نقد قوه انگ - عبدالرضا تاجیک



اخبار روز: www.iran-chabar.de
دوشنبه  ۲٨ بهمن ۱٣۹۲ -  ۱۷ فوريه ۲۰۱۴


۱- در زمانه ای که ایران درگیر تعصب های کور سیاسی و فکری است، جمعی از روزنامه نگاران ایرانی به عنوان "فرهنگی کاران امنیتی" معرفی می شوند. آن هم از سوی کسی که خود و جمعی دیگر از فعالان عرصه فرهنگ در دهه هفتاد با واژگانی مشابه، اینگونه معرفی می شدند؛ البته نه از سوی رقیبان بلکه از سوی همراهان قدیم و همفکرانشان.
هر چند نمی توان این ماجرا را یک سویه دید و فقط به یک طرف ماجرا توجه کرد. پس هم باید به یک سوی ماجرا که جاهل و پوپولیست را پسوند نام فعالان سیاسی و فرهنگی موثر در تاریخ معاصر ایران قرار می دهد، توجه کرد و هم به سوی دیگر ماجرا که روزنامه نگاران را سیاسی کار، فرهنگی کار امنیتی، ضد روشنفکری دینی و برآورنده نیازهای لایه هائی از ثروت و قدرت در حکومت معرفی می کند.
پس شاید بهتر باشد تا به دور از حب و بغض نسبت به هر دسته، به تبیین چرایی این روند پرداخت؛ تبیینی که از ایجاد خصومت در میان جامعه روشنفکری جلوگیری کند و هم بتواند به درک بهتر این موضوع بی انجامد که چگونه پروژه های فرهنگی به ظاهر مخالف در عمل می توانند یکدیگر را تکمیل کنند. هر چند هر دو دسته در سطوح متفاوت انتزاع عمل کنند. پس در برابر متهم کردن یک دسته به ناراستی باید پاسخ ما صریح و آشکار بر این باشد که ایراد چنین اتهام هایی گمراه کننده خواهد بود. چرا که می توان با ایجاد گفت و گو میان دو دسته ذکر شده از سطح انتزاعی خارج و برای آن، ما به ازای انضمامی تعریف کرد تا ما را با یک سنتز رو به جلو برای رفع کمبودهای نظری مواجه کند.
۲- در پی توقیف گسترده مطبوعات در سال ۱٣۷۹، نسل جوان روزنامه نگار با ایده های نو و نگرشی جدید و از آنجا که حساسیت کمتری بر روی آنان بود، آرام آرام بر فعالیت های خود افزودند. نخستین تبلور تولید این جمع را باید در انتشار روزنامه شرق در شهریور سال ۱٣٨۲ عنوان کرد. این روزنامه نگاران با در اختیار داشتن تجربه های پیشینیان، سعی کردند تا راهی نو را با توجه به شرایط موجود در پیش گیرند. حرکتی که با ایراد انواع اتهام ها همراه شد. البته این اتهام ها هر روز با چاپ خبر، گزارش یا عکسی تغییر می کرد. یک روز، روزنامه شرق، روزنامه اکبر هاشمی رفسنجانی بود، یک روز وابسته به مهدی کروبی و روز دیگر ارگان اصلاح طلبان. البته عده ای هم آن را مخالف امام زمان می دانستند. همچنین با وجود آنکه روزنامه نگارانی در روزنامه شرق فعال بودند که خواستگاه فکری شان، چپ بود اما برخی چپ های جوان که فقط قیمت کفششان برابر نیمی از حقوق روزنامه نگاران شاغل در این روزنامه بود، خبرنگاران شرق را به دلیل وابستگی به سرمایه داری جهانی، پیتزا خور خطاب می کردند. این در حالی بود که در همان زمان، این روزنامه با تذکرهای وزارت اطلاعات مبنی بر پوشش خبری بیش از اندازه گروه های خارج از حاکمیت مواجه بود.
از همین رو برای دوری جستن از این امر که سخنان مطرح شده بر ساخته تخیل نویسنده نیست، اشاره به برخی از اسناد قابل سنجش خالی از فایده نیست. همچنین این اسناد می توانند نشان دهند که تا چه اندازه سخن برخی فرهنگی کاران مبنی بر اینکه "نشریاتی مانند مهرنامه، اندیشه پویا همچون روزنامه کیهان در هر شماره خود بهمنی از دشنام، دروغ، جعل و ضد اطلاعات را بر روشنفکران مستقل غیرحکومتی، چپ ها، لیبرال های غیرحکومتی و سکولارها آوار می کنند"،(۱) صحیح است.
٣- سال ۱٣٨٣ است. چند ماهی از انتشار روزنامه شرق نگذشته است. نامه ای محرمانه از سوی وزارت اطلاعات برای مدیریت روزنامه شرق ارسال می شود. مقام مسئول در وزارت اطلاعات پس از ذکر مقدمه ای به مواردی که در روزنامه چاپ شده است، اشاره می کند و از مدیر روزنامه می خواهد تا توضیح های خود را در خصوص انتشار آن مطالب به وزارت اطلاعات ارسال کند. دو حوزه سیاسی و اندیشه زیر ذره بین کارشناسان بخش فرهنگی وزارت اطلاعات قرار گرفته بودند. اما این نامه که به میزان بالای اخبار و نظرهای دگراندیشان در صفحه های مختلف روزنامه شرق اشاره داشت با هجمه سنگین چپ های سنتی به این روزنامه هم زمان شده بود. این گروه از چپ گران معتقد بودند که روزنامه شرق در خدمت شبکه ای از قدرت اقتصادی و سیاسی قرار گرفته که به اقتصاد سرمایه داری جهانی وابسته است. گویی آنان چشم خود را بر روی مطالبی که به دیدگاه های چپ می پرداخت، بسته بودند.
متعاقب این نامه، دبیر وقت سرویس سیاسی روزنامه شرق برای گفت و گو به وزارت اطلاعات دعوت شد. در این گفت و گو دبیر سیاسی روزنامه شرق در پاسخ به ادعای کارشناسان بخش فرهنگی وزارت اطلاعات مبنی بر اینکه روزنامه شما به دگراندیشان بیش از اندازه می پردازد و سهم وابستگان به حکومت کمتر از آنان است، گفت که تحلیل محتوا کنیم. اما پاسخ آن کارشناسان، سکوت بود. آنان می دانستند در این بررسی، ادعای روزنامه شرق ثابت خواهد شد. زیرا در آن مدت به همه گروه های سیاسی و فکری به اندازه پایگاه اجتماعی و تولید خبر و در چارچوب قوانین جمهوری اسلامی ایران پرداخته شده بود. همانگونه که "این رسانه تا توقیفش در سال ۱۳۸۵ با حفظ مشی و روش خود، سعی می کرد تا دیدگاه‌ها و نظرات همه گروه‌ها و افراد را تا حدی که می توانست، منتشر کند؛ همانگونه که حبیب الله عسگراولادی- دبیر کل وقت حزب موتلفه اسلامی- عکس یک صفحه اول می شد، ابراهیم یزدی- دبیر کل نهضت آزادی ایران-، حبیب الله پیمان- دبیر کل جنبش مسلمانان مبارز-، غلامحسین کرباسچی- دبیر کل حزب کارگزاران سازندگی ایران- و محمد رضا خاتمی- دبیر کل وقت حزب مشارکت ایران اسلامی- نیز عکسشان به عنوان عکس یک صفحه اول، قرار می گرفت. در انجام مصاحبه با شخصیت‌های سیاسی و غیر مسلح منتقد نظام نیز شاهد مرزبندی نیستیم. از محمد علی عمویی- عضو افسران حزب توده ایران- تا سید علی اکبر محتشمی پور- عضو مجمع روحانیون مبارز- و اسدالله بادامچیان- عضو ارشد حزب موتلفه اسلامی-، گفت گوهایی درج شده است." (۲) از همین رو این تیم مطبوعاتی به دلیل اعتقاد به روشی که در پیش گرفته بود، همچنان با اتهام ها و احضارها مواجه می شد؛ یکی زخم زبان می زد و دیگری مواخذه می کرد.
۴- حوادث سال ۱٣٨٨ که در پی برگزاری انتخابات بحث برانگیز ریاست جمهوری رخ داد، موجب بر هم خوردن معادلات سیاسی شد. موضع گیری های شفاف و صریح برخی فعالان سیاسی و فرهنگی در دفاع از خواسته های مردم که به مذاق بخش تمامیت خواه خوش نمی آمد، باعث شد تا نام آنان به لیست قرمز نهادهای امنیتی منتقل شوند. در این زمان نشریه تخصصی "مهرنامه" در حوزه علوم انسانی با وجود اتهام های گذشته متولد می شود. گردانندگان مهرنامه که سعی داشتند تا بر اساس شرایط روز در حد امکان به همه دیدگاه ها بپردازند، متهم شدند که در گذشته با نوشتن مقاله ای علیه فعالان چپ، زمینه ساز بازداشت آنان در دانشگاه و در سال ۱٣٨۶ شده اند. این در حالی بود که سردبیر و تنی چند از روزنامه نگاران شاغل در بخش های مختلف این نشریه، ماه ها زندگی در زندان را تجربه کرده بودند. با این حال روز به روز بر هجمه ها افزوده می شد تا جایی که حتی برخی همراهان قدیمی در نقد آنان نوشتند که "چندصباحی است که کشتیبان را سیاستی دیگر آمده و لابد برای خوش آمدن عمرو و زید، سیاسی‌کاری و تخفیف روشنفکران دینی و انکار خدمات فرهنگی بی‌علت و بی‌رشوت این جماعت در دستور کار گردانندگان این نشریه قرار گرفته است." (٣) این در حالی بود که روزنامه نگاران شاغل در این نشریات در مسیر گذشته خود در حرکت بودند. البته با ذکر این نکته که شرایط جدید، محدودیت های جدیدی را تحمیل کرده بود.
۵- بدون تردید روزنامه نگاران نیز مانند هر قشری از جامعه در کارنامه خود نقاط قوت و ضعفی دارند. همچنین آنان مانند همگان از خطا مبرا نیستند. پس نیازمند نقد هستند؛ هر چند "سیلی خور" تندباد حوادث سیاسی بوده باشند. بنابراین بهتر است برای نقد این تیپ اجتماعی به نمونه های عینی در جریان فعالیت آنان پرداخته شود.
گردانندگان ماهنامه مهرنامه در ٣٣ شماره و هر شماره با حدود ۲۰۰ صفحه و ماهنامه اندیشه پویا در ۱٣ شماره و هر شماره با حدود ۱۵۰ صفحه، تولیدات خود را در اختیار مخاطبانشان قرار داده اند. تولیداتی که می تواند گواه راستی سخنان هر دو طرف باشد.
منتقدان دو نشریه "مهرنامه" و "اندیشه پویا" که در دو دسته "مخالفان لیبرال دموکراسی" و "حامیان روشنفکران دینی" تقسیم بندی می شوند، معتقدند که این دو نشریه هدفمند مشغول حذف دگراندیشان هستند. چپ گرایان متمایل به حزب توده و سوسیال دموکرات ها ماه ها است که به نقد تیم مطبوعاتی شاغل در ماهنامه مهرنامه مشغول هستند. همانگونه که برخی از روشنفکران دینی که از هواداران عبدالکریم سروش هستند نیز در ماه های اخیر به جمع منتقدان این نشریه پیوسته اند. ماهنامه اندیشه پویا نیز در پی انتشار یادداشتی در رد دیدگاه های چریک های فدایی خلق در سیبل نیروهای فرهنگی و سیاسی هوادار چپ قرار گرفت. همانگونه که سوسیال دموکرات ها برخی مطالب این نشریه را در جهت تخریب این نحله فکری ارزیابی کردند.
با این وجود اما آیا می توان قاطعانه حکم به محکومیت روزنامه نگاران داد یا آنان را تبرئه کرد؟ شاید بهترین روش در این چالش، همان پاسخ اولین دبیر سرویس سیاسی روزنامه شرق به کارشناسان فرهنگی وزارت اطلاعات باشد که گفت: "تنها راه برای اثبات ادعای شما تحلیل محتوا است." بنابراین با مروری سطحی بر مطالب نشریه مهرنامه می توان متوجه شد که میزان حضور گرایش های مختلف فکری در این نشریه چقدر بوده است و پرونده های منتشر شده در خصوص موضوع های مختلف چقدر جانبدارانه و چقدر تخریبی بوده اند. به عنوان مثال پرونده هایی که به شخصیت هایی چون سید محمود طالقانی، عزت الله سحابی، حسینعلی منتظری، مهدی بازرگان، علی شریعتی و احمد قابل پرداخته اند، در چه دسته ای قرار می گیرند؟ همچنین پرونده هایی که درباره حزب توده ایران، مرتضی مطهری و محمد حسینی بهشتی منتشر شده اند را در چگونه باید دید؟
۶- در شناخت تیپ روزنامه نگارانی که این روزها فرهنگی کاران امنیتی خوانده می شوند، شاید خالی از فایده نباشد تا به یک نمونه عینی در جریان فعالیت های آنان اشاره شود. در سال۱٣۹۰، گروه تاریخ مجله مهرنامه به مناسبت پنجاهمین سالگرد تأسیس حزب توده ایران در صدد تهیه ویژه نامه ای بود. با توجه به حساسیت های موجود از سوی هوادان چپ سنتی و ساختار قدرت سیاسی به مجله، قرار بر این شد تا نویسندگان مطالب این پرونده به گونه ای انتخاب شوند که خروجی کار، به نفع جریانی سنگینی نکند بلکه فقط روایت های ناگفته تاریخی باشد. برای این منظور دبیر وقت گروه تاریخ با محمد علی عمویی تماس گرفت تا با او به عنوان محور اصلی این پرونده، گفت و گویی را انجام دهد. دبیر وقت گروه سیاسی به منزل او رفت و ریز پرونده را برای او شرح داد. همچنین آخرین شماره های مهرنامه را نیز در اختیار او قرار داد و متعاقب آن، قرار مصاحبه در خصوص حزب توده گذاشته شد. اما یک روز پیش از انجام این مصاحبه، محمد علی عمویی انصراف خود را از انجام گفت و گو اعلام کرد. دلیل این انصراف، چاپ جمله ای از فریبرز رییس دانا در آخرین شماره مجله مهرنامه بود که علیه حزب توده ایران ایراد شده بود. در همان زمان فریبرز رییس دانا توضیحاتی را در خصوص سخنانش به دفتر مجله ارسال کرد. اگر چه او در این توضیحات، اشاره ای به اینکه مهرنامه این سخن را به او منتسب کرده باشد، بیان نکرده بود اما با این حال برخی اعلام کردند که مهرنامه می خواهد چپ ها را تخریب کند. در حالی که نوار میزگرد موجود بود و مهرنامه در صورت لزوم می توانست آن را منتشر کند. همین جوسازی ها باعث شده بود تا محمد علی عمویی از انجام مصاحبه منصرف شود.
اما ماجرا از چه قرار بود؟ میزگردی اقتصادی با حضور موسی غنی نژاد و فریبرز رییس دانا در دفتر مجله مهرنامه توسط گروه اقتصادی برگزار شده بود. با توجه به فاصله اندک میان برگزاری این میزگرد و انتشار مجله قرار بر این شد تا ضمن تماس با فریبرز رییس دانا، متن کتبی مصاحبه به رویت او برسد و پس از تأیید، صفحه بندی انجام شود. شب هنگام دبیر گروه اقتصادی مهرنامه به همراه دبیر وقت گروه تاریخ به منزل فریبرز رییس دانا رفتند تا متن مکتوب را در اختیار او قرار دهند و در صورت نیاز به اصلاح، موارد اعمال شود. او حسن ظن خود را به برگزار کنندگان میزگرد علام کرد اما دبیر اقتصادی مجله برای رفع ابهام در برخی جملات، نظرات او را جویا شد و پس از دریافت پاسخ، آنها را اصلاح کرد. مجله منتشر شد اما گویا یک جمله از فریبرز رییس دانا برای او دردسر ساز شده بود. او توضیحاتی را در خصوص مطالب منتشر شده به دفتر مجله ارسال کرد اما این توضیحات فاقد رد مطالب قبلی اش بود، فقط کمی آن مطالب را بهداشتی تر عنوان کرده بود. با این حال مهرنامه این توضیحات را به صورت کامل در شماره بعدی خود منتشر کرد.
با این وجود دبیر وقت گروه تاریخ در تماسی با محمد علی عمویی، او را در جریان اتفاقات روی داده قرار داد. دبیر وقت گروه تاریخ همچنین برای نشان دادن حسن نیت مجله پذیرفت تا از گفت و گوی یکی از معتمدان محمد علی عمویی با او استفاده شود. در همین مسیر باز هم برای نشان دادن حسن نیت، مقاله ای از یکی از مدافعان چپ که منتقد مهرنامه بود برای چاپ در مجله پذیرفته شد. حتی دو یا سه جمله ای که قرار بود بر اساس محدودیت های موجود، اصلاح شوند نیز با نظر خود آنان انجام شد.
با این توضیح و این ادعا که توان برای ذکر نمونه های مشابه وجود دارد آیا منتقدان این تیپ از روزنامه نگاران همچنان معتقدند که "این رسانه ها نقش و کارکرد دستگاه های سرکوب ایدئولوژیک را ایفاء، قربانیان زبان بریده و لب دوخته استبداد را با شیوه های امنیتی بمباران و فضا را برای حذف فیزیکی منتقدان و مخالفان آماده و هدف را برای کارد به دست های سلاخ نشانه گذاری می کنند"؟(۴)
البته شاید برخی منتقدان مهرنامه بگویند که این مطالب در برابر حجم مطالب مدافع لیبرالیسم و سرمایه داری جهانی کم است در نتیجه نظریه چپ ها و سوسیال دموکرات ها مغلوب می شود که البته خطاب به آنان باید گفت که هر نشریه ای با حفظ اصل کثرت گرایی، این حق را دارد تا به یک خط فکری وفادار باشد. امری که در تمام کشورهای پیشرفته دنیا نیز رواج دارد.
همچنین در تبیین دیدگاه های روشنفکران دینی نیز مجله مهرنامه پرونده های مشخصی را منتشر کرده است. اگر چه سابقه این تیم مطبوعاتی نشان می دهد که برخی از آنان در طول سال های فعالیتشان، همواره تلاش کرده اند تا نام نواندیشان دینی را در مطبوعات ایران زنده نگه دارند. به گونه ای که در این خصوص بارها به مراکز امنیتی احضار یا از طریق تماس تلفنی توجیه شده اند.
البته در بررسی چالش میان روزنامه نگاران و برخی فعالان سیاسی و فرهنگی، نمی توان بر نقص ها و ایرادات وارده بر روزنامه نگاران شاغل در دو نشریه "مهرنامه" و "اندیشه پویا" که در یک سوی این چالش قرار می گیرند، چشم فرو بست. این دسته از روزنامه نگاران در بعضی مواقع به تضمین ها در جهت رعایت امر کثرت گرایی، بی توجهی نشان داده اند. همانگونه که گاهی در مسیر روشنگری راه به خطا رفته و نتیجه کارشان تخریب فرد یا گروه مورد نظر شده است. آنچنان که گاهی برخی نوشته هایشان با ایراد تهمت همراه بوده است. اما آیا این مواضع که بر اساس شواهد موجود در برابر حجم زیاد مطالب منتشر شده کم است، دلیلی بر سیاسی کار بودن روزنامه نگاران است؟ البته این دسته از روزنامه نگاران باید توجه داشته باشند که در پی ایراد اتهام به کسی یا تخریب وجهه یک شخص در نشریه ای که در یک کشور توسعه یافته منتشر می شود، آن نشریه به جریمه نقدی محکوم می شود.
۷- در تبیین چرایی کشاکش نیروهای فرهنگی و سیاسی مختلف با رسانه های ایرانی، سه سطح نزاع خودنمایی می کنند. اولین سطح از نزاع بر سر میزان حضور خود یا رقیبان در رسانه مورد نظر است؛ بی هیچ چالشی با ساختار موجود. تقابل بخش عمده ای از معترضان و منتقدان با این دسته از نشریه ها را می توان در همین سطح از نزاع طبقه بندی کرد. دومین سطح از نزاع بر سر شیوه مدیریت رسانه است. بنابراین منتقدان، اصلاح شیوه های مدیریتی را طلب می کنند. تقابل بخش مهمی از فعالان فکری و سیاسی با برخی رسانه ها را می توان در همین سطح از نزاع طبقه بندی کرد. سومین سطح از نزاع بر سر تغییر ساختار رسانه است و نه اصلاح شیوه مدیریت. این سطح از نزاع را مجموعه ای ناهمگون تشکیل می دهند.
البته در میان این سه سطح نزاع، تکلیف نزاع اول و سوم مشخص است. زیرا آنانی که در نزاع اول قرار می گیرند، متوقعانی هستند که "می خواهند تا روزنامه نگار یا نشریه در اختیار و مبلغ اندیشه‌های آنها باشد و اگر این کار انجام نشد، آن وقت است که عملکرد آن روزنامه نگار یا نشریه، تعجب برانگیز، غیر منصفانه و ناموجه می شود، حتی می تواند به ابزار قدرت برای سرکوب هم متهم شود."(۵) همچنین آنانی که در سطح سوم نزاع قرار می گیرند، کسانی هستند که روزنامه نگار را صاحب فکر و اندیشه نمی دانند. روزنامه نگاری از دید آنان یعنی تبلیغ آن چیزی که آنان می پسندند و اگر این کار نشد، آن وقت است که عملکرد آن روزنامه نگار یا نشریه، در خط دشمن و بر هم زننده نظم جامعه می شود. بنابراین آن چیزی که در مواقعی خواسته این دو سطح نزاع را به هم نزدیک می کند، تمامیت خواهی آنان است.
از سوی دیگر روزنامه نگاران نیز باید توجه داشته باشند که "مناقشات فکری و سیاسی هیچ گاه در یک مکان و زمان منزوی یا در یک سطح انتزاع صورت نمی پذیرند بلکه در همه جا و همزمان در ابعاد متعددی رخ می دهند" (۶) که باید به آنها توجه کنند. زیرا محروم کردن خود از دسترسی به یکی از این جریان های فکری و سیاسی، ناقص کردن یک عضو بدن به دست خود است.
بنابراین در شرایط موجود نه شاغلان در رسانه ها می توانند به تنهایی ادامه مسیر دهند و نه فعالان سیاسی و فرهنگی می توانند بدون رسانه ها. پس برای تحقق این امر نیاز است تا هر دو گروه با کنار گذاشتن انگ زنی ها، به گفت و گویی موثر میان خود بی اندیشند. گفت و گویی که با انتشار روزنامه "آسمان" در بیست و ششم بهمن ماه ۱٣۹۲ ضرورت انجام آن بیش از پیش احساس می شود. همانگونه که سردبیر روزنامه آسمان در اولین شماره آن نوشت: "انتشار روزنامه یکی از این فضاهای تازه است. روزنامه‌ای که نه جزیی از دولت که نهادی از نهضت اعتدال‌گرایی باشد. در این نهضت هر کس باید به کار خود بپردازد: دولت به کارگزاری٬ روشنفکر به نظریه‌پردازی و روزنامه به اطلاع‌رسانی. این تقسیم کار در ادوار گذشته تحول‌خواهی به ندرت رخ داده است: گاه دولت نظریه‌پردازی می‌کرده٬ روشنفکر به مدیر تبدیل می‌شده و روزنامه به بولتن یا توپخانه تغییر کارکرد داده است. اکنون همه باید به جای خود برگردیم." (۷)

پی نوشت:
۱- فرج سرکوهی، واکنش ردیه نویس فداییان جهل- سایت اخبار روز
۲- عبدالرضا تاجیک، هجوم از دو سو به روزنامه نگاران- سایت جرس
٣- سروش دباغ، به کجا چنین شتابان- سایت جرس
۴- فرج سرکوهی، کین نامه راست مدرن اسلامی- سایت اخبار روز
۵-عبدالرضا تاجیک، هجوم از دو سو به روزنامه نگاران- سایت جرس
۶- رضا احمد آبادی، چرا لیبرالیسم نمی تواند به تنهایی علیه امپریالیسم به پا خیزد- مجله مهرنامه
۷- محمد قوچانی، کدام روزنام؟ کدام اعتدال؟- روزنامه آسمان