سینمای ایران در چنگال استبداد دینی - ارژنگ بامشاد



اخبار روز: www.iran-chabar.de
يکشنبه  ۲۷ بهمن ۱٣۹۲ -  ۱۶ فوريه ۲۰۱۴


سی و دومین جشنواره فیلم فجر پایان یافت. دولت جدید تلاش داشت وانمود کند که فضا عوض شده است و مردم می توانند با سینما آشتی کنند. سینماگران نیز می توانند بدون دغدغه فیلم بسازند و فیلم هایشان اکران شود. اما روند پیشبرد و نتایج این جشنواره نشان داد که چنین تصویری از سینمای ایران نه واقعی است و نه شدنی است. در جریان این جشنواره، فیلم «من عصبانی نیستیم» که به حوادث پس از انتخابات ریاست جمهوری سال ۱۳۸۸ ایران پرداخته و ماجرای دانشجوی ستاره‌داری را روایت می‌کند که زندگی‌اش طی چندسال گذشته بر اثر شرایط سیاسی، اقتصادی از هم می‌پاشد؛ زیر فشار باندهای نزدیک به هرم قدرت از گردونه‍ی تصمیم گیری حذف می شود. وزیر ارشاد در این رابطه می گوید: « خود تهیه‌کننده این فیلم تصمیم گرفت که چون ممکن است برخی از جوایز این جشنواره را بگیرد و بر این اساس نیز برخی از مسوولان تحت فشار قرار گیرند تصمیم گرفتند که از مرحله ارزیابی حذف شود» و هوشنگ گلمکانی داور جشنواره فجر و مدیر مجله فیلم نیز می گوید: «عصبانی نیستم! را ما کنار نگذاشتیم، خود کارگردان‌اش به حکم عقل از جشنواره خارج کرد. به جز این مورد، هیچ دخالتی در کار ما صورت نگرفت». اما این تمام ماجرا نبود. پخش مراسم اختیامیه جشنواره، از سیمای جمهوری اسلامی با آنچنان قطع و وصل های ناشیانه ای برای حذف سخنان انتقادی برندگان جوایز همراه شد که روزنامه‍ی «قانون» با تیتر بزرگ « سیمرغ بهترین سانسور برای ضرغامی» به آن واکنش نشان داد.

مشکل سینمای ایران به این جشنواره و حواشی آن محدود نمی شود. این جشنواره آینه‍ی تمام نمای وضعیتی است که سینما یا هنر هفتم اسیر آن شده است. مشکل سینمای ایران آن است که این سینما در چنگال استبداد خشن و بی مهار دینی گرفتار آمده است. نزدیک به ۹۰ درصد فیلم هائی که سالانه ساخته می شود به سفارش دولت یا نهادهای دولتی تولید می شوند. چنین دخالت آشکاری در عرصه سینما و تخصیص بودجه عظیمی که در این رابطه صرف می شود، باید که هدف ها و برنامه های دولت را دنبال کنند. نکته ای که در پیام حسن روحانی نیز به صراحت بیان شده بود. دخالت دولتی در سینما طبعآ در تخصیص بودجه ، در سانسور فیلم نامه ها، در قیچی فیلم ها و در نهایت در نحوه اکران فیلم ها خود را نشان می دهد. وقتی سینما بخواهد با قدرت همسو شود ، از منابع مالی قدرت بودجه دریافت نماید و فیلم های "سفارشی" بسازد دیگر نمی توان از استقلال سینما و از دغدغه‍ی سینما با زندگی مردم سخن گفت. واقعیت این است که استقلال سینما در حکومت دینی حاکم به رسمیت شناخته نمی شود. فشار سنگین دولتی بر «خانه‍ی سینما» و تلاش برای تسلط بر آن را فراموش نکرده ایم. درست است که دولت باید بودجه عظیم سینما را تامین کند. بودجه ای که از پول مردم است. اما اگر دادن بودجه و امکانات با زیر پاگذاشتن استقلال سینما و تبدیل آن به زائده دولت همراه باشد، دیگر این سینما نمی تواند دغدغه های مردمی را بیان کند و مجبور است به ساز دولت و حاکمیت برقصد. در ایران که یک دولت مذهبی سرکوبگر بر سر کار است، از نگاه حاکمیت ، سینما نیز باید خدمتگزار همین سیاست سرکوبگر باشد. فشارهای گسترده بر سینماگران مستقل و مردمی، حمایت گزینشی از برخی از سینماگران وابسته به حاکمیت و تلاش برای وابسته ساخته سینما به قدرت، سیمای واقعی وضعیت کنونی در مورد سینمای ایران است. جشنواره فجر امسال نیز نشان داد که "لبخند فرهنگی" دولت روحانی، هم بی محتواست و هم دروغی است بیشرمانه.

اما مشکل سینمای ایران تنها به دخالت بی حد و حصر پیدا و پنهان قانونی در تمامی مراحل تهیه و تولید و اکران فیلم خلاصه نمی شود. باندها و نهادهای مذهبی نزدیک به بیت رهبری یا بیوت "آقایان" و لشگر چماقداران سازمانیافته مداحان و عربده کشان نیز همچون گیوتینی بالای سر سینما ایران قرار گرفته اند. هنوز چند روز از درو کردن هشت سیمرغ بلورین توسط فیلم «رستاخیز» که روایتی از حادثه عاشوراست نگذشته است که برخی از مدرسین حوزه علمیه قم و تعدادی از مداحان، آن را "توهین به عاشورا" و هتک «حرمت اهل بیت» می نامند در حالی که وزیر ارشاد در باره آن گفته بود: « این فیلمنامه در رابطه با حماسه عاشورا ساخته شده بود و در این زمینه نیز نظر بسیاری از شخصیت‌های حوزوی را گرفته بود». حال روشن نیست با مخالفت های گسترده ای که اکنون در میان شبکه های مذهبی وابسته به حاکمیت در حال شکل گیری است، اساسآ این فیلم می تواند اکران شود و تازه اگر اجازه اکران هم بگیرد، آیا گروه های چماقدار سازماندهی شده و موتورسوارهای اجیر شده، سینماها را موقع نمایش به هم نخواهند ریخت یا به آتش نخواهند کشید؟ دخالتی چنین گسترده در سینما توسط مراکز قدرت و نهادهای مذهبی، امکان استقلال سینما و کار بدون دغدغه را از آن ها می گیرد. نقش سیمای جمهوری اسلامی که زیر نظر رهبر رژیم اداره می شود ، در این جشننواره نیز نشان داد که نبود آزادی و اعمال سانسور در زننده ترین شکل آن، آنچنان عریان به نمایش گذاشته می شود که جائی برای توهم باز شدن فضا باقی نگذارد. تعویض مجری بخش اختتامیه جشنواره از سوی صدا و سیمای رژیم و قطع سخنان انتقادی در برنامه‍ی زنده، اوج دخالت بیت رهبری در این جشنواره بود. جشنواره ای که باید مستقل از دولت و حاکمیت بوده و تنها توسط سینماگران برگزار می شد. نباید فراموش کرد به دلیل همین فضای سنگین حاکم بر سینما، بسیاری از فیلم سازان علیرغم اعمال خودسانسوری ، باز در موقع به تصویر کشیدن ایده هایشان با مشکلات عدیده ای روبرو خواهند شد.

حاکمیت استبداد دینی بر سینمای ایران، بدلیل نگاه آپارتاید جنسی اش نسبت به زن، فشار بیشتری بر سینماگران زن وارد می سازد. فراموش نکنیم که حضور کارگردانان زن در سینمای ایران به نسبت جمعیت کشور در سراسر جهان در مقام اول است. به این رقم تحسین برانگیز باید حضور گسترده‍ی بازیگران زن را افزود که در فضای بشدت مذهبی و ضد زن باید در شرایطی بازی کنند که حتی شکل لباس پوشیدن شان، نحوه‍ی گریم شان، نوع آرایش شان، همواره با گیرهای خواهران و برادران "ارزشی" روبرو می شود و گاه سایت ها و وبلاگ های حزب اللهی ها پر است از توهین به این بازیگران ارزشمند سینمای ایران. بی اعتنائی به نقش زنان درسینمای ایران را می توان در هیئت داوران این جشنواره نیز دید که حتی یک تن از کارگردانان صاحب نام زن در این هیئت حضور نداشت و در موقع تقسیم جوایز نیز به نقش و وزن زنان بی توجهی شد. در این جا، سیاست رسمی رژیم اسلامی در پیشبرد آپارتاید جنسی را نیز بخوبی مشاهده کردیم و دولت جدید نیز نشان داد که نمی خواهد و نمی تواند از این نگاه بشدت ضد زن فاصله بگیرد و سخن سرائی بی محتوای رئیس جمهور رژیم و وزیر ارشادش هم تنها در محدوده ای خاص و با هدف کشاندن سینما به دنبال جناح خود بکار می آید و نه بیشتر.

علیرغم تمامی این موانع سنگین و گسترده، اما سینماگران مستقل و مردمی که دغدغه شان زندگی مردم است ، در تمامی این سال ها تلاش کرده اند در این زمین مین گذاری شده به ساختن فیلم هائی بپردازند که با استقبال گسترده مردم روبرو می شود. این بخش از سینمای ایران با بی مهری حسابشده کلیت حاکمیت و با توهین سازمانیافتهِ باندها و نهادهای مذهبی روبرو بوده و هست. اما علیرغم این وضعیت بشدت دشوار، سینماگران مستقل و مردمی، کارگردانان صاحب فکر، بازیگران با ذوق و مجرب و کارگران زحمتکش عرصه های گوناگون تهیه و تولید فیلم ها، سینمای ایران رابه چنان حدی از رشد رسانده اند که تحسین جهانیان را برانگیخته است. از این جا می توان دریافت که اگر به استقلال سینما احترام گذاشته شود؛ اگر تسلط قدرت ، ثروت و مذهب از سر سینمای ایران برداشته شود و به استقلال آن احترام گذاشته شود، آن وقت با چه شکوفائی حیرت انگیزی روبرو خواهیم بود. برای رسیدن به این شکوفائی راهی جز شکستن این سدهای رشد هنر و فرهنگ کشور وجودندارد.

جمعه ۲۵ بهمن ۱۳۹۲ برابر با ۱۴ فوریه ۲۰۱۴