آوازه‌خوان نه آواز
شرم رقیه دانشگری و مسئولیت فردی
- مهدی اصلانی

نظرات دیگران
  
    از : دامون سروی

عنوان : دادگاه کوتوله ها
کوتوله ها در میان جمعیتند اما دیده نمی شوند. هستند . آدم های قدبلند اما از همه سو دیده می شوند. کارهایشان زیاد دیده می شود. از همین رو همیشه نقل مجلس اند.کارشان نمود دارد چه خوب چه بد. لگد کوتوله ها در زیر ، بی اینکه دیده شود، کار می کند. لگد به هر سو.کوتوله ماندن درد جانکاهی ست. «در این طبیعت نابکار چرا فقط قد بلند ها دیده می شوند؟ چرا نباید دادگاهی باشد تا آنها محاکمه شوند؟ گردنشان را بزنند آنوقت مثل ما کوتوله می شوند.این را می گویند عدالت البته قانونش را هم کوتوله ها بنویسند .»
کوتوله بودن، آنها را وادار می کند فریاد بلند تر از دیگران بکشند. فریاد، شاید جبران کوتاهی قد باشد.
۶۱۲٣٣ - تاریخ انتشار : ۱٣ اسفند ۱٣۹۲       

    از : احد الف

عنوان : گفتن حقیقت مشکل بیان واقعیت مشکلتر است
پاسخ به چند نفر از دوستان
بار دیگر سلام به همه دوستانی که دست به قلم در راستای اگاه سازی همه دوستان قدیمی و جدید البته اگر باشند می زنید.
دوستان و رفقا و هم وطنان عزیزم با عرض سلام و ادب
اینجانب مشتاق بودم عده زیادی از دوستان در این بحث مشارکت می کردند ولی دلیل عدم مشارکت ان دوستان را می دانم زیرا به عنوان یک وکیل تحصیل کرده در رشته بین اللمل و مطالعات شخصی در بعضی مسایل می دانم وقتی یک اقلیت بخواهد با دادن شعار عدم دخالت در سیاست و دخالت اشکار در یک صد سال گذشته تاریخ کشورما که اکثر دوستان مطلع می باشند و اکثر رسانه ها وب سایتها و امکانات رسانه ای خارح کشور را تا حدودی در اختیار دارند و باز هم در اکثر سخنرانیها و رادیوها و تلویزیون ها و وب سایتها وقتی از عدم مشارکت در سیاست سخن می رانند حق دارند در اینگونه بحث ها کنار بنشینند تا تماشا گر باشند.وقتی منافع این افراد در زمان ستم شاهی کاملا در نظر گرفته می شد از وزیر گرفته تا وکیل و از اقتصاد همه در اختیار این افراد یا حامیان انها بودند هیچ اعتراضی شنیده نمی شود ولی وقتی منافع انها به خطر می افتد اسمان را به زمین می دوزند و به هر کاری که انسانی یا غیر اخلاقی هم باشد اقدام می کنندو درسازمانهای غیر مذهبی و مخالف سرنگونی نظام ددمنش اسلامی مشارکت جدی و حتی انها را رهبری می کنند و بعضی سازمان های چپ را نیز تحت سلطه در می اورند باشد و بماند
در مورد پاسخ به این دوست عزیزمان که از ایران اقای محمد براتی نوشته اند که هواداران اکثریت در ایران بخاطر تلاش اقای فرخ نگهدار سالم ماندند دوست عزیزم و فرزندم شما به لینگ زیر مراجعه کنید و شهدای سازما ن را با نام و شغل و تحصیلات و محل تولد وسن همه اطلاعات انها را می توانید مشاهده کنید رژم انسان کش و ادمخواز ملایان به هیچ کس رحم و ترحمی نشان نداده و نمی دهد اینجانب از دست این ادم خواران فرار کرده ام می دانم چه گذشت و چه می گذرد
لینگ لیست جانباختگان سازمان فدائیان خلق ایران (اکثریت)

http://kar-online.com/node/۶۸۲۰

در مورد پاسخ به دوست عزیزم که شاید هوادار حزب توده هم باشند باید بگویم که جنبش چپ ایران مدیون ترجمه های اثاری که بعد از نقلاب ۵۷ در اختیار چپ ها قرار داده می باشد و من شخصا در مورد عملکرد رهبران حزب توده در مورد جاسوسی مشکلی ندارم زیرا کسانی که اساسنامه حزب توده و فدائیان اکثریت را در سالهای اوایل انقلاب را مد نظر داشته باشند می دانند فصلی بود بنام انترناسونالیسم طبق این ماده همکاری با احزاب دیگر از نظر ملاها که خودشان امروز اسلام عزیز را حهانی می دانند و می خواستند صادر بکنند و اجلاس های مختلفی با نام های گوناگونی سالیانی ایست با هزینه کردن بیت المال بر گذار می کنند ان جاسوس پروری و دخالت نیست ولی همکاری حزب توده با اتحاد شوروی سابق جاسوسی بوده است از نظر من حرف جنابعالی در مورد حزب توده و ماجرای انها صحیح است و اکثر سخنان شما از نظر من درست می باشند فکر میکنم شما بجای اینکه بحث را ناقص می گذاشتید مطلبی که من دوست داشتم ان مطلب برای اینده ایران کشورما و جوانان اینده و امروز مفید می باشد را پی می گرفتید بهتر می شد
من یقه اقای نگهدار را هم نگرفته ام سئولاتی مطرح است که اگر ایشان بخواهند نظر می دهند اگر نخواهند ایشان در هیچ دادگاه رسمی نیستند که مجبور به ان کار باشند. ضمنا دوست عزیز اقای اصلانی در مصاحبه با BBC and VOA هیچ کس را لو نداده اند و اعتراف رسمی هم نکرده اند اصل ادامه مطرح بحث من این بود و هست که دوستان عزیزم فرزندان رشید و شجاع ملت ایران:
هر سازمان و حزب که در اینده تشکیل می گیرد باید از اساس بر اصول صداقت و انسادوسjی بدور از فرقه گرایی باند بازی قدرت خواهی و مقام پرستی و عدم خود محور بودن باز بودن به اعضا برای انتقاد کنار نگذاشتن اندیشه های مخالف و احترام به همه افراد در سطوح مختلف و از همه گذشته راستگویی و همراه صداقت و اجازه دادن به جوانترها و تغیر در هر سه یا پنج سال در ارکان های مختلف بر گذاری انتخابات ازاد عدم باند بازی و پشت هم خنجر زنیهای خطر ناک و بطور کلی شفاف بودن رمز موفقیت یک تشکیلات می باشد و اگر حزبی یا سازمانی می خواهد نظر اعتماد مردم ایران امروزی را جلب کند نباید به دنبال تسخیر قدرت سیاسی باشد باید بدنبال اگاه کردن و متشکل کردن توده های مردم از همه طبقات باشد .
مگر مارکس حزب تشکیل داد ؟ مارکس هر گز به تاسیس حزب هیچ نوشته ای ندارد و مانیفست را نمایندگان کارگران از وی خواستند تا مارکس برایشان بنویسد مارکس هر گز روشنفکران را نماینده طبقه کارگر نمی دانست و ندانست و بقیه ماجرا....
مارکس مگر ننوشت ساختار نظام سرمایه داری در نهایت ان دو راه در پیش دارد باید یک راه را انتخاب کند یا راه سوسیالیسم یا راه بربریت که باید در مورد مفاهیم و توضیح سوسیالسم بحث جدی انجام شود که جایش اینجا نیست.
خلاصه نوشته و انتقاد من از دوستان در یک جمله ساده خلاصه می شود که یک تشکیلات زمانی موفق عمل خواهد کرد که از پایین با درک درخواستهای اکثریت مردم برنامه برای متحد و انسجام اهاد مردم به دست مردم و کمک به مردم اتخاذ کند حال که عمری از ما سپری شده است زمان فعالیت ما به سر امده است ولی زمان گرچه برای ما به تاریکی گذشت ولی اینده از ان شما جوانان عزیز و شما ملت غیور و صبور جوانان ایران فرداست
ایرانی با فرهنگ ایرانی و ایران با شجاعت شما مردم ایران از داخل و خارج ایران بدست شما مردم با وحدت و اتحاد خو اهید توانست اگر ما هم طلوع خورشید ازادی را شاهد نباشیم ولی من به شما قول می دهم اینده ایران از ان ایرانیان با فرهنگ ایرانی نه عربی خواهد بودو تنها یک برگ تاریخ مانده که برگی تاریخ کشورما به رنگ سیاه و با قلم خون همه اعدام شدگان و جان باختگان راه ازادی ملت ایران نوشته شده است شما باید در روزها و ماه ها شاید چند سال دیگر ورق دیگری در تاریخ کشورمان بزنید و بعد لذت چشیدن ازادی را برای تمام عمر خودتان بچشید. که اینده از ان شما است و بس.
۶۱۲٣۱ - تاریخ انتشار : ۱٣ اسفند ۱٣۹۲       

    از : رشده فرهنگی نیچه

عنوان : کوچک باش و عاشق
بیان اشتباه و اگاهی بر ان رشد شخصیتی واگاهی میطلبد . این روش را در خود تمرین کنیم ! روش های اخوندی و فتوا دادندر مورده مسایل دورانش بسر امده,,,,,,
۶۱۲۲۱ - تاریخ انتشار : ۱٣ اسفند ۱٣۹۲       

    از : محمد براتی

عنوان : جناب آقای مسعــودخان معمار
جناب آقای معمار نمیدانم چنــدسال داری ودر کجا زندگی میکنی؟ خارج یا درایران؟ لیکن، من در ایران زندگی میکنم، ۲برادر و۴پســرعمـو وتعــداد دیگری از اقوام دور ونزدیکم طرفدار پروپاقرص سـازمان اکثریت بوده اند، اطمینان داشته باش دایی جان ناپلئونی صحبت نمیکنــم، منکه در اداره اطلاعات و...نیستــم که مدرکی یاچیزی... بدهــم، مضافا" صحبت های فامیلی و دوستانه درکوچــه وبازار که صورت جلسه تهیه نمیکننــد! دوست من، ونیــزشما به اطراف خود درهمان سالها وبعدتر بنگرید، آیادیده اید مثلا" حزب توده عضو جدیدی را گرفتــه باشــد؟ من برخورد نداشتــم،
بگذریم،درهمین کامنتها به نوشته آقای احد الف بنگرید که چگونه یقــه آقای فرخ نگهــدار را گرفتــه است، درحالیکه من چنین فکرنمیکنــم وبسیاری را دیده ام که دعا بجان همین آقای نگهــدار میکننــد که او همچون همتایش در مجاهـدین عمل نکرده... بلکه رفتار پختــه اش باعث شــده جوانان طرفدار سازمان چریک های فدایی خلق اکثریت همچون طرفداران مجاهدین کشته نشوند، وباز من هرگز زنده ماندن آقای نگهــدار را دلیل بر همکاری ایشان با نظام شاهنشاهی نمیدانــم، همانطوریکه دلیل زنده ماندن مسعود رجوی درحالیکه ۵نفر از سران مجاهدین اعدام شدند، ۵تن از سران مجاهدین که با اطمینان میشود گفت: گوهرهایی بودند که درتاریکی درخشیدند. آری، همانطوریکه زنده ماندن مسعود رجوی درآن سالهای تاریک دلیل اش دوندگی، رایزنی برادرش کاظم رجوی ودرنهایت پاپیش گذاشتن افراد با نفوظ فرانسوی و...بود حتما" دلیــل زنده ماندن آقای فرخ نگهدار هم دلایل خود را دارد که ازجمله جوان بودن ایشان وترس شاه از سازمان های حقوق بشری و مطبوعات می تواند یکی ازآن دلایل باشــد...متاسفانه اتفاقاتی درکشورمان افتاده که اگرمن وشما تا عمر داریم ۲۴ساعتــه را برفرض محال مطالعه کنیم، همــه ی آن چه که نوشته شده را نخواهیم توانست بخوانیم،.. موفق باشی دوست من،.
۶۱۲۱۱ - تاریخ انتشار : ۱٣ اسفند ۱٣۹۲       

    از : کوروش اعلم

عنوان : این همه کینه وخشونت از کجا!
آقای اصلانی،مصداق بارز کینه جویی وانتقام خواهی است!نفرت، خشونت،انتقام و کینه جویی در مقالات ومطالب ایشان همیشه موج میزند!آقای اصلانی ،شما تنها کسی نیستید که داغ وشکنجه جمهوری اسلامی را بر تن دارید!!!من خود از این داغ ودرفش جسمی و روحی بی نصیب نبودم! فرض را بر این میگذاریم که همان گروهها وجریاناتی که از فردای پیروزی انقلاب علم مخالفت وجنگ را با رژیم اسلامی برداشتند،پیروز شده وقدرت را در دست میگرفتند!باور دارم ایران ،کامبوج دیگری میشد وآن گروهها پول پوت های ایران!آقای اصلانی!بقول یکی از دوستان که در نوشته خود ،پای مطلب شما نوشته در فاجعه انقلاب همه ایرانی ها سهیمند! این انقلاب "شلیک در گاو دانی تاریخ"بود وهمه ملت ونیروهای سیاسی در آن نقش داشتند.جالب اینجاست که همه گروهها ی سیاسی ار قول مردم ایران قلم فرسایی میکنند! کجاست این ملت! این عقب مانده ناهوشیار !!!این ملت که احمدی نژاد ۸ سال لایقش بود!کجاست این ملت!به تماشای جان کندن انسانها،هزار هزار به میدان می آید ودر صف سبد کالا از سر وکله یکدیگر بالا میرود!و شما نیز با ترویج خشونت و انتقام ،نماد همین ملت عقب مانده ، هستید!ملتی که نتواند ببخشد، نتواند خود را از خشونت تهی کند ونتواند مدارا را پیشه نماید، محکوم به عقب ماندگی ودریوزگی است!جامعه و فرهنگ ما خشن وخشونت طلب است!من از ضمیر آقای اصلانی سخن میگویم:دیر نیست روزی که بر سر هر تیر چراغ برق،آخوندی را از روده هایش آویزان شده ببینم!!! آقای اصلانی ،حرف دل شما مگر نه این است؟ و توده ای واکثریتی هم بی نصیب از این تیر چراغ برقها نخواهند بود!!!باور کنید اگر میدانستم وباور داشتم که گره کار مشکل مملکت اینست،هم امروز زیر علم آقای اصلانی ،سینه میزدم!!! چه خوب ودرست گفت آقای ملکی:زمان انقلاب مردم در خیابانها شعار میدادند"تا شاه کفن نشود،وطن وطن نشود"!شاه کفن شد ولی وطن وطن نشدو حالا هم میترسم تمام آخوندها وتوده ای واکثریتی کفن شوند ولی باز وطن وطن نشود!چرا؟ لطفا به این چرا پاسخ دهید!
۶۱۲۰۱ - تاریخ انتشار : ۱٣ اسفند ۱٣۹۲       

    از : kurosh mohajer

عنوان : نظر من !
به نظر من در شکل گیری نظام جمهوری اسلامی و استبداد دینی کم یا بیش همه روشنفکران باید شرمسار باشند . به جرات میتوانم بگویم که که در آن دوران بعد از انقلاب کسی اعتراضی به اعدام های انقلابی و دادگاه های صحرایی نمیکرد .چپاول اموال خانواده های ثروتمند یهودی و بهایی و توهین و تحقیر به آنان جایی برای دلسوزی در کل جنبش چپ نداشت. کسی به اعدام های وحشیانه روسپیان اهمیتی نمیداد. . وقتی اتحادیه کمونیست ها لیست ساواکی ها را در کتابی چاپ کردند و چه فجایعی برای بسیاری از خانواده ها بوجود آمد کسی اعتراضی نکرد. آیا همه آن چند هزار نفر شکنجه گر بودند. در رقابت قدرتگیری بین بورژوازی لیبرال و طرفداران امام روشنفکران چپ یا دنبال خمینی افتادند و یا مثل ما پیکاری ها که هیچ حمایتی از لیبرال ها را جایز نمی دانستیم در عمل به غالب شدن جناح ارتجاعی تر کمک کردیم. شعار «علیه حزب جمهوری / علیه لیبرال ها زنده باد پیکار تود ها « » چپ روی مطلق بود. جالب اینجا بود که تهیه اسلحه و کمک مالی گرفتن از رژیم بعث حتی توسط کومله و گروه های دیگر چپ در کردستان محکوم نبود اما کوچکترین حمایت تاکتیکی از لیبرال های وطنی خیانت محسوب میشد. چپ روی کودکانه ٬ خود بزرگ بینی نا بجا ؛ عدم شناخت درست از شرایط جامعه. توازن قدرت ٬ سیاست های خارجی ... تمامی این فاکتو رها در اشتباهات و تصمیم گیری های فاجعه آمیز روشنفکران ایران نقش داشت به نظر من حتی اگه حزب توده و اکثریت موضع اصولی نسبت به جناح ارتجاعی رژیم داشتند باز هم به علت عدم همکاری و انسجام در جنبش چپ ٬ توانایی گرفتن قدرت در جنبش چپ وجود نداشت.
۶۱۱۹۷ - تاریخ انتشار : ۱٣ اسفند ۱٣۹۲       

    از : masoud memar

عنوان : در جواب آقای احد الف
سوالات مستقیم خود را میتوانید مطرح کنید و آقای نگهدار هم میتواند پاسخ دهد.
اما من به مسائلی که اشاره کردید نظر شخصی خود را میگویم ا. در مورد پرورش یافتن در بستر مذهبی این یک واقعیت تاریخی است که اکثریت ساکنین ایران مسلمان بودند و اکثر روشنفکران تحصیلکرده در خارج هنگام حکومت قاجار و رضاه شاه از طبقات مرفه جامعه بویژه درباری و آیت الله ها بودند .۲. در مورد سطح تئوریک نه سازمان ادعای برتری داشت و نه در سطح تئوریسین های موجود در دنیا بود ضعف تئوریکی واقعیتی انکار ناپذیر است ۳. ضعف سازماندهی هم قابل انکار نیست و یک سازمان چریکی برای اولین بار پا به فعالیت علنی میگذاشت و انتظار بیش از آن دور از منطق است ۴. من با سیاست سازمان از ۵۸ تا ۶۱ موافق نیستم اما اتخاذ مشی سیاسی و غیرمسلحانه سازمان را کاملأ درست میدانم ۵. در مورد مسائلی همچون همدستی یا همکاری با حکومت در کل نه به شک و تردید در مورد اشخاص ربطی دارد نه تئوری های چگونه جان سالم بدر بردن آنها از زندان. خیلی ها جان سالم بدر بردند از جمله خود آقای اصلانی زمانی که لاجوردی به کسی رحم نمیکرد ٫ همه سیاستگذاری گاهأ درست و گاهأ نادرست سازمان از باورهای ایدئولژیکی و تئوریکی ناشی میشد که بر طبق آن طبقه خرده بورژوازی بنمایندگی خط امام لیبرالها را که جاده صاف کن امپریالیسم میدانستند سرکوب کرده و آنوقت بطور اتوماتیک در صف اردوگاه سوسیالیسم در برابر اردوگاه امپریالیسم قرار میگرفتند و احزابی که این جمهوری رو به شکوفائی را در مسیر( راه رشد غیر سرمایه داری ) چه نظری چه با ترور و مسلحانه ٫ خدشه یا مانع ایجاد میکرد در صف ضدانقلاب جا میگرفت. برخورد شخصی با رویدادها هم مانع از ریشه یابی اصولی میشود هم به تئوریهای توطئه و مافیائی منتهی میشود. ۶. بدون بررسی و شناخت چرائی اعمال هر چیز گنگ و سوال برانگیز را هم که اضافه کنید از جمله لو دادن محل سکونت مادر جزنی ٫ یک پازل سردرگم و هیولا هم میتوان ساخت ٫ شما مطمئن باشید که نه تنها محل سکونت مادر جزنی بلکه آدرس تک تک همه در وزارت اطلاعات موجود است از رضا پهلوی تا رجوی . ۷. در مورد تغییر نظر آیت الله خمینی یا فرمان عزل آیت الله منتظری و نقش مرموز احمد خمینی یا هاشمی باید گفت ٫ البته من جسارت نمیکنم و خودم را مورد خطاب قرار میدهم آنجا که در فیلم مارمولک ایشان میگوید : « پسر خریت خودت را بگردن خدا ننداز» ٫ آیت الله خمینی در باطن همان بود که مانیفست ولایت فقیه را نوشت حال از نظر سیاسی باید خود را با شرایط جامعه تطبیق میداد مبحثی است معمول و کاملأ سیاسی. حال اگر احزاب سیاسی از پتانسیل رهبری ایشان برای اسقاط سلطنت پهلوی بعنوان تنها امکان موجود وقت سود جست نیز معمول و کاملأ سیاسی بود. مشکل از آنجا شروع شد که همگی اتحادشان بر پایه سرنگونی شاه شکل گرفته بود و بعد از آن فاقد اشتراکات منسجم و برنامه دار بود هر کسی ساز خود میزد و در روند سست و شکننده و ژله ای هیچ اتحاد پایداری شکل نگرفت حزب الله هم بپشتوانه مذهب و رهبر خودی دست بالا را داشت. پروژه اتحاد اکثریت و حزب توده چنان حزب الله را غافلگیر کرد که عجولانه با پرونده سازی کودتا و جو دلخواه حزب توده را سرکوب و راهی غیر از مهاجرت برای رهبری اکثریت باقی نگذاشت و خوشحال که موی دماغ را وادار به ترک صحنه کند. پاپوش جاسوسی برای حزب توده آنقدر آسان بود با توجه به اقامت پیشنه رهبران حزب در شوروی و ملاقاتهای بین المللی و حضور ذهن جامعه که اغلب نیروهای چپ نیز حزب را جاسوس و خائن مینامیدند بهمان اندازه پاپوش درست کردن کودتا و جاسوسی برای اکثریت غیرممکن ٫ مهاجرت رهبری و بلاتکلیفی داخل از بزرگترین خطاهای سیاسی بود که پیش بینی نشده بود. تقصیر از خود ماست که چشم انداز واقعی نداشتیم. بدرازا کشید همین بس
۶۱۱۹۱ - تاریخ انتشار : ۱۲ اسفند ۱٣۹۲       

    از : انوش فدایی

عنوان : جناب مهدی اصلانی خیلی پیاز داغ را بالا برده اید
جناب مهدی اصلانی خیلی پیاز داغ را بالا برده اید ، کمی صبر کنید و پایین بیایید تا با هم برویم .
یک نیروی سیاسی نقدی بر تفکراتش در ۳۰ سال پیش نوشته، رقیه دانشگری فدایی خلقی که تاریخ مبارزات وی به قبل از انقلاب باز می گردد ، زندان شاه را تجربه کرده ، سلاح دست گرفته و برای آزادی مردم سرزمینش ، برای عدالت جان برکف جنگیده است ، من نمی دانم شما در آن زمان کجا بودید و چه کار می کردید ، آیا در عالم جوانی بودید و با دوستان خود سیر می کردید یا در عالم روشنفکری و ..... ولی ایشان همان کسی بود که در انتخابات اول مجلس رای بسیار بالایی آورد در سال ۶۰در پراتیک وبرنامه سازمان فداییان اکثریت هم اشتباهاتی رخ داده است ،که به قول شما همه کادر ها و رهبران سازمان به آن اعتراف و آن را نقد می کنند ، امروز شما تمام کینه و عقده های سرکوب شده خود را جمع کرده اید تا به رفیق دانشگری وچند رفیق دیگر که اکنون در سازمان فداییان اکثریت هم نیستندحواله دهید، کم نیستند انسان های کوچکی که در تصور خود ،فکر می کنند با خراب کردن دیگران می توانند ضعف های خود را لاپوشانی کنند ولی غافل از این که چنین تصوری سرابی بیش نیست.
من در نوشته شما اقیانوسی از کینه ها و عقده های جمع شده مهدی اصلانی را دیدم که در چها چوب اخلاق و درک انسانی جایی نداشت ، کینه و حسد تا کجا؟آیا شما و جریان مطلوب شما هیچگونه اشتباهی نداشته ،آیا شما در زندگی خود هیچ وقت اشتباهی نکردید؟کمی کلاه خود را قاضی کنید، با کوبیدن رفقایی که شهرتی دارند، مطمئن باشید که از بزرگی آن ها کاسته نخواهد شد .
۶۱۱٨۷ - تاریخ انتشار : ۱۲ اسفند ۱٣۹۲       

    از : Hadi Shahab

عنوان : وجدان یگانه مهکمه ای است که احتیاج به هیچ قاضی ندارد .
خانم دانشگری با مطرح کردن مسولیت فردی و با بعهده گرفتن اشتباه خود بعنوان یک فرد در رهبری سازمان اکثریت و در سیاستی که ایشان بواسطه یاداوری آن خود
عذاب وجدان گرفته و بیش از سی سال از هیچ گونه همکاری با سازمان اکثریت خود داری کرده.
دوستان محترم سازمان اکثریت بگویید این خواننده چه چیز را ببیبند و چه چیز را به عقل شما باور کند.
اگر میفرمایید خانم دانشگری نمیداند که در باره چه سخن میگوید و مثل ما چپ های رادیکال درست نمیتواند فکر کند که باز هم مثل ۳۵ سال گذشته
حق دارید.
یک ضرب المسل خوب است که میگوید وجدان یگانه مهکمه ای است که احتیاج به هیچ قاضی ندارد .
انتظار آقای اصلانی از خانم دانشگری تنها این بود که ایشان نقش سایر رهبران سازمان اکثریت(نگهدار و جمشید طاهری‌پور) را در آن سیاست همکاری با جمهوری اسلامی افشا میکرد.
آقای تابان هم این مطلب را به آقای نگهدار گفتند خوب نتیجه ای که آقای تابان از نوشتارشان گرفتند اینبود که فرخ نگهدار میگوید مرغ یک پا دارد و بس...
من از خانم دانشگری بخاطر طرح مسولیت فردی تقدیر میکنم . این را خوب میدانم که خصال انسانی در همه انسانها یکسان نیستند .
بطور مثال میدانم که شرم و حیا یک خصلت انسانیست وهستند کسانی که این خصلت انسانی را ندارند...
۶۱۱٨٣ - تاریخ انتشار : ۱۲ اسفند ۱٣۹۲       

    از : احد الف

عنوان : در پاسخ به masoud memar
با عرض ادب و سلام به دوستانی که هر کدام به روش و شخصیت خود مطلب و پاسخ می نویسند
دوستان گرامی که در مورد نوشته اقای اصلانی چه مخالف و چه منتقد دست به قلم شدید با درودهای فراوان به شماها
خیلی خوشحال هستم سازمان فدائیان و کلا چپ تحت نام انواع و اشکال فدائیان هنوز بعداز سی و پنج سال از انقلاب ۵۷ گذشته بازهم در ردیف اول جنبش و اوپوزیسیون قرار دارند و هیچ نوشته ای را بدون جواب نمی گذارند.
اینجانب می خواهم مقدمه ای بنویسم اگر وب سایت اخبار روز انتشار بدهد ممنون می شوم
مقدمه: چرا هنوز هم در کل فدائیان با هر نامی در صحنه سیاسی ایران فعال هستند؟
به نظر من بعداز انقلاب ۵۷ از بتن جامعه ایران جوانانی با صحنه سیاسی اشنا شدند که در اکثریت از خانواده مسلمان و مذهبی بیرون امده بودند و از پایین به بالا تشکیلات فدائیان از صادق ترین و پاکترین فرزندان مردم ایران را در خود داشت پرورش می داد.
دوم: چون پاکی و صد اقت و حقیقتا انساندوستی از پایین به بالا بود ولی در عوض رهبری سازمان هر گز به شهرستانها نمی رفت که سخنرانی کند یکی دو نفر از طرف سازما ن می امدند و به نام کاندید یا مسئول سخنرانی می کردند و یا ما در تلویزیون شاهد مباحث برای اولین بار مواجه شدیم که چهره اقای فرخ نگهدار را شاهد بودیم که در پاسخ سئوال تعریف دیالکتیک ایشان ماندند و اقای احسان طبری به کمک فرخ امدند از این بگذریم ما سازمانی داشتیم که از بتن مردم بودو از میان مردم و به خاطر مردم و برای مردم و صادقانه تلاش میکردیم و متاسفانه مورد مظلومیت از سه جریان روبرو شدیم.
اول عدم ارتباط رهبریت سازمان با اعضا و سیل هواداران اینجانب از خط مشی نطری سازمان از سال ۵۷تا ۶۰ هنوز هم حمایت می کنم چون راه دیگر ان خط مشی را در سال ۵۹ مجاهدین رفتند و همه شاهد نتیجه ان هستیم اینجا مسئله من با اقای فرخ نگهدار تنها نیست دوست عزیز من اینجانب مخالف خط مشی و عملکرد اقای فرخ نگهدار هستم که در رسانه های غربی به ان اعتراف کردند.
اجازه دهید سه مورد را بنویسم بعد دلیل اصلی مخالفت من و شاید دیگر دوستان با شخص اقای فرخ نگهدار و خط مشی وی را کمی باز می کنم.
اول :ما منظورم اعضا و هواداران وبعضی از کادرها نه رهبری مظلوم واقع شدیم چون در راستای قانون ده ماده ای دادستانی فعالیت می کردیم و خطایی انجام ندادیم
دوم: صادق بودیم و به شعارهای حاکمان ظالم کنونی اعتماد کرده بودیم.
سوم: تغیر نظر یک مجتهد برای ما که از خانواده های مذهبی امده بودیم برایمان غیر قابل تصور بود که ایت الله خمینی انجام داد که من بعداز ۳۳ سال هنوز هم به عمق تغیر نظر ایت الله خمینی به یک نظر واحد نرسیده ام که ایا پشت سر ایت الله خمینی انگلیسیها بوده یا حکم عزل ایت الله منتظری را احمد خمینی نوشته بوده و حکم اعدام و جنایت بر علیه بشریت که درسال ۶۷ انجام گرفت ان را هم رفسنجانی و یا احمد خمینی نوشته بوده یا خود خمینی نوشته بوده که داستان هنوز بطور اشکار شفاف نشده است به دلایل مختلف که بماند.
اما دوست عزیزی که مرا متهم میکنی که : شما بسبک دائی ها خود نشان از اهدافش دارد!صحت این ادعا را میشود در کل نوشته شما دید.
دوست عزیز من با نظرات اقای داعی کاری ندارم من نوشتم مصاحبه اقای فرخ نگهدار با اقای داعی در صدای امریکا را تماشا کنید که اقای فرخ نگهدار ادرس محل نگهداری مادر بیژن جزنی را لو می دهد من با اقای داعی و نظرات ایشان هیچ کاری ندارم.وی ایشان را نه دیده ام ونه می شناسم.
مشکل من با طرز فکر اقای فرخ نگهدار این است ایشان در صدای امریکا اعتراف می کند که همفکران خود را که با خط مشی سازمان و از نظر تئوری مخالف حرکت سازمان ما عمل می کردند را لو داده است و در پاسخ به این سئوال که ایا شما در ماجرای جنگل ( عامل در شمال ) از اقای لاجوردی سلاح درخواست کردید که بروید در کنار پاسدارها با ان عزیزان هم فکر تان ولی مخالف تاکتیک با خط مشی شما بجنگید؟
اقای فرخ نگهدار می گوید بلی من این کار کرده ام که مجری صدای امریکا چند شماره از نشریه کار را نشان می دهد که سند این ادعای مجری و درخواست اقای فرخ نگهدار را نشان می دهد. البته اقای فرخ نگهدار از این کارهایش انتقاد می کند!
مهمترین مشکل من با اقای فرخ نگهدار این است وقتی ایشان در صدای امریکا به محاکمه کشیده می شوند ولو دادن های وی را ایشان شخصا بر عهده می گیرند نشریه کار ارکان سازمان فدائیان در صفحه تلویزیون صدای امریکا نشان داده می شود ان نشریه کار نماد خون بیژن جزنی ها گرفته تا به امروز حاصل خون همه شهدای فدائیان خلق ایران می باشد به خیانت امیز بودن تبدیل نمی شود؟
سئوال مهم این است اقای فرخ نگهدار اگر هر فردی با وی از نظر تاکتیک و تئوری مخالف وی عمل می کرده را هم لو می داده است ؟ انچه در تجربه تاریخی به انگونه عمل کرده و سند در دست هست و خودش هم اعتراف می کند
ایا اقای فرخ نگهدار حمید اشرف و دوستان وی را نیز در سال ۴۹ لود داده است؟
ایا اقای فرخ نگهدار خانه تیمی موسی خیابانی در زعفرانیه در تهران که ۲۳ نفر و فرزند و کودک خرد سال مسعود رجوی همراه همسر وی در ان خانه تیمی کشتار می شوند را هم اقای فرخ نگهدار لو داده است؟
به یاد حمید اشرف - گفتگو با فرخ نگهدار - آذر ۱۳۸۹ .
https://www.youtube.com/watch?v=pLOjjqXoiEY

اخرین لینگ : مصاحبه اقای فرخ نگهدار با اقای داعی و لود دادن محل سکونت مادر بیژن جزنی در صدای امریکا این مصاحبه دو بخش است لطفا به هر دو بخش تماشا کنید

https://www.youtube.com/watch?v=qpq۱۴۷I۴mo۴

ایا اقای فرخ نگهدار پاسخ بدهند که در اولین دستگیر ی در زندان می شکنند ؟زیر شکنجه یا نمی شکند؟ و اگر می شکند پس نتیجه باید گرفت در زندان به خاطر زنده ماندنش همه اعضای چریک ها را که می دانسته لو داده و خودش در زندان به عنوان همکار ساواگ بوده است تا اطاعات جمع کند و به ساواگ تحویل دهد و اقای فرخ نگهدار با ان سابقه ای که دارد که در سخنرانی در اذر سال ۱۳۸۹ در یاد بود حمید اشرف خود اعتراف میکند که ۱۸ ساله بوده با انجمن ایران و امریکا در ارتباط بوده که می رود یک نفر را از انجا برای ملاقات با اقای هویدا و وزیر فرهنگ دکتر نهاوندی می برد اگر اینچنین نیست اقای فرخ نگهدار در ان سن و سال در ان زمان انجمن ایران و امریکا را از کجا می شناخته است و ان یک نفر کی بوده است؟
وقتی به نوشته ها و سخنرانیهای اقای فرخ نگهدار را کنار هم می گذاریم من شخصا به این نتیجه می رسم نکند فرخ بوده که با دادن اطلاعات به ساواگ بعد ازشکستن بیژن جزنی و هشت نفر دیگر که دو نفر مجاهد بودند که در تپه های زندان اوین تیز باران می شوند و پس چرا فرخ زنده می ماند؟
چون از او اسلحه پیدا نکرده بودند؟ یا وی در بخش صنفی سیاسی فعال بوده است؟
یا وی را نگه می دارند و بعداز ازادی از زندان به به رهبری سازمان برسانند البته با کمک همان فرقه مذهبی و تشکیلات عظیمی که انها داشتند و دارندو درمدت سه سال از سال ۵۷ تا ۶۰ بزرگترین سازمان چپ ایران را وی و همفکرانش متلاشی و انحلال می کند ایا این مسایل کمی است؟
ایا ما حق نداریم از اقای فرخ نگهدار این سئولات را بکنیم؟
ایا خون خسرو گلسرخی ها چه می شود؟
لینگ دوم:
مصاحبه با صدای امریکا
https://www.youtube.com/watch?v=dAmlb۰EK۸yg

ایا اینده جنبش چه می شود اگر ما نتوانیم از ایشان پاسخ سئوالهایمان را دریافت نکنیم
پس چرا اکثریت اعضا و کادرها های سازمان در همه کشورها اواره و نمی خواهند وارد تشکیلات شوند؟
من شخصا که اقای فرخ نگهدار را متهم نمی کنم سئولاتی مطرح است مبنی بر انچه ایشان انجام داده و افرادی را به دست جلاد اوین لاجوردی داده است نه یک بار بلکه چندین بار از وی اسلحه خواسته ....و به انها نیز اعتراف کرده است وحالاماکه با اسناد مختلف روبرو هستیم ایشان به نظر من باید به سئوالات اعضا و کادرها و حتی هواداران پاسخ دهند.
ضمنا شما به من اتهام نزنید که من با خط مشی فلانی و یا فلان کس نسبت دارم نه اقا من با هیچ سازمانی به جز اکثریت از سال ۵۵ تا ۶۵ کار نکرده و با هیچ فردی هم درمدت ۳۳ سالی که در خارج هستم وقتی از المان به امریکا امدم صحبت سیاسی رو در رو یا تلفنی در مورد شخص اقای فرخ نگهدار نکرده ام.
ان چیزی که من اذیت می شوم وقتی است ایشان هنوز هم هر جا می روند وی را به نوعی به فدائیان نسبت می دهند و درزمانی که از لو دادن ها صحبت می شود فورا نشریه کار را در رسانه ها به عنوان دلیل و مدرک نشان می دهند اینجا من مشکل دارم.
من فکر میکنم اگر حالا دوستان واقعی ملت ایران این روزها از گوشه کنار جهان شروع به تلاش کرده اند خوب حالا مردم از این رژیم دست کشیده اند و گذر کرده اند و به هیچ گروهی هم اعتماد نمی کنند یکی از دلایل عدم محبوبیت و عدم اعتماد مردم افرادی مانند اقای فرخ نگهدار و عملکرد فکری ایشان به نظر من شاید باشد و عدم متشکل شدن دوستان قدمی هم شاید این باشد که اگر وارد تشکیلات بشویم نکند ما را لو بدهند در همین خارج و جانمان در اخر زندگی با خطر روبرو شود.
شما منظورم همه فعالان سیاسی که از امنیت انچه در رسانه های الکترونیکی می گذرد این روزها به خوبی اشنا هستید.
امیدوارم روزی اقای فرخ نگهدار به سئولاتی که مطرح است پاسخ دهند.
۶۱۱٨۰ - تاریخ انتشار : ۱۲ اسفند ۱٣۹۲       

    از : میترا ف

عنوان : باران فدائی کوزه خالی است
متأ سفانه عده ای از دوستان فکر می کنند که در تهمت زدن و توهین کردن انحصار ثبت کرده اند! امپریالیسم اعتقاد نیست واقعیتی است که روز بروز وحشیانه تر وجودش را ثابت می کند در حدود یک قرن پیش لنین در زمینه بحث کنونی ما کتابی به نام امپریالیسم بالاترین مرحله سرمایه داری که امروز هم با واقعیت ها تطبیق دارد و یکی از مباحث آن خرید پنهان وآشکار سران و چهره های جنبش کارگری است که امروز بسیار رایج است.
۶۱۱۷۰ - تاریخ انتشار : ۱۲ اسفند ۱٣۹۲       

    از : masoud memar

عنوان : خطاب به باران فدائی
اولأ بیان و برخورد آقای اصلانی بسیار نزدیکتر و فراتر به سالهای ۵۸ است دومأ الآن هم با همان مضمون بشکل دیگری ادامه دارد من به سیاستگذاری سازمان در آن دوران هم نقد بنیادی دارم اما این دلیل بر عدم مسئولیت و گریز از پاسخگوئی سازمانها و نیروهای دیگر نیست.
مسئولیت ترور قاضی طباطبائی و انفجار دفتر حزب جمهوری اسلامی و ایجاد بستر مناسب برای افراطیون مذهبی متوجه فاعلان آن میباشد و با زرنگی نمیتوان عواقب این اعمال را به نیروی دیگری پاس داد که آنها در قبال آن چه سیاستی اتخاذ کردند. من اعتقاد دارم بهترین برخورد یک سازمان سیاسی میتوانست محکوم کردن لاجوردی ها و رجوی ها بیک میزان باشد و مسئولیت هر عملی و عواقب آن را متوجه خودشان میکرد. اما بلوغ سیاسی و دید جریانها به جهان و سیاست همان بود که بود . بدون رشد فکری و بازنگری نقدی هم ممکن نیست و بر درست دانستن تمامی سیاستهای قبل منتهی میشود. شما بجای نقد دیگران مسئولیت خود را در قبال اعمال خود بعهده بگیرید فرض کنید اکثریتی وجود نداشته است که همه بدبختی ها را به آنها ربط دهید یا کل سازمان همان سیاست مجاهدین را اتخاذ میکرد که حزب الله ازاین پروژه استقبال میکرد و اکثریت و حزب توده شده بود موی دماغ حزب الله که شعار ( الله گویان بکوبید بیخدایان را ) دنبال میکرد. آخرین سوالی که بازجوی حزب اللهی در بازداشت ترور آیت الله مدنی از من کتبأ امضا گرفت و مجبور به تحریک کردن من میکرد سوال را نوشت : ( اگر امام زمان ظهور کرد و حکم کرد که همه بیخدایان را باید کشت آنوقت موضع اکثریت در قبال آن چه خواهد بود؟ جواب کتبی و امضاء شده من در بایگانی حفاظت و اطلاعات سپاه موجود است : ( من بعنوان یک ماتریالیست به ظهور امام زمان اعتقادی ندارم که به تعیین تکلیف در قبال حکمش منتهی شود) . یا پیرمرد حزب اللهی و بیسواد که نگهبان سلول در زندان بود و به رئیس زندان میگفت برای چه دکتر میاورید برای ملحدین ٫ آنها که در هر صورت باید اعدام شوند و به جهنم خواهند رفت حال با دندان سالم یا شکسته چه فرقی میکند و بازجو سرش فریاد کشید : تو کار خودت را درست انجام بده و فضولی نکن ٫ امان از روزی که امورات کشور دست شماها بچرخد امان امان.
۶۱۱۶۶ - تاریخ انتشار : ۱۲ اسفند ۱٣۹۲       

    از : masoud memar

عنوان : آقای بهروز با مبهم گوئی دنبال چه هدفی ؟
شما از هر فرصتی بهره برداری میکنید و اینبار بعنوان قاضی القضات چپ ایران حکم برای احزاب چپ میدهید ٫ دستکم دلایل این احکام را هم بنویسید شما نوشتید : « بحث بر سر این نیست که اکثریت و حزب توده و حتی حزب رنجبران با حمایت از جمهوری اسلامی به اعتبار کمونیسم در ایران لطمه های جبران ناپذیر وارد کردند. مسئله این است که این فرایند اپوزیسیون سازی جمهوری اسلامی است که جریانات اپورتونیست را در صف مقابل خود نگه میدارد وگرنه کیست که نداند اگر حکومت گوشه چشمی به اکثریت، حزب توده (بماند که حزب توده را بیشتر باید شیئ در موزه تاریخ سیاسی ایران دانست نه چیز بیشتر) همین الان نشان دهد آن ها هروله کنان به سوی آن روان خواهند شد. » ۱. ازاعتبار کدام کمونیسم در ایران صحبت میکنید ؟ از اعتبار ارانی ها ؟ از اعتبار طبری ها ؟ اگر از اعتبار پویان ها و جزنی ها میگوئید اعتبار آنها هیچوقت لکه دار نمیشود اعتبار این عزیزان به صداقت و فداکاری در تاریخ ثبت شده است نه مباحث نظری و فلسفی . اگر به اعتبار بهروز ها صدمه خورده از اعتبار خودتان بگوئید تا هر کسی بتواند قضاوت کند. ۲. اگر حزب توده شیئ موزه ای است الف : اصولأ نمیتواند در صورت اتخاذ هر سیاستی در سیاست روز اثرگذار باشد حتی بشکل ( اپوزسیون سازی دائی جان ناپلئونی توسط حکومت ) مد نظر شما. لابد خلاف این عمل میکند که شما را نگران کرده است.
شما همینطور نوشتید : « امروز به بهانه دفاع از قانون و اصلاحات و حرکت آرام به سوی دمکراسی تحت زعامت رهبران جمهوری اسلامی همان برخورد را به شکل دیگری مباح نخواهند دانست؟ من در گفتار فرخ نگهدار به عنوان پدر معنوی اکثریت هنوز این گستاخی و دهن کجی به جنبش انقلابی مردم ایران را به عیان می بینم.» شما لطفأ بطور مشخص و شفاف این ( جنبش انقلابی مردم ایران ) را نشان دهید که برای همه مشخص شود چه کسانی در برابرش گستاخی میکنند ٫ گستاخی به شورای ملی مقاومت ؟ گستاخی به خواستهای جنبش سبز ؟
با مبهم گوئی سعی در گرفتن ماهی از آب گل آلود میکنید اما بستر جامعه بیش از سه دهه است که از کیفیت ۵۷ به ۹۲ تغییر بنیادی کرده است و ادامه دارد شما ارتقاء شعوراجتماعی و فرهنگی جامعه را نادیده میگیرید.
۶۱۱۶۵ - تاریخ انتشار : ۱۲ اسفند ۱٣۹۲       

    از : باران فدایی

عنوان : یاد آوری ۵۸ الی ۶۰
تکرار تاریخ به شکل متمدنانه و حقوق بشری : حمله به مهدی اصلانی از طرف افرادی که به شکلی سمپاتی اکثریت هستند مرا به سالهای ۵۸الی ۶۰ بر می گرداند بر خورد به اشرف دهقانی و دیگر همراهانش "انشعاب اقلیت "جناح چپ "فداییان ۱۶ آذر و... باور کنید اگر امروز هم معتقد به امپریالیسم بودید بی شک مهدی اصلانی را جیره خوار و مشکوک خطاب می کردید شماها هنوز در ترور شخصیتی افراد هم چون گذشته بر خورد می کنید اگر حزب توده به درستی بعد از ۳۲ گذشته خود را کنکاش می کرد سازمان اکثریت شاید به چنین راهی نمی رفت و اگر اکثریت بر خوردی سالم به خود می کرد ماجرای حزب کمونیست و آن همه انشعاب بوجود نمی آمد در دولتهای "دمکرات غربی" اگر فردی در بر خوردها اشتباه کند بار اول اخطار می گیرد خطای سیاسی بعدی یعنی عدم صلاحیت و استعفا یا اخراج را به دنبال دارد بر خورد شجاعانه رقیه دانشگری مبین عدم صلاحیت خود و سازمان فداییان اکثریت هر چندناقص اما شجاعانه و قابل ستایش است وقتی که سازمان اکثریت اطلاعیه می داد که نیروهای ضد انقلاب را به پاسداران ضد امپریالیست معرفی کنید آیا این حرکت شراکت در جرم نیست و تازه اگر برادران پاسدار از شما کمک می خواستند برای بازجویی آیا همکاری نمی کردید ؟
۶۱۱۶۰ - تاریخ انتشار : ۱۲ اسفند ۱٣۹۲       

    از : دوست قدیمی مستعار

عنوان : بخث خوبی منحرف شد
سردبیر محترم
من کامنتی برای این متن نوشتم و شما منتشر نکردید. چرا؟
نوشته بودم
هر وقت کسی یا کسانی بحثی جدی را در زمینه نقد چپ مطرح می کنند و این بحث می تواند بستری باشد برای بحث های راهگشای بعدی؛ اقای اصلانی؛ بدون برخورداری از توان نظری و سیاسی؛ وارد بحث می شود و با طرح مساپل شخصی و احساساتی و حمله به این و ان و دشنام گوپی مسیر بحث را منحرف می کند. اخبار روز هم در دام می افتد.
چند سالی زندان مجوز ورود به بحث های نظری و سیاسی نیست. برای این کار دانش و اگاهی سیاسی و نظری لازم است و توان دور شدن از عقده های شخصی .

خانم دانشگری مبحث انتقاد از گذشته و مسولیت فردی را مطرح کرد. اقای کریمی مبحث برخورد درونی یا بیرونی و کار سیاسی بر بستر انتقاد از گذشته را مطرح کرد و این که چگونه می توان از مبحث انتقاد از گذشته و پذیرش مسولیت فردی و جمعی به نتایج سیاسی عملی و نظری رسید . اگر بحث در این مسیر ادامه می یافت بحث های جدی تر دیگری نیز مطرح می شد که به حل برخی مشکلات کنونی چپ ایران کمک می کرد اما اخبار روز با انتشار نوشته اقای اصلانی بحث اصلی را کور کرد . بحث به دشنام گوپی و انتقام گیری از رهبران سابق اکثریت منحرف شد

خانم دانشگری صادقانه و با درایت در راه نقد نظری و سیاسی و طرح بحث مسولیت فردی گام نهاده است. با نوشته ایشان باید برخوردی سیاسی و نظری کرد . اما نوشته اقای اصلانی متنی است سانتی مانتال . مصیبت خوانی زندانی ها و اعدامی ها. کین جوپی فردی . نفرت پراکنی علیه این و ان. دشنام گوپی و خالی از تجربه سیاسی و دانش نظری.

ایشان هوادار اکثریت بخش کشتگر بوده اند. از همان خط مشی حمایت از جمهوری اسلامی و خط امام تبعیت می کرده اند و اکنون از گذشته خود رنج می برند . به جای نقد خود و به جای تلاش برای بالابردن اطلاعات نظری و سیاسی خود؛ به رهبران سابق خود حمله می کنند. نوشته ایشان بحث های جدی نظری و سیاسی را به بحث های مبتذل شخصی تقلیل می دهد. ا

نقد گذشته بدون نقد کارنامه سیاسی جمعی و فردی و پذیرش مسولیت فردی و جمعی ممکن نیست. نقد باید به بحث نظری و سیاسی ارتقا یابد و کسانی در این باره بنویسند که توان نظری داشته و بتوانند بحث را از دعواهای شخصی و دشنام گوپی لمپنی دور کنند.
به عنوان سردبیر خطا کردید که با انتشار نوشته اقای اصلانی بحث را از مجرای اصلی ان دور کردید .

مشکل ما انتقام گیری خودنماپی عقده گشاپی های فردی نیست . مشکل ما گره های تاریخی نظری و سیاسی است . اگر جای شما بودم می کوشیدم بحث را به بستر اصلی خود برگردانم
۶۱۱۵۴ - تاریخ انتشار : ۱۲ اسفند ۱٣۹۲       

    از : masoud memar

عنوان : آقای محمد براتی
انشای دائی جان ناپلئونی شما را خواندم بعد از ۳۵ سال از انقلاب دید شما برای خود محترم اما آنجا که سعی دارید نظر و کشفیات علل رویدادها از دید خود را دید مردم قالب کنید آنجا که مدعی هستید : « بهرحال چــه بدتان بیایــد ویا نه، ما مردم اینگونه فکرمیکنیــم » حداقل یک مدرکی چیزی نمایندگی از جانب مردم ضمیمه کنید تا احزاب نسبت به واقعیتهای موجود سیاستگذاری کنند نه از روی امیال و آرزوها و با ذهنی گرائی
۶۱۱۴۵ - تاریخ انتشار : ۱۱ اسفند ۱٣۹۲       

    از : آرمان

عنوان : حرف دل خیلی ها را زد
مهدی اصلانی این وجدان بیدار انقلابیون به حق حرف دل خیلی ها را می زند و این به طبع آنهای که اگر رژیم آنها را اگر نمی راند هنوز برایش سینه می دریند می آزارد. رقیه دانشگری از بیان سخنان گذشته خود شرم آور است اما او یک کلمه به آن خانواده های که دختران و پسرانشان را رژیمی که اکثریتی ها حمایت کردند اعدام کرد و او از مردم می خواست با آن احساسی برخورد نکنند نگفت! رقیه دانشگری می بایست به آن خانواده ها می گفت که او عمل زشتی مرتکب شد و هرگز ننگ گفته های دیروزی او از خاطره خانواده قربانیان رژیم نخواهد رفت.
سپاس به مهدی اصلانی که با نوشته های خود درد دل خیلی از قربانیان رژیم را می گوید و این همانند آب به لانه موریانه ها ریختن است. کسانی که هنوز به دنبال معجزه ای از امام زاده های رژیم هستند هجوم آورده و حتی گستاخانه مهدی اصلانی را جلاد آینده خود می دانند آن هم در اروپا! بی شرمی و بی پرنسیبی آنها پایانی ندارد و بعید است که در آنها هرگز تحول مثبتی بوجود آید! هر انسان با وجدانی با مهدی اصلانی هم صدا خواهد بود و میراث خواران نام فدایی با هر کلمه گفتن به باز بی اعتباری خود می افزایند.
۶۱۱۴۴ - تاریخ انتشار : ۱۱ اسفند ۱٣۹۲       

    از : masoud memar

عنوان : آقای احد الف
نوشته شما بسبک دائی ها خود نشان از اهدافش دارد. شما نوشتید : « منظور من محکوم کردن شخص اقای نگهدار نیست هدف اصلی من طرز فکر و تفکری است که سازمان ما به این روز افتاده است. » صحت این ادعا را میشود در کل نوشته شما دید! اگر دوست دارید سخن شفاف بشنوید به مواضع دائی ها در قبال رویکرد و مسیر روند جنبش دموکراسی خواهی جامعه نظری افکنده و واقعیت ضدیت شما با نگهدارها برمیگردد به تره خرد نکردن جنبش اجتماعی به راهکار و گفتمان دائی ها و استقبال جامعه به گفتمان و راهکار نگهدارها
۶۱۱۴۲ - تاریخ انتشار : ۱۱ اسفند ۱٣۹۲       

    از : میترا ف

عنوان : اتحاد یا انحطاط
یکی از توهماتی که مطلب آقای اصلانی ایجاد می کند این است گویا گروهای چپ نمای دیگر که از همان ابتدا ج اسلامی شروع به حمله نظامی کردند و جو داخلی را به سمت خشونت کشاندند و باعث ارتقا کثیف ترین جناحهای ج ا شدند ، حق داشته اند !! خانم دانشگری که من فکر می کنم به احتمال زیاد بنا به در خواست دوستان سابقشان این متن را نوشته توضیح نمی دهد که چرا بنظر ایشان امروز امپریالیسم وجود خارجی ندارد؟ حمله نظا می آمریکا وعراق را به ایران چگونه توضیح و تفسیر می کند؟؟ یا بطور کلی تحلیل سیاسی آنزمان چگونه می توانست باشد و آن سیاست چه تأ ثیری روی اوضاع می توانست داشته باشد صر فنظر از مطلبی که خانم دانشگری نوشته است اصلأ بحث آقای اصلانی در این است که این دو سازمان استراتژی ضد گروه های دیگر سیاسی را داشته و دیگران را تحویل داده اند البته در زمینه از ۳یا۴ مورد مشخص یاد می کنند که در یک جریان که در سطح تمام ایران صد ها یا ده ها هزار طرفدار و عضو داشتت اعمال ایزوله و فردی محسوب می شود،،باری تمام این مباحث بنظر بیهوده می آید وباعث نگرانی می شود و درگیریها ی بعد از انقلاب بسر شریف و مجاهدین و ج ا را تدائی می کند.
۶۱۱٣۵ - تاریخ انتشار : ۱۱ اسفند ۱٣۹۲       

    از : احد الف

عنوان : داس و چکش به زمین گذاشته را بر سر رقیه دانشگری و اقای اصلانی نزنید
سلام به همه دوستانی که دغدغه ازادی و دمکراسی و عدالت اجتماعی در فردای ایران را دارند.
دوستان عزیزم ایا فکر کرده اید که با یک نوشته کوتاه بانوی شهامت و شجاعت دوست قدیمی ما رقیه دانشگری چرا اینگونه در جهان سیاسی امروزی انشار می یابد و سر وصدا به راه می افتد؟تفکر من این است که رقیه دانشنگری ها تنها نیستندو در سرتاسر کشورهای اکثرا غربی انها که بیش از سی سال مشغول به تحصیل بوده اند بارها به فکر گذشت جریان فکری سازمان فدائیان خلق ایران بوده اند و در اینده نیز خواهند بود.
من از سال ۵۸ عضو رسمی سازمان بوده ام و در سال ۱۳۶۴ نیز در فرانفکورت المان برای دمین بار به عضویت سازمان درامدم ولی بعد از یکسال با مشاهدات عینی متوجه شدم ان سازمانی که من در تفکرم برای فعالیت داشتم انگونه نیست افرادی در سازمان بوده اند که با روش های غیر سیاسی و غیر اخلاقی و انحرافی اقدام کرده اند و درزمانی که به لطف و فداکاری اقای فرخ نگهدار و حامیان طرز فکری ایشان بلاخره اخرین میخ را برای نابودی یکی از بزرگترین و متشکل ترین سازمان چپ در داخل کشور را با انحلال ان زدند و از سردارانی که ارتش مردمی را رها کردند و به خارج فرار کردند و جان خودشان و اشنایان و دوستان حامی و همفکر خود را از دست جلادان نظام اسلامی به خارج فراری دادند وقتی با مسئولین سازمان به اصطلاح در المان از نزدیک اشنا شدم متوجه خیلی مسایل شدم و در سال ۱۳۶۵ از المان به امریکا امدم و از تشکیلات سازمانی قطع ارتباط کردم زیرا تشکیلاتی که خود را در خدمت یک فرقه و اقلیتی خود محور و مقام پرست قرار بدهد هر گز نمی تواند در راستای منافع ادعایی خودش حامی منافع ملی اکثریت ملت ایران قرار بگیرد.
اینجانب شخص اقای فرخ نگهدار را و تفکر وی را با عده ای نزدیک به پنج یا شش نفر در راس سازمان مقصر می دانم و با اقای اصلانی در مورد بر گذاری دادگاهی در پالتاک را پیشنهاد می دهم زیرا اعدام شدگان سالهای ۶۰-۶۱ و ۶۷ این ارزو را دارند تا مشخص شود چه کسانی مسئول هستند تا ارتش یکصد هزار نفری از سمپاد گرفته تا اعضا و کادرهای ارشد یک سازمان مردمی چپ به این روزگار دچار شود و هر جا سخن از سازمان فدائیان به میان می اید نام فرخ نگهدار در اذهان تجلی می یابد.
اقای اصلانی می گویند این دادگاه هر گز بر گذار نمی شود و.. چرا اقای اصلانی بیایید همت کنیم این دادگاه را در پالتاک بر گذار کنیم اینجانب معتقد هستم تا ریشه این خیانت به مردم ایران و مخصوصا به اعضا و کادرهای سازمان مشخص نشود هر گز مردم ایران در هر شرایطی گرچه وحدت بزرگ چپ هم اتفاق بگیرد و برنامه و اساسنامه هم نوشته شود و مورد تایید قرار بگیرد مفید نخواهد شد زیرا تفکر لو دادن ها که از صدای امریکا اقای فرخ نگهدار اعتراف می کنند هنوز در اذهان باقی ایست و اقای فرخ نگهدار هنوز بنام فدائیان در راه جنبش سبز فعالیت خود را ادامه می دهند تا از یک جریان شکست خورده پله کانی بسازند تا برای رسیدن به ثروت از طریق شرکت کی سون که پسر ایشان در ان شرکت همراه عموی وی در ساخت فرودگاه امام در تهران قرار داد میلیاردی را نصیب خود کرد شاید در اینده با نفوذ در راه جنبش سبز و اشنایی با افراد کادر مرگزی ان جنبش به عملیاتی دیگری اقدام کند.
برای درک و شناسایی اقای فرخ نگهدار و رسیدن ایشان به رهبری سازمان در اوایل انقلاب باید به سالهای ۱۳۴۰ و فعالیت ایشان به بعد مراجعه کنیم تا اقای فرخ نگهدار به پرسش های فعالان داری پرسش از ایشان پاسخ دهند. ما در طول این سی پنج سال به فروش سیب زمینی در خارج مشغول نبوده ایم تا اندازه های هر کس به اندازه ای در رشته های مختلف صاحب تحصیلات می باشیم با کسب علم و تجربه شما را در اینجا به سخنرانی اقای فرخ نگهدار که در اذر ماه سال ۱۳۸۹ برای یاد بود حمید اشرف ایشان مدت یک و نیم ساعت سخنرانی می کنند مراجعه می دهم و یک مصاحبه با اقای داعی با صدای امریکا بعد از شنود و دیدن این دو گفتگو و مصاحبه اقای فرخ نگهدار اگر موافق باشید ده ها سئوال به ذهن شما خواهد امد که شما می توانید به قدرت واهی رسیدن اقای نگهدار در بعد از انقلاب ۵۷ و سیاست ورزی و در نهایت که به انحلال سازمان ما منجر می شود متوجه خیلی مسایل شوید
فقط یک سئوال اساسی در اینجا می خواهم از شما خواننده عزیز بکنم وقتی شما به سخنرانی اقای فرخ نگهدار در یادبود حمید اشرف گوش می کنید شرایط ان روزها را در نظر داشته باشید که سئوال من این است اقای نگهدار چکونه و توسط چه کسی نماینده می شوند و از انجمن ایران و امریکا یک نفر را برای حل مشکل دانشگاه تهران یا دانشگده فنی به ملاقات اقای نهاوندی وزیر اموزش پروش شاه و نخست وزیر شاه اقای هویدا می روند ایا در ان زمان یک فرد ۲۰ یا ۲۱ ساله را می گذاشتند با وزیر و نخست وزیر دوران ستم شاهی ملاقات کند ؟
در مصاحبه در صدای امریکا که با اقای داعی انجام می گیرد بحث بر سر اصلاح طلها می چرخد اقای فرخ نگهدار گریزی مانند یک سخنران حرفه ای و اموزش دیده می زنند و نام بیژن جزنی را به میان می کشند و نام مادر و محل نگهداری مادر بیژن را از صدای امریکا و محل سکونت که در تهران خانه سالمندان است را به مردم دنیا اعلام کنند ایا فرخ نگهدار نمی داند نظام ضد بشر اسلامی حتی به مادر و همسر و کلا اهل خانوده یک فردی مانند بیژن جزنی هم رحم نمی کند چه دلیلی وجود داشت که اقای نگهدار از رسانه امریکایی محل اقامت مادر بیژن جزنی را اعلام کنند؟
البته در قبل از انقلاب هر فردی با اقای فرخ نگهدار اشنا می شود اکثرا اعدام می شوند و هیچ کس در بعد از نقلاب باقی نمی ماند تا راه برای رهبری سازمان فراهم شود
از شما در خواست می کنم به این سه لینگ مراجعه کنید ولی بدون تعصب و بدون احساسات انچه می شنوید با تخصصی که به ان رسیده اید مطلب بنویسد منظور من محکوم کردن شخص اقای نگهدار نیست هدف اصلی من طرز فکر و تفکری است که سازمان ما به این روز افتاده است تا زمانی که سازمان از بازوی یک فرقه مذهبی خارج نشود و در یک انتخابات ازاد هئیت سیاسی و رهبری ان با رای ازاد انتخاب نشود هر گز به نظر من قادر نخواهد بود در میان ملت ایران دارای هوادار یا در یک انتخابات ازاد بتواند رای بیاورد.


به یاد حمید اشرف - گفتگو با فرخ نگهدار - آذر ۱۳۸۹ .
https://www.youtube.com/watch?v=pLOjjqXoiEY
لینگ دوم:
مصاحبه با صدای امریکا
https://www.youtube.com/watch?v=dAmlb۰EK۸yg

اخرین لینگ : مصاحبه اقای فرخ نگهدار با اقای داعی و لود دادن محل سکونت مادر بیژن جزنی در صدای امریکا این مصاحبه دو بخش است لطفا به هر دو بخش تماشا کنید

https://www.youtube.com/watch?v=qpq۱۴۷I۴mo۴
۶۱۱٣۲ - تاریخ انتشار : ۱۱ اسفند ۱٣۹۲       

    از : حافظ طاهری

عنوان : مردانگی در نقد گذشته
با سلام به آقای اصلانی,
لطفا یک بار دیگر به این جملاتی که نوشته اید دقت کنید :
"جان‌مایه‌ی این نوشته خودخالی کردن و تطهیر خود است. در مقابلِ متن دانشگری خلع سلاح نمی‌شوم، اما تکلیف با کادری قدیمی که در رده‌ی اعضای اصلی اکثریت بوده و امروز خود را اکثریتی نمی‌داند چیست؟ تکلیف با سیاست‌ورزی که جوانی به نازِ سازمانی بخشیده که با عفونتِ خمینی و شقاوتِ قدرت هم‌بستر شده چیست؟ و آن همه معصومیت‌ که کنار دست‌مان پرپر شد؟ "
اگر هنوز از نوشتن این جملات پشیمان نیستید پس من نظر خودم را می نویسم:
منظور شما از "خود خالی کردن" چیست. من از خود خالی کردن برداشت دیگری که ربطی به سیاست ندارد, دارم.
منظور شما از "تطهیر خود" چیست؟ مگر خانم دانشگری مذهبی هستند که خود را تطهیر کنند؟
منظور شما از "خلع سلاح نمی شوم" چیست؟ مگر قرار است که با نقد گذشته کسی کسی را خلع سلاح کند؟ مگر شما مسلح هستید که نگران خلع آن شوید؟ و تازه این چه سلاحی است که با یک نوشته از بین می رود؟
منظور شما از "تکلیف با کادری قدیمی که امروز خود را اکثریتی نمی داند چیست" چیست؟ مگر شما و یا خانم دانشگری و یا هر کس دیگر, وکیل یا آخوند هستید که تکلیف معین کنید؟ مگر این کادر قدیمی عقل و شعور ندارد که خودش آینده اش را رقم بزند؟ مگر قرار است دیگران اشک حسرت بریزند؟
منظور شما از "سیاست ورزی که جوانی به ناز ..." چیست؟ مگر قرار است که رمان بنویسید؟ این ها چیست که سر هم بندی کردید؟ مگر شما بالای منبر نشستید که اینگونه کلماتی بی ربط و بی معنا و احساسات برانگیز مطرح می کنید؟
و اما سوال اصلی من از شما: اگر شما جای خانم دانشگری بودید چه می کردید؟ خود را با جرثقیل حکومت اسلامی در میدان آزادی به دار می آویختید؟ آیا در خانه هر فدائی را می زدید و سنگی به وی می دادید تا در میدان شهر شما بایستید و ایشان سنگی به سرت پرتاب کنند. آیا منظورتان این است که خانم دانشگری می بایست از شما می خواستند که برایشان توبه نامه بنویسید؟ و یا چه؟
این چه فکر بی معنی و خشم آلود و بدور از هر انصاف و مروت انسانی است که شما بخورد ملت میدهید؟
همه انسانهایی که به سیاست وارد می شوند و وقت و عمر و جوانی و و و و خویش را در این راه بی مزد و مواجب می گذارند, اشتباه هم می کنند. آنانی که به اشتباهشان پی می برند و اعلام می کنند, دو چندان قابل احترامند. اعتراف به اشتباه خصلتی است مردانه. رفیق دانشگری مردانگی کرد و نوشت. مردانگی شما کجا رفته است؟
۶۱۱٣۱ - تاریخ انتشار : ۱۱ اسفند ۱٣۹۲       

    از : اسماعیلی

عنوان : مهدی اصلانی حق دارد.
مشکل کل ایرانیان است که اشتباه و جنایت را مثل هم می بیند. چپ رادیکال ایران با هر اشتباهی که داشت از تداوم انقلاب قهرمانانه دفاع کرد و فداکاری کرد، خون داد. شکنجه شد، زندان رفت. توده و اکثریت فدای را نباید چپ دانست آنها با رژیم در سرکوب انقلاب شریک شد. شریک جنایت بود.
۶۱۱۲۶ - تاریخ انتشار : ۱۱ اسفند ۱٣۹۲       

    از : مهدی حکیم

عنوان : خدمت اصلانی ها ،دانشگری ها...
دوستان عزیز، شما مشکلتان اینست که زیادی به خودتان وزن و نقش میدید و به همین خاطر سی چهل سال پیش اشتباه کردید که به سازمان ییوستید تا قهرمان شوید و امروز نیز با تیغ زدن به خود قهرمان سازی می کنید. به عنوان عضو کوچکی از خانواده بزرگ فدایی که در دوران انقلاب با ۱۵،۱۶سال به آن پیوستم و بعد ده دوازده سال فعالیت حرفه ای با خلوص نیت بدون هوچیگری با آن در خارج از کشور خدا حافطی کرده و به دنبال درس و مشق خود رفتم، هنوز هم بعد گذشت بیش از ۲۰ سال دوری از عالم سیاست افتخار می کنم و خوشحالم که فدایی و اکثریتی بوده ام! نه از مردم طلبکارم نه رهبران رامقصر میدانم. خودم انتخاب کردم و هر روز بیشتر از روز قبل باور دارم که در شرایط آن دوره ایران و جهان بهترین ، سالم ترین و صادقترین راه را انتخاب کرده بودم و به آن افتخار می کنم! از سازمانم و از رهبرانم در آن سالها بسیار متشکرم که امروز زنده ام و زندگی شرافتمندانه ای دارم و در گذشته نیز با شور جوانی گرفتار ماجراجوی و آوانتاریسم نشدم و اگر خدمتی هم به مردم و کشورم نکرده باشم صدمه ای هم به آن نزدم. این دوستان چه در آن سالها و چه در این سالها از یک چیز رنج می برند...
۶۱۱۲٣ - تاریخ انتشار : ۱۱ اسفند ۱٣۹۲       

    از : الف رستمی

عنوان : دشمنی
نوشته رقیه دانشگری مبارزه علیه دیکتاتوری و ارتجاع را گسترش نداد، عمق هم نبخشید. تنها دشمنان این سازمان را جری کرد و خوشحال. تشخیص تاکتیک در سیاست عملی پیچیده است، اما تشخیص اینکه چه کسانی را شاد می کند و چه کسانی برایش کف می زنند، کار سختی نیست.
هیچ تضمینی نیست که باز هم اشتباهاتی تکرار نشود. نوشته دانشگری بر علم مبارزه سیاسی و نحوه شرکت در مبارزه و سازماندهی آن چیزی نمی افزاید که از این اشتباهات دوری جوییم.
گوستاو فلوبر پدر رمانیسیسم گفته ای دارد مخصوص فرزانگانی که می خواهند دامنشان آلوده ی سیاست نشود، که جدا قابل تامل است. او می گوید :
به میان اجتماع می روید، کاندومی بر روی روح خود بکشید.
۶۱۱۱۵ - تاریخ انتشار : ۱۱ اسفند ۱٣۹۲       

    از : مجید الوند

عنوان : شفافیت
امروزه سیاست شفافیت طلب میکند و سیاست میدان بازی و تفریح سالم نیست. وقتی که وارد ان می شوی بخواهی نخواهی زیر ذره بین دوست و دوشمن هستید. سیاست مدار یا فعال سیاسی که در سطح هدایت جریانی مشغول است ، ادم بی وجدانی نیست. ولی در تصمیم گیری کلان عاطفه و غیره برایش جایی ندارد. وقتی خانم دانشگری که اکنون سالها از عرصه عمل سیاسی دور است، مطلبی درباره دورانی می نویسد که خود از رهبران بوده است، طبیعتن برخورد سیاسی(چه در تأیید ای چه در رد ان) با او را باید انتظار داشت.
اصلانی اینجا چه می گوید، به نظرم دنبال شفافیت است با ان کلام صریح و قاطع خود که میشناسیم. القاب بازجو و غیره برای او ناعادلانه است. اوردن بحث شرایط سیاسی جامعه و موقعیت نیروی چپ و غیره در برخورد با نوشته اصلانی همه با هر نیتی که باشد دنبال شفافیت به هر دلیلی که باشد، نیست. شفافیت مورد نظر فکر میکنم حق مردم است. به جای حملات شخصی به شفافیت کمک کنیم.
۶۱۱۱۴ - تاریخ انتشار : ۱۱ اسفند ۱٣۹۲       

    از : محمد براتی

عنوان : خودرازیرزره بین بردن شهامت میخواهد که خیلی این شهامت را ندارند،
جناب آقای اصلانی،
بیشترنوشتــه های شما را دراین سالهای اخیرخوانده ام،خیلی دلسوختــه می نمایی! اما، بدان که خانم دانشگری جزء اولین هاست که به خطاهای خود اعتراف کرده!
البتــه من عضوهیچ سازمانی نبوده ونیستــم وبه همین دلیل هم این بانو را خوب نمیشناســم ودرجریان مبارزات ایشان هم نبوده و نیستم ،ولی تعریف های کسانی را که میشناسمشان برایم کافی است تا اورا بانوی مبارز خطاب نمایــم، ضمن اینکه صداقت و رشادت درسخنان ایشان کاملا" هویداست،
اما،بهرحال درهمین مملکت بوده ،هستیــم وزندگی میکنیــم وکم وبیش درجریان اتفاقات بوده وهستیــم، به عنوان یک شهروند ساده ناظر براعمال سازمان ها ازجمله سازمان چریک های فدایی خلق بوده وبراین باورم، حزب توده ایران بخاطر افکارش و نیز با بودن سازمان جوانی همچون"چریک های فدایی خلق" هرکزنمی توانست عضــوگیری کنــد و بر وزن اش بیافزایــد. لذا،به همین دلیل درفکر جذب این سازمان شــد...درنتیجــه این سازمان چنــد شقــه شد که بزرگترین آن بنام های اکثریت و اقلیت مطح بودند، طبیعی است هرسازمانی که درآن انشعابی رخ دهد، ضعیف وتا اندازه زیادی کارآمدی خود را از دست خواهــد داد! وبراین باورم همــه ی آن مطالبی که این بانوی شجاع در سخنرانی اش بیان کرده وآن مطالبی را که ایشان نتوانسته بگوید ویا به احترام همرزمان اش نخواست بگوید ازجملـــه همدست نظام ضداستکباری شدن، همدست نظام ضداکپریالیستی شدن برای از بین بردن رقبایی همچون جبهــه ملی، نهضت آزادی، روشنفکرانی با گرایش ملی گرایانه، مجاهدین خلق و... وحتی پیــداکردن وآدرس دادن خانه های تیمی مجاهدین و... همــه ی اینها دستورات حزب توده ایران بوده برای ازبیــن بردن رقبای خود، چون این حزب پیش خود فکرمیکرد که با بودن این احزاب بهرحال دین باور نمی تواند قدرتی جــذب کنــد وبه همین جهت در نابودی شان نهایت تلاش را کرد وسازمان چریک های فدایی خلق (اکثریت) هم دستورات حزب توده را اجراء کرد... به شخصــه امیدوارم جناب آقای فرخ نگهــدار خلـق باور! روزی همــه ی اینها برای خلق ایران ونیز برای تاریخ نویسان از خود بجای بگذارد، بهرحال چــه بدتان بیایــد ویا نه، ما مردم اینگونه فکرمیکنیــم،.
۶۱۱۱٣ - تاریخ انتشار : ۱۱ اسفند ۱٣۹۲       

    از : بهروز

عنوان : نقد گذشته
نقد گذشته از آنجا ضروری است که حال محصول گذشته است. بحث بر سر این نیست که اکثریت و حزب توده و حتی حزب رنجبران با حمایت از جمهوری اسلامی به اعتبار کمونیسم در ایران لطمه های جبران ناپذیر وارد کردند. مسئله این است که این فرایند اپوزیسیون سازی جمهوری اسلامی است که جریانات اپورتونیست را در صف مقابل خود نگه میدارد وگرنه کیست که نداند اگر حکومت گوشه چشمی به اکثریت، حزب توده (بماند که حزب توده را بیشتر باید شیئ در موزه تاریخ سیاسی ایران دانست نه چیز بیشتر) همین الان نشان دهد آن ها هروله کنان به سوی آن روان خواهند شد. همین الان اگر چنین اتفاق بیفتد حزب توده و اکثریت نیروهای چپ انقلابی و رادیکال که برای سرنگونی مبارزه می کنند را این بار با عناوین دیگری مورد حمله خود قرار نمی دهد؟ اگر دیروز به نام مبارزه ضدامپریالیستی به اعدام هزاران فعال چپ لبخند زدند امروز به بهانه دفاع از قانون و اصلاحات و حرکت آرام به سوی دمکراسی تحت زعامت رهبران جمهوری اسلامی همان برخورد را به شکل دیگری مباح نخواهند دانست؟ من در گفتار فرخ نگهدار به عنوان پدر معنوی اکثریت هنوز این گستاخی و دهن کجی به جنبش انقلابی مردم ایران را به عیان می بینم. خرد کردن گذشته ای چنین سخت و رسوب گرفته با شمشیرهای چوبین و نقدهای آبکی ممکن نیست هر چند و با همه اینها اقدام رقیه دانشگری را مثبت میدانم.
۶۱۱۰۹ - تاریخ انتشار : ۱۱ اسفند ۱٣۹۲       

    از : پروین کرد

عنوان : کسی که ۳۰سال عزلت گزیده وسکوت کرده وفقط امروزبقول حضرتتان زبان (بتطهیر و خودخالی )کردن میگشایدر ا، نمیباید بیش ازین آزرد!
، خانم دانشگری را میباید بحال خودگذارد چرا که رنج بسیار برده است و امروز از خطا ، اشتباه و با عرض بس وبس پوزش، از حماقت و باز هم بیش از حمافت ،جوانی و پر شوری باصطلاح (انقلابی)،،، ابراز ندامت میکند ، پس دیگر محاکمه ی مجازی تلویحی وبا ( آرزوی اسف ناک ) که دادگاهی که شاید هرگز برقرار نشود!!! از جانب حضرتتان ، سودی ندارد . این آرزو ی (دادگاه عادلانه ی !! جر ثقیلی ) مرا نا خواسته باین برداشت وامیدارد که نکند حضرتتان در کنار (امام مسعود) ، پیش از محاکمه و به جر ثقیل سپردن قاتلین انسان (درحکومت جنایتبار اسلامی) ، هلهله کشان نادان ، الکی خوش و دل به الم شنگه ی (((انقلاب))) سپرده را به جرثقیل بسپارید !! از حصرتتان بس بعید است،،، من هرگز عضو هیچ حزب و گره و سازمانی در ایران نبوده ام، جز از نوجوانی ام که آرامآرام به قدیمی ترین حزب سیاسی چپ ایران دل بسته شدم و بی عضویت ، و تا ابر سیاه الم شنگه ی حقوق بشر غربی که بر سر ایران باران نکبت بارید و من احساس اش کردم . جزو هیچ بنگاه زنانه و حقوق بشری (مد روز) هم نیستم ، اما دلم میخواهد خانم دانشگری را که فقط پس از ۳۰ سال این سلامت و شهامت و جرآت را یافته و خودرا ازنو پیدا کرده است را مورد الطاف سیاسی ، رفاقتی ، سازمانی وووووو قرار داده نشود ، سی سال عمریست دراز و هرانسا ن و در هر هییتی ممکنست به هزار و یک درد مبتلا گردد تا به بخود آید . در تمامی جهان و با تآسف، احزاب و سازمانها و گروههای سیاسی این بد شانسی و بدببختی را دارندو خواهند داشت که نک فقط به اشتباه ، نادانی ، حماقت و از خود بیخوشدن که حتی به حقارت در غلتند ، چه رسد به ایران که کل نیروی های سیاسی اش تا مغز استخوان ، چه بخواهند و چه نخواهند مبتلا به مذهب حاکم است و تعجب هم ندارد ، ما اینیم دیگه و نه بیش و اینرا به کمال و لااقل در سوار کردن زباله آخوندی بنام رهبر((((انقلاب))) نشان دادیم و شرممان باد و شرممان باد! و هنوزهم بعضآ اصرار به نشان دادنش داریم و چه پیسی ای ازین والاتر، مگر نه !!آنانکه به خانم رقیه دانشگری چه از لجاظ سیاسی و از چه لحاظ رفاقت انسانی نزدیکترند بهترست با ایشان همدلی ای دوستانه و انسانی داشته باشند ، تا به به و چه چه سیاسی و گاه انتقادات سیاسی و غیره ،، لطف نموده و اجازه ی خود بروز دادن را به آدمها بدهند و شرایط نحس و نگبت بار زندگی در غربت( اگر چه ساق و سم لخت وزبان دراز و معترض و گاه پرخاشگر)را داریم ، اما بریدگی از همه چیز وهمه کس که افاقه ای نمیکند، لا اقل به پر و پای مستغفر یکدیگر سعی کنیم که نپیچیم و نپیچیم ،،،
۶۱۱۰۵ - تاریخ انتشار : ۱۱ اسفند ۱٣۹۲       

    از : masoud memar

عنوان : حضور آقای اصلانی
نوشتید : « من نه دادستان هستم نه قاضی و نه عضوی از هیئت‌منصفه‌‌ی دادگاهی که احتمالاً هیچ‌گاه تشکیل نخواهد شد، و اساساً تشکیل چنان دادگاهی موضوعیت ندارد، اما وجدان تاریخی ما درگیر سیاستی است که حیثیت عمومی را خدشه‌دار کرده است. سازمان اکثریت آئینه‌ی تمام‌قدِ تزلزلی ارزشی در میان نیروهای سیاسی است. »
با برخوردهای شمای نوعی سالها آشنا هستم ٫ در این سه دهه اخیر چه کار مثبتی برای کشور انجام داده اید ؟ الف : خواهید گفت افشا گری اعمال حکومت با نوشتن مقاله و شرکت در سالگردهای مختلف . دستتان درد نکند که مردم را از بیخبری درآوردید چون بدون شما لابد از اعدامها و ترورها بی اطلاع میماندند ٫ اولأ افکار عمومی هم زودتر از من و شما باخبر بودند و هستند دومأ از ابعاد آن نیز بیش از من و شما ٫ هزاران سند وجود دارد که بخواهید میتوانم برایتان بفرستم. ب : خواهید گفت افشاگری بشکل انشا نوشتن علیه فدائیان خلق اکثریت ٫ در این کار باید بگویم درس خوبی از دوران بازجوئی گرفتید و همان فرم بازجوئی از خود را ٫ روی دشمن انتخابی خود اعمال میکنید. در حقیقت شما کارتان شده بازگوئی اعمال رژیم که همه میدانند و تخطئه مخالف خود. از کیسه جنایات و ایراد گرفتن هم میشود برای خود مرتبه و مقامی درست کرد اما شما روند جامعه را نمیبینید و در همان جزم اندیشی و ذهنی پردازانه دهه پنجاه ماندید و فکر میکنید با این منش و گفتار میتوانید در تحولات رو به جلو جامعه نقش مثبت ایفا کنید بجای ایراد گرفتن های انشائی و آبکی ٫ برنامه و راهکار اجرائی آن را بنویسید برای مثال : بفرمائید اکثریت در دهه ۶۰ چکار باید میکرد آیا کپی مجاهدین خلق باید عمل میکرد ؟ یا چی ؟ اینکه آب به آسیاب ولایت ریخت و غیره ٫ غیر از نوشتن انشا و خود را منزه جلوه دادن است و خریدارانش محفلهای خودی و گپ زدنهای بعد از نشست خودی و صرف چائی و آسوده خوابیدن و ارضای خود که خوب مچ فلانی را گرفتم. اگر فکر میکنید که مردم از فلسفه این گفتمانها بی اطلاعند اشتباه میکنید.
شما زیاد دلخوش نباشید که گفتید : « ... دادگاهی که احتمالاً هیچ‌گاه تشکیل نخواهد شد، و اساساً تشکیل چنان دادگاهی موضوعیت ندارد.. » من روند جاری و رفتار جامعه را که نگاه میکنم به احتمال زیاد ضرب المثل ( آسیاب به نوبت ) عمل میکند و در حال اجراست . آیا حتی یکبار از خود سوال کردید که چرا افکار عمومی با وجود اینکه مخالف استبداد و دیکتاتوری و خواهان آزادی است اقبالی به حرفهای ما نشان نمیدهند ؟ برخی هم از گذار باثبات و گام به گام جامعه وحشت دارند که مبادا روزی جوابگوی پرونده خود باشند. پس چه بهتر فروپاشی و از بین رفتن جوابگوئی خود و همه فجایع و بدبختی ها را سر سرنگون شده ماست مالی کردن. بله اکثریت هم مانند خیلی ها سیاست های نادرست اتخاذ کرده است و میکند و نقد ریشه ای ( علل آنرا ) باید دید نه انشا نوشت و مانند شما گفت : « شما و سازمان‌تان متاسفانه در جرم معاونت داشته‌اید » شما با بازجوئی از امثال آقای تابان چه هدفی دارید که مشتاق نقش آقای نگهدار هستید ؟ اگر به حرف خود باور دارید که گفتید : « سازمان اکثریت آئینه‌ی تمام‌قدِ تزلزلی ارزشی در میان نیروهای سیاسی است » دغدغه شما چیست؟ من مطمئن هستم که دلتان میخواهد اکثریت چنان باشد و وقتی میبینید چنین نیست عوض پیگیری علل آن بدنبال بازجوئی هستید. کمی هم فکر فردائی باشید که در ایران دیکتاتوری نیست و تمامی نیروها آزادانه فعالیت میکنند آنموقع باید بجای ایراد گرفتن و اتهام زدن باید برنامه خود را در معرض انتخاب جامعه قرار دهید یا اینکه مثل مجاهدین وزرای کشور در اشرف تعیین شده اند و فقط منتظر ورود به کشور میباشند.
۶۱۱۰۱ - تاریخ انتشار : ۱۰ اسفند ۱٣۹۲       

    از : مجید أ ژنگ

عنوان : ایا خطاها از سال۶۰ اغازشد؟
مهدی جان من در تعجب ام که چرا همه اش سعی داری که تاریخ انحراف را بگردن انانی بیاندازی که از از ۱۶ اذر ۶۰ به بعد در رهبری اکثریت قرار گرفتند ؟ ایا این بگونه ای تحریف تاریخ نیست ؟ مهدی عزیز شما که در رهبری نبودید اما چرا تمامی انانی را که از پلنوم ۵۸ به بعد در خط اکثریت قرار گرفته و زمینه های انشعاب بزرگ (سال ۵۹ و دو پارچه شدن سازمان به اقلیت و اکثریت ) را فراهم اوردنند سخنی بمیان نمی اوری ؟ مگر اینکه بر این باور باشی که تمامی خطا ها و اشتباهات تالتیکی و استراتژیکی ( اگر از واژه هایی نظیر خیانت چشم پوشی شود ) اکثریت از همان روز بعد ان بیانیه ۱۶ اذر اغاز شده باشد که البته با توجه به اوج کشتارهای بعد از خرداد ۶۰ بعید بنظر می رسد که چنین اعتقادی داشته باشید ، اما گذشته از تمامی اینها باید براین مهم انگشت گذاشت که این انتقاد از خودها همانگونه که بدرستی اشاره کردی فقط خود فریبی هست و بس و هیچگونه ارزش کارامد ندارد ، زمانی این گونه انتقاد از خود ها و شرمندگی ها ارزش مند بود که جنبش عظیم فدایی با انبوه بیشماری از هوادران جان برکف را می شد مجدا سازماندهی کرد ان نیروی جوان و با اندیشه را به چندپاره گی نمی کشاند و باز هم میشد زیر یک سقف ادامه حیات داد .
۶۱۰۹۹ - تاریخ انتشار : ۱۰ اسفند ۱٣۹۲       

    از : mohammad ک

عنوان : فرار از مسئولیت
اگر این حرفها را بچه های پیکار یا اقلیت می زدند.حرفی! راستی مسئولیت فردی شما چیست. رفتار شما مثل متهمان در دادگاه است که اظهار ندامت کرده و با گذاشتن بار مسئولیت به هم پرونده ها ی خود می خواهید از خود را از پاسخ گویی به جرم کرده خود را رها کند. رفتار شما چندش آور است. این رفتار، رفتار یک فدایی نیست. !!!!
. شما با نوشته ها یی از این دست راضی نخواهید شد.من فکر کنم اگر اعضای رهبری اکثریت خود کشی کنند و خود را دار بزنند، شما راحت خواهید شد. لبخند رضایت بر لبان شما خواهد نشست. به خودتان مراجعه کنید دیگران را پی نجود سیاه نفرستید. فکر می کنم این سیاست شکوفایی اکثریت برای شما دکان خوبی شده برای مطرح کردن خود. شما غیر از این حوفها حرفی برای گفتن ندارید. شما زنده به ضعف دیگرانید.
۶۱۰۹۵ - تاریخ انتشار : ۱۰ اسفند ۱٣۹۲       

    از : م-ت فدایی خلق ازایران

عنوان : گر جار زنند که مست گیرند
درود بر رقیه عزیز دوستت دارم حتی اگر با ما نباشی شرافت ستودنی ات را پاس میدارم
چپ فدایی در کلیت خود چهار ویژگی را دارد شرافت ، شجاعت ، میل به آگاهی و صداقت در همه عرصه های زندگی . گیرم که این چهار ویژگی در همه یکسان نباشد اما هست به همین دلیل هنوز هم هستیم و می مانیم و ره می پوییم آنسان که شایسته سازمان سیاسی کارگران و زحمتکشان است. اما چند جمله بارفیق اصلانی : من در همین روز ها به خواندن کتابت (کلاغ و گل سرخ) مشغولم و چه بسیار لحظاتی را که با تو و رفتگانی که تو با آنان بودی غمین شده ام باور کن انتظار نوعی موضع گیری را از تو داشتم اما نه چنین ! بهر حال این حق توست که اندیشه هایت را هر شکلی که دوست داری و گمان می کنی درست ،به جا و ضروری و منطقی است بیان کنی اما بسیار ی از ما این امکان را نداریم هر ساله بر مزار شهیدانمان رفته ایم و یا در صورت وجود موانع به نوعی آنان را گرامی داشته ایم در حالی که سال ها در وطن در بدر بوده ایم - زندگی مان با خانه به دوشی گذشته است - ترس از بیهوده بودن شجاعت با مردم بودن را در ما فزونتر کرده است بسیار سختی کشیده ایم ولی هیچگاه دست از تلاش بر نداشته ایم .بسیار به گذشته اندیشیده ایم تا از رهگذر آن همه خامی ناگزیر به پختگی لازم دست یابیم تا باقی راه مانده در عمر کوتاهمان را سرافرازانه طی کنیم . آنقدر کار برای انجام دادن هست که فرصتی برای تسویه حساب با امر و زید نمی ماند اما انجام درست این کار ها خود صفوف ما را تصفیه می کند بی آنکه به دنبال مجرم بگردیم چرا که: گر جار زنند که مست گیرند در شهر هر آنچه هست گیرند . ما دراین جا دل به همبستگی شما از هر نحله ای که باشید بسته ایم شمارمان آنقدر نیست که کارهای مانده را و راه های نرفته کفاف دهد پس ما را از این کار سترگ پیش رو گریزی نیست اگر هنوز خود را رهرو آن میدانیم . فراموش نکنیم که هدف اساسی دشمنان مردم نابودی چپ بوده و هست این گونه داوری ها اگر به هدف جمهوری اسلامی کمک کند قطعا در آینده باید در بوته نقد بیرحمانه فرزندانمان بنشینیم .
۶۱۰۹۱ - تاریخ انتشار : ۱۰ اسفند ۱٣۹۲       

    از : محسن درزی

عنوان : ای دادِ بی‌ داد ...
رقیه خانمِ دانشگری ؛ نوش جانت بخور آنچه که از توپخانه اصلانیان‌ها بر تو شلیک می‌‌شود ...من هم سالها پیش فکر می‌کردم با صادق بودن می‌‌شود در " گودِ سیاست " عریان شد ... یادتان باشد همیشه " هولی ایستاده است میپاید " یادتان باشد ، طلب کارانی چون این " مرد " با شامورتی بازی قلم ، میتوانند جلوی تنفسِ آزاد را بگیرند ... دردم آمد ، با این برخوردی که با تو شد ... هم به خاطرِ حرمتِ انسانی‌ هم به خاطرِ ترس از سانسور ( با قوانینِ درستِ اخبارِ روز ) دهانم بسته هست... خفقان میگیرم تا به فصلش !‌ای دادِ بی‌ داد ...
۶۱۰٨۹ - تاریخ انتشار : ۱۰ اسفند ۱٣۹۲       

    از : ‫البرز

عنوان : ‫اگر برای چاره جویی برای این مشکلات متحدانه عمل نکنیم
‫آقای اصلانی عزیز، کم نیست، بس نیست، دیگرانی که بر سر ما کوبیده و قصدِ خوار و ذلیل و بی اعتبار کردن ما را دارند، حال باید خود، به بهانه انتقاد ‫و انتقاد از خود، بر سر خود بزنیم.

آیا ‫به جای بر سر خود زدن، بهتر نیست، انرژی خود را صرف اموری کنیم، که ره آوردش چاره درد مردم کشورمان باشد

مردم امروز، از بی سیاستی های دیوانه وار ج.ا در باب، رفع ‫آلوده گی های محیط زیستی(هوای آلوده، آب آلوده، کمبود آب، آلوده گیهای خاک) در عذابند.

مردم در رنج از کمبود انرژی، و در زحمت از انرژی ‫گران، با طناب پوسیده ج.ا در حال وارد شدن به چاههایی هستند، که آینده ای بهتر از چرنوبیل و فوکوشیما در چشم انداز ندارد.

مردم به خشم آمده از لگد مال شدن غرور ملی اشان توسط دول بزرگ جهانی، برای کسب استقلال سیاسی و اقتصادی همه افسار خود را، چنان در دستهای بی کفایت سیاست خارجی ج.ا قرار داده اند‫، که هر روز این متولیان سیاست خارجی کشور مشکل و دردسر تازه ای، برایش می آفرینند.

‫جوانان گرفتار آمده در جمع لشگر عظیم بیکاران کشور طعمه های خوبی برای شبکه های مافیایی مواد مخدر، فحشا و انواع دیگری از جنایت هستند.

‫استبداد، مستبدین و حامیان داخلی و خارجی آنان، برای سردرگم کردن هر چه بیشتر مردم‫، هر از گاهی به کوره همیشه شعله ور مسائل قومی−ملی کشور دمیده و با دست به یقه کردن مردم، یقه خود را می رهانند

‫اینها بخشی از مشکلات پیش روی ما هستند، برای این مشکلات چه باید کرد، این است آن آواز، و مسئولیت فردی یک یک ما در قبال مردم میهنمان.
‫اگر برای چاره جویی برای این مشکلات متحدانه عمل نکنیم، فردا دیگر پیشانی برای نشستن عرق شرم بر آن نخواهیم داشت.
۶۱۰٨٣ - تاریخ انتشار : ۱۰ اسفند ۱٣۹۲       

    از : Majid aslani

عنوان : اتحاد شرت پیروزی
آقای اصلانی میگوید زندان رفته وشکنجه شده ولی‌ بجای اینکه ازاین موضوع جهت بسیج همهٔ نیروهای ضد استبداد استفاده کند ، به روش بازجوها ی خویش تخم نفآق و تفرقه میپاشد و به هیچ چیز دیگر جز انحلال و تعطیلی‌ ‘اکثریت ‘قانع نیست .
۶۱۰٨۲ - تاریخ انتشار : ۱۰ اسفند ۱٣۹۲       

    از : امیر مرادی

عنوان : نقادی سیاسی از نوع آقای اصلانی؟
آقای اصلانی من شما را عمدتا با همین نوع مطالبی که می نویسید می شناسم، اطلاعاتی بیشتر از این در مورد شما
ندارم ونمی دانم قبل ازاین که زندان بروید با کدام سازمان سیاسی بودید، آن سازمانتان چه نظری نسبت به حکومت داشت و سخن شما با بازجویان جلاد چه بود. جای شکر است و نه سوال که شما یکی در آن شرایط که زندانیان چپ را بدون سوال و جواب از اتاق بازجویی به قتلگاه می فرستادند، خوشبختانه از تیغ شکنجه و اعدام جان سالم به در برده اید. ولی شما که تجربه بازجویی ها را دارید، برای من سوال است که چرا در انتهای نوشته تان به مبشری و تابان می گوئید، اطلاعاتی که در مورد "متهمان پرونده" دارید سوخته است و شما بی خود از اسم بردن طاهری پور و نگهدار به عنوان مجرمان امتناع می کنید. راستش وقتی پاراگراف آخر نوشته شما را خواندم این احساس به من دست داد که آقای اصلانی بازجویی می کند و یا نقد سیاسی می نویسد. خوب اگر به نوشته مبشری و دو خط کامنت ف-تابان ایراد سیاسی داشت، جای تامل بود. ولی وقتی یک به یک افراد را از پرونده مورد نظرش ردیف می کند و می گوید نظر کریمی حالا این است، ممبینی فعلا چنین است، طاهری پور و نگهدار چنان هستند، حالا مانده است مبشری وتابان که پازل اطلاعاتی آقای اصلانی را تکمیل کنند. شما که به فهم این و آن و رقیه دانشگری از نقد سیاست خطا ایراد می گیرید، آیا خودتان با انگشت گرفتن به سوی این و آن وتهدید ضمنی به این که همه اطلاعات رو شده است، متهم را معرفی کنید، راه خطا نمی روید و سیاست نقادانه را تا سطح قصاص تنزل نمی دهید؟
۶۱۰۷٨ - تاریخ انتشار : ۱۰ اسفند ۱٣۹۲       

    از : سهند م

عنوان : شرم
شرم احساسی انسانی است. اما در نوشته آقا ی اصلانی گویا اصلا هیچ منزلتی ندارد. آقای اصلانی خودشان اکثریتی بوده اند. تا قبل از بیانیه ۱۶ آذز و انشعاب کشتگری هاکه بر سر وحدت با حزب توده صورت گرفت. این یعنی خطا و شرم مشی شکوفایی جمهوری اسلامی در سال های اعمال این سیاست باید بر چهره آقای اصلانی هم باشد و مسئولیت فردی اصلانی هم مطرح است. از عجایب روزگار این است که آقای اصلانی در مسند شماتت و خوار کردن رقیه دانشگری نشسته است. آقای اصلانی! توجه به شما بیشتر به خاطر رنج های زندان شماست. آن هم بدون این که قضاوت کنیم در آن جا شما بر چه مواضعی استوار بوده اید. شایسته نیست اکنون یقه ی کسی را اکنون با تلخی و درشتی بگیرید که به درستی از مشی نادرست و فاجعه باری در زندگی سیاسی و مسئولیت خودش در آن انتقاد و احساس شرم کرده است. انصاف هم خوب چیزی است. در چشم من شکستید.
۶۱۰۷۵ - تاریخ انتشار : ۱۰ اسفند ۱٣۹۲       

    از : زیبا جوادی

عنوان : طلبکاری بی جا
من شنیده ام که اقای اصلانی هوادار گروه معروف به کشتگر بوده . یعنی بخشی از اکثریت که تا اخر با اکثریت بوده و سیاست همکاری با خط امام را هم قپول داشته و اجرا می کرده . این بخش در اخر کار وقتی اکثریت می خواسته در حزب توده منحل شود از اکثریت جدا شده و انشعاب کرده. اگر این شنیده ها درست باشد اقای اصلانی نیز در حد هوادار مسولیت سیاست اکثریت را بر عهده دارد و به قول خودش در حد هوادار باید عذرخواهی کند و نمی تواند از دیگران طلبکار باشد

نوشته اقای اصلانی انشا نویسی است. ایا لازم است همه در همه موارد نظر بدهند؟
۶۱۰۷۴ - تاریخ انتشار : ۱۰ اسفند ۱٣۹۲