چه خوب حق مطلب ادا شده است - بهزاد کریمی

نظرات دیگران
  
    از : masoud memar

عنوان : حضورر محترم ( هدیه از آمل )
نوشته شما را قبول دارم اما مثال من برای جذب پایگاه اجتماعی بود برای مورد خاصی که آقای صلاحی برای من کارنامه صادر کرده بودند که من هم پذیرفتم و نوشتم که نسبی است . در شرایط نابرابر هیچوقت نمیتوان دو جریان نابرابر را با یک مقیاس برابر سنجید و یک فاکت علمی دانست. شما اگر یکبار دیگر مرور کنید خواهید دید که من حزب اعتماد ملی را با حزب رستاخیز مقایسه کردم نه با فدائی ٫ که هر دو حزب قانونی حکومت بودند و هستند که اتفاقأ حزب رستاخیز حمایت کل رژیم را پشت سرش داشت و حزب اعتماد ملی حمایت بخش بسیار ناچیزی از رژیم را نسبت به موتلفه ٫ جبهه پایداری ٫ روحانیت مبارز ٫ انصار حزب الله و ... دارا بود .
در مورد نحوه فعالیت شما ٫ من هم دوستان زیادی دارم که مثل شما فعالیت کرده یا میکنند و قابل فهم است و طبیعی . در روند مبارزاتی همان خط امامی اقتدارگرا هم با مطالعه وتجربه رشد مییابد و در خود بازنگری میکند . این روند بطور کلی در جامعه صورت میگیرد و مسلمأ اگر فقط بازماندگان نسل ۵۷ از چپ تا حزب اللهی آن مقطع در همان رفراندوم آری یا نه شرکت کنند .به باور من با آمار مشابهی روبرو نخواهیم شد و این تحول و بازنگری را نشان میدهد.
مسئله ای که برای من تأسف بار است اینست که جنبش چپ قالبأ نتوانست با طبقات محروم جامعه روابط ارگانیک برقرار کند ٫ شما بعنوان تجربه فردی با تشکلهای گوناگونی کار کردید و بسهم خود هم موثر واقع شدید اما یک سازمان سیاسی نه تنها قادر به این کار نیست بلکه ماهیت خود را از دست میدهد کما اینکه آقای جزنی هم بهر دلیلی با جبهه ملی کار میکرد نفوذی یک سازمان مشخص در جبهه ملی نبود. یک سازمان سیاسی برای سیاست روز و تغییر سیاست تلاش میکند و مهمترین ابزارش پایگاه اجتماعی است چه بر سر کسب کرسی چه زمان سرکوب و زیرضرب قرار گرفتن. اگر جنبش چپ در ایران بدست کنشگرانی برنامه و سازماندهی میشد که باورای مذهبی یا غیر مذهبی جزو حیطه و حریم خصوصی هر فردی محسوب میشد و برنامه سیاسی و اقتصادی (همان برداشت از سوسیالیسم آن مقطع ) را دنبال میکرد و مسجد و میخانه و کلیسای شب را به فرد واگذار میکرد ٫ طیف وسیع محرومان جامعه که خط قرمزهای عقیدتی با بیدینی و ... داشتند را بر حقوق خود آشناتر وبرای رهائی از استثمار منسجم ترمیکرد . الگو برداری چپ از مبارزات کشورهای صنعتی و فئودالی و حسیایت فرهنگی جامعه با قشر روحانیت و خود مذهب که سمبل معماری ٫ شعر ٫ اخلاق ٫ موسیقی داد و ستد ازدواج بمثابه عرف نهادینه شده بود با مهر بی دینی بر پیشانی نمیوانست وزنه ترازو را بطرف خود سنگین کرده و در سیاستگذاری موثر افتد. سازمان های سیاسی از جمله حزب توده و فدائی درست است که نتوانسند در جایگاه قدرت سیاسی قرار گیرند و سیاست داخلی را سازمندهی کنند اما چون عمومأ از انسانهای شریف و محبوب جامعه بودند توانستند حول مناسبات خویش تأثیر مثبتی بگذارند و مهمتر از آن متشکل از تحصیلکردگان و نخبگان جامعه بودند که در ادبیات هنر و جامعه زنان رل مهمی را بعهده گرفتند . در یک کلام در حیطه روشنفکری میتوانستند موثرتر واقع شوند اگر محدودیت سازمانی نداشتند و خطر زیر ضرب رفتن را کم تر میکردند.
۵۹٨۷۶ - تاریخ انتشار : ۲۴ دی ۱٣۹۲       

    از : جمشید برومند

عنوان : سئوال از هدیه از آمل
خواهشمندم جهت روشن شدن نگارنده موضوع را باز کنید.
۱ـ قبل و بعداز انقلاب شرکت در تشکل های مردمی و صنفی کار وزندگی تحت نام کمیته و شورای محل، اداره ، مدرسه دانشگاه و کارخانه لازم بود و عموما دموکراتیک ، انتخابی و وکالتی بود که همه نیروها شرکت در آنها را توصیه می کردند.
۲. بعداز انقلاب که حاکمیت مذهبی شروع به تشکیل انجمن های اسلامی ایدئولوژک در همه جا نمود. گروههای سیاسی رهنمود شرکت و تقویت تشکل های انتخابی و مردمی مثل شورا ها را توصیه می کردند. بتدریج در همه جا ،در فعالیت تشکل های مردمی اخلال صورت گرفت که یکی پس از دیگری با خشونت و تهدید مجبور به تعطیل شدند.
۳. تا آنجا که بخاطر میاورم بعداز تعطیل دانشگاه و تعطیل تمام دفاتر گروههای سیاسی ر به بهانه انقلاب فرهنگی در دانشگاهها عملا در انحصار انجمن های اسلامی و نظائر آن قرار گرفت.

همانطور که خودتان بدرستی توصیه کردید امکان تشکل مستقل ازبین رفت و تعجب می کنم که سالها در تحکیم و جبهه مشارکت فعالیت کردید. و در این مورد نظری نمی دهم و فکر نکنم استحاله این تشکل ها به این سادگی صورت گرفته باشد.

نکته ء مهم :
جبهه ملی بعداز کودتای ۲۸ مرداد تا انقلاب بمنزله یکی از گروههای اپوزیسیون فعالیت نمود. در فعالیت های دانشجوئی سال ۳۹ تا ۴۲ حول نشریه "پیام دانشجو" نمایندگان دانشکده های مختلف اعم از ملی ، مذهبی و چپ شرکت میکردند و با حفظ مواضع خود همکاری داشتند که بتدریج همراه با تغییر مواضع جبهه ملی هر یک از این نیروها بهراه خود را رفتند. تمام شواهد پرنسیب های دموکراتیک پیام دانشجو را تائید می کند و شادروان جزنی و سایر فعالان چپ و ملی مذهبی ( شعاعیان ، ضیاظریفی ، بنی صدر و بهزاد نبوی و..و.. )

آیا در تشکل های مورد نظر چنین امکانی وجود داشت که نیروها با حفظ مواضع خود فعالیت کنند ؟ اگر نه . میدانید چه خظراتی در بر دارد؟
۵۹٨۷۵ - تاریخ انتشار : ۲۴ دی ۱٣۹۲       

    از : هدیه از امل

عنوان : این هم اظهار نظری قابل اعتنا نیست
یکی از کامنت گذاران میفرمایند:
"(اگر حزب اعتماد ملی با ۹ نفر موسس تونست در کمتر از دو سال بالای ۳۵۰۰۰۰ عضو داوطلب کسب کند یعنی حزب موفقی است و دارای پایگاه اجتماعی قابل دید.)"
من سالها عضو تحکیم وحدت بودم و چندین سال هم عضو جبهه مشارکت. در ایران تشکلات مستقل دانشجویان نمیتواند فعالیت کند و برای افرادی مثل من که افکار چپ ودمکرات داریم تنها راهی که میماند همین تشکلات قانونی که ادم بتواند در ان تاثیر بگذارد و تحکیم وحدت ارتجاعی سال ۶۰ به تحکیم وحدت مخالف حکومت اسلامی تبدیل شد و این مدیون فعالیت امثال من می باشد. خوب در اعتماد ملی هم بسیاری فعال بودند که اعتقادی به اخوندی مثل کهروبی نداشتند وهمانطور که بیژن جزنی چپ در جبهه ملی فعالیت میکرد این افراد هم به تشکلات قانونی مثل اعتماد ملی و مشارکت رفتند ولی امروز تعداد اعضای اعتماد ملی چند نفرهستند? اعتماد ملی را با فدائیان مقایسه میکنید که همیشه زندانی و شکنجه واعدام شده اند?
۵۹٨۷۱ - تاریخ انتشار : ۲۴ دی ۱٣۹۲       

    از : احمد صلاحی

عنوان : masoud memar خارج از موضوع
من از دوستان اخبار روز جدا شرمنده هستم. و تسلیم میشوم

در کامنت قبل ، در کارنامه رفوزگی "جنابعالی" مدرک را ضمیمه کردم که عین حرف خودت است. نمی بینی؟ در بارهء "سرمایه داری سنتی" و مشتی غلط غلوط دیگه ... سواد من قد نمیده و تو نیز فقط موضوع را عوض می کنی . بس کن !
بعداز این فقط وشاید با یک جمله "خارج از موضوع" در هر بحثی که شیطنت کنی خواهم آمد. علاقه ای به این بحث ها ندارم .
۵۹٨۵۱ - تاریخ انتشار : ۲٣ دی ۱٣۹۲       

    از : masoud memar

عنوان : میزان سنجش
آقای صلاحی کارنامه ردی یا قبولی مد نظر شما نسبی است و بستگی به نوع دید شخص دارد کارنامه یک جریان سیاسی عبارت از عملکرد مدون و مستند است اما داوری ها در مورد این کارنامه مشخص بستگی به دیدگاه قضاوت کننده دارد.
اما در علوم سیاسی ٫ دیدگاه و آرمان و کیفیت یک جریان سیاسی قیاس نمیشود و فرقی نمیکند انگیزه یک جریان سیاسی چیست و خوب و بدی آن نیز مطرح نیست بلکه هر عمل سیاسی با انگیخته آن عمل ٫ مطرح میشود برای مثال اگر شخصی با نیت خوب سدی بسازد برای مصرف کشاورزی و به تبع آن دریاچه خشک شود با اثرات مخرب ٫ میشود مسئول و نیت خوب و بدش در خرابی تأثیری نمیگذارد. تنها واحد اندازه گیری برای یک جریان موفق با هر آرمان و انگیزه ای ٫ کمیت آن است برای مثال اگر حزب رستاخیز ملوکانه نتوانست عضو داوطلب بخود جذب کند حزب کاملأ ناموفقی بشمار میرود یا اگر حزب اعتماد ملی با ۹ نفر موسس تونست در کمتر از دو سال بالای ۳۵۰۰۰۰ عضو داوطلب کسب کند یعنی حزب موفقی است و دارای پایگاه اجتماعی قابل دید. در ظمن اگر لطف کنید اگر چیزی در مورد جنگ تحمیلی که ادعا کردید من نوشتم در کامنت بگزارید تا نگاهی بیاندازم در مورد انقلاب ۵۷ هم اگر به سایت کلمه مراجعه کنید تاریخ مدون دارد و نظر من در ورد انقلاب بهمن تغییری نکرده و همچنان آنرا مردمی و نه دسیسه خارجی میدانم و بزرگترین دستاورد آن ٫ آشنائی جامعه در کل با مقوله انتخابات بود نه کیفیت آن .
۵۹٨٣۹ - تاریخ انتشار : ۲۲ دی ۱٣۹۲       

    از : احمد صلاحی

عنوان : کارنامه مردودی به masoud memar
تردیدی نداشته و ندارم که چپ نمائی و برای منحرف کردن بحث ها در هرجا که امکان نظر دهی وجود دارد. حاضر میشوی تا جّو را خراب کنی . و همین ۳ کامنت "جنابعالی" باردیگر این موضوع را نشان میدهد.
مواضع حمایتت از امپریالیسم در پوشش "تجدد خواهی " را در همین اخبار روز بارها ابراز فرمودی. در باره دشمنی با انقلاب بهمن و موضع تسلیم طلبانه در جنگ تحمیلی را نیز نوشته بودی .
بدیهی است که با توجه به ادعای خودت همیشه به پرواکاشون در بین دوستانت مشغول بودی که فقط نوعی بیماری است.
ولی هرچه در کامنت آخرت در بارهء سرمایه داری سنتی نوشتی حرف مفت است و فقط نشان میدهد از این شاخ به آن شاخ می پری ، پرت و پلا میگوئی ، این ها را فقط چپ نمایان بیکار می نویسند. چون به هیچ اصول و منطقی پای بند نیستند. فقط مجبورم نوشته مهمل خودت را بعنوان مزاح ، یادگاری و کارنامه ء رفوزگی تقدیمت کنم بیش این با چپ نمائی مزاحم مردم نشو :

" اتفاقأ سرمایه داری سنتی در ایران همیشه تلاش داشته مثلأ تا با بزک خواندن سوسیال دموکراسی و ایجاد شکاف بین کارگران و در جامعه مسائلی همچون قرار دادن جنبش چپ در مقابل مذهب از پاسخگوئی طفره رود و جنبش چپ را چندین دهه دنبال نخود سیاه بفرستد و مطالعات در حوزه اقتصادی جاری را بطعطیلی بکشاند که حزب توده هم متأسفانه با آوردن ایدئولژی مارکسیسم لنینیسم در اساسنامه خود باعث جدا ماندن کثیر کارگران ایران با اهداف چپ شد و فقط توانست دست پینه نبسته های روشنفکری را سازماندهی کند و بقول شما اصلاحات ارضی را هدیه ملوکانه بنامد " نقل از ۲۰۱۴۰۱۱۱ masoud memar
۵۹٨٣۴ - تاریخ انتشار : ۲۲ دی ۱٣۹۲       

    از : masoud memar

عنوان : فحاشی برای ایجاد جو مقابل نقد علمی
آقای صلاحی حرفهای شما مرا بیاد یکی از صمیمیترین و صادقترین دوران دبیرستان می اندازد که متأسفانه جان خود را در جنگ عراق از دست داد یادش گرامی که من به او فالانژ فدائی میگفتم و عصبانی میشد و استدلال میکردم که فلسفه رفتاری تو با حزب اللهی یکی است هر دو اقتدارگرائید.
اما در مورد نقد یک نوشته : نوشته ای مانند « فدائیان جهل » که با الفاظ فحش و ناسزا همراه است احتیاجی به نقد ندارد ٫ اگر بدون فحاشی و توهین به شخصیتی صادق چون امیر پروز پویان سرفأ عملکرد یا دیدگاه جنبش فدائی را بررسی میکرد قابل بررسی بود و مخالفین این تحلیل میتوانستند آن نظر و برداشت را نقد کنند. اصولأ کسی که شخصیت شخصی را زیرسوأل میبرد تا اهداف خود را بثمر برساند از نقد علمی طفره میرود و به نوعی فلسفه این نوع دیالوگ ایجاد سد و جلوگیری از نقد علمی است. درست مانند شعار مرگ بر ضد ولایت فقیه که در مقابل دگراندیشان مذهبی ابداع شد. در مورد ویتنام فلسطین اسرائیل لیبی مصر و غیره هیچ تحقیق اجتماعی انجام ندادم و صاحبنظر نیز نیستم . اما میدانم که هر دستاوردی بدون تلاش بدست نیامده و اتحادیه های کارگری در غرب که نسبت به جوامعی مانند ایران در رتبه غیر قابل مقایسه ای قرار دارند و دستآوردهای زیادی دارند احیانأ هدیه ملوکانه یا بزک امپریالیسم و نوکری سرمایه داری نبوده است و چپ در این دستآوردهای بشری نقش حیاتی داشته است.
اتفاقأ سرمایه داری سنتی در ایران همیشه تلاش داشته مثلأ تا با بزک خواندن سوسیال دموکراسی و ایجاد شکاف بین کارگران و در جامعه مسائلی همچون قرار دادن جنبش چپ در مقابل مذهب از پاسخگوئی طفره رود و جنبش چپ را چندین دهه دنبال نخود سیاه بفرستد و مطالعات در حوزه اقتصادی جاری را بطعطیلی بکشاند که حزب توده هم متأسفانه با آوردن ایدئولژی مارکسیسم لنینیسم در اساسنامه خود باعث جدا ماندن کثیر کارگران ایران با اهداف چپ شد و فقط توانست دست پینه نبسته های روشنفکری را سازماندهی کند و بقول شما اصلاحات ارضی را هدیه ملوکانه بنامد . خوش باشید
۵۹٨٣۱ - تاریخ انتشار : ۲۲ دی ۱٣۹۲       

    از : احمد صلاحی

عنوان : masoud memar بازهم بحث را عوض کردی.
چرا بحث بهزاد کریمی علیه دروغگوئی های رضا خجسته رحیمی و نوشته "فدائیان جهل" در نشریه "اندیشه پویا " را به بیراهه میبری؟

اگر دروغگوئی های او را تائید می کنی چگونه خود را خود را "چپ نو" جا میزنی ؟
ولی اگر میخواهی به قول خودت درباره چرندیات او بنویسی به نعل و میخ نزن .

اگر در پاسخ کامنت اولت : شماره ۵۹۷۹۸ که برای بهزاد کریمی نوشتی ، بجای اینکه جملات ترا عینا کپی کنم ؛ کلمه کلمه هم می نوشتم و به هر کلمه جواب جداگانه میدادم . بازهم در پاسخ دادن طفره میرفتی و در جواب من قصه دیگری می نوشتی. این شگرد شناخته شده را همه در اینجا از تو دیده اند.
چون میدانستم که بازهم به چپ سنتی و چپ نو آویزان میشوی در کامنت قبل پیش بین کردم.

ببین masoud memar میدونی چیه ؟ پشت دفاع بی قید و شرط از مدرنیزاسیون رضاشاه و تخطئه "چپ سنتی"، دم خروس "سکوت" در برابر فاشیسم و امپریالیسم را چیکار میکنی ؟ بحث های مضحک شما در بارهء فاشیسم هیتلری و استالین را نیز دیده ام که هنوز جهانی آن حدوث نکبت را نمیتواند باور کند و لابد برتولت برشت هم "مرتجج" بود.

همین بدبختی را در دفاع از اصلاحات حکومت شاه و تخطئه "چپ سنتی" داری
چرا همه جا با "سکوت" و علاقه نشان میدهی که باید امپریالیسم رسالت مدنیزاسیون را بی مزاحمت بپایان برساند؟
چرا جلال آل احمد و غرب زدگی را برخ میکشی . چرا از امیر پرویز پویان نمیگوئی که "خشمناک از امپریالیزم ، ترسان از انقلاب " را نوشت. فرق آنها چه بود؟ فرق چبهه ملی و نهصت آزادی در قبال اصلاحات رژیم پادشاهی چه بود؟ از تاریخ حرف بزن نه ازافسانه هایت.
تمام اروپای "سنتی" بزعم تو ، در آن دهه علیه امپریالیزم و جنگ ویتنام برخاست . حتما آمریکا باید ویتنام را مدرنیزه میکرد و ویت کنگ های "سنتی " بزعم جنابعالی "مرتجع" بودند. چرا در تمام بحث ها تجاوز و سلطه سرمایه داری جهانی را از زیر ضرب خارج میکنی ؟ میدانی حسنی مبارک و اربابان او در ۳۰ سال صدارت او چه بلائی بر سر مردم مصر آوردند؟ چنان خرابه ای ساخت که فقط مساجد آن آباد بود. چپ "سنتی " مصر چه باید میکرد ؟ "چپ نو" چه کرد ؟ در بارهء مصر چه میگوئی؟
تردیدی ندارم که انقلاب بهمن را هنوز درک نکرده ای. از واقعیت ها بگو نه خواب و خیال . آل احمد در دهه ۴۰ فوت شد ولی هنوز در بحث آل احمد آچمز شده ای . شعارهای کذائی بعداز جنگ تحمیلی توسط چپ نما ها را چه میگوئی ؟ ولی مردم به هیچ کدام گوش نکردند . چون دو رژیم ارتجاعی بودند باید دفاع نمیشد؟ چه باید میکرد؟ به آل احمد مربوط نیست. به "چپ سنتی"
لابد امپریالیسم بزعم شما دارد به مدرنیزاسیون جهانی در لیبی ، سوریه ، عراق ، افغانستان و..و.. ادامه میدهد.
بهتر نیست در بارهء انقلاب الجزایر هم بنویسی که فرانسوی های "مترقی" با مسلمانان سنتی روبرو شدند. همینطور مردم "سنتی " فلسطین در برابر حکومت اشغالگر یهودی و "مترقی" اسرائیل ..
شرم آور است !
بس کنید شعارهای مبتذل " پرچم لیبرالیسم در دست کارگران می باشد" این حرفهای خارج از کشوری و فضای مجازی را تعطیل کنید.
۵۹٨۲٨ - تاریخ انتشار : ۲۲ دی ۱٣۹۲       

    از : masoud memar

عنوان : آقای صالحی
آقای صالحی محض اطلاع شما بگویم که من قصد نقد نوشته آقای کریمی را نداشتم بلکه فلسفه برخورد آقای کریمی را میدانم بله حتی جایگاه آقای قوچانی را نماینده نئولیبرال نمیدانم اما در حوصله نوشته نمیگنجد بنابر این نوشتم کاری ندارم. یقیین دارم که مشکل در جائی نهفته است که خود باید مسئولیت را بعهده گرفت و جامعه باید مواضع و دیدگاه هر جریانی را شفاف بداند. بله صداقت معیار درست بودن دیدگاه نیست محض اطاع شما من در صداقت آقای کریمی هم شک ندارم و جزو پاکترین مبارزان میشناسم من صداقت ایشان را از پنج سالگی تجربه کردم از او شطرنج آموختم با کتاب آشنایم کرد سمپاتی من به ایشان نه از زاویه نگرش به سیاست امروز بلکه در وجدان و از روی صداقت و خصایص انسانی اوست .
آقای صلاحی شما هم متأسفانه نمود واقعی از قالب فکری جنبش چپ سنتی صادق ایران درمجموع هستید ٫ فرقی هم نمیکند هر سازمان و حزبی که باشد دگراندیشی را سازشکار ٫ خائن ٫ غیرخودی و نظائر آن قلمداد میکند که نمود انحصارطلبی است اما صادقانه ٫ چون از خصایص سیاست آرمانگرایانه است نظیر استالین که صادقانه آرمانهای خود را سیاستورزی کردند آیا اندیشیده اید که چرا با سقوط پهلوی استبداد ریشه کن نشد چون استبداد فقط محصول وارداتی پهلوی نبود که با خود ببرد . بلکه استبداد در جامعه نهادینه شده بود. من یقین دارم جوانانی که اشاره کردید خیلی بهتر از من و تو تاریخ سلطنت پهلوی را میدانند چون بیش از سه دهه آثار فقر فرهنگی در زمان پهلوی و به تبع آن عملکرد حاکمیت جمهوری اسلامی و اپوزسیون را بیش از سه دهه با گوشت و پوست خود لمس و تجربه کرده اند و میدانند سرف رفتن جمهوری اسلامی بتنهائی برای رسیدن به دموکراسی و آزادی کفایت نمیکند چون سه دهه هزینه داده است.
اگر علاقه مند باشید سر فرصتی مناسب میتوانیم روی علل و فاکتهایش تبادل نظر کنیم ٫ اما بدون ذکر دلایل نمونه ای از باور خود را که بدون شبهه یقیین دارم با یک مثال برایتان نثر میکنم :
با توجه به تاریخ اجتماعی و سیاسی ایران با اینکه محال بود اما در سال ۵۷ بدلایلی قدرت بدست چپ میافتد ٫ با شناخت و فاکتهای مستند آنزمان همه جریانهای چپ حزب توده را خائن میدانستند حال بگذریم از اختلافات در درون حزب توده ٫ نتیجه اش میشد مشابه درگیری خط امامی نوعی و مجاهدین خلق نوعی ٫ غیر از آن شما دیگر با انشعابات رفیقانه در اپوزسیون روبرو نیستید بلکه سیاست آرماگرایانه ای مثل خود شما که بعد از سه دهه من را غیرخودی مینامید بله میشد حذف فیزیکی پلخانف استالینی و حذف نوعی مفتح مطهری مانندی ٫ بعد از سه دهه نتایج سیاست آرمانگرایانه و حکومت تکحزبی ٫ امثال نگهدارها میشد موسوی امروزی و امثال صلاحی ها میشد مصباح یزدی امروزی که با صداقت نسبت بن آرمانش میگوید مردم مقلد هستند و چه حقی دارند رئیس جمهور انتخاب کنند و طرفداران جمهوری اسلامی که بنابه هژمونی چپ در ۵۷ نتوانسته بودند در قدرت سهیم شوند و برخی از آنها سیاست سرنگونی حکومت تکحزبی پرولتاریا را دنبال میکردند به مردم پیام میدادند که حکومت اسلامی وعده داده شده بهشت برین است. شما مردم را لوله آزمایش فرض نکنید . اگر فلسفه وجودی استبداد و بازتولید آنرا مطالعه کرد آنوقت میتوان عملکرد جامعه را در دهه آخر بخصوص در رابطه با دولت روحانی درک کرد. البته چون اسم جریانهای مختلف را آوردید ٫ این را بگویم که بخشی از اپوزسیون حکومت تکحزبی مد نظر٫ شعار میدادند که فدائی اکثریت و اقلیت و توده و پیکار و راه کارگر و توفان و امثالهم همگی سر و ته یک کرباسند و همگی سرنگون سرنگون.
اما خوشبختانه بعد از سه دهه اکثر صاحبنظران چپ سیاست آرمانگرایانه را رها کرده و به دموکراسی و حق تعیین سرنوشت اعتقاد دارند . البته یک نکته را اشاره میکنم که مشخص کنم سیاست آرمانگرایانه با آرمانگرائی هیچ نسبتی جز ریشه ادبی با هم ندارند . سیاستمداری که آرمان نداشته باشد باید دنبال کار دیگری برود و سیاستمداری که سیاست خود را منطبق با کلیشه های آرمانی تنظیم کند بناچار خمینی را نماینده خورده بورژا یا روحانی را نئولیبرال مینامد. البته بدآموزی های الیت هائی چون آل احمد نسل ۵۷ را غربزده کرد لابد با تأکید نئولیبرال نئولیبرال ٫ مردمی که اقتصاد نخواده یا با فلسفه تاریخی آشنائی ندارند به تبع حمایت از دولت روحانی طرفدار نئولیبرال خواهند شد و شما شریک این دستاورد.
۵۹٨۱۹ - تاریخ انتشار : ۲۱ دی ۱٣۹۲       

    از : احمد صلاحی

عنوان : "جریان " masoud memar
مقدمه:
مبارزات ضد دیکتاتوری مردم در انقلاب ۲۲ بهمن ۵۷ نیروی بالنده ای را آزاد نمود که سالها تحت فشار مداوم و سیستماتیک حکومت شاهنشاهی قرار داشت . هنوز بعداز تمام جنایات، رژیم حاکم ، از پس لرزه های انقلاب بهمن وحشت دارد که خواب از چشم خوشخوابان تاریخ ربوده است . برای توجیه عملکرد های قرون وسطائی خود با تمام امکانات به "تیلیغ" علیه مخالفان خود از جمله فدائیان خلق ادامه میدهند.

بدیهی است که شرکت کنندگان در انقلاب بهمن و بعداز آن تا امروز واقعا و عملا علیه حکومت های مرتجع اشکال مختلف مبارزه کرده اند. پریشان گوئی گروه محمد قوچانی را درک می کنند. هرکس بفراخود سرمایهء فکری و مبارزاتی خود تلاش می کند تا ماهیت این "تبلیغات " را برای خوانندگان نشریات گروه محمد قوچانی تشریح کند. فراموش نکنیم که نسل جوان ایران در جنبش ضد دیکتاتوری ایران دست بالا را دارند که از تاریخ واقعی جنبش ضددیکتاتوری سلطنتی تقریبا محروم هستند.

ولی بعضی از کامنت گذاران کاری به این ترفند های حکومت دیکتاتوری ندارند و از این بحث ها خیلی ناشیانه علیه انقلاب بهمن و مبارزات بعداز انقلاب علیه حکومت جدید می نویسند. در حالیکه تمام جریانان بدون استثنا سرکوب شدند و طرفداران هر جریانی می تواند شجاعانه از مبارزات خود علیه حکومت دفاع و ثبلیغات چی ها را رسوا کند.
این کامنت گذاران چپ نما واقعا به هیچ یک از گروهای چپ شناخته شده قبل و بعداز انقلاب سمپاتی ندارند. در مبارزات شرکت نداشته اند و فقط با حرفهای آبستراکت "مجرد" به فراکنی دامن میزنند. نمونه ء تیپیک این دست روشنفکران masoud memar می باشد که کامنت او را به نقد می کشم.

masoud memar میگوید: " چرندیات درج شده در مقاله « فدائیان جهل » کاری ندارم ٫ حتی نویسنده اش را هم مأمور اطلاعاتی نمیدانم و انگیزه این کار را هم نمیدانم"
{ ا.ص : این چه ربطی بحث بهزاد کریمی دارد. قسمت ۴ مطلب او را دوباره بخوانید اصلا چنین چیزی نوشته نشده است}

masoud memar میگوید:". هر کنشگر سیاسی هم چه حزب اللهی چه ملی مذهبی چه چپ دقیقأ میداند که امثال امیر پرویز پویان اندیشمند و انسان مبارزی بود نه جاهل و گانگستر این را خود نویسنده مقاله هم خوب میداند.."
{ ا.ص : این ها فقط تعارف های "روشنفکری" و برسمیت شناختن برخوردهای ضد چپ و ضد دگراندیشان "کنشگران " حزب الهی و نیروهای مذهبی می باشد. اگر این ادعای جنابعالی ـ دقیقا میداند ـ درست است پس چرا بقول خودت چرندیات می نویسند؟ این تناقض گوئی ها برای چیست؟}

masoud memar میگوید:" یک جریان سیاسی با شخص ( از جمله صداقت و شرافت و مبارز و ... ) قابل تعریف و بررسی نیست بلکه با عملکرد و کارنامه اش قابل بررسی است. چه بخواهیم چه نخواهیم جنبش فدائی تاریخ مدونی دارد که برای همه قابل دسترسی است و تا مقطع انقلاب در عرصه اجتماعی با یک سازمان نمود داشت با ایدئولژی مارکسیسیم لنینیسم و در عمل مبارزه مسلحانه ٫ که تاریخ مشترک همه فدائیان بود چه جزنی چه احمدزاده چه پویان چه حمید اشرف چه نگهدار چه تابان..

{ ا.ص: مطمئن هستی جنبش فدائی تاریخ مدونی دارد؟ لطفا در این باره اطلاع رسانی کن که بسیار خوشحال کننده می باشد. برعکس ، فکر می کنم ، در نبود چنین منابعی، حکومت بیشتر سوء استفاده می کند.
اما چرندیات درج شده در "اندیشه پویا " بزعم خودت ، به چه منظوری نوشته میشود؟ کتاب چریکهای فدائی خلق ایران بنام "موسسه مطالعات و پزوهشهای سیاسی" چرا منتشر میشود ؟ مشابه اینها علیه سایر جریانهای مخالف حکومت نیز منتشر شده است . فقط علیه "جریان" شما که در جنبش نبوده ننوشته اند}

masoud memar میگوید: چه بخواهیم چه نخواهیم بعد از انقلاب تا حال غیر از نگرشهای گوناگون با سازمانهای مختلف فدائی مواجه هستیم که این انشعابات بدون دلیل نمیباشند که بخشی از این علل ریشه در تاریخ سازمان دارد و غیر از نقدهای پراکنده شخصی ٫ هنوز برای جامعه بطور شفاف تعیین تکلیف با ایدئولژی مارکسیسم لنینسم و مبارزه مسلحانه دهه پنجاه نشده است."
{ ا.ص : درست میفرمائید. ولی این یک مسئله عمومی است و شامل تمام جریانات میشود فقط "جریان" شما که در جنبش وجود نداشته، خب ، انشعاب هم نداشته است . ولی این چه ربطی به اعتراض بهزاد کریمی به چرندیات ـ بقول خودت ـ نویسنده "فدائیان جهل " ندارد؟ البته میدانم متخصص دامن زدن و منحرف کردن بحث ها و در همه جا به چپ نو و سنتی می باشی .. دفاع از اصلاحات شاه و رضا شاه به بهانه ء سنت و مدرنیته و لنین علیه استالین و..و..و.. }

masoud memar میگوید:" چه بخواهیم چه نخواهیم باز هم در آینده چه بین فدائیان چه حزب توده چه هر چپ دیگری با جریانات گوناگونی مواجه خواهیم بود. بنظر من در عرصه جامعه امروزی هر چپی که نگاهش به گذشته خود و تعریف از خود امروزی را شفاف کند ٫ هیچ کسی با تحریف و دشنام قادر به هم زدن توازن اجتماعی نخواهد شد خصوصأ با دنیای ارتباطات امروزی ."

{ ا.ص : عجب ! چپ که پیشگوئی نمی کند ولی خب شما از عالم غیب خبر داری که سر و کله ی "هر چپ دیگر یا جریانات گوناگونی " پیدا خواهد شد که اسم و رسم ندارد فقط masoud memar می داند . شاید جرات نمی کنی یا مخفی کاری را با اسم مستعار در خارج از کشور چهار میخه می کنی
بالاخره معلوم نکردی در باره ء چرندیات ـ بقول خودت ـ رضا خجسته ی رحیمی باید سکوت کرد یا اعتراض نمود؟ البته میدانم هر کس علیه حرب توده و فدائیان بنویسد قند تو دلت آب میشه.
ولی اگر به حرفهای خودت پای بندی که ؛ "یک جریان سیاسی با شخص ( از جمله صداقت و شرافت و مبارز و ... ) قابل تعریف و بررسی نیست.."
چگونه تمام وقت خود را بعنوان یک فرد "شخص" صرف در افتادن با جریان های ریشه دار در جنبش چپ ایران می کنی ؟
مطمئن باش ، چپ امروز و فردا نیز تاریخ چپ ایران را ارج می گذارد وگرنه چپ نیست.
تردیدی ندارم که هنوز شرم گینانه به اسم "چپ" علیه چپ واقعی می نویسی ولی
دیگر این روشهای زنگ زده در ایران امروز کارائی ندارد.
شهامت داشته باش با نام مستعار از جریان واقعا موجود چپ مورد علاقه ات پیکار ، راه کارگر و طوفان و رنجبران..و.. دفاع کن وگرنه شخص lmasoud memar بقول خودت کاری از پیش نخواهدبرد.
۵۹٨۰۹ - تاریخ انتشار : ۲۱ دی ۱٣۹۲       

    از : masoud memar

عنوان : بعد از سه دهه چپ کجا ایستاده است ؟
من با چرندیات درج شده در مقاله « فدائیان جهل » کاری ندارم ٫ حتی نویسنده اش را هم مأمور اطلاعاتی نمیدانم و انگیزه این کار را هم نمیدانم ٫ هر کنشگر سیاسی هم چه حزب اللهی چه ملی مذهبی چه چپ دقیقأ میداند که امثال امیر پرویز پویان اندیشمند و انسان مبارزی بود نه جاهل و گانگستر این را خود نویسنده مقاله هم خوب میداند. یک جریان سیاسی با شخص ( از جمله صداقت و شرافت و مبارز و ... ) قابل تعریف و بررسی نیست بلکه با عملکرد و کارنامه اش قابل بررسی است. چه بخواهیم چه نخواهیم جنبش فدائی تاریخ مدونی دارد که برای همه قابل دسترسی است و تا مقطع انقلاب در عرصه اجتماعی با یک سازمان نمود داشت با ایدئولژی مارکسیسیم لنینیسم و در عمل مبارزه مسلحانه ٫ که تاریخ مشترک همه فدائیان بود چه جزنی چه احمدزاده چه پویان چه حمید اشرف چه نگهدار چه تابان..
چه بخواهیم چه نخواهیم بعد از انقلاب تا حال غیر از نگرشهای گوناگون با سازمانهای مختلف فدائی مواجه هستیم که این انشعابات بدون دلیل نمیباشند که بخشی از این علل ریشه در تاریخ سازمان دارد و غیر از نقدهای پراکنده شخصی ٫ هنوز برای جامعه بطور شفاف تعیین تکلیف با ایدئولژی مارکسیسم لنینسم و مبارزه مسلحانه دهه پنجاه نشده است.
چه بخواهیم چه نخواهیم باز هم در آینده چه بین فدائیان چه حزب توده چه هر چپ دیگری با جریانات گوناگونی مواجه خواهیم بود. بنظر من در عرصه جامعه امروزی هر چپی که نگاهش به گذشته خود و تعریف از خود امروزی را شفاف کند ٫ هیچ کسی با تحریف و دشنام قادر به هم زدن توازن اجتماعی نخواهد شد خصوصأ با دنیای ارتباطات امروزی .
۵۹۷۹٨ - تاریخ انتشار : ۲۰ دی ۱٣۹۲       

    از : بهروز

عنوان : گم کردن سوراخ دعا
در این هنگامه که تمام فعالین سابق و لاحق چپ از هرزه گویی خجسته نامی به اعتراض برخاسته اند زیرا که تاریخ پرافتخار جنبش چپ انقلابی ایران یگانه نقطه روشن مشترک این جنبش است بعضی گویی هدف بعضی گویی کند کردن این کارزار به بهانه دفاع از "دبیر اولی" است که از همان ابتدا با روش نفوذو پوشاندن افکار در این مقام قرار گرفت (روشی که کمونیستها از روز اول مذموم دانسته بودند زیرا پنهان کردن اهداف را عار می دانستند) و امروز از گذشته خود شرمسار است و خود را مرید بازرگان و منتظری می داند. جالب است که این حضرت دفاع از دبیر اول را در لفافه ضدامپریالیستی می پیچد در حالی که دبیر اول کذایی مهمان ویژه تریبون های امپریالیستی بی بی سی و صدای امریکاست!!
۵۹۷۹۷ - تاریخ انتشار : ۲۰ دی ۱٣۹۲       

    از : همایون

عنوان : دوباره برای آقای صدری
راستی این آقای فرخ نگهدار که شما از او دفاع می کنید شنیده اید در سال های اخیر در جایی از «عدالت اجتماعی» دفاع کرده باشد. او که فعلا مشغول دفاع از دولت «نئولیبرال»های ایران است. بروید اخبار کشت و کشتار کارگران در محیط های کار را بخوانید شاید اطلاعات بیشتری به دست بیاورید!
۵۹۷٨٨ - تاریخ انتشار : ۲۰ دی ۱٣۹۲       

    از : همایون

عنوان : به آقای خسرو صدری
آقای صدری شما چه تان است؟ مشکلتان چیست؟ اگر چپ هستید، چه چیز امروز برای چپ واجب تر از نقد نئولیبرالیسم آن هم در شکل اسلامی - فقاهتی اش؟! مگر سرکوهی اینجا غیر از این کرده است. این چه تلاشی است که شما می خواهید بهزاد کریمی را رو در روی فرج سرکوهی قرار دهید؟
به نظر می رسد برای شما اگر یکی یک زمانی انتقادی از حزب توده ایران کرده باشد، تا آخر عمر دیگر او در فهرست سیاهتان است و قابل بخشایش نیست. شما با این نوع برخوردهایتان چپ را داغان می کنید و ما را یاد شعار «حزب فقط حزب توده...» می اندازید. از هر کس و هر حزبی دوست دارید دفاع کنید اما این قدر انحصار طلب نباشید. معیار چپ بودن نه حزب توده است و نه هیچ حزب دیگر... اگر معیارهای شما را بخواهیم مبنا قرا بدهیم، جناب ولادیمیر پوتین بزرگترین چپ دنیا می شود. (یادتان هست جایی گفته بودید چپ در این دوران یعنی کسی که با یک قطبی شدن جهان مقابله می کند؟) می بیند که من هم می توانم شما را به یکی از جبهه ها وابسته کنم، همان طور که شما مرتب قصد دارید عده ای را به رادیو فردا و صدای آمریکا و دیگران بچسبانید.
به این نوشته ی آقای سرکوهی چه نقدی دارید شما؟ چرا هر کس مقاله ای می نویسد عده ای به جای نقد نظرات او به نقد خود او می نشینند. این کار چه لذتی دارد؟
۵۹۷٨۷ - تاریخ انتشار : ۲۰ دی ۱٣۹۲       

    از : خسرو صدری

عنوان : درد زایمان چپ مدرن
متاسفم که اخبارروز کامنت مرا در مورد آقای فرج سرکوهی منتشر نکرد. همچنین جای تاسف دارد که به دنبال تقلاهای صدای آمریکا، نزد شما نیزاینک ضدیت با ج.ا.ا برای "چپ" معرفی کردن این و آن کفایت می کند. آن گونه که پیداست هتاکی به بعضی ها ، از جمله فرخ نگهدار، در اخبار روز نه تنها مذموم نیست بلکه ممدوح است و جایزه هم دارد.( آقای مسعود نقره کار به دنبال اتهاماتی که در این سایت به نگهداروارد کرد و پس از آن، درخواست نگهدار را برای مناظره دراین باره علنا رد کرد، فرصت آن را از طرف شما یافت تا همچنان بی دغدغه خاطربه روال کار خود ادامه دهد). کامنت من ولی توهین آمیز نبود و در آن عرض کردم که تنها"روزه خواری"( یعنی مخالفت با ج.ا) نشانه "چپ" بودن نیست .وگرنه آمریکا و اسرائیل از آقای سرکوهی و نقره کار خیلی چپ تر هستند. کسانی که حتی یک بار در این یک دهه اخیر که جنایات آمریکا صدای اعتراض محافل راست دنیا را هم درآورده است،حتی یک بار در تقبیح لب باز نکرده اند، چگونه "چپ" ی هستند؟! کی و کجا این ها از "عدالت اجتماعی" سخن گفته اند؟!
ترویج ادبیات هتاکی و"خاله زنکی" ، چه کمکی به آرمان های عدالت خواهانه می کند؟
این ها احتمالافریادهای ناشی از درد زایمان "چپ" مدرنی است که به کمک بی بی سی و صدای آمریکا قراراست متولد شود!
امیدوارم آقای بهزاد کریمی، موضع خود را در برابرآنچه آقای سرکوهی لابلای تمجید از ایشان بیان داشت، صریحا مشخص کند.
۵۹۷٨٣ - تاریخ انتشار : ۲۰ دی ۱٣۹۲       

    از : سیاوش فدائی

عنوان : قابل بخشش نیست!
آقای بهزاد کریمی؛
فکر می کنم به جای پرداختن به آن دورها « جایگاه رفیع تاریخی امیر پرویز پویان » کمی هم به جایگاه رفیع رفقای سالهای شصت تا شصت هفت بپردازید!.
آن فریاد بلند کجایند رهبران ما را هنوز فراموش نکرده ایم. که چگونه سازمان و تشکیلات داخل ایران را تنها گذاشتید.

« بسیار دردناک و در عین حال خجالت آور است که وقتی صحبت فعالین داخل می شود، همه با قطره اشکی در گوشه چشم فقط از مقاومت آنها زیر شکنجه و شلاق و تحمل شرایط پلیسی و خطر چسباندن اعلامیه صحبت می کنند. ما بارها با رفقای خارج در این مورد برخورد کردیم. برخورد خارج چگونه بود؟ رفقای رهبری یکی دو نامه که اصلا یادم نیست راجع به چی بود فرستادند و دیگر هیچ. و امروز در اینجا می فهمیم که در پلنوم وسیع که رفقای داخل هم حضور داشتند، تنها چیزی که مطرح نشده بود، مسائل فعالین ایران بوده است (درست مثل همین اولین کنگره سازمان فداییان خلق ایران- اکثریت!). رفقا با ما مثل کسانی که از پشت کوه آمده اند برخورد می کردند»
۵۹۷٨۲ - تاریخ انتشار : ۲۰ دی ۱٣۹۲       

    از : احمد صبوری

عنوان : گل کاشتی رفیق فرج
فرج عزیز بنیان شیشه ای مرده شوران اسلامی را تکان دادی دستت درد نکند. یک عده مفت خور بی مایه که از توبره رژیم اسلامی خوردند و می خورند چهار خطی پوپر و انتهای تاریخ خواندند توهم برشان داشت که کسی هستند و روشنفکرند. برای چپاندن جمهوری متعفن دزدان و چپاولگران به این مردم بخت برگشته تئوری ها که نساختند. برای اخته کردن نسل جوان آرمانخواهی را با بی مخی یکی کردند تا هر تلاش جدی برای تغییری بنیادی را دیوانگی بخوانند. انهائی که خمینی عجوزه را امام کردند دیواری کوتاه تر از شیفته انسان دوستی چون پویان نازنین نیافتند که تیر خلاص به هر اندیشه برابری طلبی شلیک کنند. حال که خوب چاپیده اند و خود در جایگاه سرمایه داران عصر پهلوی قرار گرفته اند با اندیشه های برابری طلب پاک و پویان تصفیه حساب می کنند.
رفیق ___ دبیر اول و دسته کم سواد اش این مرده شوران قرون وسطائی را جسور کردند. چنان هندوانه در زیر بقل رانت خوارهای مدرک تحصیلی و دزدان نفتی گذاشتند که توهم برشان داشت روشنفکرند.
باید جپ ما اعتیاد خانمان سوز به کتک خوری از هر ناکسی را ترک کند. باید دوباره جسور بودن را مزه کرد. باید محکم و با اعتماد به نفس صحبت کرد . باید دوباره آرزوهای بزرگ کرد. باید شریف شد . باید دوباره روئید تازه و پاک و راستگو شد. باید دوباره مردم را دوست داشت. باید دوباره در غم مردم شریک شد .
۵۹۷۷۹ - تاریخ انتشار : ۲۰ دی ۱٣۹۲       

    از : م حمیدی

عنوان : نگاه شما را می بسندم
آقای کریمی خوشحالم که ازاین زاویه وارد بحث شده اید و به دام گسترده شده ج. ا .توجه کردید هرچند این بار قدری احساس بر شما غلبه کرده است که برای مبارزی چون شما که در آن فضای جهنمی دست به مبارزه زدید طبیعی و شاید هم ضروری باشد. لطفا بیشتر به موضوع ببردازید اما نه صرفا از زاویه مبارزه کردن یا نکردن لیبرال مسلکان قلابی بلکه از زاویه جلوگیری ازگسترش دام ج.ا متشکر می شوم اگر به کامنت من زیر نوشته آقای سر کوهی نظری بیاندازید. موفق باشید.
۵۹۷۷۲ - تاریخ انتشار : ۲۰ دی ۱٣۹۲       

    از : کمال حسینی

عنوان : افسوس
"مقایسه فقر فکری؛ بی سوادی؛ بی فرهنگی و سیاست های استالینی آن دبیر اول ؛ که او هم از نسل من بود؛ با ذهنیت و کارنامه عملی پویان؛ که بنیان گذار همان سازمانی بود که ان دبیر اول را تجربه کرد؛ تناقضات نسل من را نشان می دهد."....این نوشته مرا به یاد ادبیات کیهان "برادر حسین " می اندازد , از قرار معلوم زندگی در زندان و مراوده های طولانی با "برادر حسین " ها کار خود را کرده است ..........افسوس ....
۵۹۷۶۶ - تاریخ انتشار : ۲۰ دی ۱٣۹۲       

    از : فرج سرکوهی

عنوان : نکته دوم
اقای مهدی عزیز
در جواب قبلی به شما نکته ای مهم را از یاد بردم.
ارمان گراپی از هر نوع؛ به مثل دل بستگی به تلاش برای تحقق جامعه ای دموکرات و سوسیالیست؛ در بعضی ها نهادینه شده است.

من متاسفانه مبارزی سرسخت نبوده ام اما همیشه دل با این ارمان داشته و در حد خود؛ هرچند ناچیز؛ در این راه کوشیده ام. امیدوارم در این چند صباحی که از عمرم مانده نیز ارمان گرا بمانم و توصیه شما به ترک ارمان گراپی در من اثر نکند.

آن چشمه خردی که به گفته شما ارمان گراپی را خشک می کند؛ ان عقل انتقادی که به گفته شما ارمان گراپی را احساسات بچه گانه می داند ارزانی همان ها با که ماسک رپالیزم سیاسی و پایان تاریخ راه می روند

دروران خرد گراپی انتقادی هم که شما گفته اید از عصر کانت شروع شد. منافاتی هم ندارد خرد گراپی انتقادی با ارمان گراپی اگر خردگراپی را درست درک کنیم و نه به سیاق ان چه کارگزاران و دوم خردادی ها و عقبه هواداران ان ها به خورد جوانان ما داده اند

آرزو ی من این است که ایران نیز روزی دموکراسی و عدالت اجتماعی و انتخاب اگاه و ازاد و تعالی و رشد فرهنگی را تجربه کند. از نظر شما احساسات بچه گانه است اما به گفته شاملو «من ان روز را انتظار می کشم؛ حتا اگر نباشم»
من این راه می روم و شما خود دانید با عقل انتقادی و خردگراپی و راهی که می روید یا خواهید رفت که جای این بحث ها این جا نیست
۵۹۷۶۱ - تاریخ انتشار : ۱۹ دی ۱٣۹۲       

    از : فرج سرکوهی

عنوان : برای اصغر عزیز و اقای مهدی عزیز
اصغر عزیز
ممنون برای هم حسی و همذاتی که در تو هست و چنین نیز انتظار است.

و اقای مهدی عزیز . شما را نمی شناسم و مهم هم نیست . رسم من جواب دادن در قالب کامنت نیست اما انتقاد شما جالب است و تامل برانگیز. پس جواب

نمی دانم شما از کدام نسل هستید و چهره های نسل خود را چگونه داوری می کنید یا خواهید کرد. هر کس حق دارد در باره چهره های نسل خود داوری کند.این داوری من است در باره چهره های نسل من که اکنون در استانه پیری است .

در نسل من چهره های متناقض کم نبود. ما پویان را داشتیم اما کسی هم هست ؛ و در واقع بود ؛ در نسل من مثل دبیر اول سازمان فداپیان اکثریت پس از انقلاب یا سمتی مشابه که من اصطلاح سازمانی ان را نمی دانم .

مقایسه فقر فکری؛ بی سوادی؛ بی فرهنگی و سیاست های استالینی آن دبیر اول ؛ که او هم از نسل من بود؛ با ذهنیت و کارنامه عملی پویان؛ که بنیان گذار همان سازمانی بود که ان دبیر اول را تجربه کرد؛ تناقضات نسل من را نشان می دهد.

من پویان را با همه خطاها و اشتباهات فکری و عملی هوشمندترین و.. ادم نسل خود می دانم اما و صمیمانه آرزو می کنم که در نسل شما؛ که به احتمال جوان تر از من اید؛ چهره های هوشمند و جان های شیفته فراوان باشند .

از پسوند «ترین» هم جا نخورید . تر و ترین در زبان فارسی پسوند صفت های مقایسه ای هستند نه صفت های مطلق ذاتی . تر و ترین فقط در مقایسه اعتبار دارند و نه بیش تر.

به مثل «ترین» یک نسل در مقایسه با نسلی دیگر می تواند هیچ باشد .

ان صفت ها که در قران برای خدا امده ؛ صفت های مطلق ذاتی اند . ابدی و نقد ناپذیراند . حد صفت مقایسه ای محدود است به وجه مقایسه اما صفت ذاتی نامحدود است. صفت مقایسه ای در مقایسه اعتبار دارد و صفت مطلق درخود.

نمی خواهم در باره ظرافت های زبان فارسی درس بدهم اما پس از نسبیت گراپی پست مدرنیزم بد فهمیده شده در ایران مد شده است که تعریف از هر کس و هرچیزی را به نگاه مذهبی و.. ارتباط دهند بی ان که به محدوده تعریف و کارکرد زبانی پسوندها توجه کنند

ادم همیشه می تواند چیزی را با چیزی مقایسه کند و کسی را با کسی. عیبی هم ندارد. به مثل ان اسب سریع ترین اسب های این میدان است .

ادم در داوری می تواند اشتباه و خطا کند اما مقایسه کسان و چیرها با یک دیگر از راه های شناخت است.

داوری من در باره پویان در مقایسه با دیگر چهره های نسل من؛ می تواند اشتیاه باشد . از منظر دیگری کسی دیگر می تواند به مثل هوشمندترین ادم نسل من بباشد اما مقایسه چهره ها حق من و حق هر کس دیگر است و از راه های شناخت چهره ها.

شما هم روزی در باره چهره های نسل خود داوری خواهید کرد و صمیمانه امیدوارم که در نسل شما تناقضاتی چون ان چه در نسل من بود کم باشد
۵۹۷۶۰ - تاریخ انتشار : ۱۹ دی ۱٣۹۲       

    از : بهروز

عنوان : حرف حسابی که جواب ندارد
بهزاد کریمی به نکته خوبی انگشت می گذارد. اگر آقای سردبیر این به اصطلاح اندیشه پویا هدفش تهاجم به "جهل" و دفاع از روشنگری است، خب در برابر این همه جوالدوز به جنبش فدایی سوزنی هم به مجریان قصابخانه و صاحبان کنده و ساطور بزند. البته این کار را نمی کند، و همپالکی هایش توجیه می کنند که "امکانش" وجود ندارد ولی هرزه گویی علیه فدایی مشکلی ایجاد نمی کند. به این مدعیان دروغین مدارا و تسامح و اصلاح باید این را (که در جایی خوانده بودم) گفت که اگر حتی ابلیس را در دادگاهی که حق دفاع ندارد محاکمه می کند نهایت بیشرمی است که از ابلیس دفاع نکنی چه رسد که علیه او خطابه بخوانی.
۵۹۷۵۹ - تاریخ انتشار : ۱۹ دی ۱٣۹۲       

    از : مهدی

عنوان : آبی خنک از چشمه خرد
«زیباترین؛ شریف ترین؛ خلاق ترین؛ اندیشمندترین؛ جست و جوگرترین و هوشمندترین چهره نسل ما». فرج عزیز، رفیق من! این صفات عالی چیست که تو در وصف امیرپرویز پویان بکار گرفته ای؟! این صفات را نه طرفداران چه گوارا و نلسون ماندلا و نه هواداران مارتین لوتر کینگ و مهاتما گاندی در وصف شخصیت های محبوب خود می گویند و می نویسند. من تا آنجا پیش می روم که حتی پیروان هیتلر و استالین و مائو و خمینی هم تا این حد در توصیف رهبران خود گزاف گویی نمی کنند.
رفیق! دوران به کارگیری صفت های عالی و برترین به پایان رسیده است. آبی خنک از چشمه خرد بر چهره بزن و از خواب غفلت بیدار شو! احساسات بچگانه و آرمان های ناکجاآبادی را مهار کن! اگر هم انتقادی داری از در خرد به میدان بیا! دوران خردگرایی انتقادی است.
نمی دانم دقت کرده ای که دینداران خداشناس هم خدای خود را فقط رحمان و رحیم صدا می زنند و نه «رحمان ترین» و «رحیم ترین».
۵۹۷۵۵ - تاریخ انتشار : ۱۹ دی ۱٣۹۲       

    از : اصغر ایزدی

عنوان : حس خشم
فرج عزیز
نوشته ای: "من کمی هم به خشم امده بودم". مگر می توان بدون حس خشم در مقابل "فرهنگی کاران امنیتی" به دفاع از آن "جان های شیفته" برخاست؟ اگر نوشته تو نه توام باخشم، بلکه با "متانت" همراه می شد آنگاه می بایست افسوس خورد. دستت درد نکند.
۵۹۷۵۴ - تاریخ انتشار : ۱۹ دی ۱٣۹۲       

    از : بهروز

عنوان : حرف حسابی که جواب ندارد
بهزاد کریمی به نکته خوبی انگشت می گذارد. اگر آقای سردبیر این به اصطلاح اندیشه پویا هدفش تهاجم به "جهل" و دفاع از روشنگری است، خب در برابر این همه جوالدوز به جنبش فدایی سوزنی هم به مجریان قصابخانه و صاحبان کنده و ساطور بزند. البته این کار را نمی کند، و همپالکی هایش توجیه می کنند که "امکانش" وجود ندارد ولی هرزه گویی علیه فدایی مشکلی ایجاد نمی کند. به این مدعیان دروغین مدارا و تسامح و اصلاح باید این را (که در جایی خوانده بودم) گفت که اگر حتی ابلیس را در دادگاهی که حق دفاع ندارد محاکمه می کند نهایت بیشرمی است که از ابلیس دفاع نکنی چه رسد که علیه او خطابه بخوانی.
۵۹۷۵۲ - تاریخ انتشار : ۱۹ دی ۱٣۹۲       

    از : فرج سرکوهی

عنوان : ان که به خورشید پارس می کند
بهزاد عزیز من
«با این همه ای قلب در به در . از یاد مبرکه ما. من و تو. عشق را رعایت کردیم. و انسان را رعایت کردیم.خود اگر شاهکار خدا بود یا نبود.» شعری از احمد شاملو به نقل از حافظه
متانتی که در نوشته ی هوشمندانه تو هست در نوشته من نیست و افسوس . من کمی هم به خشم امده بودم چرا که این دارودسته زیباترین؛ شریف ترین؛ خلاق ترین؛ اندیشمندترین؛ جست و جوگرترین و هوشمندترین چهره نسل ما را آماج زشت ترین تیرهای کینه و دروغ خود کرده اند و گمان می کنند که می برند در بازی اپی که از پیش باخته اند .

بحث تو در باره تفاوت این دارودسته با لیبرال های واقعی بحثی به جا و تامل برانگیز است و ای کاش خوانندگان این بحث را با دقت دنبال کنند

یورولمیسن . خسته نباشی رفیق سال های دور . یاد همه بچه های دانشگاه تبریز به خیر.
حالا که به راه رفته نگاه می کنیم شعر شاملو را می بینیم که بالا نوشتم و نمی دانم موجودات این دارودسته ؛به سن ما که برسند چه خواهند دید؟ شاید باز هم به گفته شاملو «ان که به خورشید پارس می کند»
.
۵۹۷۴۷ - تاریخ انتشار : ۱۹ دی ۱٣۹۲