کارزار آن ها و قضاوت های ما - هادی طاهرزاده
پاسخی به نوشته صدیق اسماعیلی و هشت نفر دیگر



اخبار روز: www.iran-chabar.de
آدينه  ۴ بهمن ۱٣۹۲ -  ۲۴ ژانويه ۲۰۱۴


       در اواخرشهریور ماه گذشته جنبش کارگری ایران شاهد کار و تلاش مشترک یک تشکل رسمی کارگری بود با عده ای از فعالان مستقل کارگری. تلاشی سئوال برانگیز در قالب یک کارزار با هدف لغو یا ابطال طرح ضد کارگری " استاد شاگردی"! این گونه کار مشترک هدفمند و برنامه دار در نوع خود تازگی داشت و ابهام ها، سئوال ها و اتهام زنی های زیادی را برانگیخت. به همان اندازه که این نوع کار تازگی داشت این شکل برخورد با فعالان کارگری هم بی سابقه بود . برای قضاوت در باره ی نتیجه کار فعالان کارزار شاید هنوز خیلی زود باشد ولی شکل برخورد و بخصوص قضاوت فعالان خارج از کشور به وضوح نادرست و قابل بررسی است.
فصل پنجم قانون کار فعلی به بحث "کارآموزی ضمن کار" تقریباٌ به خوبی پرداخته است . با این همه وزارت کار مصوبه‍ی شهریور ماه ۱٣۹۱هیات وزیران را تحت عنوان " دستورالعمل - در بعضی جاها به جای دستورالعمل از واژه‍ی شیوه نامه استفاده شده – مهارت آموزی به روش استاد شاگردی نوین " به سازمان های ذیربط ابلاغ می کند . شیوه نامه ای که خلاصه شده و هدف آن چیزی نیست جز تامین نیروی انسانی و کارگر رایگان برای گروهی از کارفرمایان و بخصوص کارفرمایان کارگاه های کوچک. کارگرانی که کارفرما می تواند به مدت دوسال بدون هیچ گونه پرداخت و تعهدی آن ها را در کارگاه خود تحت عنوان شاگرد و آموزنده‍ی مهارت تقریباٌ به هرکاری وادار کند واگر بخواهد می تواند با تمدید دوره‍ی آموزش این وضعیت را باز هم ادامه دهد . تا تاریخ ۲۴/۶/۹۲ در هیچ یک از سایت ها و رسانه های مکتوب و الکترونیک کارگری و غیر آن هیچ اثر واعتراضی نسبت به این طرح دیده نشد . یکی از مجامع استانی زیر مجموعه مجمع عالی نمایندگان کارگری کشور پس از مدتی علیه این طرح به دیوان عالی کشور شکایت برده خواهان ابطال آن شد . در مرداد و شهریور ۹۲ این مجمع تصمیم گرفت تلاش خود را برای ابطال این مصوبه گسترش و شدت بدهد و سرانجام در اواخر شهریوه ماه به اتفاق بعضی از فعالین مستقل کارگری در قالب یک پروژه‍ی معین کارزاری را علیه این طرح بر پا کردند و در راستای این پروژه در فراخوانی رو به جنبش کارگری از همه تشکل ها و نهاد ها و فعالین کارگری برای پیوستن به این کارزار و مبارزه برای لغو این دستورالعمل قرون وسطایی دعوت کردند .
دعوتی که در داخل کشور و در سطح جنبش کارگری واقعا موجود و امواج مبارزات کارگران -هر چند در سطحی نازل و پراکنده – عمدتاٌ با سکوت و در خارج از کشور و فضای اینترنتی با واکنش های منفی ، انتقاد ، سرزنش و محکوم کردن مواجه شد . دوستداران جنبش کارگری ، منتقدین و فعالان کارگری خارج از کشور و در فضای اینترنتی طی مقالات و بیانیه هایی ابتدا با توضیح مبسوط در باره‍ی "مجمع عالی نمایندگان کارگری کشور" ، چگونگی تشکیل آن و تاکید بر دولتی بودن آن این کارزار را نمایش دانستند و فعالان کارگری شرکت کننده در این پروژه را مورد سرزنش و سئوال قراردادند . به فعالان تذکر داده می شد که با شرکت در این کارزار در جنبش کارگری تفرقه و تشتت ایجاد می کنند . در ادامه دوستان خارج از کشور فعالان شرکت کننده در این پروژه را با عناوینی چون فریب خورده ، اهل مماشات ، همکاری با عناصر و نهادهای حکومتی ، همکاری با رژیم ، همکاری یا شرکت در توطئه های عناصر حکومتی و ضربه زننده به جنبش کارگری مورد انتقاد و حمله قرار دادند و سرانجام نه نفر از فعالین کارگری خارج از کشور با امضای نامه ای مشترک در تقبیح و محکومیت این حرکت ( کارزار) و این فعالین مطالبی نوشتند و در سایت ها منتشر کردند که با حقیقیت و واقعیت امرفاصله‍ی زیادی دارد . این گونه قضاوت کردن و این خطا در دیدن و ندیدن واقعیت ها بیش از هر چیز از سر ناآگاهی نسبت به وضعیت کنونی جنبش کارگری (واقعی ) ایران است .
"مجمع عالی نمایندگان کارگری " نهادی است که به عنوان سومین شکل و حالت از تشکل و سازمان یابی کارگری در قانون کار پیش بینی شده است ، اما تا چند سال پیش از این خبری و اثری از آن دیده نمی شد . این نهاد در دوران ریاست جمهوری احمدی نژاد تشکیل شد ، رشد کرد و پر وبال گرفت و گروهی از ناراضیان خانه‍ی کارگررا نیز در خود جای داد. همانگونه که انجمن های صنفی کارگری نیز در دوران خاتمی شروع به رشد و تکثیر - هر چند در قیاس با بزرگی جمعیت کارگری کشور بسیار محدود - کردند. سازمان تامین اجتماعی تحت ریاست مرتضوی هم این تشکل را همانند دو تشکل رسمی دیگر از کمک های مالی خود بی نصیب نساخت و ساختمانی را به عنوان دفتر مرکزی و ... برای آن خریداری کرد و این نهاد هم مثل کانون عالی انجمن های صنفی کارگری به لحاظ دفتر و دستک و تشکیلات از خانه‍ی کارگر و کانون عالی شوراهای اسلامی کار مستقل و متمایز گشت . باید توجه کرد که مجمع عالی نمایندگان... هم مانند دو تشکل رسمی دیگر، فارغ از اهداف رهبران آن بهرحال بدنه ای - هر چند باز هم مانند آنها بسیار ضعیف- دارد که پا در محیط های کار دارند و برخی مشکلات و مسایل و نارضایتی های کارگران از طریق این بدنه ها به هئیت مدیره ها منتقل می شود . آنان تحت فشار قرار می گیرند و گاه این هیات مدیره های اکثراٌ وابسته یا دست کم آلوده برای حفظ بدنه و تامین رضایت نسبی آن ها مجبور به واکنش هایی می شوند . از قضا بیشترین تعداد اعضا و بدنه‍ی این نهاد را کارگران کارخانه های کوچک و کارگاه های دارنده ۵۰ کارگر یا ٣۵ و کمتر از آن تشکیل می دهند واین کارگاه ها بیشترین پذیرنده‍ی داوطلبان طرح "استاد شاگردی" اند و طبیعی است که کارگران این بخش ها در صورت آگاهی و اطلاع از چند و چون چنین طرحی و با مشاهده‍ی شاگردانی که در قالب این طرح در کارگاه ها حضور پیدا می کنند آنتن هایشان تحریک و نسبت به چنین مقوله ای حساس بشوند ؛ نسبت به آینده و امنیت شغلی خود در مقایسه با کارگران دیگر بخش ها احساس خطر بیشتری کرده و واکنش بیشتری نشان بدهند واین واکنش ها واحساس خطرها را به هیات مدیره انتقال بدهند .
واکنش ، شیوه حرکت و اعتراض مجمع عالی نمایندگان ... به این مصوبه را دو گونه می توان بررسی کرد :
یک – این نهاد کارگری دولتی ، حکومتی یا وابسته به آنهاست و به رغم داشتن بدنه ای در میان کارگران، چونان یک ماشین و ابزار کاملاٌ در اختیار دولت یا حکومت   در همه حال طبق نقشه و مطابق دستورات عمل کند؛ یعنی از یک سو دولت احمدی نژاد این طرح غیر قانونی و ضد کارگری را تصویب کرده و به اجرا می گذارد و از دیگر سو تشکل و نهاد دست ساز خود این دولت مثلاٌ شاخ شده و در همان سال اول برود و در دیوان عالی علیه این طرح شکایت و طرح دعوا کند .
دو - دولت و وزارت کار در پی سیاست های نئولیبرالی خود طرح های گوناگون ضد مردمی و ضد کارگری مختلفی را تصویب و به اجرا می گذارند و یکی از این طرح ها نیز " شیوه مهارت آموزی به روش استاد – شاگردی نوین " است . مجمع عالی نمایندگان.... که با حمایت خود این دولت و در راستای رقابت و مقابله با دیگر جناح های حکومتی بوجود آمده و رشد کرده ، حالا دیگر دارای بدنه‍ی کارگری ای است که از این طرح به شدت آسیب می بیند و احساس خطر می کند و طبیعی است که بخشی از این احساس خطر و نگرانی نیز به هیات مدیره ها منتقل بشود . اعضای هیات مدیره‍ی این نهاد و بخصوص هیات مدیره های استانی هم که همگی دولتی و وابسته نیستنند به هیات مدیره مجمع عالی .. فشار می آورند . حتا در هیات مدیره مجمع عالی کشوری هم نمی توان پذیرفت که همگی افراد دولتی یا حکومتی هستند . در این جا هم کسانی رشد کرده و به بالا رسیده اند که به رغم نداشتن آگاهی طبقاتی ووجود خصلت های مماشات گرایانه به هر حال کارگرانی هستند که حساسیت هایی دارند . تحت این گونه شرایط واین فشارها ، هیات مدیره های استانی و هیات مدیره مجمع عالی .. برای جلب نظر و نگاه داشتن بدنه‍ی کارگری خود و چه بسا برای یارگیری بیشتر ، در سطحی گسترده تر و به زعم خود کنترل شده به اقداماتی دست می زنند .
    این وضعیت می تواند فرصتی باشد برای کارگران این حوزه در راستای مبارزه برای حفظ حقوق و امنیت شغلی خود و همچنین فرصتی باشد برای کارگران آگاه تر برای اطلاع رسانی بیشتر در این مورد و اعمال فشار بیشتر برای حفظ و یا کسب منافع طبقاتی خود - حالا هر چند هم ابتدایی ودر سطح پایین . طبیعی است که کارگران پیشرو هرگاه و هرجا که چنین فرصتی یا وضعیت پیش بیاید لزوماٌ و ناگزیر از این فرصت ها برای پیشبرد امر مبارزه طبقاتی استفاده کنند . پر واضح است که اگر جنبش کارگری در وضعیت بهتری قرار داشت و اگر تشکل های مستقل و پر نفوذ کارگری ، اتحادیه ها و سندیکا های مبارزو پیشرو و با قدرت بسیج و نفوذ گسترده در جنبش حضور داشتند کارگران با تکیه بر این تشکل ها و با کمک تشکل های طبقاتی خود با پدیده هایی چون طرح استاد شاگردی به مبارزه بر می خاستند و در این صورت جایگاه تشکل هایی چون انواع کانون های شوراهای اسلامی ، انجمن های صنفی و یا مجمع عالی نمایندگان نیز انزوا و گوشه‍ی راهروهای ادارات و وزارت کار بود و کسی هم به آن ها وقعی نمی گذاشت . اما جنبش کارگری ایران و سطح سازمان یافتگی آن در وضعیت اسفناک فعلی به گونه ایست که به رغم حضور جمعیت بسیار بزرگ کارگری و وجود تقریبا همیشگی مسایل ومشکلات آن ها، بروز بسیار زیاد مبارزات کارگران البته پراکنده وبدون ارتباط با یکدیگر و درسطح تدافعی متاسفانه هیچ تشکل کارگری مستقل و پر نفوذی در سطح جنبش وجود ندارد و آنچه هم به نام تشکل های مستقل کارگری ( اتحادیه ها ، سندیکا یا کمیته و کانون ها ) مطرح است یا فاقد نفوذ و قدرت بسیج قابل توجه حتی در حوزه و محیط های کار خود هستند ویا فاقد ویژگی های اساسی و کارکرد یک تشکل مستقل کارگری اند و یا اصولاٌ فقط نامی هستند در عرصه مجازی و حضور چند نفر علاقه مند به این کار در پشت این نام ها، البته اگر نگاه خوش بینانه ای داشته باشیم . به همین دلیل است که باز هم و بسیار متاسفانه‍ی تا اعلام این کارزار در حالی که یک سال از شروع اجرای این طرح گذشته بود حتی یک مقاله و بیانیه در این رابطه در سطح جنبش و یا در فضای مجازی دیده نشد! اولین مقاله‍ی توضیحی و اعتراضی در این باره در مهرماه ۱٣۹۲ توسط شخصی به نام "یزدانی" نوشته و در فضای مجازی منتشر شد .   به هرحال ، مجمع عالی نمایندگان ... با رویکرد ابطال یا لغو این طرح کارزار ( کمپینی ) را پیشنهاد کرد و عده ای از فعالین کارگری مستقل نیز به آن پیوستند .
    همه فعالان اجتماعی و آگاهان به خوبی به این نکته واقف هستند که شرکت نیروهای مختلف دریک کمپین به معنی تایید کامل همدیگر ویا همکاری گسترده و تنگا تنگ با هم نیست . وقتی یک کارزار اعلام یا مطرح می شود در واقع همه ی نیروهای شرکت کننده درآن در راستای رسیدن به هدف تعیین شده‍ی آن کارزار دریک سلسله کارهای مشترک و پروژه ای با یکدیگر همکاری می کنند . هیچ شخص غیر مغرضی نیروهای شرکت کننده در یک کمپین یا کارزار را فقط به استناد همکاری شان در یک کمپین مشخص همکار و هم پیمان نمی داند . دوستان گرامی امضا کننده‍ی ی این نامه خیلی سطحی نگری می کنند وقتی به این فعالین نسبت همکاری و هم راستایی با مجمع عالی نمایندگان می دهند. در هیچ جا و هیچ پروژه یا موضوعی دیگراثری از همکاری و یا تایید این فعالین با این تشکل و یا دیگر تشکل های دولتی دیده نمی شود . خود فعالین نیز بارها تاکید کرده اند که تنها در راستای هدف تعیین شده یعنی لغو و ابطال طرح استاد شاگرد ی در این کارزار شرکت کرده اند . در این کار فی نفسه هیچ ایراد و اشکالی وجود ندارد . همانطور که مطلعین داخل کشور می دانند سال گذشته گروهی دیگر از فعالان مستقل کارگری در پروژه‍ی جمع آوری طومار امضا برای افزایش حداقل دستمزد ها همکاری و همراهی ( حتا گسترده ای ) با خانه‍ی کارگر و شوراهای اسلامی کار داشتند هیچ کس هم آنها را صرفاٌ و با تکیه برهمکاری دراین پروژه‍ی معین همکار و هم داستان با خانه کارگر و شوراهای اسلامی کار ندانست . خیلی طبیعی است که در عرصه‍ی مبارزات و پروسه‍ی حرکات اجتماعی که ناگذیر عرصه ی آزمون و خطا نیز هست نیروهای مختلف با شدت و ضعف و گستره و عمق های متفاوت با یکدیگر همکاری یا همسویی داشته باشند . این همکاری ها می توانند کوتاه مدت و نانوشته باشند ویا برنامه دار و هدفمند. در بسیاری از حرکات خیابانی این نوع همکاری ها دیده می شود مانند شرکت کارگران آگاه و پیشرو و فعالان کارگری درپاره از تجمعات ، مراسم و راهپیمایی های خانه کارگر به مناسبت هایی چون یکم ماه می و... و استفاده از فرصت ها و یا همکاری هایی دامنه دارتر از یک سری حرکات خیابانی ولی با اهداف معین و تعریف شده که پس از رسیدن به هدف و یا برخورد با مانعی که پس از آن امکان دستیابی به هدف مورد نظر دیگر ناممکن می شود این کار مشترک پایان می یابد . نمونه روشن این نوع کار مشترک در هنگام رخداد حوادث و فجایع طبیعی چون زلزله و سیل و... و غیر آن دیده می شود .
    با اعلام این کارزار در ابتدا تعداد زیادی از فعالان خارج از کشوربا توضیحات بسیاری به زعم خودشان سعی در افشای ماهیت وابسته‍ی مجمع عالی نمایندگان وهشدار به فعالان داخل در همکاری کردن با یک تشکل وابسته به دولت کردند . تو گویی فعالان داخل که خود از نزدیک دست بر آتش دارند ماهیت و وابستگی این نهاد را نمی دانسته و چشم بسته در این کارزار شرکت کرده اند . برای اطلاع این دسته از دوستان باید گفته شود که تلاش و مبارزات کارگران در محیط های کار و میدان واقعی مبارزات، در هر کجای ایران که باشد غالبا در اولین قدمها یا در جریان مبارزه با یکی از این سه تشکل رسمی کارگری ( دولتی و وابسته ) مواجه می شود . فعالینی که در میدان مبارزه هستند وبطور مستقیم با قضایا درگیرند برحسب توازن قوا و شرایط مشخص تصمیم می گیرند که با این تشکل های رسمی چگونه برخورد داشته باشند : با آنها در یک ائتلاف غیر مستقیم و نانوشته وارد شوند و اگر ممکن شود در جاهایی از امکانات یا تریبون آنها استفاده کنند ؛ آنها را ندیده گرفته ازمواجهه با ایشان بپرهیزند ، بایکوت کنند ، طرد و افشا کنند ،   با آنها رقابت یا علیه آنها مبارزه کنند ، از آنها به مراجع رسمی شکایت ببرند و... . تاریخ مبارزات کارگری ایران در سی سال گذشته نمونه های زیادی از همه‍ی این موارد را در خود ثبت کرده است* . در یک مبارزه واقعی و همه جانبه هیچ گاه نمی توان در همه موارد و درهمه ی میدانها با یک فرمول از قبل تنظیم شده و همیشه ثابت وارد شد ومبارزه کرد . ظرافت و ریزه کاری هایی هست که فقط به کمک تجربه و در میدان واقعی مبارزه می توان دید و بر اساس آنها شکل و شیوه و حدود تهاجم و تدافع مبارزه را تعیین کرد . معمولاٌ و در اغلب موارد آن جاهایی که توسط دوستان خارج ازمحیط کار و میدان مبارزه چه داخل و چه خارج از کشور سعی در دخالت و رهنمود دادن شد ه و بر اجرای این رهنمود ها نیز با تکیه بر یک سری اصول کلی و ثابت و فرمول وار اصرار شده است به دلیل عدم اطلاعات کافی و تشخیص نادرست موقعیت ها ، این رهنمود ها نه تنها مفید نبوده که زیان رسان هم بوده اند . این زیان ها گاه در کوتاه مدت خود را نشان داده اند و گاه درمدتهای طولانی و پس از فرو نشست بحران و گرد وخاک ناشی از تند باد حوادث . برای نمونه آیا افت حرکت و پویایی یا به زبانی دیگر ضعیف شدن ، کم کاری و پراکندگی سندیکاهای کارگری را به رغم حضور کثیر و تاکنونی کارگران در میدان مبارزه و وجود مسایل و مشکلات صنفی می توان فقط و فقط به حساب سرکوب و بگیرو ببندهای دولتی گذاشت ؟ بی تدبیری و دخالت های بجا و نابجای نیروهای خارج از محیط ، گاه با حسن نیت و گاه تحت تاثیر منافع و تنگ نظری های گروهی و فردی و نبود دیدگاه ، تشخیص و پیش بینی درست وقایع درهنگامه‍ی افتادن در مسیر سرکوب های ناگزیر چقدر در رسیدن به وضعیت موجود تاثیر گذار بوده است ؟
    به هر حال با ادامه‍ی فعالیت این کارزار و پس از بی اثر ماندن سرزنش ها و هشدارها و محکومیت های فردی متعدد ، سرانجام نه نفر از دوستان خارج کشور در تاریخ ٨ دسامبر ۲۰۱٣ در نامه ای مشترک با تاکید مجدد بر دولتی بودن مجمع عالی نمایندگان به بازگویی پاره ای از مسائل مهم وحیاتی جنبش کارگری می پردازند که از دولتهای پس از جنگ تا کنون گریبانگیر جنبش کارگری بوده و به درستی وحدت عمل و کارزار مشترک حول آنها از ضروریات فوری جنبش کارگری بوده است و تاکید می کنند که: وظیفه‍ی طبقاتی همه کارگران آگاه و فعالان کارگری درهمه بخش ها و حوزه ها بوده و هست که در این راستا با حفظ استقلال طبقاتی و یکپارچگی خود به مبارزه برخیزند . مسایل و مشکلات و نقض ماده یا موادی ازقانون کار که اهمیت آنها از نقض فصل پنجم قانون کار و جایگزینی آن با طرح استاد شاگردی کمتر هم نیست ! این دوستان ضمن سردادن شعارهای بسیار زیبا و تعیین وظایفی برای فعالان که تحقق و اجرای آن ها آرزوی همه‍ی فعالین نیز هست مثل برقراری ارتباط بین مبارزه بر سر موضوع های مختلف گفته شده ، برقراری ارتباط بین مبارزات بخش ها و حوزه های مختلف جنبش کارگری و این که این
مبارزات و فعالیت ها به همبستگی طبقاتی و تشکل یابی بیشتر کارگران بیانجامد و... بطور ضمنی می خواهند این مسئله را القا کنند که چرا فعالین شرکت کننده در کارزار مورد بحث حول این مسایل گفته شده هیچ کارزار و اقدام مشترکی انجام نداده اند !.
       این دوستان در نامه مشترکشان با مغلطه کردن و جابجا کردن معنا و کاربرد واژه های " همکاری " ، " ائتلاف " و " کمپین یا کارزار " نتیجه می گیرند که فعالان مورد نظر با شرکت در این کارزار عملاٌ به همکاری با تشکل های دولتی پرداخته اند و این اقدام آنها در تضاد با منافع و استقلال طبقاتی کارگران است !
    اینجانب بعید می داند که امضا کنندگان تفاوت عمیق بین معنا و کاربرد "ائتلاف" و "کارزار" که یک همکاری مقطعی برنامه دار و هدفمند است را با همکاری کلی عام و بی در وپیکر ندانند ، اما این که چرا آن ها را یکسان به کار می برند و "همکاری عام" را عمدا جایگزین کارزار می کنند خودشان باید پاسخ بدهند . ضمن تاکید بر این که دوستان خارج کشور ( هر چند ادعا داشته باشند که سال هایی را در ایران به کارگری در محیط های صنعتی یا غیره اشتغال داشته اند ) مانند بنده و بسیاری دیگر به هرحال بسیاری از ریزه کاری ها - واقعیت ها و ضروریات روز و کوتاه مدت و حتا میان مدت " مبارزه طبقاتی در جریان " کارگران ایران را نمی دانند و باز هم با تاکید این که محدودیت ها یی برای دوستان و فعالان کارگری داخل کشور وجود دارد که به هرحال تمامی آن ها برای دوستان خارج کشوری قابل گفتن و یا شاید قابل فهم هم نباشد ؛ به این دو دلیل دوستان جنبش در خارج کشور بهتر و شاید لازم است در مسایل و رویدادهایی که چند و چون و ابعاد واقعی آنها به درستی نمی دانند - و متاسفانه گاهی اوقات نمی خواهند که بدانند - تا این اندازه ریز دخالت و قضاوت نداشته باشند . در پایین به نکته هایی اشاره خواهم کرد که نشان می دهد این دوستان همه‍ی واقعیت و جزییات را یا نمی دانند و یا نمی خواهند بدانند !
امضا کنندگان در پایان نوشته خود شش پرسش را مطرح کرده اند که گویا قبلاٌ از خود فعالان کارزار هم پرسیده اند ! برخی از این پرسش ها را بررسی کنیم:
   سئوال اول: " علت عدم همکاری تشکل های مستقل کارگری و دیگر فعالان کارگر با ائتلاف شما چیست " ؟   این سئوالی نیست که از فعالان کارزار پرسیده شود، کسانی که شرکت نکرده اند باید پاسخ بدهند . در بخش دیگر همین سئوال دلیل درست پنداشتن این همکاری از فعالان کارزار پرسیده می شود. اولاٌ باز هم بکار بردن عمدی واژه معنادار و کشدار همکاری به جای واژه " کارزار" و یک عمل مشترک معین و تعریف شده . ثانیاٌ دوستان فعال در کارزار قبلاٌ دلایل خود را برای شرکت اعلام کرده اند چرا باید آنها را مجبور ساخت که دلایل یا توضیحات بیشتری که شاید به هردلیل صلاح هم نمی دانند ارائه دهند . کارزار یک عمل و حرکت اجتماعی با هدف معین و آشکار است و هر کس قضاوت خود را خواهد کرد ، محضر ما هم که دادگاه   تفتیش عقاید نیست ؟!
سئوال دوم : " آیا متهم کردن کسانی که مخالف همکاری با ائتلاف شما هستند به اینکه آنها خاموشی برگزیده اند، بی اطلاع هستند و ترس از سرکوب دوران احمدی نژاد بر آنها غلبه کرده و منفعل شده اند، منصفانه است؟ شما به کسانی این اتهام ها را نسبت دهید که اگر کارنامه فعالیت آنها سنگین تر از کارنامه شما نباشد سبک تر نیز نیست. .لطفا بگویید که در طول سال گذشته، برگ برجسته کارنامه فعالیت شما چه بوده است؟"
    به نظر اینجانب نتیجه و فایده‍ی این سئوال و پاسخ های احتمالی مترتب بر آن فقط خراب کردن فضای موجود و ایجاد بدگمانی های باز هم بیشتری است که زمینه‍ی همکاری و اتحاد عمل هایی آتی را هر چه کم رنگ تر خواهد کرد .چه کسی یا کسانی و جریانی از این نتیجه منتفع می شود ؟
    چه کسی این خط کش و میزان را به دست سئوال کنندگان ( امضا کنندگان نامه ) داده است که به سنگین و سبک کردن کارنامه های دیگران بپردازند ؟ و بدتر از همه بپرسند در یک سال گذشته چه کرده اید ؟! عجیب است! این استطنتاق پلیسی است یا سئوال طبقاتی کارگری ؟!
سئوال چهارم – پارگراف اول این سئوال در واقع کلی گویی هایی است که به وضوح نشان از بی اطلاعی نوسیندگان آن از وضعیت موجود دارد . بی اطلاعی از وضعیت موجود جای تعجب و انتقاد ندارد . آنچه عجیب و قابل انتقاد است این است که کسانی که تا این حد کم اطلاع هستند چگونه این طور با قطعیت حکم می دهند . همین سندیکاهای مستقلی که شما از آن ها نام می برید با شروع کار دولت جدید برای وزیر کار و رئیس جمهور با ادبیات ویژه ی خود وذکر عنوان رسمی آن ها نامه نوشتند ، کسی می تواند به دلیل نگارش این نامه ها ، این تشکل ها را همکار دولت و دولتی بداند؟ . در ادامه ی این پاراگراف آمده است : " در همین روزهای گذشته نیز شاهد همکاری مشترک تعدادی از کارگران وفعالین کارگری مستقل دربرپایی تجمع اعتراضی برای افزایش حداقل دستمزد و علیه طرح های ضدکارگری رژیم، از جمله همین   طرح استاد شاگردی بوده ایم.". عزیزان با کمال تاسف باید گفت تجمع مورد نظر شما اولاٌ در بهترین و خوشبینانه ترین تخمین بیش از ۵۰ نفر را شامل نمی شد . سازمان دهندگان آن هم هماهنگ کنندگان طومار امضا ( به گفته‍ی خودشان ٣۰ الی ۴۰ هزار امضا ) برای اعتراض به حداقل دستمزد بوده است و همگان می دانند که این هماهنگ کنندگان ( اتحادیه آزاد ...) امضا های این طومار را در یک همکاری تنگاتنگ با اعضای کانون شوراهای اسلامی کار و خانه‍ی کارگر تهیه کرده اند ! بهتر است یاد آور شویم برای افزایش دستمزد همگان آمادگی امضای طومار را دارند و کسی از امضا گزاردن دریغ ندارد.اما روز میدان برای پیگیری مطالبات امضا شده چند نفر حضور پیدا می کنند؟ . تهیه طومار امضا برای افزایش دستمزد سازمانگری و تلاش برای ایجاد تشکل محسوب نمی شود . بهترین دلیل و شاهد این گفته همین تجمع اخیر است . از آن جمعیت ٣۰ الی ۴۰ هزار امضا کننده فقط حدود ٣۰ یا ۴۰ نفر برای تجمع اعتراضی مذکور گرد آمده بودند . این است نتیجه همکاری مشترک تعدادی از.... ؟ آن هم برای "موضوع هایی چون افزایش حداقل دستمزد، طرح های ضد کارگری رژیم و همین طرح استاد شاگردی" ! در ادامه همین سئوال : " در این رابطه پرسش ما از شما این است که شما با کدام استدلال، همکاری با رهبران یک تشکل وابسته به حکومت را به همکاری با دیگر فعالین مستقل کارگری ترجیح داده اید؟" ؟ دوستان گرامی واقع بین باشید ؛ کدام تشکل های مستقل ؟ و چند نفر نیرو ؟ این تشکل های مستقل مورد نظر شما و فعالین کارگری مستقل اگر ظرفیت و توان ( مهمتر از همه دیدگاه ) کار مشترک داشتند دست کم در مورد همان تجمعی که در بالا به آن اشاره شد وضع بهتری داشتند ویا در چند سال گذشته در مورد روز جهانی کارگر و مراسم آن که بیشترین وحدت نظرحول آن می تواند وجود داشته باشد کاری و حرکتی صورت می دادند . دریغ از یک بیانیه مشترک ! خیلی خیلی از گفتن این حرفها و نوشتن این جملات متاسف هستم . نه برای شما که برای وضعیت موجود جنبش. من هم مثل شما آرزو داشتم و دارم که تشکل های مستقل کارگری متعددی به وجود آمده بودند و فعالیت می کردند . من هم آرزو مندم که جشن اول ماه مه هرچه با شکوهتر در مجامع کارگری تهران و دیگر نقاط برگزار شود و من و شما هم در آنجا حضور داشته باشیم اما وضعیت موجود چیز دیگریست و با آرزوهای من و شما خیلی فاصله دارد . من و شما و دیگر فعالین خارج و داخل کشور ابتدا باید وضعیت تلخ وواقعیت موجود و ضعیف بودن نیروهای جنبش کارگری را ببینم و بپذیریم و بعد برای بیرون رفتن از این وضعیت چاره جویی و اقدام کنیم ،اگر بتوانیم . رشد یافتگی ، سطح و توان واقعی جنبش کارگری را نه از اطلاعیه ها و بیانیه های ( اغراق آمیز) گروه ها و تشکل های چند ده نفری که از پراتیک واقعی نیروهای کارگری و دست آوردهای آنها باید سنجید .
سئوال ششم : "اسامی کامل اعضای کمیته راهبری ائتلاف شما علنی نشده است.چرا؟ پیشنهاد ما این است که شما اسامی همه اعضای کمیته راهبری را با ذکر سوابق فعالیت های کارگری آنها منتشر کنید. تاهمگان... " . دوستان گرامی این دیگر ناشی از بی اطلاعی منابع خبری شماست . در گزارش صفحه کارگری روزنامه‍ی آرمان شنبه ۲٣ شهریور ۱٣۹۲ همه این اطلاعاتی که شما خواسته اید موجود است .

*گزارش های کارگری منتشر شده در سی سال گذشته گواهی این مدعاست.