عبرت از انقلابی ناکام - بیانیه نهضت آزادی ایران خارج از کشور به مناسبت ۲۲ بهمن



اخبار روز: www.iran-chabar.de
چهارشنبه  ۲٣ بهمن ۱٣۹۲ -  ۱۲ فوريه ۲۰۱۴


نهضت آزادی ایران با نیم قرن سابقه فعالیت، شاهد و ناظری بر استبداد تاریخی در ایران بوده و همواره در نقش ناصحی امین و شفیق، به حاکمان هشدار داده است تا از استبداد به مسیر قانون و عدالت بازگردند و به حقوق مردم در تعیین سرنوشت سیاسی و انتخاب دین و آئین تمکین نمایند.

نهضت آزادی ایران سی و هفت سال پیش در تحلیل خود از علل انحراف رژیم شاه، با پیش بینی بحران فراگیری که در صورت ادامه استبداد سلطنتی، نظام را به تهدید جدی خواهد کشاند، مهمترین جلوه بحران را بستن فضای مشارکت عمومی و محروم ساختن مردم از آزادی های مدنی، رشد اقتصاد دلالی، فساد اداری و رشوه خواری برشمرده و راه حل هایی برای خروج از بن بست پیشنهاد کرده بود.

تمکین شاه از قانون اساسی و اجرای تجزیه ناپذیر آن، رعایت اصل تفکیک قوا، آزادی زندانیان سیاسی، الغای نظام تک حزبی، برگزاری انتخابات آزاد، آزادی مطبوعات و اجتماعات، احیای استقلال قوه قضائیه و تعقیب و مجازات کلیه متجاوزان به حقوق اساسی و منافع مردم از جمله خواسته های همگانی بود که مهندس بازرگان و یارانش در آبان ۱۳۵۵ به نظام توصیه کردند تا به گرداب انقلاب نیافتد، اما شاه در توهم قدرقدرتی خود، هرگز انقلاب و قیام مردمی را تا لحظه خروج از کشور که بسیار دیر بود، باور نکرد.

امروز سی و پنج سال از بهمن ۵۷ می گذرد، روزی که انقلاب پیروز و تاج و تخت سرنگون شد. انتظار می رفت تا بهار آزادی پس از زمستانی طولانی جایگزین و ماندگارشود و جمهوری اسلامی مدلی از پیوند دین و دموکراسی به عالمیان عرضه کند و دنیا و آخرت مردم ایران را آباد سازد. اینک بیش از ثلث قرن گذشته است، اما همچنان زندانیان سیاسی در حبس و حصرند، وضعیت اقتصادی در بدترین بحران های قابل تصوراست، روابط ایران با دنیا و همسایگان بسیار شکننده است و از همه تلخ تر، بحران اخلاقی و فساد گسترده اقتصادی که محصول استبداد و ارتجاع مذهبی است، کشور را درمعرض انقراض و تجزیه قرار داده است.

انقلاب اسلامی ایران که با سه‌ شعار “آزادی، استقلال و جمهوری اسلامی،” به پیروزی رسید، اینک پس از سی‌ وپنج سال تجربه تلخ، به هیچیک از این سه‌ اصل اساسی خود در عرصه سیاست کشور نرسیده و قدرت مطلقه همچنان در اختیار یک فرد در راس هرم سیاسی کشور است. این خودکامگی فردی نه تنها آزادیهای سیاسی را محدود ساخته، بلکه جمهوریت نظام و پلورالیسم سیاسی در کشور را قربانی نظریات شخصی خود کرده است.

در عرصه استقلال، سیاست‌ خارجی‌ افراطی و رادیکالیسم کور، خصوصاً در طول هشت سال دولت پیشین، ضربات سنگینی‌ بر کشور وارد آورده است. ایران استقلال اقتصادی، شرکت آزاد در بازار جهانی‌ و استفاده از فنّ آوری و دست آوردهای جدید علمی‌ را تا حد زیادی از دست داده است. اقتصاد کشور کاملاً از اقتصاد جهانی‌ گسسته و توانایی‌‌ خود در فروش نفت و محصولات دیگر و جلب سرمایه خارجی‌ را از دست داده است. علاوه برآن، تحریم‌های کمرشکن نه تنها به اقتصاد کشور ضربه‌های سنگینی‌ وارد آورده، که استقلال اقتصادی و سیاسی کشور را با تهدید جدی مواجه ساخته است.

سیاست خارجی‌ ناکام و ناکارآمد کشورنیز ضربات دیگری به منافع ملی‌ و استقلال کشور زده است؛ پشتیبانی ایران از نظام خودکامه سوریه و نادیده گرفتن حقوق آن ملت برای استقرار دولتی قانونی‌ و پاسخگو، در تداوم جنبش بهار عربی، اعتبارایران را از نظر اخلاقی‌ در قضاوت بیشتر ملت های منطقه خدشه دارکرده است. در حالیکه تمامی‌ مردم منطقه مخالفت خود را با استبداد اعلام نموده‌ اند، ایران و سیاستمداران آن هنوز به دلائل سیاسی در پشت خودکامگی یک دولت کاملا غیر مشروع ایستاده اند.

با تاثر باید گفت که سرمایه اجتماعی ایرانیان که این ملت را از هزاره ها پیش به هم پیوند داده است، از مذهب تا ملیت، امروز به شدت ضعیف و سست شده و بحرانی اخلاقی و روحیه ای سوداگرانه جامعه ما را بیمار کرده است. دستیابی به شغل و ثروت بی حساب حاصل از دلالی با قدرت و بهره بردن از رانت های دولتی، به جای تلاش و زحمت و خدمت، در فکر بسیاری از جوانان ما با مشاهده اختلاس های نجومی و ثروت های افسانه ای برخی وابستگان به قدرت رسوخ کرده است.

چنین حجمی ازفساد و تباهی، بسیاری از مردم را نا امید و دلمرده و ناگزیر به مهاجرت و ترک وطن ساخته و با بریدن علقه های عاطفی با میهن نگون بخت خویش، گرفتار آشفتگی هویتی شده اند.

بی توجهی و مسئولیت ناشناسی حاکمان، زیست بوم ایران را نیز به بلا و مصیبت مبتلا کرده است؛ جنگل ها به تدریج نابود می شوند، دریاچه ها خشک می شوند و گونه های جانوری از بین می روند و شهرهای بزرگ و کوچک ایران در صدر آلودگی جهانی قرار می گیرند. اینها گوشه ای از تصویر فاجعه بار ناشی از تلنبار عملکرد های غلط سالیان گذشته است. آن کس که جو بکارد گندم درو نخواهد کرد.

نهضت آزادی ایران همچنان معتقد است که استبداد، “ام الفساد” و ریشه تمامی دردهای کشور ماست. هرچند شاه رفت و سلطنت فروریخت، اما متاسفانه انحراف از آرمانهای انقلاب موجب شد تا بار دیگر استبداد با جامه ای تازه سر برآورد و آنچه علامه نائینی در اوایل مشروطه از آن می ترسید، استبداد دینی! نقاب از چهره بردارد.

نهضت آزادی همواره به دو عنصر ایرانی و اسلامی تاکید کرده و این دو پایه را سازنده هویت ملی شمرده است. استفاده ابزاری حاکمان از دین و سرکوب ارزشهای ملی، نه تنها بزرگترین ضربه را به باورهای دینی وارد ساخته، بلکه هویت ایرانی را نیز پریشان و آشفته کرده است.

نهضت آزادی ایران مبارزه با استبداد را کاری فرهنگی و آموزشی می داند که نیازمند آهستگی و پیوستگی است. براندازی شاه و برآمدن خودکامگی تازه نفس و تمامیت طلب تر، نشان داد که شیوه های سریع، خشن و انقلابی تنها می تواند معلول را حذف کند و علت همچنان باقی است.

در راه مبارزه فرهنگی با استبداد تاریخی، این مردم هستند که باید پیشگام شوند، جامعه ایران نیازمند احزاب و نهادهای مردمی مستقل و پاکدامن است تا بتواند جامعه مدنی نیرومندی بسازد و قدرت را مهار زند.

آری؛ انحراف انقلاب اسلامی، از اهداف اولیه خود، هزینه بس گزافی بر ملت گذاشت، اما با عبرت از این تجربه گرانسنگ، می توان گذشته را چراغ راه آینده کرد و راه طولانی تا آزادی و حاکمیت ملت را با بصیرت بیشتری طی کرد.

اعضاء و علاقمندان نهضت آزادی ایران در خارج کشور
۲۲ بهمن ۱۳۹۲