بیانیه ی کانون فرهنگی مشداخ در مورد اعدام معلمان عرب


• هاشم شعبانی، معلم، شاعر و فعال فرهنگی عرب و یار هم بندش هادی راشدی، به قافله معلمان، شاعران، و فرهنگیان "جاودانه"ای چون صمد بهرنگی، نبی نیسی؛ سعید سلطانپور، فرزاد کمانگر و... پیوستند ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
يکشنبه  ۱٣ بهمن ۱٣۹۲ -  ۲ فوريه ۲۰۱۴


به سوی جاودانگی
شب تاریک را با بیم موجش                         روا بر غنچه می دارند ؛نقطه
ولی هردم پرستوها بخوانند                         رهایی بهتر است از بند؛نقطه
رهایی بهتر است از بند؛نقطه                      چه با درد و چه با لبخند؛نقطه
                                                                                 "هاشم شعبانی"

کاروان "فرهنگ و روشنگری" در مسیر بی انتهای "جاودانگی" هر دم مسافران تازه ای از پیام اوران اینهمانی "شورش و عصیان و زبان" را با خود همراه می سازد.
ابوالعلا افقی (هاشم شعبانی) ،معلم، شاعر و فعال فرهنگی عرب و یار هم بندش هادی راشدی، به قافله معلمان، شاعران، و فرهنگیان "جاودانه "ای چون صمد بهرنگی، نبی نیسی؛ سعید سلطانپور، فرزاد کمانگر و... پیوستند. سوداگران "جهالت و گمراهی" این بار نیز در "هراس" از انتشار "خبر کوتاه اعدام" بیهوده سعی در کتمان رسمی خبر و عدم تحویل اجساد قربانیان "خشونت و کشتار عمدی" با یک مکالمه تلفنی، مجازات خانواده ها و تکمیل شکنجه روحی و روانی انان را در فاصله چندین ماه پس از صدور حکم اعدام و بی خبری مطلق از محکومین را به انجام رساندند.
هاشم شعبانی، در سال ۱۹٨۱ میلادی در شهر خلفیه پا به عرصه وجود گذاشت. وی در طول زندگی کوتاه اما پربار خویش مدارج عالی تحصیلی را با ادامه تحصیل در دانشگاه اهواز (چمران) در رشته زبان و ادبیات عرب (سال ۲۰۰۰ میلادی) و انگاه در رشته کارشناسی ارشد (فوق لیسانس) علوم سیاسی همان دانشگاه پیمود. در طول زمان تحصیلات دانشگاهی، فعالیت های فرهنگی را با سردبیری نشریه دانشجویی "ندای بصیرت" و سپس ریاست هیئت تحریریه نشریه دانشجویی"البصیره" ادامه داد. وی همزمان مسئول سیاسی انجمن دانشجویان اصلاح طلب دانشکده الهیات و مبانی فقه و حقوق اسلامی دانشگاه اهواز (چمران) بود.
در بازگشت به شهر خود (خلفیه) ضمن تدریس زبان عربی در دبیرستان شیخ انصاری، موسسه فرهنگی "الحوار" را با همراهی دوستانش محمدعلی عموری نژاد (محکوم به اعدام)، مختار البوشوکه (محکوم به اعدام)، جابر البوشوکه (محکوم به اعدام)، هادی راشدی (اعدام شده) و رحمان عساکره (محکوم به ۲۰ سال زندان) تاسیس نمود. وی به زبان های عربی و فارسی شعر می سرود. سروده های شعری وی به زبان فارسی؛ پیش از دستگیری (سال ۲۰۱۱ میلادی) در نشریات "نور"، "فجر" و "عصر کارون" چاپ و منتشر گردید.
پس از انتفاضه ۱۵ اوریل ۲۰۰۵ مردم عرب در اعتراض به سیاست های "تغییر دموگرافی" و ستم ملی، اقتصادی و فرهنگی، فعالیت موسسه فرهنگی "الحوار" ممنوع و فعالان فرهنگی و سیاسی عرب تحت تعقیب قرار گرفتند.
روح سرکش و عصیانگر "هاشم" که خود محصول "شکستگی تاریخ" و "شکاف نسل ها" بود؛ در هنگامه خاموشی "فعالیت های علنی" و "عدم حضور توده ها در خیابان" او را به دنبال پاسخ به چرایی "شکست های تاریخی" روانه کرد. او تصمیم گرفت یک تنه و با نام مستعار "ابوالعلا الافقی" به نبرد با سپاهیان جهل و تاریکی برخیزد. منظومه بلند "الاعتراف بالافقیه" (اعتراف به افقی بودن) شرح واقعی این دوران شورش و سرگشتگی است. وی با انتشار این منظومه و منظومه "ایقاع مزاریب الدم" رسالت معلمی خویش را که "همزه وصل تاریخ" و "حلقه رابط فرهنگ" می باشد؛ به انجام رساند. تحقیق و پژوهش او در زمینه چرایی شکست "جنبش انقلابی مردم عرب و سایر خلق ها در ایران" در سال ۱٣۵۷ و حوادث "چهارشنبه سیاه" محمره را با "گشت و گذار" در خیابان های عبادان پیوند داد و سرانجام با بهره برداری از تجربه جنبش های انقلابی در کشورهای عربی سعی در استفاده از دنیای بی مکان و بی زمان مجازی و اینترنت نمود. او تا زمان دستگیری یک تنه، سعی در تکرار اندیشه ارمانخواهانه روشن نمودن "موتور بزرگ خلق" این بار با کمک دنیای مجازی داشت.
ابوالعلاالافقی (هاشم شعبانی) پس از دستگیری، در مدت هفت ماه زیر شکنجه های قرون وسطایی مجبور به شرکت در "نمایش رسوای اعترافات تلویزیونی" گردید. وی در اولین حضور خود در دادگاه انقلاب (۲۱ ماه مه ۲۰۱۲) ضمن افشای حقایق شکنجه های روانی و جسمی در دوران بازداشت، اعترافات مذکور را رد نمود.
او در نامه ای از زندان به عنوان "سازمانهای حقوق بشری" نوشت: "ترجیح بند همه نوشته هایم "اگاهی و بیداری" بوده و هست که باعث قلیان نفرت در نفوس کسانی شد که حیات شان تنها با داد و ستد "گمراهی و جهالت" امکان پذیر است.
اینک و در بدرقه "هاشم" و "هادی" و ....زبان قاصر ما فقط قادر به تکرار: "ارام بگیر هاشم"؛ "بخواب هادی"؛ و "بدان که ازادی رویای ساده ای است که خاک هر شب در اعماق ناپیدایش فرو می رود و صبح از حواشی پیدایش یر می اید و این زبان اگرچه به تلفظ اش عادت نکرده است صدای هجی کردنش را از ان سوی سکوت شنیده است*" می باشد.

کانون فرهنگی مشداخ-فوریه ۲۰۱۴

*واگویه زنده یاد محمد مختاری