از : حمید میرزایی
عنوان : روند تکاملی فرج سرکوهی از روشن فکری چپ گرا تا شعبده بازی در بی بی سی
روند تکاملی فرج سرکوهی از روشن فکری چپ گرا تا شعبده بازی در بی بی سی :
گاها لحظاتی در زندگی افراد پیش می آید که سلول های عصبی ای که باید فرمان خنده یا گریه را برای اجرا به مغز مخابره کنند سرپیچی می کنند. انتخاب نام فرج سرکوهی در این نوشتار نه به منظور ترور شخصیتی ایشان و نه دادن کردیت به مخالفان وی صورت گرفته است و صرفا به دلیل این که ایشان در جامعه ی ایرانی به عنوان روشن فکری چپ گرا شناخته می شوند صورت گرفته است. هدف این چکیده نوشتاری بررسی اجمالی روند اضمحلال روشنفکری از نوع چپ گرای آن می باشد.
پس از فروپاشی رژیم شوروی و بی اعتباری نسخه ی مارکس به عنوان آنتی تز نظام سرمایه داری مباحث متعددی در میان گروه های گوناگون چپ گرا مطرح شده است. برخی آرای مارکس را هنوز معتبر می دانند ودر انتظار خوش قولی تاریخ و شکل گیری انقلابات جهانی کارگری می باشند. برخی دیگر فرانکفورت را برای ادای سهم خود به مارکس و طبقه کارگر برگزیده اند در عین حال برخی طلب استغفار نموده و سکوت پیشه کرده اند. همچنین بسیاری آشفته و افسرده و سرخورده در قایق بدون پاروی پست مدرن ها سکنی می گزینند تا زیر آماج حملات لیبرالیسم بتوانند روی سطح آب باقی بمانند و نفسی تازه کنند. واین اواخربرخی لگد زنان و جیغ کشان وارد صحنه می شوند تاعقده های سرکوفته و وجدان های بیدارشان را با خون کشته شدگان در واقعه شارلی ابدو تطهیر نمایند. شاید حق با فرانسیس فوکویاما باشد که در قالب منتقد سرمایه داری لجام گسیخته به سان پدری مهربان برای اظهار همدردی با چپ ها ظاهر می شود…
از وضعیت فلاکت بار روشنفکری چپ در عرصه جهانی بگذریم و برگردیم به خانه ی پدری و روشن فکران مستقل هموطن مان در کانون بازنشستگان روشنفکران بی بی سی که محیطی آرام و شاد را برای اندیشمندان خوش فکر و نخبگان همیشه در صحنه فراهم آورده تا آخر عمری اوقات خوشی را در کنار یکدیگر سپری نمایند و بنده به نوبه خود از زحمات بی شائبه و شبانه روزی دست اندرکاران این رسانه ی محبوب و مردمی کمال قدردانی و تشکر را می نمایم.
همچنین از آن جایی که ما یک استاد فرهیخته در دانشگاه(خوابگاه) داشتیم که همیشه در حال چرت زدن بود و گاها در مواقع بیداری خاطرنشان می ساخت که در پایان هر کار تحقیقی بایستی پیشنهاداتی عملی برای آنچه مورد تحقیق و تفحص قرار گرفته ارائه بدهیم و من هم به رسم پیروی از این سنت دیرینه سوادآموزی پیشنهاداتی را در حد وسع عقل ناقصم ارائه می نمایم:
۱_ تاسیس کانون بازنشستگان روشنفکران مستقل با هدف جمع آوری آنان از رسانه های مستقل به همت سازمان های خیریه و امدادرسان
۲_ توزیع سبد کالای حمایتی در میان روشنگران پرکار و طرفدارن دموکراسی با هدف ترویج آزادی های آرومکی
۳_ تاسیس شرکت های دانش بنیان با هدف رهایی از وابستگی به رانت های دول خارجی
نویسنده مطلب: آرش فضیلت سایت تریبون زمانه
https://www.tribunezamaneh.com/
۶۶۲٨۹ - تاریخ انتشار : ۲٨ دی ۱٣۹٣
|
از : هدیه از امل
عنوان : نظری که کمکی به نسل من نمیکند
یکی از کامنت گذاران میگوید که:
" بنظر من فدائیان را می توان یکی از اجزای متشکله آوانتوریسم چپ محسوب داشت که بلحاظ ماهیت طبقاتی با همزاد خود یعنی آوانتوریسم راست (مجاهدین و حزب الله و خمینیسم و فوندامنتالیسم شیعی و غیره) کمترین تفاوتی ندارند.
همه از دم نماینده ایدئولوژی طبقات اجتماعی واپسین و متعلق به جریانات ارتجاعی اند."
اینجور اظهار نظرها هیچ کمکی به نسل ما "(دهه شصتی ها)" نمیکند و بیشتر به نظرات حسین شریعتمداری ها شبیه میباشد که سیا و موساد و چپ ها و جنبش سبز را اسرائیلی خطاب میکند. با این نظر ایشان پس میماند خاندان جلیل سلطنتی سابق که احتمالا به جریانات پیشرفته جامعه تعلق داشته است. طبقات اجتماعی در ایران پیچیده تر از این اظهار نظرهای ابکی میباشد
۵۹٨۶۷ - تاریخ انتشار : ۲۴ دی ۱٣۹۲
|
از : خ خ
عنوان : اصل مطلب فراموش نشود !
خوب بود اصل مقاله ی خجسته رحیمی رو هم چاپ میکردید
۵۹٨۶۰ - تاریخ انتشار : ۲٣ دی ۱٣۹۲
|
از : امیر آمویی
عنوان : سخن کوتاه باید والسلام
جناب حیاتی
با درود. اگر به یادداشتهای قبلی من رجوع کنید می بینید که لینک همین مطلب بلندی را که شما نوشته اید و عین همان است که به طور الکترونیکی انتشار یافته، داده ام. این یکی از دلایلی است که نشان می دهد، این جمع نظزگذاران و نظرپردازان، جمعی پریشان و پراکنده است. مثلا آقای سلیمانی نکته ی اصلی حرف سرکوهی را نمی فهمد و سرکوهی نیز، اگرچه درست می گوید، پای افرادی را هم به میان می کشد که نامربوط به موضوع هستند.
سخن کوتاه باید و السلام.
آمویی
۵۹٨۱۷ - تاریخ انتشار : ۲۱ دی ۱٣۹۲
|
از : البرز
عنوان : روشنایی انتهای دالان
ب فرزاد عزیز، من هم، قبل از آنکه کلمه ای در موردِ نظر شما بنویسم، لازم میدانم صادقانه بگویم، که در صداقت شما تردیدی ندارم. شما هم درست مثل سایر دوستان مینویسی و میگویی، تا شاید زودتر این دالان تاریک استبداد هزاران ساله حاکم بر کشور را پیموده، و به روشنایی انتهای دالان برسیم.
به گمان من هم، هستند کسانی در جمع اعضا و هواداران جنبش فدایی، که از فدائیان، تصوری افسانه ای داشته، و حریمی قُدسی پیرامون ایشان ایجاد کرده اند، اما اگر به نظرات درج شده، زیر نوشتار خوب آقای سرکوهی توجه کنی، غالبِ شرکت کنندگان در بحث، موافقند با به نقد کشیده شدن جنبش فدایی و بنیانگذارانش، اما آنچه باعث اعتراض آقای سرکوهی و دیگر عزیزان شده، پراکندن تهمت و افتراء به این بهانه است.
گرچه نوشته شدن تاریخ جنبش فدایی توسط خود جنبش میتواند، در این جهت رهگشا بوده، و به نقد کشیده شدن منطقی جنبش یاری رساند. اما به یقین، آنانی که با اهداف جنبش فدایی سر ستیز دارند، دست از حملات بی منطق خود نخواهند کشید.
اما اینکه چرا دوستان فعال نظردهنده، کمتر در مورد مسائل زنان اظهار نظر میکنند، یقنناً به علت بیکاری و یا کمبود همت نیست، بل، ما فعالین اجتماعی ایرانی در مجموعه خود، چه مرد و چه زن، در جامعه ایرانی نشو و نما یافته ایم، که ارزشهای مردسالارانه ریشه هایی به قدمت هزاران ساله در تاریخ کشور داشته است.
و یا چرا به اجحافات محیط زیستی آنگونه که باید واکنش نشان نمیدهیم، مگر آنکه مانند دریاچه ارومیه به حال مرگ بیفتد، ریشه در فرهنگِ برداشتِ ما از طبیعت دارد، ما توجهی قابل ارزش به مسئله داشتِ طبیعت نداشته ایم، و این شده حال کشورمان، کویر از هر طرف در حال پیشروی است. هوای کشور به مرور حتی در روستاهایش نیز آلوده به اقسامی از مواد شیمیایی بیماری زا شده است.
و یا چرا آنگونه که باید به اجحافات در محیطهای آموزشی و بخصوص کودکان واکنش نشان نمیدهیم، مگر آنکه حادثه غم انگیزی چون حادثه کودکان شین آبادی پیش بیاید. ریشه در تلقی ما، از شیوه در اپوزیسیون بودن دارد. در غالبِ کشورهای پیشرفته جهان، اپوزیسیون فقط به نقد حکومت نمی پردازد، یا به بیان دیگر با قرار دادن خود در متن تحولات و مشکلات کشور، توسط متخصصین خود به ارائه طرح و برنامه اقدام و با ارائه آن به افکار عمومی جامعه اش و جمع آوری نیرو پشت طرحهایش، حکومت موجود را وادار به عقب نشینی و اجرای طرحهایش میکند.
۵۹٨۰۷ - تاریخ انتشار : ۲۱ دی ۱٣۹۲
|
از : سیمین ف
عنوان : بسیار جالب
با سپاس از آقای سرکوهی و نقد ایشان و افشاگری از باند مافیائی خامنه ای ـ رفسنجانی و دسیسه های امنیتی آنان ، امید وارم که کارشان را ادامه دهند علیرغم کامنت های موجود و مطا لبی مانند مطلب آقای فرزاد که خود را به جمع "بیکاران" افزوده اند!
۵۹٨۰۶ - تاریخ انتشار : ۲۱ دی ۱٣۹۲
|
از : مسعود بهبودی
عنوان : بزرگمهر همه چیزدان
خیلی ممنون از ابراز نظر صریح و صادقانه ولی از سرتاپا تخیلی
مدنیت همینه دیگه برادر:
هر کس بتواند بی هراس از دستگاه تفتیش و تخریب و پرونده سازی ابراز نظر کند.
همه چیزدانان خیالپرست بهتر است نظر این و آن را بسنجند و نه پرونده صاحب نظران را که در عالم خیال خود ساخته اند.
با متلک پراندن می توان خودفریبی و احیانا امثال خود فریبی کرد، ولی نمی توان حقیقت عینی را سرپوش نهاد.
بنظر من فدائیان را می توان یکی از اجزای متشکله آوانتوریسم چپ محسوب داشت که بلحاظ ماهیت طبقاتی با همزاد خود یعنی آوانتوریسم راست (مجاهدین و حزب الله و خمینیسم و فوندامنتالیسم شیعی و غیره) کمترین تفاوتی ندارند.
همه از دم نماینده ایدئولوژی طبقات اجتماعی واپسین و متعلق به جریانات ارتجاعی اند.
۵۹٨۰۵ - تاریخ انتشار : ۲۱ دی ۱٣۹۲
|
از : ب فرزاد
عنوان : بی ربط ولی با ربط به موضوع
سٶالی از همه دوستانی که نظراتشان را نوشته اند دارم. ولی قبل از طرح سٶال چون نگرانم که مبادا پاره ای از دوستان ،به جرم ارتداد به جوهر سٶالم توجه نکنند صادقانه اعلام میکنم که من دوران فدائیان قبل از ج-ا را همچون افسانه ای زیبا در خاطراتم اندوخته ام. افسانه ای که واقعیت دوران خود بود. و اما سٶال من: چرا هر وقت حریم و حرمت "سازمان فدائیان" مورد تعرض قرار میگیرد این همه عکس العمل در این سایت ثبت میشود ولی در زیر مطالب دیگر که اغلب حکایت از تعرض به حقوق ۷۰-۸۰ میلیون انسان در ایران و میلیاردها در دنیا دارند اظهار نظری نمیشود. همین حالا نگاه کنید. در هشت مقاله در بخش دیدگاه در ارتباط با زنان حتا یک کامنت وجود ندارد. یادداشت سیاسی در مورد قانون احزاب که حتمن برای خوانندگان مسئله حل شده ایست فقط یک اظهار نظر، یک اظهار نظر! ستون اخبار، مطالب اجتماعی، نظریات فلسفی- سیاسی تقریبن هیچ و در بخش سیاسی جمعن هفت کامنت در حالی که دو مقاله عزیزان سرکوهی و کرمی پنجاه کامنت دارند آنهم در مورد یاوه گویی ای که مسبوق به سابقه است. چنین عکس العملی بار ها و بارها دراین سایت اتفاق افتاده. مسئله اصلی و مسئله روز برای شما دوستان همان افسانه زیبای من است که خیلی ها دوست ندارند به آن اقرار کنند؟ یا علت، کمبود همت یا نبود توانایی تدوین تاریخ دهه های چهل و پنجاه است؟ شاید هم بیکاری!
۵۹۷۹۵ - تاریخ انتشار : ۲۰ دی ۱٣۹۲
|
از : همنشین بهار
عنوان : فیدل کاسترو
با سلام به آقای فرج سرکوهی و با یاد مبارز فرهیخته امیر پرویز پویان
اگر نظر مردم کوبا (که هنوز به فیدل کاسترو، و مبارزینی چون «کامیلو سینفوئگوس» و «چهگوارا» علاقه دارند) مطرح باشد، آنان کتب متعددی را که تحت عنوان خاطرات کاسترو ارائه شده است به رسمیت نمیشناسند.
این موضوع را در هاوانا، ترینیداد، سانتاکلارا، هولگین، سانتیاگو، وینیالس و... از مردم کوبا جویا شدهام.
البته زندگینامه کاسترو که توسط نویسنده برجسته کوبایی «نوربرتو فوئنتس» Norberto Fuentes تدوین شده، برایشان آشناست.
این کتاب را «ایتالو کالوینو» ، «نورمن میلر» و «گابریل گارسیا مارکز» و... ستودهاند.
نوربرتو فوئنتس از دوستان کاسترو بود و بعدها به جزمیت فلسفه حزبی اعتراض نمود و مغضوب و متهم شد و از کوبا رفت (...)
وی کتابی هم در مورد ارنست همینگوی دارد.
با کمال احترام: همنشین بهار
۵۹۷۹٣ - تاریخ انتشار : ۲۰ دی ۱٣۹۲
|
از : آ. بزرگمهر
عنوان : مسعود بهبودی و "دیالکتیک"
دیالکتیک "امامزاده " نیست که "معجزه " بدهد.
صورت مسئله:
در نشریه "اندیشه پویا" شماره ۱۲ "روزنامه نویسی" بنام رضا خجسته رحیمی مطلبی نوشت تحت عنوان "فدائیان جهل" که پر از دروغ، مجعولات و اهانت به چپ، فدائیان خلق و امیر پرویز پویان می باشد.چنین برخورد هائی فاقد ابتدائی ترین مختصات روزنامه نگاری بوده که از "دستاوردهای " حکومت مذهبی می باشد. الیته این نه بار اول و نه بار آخر خواهد بود که "حضرات" با دگر اندیشان و فدائیان چنین برخورد می نمایند.
پی آمد:
نقد هائی بر این نوشته منتشر شد که در اخبار روز ۳ مورد را مشاهده کردیم.
نظراتی نیز در زیر این ۳ نوشته قرار گرفت که انهم بسیار آموزنده می باشد.
بعضی از نظر دهندگان کاری به این ندارندکه رضا رحیمی خجسته نوعی "قصه" ای دروغ سر هم کرد و آنرا به قصد فریب و توهین نوشته ولی به بهانه های مختلف به منقدان او صریحا یا غیر مستقیم معترض می باشند.
سئوال مشخص:
ـ آیا این نظر دهندگان، اصولا این حق را به منقدین میدهند که در بارهء "فدائیان جهل " و دروغ های آن اعتراض کنند ؟
ـ اگر پاسخ مثبت است چرا موضوع بحث را عوض می کنند ؟
هدف از این نوشته باز کردن این موضوع است که درست است که ما خوانندگان اخبار روز هستیم که پیشینه ء فدائیان خلق آن تردید ناپذیر است . ولی بعضی از کامنت گذاران با پیراهن "سرخ" و "واژه های"سرخ" با تاریخ و میراث چپ ایران با تمام افت و خیزهای آن کاری ندارندو فقط و فقط بفکر خویشند و برای خود می نویسند. حتی در یک نوشته علیه دروغ پراکنی های مطبوعات رژیم نمی توانند "خویشتن داری" نمایند و برای عقب نیفتادن از غافله "ضد چپ" در کنار رضا خجسته رحیمی می ایستند.
آقای مسعود بهبودی !
چقدر میتونی زیر آبی شنا کنی. بالاخره مجبور میشی بیائی بالای آب ، نفسی بکشی وگرنه خفه میشی این عین دیالکتیک است. با این کامنت ها در این جا و در آنجا ، فقط و فقط وقت چپ ها با شخصیت حقیقی را می گیری. تو چه بخواهی چه نخواهی شناسنامه ء چپ ایران از گذشته به امروز در تاریخ ثبت شده است و بقول دوستی که از نیش و کنایه هایت دلخور شده بود از درک غلط تو از حذف در تاریخ، برایت نوشت که :" تو حتی نمی توانی اشتباهات را ما از تاریخ حذف کنی"
چه نیازی است که به پر و پای تمام چپ ها به پیچی تا ثابت کنی از همه «مارکسیست ـ لنینیست » تر هستی ولی با تمام این "عادت " های "دیالکتیکی" که ورد زبانت است . بهت می گویند: حکمتیست ، تروتسکیست و..و..
خوشبختانه در اخبار روز نتوانسته ای با چند نفردیگر که در جا های دیگر پلمیک دارید مسیر بحث ها را مانند جر و بحث های "تجریدی" که در "مجله ... " رایج کردی در بارهء "استالین زدائی" و یا بقول خودت "پرچم لیبرالیسم در دست گارگران است" به جنگ حیدری نعمتی بپردازی .
آقای سرکوهی به دروغ های رضا خجسته رحیمی اعتراض کرده و نقدی نوشته که ما در دهه ۴۰ و ۵۰ شاهد آن بودیم.
شما حق دارید در باره ء بنیانگذارن فدائیان خلق در قبل و بعداز انقلاب و سایر جریانات چپ هر وقت که مایلید بنویسید و نظر خود را تبلیغ کنی .
ولی با نوشتن کامنت ۵ ماده ای خود تحت عنوان :"گاهی حمله حریفی بر هسته و دسته و حزبی برای طرفداران آن هسته و دسته و حزب مائده ای آسمانی است."
نمی توانی دشمنی خود را با تاریخ چپ ایران پنهان کنی و چه زشت است "دیالکتیک" را با واژه های آخوندی میامیزی تا به چپ از هر نحله ای توهین کنی . تا کجا میتوانی همه جا فحش های دیگران را تحمل کنی و خوشحال شوی که دیگران را به فحاشی وادارکردی !!
ولی میدانی که در اخبار روز موفق نشدی ما را بفحاشی وادار کنی چون عوضی گرفتی این فرهنگ است و عین دیالکتیک.
یک بار دیگر کامنت خود را بخوان یک چپ واقعی هرگز چنین واژه های زشتی را برای دوستان خود نمی نویسد. تردیدی ندارم که چپ نیستی و "دیالکتیک" فقط یک عادت است که با خود در اینجا و آنجا "یدک " می کشی.
ما برون را ننگریم و قال را
ما درون را بنگریم و حال را
۵۹۷۹۲ - تاریخ انتشار : ۲۰ دی ۱٣۹۲
|
از : حیاتی
عنوان : فدائیان جهل
نوشته زیررا به نشریه اندیشه پویا فرستادم گرچه اصلا قابل قیاس با مقاله شما نیست اما باید میگفتم هرچه که بود.
نقد مقاله فدائیان جهل درشماره ۱۲نشریه اندیشه پویا
درشماره مذکور نوشتاری با عنوان "فدائیان جهل" توسط آقای خجسته رحیمی که سمت سردبیری مجله را نیز دارا هستد در صفحه ۹ به چاپ رسیده است. از آنجا که این مقاله به نظرم بسیار مغرضانه و یکسویه آمد و نیز از طرفی در صفحه ۴۰ همان شماره ایشان مصاحبه ای با آقای حسام الدین آشنا – مشاور فرهنگی ریاست جمهوری- با عنوان تامل برانگیز "پروژه آقای روحانی زودن چپ زدگی است" انجام داده آند، به نظرم رسید نیاز به پاسخ و جوابیه ایست تا حداقل حرکتی در مقابله با نوع جدید به رکود کشاندن مطبوعات و تحریف و سانسور انجام شده باشد و از طرفی نویسندگان این نشریات و مقالات آگاه شوند که جریان ها و خط مشی ها دیده و فهمیده میشوند . امیدم این است که تلنگری باشد.
لذا گرچه این جوابیه را برای ایشان فرستادم لازم دیدم تا از رسانه دیگری جهت نشر آن برای به گوش رساندن صدای دیگر، استفاده کنم.
کاش روشنفکران دهه پنجاه تحریرالوسیله راخوانده بودند
سلام،جناب آقای خجسته رحیمی
نوشتار جهت دار وشخص فرموده شما را درباره انسانهای صادق و بزرگواریکه امثال شما و اربابانتان موقعیت کنونیتان را مدیون جانفشانیهای آنان هستید خواندم و متاسف هستم که دیگر نمیتوانم با شور وشوق منتظر شماره جدید مجله تان باشم که در این وانفسای اطلاع رسانی سبب دلگرمی بود.
شرح ماجرا به داستان کمیک بیشتر شباهت دارد تا تراژیک، مرجع تقلیدی که درگیریهای شخصی و شاید عقیدتی (تاکیدم برای این است که در این اختلاف ،وضعیت مردم هیچ نقشی ندارد) با شاه دارد از در مخالفت درمی آید. تعداد اندکی از پای منبر نشینان ایشان برطبق گفته های او دین ومذهب خود را در خطردیده و غائله ای رادر خرداد ۴۲ رقم میزنند و سرکوب میشوند. پرواضح است که اکثریت مردم ایران پیرو ایشان نیستند. ایشان درآن زمان بدون هیچ تعرض وداغ و درفشی فقط تبعید میشوند نه کتک میخورند، نه در زندان شکنجه میشوند ونه حکم اعدام در انتظارشان است چون شاه کمونیسم را خطر اصلی می پندارد. برادران پیرو ایشان (به جای رفقا که به تمسخر در جای جای نوشته اورده اید) وحتی فرزندانشان در پناهگاه امن تقیه باقی میمانند.
مطلب بالا همانقدر اصالت دارد و مهر تایید تاریخ برآن میخورد که نوشتار شما. مطمئنا برداشتی چنین سطحی، یکسویه و مغرضانه و بدون مطالعه کار را به جاهای باریک می کشاند.
نوشته اید نقل است که پویان به ترس از اسلحه دچار شده بود بخاطر تیری که احتمالا هنگام تمیز کردن اسلحه شلیک شده است.چقدر خوشحالم که شما تاریخ نگار نیستید و گرنه فاتحه تاریخ را می باید خواند و جالب تر اینکه همین شخص دارای فوبیای اسلحه قبل از دستگیری با اسلحه به زندگی خود خاتمه میدهد.
گفته اید الگوی جوانان از جلال وشریعتی به کاسترو و چه گوارا تغییر کرد کاش به دنبال علتش هم می بودید واقعا نمیدانم چرا جوانان می باید از کسانی که خودشان هم سردرگم ومغشوش بودند تاثیر بگیرند اگر به جای آنان بازرگان را جایگزین میکردید پذیرفتنی تر بود لااقل گروه وابسته به او برنامه مدون تری داشتند.
از نظر شما تحصیل در دانشگاه دوری از جهل است شاید بدانید که همان مرجع درس خواندن در دانشگاهای ایران را برای جوانان مفید نمی داند آنها را از حضور در دانشگاه منع میکند و دانشگاه را منبع فساد میخواند.طبق نوشته خودتان جلال و شریعتی هم جهل را تقدیس میکردند و حاج سید جوادی هم.البته اگر آن دانشگاها و فارغ التحصیلانش را با دانشگاهای امروز مقایسه کنید به نتایج جالبی می رسید.
برعکس شما من از استدلال پویان تفکر انسانی والا و صادق و البته خام و نپخته را برداشت میکنم که به دلایل بسیاری قادر به تحلیل درست از شرایط نیست و تحت تاثیر وضعیت موجود داخلی و خارجی زمان خود اتفاقا در جای درست ایستاده، زندگیش را در دست گرفته و جانفشانی را تنها راه نجات میداند.
تا امروز مثل شمایی شاید برای به دست آوردن دل آقای مشاوری که براساس گفته های خودش هدفش زدودن چپ زدگی است (کاش یکی به ایشان بگوید چپ و راست باید باشند تا میزان اعتدال شما معلوم شود.در ضمن کی و کجا این تفکر حذف از اذهان بیرون خواهد رفت؟) اینطور نان به نرخ روز بخورید(نحوه تاسیس رشته ارتباطات برای مقطع فوق لیسانس ودکترا که ایشان هم تاسیس میکنند و هم درس میخوانند واقعا متحیر کننده است.)
بد نیست بدانید هنوز هستند کسانی که با پویان ۲۲ساله (آوردن سن هم از نکات جالب توجه نوشته شماست گویی که میخواهید علت رفتارهای او را جوانی جلوه دهید ولی یادآوری میکنم که بنابر نوشته خودتان در معرفی آقای مشاور ایشان هنوز در دبیرستان بودند که هم در دادستانی انقلاب!!!! و هم در اطلاعات نخست وزیری مشغول به کار بودند.جل الخالق) در مورد شریعتی موافقند. همان دوجمله ای که او در جواب پویان گفته میتواند معیاری برای شناخت این معلم انقلاب باشد دراین مورد نمیدانستم ازبابت اطلاع رسانی سپاسگزارم.
درمورد کاسترو و اینکه اصلا شما در جایگاهی هستید که او را میان مایه بخوانید، عقاید و اقدامات بعدِ پیروزیش چیزی نمیگویم چون فقط کافی است سرمان را کمی به عقب برگردانیم یعنی همان زمانی که نوجوان هفده –هیجده ساله ای در دادستانی انقلاب واطلاعات نخست وزیری شاغل است دیگر اینکه دعوی مدافع او بودن را اصلا ندارم.
اینکه آن جوانان پرشور و صادق درصورت پیروزی به چه تبدیل میشدند فقط میگویم نمیدانم و برعکس شما ساده زیستی و پیروی از اصولی که برای خود تعیین کرده بودند را جزو نقاط مثبتشان به حساب میاورم چون اکنون میبینم که منادیان حکومت عدل علی چگونه زیست می کنند. اگر هدف از این نوشتار این بود که دموکراسی به قول خودتان غربی را تطهیر کنید باید بگویم نه تنها موفق نبوده اید بلکه مرا به این نتیجه رسانده اید که اگر امثال شمایی مدافع آن هستید پس نباید چیز خوبی باشد. آقای محترم برای اثبات چیزی لزومی ندارد که چیز دیگری را به لجن بکشید.
باید ببخشید که نوشته من انسجام ندارد چون جزو جاهلین هستم و اسلاف آقای مشاور با بستن دانشگاهها مانع از ادامه تحصیل همسالان من شدند و اصلا هم اسمش را تقدیس جهل نگذاشتند.
۵۹۷٨۹ - تاریخ انتشار : ۲۰ دی ۱٣۹۲
|
از : بهروز
عنوان : پلمیک، فایده ها و مضرات
بعضی دوستان معتقدند که نباید با شبه-لیبرالها - که در واقع یک فدایی ولی فقیه را در زیر پیراهن پنهان دارند - وارد مجادله شد. قبل از پرداختن به این بحث باید این سوال را مطرح کرد که چرا علیرغم گذشت نزدیک به سی سال از سرکوب خونالود چپ ایران این شبه-لیبرالها به شمشیرکشی علیه چپ و علی الخصوص فدایی پرداخته اند. آن ها شک ندارند که هیچیک از طیف های گوناگون ملی و مذهبی و اطلاح طلب و سلطنت طلب و زائده های خارج از کشوریشان به لحاظ ماهوی قادر به ارائه آلترناتیوی در برابر جمهوری اسلامی نیستند. همه این طیف ها از راست و چپ و میانه شان در پلاتفرم و سپهر اقتصادی اجتماعی قرابت زیادی دارد، اما چپ، که به لحاظ روانی و نمادین فدایی نماینده اش است، علیرغم غیبت از صحنه سیاسی اجتماعی پتانسیل تبدیل شدن به این آلترناتیو را دارد وگرنه این حضرات از سر بیکاری و سرگرمی به بیرون کشیدن تاریخ فدایی و باز کردن قفل صندوق خانه های اسناد و مدارک و سیاه کردن نزدیک به دو هزار صفحه نمی پردازند. علیرغم وقاحت این حضرات که حتی فرج سرکوهی را به خشم می آورد حمله دون کیشوت وار آنان این حقیقت را روشن تر از همیشه مطرح می کند. بگذار آنها حرف بزنند تا گند دهانشان همه را آزار دهد و چپ ایران و جنبش فدایی با افتخار از حیثیت شریف ترین و پیشرو ترین جنبش اجتماعی صد ساله اخیر ایران دفاع کند.
۵۹۷٨۶ - تاریخ انتشار : ۲۰ دی ۱٣۹۲
|
از : فرهاد
عنوان : ریشه ی این حرکات کجاست؟
نمی دانم چرا جمهوری اسلامی این زمان را انتخاب کرده برای گیر دادن به چپ های قدیمی، مثلا وزیر اطلاعات احمدی نژاد، حیدر مصلحی، همین هفته پیش گفت که نزد "فتنه گرها" جزوه هایی پیدا شد که نوع نگارش آنها نشاندهنده خط فکری شان است که خط حزب توده بود... و از این حرف ها!
اما می دانم که مرتبا در سطح جامعه نظر سنجی می کنند و فکر می کنم که نتیجه نظر سنجی ها از رادیکال شدن اوضاع اجتماعی حکایت می کند و به همین علت به تکاپو افتاده اند تا از یک طرف به تحریف تاریخ بپردازند، توسط همین به قول آقای سرکوهی "فرهنگی کارها" و از طرف دیگر شروع کرده اند به دامن زدن به چپ هراسی در میان مردم و فعالان اجتماعی از طریق حرف هایی مثل گفته های مصلحی.
۵۹۷٨۵ - تاریخ انتشار : ۲۰ دی ۱٣۹۲
|
از : بایک مهرانی
عنوان : چه باید کرد؟
تیم قوچانی در نشریات مختلف رژیم همه چیز می نویسند. آنها در بارهء باند های های مختلف حکومتی و مخالفان آن هم به بهانه های مختلف دکان روزی نامه های خود را "رونق" میدهند.
ـ وقتی در بارهء رقابت ها ، جابجائی ها و و فراز و نشیب جناحهای و باند های حکومتی می نویسند چنان دست به عصا و با احتیاط می نویسند که در خیمه دهان گنده ها آب از آسیاب تکان نخورَد ، به قبای هیچکدام بر نخورَد . قوچانی "استاد" چنین نوع نوشتاری است." برخاست چپ از دنده راست" شهریور ۹۲ سرمقاله شماره ۳۰ "مهرنامه"نمونه ء "درخشان" این نوع ادبیات است.
http://www.roozonline.com/persian/mihman/mihman-item/archive/۲۰۱۳/september/۰۱/article/-b۶ae۴۵۸c۶۰.html
در چنین مواردی دامنه ء رسانه ای تیم قوچانی از مرزها میگذرد و در سایت های خارج از کشورنیز درج میشود. نگارنده در "روز آنلاین" دیدم. نیروهای مخالف حکومت و بعضی کنشگران چپ در بارهء آن نقد می نویسند. نگاهی به مقالهء طولانی فوق الذکر بعداز انتخابات ۲۴ مرداد ۹۲ نشان میدهد که قوچانی با زیرکی خط قرمزها را رعایت کرده و در طول ۳۵ سال حکومت جنایتکار بسیاری عوامل موثر در پیچ های تعیین کنند را حذف نموده است.
این ها را گفتم که تاکید کنم که تیم او چنان می نویسند که با اهرمهای قدرت حاکم درگیر نشوندو گویا گاهی ناشیانه گیر افتاده اند.
این به معنی درستی تحلیل های او نیست و دیدیم که بهزاد کریمی برای آنچه محمد قوچانی در "مهرنامه " تیرماه ۹۲ بعداز انتخابات نوشته بود نقدی نوشت. دیگران هم شاید نوشته باشند.
ـ اما وقتی این ها در باره مخالفان حکومت و چپ می نویسند هر چه دلشان میخواهد می نویسند. دروغ سنج هم ندارد و خط قرمزی هم نیست . مگر کسی در داخل می تواند اعتراض کند؟
مطلب "فدائیان جهل" در شماره ۱۲ "اندیشه پویا" از این دست می باشد. شماره ۱۱ به حزب توده اختصاص داشت. نگارنده اول بار با نقد خانم فریبا امینی در باره "فدانیان جهل " در "اندیشه پویا" با این ماجرا آشنا شدم . که تیم قوچانی فعالیت وکسب و کار خود علیه مخالفان جمهوری اسلامی را "توسعه " داده است. قبلا "مهرنامه " را دیه بودم.
چه باید کرد؟
راستش نمی دانم پاسخ به این سئوال چه کسی باید بدهد.
ـ میدانم مخالفان جمهوری اسلامی در خارج از کشور محدودیت های نیروهای داخل ایران را ندارند.
ـ میدانم "اصلاح طلبان" حکومتی در خارج از کشور دست کمی از تیم قوچانی ندارند.
ـ میدانم بعضی مخالفان جمهوری اسلامی خارج از کشور شمول چپ و دموکرات
تمام دروغ پردازی ها ، اهانت ها ، تحریف ها ، تاریخ سازهای مطبوعات حکومتی و دوستان "اصلاح طلب" خود را هر روز در صفحات فیس بوک و سایت های وابسته و مطبوعات نه تنها مشاهده می کنند حتی با آنها همکاری می کنند ولی معلوم نیست "انتقاد" هم می کنند یا این قسمت را زیر سبیلی رد می کنند. ( البته خانمها از این بابت معاف هستند)
منظورم این است که سرنوشت غم انگیزی نصیب ما شده که در خارج کشور از همه طرف درگیر شدیم. منظورم درگیری با راست و چپ و موافقان حکومت از همه نوعش . تشخیص هویت ها دشوار است.
با احترام
بابک مهرانی
۵۹۷٨۱ - تاریخ انتشار : ۲۰ دی ۱٣۹۲
|
از : مسعود بهبودی
عنوان : دیالک تیک شگرف عوامفریبی
گاهی حمله حریفی بر هسته و دسته و حزبی برای طرفداران آن هسته و دسته و حزب مائده ای آسمانی است.
چرا؟
به چندین دلیل تجربی و نظری:
اولا به این دلیل که هسته و دسته و حزب مورد نظر در کله چیزی به درد بخور ندارد و حمله هر ننه مرده ای امکان عرض اندام عوامفریبانه به آن هسته و دسته و حزب می دهد تا چنته خالی را بکار اندازد.
ثانیا به این دلیل که دشمن حمله ور چه بسا فرقی با خود هسته و دسته و حزب مربوطه ندارد و می توان با اشاره به پرونده کثیف او به تطهیر پرونده خویش نایل آمد.
ثالثا به این دلیل که با این جور بهانه ها می توان گذشته را برای مرده ها واگذاشت و از تحلیل عینی گذشته سرشته به اشتباهات فجیع نظری و عملی شانه خالی کرد.
رابعا به این دلیل که طرف حمله ور ـ به هر دلیلی ـ دستاویزهای بدرد بخوری در تقویت موقعیت هسته و دسته و حزب مربوطه و یا هر آنچه که از آن باقی مانده، عرضه می کند:
مثلا آخوند ژولیده ای را با فیدل کاسترو مقایسه می کند و یا پریشانخاطری را با چگوارا.
خامسا همین حمله اوپورتونیستی حریف برای ورود حرافان حرفه ای به میدان وراجی و به راه انداختن گرد و غبار چشم کور کن، زمینه درخور فراهم می آورد تا حریف حراف از آب گل آلود ماهی کت و کلفتی صید کند و حتی در بازار تمام ارضی سی عن و عن و بی بی سیصد بفروشد.
۵۹۷۷۵ - تاریخ انتشار : ۲۰ دی ۱٣۹۲
|
از : م حمیدی
عنوان : دام
من یکبار در کامنتی بر مقاله آقای بهزاد کریمی در نقد آقای قوچانی (که نقدی بسیار مستند و محترمانه و در خور بود )نوشتم که نباید در دام این طیف از وابستگان مستقیم و غیر مستقیم و خواهنده گان ج .ا ونظام حاکم گرفتار شد و انان را در جایگاه نا داشته روشنفکر مسئول نشاند. ایشان گفته مرا نادرست تلقی کرد و نقد اصولی را ضروری دانستند . نوشته سخیف و تهی از اندیشه نشریه اندیشه بویا که اولین نوشته از این دست نیست و جوابیه شتابزده و ظاهرا مسئولانه و قهرمانانه آقای فرج سر کوهی ( که اتفاقا بر خلاف نقد متین آقای بهزاد کریمی ) به گفته یکی از کامنت گذاران سطحی و ژور نالیستی است. نشان داد که این دام گذاری ج.ا کار خود را کرده است. برای جلو گیری از تحریف تاریخ و تخریب برنامه ریزی شده مبارزان ، احزاب و سازمان های مردمی ، آقای سر کوهی می توانست با نوشتن مقاله ای تحت عناوینی این چنینی مانند" بیان واقعیت ها درباسخ به تحریف گران تاریخ" حتی بدون نیاز به نام بردن از نویسنده تحریف گر،مطالب خود را بیان کنند و از یک در گیری ژورنالیتستی و منحرف کننده مسیر مبارزه که ج.ا .آگاهانه آنرا دام می زند خود داری کنند.
۵۹۷۷۱ - تاریخ انتشار : ۲۰ دی ۱٣۹۲
|
از : نیاوش
عنوان : نترس از عدو، قویتر عزم ما
جنبشی شناسنامه دار است، هویت دارد، اندیشه دارد مثل هر جنبش دیگر در جهان زنده است. باعث افتخار است که هواداران جنبش فدائی چه در داخل و چه در داخل جوابی بنیان شکن به نمایندگان سرمایه و ارتجاع دادند. بهزاد کریمی درست نوشته که لیبرلهی قدیم چه سکولار چه مذهبیش واقعا شرفتمندانه برای آزادی، علیه استبداد زحمت و زندان کشیدند. این لیبرلهای زرد مکتب قوچانی و غیره شریک دزد و رفیق قافله اند. اینها بابک زنجانی در عرصه سیاسی اند. با رانت دولتی میخورند و برای زنده ماندن برای آقا میرقصند، دلشون خوشه، که خوش رقصی میکنند. سرکوهی هم اگر منتقد از جنبش فدائی است از خانواده است و میخواهد برای رشد این جنبش غلتهاش را بگیرد. جنبش فدائی آرمانخواه بوده است و با تاریخ چپ عدالت خواه گره خرده است. هر چپ سوسیالیست در تاریخ آینده ما وارث مبارزات عدالت خواهانه احزاب چپ (کمونیست، اجتماعیون، توده، فدائی و...) است، چه اشتباه کرده باشند و یا فداکاریهای بزرگ داشتهاند. ما همچنان بیرق زحمتکشان را که سرخ است علیه نظام سرمایه به اهتزاز در آوردهایم. ستاره سرخ پویان به روشنی رهنما است به سان چه گوارا در نقاط دیگر زمین
۵۹۷۶۷ - تاریخ انتشار : ۲۰ دی ۱٣۹۲
|
از : پ مهاجر
عنوان : ادرس جهالت
باسلام
امیدوارم
سلامت وموفق باشید.
پ.مهاجر
اقایان فرهنگ کاراین سناریوها برای همه کهنه شده؛ کارتان خیلی کودکانه است شما لطفآ قاچ زین را بگیرید.چون استاد این روشها ٍموضوع را عوض
کنیم ٍ کارسیستمهای سرمایه داری بزرگ است که نیروها و محققان علمی واماری میخرند اطلاعات جمع میکنند و بر اساس داده ها سناریو مینویسند.وبیک باره میبینیم جورج بوش با ناوگانش دموکراسی(عوام فریبی با اگاهی واماراز قبل) به عراق حمل میکند.حال که شما مانند فداعی جاهل و جوان نیستید بهتر است بروید وتحقیق کنید گرفتاری جامعه ما کجاست ؛ بنظر میرسد عمدا میخواهید سوراخ دعارابرای مردم هم گم کنید.گرفتاری ؛فداعی و فداعی نوعی نیست.
جامعه ما را فرهنگ بعد از انقلاب۵۷ بیمارتر کرده است .میکرب این بیماری چپ نیست نگران فداعیان این فرزندان صادق زحمت و کار نباشید ؛دچار خیال بافی نشوید جامعه ما دوران نقاهت طولانی خواهد داشت از حالا دچار اضطراب و تشویش نشوید!! فداعی ها لولو نیستند نترسید انها با شمشیر وکلاشینکف نمیایند هژمونی بدست اورند جامعه جامعه ۵۷ نیست اصلاأنگران نباشید .بنویسید نگران چه هستید که این چنین فرزندان پاک این سرزمین را جاهل خطاب میکنید شما چه تدبیری اندشیدهاید؛ قبل از اینها به مسلسل میبستند و میگفتند زندانی فرار کرد زدیم مردم هم باید قبول میکردند . دروغ دروغه طبعتاأ بعد از۴۰ سال دروغها هم باید تحول پیدا کنند. .به جای تحقیر و بی ارزش کردن دیگران وسرزنش جامعه بیمار ؛ با بیماری باید مبارزه کرد .نیرویتان را صرف برخورد بامتجاوزان کهریزک بکار ببرید ؛ قاتلانه ندا ؛ رانندگان وفرماندهان جیپهای پاترولرا که تظاهر کنندگان زیرچرخهای پاترل کشته شدند؛ عاملان اعدامهای سال ۶۷ را.سوراخ دعا اینجاست نه امیر پرویز پویان !! مردمرا گمراه نکنیم.
بقیه مطالب محکمه پسند را در نوشتهای فرج سرکوهی با صبر و سعه صدر پی بگیرد چون هم برای دنیاتون خوبه هم برای اخرت .باتقدیرو احترام از شجاعت اخلاقی اقای فرج سرکوهی.
۵۹۷۶٣ - تاریخ انتشار : ۱۹ دی ۱٣۹۲
|
از : پرستو مهان
عنوان : خانم مریم. یا شما یا سرکوهی فارسی نمی دانید
خانم مریم
خانم مریم نوشته است رفقا یاد جنگ های سیاهکل افتاده اند ....
دلم به حال اقای سرکوهی سوخت . او سعی کرده ؛ استدلال کرده ؛ سند اورده که بینش پویان با بینش گروه سیاهکل متفاوت بود و خام مریم سرکوهی را مدافع سیاهکل فهمیده. یا خانم مریم فارسی بلد نیست یا سرکوهی بلد نیست فارسی بنویسد .
سرکوهی سعی کرده از نوع برخورد کسانی مثل قوچانی و نویسنده فداپیان جهل با چپ انتقاد کند و دروغ های انان را باز کند. حالا این چه ربطی به دفاع از سیاهکل دارد نمی دانم؟
خانم مریم نوشته که سرکوهی یکی از کتاب آقای ناقد را قبلا معرفی کرده . من هم این بررسی را خوانده ام . سرکوهی از آن کتاب تعریف هم کرده .
اما این که انصاف سرکوهی را می رساند که در جاپی که کاری را خوب دیده تعریف کرده و جاپی که کاری را بد دیده انتقاد کرده .
خانم مریم نوشته است نمی داند چرا سرکوهی به ناقد نیش زده. باز هم مشکل فارسی ندانی سرکوهی یا خان مریم است . خوب خانم مریم یک بار جمله سرکوهی را بخواند. سرکوهی نوشته کسی که زبانی را نمی داند نمی تواند در باره نثر در ان زبان داوری کنید . نوشته نویسنده درجه سه را نباید با ارنست همینگوی هم سنگ کرد . فهم این جمله ها سخت است؟ این جمله ها نیش نیست . نقد صریح و درست است . ان هم به قلم کسی که قبلا از کار خوب همان کس تعریف کرده و معلوم است حب و بغض شخصی ندارد.
بهتر نیست به جای بحث های فرعی به اصل مساله فکر کنیم و کمی فارسی یاد بگیریم تا معنای جمله ها را درست بفهمیم
۵۹۷۵٨ - تاریخ انتشار : ۱۹ دی ۱٣۹۲
|
از : پرستو مهابی
عنوان : چه خبر است؟
چه خبر است؟ سرکوهی گفته اقای ناقد که اسپانیاپی نمی داند چگونه در باره نثر نویسنده اسپانیاپی زبان داوری کرده و یکی کامنت نوشته که نه اقای ناقد در باره نثر مترجم آلمانی حرف زده. ا خنده دار نیست؟ تازه اقای ناقد باید می نوشت نثر مترجم اما نوشته است جمله های نویسنده
سرکوهی گفته اقای ناقد ناز ویسنده کتاب تمجید کرده یکی گفته نه تمجید نکرده . ای بابا . اقای ناقد یک نویسنده درجه سه را هم سنگ ارنست همنیگوی؛ برنده نوبل ادبی و نویسنده پیرمرد و دریا خوانده مثل این کسی یک شاعر درجه سه را با حافظ برابر بداند . این اگر تمجید نیست چه هست؟
اقای سلیمانی هم که ول نمی کند و مدام می گوید چرا سرکوهی خشن حرف زده. بابا جان کسی ادم دروغ گو و فحاشی مثل نویسنده فدایپان جهل را نوازش نمی کند.
اقای عیسی صفا هم مدام می گوید که چرا سرکوهی به حزب توده نقد نوشته . ان هم از موضع چپ. حالا بیا و درستش کن
و همه این ها یک هدف بیش تر ندارند. بحث سرکوهی را از موضوع اصلی منحرف کنند
اما دوستان قبول کنید که این بار گاف بزرگی کرده اید و سرکوهی هم که به شهادت کتاب ها و مقاله ها و سابقه روزنامه نویس اش نویسنده ماهری است حسابتان را درست و حسابی کف داستتان گذاشته و مشت برخی ها را باز کرده است
حالا هی توجیه کنید
۵۹۷۵۷ - تاریخ انتشار : ۱۹ دی ۱٣۹۲
|
از : مریم
عنوان : ممنون از اخبار روز
ممنون از اخبار روز و تشکر از دوستمان آقای سرکوهی که با این نوشته فرصت دادن تا رفقا هر چه در دل دارن بیرون بیریزن و غرق در نوستالژی های خودشون بشن و به قول معروف باز فیلشون هوای هندوستان و جنگل های سیاهکل کنه.
البته از این نوشته چیزی هم نصیب من شد. راستش با کامنت دوست دیگرمون آقای کامرانی که به نوشته آقای ناقد اشاره کرده بودن کنجکاو شدم و گشتم و هم سایت و هم صفحه فیسبوک خسرو ناقد رو پیدا کردم و با کتابها و نوشته هاش آشنا شدم. بخصوص از ترجمه شعرهای خوبی که منتشر کرده. حتی دیدم که آقای سرکوهی چند تا از کتابای ناقد رو هم معرفی و بررسی کرده. حالا چرا در آخر نوشتشون یه نیش هم به او زده، والله نمیدونم چرا!؟
از همه دوستان ممنون و مرسی از زحماتتون.
۵۹۷۵۱ - تاریخ انتشار : ۱۹ دی ۱٣۹۲
|
از : محمد سلیمانی
عنوان : اخبار روز
آقای "فریدون بی بیان"، روزی در رادیو بی بی سی از برتراندراسل پرسیدند که چرا یک فرد مذهبی می ترسد نسبت به اعتقاداتش شک کند ؟ راسل پاسخ داد چون او با خودش این را میگوید، چگونه به تاول های کف پایم بگویم تمام مسیر طی شده اشتباه بود ؟ به شما و یاران چریک ات تبریک میگویم در این " موفقیت" که "دشمن" و "دشمنان" خود را دراز کش کردید. شاد و تندرست باشید !
۵۹۷۴٨ - تاریخ انتشار : ۱۹ دی ۱٣۹۲
|
از : محمود کامرانی
عنوان : چرا این همه عصبانیت؟
من نوشته آقای خجسته رحیمی را خوانده ام و آن را نوشته ای سبک و سطحی می دانم که یک ژورنالیست تازه کار نوشته و می خواهد با تحریک «چپ ها» و هواداران فداییان و عکس العمل هایی که صورت می گیرد، نام و نانی برای خود دست و پا کند. ظاهراً با این عکس العمل ناپخته و عصبانیت شدید آقای سرکوهی به منظور خودش هم رسیده است. سرکوهی با بی مسئولیتی تمام خجسته رحیمی را در شمار «فرهنگ کاران امنیتی» می خواند و با این برچسب که سابقه آن در حزب توده است، بی محابا «مهر ننگی» بر پیشانی حریف می کوبد. او همه چیز را به همه بافته و همه کس را به یاری گرفته است تا طرف را بدنام کند و سرجای خودش بنشاند.
برای مثال در آخر همین بخش اول پای آقای خسرو ناقد را هم به میان کشیده است و با نقل یک جمله کوتاه از مطلبی طولانی که ناقد در بی بی سی منتشر کرده است، به نفع خود از آن (سوء) استفاده کند. من مطلب ناقد را یافتم و خواندم و هیچ اثری از «ستایش نوربرتو فوئنتس و کتاب او » در مقاله ناقد ندیدم. این که ناقد نوشته است: «سبک نوشته های او (نوربرتو فوئنتس) به آثار همینگوی بسیار نزدیک است: جملات دقیق، موشکافانه، روان و روشن» می تواند از خواندن ترجمه آلمانی کتاب نشئت گرفته باشد. به خصوص که مطلب ناقد در بی بی سی آشکارا در معرفی و بررسی ترجمه آلمانی کتاب نوربرتو فوئنتس است.
با خواندن مقاله خسرو ناقد می بینیم که او نه تنها «در ستایش نوربرتو فوئنتس» چیزی ننوشته، بلکه بررسی بی طرفانه و نقدی موشکافانه از کتاب زندگینامه فیدل کاسترو به دست داده است:
http://www.bbc.co.uk/persian/arts/story/۲۰۰۸/۰۲/۰۸۰۲۱۹_shr-kn-castro-book.shtml
به هر حال، سرکوهی در نقل قول هایی ناقص و دلبخواه که از مطالب مورد استناد خود بیرون کشیده، همان کاری را انجام داده که خجسته رحیمی به آن توسل جسته است. نوشته هر دو سبک و سطحی و ژورنالیستی و جنجالی است.
محمود کامرانی
۵۹۷۴٣ - تاریخ انتشار : ۱۹ دی ۱٣۹۲
|
از : masoud memar
عنوان : تحمل نقد؟!
آقای نیکفر اگر تأملی منصفانه به نوشته خود بکنید : ( ممنون از دفاعی که کردید از انسانی / انسانهایی و جریانی بسیار قابل احترام که اگر اینک حضور داشتند، خود پیشتاز انتقاد بودند و از انتقاد ما رنجیده نمیشدند. ) خواهید دید که حرف شما کاملأ درست است اما برخورد جنبش چپ با بازماندگان جنبش که جزو پیشتازان انتقاد از خود هستند نیز چنین است ؟ القاب سازشکار یا مأمور رژیم به کنشگر دهه پنجاه که به نتایج دیگری نسبت بما رسیده است نشانگر چیست ؟
من شک دارم اگر آقایان پویان و احمدزاده جان سالم بدر میبردند و عملکرد خود را نقد میکرند که بدرستی انسانهای صادقی بودند آیا با انگهائی از جمله سازشکار و خائن و نظائر آن مواجه نمیشدند ؟ اینجاست که تأکید دارم در نقد و بچالش کشیدن ٫ باید از تهمت خودداری کرد . در موارد اثبات شده دیگر صحبت از تهمت ضرورتی ندارد همچون کیهان آقای شریعتمداری چون ایشان منسوب رسمی ولی فقیه در کیهان میباشد.
۵۹۷۴۲ - تاریخ انتشار : ۱۹ دی ۱٣۹۲
|
از : جهان آی باکلاه
عنوان : عیسیص صفا
آقای عیسی صفا،
خواهش می کنم توجه بیشتری مبذول بفرمایید و دچار لغزش نشوید، شما حتی در تایپ کردن اسم شریف خودتان هم دچار اشتباه شده اید.
چه آسان است به کسی تهمت دروغ زدن و دلیلی ارائه نکردن. اینکه شما مارا به کتاب آقای سرکوهی و یا مقاله ای از ایشان ارجاع داده اید کافی نیست. من این نوشته هارا خوانده ام و به دروغ ایشان پی نبرده ام، آنهارا به من و خوانندگان دیگر نشان دهید.
اما کجای این نوشته نادرست، ناروا یا دروغ است. برای من که نوشته های شمارا می خوانم، اینجا درک موضع شما بسیار دشوار است. شما دوستِ که و دشمن کیستند؟ صحبت زنده یاد پویان، جان باختگان نسل اول فدائیان و آقای سرکوهی در میان است، دوست و دشمن خودرا در این میان به ما نشان دهید. شما در دفاع از چه کسی آن دوسه خط را سیاه کرده اید؟ از فرهنگی کاران امنیتی، که من آنهارا با اجازه ی آقای سرکوهی ""ف رهنگ ا منیتی ک اران"" (حروف اول این سه واژه ماهیت این گروه را بازتاب می دهد!؟ ) می نامم دفاع می کنید؟ آقای سرکوهی بی شک یکی از برجسته ترین مبارزان ملی ما هستند و برای تحقق آرمانهای خود که آرمانهای انبوهی از زحمتکشان میهن ماست تا پای جان رفته اند. گذشته ازاین به نظر من ایشان شخصیتی شریف و اندیشمند ند که هم مطالعه و هم درک درستی از تاریخ ایران به ویژه انقلاب مشروطه و بعد از آن دارند، پیشینه ی نویسندگی و تاریخچه ی خدمات مطبوعاتی ایشان به ویژه در آدین، در دوره ای از سیاه ترین سالهای حکومت ج.الف را شما هم حتما خوب میدانید. ایشان از اولین مبارزانی بودند که که به اصطلاح زدن پنبه ی جمهوری اسلامی را آغاز مردند. بی شک آقای سرکوهی هم ممکن است اشتباه کنند، مثل من، مثل شما که حتی در تایپ اسم خود دچار اشتباه شده اید، اگر شما اشتباهی در کار ایشان می بینید، یاد آوری کنید. من یقین دارم آقای سرکوهی حتما می پذیرند و از شما تشکر هم می کنند. من سالها پیش، آن زمان که آقای سرکوهی تازه از ایران آمده بودند؛ همزمان با سفرشان به آمریکا، مقاله ای در شهروند، درباره آنچه که بر ایشان در چنگ ج. الف. گذشته بود نوشتم. آن مقاله که "شخصیت محذوف" نام داشت به علت نادسترسی من به تمام اسناد، اشتباهات فاحشی داشت. شب در ضیافت کوچکی، در منزل مدیر رادیوی محلی سعادت دیدار با آقای سرکوهی دست داد، آقای سرکوهی آن اشتباهات را به من یاد آوری کردند، در شماره بعدشهروند آنهارا تصحیح کردم. آسمان هم به زمین نیامد!
به راستی قسم که آقای سرکوهی حتی نام مرا نمیداند.
من باور دارم که:
بزرگش نخوانند اهل خرد
که نام بزرگان به زشتی برد.
آقای صفای نازنین، یا مستند بنویسید یا ننویسید. با درود و احترام بسیار
۵۹۷٣۴ - تاریخ انتشار : ۱۹ دی ۱٣۹۲
|
از : جمشید بهادری
عنوان : اقای سلیمانی چه انتقادی دارید؟
اقای محمد سلیمانی
فرج سرکوهی در باره اصطلاح فرهنگی کاران امنیتی توضیح داده است که مقصودش عضویت این ها در دستگاه امنیتی نیست و گفته است که این یک تیپ است که در بخش دوم مقاله خود مشخصات ان ها خواهد گفت . شما بهتر است مقاله سرکوهی را درست بخوانید و منتظر بخش دوم هم باشید بعد اظهار نظر کنید
اقای سلیمانی در کامنت خود همه کسانی را که مقاله سرکوهی را تاپپد کرده اند سربازان دنباله رو می خواند و به ان ها دشنام می دهد . بدون دلیل . این روش درست است؟
اقای سلیمانی حتی یک انتقاد جدی به مقاله آقای سرکوهی ندارد.
فرج سرکوهی زحمت کشیده دروغ های نویسنده فداپیان جهل را کشف کرده و با دلیل و برهان نشان داده . کتاب در باره کاسترو را پیدا کرده و مشت دروغگویان را باز کرده و اقای سلیمانی به جای تشکر اسرکوهی را متهم می کند که زبان خشن دارد و..
ایشان باید بنویسد که سرکوهی کجای مقاله اشتباه کرده. کجا اطلاعات غلط داده اما چون نمی تواند انشا می نویسد و به سرکوهی و کسانی که از مقاله او خوششان امده توهین می کند و بعد انتقاد می کند که چرا دشنام می دهید .
به کسی که دروغ می گوید می گویند دروغ گو . به کسی که وقیح است می گویند وقیح . به قول شاملو کلمات معنا دارند . ایا نویسنده فداپیان جهل دروغگو و وقیح نیست؟
۵۹۷٣٣ - تاریخ انتشار : ۱۹ دی ۱٣۹۲
|
از : محمدرضا نیکفر
عنوان : سپاس
سپاس آقای سرکوهی گرامی،
کمترین عنوانی که میتوانیم بر نوشته شما بگذاریم، شجاعت مدنی است. اگر وضع همین گونه پیش میرود که میبینیم، و انسانهای شجاعی چون شما نباشند، بایستی همه به خاطر داشتن شعور و حس مسئولیت در هر دو رژیم توبه کنند و به سازشکاریها و کثافتکاریهای تن دهند.
ممنون از دفاعی که کردید از انسانی / انسانهایی و جریانی بسیار قابل احترام که اگر اینک حضور داشتند، خود پیشتاز انتقاد بودند و از انتقاد ما رنجیده نمیشدند.
۵۹۷٣۱ - تاریخ انتشار : ۱٨ دی ۱٣۹۲
|
از : بهروز
عنوان : فرج سرکوهی، گامی به جلو در پس لرزش زانوان
فکر می کنم خود آقای فرج سرکوهی نیز با تامل بیشتری به نقدهای غیرمنصفانه ای که خود وی به نوعی در آنها نقش داشته و راه را برای هرزه گویی های کسانی که وظیفه خود را «چپ زدایی» صاف کرده نگاه می کند.
سرکوهی با بیانی رسا دروغ پردازی های «سردبیر» را فاش کرده و هر کس با تاریخ جنبش نوین انقلابی ایران آشنایی محدودی داشته باشد هرزه نویسی آقای سردبیر را متوجه خواهد شد. بنیانگزاران فدایی حداقل سه سال مستمر را به مطالعه جامعه ایران و تئوری های سیاسی معاصر خود پرداختند. مطالعات آنها درباره مناطق روستایی به گواه بسیاری از بکرترین و عمیق ترین مطالعات انجام شده در آن دوره بوده. حتی در «کتاب» نادری نامی از شهید جمشیدی رودباری نقل می کند که «دوران ما (منظور سالهای ۴۶ تا ۵۰) دوران کار تئوریک سنگین بود». نقل است که حتی در آغاز کار، گروه احمدزاده-پویان به دنبال سازماندهی در میان طبقه کارگر بوده لیکن تحلیل شرایط و استدلالهای رفقایی چون حسن نوروزی که معتقد بودند کار سازمانی در میان طبقه کارگر غیرممکن است آن ها به تئوری تبلیغ مسلحانه نزدیک کرد. حال این را بگذارید کنار خزعبلات آقای سردبیر که گویی چند جوان احساساتی با خواندن یکی دو جزوه شوق چریک شدن مسحورشان می کند، و عجیب است که این شور و ذوق جوانی آن قدر قدرتمند است که علیرغم به خاک افتادن فوج فوج فداییان همچنان می پاید. حتی کتاب سفارشی نادری نیز نمی تواند کتمان کند که با برخاک افتادن هر فدایی دهها نفر آماده پیوست به صفوف فداییان بودند به طوری که سازمان فدایی به دلایل امنیتی و تشکیلاتی قادر به عضو گیری در مقیاس وسیع نبود. دروغ در نوشته های سردبیر تمام نشدنی است. سالها پیش در دهه شصت روزنامه اطلاعات خاطرات چند نماینده مجلس در سفر کوبا را منتشر می کرد، و یکی از آن ها می گفت که در تمام مراکز دولتی کوبا تنها یک نقاشی متعلق به دوران انقلاب را دیده بودند و دیگر هیچ عکس و تصویری از رهبران انقلاب دیده نمی شد. آقای سردبیر مجله های مبتذل و زردنبوی جمهوری اسلامی و همپالکی هایش دن کیشوت وار در پی تاراندن شبح چپ و کمونیسم در ایران هستند غافل از آن که این شمشیرکشی های مضحکشان نقض غرض است و باعث می شود جوانانی که در اثر سالها اختناق نام پویان، احمدزاده و جزنی را نشنیده اند در پی بیشتر شناختن آن ها برآیند. پس باید گفت آقای سردبیر تا می توانی بنویس! شبح رقصان تو را رها نمی کند.
۵۹۷٣۰ - تاریخ انتشار : ۱٨ دی ۱٣۹۲
|
از : masoud memar
عنوان : تفکیک مسئولیت
من نه تنهامخالف خشم نیستم و در هر دو مقاله میشود خشم را دید که طبیعی و گریزناپذیر است و بدون خشم انسان اولیه باقی میماند. اما اتهام بدون سند نوعی فرار از پاسخگوئی است که نویسنده « پویا » مرتکب شده و لجن پراکنی کرده و همچنین آقای سرکوهی با آوردن واژه ( امنیتی ) زمینه بستن دهن هر منتقدی را فراهم میکند با احساس و القاء همکاری با دستگاه امنیتی. آقای سرکوهی خیلی بهتر میدادند کسانی هستند که مخالف درجه یک این حکومت با تمام ساز و برگش هستند و جنبش چپ را بیشتر ازحکومتی ها به لجن میکشند ٫ تمامی نوشته شما غیر از واژه ( امنیتی ) ایرادی ندارد و جواب درخور تحسینی است.
من بشخصه آقای قوچانی ها یا ابراهیم نبوی ها را که مخالف جدی نظراتشان هستم مأمور امنیتی رژیم نمیدانم حتی اگر عقایدشان کاملأ با دستگاه امنیتی منطبق باشد.
حتی اگر ایشان مأمور اطلاعاتی و امنیتی هم باشد که ثابت نکردید و شما گفته های ایشان را با استدلال نفی کردید و با چاشنی خشم هم جواب درخوری دادید و دل خیلیها را خنک کردید که کار درست و برحقی است.
اما بنظر من شما آگاهانه با واژه ( امنیتی ) هدف سیاسی را دنبال کردید تا عملکرد رژیم را بچالش بکشید که آنهم ایرادی ندارد اما باید توجه داشته باشید که هیستری چپ ستیزی منحصر به دستگاه امنیتی رژیم نیست ٫ اینکار با هزینه ژورنالیستی و تاریخ نگاری ضربه بزرگی به این دو جایگاه میزند .
۵۹۷۲٨ - تاریخ انتشار : ۱٨ دی ۱٣۹۲
|
از : فریدون بی بیان
عنوان : بازهم محمد سلیمانی
سئوالی از محمد سلیمانی
مجموع نوشته هایت را بعنوان کامنت های طولانی در زیر نوشته خانم فریبا امینی و آقای فرج سرکوهی خواندم ، شکی نیست که کامنت هایت بمراتب بیش از حجم مقاله این دو نویسنده می باشد . نکته ای که بسیار مشهود است بی توجهی به نقش رضا خجسته رحیمی و نشریه "اندیشه پویا" می باشد. وارد جزئیات محاورات نمی شوم که خوانندگان بهتر می دانند. ولی بالاخره باید بدانیم که به دروغگوئی ها و یاوه سرائی های قلم بدستان باید پاسخ داد یا نه؟
اگر واقعا با شیوه ء برخورد خانم امینی و آقای فرج سرکوهی با لا تا الات رضا خجسته رحیمی مشکل داری ، با نوشتن اصولی خود از نکات " مثبت " و منفی" "اندیشه پویا" ما را با شیوء درست انتقاد کردن آشنا کن . اگر چنین مطلبی را برای اخبار روز بفرستی، تاثیرش بمراتب از پرگوئی های قبلی خواهد بود که معلوم نشد منظورت از این همه نوشتن چه بوده است..... اگر چنین نکنی تردیدی نیست که مدافع دروغگویان جمهوری اسلامی هستی و وقت ما را تلف می کنی ...
با توجه به کامنت های طولانی می توان فکر کرد که از این کامنت های تحریک آمیز بعنوان تخته پرش برای "خودنمائی " استفاده می کنی .
آیا میدانی با این نوشته های طولانی چه نیروئی بر دوش اخبار روز میگذاری ؟
آیا خیال داری فقط ما "چپ" ها براه " راست" هدایت کنی ؟
اگر نه ! و فقط جویای نام هستی به صفحه ابراهیم نبوی برو بقول خودش گاهی تا ۱۲۰۰۰۰۰ خواننده دارد. چند روزه با چند کامنت "مشهور " میشی
۵۹۷۲۴ - تاریخ انتشار : ۱٨ دی ۱٣۹۲
|
از : مونا پ
عنوان : دروغگوومزدور را رسوائی سرنوشت است.
مطلب بسیار جالب و سبک عالی آقای سر کوهی قابل قدر دانی است، امید وارم که دیگر خبر نگاران مستقل نیز نقد را از ایشان یاد بگیرند به امید روزی که تمام ایرانیان حول یک برنامه مردمی جمع شوند، برنامه ای که عدالت اجتماعی و آزادی و حفاظت از کره زمین ومحیط زیست ،با تضمین قانونی در آن قید شده باشد. تا آنروز هم مبارزه طبقاتی ادامه خواهد داشت، برای حفظ موقعیت مالی وامتیازات اجتماعی خود دستگاه دولت و رهبر خامنه ای حاضر به سخت کاری،قتل و شکنجه و سرکوب و نرم کاری مقاله وکتاب نویسی،نفوذی پروردن، خواهند بود!
۵۹۷۲۲ - تاریخ انتشار : ۱٨ دی ۱٣۹۲
|
از : سهیل پرتوی
عنوان : در تائید برخورد درست "اخلاقی"
پافشاری بر برخورد اخلاقی درست است.
عموما، بهتر است بگویم به عادتی فرهنگی، میخواهیم طرفمان را "صاف" کنیم. آقای فرج سرکوهی برای برخورد و نقد نظر مقابل به اندازه کافی استدلال و مطلب دارد و نیازی شاید به این نمی بود که نتیجه گیری خودش را موضوع بحثی جدید میکرد. همینکه نشان دهد نویسنده برخوردش دقیق نیست خواننده را براساس درک خودش(درک خواننده) از این درهم گویی نویسنده مطلب "فدائیان..." به نتایجی میرساند. بیش از آن رقابتی از همان نوعیست که خودش آن را برنمی تابد.
۵۹۷۱٨ - تاریخ انتشار : ۱٨ دی ۱٣۹۲
|
از : اروان کیانی
عنوان : من برای قاتلین فرزندان مردم هیچگونه احترامی قائل نیستم و فکر کنم اکثریت مردم اگاه ایران هم همین احساس را دارند
سربازان سایبری امام زمان هم اخیرا با حمایت از قوچانی هاو گنجی ها و نبوی ها و دیگر افراد وابسته به حکومت در زیر نوشته های مخالفین حکومت اسلامی بویژه فعالین چپ کامنت میگذارند و جالب است که صحبت از ادب و مدارا با مخالفین عقیدتی میکنند.
راستی ما باید با قاتلین فرزندان مردم با ادب و مدارا برخورد کنیم? خوب بعدش چی? مگر مادر سهراب اعرابی به شکنجه گران و قاتلان فرزندش بی ادبی کرد? مکر نگفت اگر زندانیان سیاسی را ازاد کنید از خون فرزندم میگذرم? خوب شما در عوض به شکنجه و کشتار ادامه نداده اید? من برای قاتلین فرزندان مردم هیچگونه احترامی قائل نیستم و فکر کنم اکثریت مردم اگاه ایران هم همین احساس را دارند
۵۹۷۱۷ - تاریخ انتشار : ۱٨ دی ۱٣۹۲
|
از : محمد سلیمانی
عنوان : زبان پرخاش و حذف، زبان گریز از گفتگو است
تعداد ده تا یازده اظهار نظر در این مورد وجود دارد که مگر یکی از آنها که رعایت اخلاق و موازین گفتگو کرده است ( آقای واهیک ک)، بقیه دقیقا به آقای سرکوهی لبیک گفته به جای گسترش بخشیدن به دامنه بحث و بیان "نقد" خود از منظری متفاوت که دامنه بجث گسترش بخشیده سوالهایی نو پیش روی ما بگذارد جملگی جا پای او گذاشته آوایی را به تکرار نشستند که قبل از هر چیز رابطه خود با آن تاریخ استفراغ کذایی بیان داشتند . البته فهم اینکه در جنبش چپ ما ( وبویژه نحله فکری چریک) هواداران معمولا سربازان دنباله روی هستند که چشم به دهان رهبران خود دوخته تنها راوی سخنان تکراری آنها باشند اگر چه امری غیر قابل قبول اما طبیعی است. میماند آنها که رهبران هستند سوال مقابل روی آنها این است که آیا آنها در این زمینه دقیقا همین گونه می اندیشند ؟ نظر آنها درباره گذشته خود چیست ؟ یعنی میشود باور کرد که هر چریک یک ماشین کپی برداری است که مدام به زیراکس یک نگاه غالب نشسته بدون توجه به حقیقی و غیر حقیقی بودن آن در کار تکرار و تکراراست ؟ هر آینه اگر چپ با درایت بروز گشته خود وارد این گونه گفتگوها شده از سر انصاف به نقد خود نشیند، هیچ نیرویی توان و امکان نفی آنچه را ما تاریخ می پنداریم نخواهد داشت بنابر این مسلما سکوت ۳۰ ساله در نقد خود زمینه ساز چنین برخوردهایی میشود. اما در این مورد خاص همانطور که پیشتر آوردم، آقای سرکوهی به نقد نمی نشیند. نیاز او نقد نیست بلکه به حذف و توهین روی میاورد او به خواننده خود نمیگوید که "تیپیک امنیتی" یعنی کسی را ناجوانمردانه و بدون سند هم امنیتیی میخوانی هم نه، و به این شکل راه فرار خود برای پاسخ گویی و ارایه مدرک بازگذاشته ای ! مشکل من با کسانی چون سرکوهی در انتخاب زبان و تهمت های اثبات نشده ای است که بکار میبرد و به این طریق چون گذشته و به سنت دیرینه، فضای گفتگو و ایجاد فهم را آلوده میکند او میتوانست با منطق و درایت به سخن نشسته بدون کاربرد زبان پرخاش و توهین به اثبات نظرات خود پردازد اما به هر روی سرکوهی چریکی پیر است و برای چریک رعایت ادب در جایی که گفتمان اجتماعی – فرهنگی جاری است و چریک در مرکز نقد و بررسی است به عنوان یک اهرم بورژوایی به حساب آمده زیر کاسه همه آداب و سنن اخلاقی را میزند. ایراد به سرکوهی در نفی و تحقیر ارزشهای اخلاقی است .
۵۹۷۱۵ - تاریخ انتشار : ۱٨ دی ۱٣۹۲
|
از : محمد ا
عنوان : کتاب فوئنتوس
کتاب نوربرتو فوئنتوس داستان است. رمانی است تخیلی از زبان کاسترو، با این فرض که اگر کاسترو با صداقت زندگی نامه اش را می نوشت چه چیزی از کار در می آمد.
۵۹۷۱۱ - تاریخ انتشار : ۱٨ دی ۱٣۹۲
|
از : هوشنگ فرخجسته
عنوان : و، اما ، عیسی صفا
بازهم "لنگه کفش" پرت کردی !
زیرا ، هیچکدام از واژه های زیر ربطی به این نوشته ء آقای فرج سرکوهی ندارد:
" فرج سرکوهی خود از همین دروغ گویان در مورد جنبش چپ ایران ، فداییان و حزب توده ایران است. به کتاب یاس و داس وی در مورد بیژن جزنی و مقاله ای در بی بی سی در باره حزب توده ایران مراجعه کنید."
بینیم چه کسانی با ادای چپِ اصولی، بیش از رقبای سیاسی چپ، به میراث راستین و سنت های مبارزاتی چپ در جنبش مبارزاتی مردم ایران لطمه میزنند.
۱ ـ آیا می توان به همین راحتی می توان گفت : فرج سرکوهی یکی از این دروغگویان در مورد جنبش چپ ایران ، فدائیان و حرب توده است ؟
۲ ـ کتاب یاس و داس در زمان خود مورد نقد بسیاری از کنشگران از جریانات مختلف سیاسی قرار گرفت. ولی مشکل شما را حل نمی کند.
۳ ـ بمناسبت ۷۰ سالگی حزب توده ایران بی بی سی با کمک ده ها نفر حزبی و غیر حزبی مطالب فراوانی در اختیار مخاطبان خود قرار داد. معلوم است که بعضی از مطالب انتقادی به مزاق دوستان حزبی خوش نیامد و فقط در این مورد نق میزنند ولی تا به حال یک مورد در بارهء اطلاعات فراوانی که بی بی سی در اختیار مردم قرار داد حرف نزده اند.
دکتر خسرو شاکری از دست و دلبازی بی بی سی با عصبانیت مقاله ای در خبرنامه گویا علیه بی بی سی منتشر نمود که چرا اینقدر برای حزب توده تبلیغ می کنید؟
تنتیجه:
بی بی سی از نظر توده ای ها به دروغگوئی و تحریف متهم شد.
بی بی سی از نظر بعضی از نیروها دیگر مبلغ چپ شده بود.
نگارنده توصیه می کند اگر فایل ۷۰ سالگی حزب توده در بی بی سی را ندیده اید . سری به آن بزنید تا ببینید موضوع فقط به مقالهء سرکوهی محدود نمیشود.
در ضمن بمناسبت ۴۰ سالگی فدائیان نیز فایلی در بی بی سی موجود است که مصاحبه و مقاله موافقان و مخالفان فدائیان در آنجا موجود است.
آقای عیسی صفا نیک می داند ولی آدرس عوضی میدهد.
حرف آخر:
نظر نگارنده این است که عیسی صفا خیلی هم از مواضع مشعشعانه نشریات معلوم الحال و "اصلاح طلب" علیه فدائیان "دلخور" نیست . بهمین دلیل با نویسندگان امنیتی رژیم کاری ندارد و به سرکوهی حمله می کند. ولی اگر آقای سرکوهی در بارهء شماره ۱۱ نشریه مورد بحث که حزب توده را هدف حملات خود قرار داده مطلب می نوشت دیگر "دروغگو" نبود .
راستی چرا عیسی صفا و دوستانش در باره مطالب شماره ۱۱ اندیشه پویا در بارهء حزب توده ایران چیزی نمی نویسند؟
۵۹۷۱۰ - تاریخ انتشار : ۱٨ دی ۱٣۹۲
|
از : امیر آمویی
عنوان : پرنده ی تفکر و رهایی آن از محبس جزمیت
خوانندگان محترم،
علی الحساب توجه شما را به مقاله ی زبر نیز
http://www.ahaliemrooz.ir/?p=۱۴۳۶
در نقد «فداییان جهل» جلب می کنم تا ببینید که حتی کسانی که در داخل اند چگونه علیه اراجیف نویسنده ی «فداییان جهل» بر می خیزند. در عین حال به شما این آگاهی را می دهم که مطلب در داخل نوشته شده! و باید در برداشت شما منظور گردد. نقدِ یک نقد، نقدِ آن نقد است و شیوه ی نقدنویسی آن و چگونی صداقت ناقد در عبارات منقول، با ذکر کامل سند و شاهد، نه استنتاجات و احیانا اظهار نظرهای بی پایه و اساس، مگر آن که نویسنده ی نقد، در اینجا خجسته ی رحیمی، با دروغ پردازی و مصادر به مطلوب و مسخ واقعیات و نا آگاه نگه داشتن خواننده منظوری دیگر داشته باشد. به همین دلیل رویکرد و نگرش آقای سرکوهی کاملا بجاست. اگر مطلب زیر را بخوانید به همان نتایجی می رسید که آقای سرکوهی گفته است. هنگام باز کردن لینک، اعداد فارسی را به انگلیسی تبدیل کنید. ممنون
اما، از این پس به «کامنت» جانبدارانه ی جنای سلیمانی خواهم پرداخت. فعلا پیشنهاد می کنم که او پرنده ی تفکر را از محبس تنگ جمجمه رها کند تا به اوج عاشقانه و پرواز فداکارانه ی آرش برسد. اگر برسد. و اگر چیزی درست و حسالی در چنته دارد مانند یک ناقد خوب مطرح کند.
۵۹۷۰۹ - تاریخ انتشار : ۱٨ دی ۱٣۹۲
|
از : واهیک ک.
عنوان : معیاردوگانه
مقاله ی آقای سرکوهی واکنشی ضرور و بجا به لاطائلاتی است که در مجلات رسمی جمهوری اسلامی، بویژه در "مهرنامه" و "اندیشه پویا" منتشر می شود و متاسفانه بی پاسخ می ماند. ژست روشنفکری این نشریات پوششی است برای خاستگاه آنان که فقط یک پروژه را دنبال می کنند، پروژه ای که آقای قوچانی، سردبیر این نشریات زنجیره ای در شماره ی اول "مهرنامه" آن را شکستن هژمونی فکری چپ در ایران خوانده است. اینها در پی بازتعریف همه ی باورهای جامعه و جا انداختن تعریف خود، که آن را راست مدرن می نامند هستند، بازتعریف تاریخ بخشی از آنست.
اما در این میان آنچه که در این مقاله سبب شگفتی است، معیار و ملاک هایی است که نویسنده در بررسی مقاله ی مندرج در شماره ی دوازدهم "اندیشه پویا" بکار برده است. و ای کاش نویسنده همین معیارها و ملاک را در دیگر نوشته های خود، به مناسبت های گوناگون بکار می برد و دیگر احزاب و سازمان های سیاسی ایران را نیز شامل این حسن توجه خود می کرد. همانگونه که خواننده می تواند به آسانی به نوشته های امیر پرویز پویان و مسعود احمد زاده دسترسی داشته باشد، به همین سادگی هم نوشته های خود آقای سرکوهی در سایت های بی بی سی و دیگر سایت ها در دسترس است و متاسفانه خواننده را به این نتیجه گیری وادار می کند که خود آقای سرکوهی از معیارهایی که خواهان کاربرد آن در مورد پویان و احمدزاده است پی روی نکرده و به همان شیوه هایی دست یازیزده است که آن را مختص "فرهنگی کارهای امنیتی" می نامد.
۵۹۷۰٨ - تاریخ انتشار : ۱٨ دی ۱٣۹۲
|
از : محسن مستعار
عنوان : لطفا خلط مبحث نکنید
اقای سلیمانی
چرا خلط مبحث می کنید . سرکوهی نوشته است اقای ناقد که زبان اسپانیاپی نمی داند از کجا می تواند در باره ویژگی نثر یک نویسنده اسپانیاپی زبان اظهار نظر و او را با همینگوی مقایسه کند . همین. نه بیش تر و نه کم تر. بهتر است به جای فجش دادن به سرکوهی جواب انتقاد او ر بدهید
ا
کاش ما که کامنت می نویسیم در باره نوشته حرف بزنیم و ایرادهای واقعی نوشته را بنویسیم
۵۹۷۰۴ - تاریخ انتشار : ۱٨ دی ۱٣۹۲
|
از : کامبیز ایرانی
عنوان : وقتی دروغ، تاریخ استفراغ می کند
آقای سلیمانی مطلب آقای سرکوهی را به نقد گرفته است. از دید ایشان نقد آقای سرکوهی یک نقد روزنامه نویسی ست!
پرسش این است که شما بر چه پایه ای به این نتیچه رسیده اید که نقد ایشان یک نقد روزنامه نویسی ست. از اینها گذشته چرا همواره ایشان را به صلیب می کشید، که وی نیز به دیگران توهین و فحاشی می نماید؟؟؟
آقای سلیمانی برای حافظه سیاسی شما ، در اینجا این آقای سرکوهی ست که نوشته سازمان امنیت رژیم را به نقد می گیرد و نه برعکس.
شما نیز بجای اینکه واقعا به مطالب و نقد آقای سرکوهی بپردازید، با کلی گویی های خویشتن تلاش می نمایید، این نقد را لوث نمایید.
استدلال شما هیچ پایه و اساس منطقی ندارد، چکیده نقد شما به توهین نویسنده اختصاص داده شده است، قضاوتی بس ساده اندیشانه و سطحی ست که در لابلای جملات بی ربط و بی معنی خویشتن را مخفی نگه داشته است.
فرهنگی رائ که شما می خواهید در رابطه با نقد یک نوشته ارائه بدهید، یک فرهنگ استبدادمنشانه ای ست که پیشاپیش نویسنده را به صلیب می کشاند، تا نوشته وی را....
۵۹۷۰٣ - تاریخ انتشار : ۱٨ دی ۱٣۹۲
|
از : مجید
عنوان : وقاحت به شادی گشوده دهن
وقاحت به شادی گشوده دهن م. آزرم
واقعا" چه می توان گفت ؟هیچ. جز آن که یکی دو نکته از متن زیبای خود فرج سرکوهی را نقل مجدد کنیم "شاید" که بی شرمان شرمی کنند.
"چه می توان گفت جز آن که ردیه نویس با نوشتن این عبارت ها ذهنیت مبتذل خود را در «اندیشه پویا» قی کرده است."
"دروغی در این حد و «بستن دست وقاحت از پشت» کار ردیه نویس «فدائیان جهل» است."
۵۹۷۰۱ - تاریخ انتشار : ۱٨ دی ۱٣۹۲
|
از : یحیایی فر
عنوان : سپاس
فوق العاده بود! درباره ی این فرهنگی کاران چند مقاله که نه،کتاب ها باید نوشت.کسی که با این تیم بخصوص از نزدیک آشنایی داشته باشد خبر دارد که در داخل دفتر نشریه چگونه مطالب را سانسور یا دستکاری می کنند، با روش های گوناگونی از پرداخت حق بیمه، حقوق و مزایای کارمندانشان شانه خالی می کنند. برای قوچانی آنچه مهم است فقط رضایت ارباب است. و چه درست گفتید که اینها فقط در این فضای استبدادی می توانند معرکه گیری کنند چون از خود چیزی برای ارائه ندارند.
۵۹۷۰۰ - تاریخ انتشار : ۱٨ دی ۱٣۹۲
|
از : امیر آمویی
عنوان : نقدی سازنده و آگاه کننده
آقای سرکوهی،
با درود، دستتان درد نکند؛ نقدی بسیار مفید و آگاه کننده است. به نظر من نوشتهی شما مسیر فکر روشنفکران را در مورد جنبشهای دهههای چهل و پنجاه تصحیح می کند و گامی سازنده است در ارزیابی تاریخ نیم قرن گذشته ی میهن.
پیروز باشید
۵۹۶۹۹ - تاریخ انتشار : ۱٨ دی ۱٣۹۲
|
از : عیسیص صفا
عنوان : همکار
فرج سرکوهی خود از همین دروغ گویان در مورد جنبش چپ ایران ، فداییان و حزب توده ایران است. به کتاب یاس و داس وی در مورد بیژن جزنی و مقاله ای در بی بی سی در باره حزب توده ایران مراجعه کنید.
۵۹۶۹٨ - تاریخ انتشار : ۱٨ دی ۱٣۹۲
|
از : پرستو سهرابی
عنوان : خوانندگان در ایران
اقای قوجانی و رضا جچسته رحیمی و یکی دو نفر دیگر سال ها است که در مطبوعات ایران به اراپه تصویر علط از چپ و گمراه کردن جوانان مشغول اند.
من از ته دل خوشحال شدم که بالاخره نویسنده توانمندی مثل سرکوهی یک بار به هم که شده نوشته یکی از ان ها را نقد کرد.
از کسانی که می توانند نوشته سرکوهی را در ایران به دست خوانندگان برسانند خواهش می کنم کوتاهی نکنند.
ااز مجله اندیشه پویا که ادعای ازادی خواهی دارد نیز می خواهم انتقاد سرکوهی را منتشر کند .
۵۹۶۹۷ - تاریخ انتشار : ۱٨ دی ۱٣۹۲
|
از : محمد سلیمانی
عنوان : تیر آرش تا بدانجا رفت که زه فهم او میکشید !
سرکوهی در ابتدا مدعی شده بود که : " بخش هائی از این متن در باره نظریه های فدائیان نخستین، به گذشته برمی گردد اما هدف نه بحث در درستی یا نادرستی این نظریه ها و نه تحلیل تاریخ گذشته، که تحلیل نوعی از روزنامه نویسی در «اکنون» جامعه ما و معرفی تیپی است که در دو دهه اخیر پدیده آمده و تکثیر می شود. " اما در بند بند نوشته خود بدفاع قاطع از آن نظریه ها نشسته و به هر کس که اندکی جانب مخالفت با نگاه او داشته است به پرخاش و توهین نشسته است حتی آدم بی طرفی چون خسرو ناقد را نیز مورد محبت خود قرار داده است !!! بدبختانه از آغاز نهضت ملی سالهای ۲۰-۳۲ تا به امروز "روشنفکران " ما با توهم تحلیل نیروها به حذف، نفی، توهین و پرخاش با آنها روی آورده اند . با تکیه به توهم تحلیل مصدق بود که حزب توده دکتر محمد مصدق را عامل امریکا خطاب میکرد . در این نوشته سرکوهی با کاربرد زبان پرخاش و ناسزا به اثبات بن مایه مطلبی که او توهم نقد آنرا در سر دارد پرداخته است او به شفافیت بیان کرد که نتیجه آن گونه "اندیشیدن " و حتی در شکل و شمایل "متمدنانه " آن میشود همچو منی فرج سرکوهی، که براحتی مخالف خود را ماموران امنیتی می خوانم ( البته غیر رسمی !!) و دچار کمترین عذاب وجدان میشوم . اشکال کسانی مانند سرکوهی در این است که بهنگام شوریدگی و جنون حسینی خود به شباهتهای کلامی و منطقی خود با دشمنانشان کمتر توجه دارند سرکوهی به تعجیل راهی گزید که جمهوری اسلامی ۳۰ سال پیش رفته بود . حربه افترا و توهین ، راهکار جمهوری اسلامی در حذف مخالفین سیاسی خود بود . کدام داشته فرهنگی مشترک این دو گروه به ظاهر متفاوت را در مقاطعی از هم دور و در مقاطعی از نظر نگاه اجتماعی بیکدیگر نزدیک میکند ؟ همین نگاه جنبش چپ ما را به مخروبه ای ویرانه تر از دوران نهضت ملی کردن نفت تبدیل کرد تا شاهد تنگدستیهایی این چنین در برخورد با مخالف فکری و عقیدتی خود باشیم. راست گفته اند که از کوزه همان برون تراود که در اوست !
۵۹۶۹۴ - تاریخ انتشار : ۱٨ دی ۱٣۹۲
|