تشریح واضح تر اسناد راهبردی کانون مدافعان حقوق کارگر
مهدی توپچی عضو کانون مدافعان حقوق کارگر


• واقعیت امر این است که به هنگام فراهم کردن مقدمات تدوین "اسناد راهبردی" در کانون مدافعان حقوق کارگر، جدای از این مساله که این اسناد به عنوان راهبرد و استراتژی، تعیین کننده ی چشم انداز و چگونگی مبارزه کانون در احقاق حقوق و منافع طبقه کارگر خواهد بود.این هیجان وجود داشت که انتشار این اسناد در بین طبقه کارگر و بویژه فعالین کارگری چه بازخورد و واکنشی در پی می تواند داشته باشد ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
سه‌شنبه  ۱ بهمن ۱٣۹۲ -  ۲۱ ژانويه ۲۰۱۴


واقعیت امر این است که به هنگام فراهم کردن مقدمات تدوین "اسناد راهبردی" در کانون مدافعان حقوق کارگر، جدای از این مساله که این اسناد به عنوان راهبرد و استراتژی، تعیین کننده ی چشم انداز و چگونگی مبارزه کانون در احقاق حقوق و منافع طبقه کارگر خواهد بود.این هیجان وجود داشت که انتشار این اسناد در بین طبقه کارگر و بویژه فعالین کارگری چه بازخورد و واکنشی در پی می تواند داشته باشد. پیشاپیش انتظار این می رفت که برخوردها و واکنش هایی در نقد و به چالش کشیدن این اسناد راهبردی موجب بهبود کیفی و تصحیح و تکمیل راهبردهای ارائه شده از سوی کانون مدافعان کارگر، گردد.
مقالات انگشت شماری در باب نقد و بررسی دو سند منتشره ، به کانون مدافعان حقوق کارگر ارسال گردید که هر کدام در نوع خود راهگشا، امیدبخش و تاثیر گذار بود. که بعضا بهانه ای برای گفتگو و دیالوگ با برخی فعالین کارگری شد.در این میان جالب توجه مطالبی بود که توسط آقای ناصر پایدار نگاشته شده بود و بنا گفته ی خودشان " هدف اشاره ای خیلی کوتاه به نکات بسیار نادرست، فریبکارانه و گمراه سازی است که انداموار و مرتبط داربست " راهبردهای" جمع را می سازند" !!هدف جوابیه به این مطالب نیست، این اساس نگرش تئوریک و راهبردی کانون مدافعان حقوق کارگر است که موظف میدارد تا در جهت آگاهی بخشی و شفاف سازی اعمال و رفتار تشکیلاتی خود، این چنین اقدام نماید.

اما روی سخن با آقای ناصر پایدار...
در ابتدا بدور از خودفریبی و تکبر باید گفت که نوشتار آقای پایدار چه به لحاظ کیفی و راهبردی و چه به لحاظ علمی چیزی بدست نمی دهد تا بتوان مسائل مطرح شده را خط به خط و پاراگراف به پاراگراف مورد خوانش قرار داده و به سوالات و ابهامات پیش آمده آگاهی یا پاسخی داد. ذاتا نوع نگاه ایشان به گونه ای ست انگار ابهامی برایشان وجود ندارد و همه چیز مسلم و قطعی نزد آقای پایدار نادرست و انحرافی و مردود است. در واقع آقای پایدار اسناد راهبردی را دستاویزی برای خود قرار داده اند تا به اشاعه افکار و نظرات خود پیرامون برخی مفاهیم و مسائل صرفا ایدئولوژیک آموزه های مارکسیستی بپردازد.به صراحت میگویم " ولایت مداری" و موعود محوری به نوعی در گوشت و پوست تفکر شرقی ما نهادینه شده است.آن چیزی که پایدار در سرتاسر متن خود بیان میدارد ، ارجاع مستقیم و دگماتیسمی به بیانات و نوشته های ایدئولوژیک برخی اندیشمندان " چپ" و "مارکسیست" مورد تایید ایشان می باشد.صریح تر بگویم واقعیت این است که نوشتار آقای پایدار به لحاظ لحن نوشتار و ادبیاتی که بکار برده اند و پر اهمیت تر زاویه دیدی که محتوای نوشتار از پایدار تصویرسازی می کند، عینا" مطالب و ادبیات و چشم انداز فکری " حسین شریعتمداری" در روزنامه ی حکومتی " کیهان" را در ذهن متبادر میکند... اولین پاراگراف متن ایشان گویای ادعای من است...درک شما برای من امکان پذیر نیست! زیر پرچم و اعتبار طبقه کارگر خود را جا دادن و با ظلم و ستمی تاریخی که این طبقه همچنان متحمل است ، هویت گرفتن و برای خود دستگاه ایدئولوژیک بنا نمودن، نه تنها برای من نوعی، غیر قابل تحمل است.بلکه برای " سگ های مقیم فیلیپین" نیز اندوهناک است.حداقل انتظاراز کسی که به " چپ" و اندیشه های مارکسیستی که اساسا" در راه مبارزه برای رهایی طبقه کارگر و برانداختن نظام سرایه داری که از دل طبقه بورژوا بیرون آمده، باور دارد این است که بنیاد فکری اش و تمام هستی اش در ادامه ی راه این مبارزه و اعتلای روزافزون آن باشد.تنها چیزی که نوشتار شما بدست نمی دهد همین مساله است.حماسی جلوه دادن مسائل و فروکاستن طبقه کارگر به ساحت متافیزیکی و تعریف و تمجید ریاکارانه و کذب آلود وساده انگارانه از طبقه کارگر و وضعیت اجتماعی آن بازتولید همان اندیشه و تفکری ست که به مدد افرادی چون " صادق آهنگران" بخش عظیمی از جامعه را قربانی میدان های مین نمود، می باشد.مطالب شما به غایت بیانگر سطح فهم شما از اندیشه " چپ " و همچنین گشادی زاویه دید و حضور شما نسبت به جامعه و طبقه کارگر و مبارزات طبقاتی آنان می باشد.
این نوع نگرش ناشی از عدم شناخت از خاستگاه تئوریک مورد اشاره شما و عدم آگاهی و فهم مناسب از وضعیت موجود جامعه و نقصان تحلیل مشخص از روابط تولید و مناسبات اجتماعی جامعه ایست که نظام سرمایه داری و هیئت حاکمه برای بقا و پایداری خود، مستضعفین، طبقه کارگر و نیروی کار را به بندگی خویش کشیده است.
آقای ناصر پایدار متن مورد چالش شما ، توسط کانون مدافعان حقوق کارگر ذیل نام " سند راهبردی" منتشر گردیده ، که حاصل تحلیل وضعیت موجود جامعه ی طبقاتی ست که تحت استثمار حاکمیتی قرار دارد که بازتولید کننده سلسله مراتب نظام سرمایه داری جهانی می باشد.هیچ رفتار و پراتیک اجتماعی به دور از خطا و اشتباه و مهمتر خطر کج اندیشی نیست . باور و اعتقاد به این مهم ، این جرات و جسارت را به اعضای کانون مدافعان حقوق کارگر داد تا در این فضای خفقان زیستی و به شدت امنیتی ، با انتشار و عمومی کردن این اسناد راهبردی خود را در مذام محک و سنجش جدی جامعه و بویژه طبقه کارگر و فعالین کارگری قرار دهد، تا این خطر و سم مهلک انحراف و کج اندیشی را که دامان بسیاری از جنبش ها و مکاتب فکری را گرفته است،از خود دور نماید.

بهتر بیاموزید...
پایدار عزیز به هنگامی که با متنی مواجه میشوید که اسم " سند راهبردی " را با خود یدک می کشد، زین پس به یاد داشته باشید منظور آنست که چشم انداز، اولویت و شیوه رفتاری کسانیست که بسته به شناخت و تحلیل از وضعیت موجود و شرایط مشخصی که بر حوزه حضور و فعالیت و جغرافیای تاثیرگذاری شان برقرار است، اقدام به اتخاذ راهبرد و استراتژی " مشخص " و " صریح" نموده اند.با توضیح داده شده واضح است که نقد وبررسی آن نیز باید در سطح راهبردی و استراتژیک باشد.

کوه موش زایید یا ذهن شناور شما سوسک زایید...
آقای پایدار شما در بخشی از نوشتار خود برای خودنمایی و اثبات رندی و تیزهوشی خود اشاره داشته اید که " سند راهبردی در مقدمات بحث خود به گروه یا گروههایی از بورژوازی اشاره داشت که پیش تر سپر بلای کارگران بوده اند!! در مقابل موج عظیم تهاجمات دولت ها و ... از طبقه کارگر دفاع نموده اند!!." و سپس به سند دوم ارجاع داده اید که " راهبردنویسان در سند دوم خود، از وجود نیروهایی سخن می گویند که با ... لایه یا لایه هایی از بورژوازی هستند اما این بار در کنار توده های کارگر سوارکار قابل اعتماد جنبش تغییر وضعیت موجود و نابودی سرمایه داری می باشند!!." به باور خود تناقض گویی و قاف عظیمی را کشف نموده اید!
جناح سرمایه داری کارگردوست! چه کسی از کارگر دوستی آنان گفت؟ چرا تحریف میکنید؟ اگر می گوییم " بعضا در برابر فشار بر طبقه کارگر مقاومت می کردند..." دقیقا منظور مخالفت برخی جناح های سوسیال دموکرات در برابر خصوصی سازی ها است و یا تن دادن به سه جانبه گرایی ها است که در سازمان بین المللی کار هم بوده است. و تنها در سالهای اخیر بوده که سوسیال دموکراتها دیگر در برابر خصوصی سازی و یا بالا رفتن سن بازنشستگی و قراردادهای موقت مقامتی ندارند.اگر تا قبل از بحران های اخیر حزب سوسیال دموکرات و یا سوسیالیست های اروپایی در برابر اجرای قراردادهای موقت و خصوصی سازی خواهان حرکت آرام تر بودند، پس از این بحران سوسیالیست های اروپایی نمونه آن در فرانسه و اسپانیا ... خود سردمدار ریاضت کشی طبقه کارگر شده اند!...
حال نمی دانم این حرف کجای معنایش کارگردوستی اینها و دفاع از حقوق کارگران است.آن سوسیال دموکراتها مدعی بودند که بدون این فشارهای فزاینده هم میشود سرمایه داری را حفظ کرد، اما اکنون خود آنها هم معتقدند که باید برنامه ریاضت اقتصادی را پیاده کرد.آیا حرف به این سادگی نیاز به تحریف دارد؟ مطلبی که ده ها نمونه آنرا می توان برشمرد چه نیازی به تحریف دارد.شما ابتدا مطلب را تحریف می کنید و برای خود دشمن می سازید و سپس دون کیشوت وار به دشمن می تازید!! آیا این صداقت به قول خودتان مارکسیستی است؟ فعالین داخلی بارها گفته اند که به امثال عافیت طلبانی چون شما که برای زندگی امن در پناه امنیت سرمایه داری قرارگرفته اید و ٣۰ سال است جیره خوار آن شده اید تا از مبارزه فرار کنید، نه تنها امیدی ندارند بلکه می گویند " به خیر شما امیدی نیست، شر مرسان" .اگر سر بر آخور جناحی از سرمایه داری ندارید چرا می خواهید فعالان داخلی را که هر روز تحت فشار نیروهای سرکوبگر قرار دارند به بحث های بیهوده بکشانید؟چه کسی و در کجای سند گفته که جناحی ازسرمایه داری مدافع حقوق کارگر و دوست کارگر است.از کجای مطالب این را در آورده اید؟ جز از مغز علیل مغرضان چنین چیزی در نمی آید – بارها این مطالب بحث شده و خوانده شده است، حتی یک نفر از فعالان داخلی چنین برداشتی از این جمله نداشته- علاوه بر آن بارها و بارها در اسناد بیان شده که نظام سرمایه داری با همه جناح هایش در برابر نیروی کار ایستاده است.( بند ۲ ) چرا همه آنها را ندیده و به تحریف یک جمله پرداخته اید؟

دومین مطلب شما مربوط به تصاحب اموال عمومی است...
یک سوال اساسی! مطرح کرده اید که منظور از " اموال عمومی " چیست؟ و بلافاصله در تعریف اموال عمومی شروع به روایت شرح و حال پیدایش سرمایه داری و غیره نموده اید." در جامعه سرمایه داری هیچ چیز بطور واقعی اموال عمومی نیست"!! منظور از اموال عمومی تنها سرمایه نیست، بلکه بخشی ازاموال عمومی عبارتند از: جنگل ها،مراتع،دریاها،رودخانه ها و چشمه سارها،کوه ها و دره ها و معادن و ... که مربوط به طبیعت است و محصول کار انسان نیست، نظام سرمایه داری همه آنها را به مالکیت خصوصی در می آورد...مشخص است که منظور از اموال عمومی بخشی مربوط به طبیعت است و بخشی مربوط به کار نسل های گذشته و اصلا" منظور کار امروز کارگران نیست.اگر آقای پایدار قدری در همان کتاب های مارکسیستی مطالعه کرده بودند و وقت خود را در سی سال گذشته به پریدن به این و آن تلف نمی کردند در می یافتند که کار مادیت یافته ایجاد ارزش اضافی نمی کند و این کار زنده است که ایجاد ارزش اضافی می کند و کار مادیت یافته یا همان کار پیشینیان به خودی خود ایجاد ارزش اضافی نمی کند.ایشان می پذیرد که اموال عمومی یا به قول خودشان " سرمایه " مربوط به ارزش اضافی گذشتگان است ، اگر چیزی مربوط به ارزش اضافی گذشتگان و نسل های قبل است پس متعلق به همه است.و بحث هم دقیقا" بر سر همین مساله است که چیزی متعلق به همه آحاد بشری است ( که حتی شامل میراث فرهنگی نیز میشود) چرا باید در دست عده ای خاص و بخش اقلیت جامعه باشد و به قول شما تبدیل به سرمایه شود.اصلا آقای پایدار با دو صفحه لفلظی معلوم نیست با چه چیز مخالف هستند!...آقای پایدار با این سرمایه که به طریقی که تقریبا" توضیح داده شد چه باید کرد؟ ببریم بریزیم صندوق صدقات و خیریه؟ یا بصورت نمادین آتش بزنیم؟ اما به نظر آن چیزی که بیانات شما در این مورد بدست می دهد این است که اموال عمومی که به باور شما " سرمایه " پنداشته میشود مادامی که شوراهای کارگری قدرت را به دست نگرفته اند ، نزد سرمایه دار باقی بماند!...برای فهم بهتر مساله نیازمند مصداق و مثال عینی هستیم. اگر حتی از طریق رسانه هم مسایل داخلی جامعه ایران را پیگیر باشید به یقین آگاهی کافی از بروز فاجعه بار فساد مالی در سازمان تامین اجتماعی جمهوری اسلامی که مالکیت بسیاری از بزرگترین مراکز تولیدی و بنگاه های مالی و اقتصادی و بیمه ای و ... را در اختیار دارد، پیدا کرده اید، و همانطور که همگان اطلاع دارند این مالکیت حاصل دریافت مستقیم بخشی از دستمزد نیروی کار و کارگران می باشد. تلقی ما از این دارایی ها و سرمایه ی مالی و اقتصادی " اموال عمومی " است.حال اگر شما از این واژه خوشتان نمی آید یا برایتان ملموس نیست، می توانید از واژه هایی مانند " بشقاب " یا " ساعت مچی " و ... به عنوان جایگزین " اموال عمومی " استفاده نمایید. – بر من خرده نگیرید، افاضات آقای پایدار واقعا تا همین سطح آلوده به" هجو " و " لودگی " ست.- به دنبال این فساد مالی در سازمان تامین اجتماعی ، کانون مذافعان حقوق کارگر با استناد به اسناد راهبردی که به عنوان مشی و استراتژی راه و مبارزه برای احقاق حقوق طبقه کارگر ، خواهان واگذاری سرپرستی ، نظارت و مالکیت سازمان تامین اجتماعی و تمامی مراکز تولیدی – که بخشی از ابزارتولید جامعه را تشکیل میدهد – و بنگاه های مالی و اقتصادی زیر مجموعه اش به خود کارگران هستیم. و مطابق راهبردی که این اسناد مشخص نموده به دنبال تحقق این حق طبیعی و ابتدایی و بازپس گیری این " اموال عمومی " از مصادره دولت خواهیم بود. دیگر پرداختن به تاریخچه چگونگی پیدایش سرمایه وتشریح دقیق اینکه نظام سرمایه داری فرزند یا پسر خوانده چه کسی است از حوصله و ظرفیت یک سند راهبردی خارج است.آیا بدون مبارزه و تلاش برای الغای این مالکیت از سرمایه داری بر ابزار تولید و مناسبات حاصل از آن می توان امکان و مقدمات رهایی کارگر از حاکمیت و استثمار نظام سرمایه داری را فراهم نمود؟این تحلیل و اتخاذ راهبرد ذاتا" و اساسا" نتیجه تراوشات ذهنی و یا تئوری بافی های اعضای کانون مدافعان حقوق کارگر نیست.اگر معتقد به ضرورت بررسی فرایند و وضعیت های تاریخی باشید] پی خواهید برد که ابتدایی ترین سطح مبارزه و مقابله با نظام سرمایه داری در راستای بازپس گیری حقوق طبقه کارگر که پیکره و اکثریت جامعه را تشکیل میدهد ، می باشد. حال با این اوصاف و اینکه شما چگونه به این نتیجه رسیده اید تلقی که از " اموال عمومی" درکانون مدافعان حقوق کارگر وجود دارد دولت بورژوایی را " نماینده منافع عام"می داند!! دوباره اندوهی که " سگ های مقیم فیلیپین " از این بابت متحمل می شوند ،در من تداعی میشود.ما می گوییم این اموال متعلق به همه می باشد و این که چه کسی آنها را اداره کند در جاهای مختلف اعلام کرده ایم نمایندگان واقعی کارگران و زحمتکشان و ...( که البته سازو کارش فعلا مورد بحث نیست).اما شما همه این اموال را پیشکش سرمایه داری میکنید و تلویحا" آنها را حق سرمایه داران می دانید.شما با گفتارتان به نظام سرمایه داری مشروعیت می دهید. و دقیقا همین اختلاف ما با شماست...اما شما پشت حرف هایتان مخفی می شوید که فقط تحریف حرف های ماست.
آنچه مسلم و محرز است تحریف محض لغات و عبارات و عدم آگاهی و اشرافیت شما به حوزه های علوم اجتماعی،اقتصادی،سیاسی و به طور کلی وضعیت عمومی جامعه می باشد.جدای از سطح درک و تحلیل شما از مناسبات تولید و روابط اجتماعی موجود ئر جامعه، شما مجبور به تحریف و وارونه جلوه دادن مطالب هستید ،تا بالاخره با درگیری و چالش با " سند های راهبردی" بتوانید تراوشات ذهنی خود را به بیانیه ای برای اشاعه " جنبش کمونیسم کارمزدی"!! بدل سازید.
آقای پایدار بالاخره امروزه ابزارهایی چون اینترنت،امکان شناخت دقیق تر کیفیت و سطح اندیشه و سبک زندگی افراد ناشناخته ی چون شما را آسان نموده است. با مروری کوتاه بر مطالب و ادعاهای پیشین شما – هرچند که چیز جدیدی بدست نمی دهند-به سادگی می توان به ماهیت وجودی و قصد و نیت شما از اینچنین تحریفات و برخوردهای نارفیقانه با مبارزات کارگری بویژه فعالین کارگری داخلی پی برد.
همانطور که در سرتاسر متن بارها اشاره کردم شما با تحریف و جعل مطالب دیگران سعی در الصاق خود به هویت تاریخی جنبش کارگری می نمایید. با رفتارهای سکتاریستی و تفرقه افکنانه آیا غیر از این است که چپ آوازه افکندد از راست شد، به دنبال مشروعیت بخشی به اعمال و رفتار نظام سرمایه داری بوده اید.رفتار و ادعاهای سکتاریستی و پوچ شما به کرات از سوی افراد و فعالان داخل و خارج ایران تقبیح و مذمت شده اما مثل اینکه شما عرصه را مستعد دیده و برای رسیدن به اهداف خود جریح تر گشته اید.
این نوشتار نه برای رسوایی شما و نه در جهت واکنش به مطالب کذب شما نسبت به اسناد راهبردی کانون مدافعان حقوق کارگر می باشد. همانطور که در ابتدا اشاره کردم در مسیر مبارزه برای طبقه کارگر و ادای دین به بنیان اندیشه و تفکر مارکسیستی اقدام به تهیه این مطالب نمودم. از نظر من این متن به غایت سخیف و سبک سخن است! چرا که جبرا" در مقام شفاف سازی به مطالب و ادراکات شما نگاشته شده است.
این تحریف تنها به موارد فوق خلاصه نمیشود . شما در انتهای مقاله بخشی از پراتیک پیشنهادی کانون را که در دو پاراگراف آورده شده نقل میکنید و بخش دوم را حذف میکنید . پاراگراف اول مربوط به تلاش جهت ایجاد تشکل های کارگری در دوران سر مایه داری است که تو ضیح داده شده است وایجاد تشکل های سراسری فد راسیون ها و کنفدراسیو ن ها است . و پاراگراف دوم مربوط به مبارزات عمومی و اجتماعی است . آقای پایدار چرا بخش پاراگراف دوم را حذف کرده اید وتنها به نقد پارگراف اول پر داخته اید . این صداقت است و پرنسیب های مارکسیستی ؟؟یک احتمال آن است که معنی حرکت عمومی و ویا پراتیک عمومی را نمی دانید . ما هم زحمت آمورشبه شمارا به خودمان نمیدهیم زیرا که ثابت کرده اید که شاگرد عقب مانده مکتب مبارزه هستید . اما اطمینان داریم که معنی آن را وهمچنین شرائط این گفتار را خوانندگان مکتب مبارزه درک میکنند.
آقای ناصر پایدار در انتها یادآور میشوم که دیگر هیچ پاسخی به بیانات و افاضات احتمالی شما در این باره داده نخواهد شد .چرا که پرداختن بیش از این به ادعاهایتان جدای از اعتباربخشی بی مورد به شخص شما ،موجب اتلاف وقت و اساسا خیانت به آرمان والای طبقه کارگر خواهد بود.

مهدی توپچی
عضو کانون مدافعان حقوق کارگر

منبع : وبلاگ دانشجویان مدافع رهایی کارگر - rahayikargar.blogspot.com