفه و اسلوب دیالک تیکی هگل و مارکس و انگلس حتی جمله ای از آثار مارکس و انگلس و هر فیلسوف دیگر را کسی نمی تواند بدرستی بفهمد.
۵۹۷۷٨ - تاریخ انتشار : ۲۰ دی ۱٣۹۲       

    از : peerooz

عنوان : تشکر
جناب رستمی, ممنون از اطلاعات. بنده مطالعات عمیقی در مارکسیسم ندارم و منظور آن بود که بدانم این گفته مربوط به مارکس است یا خیر. البته ممکن است تفسیر افراد از این گفته با یکدیگر متفاوت باشد.
۵۹۷۶۴ - تاریخ انتشار : ۱۹ دی ۱٣۹۲       

    از : الف رستمی

عنوان : آقای پیروز
جناب آقای پیروز
من معنی جمله معروف مارکس را : نفی کلیشه ها و عدم تکیه چشم بسته بر فرمول های جاودانه دانسته ام. به زبان لنین ضرورت تحلیل مشخص از اوضاع مشخص. ارتقای علمی سوسیالیسم از طریق بازگشت با زره بین به مارکسی که ما مثلا تا کنون «نفهمیدیم» نیست. بکارگیری یک قرن و چند دهه علوم و فنون بشری در نگاه مارکسیستی است. اینکه در آن کتاب های مقدس رمزی بوده که ما نفهمیدیم بیشتر کلیسایی است تا مارکسیستی. ایده آلیسم است نه ماتریالیسم. نگاه ماتریالیستی باید به ما بگوید دانش گسترده تر و عمیق تری برای ادامه راه نیاز داریم و دانشمندان بسیاری باید در دامن مبارزات واقعی اجتماعی آفریده شوند و من شک ندارم بوده، هست و بسیار بیش از گذشته خواهند آمد.
درک، شعور، و دانش مارکسیستی از سوی دیگر و از جمله و بویژه «جمعی» است، فردی نیست. جنبش کارگری، آنچه مارکس گفته نیست. جنبشی است تاریخی با مضمون مبارزاه طبقاتی که خود مارکس هم محصول آن است. آنچه در نوشته های مارکس و یا انگلس (که در این نوشته کم اهمیت دیده شده دلیلش هم روشن است که خیلی صریح سخن گفته است) و لنین و سایرین آمده، چکیده خردهای جمعی بسیار است. هر نوع فردی کردن مبارزه و پیامبرگونه کردن شخصیت ها با رمزو راز بخشیدن به آن ها خودش غیر مارکسیستی است. این مقدمه (کتاب امیدوارم اینطور نباشد) هیچ اشاره ای به این دوران بسیار طولانی نمی کند. هیچ اشاره ای به ضرورت بکارگیری علوم مشخص دیگر نمی کند.
امروز اینجا رادیو انتشار کتابی را معرفی می کرد به نام «اقتصادرفتاری» و نویسنده توضیح می داد تحقیقات وسیعی انجام داده که ببیند تغییرات اقتصادی چه تغییری در روانشناسی فردی بوجود می آورد و بازخوردش در اقتصاد (البته بازار) چیست؟ دانشمندان امروزه تا این قدر در مسائل مورد توجه خودشان و کارفرماهایشان ریز شده اند.
تمام نوشته های مارکسیست ها و کسانی که نوشته اند و کسانی که خوانده اند و برداشت ها و واکنش هایی که داشته اند مورد بررسی قرار می گیرد و در مقابلش اقداماتی طراحی می شوند و برخی از ما دنبال کشف آنیم که چرا معجراتی که مثلا باید رخ می داده رخ نداده... (حالا اون بخش هم که رخ داده را هم اصلا نمی بینند) و تمام این تاریخ برایشان سیاه سیاه است ...
دنیا بدون کمونیست ها - همین کمونیست ها با همه حماسه ها و ضعف های گاه بزرگ شان -براستی چه بود؟ حتما نویسندگان چنین مطالبی داشتند اینجا و آنجا به اجبار و احتمالا به زبان آلمانی سخنانی برای درک بهتری از نازیسم می نوشتند ...
۵۹۷۴۰ - تاریخ انتشار : ۱۹ دی ۱٣۹۲       

    از : peerooz

عنوان : راست یا دروغ !
جناب رستمی,
تصادفا من امروز جمله زیر را در سایتی غیر " چپ " دیدم و نمیدانم حقیقت دارد یا خیر:

Even more succinctly, as Karl Marx famously noted, "Question everything".

میگوید بقول مارکس, همه چیز را باید زیر سوال برد و بعبارت دیگر به همه چیز باید مشکوک بود. مبهما بیاد میاورم که اینشتن هم گفته بود درستی تمام فرضیه های گذشته را باید شخصا بررسی و امتحان نمود. الله اعلم.
۵۹۷۱۲ - تاریخ انتشار : ۱٨ دی ۱٣۹۲       

    از : الف رستمی

عنوان : عجیب ولی واقعی
براستی از این نوشته چه می توان نتیجه گرفت؟ آخرین جملات چنین پایان می گیرد:

«اگر ما نتوانیم از کار مارکس در کل سر دربیاوریم، آیا واقعاً امکان دارد تشخیص بدهیم که کار او شامل مفهومی از جامعه‌ی جدید است که امروزه ارزش بازبینی دارد یا نه؟ با به یادداشتن این موضوع، زمان آن رسیده است که با نگاهی تازه به کل مارکس بازگردیم.»

ایا درک پدیده های اجتماعی بر اساس برخورد علمی و منطقی این قدر مبهم و عجیب است؟
و تا کنون ده ها هزار کمونیست هیچی نفهمیده اند و باید شارحان تازه و حاشیه نویسان جدیدی آن کتاب های مقدس را بازخوانی کنند و بر آن تفسیر بنویسند؟

ایا این سئوال مطرح نمی شود که آخر این چه اندیشه ای است که هیچ کس تا کنون درکش نکرده است؟ و برای درکش باید به کتاب مقدس نوشته شده توسط مارکسی پیامبرگونه باز گشت؟ و این ضربه زدن به این اندیشه با زبانی روشنفکرانه نیست؟

ما در کدام علمی یک چنین برخوردی داشته ایم؟ ایا برای درک ساختارهای ریز تر و ریز تر اتم بر گشته ایم و دستنوشته ها و نامه های نیوتن را خوانده ایم و تفسیر کرده ایم و معتقد شده ایم هنوز کسی آن ها را درک نکرده است، یا روش های برخورد علمی نیوتنی را بسط داده ایم و فصلی بعنوان کونتوم مکانیک را در فیزیک رقم زده ایم؟

ایا چون قوانین نیوتنی در فضای تازه مورد کنکاش فیزیک دوران تازه ای از تحقیقات ما کار نکرد، تمام ارزش تاریخی و هنوز امروزین آن را بدور ریخته ایم؟

این همه ابهام و ابهام تراشی ایا براستی تصنعی نیست؟
۵۹۶۹۵ - تاریخ انتشار : ۱٨ دی ۱٣۹۲