حوزه نشر کتاب
احمدی نژاد رفت، روحانی آمد؛ در بر همان پاشنه می چرخد!


• در حوزه ی نشر وزارت ارشاد مدیران دوران احمدی نژاد همچنان بر سر کار هستند و نویسندگان می گویند تنها نام ها و میزها تغییر کرده است ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
پنج‌شنبه  ۱۰ بهمن ۱٣۹۲ -  ٣۰ ژانويه ۲۰۱۴


اخبار روز: نوعی از تبلیغات می گفت که سانسور و فشارهای فرهنگی حاصل هشت سال دوران احمدی نژاد بوده است و با رفتن او و آمدن «دولت تدبیر و امید» این فشارهای فرهنگی پایان خواهد یافت. احمدی نژاد رفته است، روحانی آمده است، اما در بر همان پاشنه ای می چرخد که در دوران احمدی نژاد و پیش از ان می چرخید. یعنی سانسور و فشارهای فرهنگی. گزارشی از ایلنا و اظهارنظر سه تن از «اهل قلم» را در ادامه می خوانید:


روی کار آمدن دولت تدبیر و امید؛ توام بود با ایجاد امید و دل‌گرمی در حوزه‌های مختلف و در این میان اهالی فرهنگ و ادب نیز از این قاعده مستثنا نبودند. آنان امیدوار بودند که بعداز گذشت ٨ سال؛ سلطه‌ی ممیزی و گرفت و گیر‌های فرهنگی و حاکمیت برخی اسم‌ها بر این وزارتخانه به پایان برسد تا شاید این وزارتخانه با بهره‌گیری از نیروهای کارآمد درصدد بهبود بخشیدن به بدنه‌ی فرهنگ و ادبیات برآید؛ اما با گذشت ۵ ماه نه تنها اتفاق قابل توجهی در حوزه‌ی نشر رخ نداده، بلکه تصمیمات و انتصابات جدید در معاونت فرهنگی ارشاد بذر ناامیدی را در دل بخشی از فعالان نشر و اهالی قلم کاشت. آنچنانکه دست‌اندرکاران نشر اطمینان یافتند انتصابات اخیر تنها در حد جابجا کردن مدیران دولت‌ پیشین و صدور احکامی‌ بوده که طبق آن مهمترین مناصب حوزه‌ی کتاب به مدیرانی که اتفاقا در دولت‌های پیشین مورد انتقاد بوده‌اند؛ واگذار شده است. و در این میان واکنش مدیران این مجموعه؛ تنها سکوت دربرابر رسانه‌های منتقد و شانه خالی کردن از طرح باب گفتگو بوده است و البته در آشتی همواره برای آنها که سیاست‌هایشان را در معاونت فرهنگی ارشاد جاری و ساری دیده و می‌بینند؛ باز بوده و هست.
خبرنگار ایلنا در ادامه‌ی گفتگو با دست‌اندرکاران نشر؛ این بار هم به سراغ سه صاحب قلم رفت تا از آنها بپرسد "آیا شما می‌دانید در معاونت فرهنگی وزارت ارشاد چه می‌گذرد؟"

سیدعلی صالحی:
تنها میز‌ها و تابلو‌ها تغییر کرده‌اند

سیدعلی‌صالحی (شاعر) در واکنش به عدم بروز تغییر و تحول در حوزه‌ی نشر و اداره‌ی کتاب، یادداشتی را در اختیار خبرگزاری ایلنا قرار داده که به شرح زیر است:

«نوشتن» در اینجا، مثل قدم زدن صبحگاهی در میدان مین است. تو باید بسیار کارکشته باشی تا زنده به ساحل دیگر میدان برسی. عجیب اینجاست که این چرخه بی‌چراغ؛ مرتب تکرار می‌شود، با هزار یکی حضور و هوشیاری، چون به آن سوی این میدان پا می‌گذاری و می‌خواهی نفسی راحت و رویایی و خوش طلب کنی؛ می‌بینی ابدا اتفاقی به نام عبور رخ نداده است. آن سو و این سو یکی است و تو مجبور به این قدم زدن ابدی هستی تا دقیقه موعودی که مین مرگ بر همه ملال‌های تو خط بکشد.
«نوشتن در چنین شرایطی»، عین شهادت است. حیرتا هرکسی به این اجاق می‌رسد، خاص سلیقه خویش، یا آب بر آتش می‌ریزد یا هیزم گُر گرفته بر آن می‌افزاید. چشیدن سرد و گرم روزگار، خوب است. اما نه از این نوع که هر سد سدیدی را از درون می‌ترکاند؛ چه رسید به چراغ قلم و چینی آسیب پذیر نوشتن. با دست پیش می‌کشند و با پا پس می‌رانند، کشتیِ کج با کلمه!؟ حرف‌ها همه روشن، زیبا، پر امید و شوق آور است کنار تشک چرب و چیل، اما تاریکی آنقدر غلیظ است که حتی خود «داور» نیز بر حادثه نبرد اشراف ندارد. مسابقه اشباح... همین است. در تاریکی چه سخنان روشنی می‌شنویم، اما... هیچ اتفاق در وزارت ارشاد –حالا دایره قلم و کتاب- رخ نداده است. تنها میز‌ها و تابلو‌ها تغییر کرده‌اند. تغییر میز‌ها و صندلی‌ها، هیچ ربطی به گشایش یا انسداد مزمن فرهنگی ندارد و اگر بنا به زبان نقد، کسی از وسط میدانِ مین بانگ برآورد که «حلاوت سخن» برای ما معجزه نجات نمی‌شود، به سرعت و در یکی لحظه دنیا را بر سرش خواب می‌کنند که بگذار کاسه سرد شود، بعد از «آش» حرف خواهیم زد. هنوز آغاز راه است. صبوری و خرد... آری؛ اما میانِ میدان مین نمانده‌اید تا دریابید صبوری گاهی عین ستم است که بر خویش روا داشته‌ای.
در خواب‌زاری وهم‌آلود از این دست، نومیدی بر ما حرام است، اما آدمی سرانجام جایی خسته می‌شود. حُسن قدم زدن در میدان مین همین است که هر وقت اراده کنی می‌توانی با چشم بسته، در میانه‌ی آن به رقصِ رنج در‌آیی: خوش‌باشِ وداع باشد با کتاب و ناشر و وزارت و... واژه. من در حد توان خود کار کرده‌ام، ظلم است سکوت، اما می‌توانم از چاپ آثار تازه‌ام، خاصه در مقام «کتاب» پرهیز کنم. هم اگر پیش از این اضطراب واژه، ویرانم کند! مساله را شخصی نکرده‌ام. بسیارند اهل قلمِ مستقل که گریبانْ‌دریده‌ی همین دردند!

محمد بقایی‌ماکان:
پیداست که قرار است در بر همان پاشنه بگردد

بقایی‌ماکان (نویسنده، مترجم و پژوهشگر) معتقد است: انتصاب‌های جدید در حوزه‌ی معاونت امورفرهنگی مبتنی بر شایسته‌سالاری نبوده و آشکارا با اهداف و شعارهای دولت جدید در تعارض است.
وی که این رویداد را یک رویداد تکراری می‌داند که در دوره‌های پیشین نیز به نوعی وجود داشته، در این‌باره به خبرنگار ایلنا گفت: از روزی که نام وزارت ارشاد از "وزارت اطلاعات و جهانگردی" به چنین عنوانی تغییر یافت، قرار براین بود که هدایت‌گر اهل فرهنگ و تسهیل کننده طریق پیشرفت معرفت و آگاهی در کشور باشد؛ ولی با مروری بر سابقه سی و چند ساله این نهاد فرهنگی که درواقع آن‌را باید فرهنگی‌ترین نهاد کشور عنوان داد که از ادغام چند سازمان و نهاد فرهنگی بیش از سال ۵۷ پدید آمده، دست‌کم در این سال‌های اخیر؛ نه تنها گام رضایت بخشی از منظر فرهنگی برنداشته؛ بلکه پیوسته سدی شدید در مقابل حرکتهای فرهنگی بوده است.
بقایی ادامه داد: این معضل سر در انتخاب کسانی به عنوان مدیران فرهنگی داشته که به هیچ روی تجربه و آگاهی‌شان درحد کسانی‌که در این رشته دارای سوابق یا تجربیات بسیار داشته‌اند، نبوده. از این رو مشکلاتی در کار فرهنگ به طور عام به وجود آمده که گره‌های کوری در همه زمینه‌ها ایجاد کرده است.
این مترجم که معتقد است اداره‌ی کتاب، استراتژیک‌ترین بخش در وزارت ارشاد است، افزود: مرکز ثقل این نهاد، اداره‌ای است به نام اداره کتاب که تاکنون چندین بار تغییر نام داده است و اکنون نیز در دولت جدید نام تازه‌ای بر آن نهاده‌اند. اتفاقا تعمق و تأمل روانشناسانه در همین تغییر نام‌ها، مبین سرگردانی گردانندگان این نهاد و عدم تجربه و آگاهی شان در این اداره و به طور کلی در ساختار وزارتی به نام ارشاد بوده است که اصحاب قلم و هنر میان نام آن و عمل آن گاه تناقضات بسیاری را شاهدند.
وی ادامه داد: دلایل چنین طعنه‌ای از کارکردهای این نهاد در طول دهه‌ گذشته کاملا مشهود است و تعداد تخلفاتی که حتی گاه به مراجع قانونی نیز کشیده شده و بعضا موجب برکنارشدن برخی مدیران و یا تحت تعقیب قرار گرفتن‌شان شده، خود مبین چنین طعنه‌ای است.
این نویسنده با تاکید بر لزوم تخصص‌گرایی در انتخاب مدیران فرهنگی خاطرنشان کرد: در دنیایی که اکنون تخصص‌ها به صورت موزاییکی در آمده و برای مثال در رشته پزشکی حتی برای هر بند انگشت متخصصی تربیت می‌شود، شوربختانه در ارشاد ما تعداد معدودی چهره‌های مشخص پیوسته از منصبی به منصب دیگر منتقل می‌شوند، بی آنکه کسی از خود بپرسد آیا این نقل و انتقال‌ها براساس تجربه وتخصص صورت گرفته یا خیر؟!
وی افزود: باید قبول کرد در بسیاری از نهادها ازجمله در وزارتی به نام ارشاد؛ به جرأت می‌توان گفت بسیاری از مدیران آن توانایی و تجربه لازم را که شایسته آن مناصب باشد، دارا نبودند.
این اقبال‌ پژوه با تعمیم این تعریف در حوزه‌ی نشر، اضافه کرد: برای این دعوی هیچ نیازی به ذکر دلیل نیست زیرا وقتی در انتهای رودخانه آب زلالی وجودندارد، نیازی به رجوع به سرچشمه نیست. این تمثیل را می‌توان تطبیق داد با وضعیت کتاب که اکنون شمارگان آن به ۵۰۰ نسخه و حتی پایین‌تر رسیده است و این نشانگر آن است که مدیریت قابل قبولی در اداره کتاب و به طور کلی در رأس مدیریت کلان این وزارتخانه وجود نداشته است.
بقایی ضمن تاکید بر نیاز به یک تحول اساسی در وزارت ارشاد، خاطرنشان کرد: باتوجه به آنچه در چند ماه گذشته درباره این نهاد فرهنگی از زبان مسولان اصلی و علی‌الخصوص شخص رئیس‌جمهور مطرح شد؛ نور امیدی در دلهای اهل معرفت به وجود‌ آمد ولی اکنون با انتصاب‌هایی که در معاونت فرهنگی مشاهده می‌شود و ایراداتی که در حوزه بررسی کتاب می‌گیرند، کاملا پیداست که قرار است در بر همان پاشنه بگردد.

یونس تراکمه:
نباید پرکردن شکم مردم به ترویج فرهنگ ترجیح داده شود

یونس تراکمه (نویسنده و منتقد ادبی) بر این باور است که دولت جدید همانند دولت‌ آیت‌الله هاشمی رفسنجانی از مسائل فرهنگی غافل مانده است.
وی در این‌باره به خبرنگار ایلنا گفت: آنطور که از شواهد و قرائن برمی‌آید، اولویت دولت جدید، اقتصاد و روابط خارجی است. البته درست است که مسائل اقتصادی به سرنوشت تک تک مردم گره خورده اما نباید پرکردن شکم مردم به ترویج فرهنگ در جامعه ترجیح داده شود.
این نویسنده ضمن انتقاد به غفلت دولت‌ها از مقوله‌ی فرهنگ، افزود: مگر نه این است که خشونت‌ها و جرایم اجتماعی همگی ریشه در افت جایگاه فرهنگ دارند!؟ با این حساب اگر فرض کنیم مشکلات اقتصادی روزی حل شود، با مشکلات فرهنگی چه کنیم؟
وی با تاکید بر این مساله که فرهنگ، زیرساخت و بن‌مایه‌ی جامعه است، اظهار داشت: رویکرد دولت آقای روحانی و تمرکزش بر مسائل امور خارجه؛ من را به یاد زمان آقای هاشمی رفسنجانی می‌اندازد که با اتمام جنگ، تمام هم و غم خود را به سازندگی معطوف کرده بود و این تمرکزگرایی، دوران سیاهی را برای فرهنگ و هنر پیش آورد.
تراکمه ادامه داد: دلیل این مدعا را می‌توانید با مقایسه‌ی وزنه‌ای به نام جواد ظریف (وزیر امور خارجه) با علی جنتی (وزیر ارشاد) دریافت! به عبارت دیگر گویا چون قرار نبوده در حوزه‌ی فرهنگ و هنر اتفاقی رخ دهد، اداره‌ی این وزارت‌خانه و بخش‌های مختلف آن به افرادی سپرده می‌شود که از یک جریان فکری خاص و کم‌تحرک هستند و میلی به تحول ندارند.
وی در پایان با اشاره به نقلی از وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی خاطرنشان کرد: انتصاب‌هایی که اخیرا در اداره‌ی کتاب و معاونت امور فرهنگی صورت گرفته، بیانگر این ادعاست که قرار نیست شاهد بهبودی حتی نسبی در حوزه‌ی کتاب باشیم. به نظر من اینکه آقای جنتی گفته‌اند "اشخاص مهم نیستند، مهم سیاست‌های کلان دولت است که اجرا شود" تنها یک توجیه است.