کسی نام مرا صدا می زند - نیلوفر شیدمهر

نظرات دیگران
  
    از : ‫البرز

عنوان : داستانهایت جالبند
نمیدانم، یعنی‫ مطمئن نیستم، که درکم از مجموعه داستان همانی باشد، که نویسنده اش را به نوشتنش واداشته است.

‫‫‫داستان موج می زند از تمثیل و استعاره. ضمن خواندن داستان،‫ گاه احساس می کنی،‫ هر بندی از داستان‫ در پیوندی ارگانیک با بندهای قبل و بعد نگاشته شده، اما مطمئن به این احساست نیستی.

‫‫‫زمانهای به کار گرفته شده، در جملات گاها بسیارند،‫ و شاید نامشخص، مثلا وقتی میخوانی، «...اوایل نامم را که صدا می زنند گیج ‫‫میشوم...». ‫‫ احساسی که ‫از خواندن «اوایل» در ارتباطِ با باقی جمله بوجود می آید‫، احساسی از در هم آمیخته گی همزمان گذشته، حال و آینده است. ‫شاید میشد نوشت، [...اوایل، که نامم را صدا می زدند، گیج می شدم، با منند؟...] یا میشد نوشت، [...نامم را که صدا می زنند، گیج می شوم، با منند؟...]

‫‫‫موضوع نام، موردی است که گاها توجه مرا هم به خود جلب کرده است.‫ غالب شرقیان سکنی گزیده در غرب، بواسطه آنکه نامهاشان نمی تواند به راحتی توسط دوست، همسایه و همکاران محل کار تلفظ و یا گفته‫ شود، ‫دچار چنان تغییراتی‫ میشود، که در سرانجام خود،‫ به اسمی که پدر و مادر فرد، روی فرد گذاشته اند، شباهتی ندارد.

‫‫نیلوفر عزیز، ‫ضمن تبریک پیشاپیش میلادت. باید بگویم، به گمان من،‫ ‫داستان‫ و سبک نوشتاری شما، زیبایی خاص خودش را دارد، داستانهایت جالبند، چرا که ریشه در واقعیات جهان پیرامون دارند.
۶۰۶۷٨ - تاریخ انتشار : ۲۷ بهمن ۱٣۹۲