پیامی به چپ‌هایِ اروپا و جهان - اخبار روز

نظرات دیگران
  
    از : peerooz

عنوان : تشکر
جناب کیا,
ممنون از صرف وقت و بیان منظور از فرضیه قوی سیاه. منظور از این گفتگو این بود که هر کدام از ۳۵۹ گروه من جمله مارکس - لنینی ها احتمالا نه تنها امید به قوی سیاه خود دارند بلکه مطمئن اند که راه آنها راه حق است. مقاله اخیر جناب نادر تیف در باره آنارشیسم در همین سایت اخبار روز نمونه خوبی ست.
۶۰٣۱۴ - تاریخ انتشار : ۱۴ بهمن ۱٣۹۲       

    از : کیا

عنوان : به پیروز عزیز
تئوری نسیم طالب:در پایین،
با مارکسیم لنینیسم برخوردی ندارد!

رودادی که با احتمال کم قابل پیش بینی‌ است و اتفاق می‌‌افتد.

ما در فیزیک ماکروسکپی""اجسام بزرگ" و فیزیک میکروسکپی "اجسام کوچک" دو گانگی‌ میبینیم.

اولی تحت فرمولهای مشخص دقیقا قابل پیشبینی‌ است و دومی با احتمالات.

جواب اینشتین به دومی "با جمله بندی من" این است:

در آنجا هم قوانین دقیق هستند ولی‌ ما توانایی اندازگیری فاکتورها را نداریم.

اقتصاد و جامعه طبق قوانین نسبتا دقیق و قابل پیشبینی‌ پیش میروند ولی‌ سیاست و پلتیک شاید به خاطر زیادی فاکتورهای مؤثرش احتمالی‌ شوند!

نسیم طالب در تشریح تئوری خود می گوید:

"قوی سیاه من رویدادی است که سه خاصیت دارد،اول: احتمال وقوع آن، بر اساس دانش پیشینی، بسیار پایین است. دوم: هر چند احتمال وقوع آن پایین است، وقتی که اتفاق می افتد تاثیری گسترده و عظیم بر جای می گذارد و خاصیت سوم: مردم آمدن آن را قبل از وقوع نمی بینند، اما پس از وقوع، هر کسی می تواند بگوید که آمدنش را دیده است. بنابراین با نگاه به آینده، پدیده قوی سیاه غیرقابل پیش بینی است، اما با نگاه به گذشته قابل پیش بینی بوده است."
۶۰٣۰۹ - تاریخ انتشار : ۱۴ بهمن ۱٣۹۲       

    از : peerooz

عنوان : معجزه Black Swan
جناب کیا,
امید که فرضیه شما درست بوده و سرانجام این جویبارها بهم پیوسته و رود عظیم گذشته را حیاتی دیگر ببخشند. معهذا با توجه به رویدادها ی اخیر, بیشتر محتمل است که این رود عظیم نیمه قرن بیستم, دارد به دلتای خود نزدیک میشود تا سرانجام در اقیانوس محو گردد, که چنین مباد. شاید هم معجزه ای رخ دهد. امروزه میتوان به گونه ای دیگر به معجزه باور داشت و آن فرضیه قوی سیاه و بروز اتفاقات بسیار نادریست که کسی انتظار وقوع آنها ندارد و قابل پیش بینی نیستند. این فرضیه را نسیم طالب در سال ۲۰۰۱ در کتاب The Black Swan معرفی کرد. همانطور که احتمالا میدانید ایشان متولد لبنان و دانشمند لبنانی آمریکایی و متخصص دانش آمار و احتمالات میباشند.
۶۰٣۰۰ - تاریخ انتشار : ۱٣ بهمن ۱٣۹۲       

    از : masoud memar

عنوان : چپ نه زاده میشود و نه از بین میرود بلکه حضور ماهیتی و دائمی دارد
تعاریف و جایگاه طبقاتی را نمیتوان بشکل نظری تولید کرد و سپس در بین طبقات واقعأ موجود در جامعه بدنبال نیروهائی رفت که بطریقی این تعاریف را در آنها گنجاند. من با اینکه نظر متفاوتی دارم وارد بحث در باره تعاریف کلاسیک از طبقات مختلف و همچنین ساختار نظام ها بر فرمل های کلاسیک از کمون های اولیه تا کمونیسم نمیشوم چون جایش اینجا نیست و مطلب را به بیراهه میکشاند.
مفهوم بیعدالتی ریشه در مضمون آن دارد یعنی پایمال شدن حق واقعی. در یک جامعه باید نقش واقعی طبقات مذکور را در تولید و ایجاد ثروت مورد بررسی قرار داد. اگر در کوبای ۱۹۵۹ کشاورزان نیشکر و تنباکو سهم اساسی را در ایجاد ثروت داشتند نقش پرولتاریا در فرانسه قرن ۱۹ در معادن زغال سنگ و در دوران روم باستان با آوارگان بدون وطن از طریق بیگاری ٫ سهم اساسی در ایجاد ثروت بود. در ایران امروز نیز با توجه به منابع اصلی ثروت ( نفت و مواد خام ) که نیازی به تولیدش نیست بلکه باید این گنج را استخراج کرد و روی این ثروت بادآورده کار کرد ٫ دیگرچه نیروهائی سهم واقعی تولید ثروت را دارند و بسته به میزان سهمشان جزو مولدین ثروت و نیروهای تحت ستم محسوب میشوند حال در فرملبندی ما بگنجد یا نگنجد.
مفهوم چپ برای من دفاع از عدالتخواهی است نه نماینده یک طبقه تعریف شده. حال این بیعدالتی روی کارگر باشد یا کشاورز در عرصه اجتماعی هم روی معلم باشد یا دانشجو روی یک قوم باشد یا یک مذهب ٫ چپ در مقابل بیعدالتی مفهوم پیدا میکند نه کلیشه ای ٫ برای نمونه نقش چپ در زمانی که یک اقلیت مذهبی تحت ستم است دفاع از حق پایمال شده است نه بررسی خود مذهب ٫ چون مسلمأ با حکومت کلیسا مخالف خواهد بود در عین حال از حقوق پایمال شده مسیحیان در ایران امروز دفاع خواهد کرد.
توجه به مسائل بین المللی و اتحاد عمل نیروهای مختلف تحت ستم در جهان میتواند جلوی یکه تازی تمامیتخواهان را سد کند و این همکاری را به ضرورت مبدل کند جوامع اروپائی بنظر من در این روند سهم بیشتری را خواهند داشت چون فرهنگ همکاری و ثمردهی آن در جامعه نهادینه شده است. برای مثال مدل پورشه در آلمان یک مدل گذراست و بدون دستاورد پایدار اما نشست جمعی اتحادیه کارگری در اپل آلمان با توجه به وضعیت غیر قابل نجات اپل و اخراج وسیع کارگران وارد فاز جدیدی در انباشت سرمایه شد و ایجاد بانک اپل از طریق اتحادیه ٫ سد وام دهی جنرال موتور گردید که میزان سود دهی برای وام ٫ اپل را به دور باطل ورشکستگی میانداخت ٫ مشابه این نوع اقدامات در آمریکای لاتین و اروپا ٫ چپ را با فرایندهای نو در عرصه جهانی معرفی خواهد کرد. دفاع از مالکیت عمومی بر منابع و سرمایه های طبیعی (غیر تولیدی ) و کنترل عمومی و توزیع برابرثروت عمومی نیز بر عهده چپ میباشد.
۶۰۲۹٨ - تاریخ انتشار : ۱٣ بهمن ۱٣۹۲       

    از : کیا

عنوان : چرا سوسیالیست‌ها "چپها" انسجام سرمایه داران را ندارند؟!
سوالیست که مرتب به شکل‌های متفاوت عنوان میشود و من دوست دارم با اجازه رفقا جوابی به آن بدهم.

سوسیالیسم یک پروژه در حال ساخت است در مقابل سرمایه داری که ساختش تمام شده‌ است و دوران پیری را میگذراند.

سوسیالیسم در تکامل خود در نقاط مختلف تحت شرایط مادی و عینی آن منطقه پیش میرود و برای رسیدن به هدف راه‌ها و امکانات متفاوتی را میپیماید که اینجا و آنجا کمی‌ فرق دارد.

طبیعتاً دست به آزمایش‌هایی هم میزند که ریسک شکست دارد "اتحاد شوروی"

و یا کامل نیست"چین" .

اختلافات در چپ طبیعی‌ است ولی‌ ابدی نیست .
خلاصه این راهی‌ سنگلاخ است که به مردان قوی نیاز دارد.
۶۰۲۹۷ - تاریخ انتشار : ۱٣ بهمن ۱٣۹۲       

    از : peerooz

عنوان : منظور من از کعبه و بتخانه توئی تو - منظور توئی کعبه و بتخانه بهانه
جناب گویا,
مجددا ممنون از اطلاع رسانی.البته هر کلمه ای در لغتنامه ها معنی تعریف شده ای دارد که الزاما مورد قبول همگی نیست. منظور از اصرار من در مشخص ساختن تعریف " پرولتاریا " و یا " کارگر " بعنوان جنبشی ست که بتواند در برابر زیاده خواهی " سرمایه داری " بویژه " امپراتوری کورپوریشن ها " ایستادگی کند. به این مساله میتوان از ۳۶۰ زاویه نگریست. متاسفانه " سرمایه داری" فقط از یک زاویه و ۹۹ در صد بقیه از ۳۵۹ زاویه به این مساله میپردازد و هر گروه " چپ " گروه بغلی را راست افراطی و بدتر از " سرمایه دار" میداند. نگاهی به گفتگوی " چپ کیست ؟ " در همین سایت برای نمونه کافیست. با این تشتت آرا چگونه میتوان امیدوار بود که ۹۹ در صد بجایی برسد مگر آنکه از جزئیات بگذرد و بر کلیات توافق کند, چه این کلیات تحت عنوان " پرولتاریا " باشد و یا هر عنوان دیگر. و میدانیم که " پرولتاریا " بمعنی کلاسیک کمونیستی خود - با وجود انقلابات وسیع و تقریبا جهان گیر- امروزه بنظر من منزوی و حالت دفاعی بخود گرفته است. موفق باشید
۶۰۲٨۲ - تاریخ انتشار : ۱۲ بهمن ۱٣۹۲       

    از : خسرو صدری

عنوان : چپ ایرانی و اعتماد به نفس
سه سال پیش، انتشارنتایج تحقیقات آماری روانشناس بریتانیایی Satoshi Kanazawa، خشم محافل راست آلمان را برانگیخت. مطابق این تحقیقات "چپ" ها ازضریب هوشی بیشتری نسبت به طرفداران سرمایه داری و محافظه کاران برخوردارند. بحث در این باره را می توانید دراین آدرس ، به آلمانی مطالعه کنید: http://scienceblogs.de/zoonpolitikon/۲۰۱۰/۰۳/۱۹/warum-linke-und-atheisten-intelligenter-sind-und-weniger-fremdgehen-oder-die-wundersame-welt-des-satoshi-kanazawa/

ضرب المثلی می گویند "خودستایی بوی بد درد". از این رو انتشار چنین مطالبی در اینجا،یعنی تارنمای چپ ها، شاید موجب دلخوری دوستانی شود که با گرایشی دیگر مطالب این سایت را دنبال می کنند. منظور من هم البته یادآوری این حقیقت به آن دسته از سرشناسان چپ کشورمان بود که در دوران یکه تازی سرمایه داری به مرض از دست دادن اعتماد به نفس دچار شده اند.
۶۰۲۷۵ - تاریخ انتشار : ۱۲ بهمن ۱٣۹۲       

    از : کیا

عنوان : اعجوبه ما عجوزه نیست!
پیروز جا
ن "پرولتاریا" مفهومی تعریف شده و مشخصی‌ است.

خیلی‌ ساده :

هر اجتماعی "از کمون ...تا سوسیالیست" برای ادامه حیات به تولید محتاج است.

برای تولید اکترهایی"کارگر، سرمایه دار ،کارمندان ،بردهها ،دهقانان...." در کار هستند و ابزاری.

تولید نهایی به نسبت مالکیت در ابزار تولید "برده ،زمین،ماشین آلات ...کارخانه"

تقسیم میشود.

پرولتاریا اعضایش را در تولید صنعتی‌ از تمام افرادی که در تولید سهیم هستند و مالک نیستند"انتخاب می‌کند و یا به وجود میاورد ،"

این افراد از کارگر ساده تا کارمندان و مهندسان و... تشکیل میشوند.

این هم سعی‌ من امیوارم رفقای متخصص در اینمرد بنگارند.
۶۰۲۷۴ - تاریخ انتشار : ۱۲ بهمن ۱٣۹۲       

    از : peerooz

عنوان : دید گفتارش فساد انگیخته
سرکار و یا جناب مینایی,
گمان دارم که با همه تقلا, گفتارم فساد انگیخته و موجب سوء تفاهم شده است. منظور من آن بود که به عمل کار بر آید به سخن دانی نیست. از تمام فرمایشات ایشان نکته ای که توجه مرا جلب کرد سعی در تعریف " پرولتاریا " بود و اینکه پرولتاریا کیست؟ زیرا برای اجرای تمام این فرمایشات قسنگ باید کسی آستین بالا زده و آنها را به مرحله عمل در آورد و بزعم ایشان, این کس پرولتاریاست.
در غیر این صورت, یعنی بدون تعریف و تشکیل پرولتاری موثر, بقیه فرمایشات ایشان " حرف مفت " است. و سرکار عالی در جواب فرمودید که بنده سوراخ دعا را گم کرده ام. بنده هم عر ض کردم که سوراخ درست کدام است که ما در آینده دچار اشتباه نشویم. از این سوء تفاهم عذر میخواهم و جهت حسن ختام چند خط از قطعه زیبای خانم پروین اعتصامی را تقدیم مینمایم:

بس گره بگشوده‌ای، از هر قبیل - این گره را نیز بگشا، ای جلیل
این دعا میکرد و می‌پیمود راه - ناگه افتادش به پیش پا، نگاه
دید گفتارش فساد انگیخته - وان گره بگشوده، گندم ریخته
بانگ بر زد، کای خدای دادگر - چون تو دانائی، نمیداند مگر
سالها نرد خدائی باختی - این گره را زان گره نشناختی
این چه کار است، ای خدای شهر و ده - فرقها بود این گره را زان گره
چون نمی‌بیند، چو تو بیننده‌ای - کاین گره را برگشاید، بنده‌ای
تا که بر دست تو دادم کار را - ناشتا بگذاشتی بیمار را
هر چه در غربال دیدی، بیختی - هم عسل، هم شوربا را ریختی
من ترا کی گفتم، ای یار عزیز - کاین گره بگشای و گندم را بریز
ابلهی کردم که گفتم، ای خدای - گر توانی این گره را برگشای
آن گره را چون نیارستی گشود - این گره بگشودنت، دیگر چه بود
من خداوندی ندیدم زین نمط - یک گره بگشودی و آنهم غلط
۶۰۲۶۹ - تاریخ انتشار : ۱۲ بهمن ۱٣۹۲       

    از : خسرو صدری

عنوان : به دوست عزیز آقای مسعود راد
با علاقه والتزامی که درشما به حقوق بشر و اعلامیه هایش دیده می شود، بخاطرآلام و مصائبی که جنایات آمریکا و اسرائیل بدون وقفه به مردم بیچاره گوشه و کنار جهان وارد می کنند، احتمالا مانند همه وجدان های بیدار آرزو می کنید که زمین دهان باز می کرد و همه این هیولاهای بشر نما را یک جا می بلعید. مطمئن هستم که شما نیزاعتراض و نارضایتی خود را درمقابل این ماشین های آدمکشی ، نشان داده و می دهید.
بدون شک با دیدن اختلاف طبقاتی روبه تزاید در کشورهای پیشرفته(به آمارتمرکز ثروت و تجمع فقردرآمریکا و دیگر کشورهای سرمایه داری مراجعه کنید)و با دیدن چند میلیارد بشر بی نان و حقوق در سراسرجهان، شما هم مثل همه انسان های هنوز مسخ نشده ، با امید الغای سیستم سرمایه داری و رهایی بشریت و حقوقش از چنگال برده داران نوین ، هرچه در توان دارید بکار می برید تا شاید اگر نه خود بلکه فرزندانتان جهانی در صلح و بدون تبعیض را تجربه کنند. پس به همایش بشردوستان واقعی خوش آمدید.
۶۰۲۶۷ - تاریخ انتشار : ۱۲ بهمن ۱٣۹۲       

    از : م مینایی

عنوان : به راه بادیه رفتن...
پیروز عزیز
استعداد شگرف ِ ما، در پیچاندن موضوع و غلبه دادن حاشیه بر متن، به قصد اظهار فضل و نشان دان گستره‌یِ دانش ِ‌مان، در کلّ حوزه‌های ِ عقلی و نقلی و زمینی و سماوی و ... نه تنها کمکی به واکاوی موضوعات مبتلابه نمی‌کند بلکه جان ِ شیفته‌ی ِ عقل و منطق را به بند می‌کشد و زبان ِ طعنه‌زنِ شوخ و شنگ را می‌گشاید. فزون بر این،گویا با تاسف، حکایت ِ عنب و اوزوم و انگور در میان روشنفکران ِ ما همچنان باقی خواهد بود تا مگر دستی زغیب برآید و نقطه‌یِ پایانی بر سرگشتگی ما بگذارد. ببینید آنچه من از نوشته‌ی ِ لینرا دستگیرم شد این است که بالاخره لازم است چپ اروپایی تکانی به خود بدهد و جاندارتر و فعالتر واردصحنه بشود. با خودم گفتم خب این که حکایت خود ماست. بنظرم رسید که ما هم لازم است تکان اساسی به خود بدهیم و ببینیم چکار می‌توانیم بکنیم. من مایلم همه‌یِ دوستان تا حد ممکن ایجابی وارد بحث بشوند و گمان می‌کنم با تعیین کردن ِ نقطه‌ی ِ عزیمت تبادل نظر به این ترتیب که « کار ِجهان عموماُ، و میهن‌ِ مان خصوصاُ، به سامان نیست» موافق باشند. مشکل از این به بعد ظاهر می‌شود. اینجاست که عده‌ای طلبکارانه با ردیفی کردن شکست ها، مشکلات و نارساییها، چنان آواری از سوالات را بر سر مخاطبین فرضی نازل می‌کنند که اصل قضیه فراموش می‌شود. اینجا بود که گفتم لطفاُ مدعیان چپ، یعنی کسانی که فکر می‌کنند قادرند جهان را به سامان کنند، بحث های ِ بی انتهایِ آکادمیک را کناری بگذارند و به موضوعات روز و بلافصل در جهت همگرایی و دخالتگری فعالانه بپردازند. لازم به توضیح است که انتظار فعالین داخل از دوستان خارج این نیست که فی المثل حالا که اعتصاب در فلان نقطه کشور جریان دارد سوار هواپیما شوند و خودشان را به صحنه‌ی ِ کار و پیکار واقعی و عینی برسانند نه! همین اینکه در حوزه‌یِ فعالیت ذهنی خودشان را به سامان کنند و کمک به ارتقای ِ دانش نظری بکنند و تجربیات مبارزاتی خود را صادقانه در اختیار داخل قرار دهند کافی است. مگر ما چه انتظاری می‌توانیم از نوام چامسکی یا ژیژک و مایکل آلبرایت و یا چپّهای ِ اروپا و آمریکا و ... داشته باشیم. غیر از این است که نظرات آنان را انضمامی می‌کنیم به شرایط میهن مان و مبارزات عینی جاری؟ خب با این اوصاف انتظار ما از دوستانی که در خارج هستند این است که چون از این محیط برخاسته‌اند و پرورده‌یِ این محیط‌اند بتوانند ملموس‌تر تحلیل کنند.از عزیزانی که از ما بزرگترند شنیده‌ام که زمانی عینک و سبیل و شلوار خاکی نماد چپ بوده و ضدیت با لیبرال‌ها و نمودهایِ دمکراسی بورژوایی شعارشان؛ حالا واقعاً با آن شکل و شمایل نمی‌شود خود را چپ شناساند. الان باید حرفی برای گفتن در محیط‌هایِ کار و تحصیل و ... داشت. در رابطه با مسئله‌یِ ملی باید دخالتگری کرد و گرنه چپ در حاشیه قرار می‌گیرد. بسیار خوب! می‌رسم به اصل مطلب و آن داشتن تریبون است. وقتی یک فعالی دارد دخالتگری می‌کند به چه نامی باید حرف بزند؟ به نظرم باید چپ بتواند یک تریبون عمومی با نام و نشان مشخص ایجاد کند تا فعالیت‌ها هرز نرود و با خارج شدن فرد از صحنه نگوییم نقطه سر خط! خلاصه آنانکه می‌خواهند بنایی رفیع بنا کنند که از باد و باران گزند نیابد لطف کنند تا زمانیکه مصالح کافی و نقشه‌ی ِ درست و حسابی تهیه نکرده‌اند اجازه بدهند تا روزی که به عمارت نوساز نقل مکان می کنیم ، توی ِ این کلبه ها و ساختمان‌های ِ نیمه ویران ِ خودمان که حداقل در سرما و گرما جان‌پناه‌مان هستند زندگی کنیم تا مردم نگویند بی‌خانمان‌هایِ سرگردان!
۶۰۲۶۴ - تاریخ انتشار : ۱۲ بهمن ۱٣۹۲       

    از : مسعود راد

عنوان : وظیفه روشنفکر متعهد نشر و گسترش مفاد اعلامیه جهانی حقوق بشر و دفاع از آن در مقابل قدرت حکومتهاست
چندی پیش مقاله ای خواندم از کشیش معتبری که آوانگارد شده بود. او معتقد بود که کلیسا دیگر نمی تواند تکامل را در پروسه آفرینش انکار کند و می بایستی مدل جدیدی از نظریه آفرینش ارائه دهد که تکامل را نیز در بر بگیرد. در پایان هم نتیجه گیری کرده بود که چون علم هنوز نمی تواند عدم وجود خدا را ثابت کند، جای کار برای کلیسا هنوز باقی مانده است. یعنی تعریف جدیدی از خدا و مذهب ارائه شود که مردم پسند باشد.

آلآن هم به نظر میرسد رفقا به نتیجه مشابهی رسیده اند. اینکه واقعیتهای روز را دیگر نمی توان کتمان کرد و باید به ایده های غیرعملی، چهره ای امروزی داد. یعنی می شود تعریف جدیدی از پرولتاریا ارائه داد ولی همان لباس قدیمی را به تن آنها کرد.

خوشبختانه امروزه با پیشرفت تکنولوژی ارتباطات، مردم بیشتری با نحوه زندگی سایر ملتها آشنا شده اند و مطالبات شان از تعریف جدیدی برای خدا و دمکراسی و پرولتاریا فراتر رفته است. امروزه مردم بیشتری با حقوق انسانی خود آشنا شده اند و تعریف روشنتر و وسیعتری از آزادی دارند.

امروزه مردم در کشورهای عقب مانده (افتاده، نگهداشته شده) به وضوح می بینند اخلاقیات در کشورهایی که مذهبی نیستند، اما حقوق بشر در آنها رعایت می شود بیشتر از کشورهایی است که مذهب در آنها دست بالا را دارد. امروز می بینند که رفاه اقتصادی و اجتماعی، آزادی بیان، حق تجمع و اعتراض، و عدم تبعیض و برابری انسانها در کشورهایی که داعیه کمونیستی ندارند اما حقوق بشر در آنها رعایت می شود بسیار فراگیر تر است.

به قول خانم دکتر وفا سلطان تحلیلگر سوری، درگیری امروز، برخورد بین مذاهب یا تمدنها نیست. برخورد بین دو عصر است. عصر نوین آزادی، و عصر دیکتاتوری کهن.

برای روشنفکر مستقل، قدرت همیشه مظهر فساد و بهره کشی از دیگران است. اعلامیه جهانی حقوق بشر سندی است که حکومتها را متعهد میکند قدرت خود را برای تحقق برابری، رفاه و آزادی انسانها صرف کنند. امروزه مردم به احزاب و گروههای سیاسی روی میاورند که بهترین مسیرهای رسیدن به این هدفها را در چهارچوب اعلامیه جهانی حقوق بشر مطرح کنند.

از این رو وظیفه روشنفکر مستقل نشر و گسترش مفاد اعلامیه جهانی حقوق بشر و دفاع از آن در مقابل قدرت حکومتهاست. روشنفکر متعهد بخصوص مسئول است در مقابل ایده های عصر کهن که حالا در قالب کلمات جذاب و امروزی ارائه می شوند، اما کماکان جامعه را بخش بندی می کنند و در مقابل هم می اندازند بایستد و از حقوق عمومی دفاع کند.
۶۰۲۵۱ - تاریخ انتشار : ۱۱ بهمن ۱٣۹۲       

    از : عیسی صفا

عنوان : مارکس لنین
این سخنرانی نشان می دهد که کمونیست ها در چارچوب افکار مارکس و لنین می توانند پدیده های نوین سرمایه داری را توضیح داده و راه حل مبارزاتی ارایه دهند. این سخنرانی گوشه کوچکی از این توانایی است. در حالیکه بال دیگر چپ یعنی سوسیال دمکراسی تنها به شرکت در اداره امور سرمایه داری فکر می کند و چشم بر نابودی بشریت به وسیله سرمایه داری بسته است. چپ آمریکای لاتین را مقایسه کنید با سازمانهایی نظیر سازمان فداییان اکثریت که برای مرزبندی با کمونیست ها به زرداخانه سرمایه داری در دوران جنگ زرد علاقه مند شده و ارث خود می داند.
۶۰۲۴۶ - تاریخ انتشار : ۱۱ بهمن ۱٣۹۲       

    از : peerooz

عنوان : که این عجوزه عروس هزار داماد است
جناب کیا,
ظاهرا عیب اززبان الکن من است که بار ها حتی با کمک از پیر خرابات هم قادر به ادای منظور خود نبوده ام. بنده میخواهم عر ض کنم که نه تنها شما یکی از هزاران بدل دامادهای این عجوزه اید بلکه هزاران بدل داماد های " کمونیست " و " سوسیالیست " و " چپ " های دیگر که بنا بفرموده جناب مینایی هر روز بر تعداد آنها اضافه میشود نیز هرکدام به تنهایی خواهان وصالند. خیلی ها هم هنوز میخواهند همه اینها را زیر پرچم " پرولتاریا " در آورند و من هنوز نمیدانم که این " پرولتاریای آرمانی " چه کسانی را در بر میگیرد.

" شنیده ام " که مارکس انتظار قیام " پرولتاریای چکشی " در بریتانیا را داشت و در عوض " پرولتاریای داسی " از روسیه و چین و کوبا و ویتنام سر بر آورد و پرولتاریا, داس و چکشی شد. تاکنون این پرولتاریا قادر به کوبیدن سرمایه داری نبوده و در پی یار گیری از هزاران داماد است. سوال من این بوده و هست که " چپ " - که بنظرم امروز باید آنرا به افراد مخالف امپراتوری کورپوریشن ها اطلاق کرد - تحت کدام نام و با شرکت کدام داماد ها میخواهد این وظیفه را به انجام برساند؟ کاش میتوانستم از این ساده تر بنویسم.
۶۰۲۴۲ - تاریخ انتشار : ۱۱ بهمن ۱٣۹۲       

    از : کیا

عنوان : پیروز عزیزم!
ما داماد‌های بی‌ عروس به دخیل بستن ادامه میدهیم!

نمیدانم چرا نوشتهای شما به دلم می‌نشیند.
۶۰۲٣۵ - تاریخ انتشار : ۱۱ بهمن ۱٣۹۲       

    از : peerooz

عنوان : " که وعظ بی عملان واجب است نشنیدن "
سرکار خانم و یا آقای مینایی,
فرمودید خروار ها نوشته در خصوص ِ « پرولتر چیست، پرولتاریا کیست؟»؛« سوسیالیسم چیست، سوسیالیست کیست؟»و ... موجود است و بی‌تردید پیوسته از سویِ آکادمسین‌ها به آن مجموعه اضافه خواهد شد.

ممکن است بفرمائید که فایده عملی این نوشته ها چیست؟ امروزه مهمترین خطری که بشریت و سلامت محیط زیست را تهدید میکند حرص کور و لجام گسیخته " سرمایه داری" ست که بدون خروار ها نوشته به پیشرفت خود ادامه میدهد و امید " چپ " در آنست که روزی " پرولتایا " به مقابله بر خواهد خواست. ممکن است از بین این خروارها نوشته یک تعریف عملی بدرد از " پرولتاریا " را معرفی بفرمائید و یا ما هنوز باید به این منجی که " بی‌تردید پیوسته از سویِ آکادمسین‌ها به آن مجموعه اضافه خواهد شد" شب و روز دخیل ببندیم؟
۶۰۲٣٣ - تاریخ انتشار : ۱۱ بهمن ۱٣۹۲       

    از : م مینایی

عنوان : سوراخ دعا را گم نکنیم
مباحثی هستند که دارند کم‌کم اسکولاستیکی می‌شوند و لاجرم موجب غلبه‌یِ حاشیه بر متن. لطفاً پیام اصلی نوشته را با پیش کشیدن مباحث ظاهراً بی‌انتهایِ آکادمیک، گم و گور نکنید. خروار ها نوشته در خصوص ِ « پرولتر چیست، پرولتاریا کیست؟»؛« سوسیالیسم چیست، سوسیالیست کیست؟»و ... موجود است و بی‌تردید پیوسته از سویِ آکادمسین‌ها به آن مجموعه اضافه خواهد شد. اما از آنجا که دوصد گفته چون نیم کردار نیست شما لطفاً هر تعریفی از پرولتر و سوسیالیسم و ... دارید طبق همان باور سازماندهی کنید و دخالتگری...
۶۰۲۲۹ - تاریخ انتشار : ۱۱ بهمن ۱٣۹۲       

    از : peerooz

عنوان : آلوارو گارسیا لینِرا, استاد ریاضییات و جامعه شناسی ، علوم سیاسی و علوم ارتباطات و معاون ریاست جمهوری
جناب کیا,
ممنون از اطلاع رسانی. اکنون که استاد ریاضییات و جامعه شناسی ، علوم سیاسی و علوم ارتباطات و معاون ریاست جمهوری و " زحمتکشان، یقه سفیدها، معلمان، پژوهشگران، تحلیل‌گران " و " کارگران متخصص و تکنسینها و حتی مهندسان " به خیل " پرولتاریا " پیوسته اند و صاحبنظران کامنت گذار از طیف های مختلف نیز ظاهرا نظر مساعد داده اند, تنها کار باقیمانده آنست که چند " گروهک " " کارگر کمکی‌ بنا!" و دهقانان انقلاب روسیه و یکی دو " گروهک " دیگر را نیز تشویق به پیوستن نمائیم و پیروزی را جشن بگیریم.

بدل داماد گفت اصل قضییه که منم راضیم فقط میماند رضایت عروس خانم!
۶۰۲۲۰ - تاریخ انتشار : ۱۰ بهمن ۱٣۹۲       

    از : عیسی صفا

عنوان : دمکراسی فسیل شده
از جهات مختلف می توان این سخنرانی را مورد توجه قرار داد. مفهوم عمیق دمکراسی و مرزبندی با دمکراسی فسیل شده مطلب جالبی است و همچنین مساله رابطه نوین با طبیعت.
۶۰۲۱۶ - تاریخ انتشار : ۱۰ بهمن ۱٣۹۲       

    از : سینا صدرالعلما

عنوان : استاد ریاضی
آقای Álvaro García Linera ( آلوارو گارسیا لینِرا ) متولد ۱۹۶۲ میلادی فارغ التحصیل رشته ریاضی از دانشگاه ملی خودمختار مکزیک در شهر مکزیک که از سال ۱۹۹۲ بدون محاکمه به مدت پنجسال در زندان نگهداشته شده بود، در زندان به تحصیل جامعه شناسی پرداخت. بعد از آزادی از زندان بعنوان استاد جامعه شناسی ، علوم سیاسی و علوم ارتباطات در دانشگاه های مختلف در بولیوی بتدریس پرداخت.
ایشان یکی از موسسین گروه کمون بنام کمونا در بولیوی است که با انتشار نوشتارهای خود حرکت اجتماعی مردم در بولیوی را همراهی میکرد.
علت توقیف و زندانی شدن ایشان فعالیتهای ایشان اول در گروه های مارکسیست و سرانجام همکاری با گروه پارتیزان های توپاک کاتاری ( EGTK ) بوده است.
سخنرانی ایشان بسیار فشرده و پُر محتوی است و بایستی توسط نویسنده ای ماهر و چپ واقعی باز شود تا فهمش بر همگان آسانتر باشد. با درود قلبی به جنابشان و توفیق کامل از برایشان.
۶۰۲۱۲ - تاریخ انتشار : ۱۰ بهمن ۱٣۹۲       

    از : کیا

عنوان : به پیروز آقا.
پرولتاریا در تعریف ابتدایش به کارگران متخصص گفته میشد و نه‌ کارگر کمکی‌ بنا!

مسلما این را شما هم میدانید .

بدین ترتیب تکنسینها و حتی مهندسان را میتوان در این طبقه سهیم کرد "کرواتیها از من و یا یخه سفید‌ها از سخنران"

مقاله نکات قابل خواندن و فکر کردن و مثبت بسیاری را در بر دارد.
۶۰۲۰۹ - تاریخ انتشار : ۱۰ بهمن ۱٣۹۲       

    از : peerooz

عنوان : عالمی دیگر بباید ساخت وز نو آدمی
".... بلکه در جامعه‌های پیشرفته سرمایه‌داری پرولتاریای جدیدی نیز پدیدار شده است، یعنی طبقه جدیدی از زحمتکشان، یقه سفیدها، معلمان، پژوهشگران، تحلیل‌گران، که البته خود را همسان طبقه زحمتکش نمی‌دانند. درک آنان از خود در مقام خرده کارفرما است. اما در واقع آنان قشر جدید اجتماعی طبقه کارگر قرن بیست‌ویکم‌اند (و نه کارگرِ سنتی قرن‌های ۱۹ و ۲۰) ".

از معدود مقالات مفیدی که سعی در توصیف مفهوم مبهم " کارگر" امروزی دارد. اشکال در آنست که احتمالا بخش عمده ای از " پرولتاریا ی سنتی " نه اینها را "پرولتاریا" و نه اینها خود را "پرولتاریا " میدانند.
۶۰۲۰۴ - تاریخ انتشار : ۱۰ بهمن ۱٣۹۲       

    از : خسرو صدری

عنوان : جای ما کجاست؟
باید از خود بپرسیم که سهم روشنفکران چپ ایرانی در تلاش هایی اینچنین برای زنده نگاه داشتن عد الت خواهی در دوران ترکتازی های صاحبان سرمایه و جهانخواران چیست؟ تقریبا هیچ. هنر بزرگان چپ ما این بوده است که به خیال خود جهت بادهای گلوبالیزاسیون را به کمک هوش سرشارخود یافتند و به همان سو تاختند.
باید فعالانه در این کارزار و همایش ها شرکت کرد .نه آن که منتظر نشست تا دیگران میدانی بگشایند وکارایی آن را بیازمایند و سپس برای ما کارت دعوت حضور درآن ارسال نمایند.
۶۰۲۰٣ - تاریخ انتشار : ۱۰ بهمن ۱٣۹۲       

    از : کیا

عنوان : مقاله را بخوانید ،بخوانید ،بخوانید!
" مبارزه کنید، مبارزه کنید!
ما را تنها نگذارید، ما و خلق‌های دیگری که در برخی منطقه‌های جهان در انزوا مبارزه می‌کنیم: در سوریه، کمی در اسپانیا، اکوادور و بولیوی؛ نه، ما را تنها نگذارید، ما به شما نیاز داریم، نه از دیدِ اروپایی‌ که به ناحیه‌های دوردست جهان می‌نگرد، بلکه اروپایی که مسیر اروپا و جهان را روشن می‌کند."
۶۰۲۰۲ - تاریخ انتشار : ۱۰ بهمن ۱٣۹۲       

    از : م مینایی

عنوان : درد مشترک
به نظرم مسائل طرح شده در این سخنرانی باید مورد تدقیق و توجه نحله‌هایِ گونه‌گون ِ چپ کشور قرار گیرد. باشد که چپ جاندار و دخالتگر ِ نوینی ، ققنوس‌وار ، از خاکستر چپ فرتوت و فربه‌ای که توان حرکت‌اش را از دست داده ، برخیزد و شوری نو درانگیزد...
۶۰۱۹۴ - تاریخ انتشار : ۱۰ بهمن ۱٣۹۲