داووس (World Economic Forum) و روحانی- اردشیر قلندری



اخبار روز: www.iran-chabar.de
چهارشنبه  ۹ بهمن ۱٣۹۲ -  ۲۹ ژانويه ۲۰۱۴


مجمع جهانی اقتصاد (WEF) – سازمان غیر دولتی سوئیس، معروفترین سازمان نشستهای سالانه در شهر داووس میباشد. دراین نشست سالانه مشهورترین شخصیتهای تجاری، سیاسی، صاحب نظر و روزنامه نگاران دعوت میشوند. موضوعات مورد بحث در این نشست، حادترین مساله جهانی، منجمله بهداشت و حفظ محیط زیست مورد بحث و بررسی قرار می گیرد.
این مجمع در سال ۱۹۷۱ تاسیس شد، حدود هزار شرکت و سازمان بزرگ از کشورهای مختلف اعضای این سازمان می باشند. هزینه این سازمان از طریق پرداخت حق عضویت سالانه اعضا تامین میگردد. البته، تعداد شرکت کنندگان هر سال تغییر میکند. موسس ورئیس این سازمان پروفسور کلاوس شواب از سوئیس میباشد. این سازمان به ابتکار وی در سال ۱۹۷۱ نخستین همایش خود را با شرکت نمایندکان ۴۵۰ کمپانی بزرگ اروپایی، جهت بررسی چشم اندازهای اقتصاد جهان و طرح یک استراتژی مشترک برگزارنمود. در نخستین نشست که تحت نظارت کمیسیون اتحادیه اروپا برگزار گردید، به بررسی مساله مربوط به بهبودی مواضع اروپای غربی دربازار رقابت پرداخت. در اواسط سالهای دهه هفتاد اشخاص با نفوذی از سراسردنیا به داووس دعوت شدند. با گذشت زمان برنامه های این نشست به یکی از رویدادهای مهم سال تبدیل گردید.
این نشست در سال ۱۹٨۷ بنام فعلی خود- مجمع اقتصاد جهانی مشهور شد(تا سال ۱۹٨۷ بنام مجمع مدیریت اروپایی خوانده میشد).
مهمترین اقدام این مجمع، نشست سالانه است، که در داووس در اواخر ژانویه برگزار میگردد. طبق سنت در این نشست غیر رسمی، کلیدی ترین مساله معاصر، چشم اندازهای توسعه اقتصادی، تحکیم ثبات و صلح، اوضاع "مناطق داغ" مورد بررسی قرار میگیرد. در چارچوب داووس حدود سیصد نشست عمومی، سمینارها، "میزگردها" و برخی "اجلاسهای محدود سران" با شرکت مقامات دولتی برگزار میگردد. در این مجمع برخی قطعنامه ها و دیگر اسناد نیز صادر میگردد. در این مجمع، امکان دیدار و مذاکرات غیر رسمی بسیاری از مساله کلیدی اقتصاد جهان، ایجاد ارتباطات تازه تجاری نیز فراهم میباشد. همچنین در نشستهای داووس اجلاسهای منطقه ای نیز برگزار میگردد.
این مجمع در اساس جایگاهی برای بحثهای بیهوده نیست، بلکه بسیاری از برنامه های پژوهشی اقتصادی و سیاسی را نیز بهمراه دارد. از این روی، از سال ۱۹۷۹ کارشناسان این مجمع گزارشی سالانه در زمینه "توانایی رقابت در جهان" که شامل بیش از صد کشور در دو شاخص عمده – شاخص رشد بالقوه و شاخص توانایی رقابت میباشد را تهیه میکنند. در سالهای اخیر این سازمان رتبه برخی مناطق و بخش های اقتصادی را نیز به این گزارش افزوده است. منجمله گزارش سال ۲۰۰۵ در مورد "توانایی رقابت جهان عرب" بود.
در چنین مجمع ای حسن روحانی رئیس جمهور منتخب مهندسی شده از سوی رژیم ولی فقیه شرکت نمود. ایشان در این مجمع سخنانی گفتند که از هر جهت جالب و قابل تعمق میباشد.
آقای روحانی در این سخنرانی مثل همه اسلاف خود، ایرانی را به تصویرکشید که در توهمات دست اندرکاران رژیم اسلامی و در دنیای واقعییات دزدیهای کلان موجود است. ایشان از اقتصادی سخن گفتند که امکان داده است از طریق امکانات رفاقتی، اشخاصی در مدتی کوتاه میلیاردها دلار ثروت اندوخته نماید. اقتصادی که قسمت اعظم جامعه ایرانی را در فقر فروبرده، همه گونه امکانات رفاهی را از شهروندان خود ربوده، تعداد بیکاران به چندین میلیون تن رسیده، کوتاه سخن، اقتصادی که اقتصاد نمیباشد.
ایشان از امنیت سخن گفتند! کشوری که مردم توسط رژیم حاکم سلب امنیت گشته، کشوری که مداحی مسلح به خود حق شلیک در برابر شهروندی میدهد. کشوری که از زمان ریاست جمهوری خود آقای روحانی تا به امروز بیش از ۴۰۰ اعدامی داشته است. کشوری که آقای روحانی بمثابه رئیس جمهور و بگفته خودش (...چرا که انتخابِ من از سوی مردم ایران... "از متن سخنرانی") رئیس جمهور منتخب مردم کشوری استکه هیچگونه انتقادی را از سوی رای دهنگانش بر نمیتابد. کشوری که نه رسانه ای از آزادی بیان برخوردار است، کشوری که صدای حق طلبی کارگر زندانیست، کشوری که روشنفکرش در جایی دورتر از خانه خود ساکن گشته، کشوری که هنرمندش هنر در خفا می آفریند. ایشان رئیس جمهور و مترسک ولی فقیه این کشورند.
بدین سان، آقای روحانی مثل پیشینیان خود که با حاله نور بر دور سر خود در سازمان ملل حضور می یافتند، با ریا و جعل واقعییات به داووس رفتند. البته در رژیم الهی خامنه ای از این گونه برخوردها، یعنی نادیده گرفتن افکار مردم، امریست عادی و روزمره، بیهوده نیست که آقای مصباح یزدی میگوید: "مردم چه کاره اند که به کسی حق بدهند ، مگر خودشان چنین حقی را دارند؟". شکل عریان نادیده گرفتن حق شهروندان جامعه ای که آقایان بر آن حاکمند، این طرز رویکرد به حق مردم، در کلیت خود باعث میشود تا این دیدگاه در حاکمان رژیم استوار گردد که اصولا جهانیان شایستگی بیشتر از این را هم ندارند، آنچه که سران رژیم میدهند، همان بس است . بر همین پایه، آقای روحانی به جعل واقعییات و دروغ پراکنی در یکی از مجامعی می پردازد که تلاش فراوان برای جلب سرمایه گذاری از سوی آنان در ایران را دارد.
ایشان در این سخنرانی دیدگاه خود را دیدگاهی اعتدالی خواند که از اسلام آموخته است. لابد، زندان، حصروشکنجه، ترور مخالفین، انفجار بمب میان مردم بی کناه منطقه نیز نوعی سیاست اعتدال رژیم که ایشان رئیس جمهور آن میباشند، در کنترل جمعیت میباشد، که رژیم ایشان قریب سی سال بیشترمبلغ و مجری آن هست.
آقای روحانی در ادامه این سیاه کردن میگوید:" ...با لطف الهی، مردم خوب ایران نیز همین مشی و مرام را برگزیده....". ایشان حتی بروی خود نمی آورند، که رژیم خامنه ای چنان جامعه را در تاریکی غرق نموده که مردم برای بقاء خود در چند دهه گذشته تماما در میان بد و بدتر ، چاره ای در گزینش بد نداشته و نمی توانند داشته باشند. از این روی ایشان به غلو در اعتدالی که از روی ناچاری میباشد میپردازند، یا شاید هم براین باورند که حضار همه مردمانی چشم و گوش بسته به امور ایران هستند.
ایشان از حفظ محیط زیست گفتند، پرسش اینجاست که اصولا در این سی و چهار سال گذشته، رژیم با اجرایی برنامه های غیر عقلایی و بیش بینی نشده از سوی مهندسین خودی که فله ای مدارک تحصیلی دریافته کرده اند محیطی برای زیست در ایران بر جای گذاشته اند؟. زمانی که یکی پس از دیگری دریاچه ها، رودخانه ها با اعمال سیاستها و برنامه های نابخردانه رژیم خشک میشوند، آقای روحانی از حفظ کدام محیط سخن میگوید؟.
ایشان میگوید: " من از منطقه ای از جهان می آیم که با کمال تأسف، در آتش ناامنی و خشونت می سوزد". منطقه آتش گرفته ای که خود رژیم درهمسانی با سیاستهای آمریکایی "طرح خاورمیانه بزرگ" به آتش کشانده است، مردم هنوز شعار "جنگ، جنگ تاپیروزی" یا "جنگ نعمت است" رژیم را ازیاد نبرده اند. دخالت در امور کشورهای همسایه از سوی رژیم جهت ایجاد خلیفه گری شیعه، همراهی در سیاستهای غرب زدگان منطقه در جنگ شیعه و سنی... از جمله مساله ای است که منطقه را به آتش کشانده است، آیا رژیم نمیتوانست در مسیر اشاعه صلح سرمشقی در خنثی سازی سیاستهای جنگ افروزانه آمریکا و همدستان در منطقه باشد؟.   
ایشان میگوید که : "سلاح هسته ای و توسل به زور، هیچ جایگاهی، در راهبردِ کلانِ امنیتِ ما نداشته، و ایران، هیچ انگیزه ای برای چنین گرایشی ندارد" آیا آنچه که در اینجا گفته شده است خود نیز باور دارند؟ در اینصورت، اینهمه مخارج، ایجاد اینهمه مشکلات اقتصادی .... بر چه پایه و عللی بر شانه مردم ایران نهاده شد؟.
ایشان سخن از جهانی عاری از خشونت و افراطی گری گفتند، خشونت و افراطی گری، رویه ای که در کشور ایران همین حاکمان رایج کرده، تا جایی که در چند هفته هزاران دگراندش را گشته، در گورهای دست جمعی خاک کرده اند، شاید آقای روحانی فراموش کرده باشند اما، مردم ایران این فاجعه را در تاریخ جاودانه خواهند کرد و همانطور که شاهان ساسانی و گذشت زمان نتوانست قتل عام مزدکیان از پیشانی تاریخ ایران بزداید، تلاشهای نوچه ها و جیره خوران رژیم نیز بی تاثیر خواهند بود.
ایشان همچنین، همه حضار را جهت آشنایی با فرهنگ و تمدن ایرانی و اسلامی دعوت میکنند، آیا آنچه که ایشان گفته اند عوامفریبی نیست؟. جهت آشنایی با کدام تمدن ایرانی؟ تمدنی که رژیم سی و چهار سال دشمنی پیوسته داشته، هزاران آثار عتیقه از آن تمدن به غارت رفته و در بازار های سیاه فروخته شده، این دشمنی تا بدان جا پیش رفته استکه پارسه (تخت جمشید) به تلی نمناک تبدیل گردد. دیگر آثار پیشینیان نیز به همت افراد بی صلاحیت، انیرانی ویران گشته و نابود شده اند.
رئیس جمهوری با اشاره به دیدارهایی که قرار است در حاشیه اجلاس مجمع جهانی داووس برگزار شود، گفت: در این ملاقات‌ها به طرف‌های خود خصوصا طرف‌های اروپایی فرصت‌های اقتصادی و سرمایه گذاری از دست رفته در ایران را یادآور خواهیم شد و برای آنها تشریح خواهیم کرد که آنها چقدر در سالهای گذشته به دلیل دوری از ایران و کاهش سطح تعاملات اقتصادی خود با کشورمان متضرر شده اند. "آنها" متضرر شده اند!، یعنی یک مشت سرمایه دار با ثروتهای افسانه ای از بابت بهره مندی در غارت ثروت ایرانی دستشان بجایی نرسیده، باید این امر ناعادلانه هرچه زودتر جبران گردد. آنچه که بر ملت ما در این چندین سال گذشته، از نعمات و یا هم از مجازاتهای وشاید هم از مشیت الهی بوده، که بایست همگی متحمل میشدیم. این همان منطق نیست که میپرسد "مردم چه کاره اند". آیا رئیس جمهور منتخب مهندسی شده ولی فقیه، آقای روحانی که خود را منتخب مردم میداند نیز از سلف شاه سلطان حسین صفوفی هنگام نهادن تاج خود بر سر اشرف افغان باشد که گفت: "مشیت الهی چنین است".
اردشیر قلندری ۲۴.۰۱.۲۰۱۴