اسکان آریاییها در آذربایجان بزرگ


دکتر بیژن باران


• میتوان شباهت بین گویش آذری کهن و گویشهای رایج در کوهپایه های البرز زیر لوای اسم جمع طالقان را دید. در این دره ها با چشمه های آب و رودهای فراوان ۸۰ آبادی وجود دارند که هسته زبانی اولیه آن مادی/ آذری بوده؛ که در بده و بستان با همسایگان مازنی، گیل، قزوین، تهران این گویشها با وامواژه ها و تلفظهای غیربومی رقیق شده اند. ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
شنبه  ۱۰ اسفند ۱٣۹۲ -  ۱ مارس ۲۰۱۴


 
 در 3-4 هزار سال پیش خطه بین دریاچه ارال در 200 کیلومتری شرق خزر و دریای سیاه در 500 کیلومتری غرب خزر مراتع آریاییها را تشکیل می داد. طوایف ماد در قسمت غربی و طوایف پارت در بخش شرقی این مراتع دامداری می کردند. هر 2 با خود فلزکاری، اسب سواری، زبان و باورهای مربوط به خورشید، آذرخش، باد، آتش، پیمان را همراه داشته؛ 3 هزار سال پیش به فلات ایران در جنوب آوردند.

در نخستین موج آریاییها به جنوب، پس از گذشتن از کوههای قفقاز، آنها بحول و حوش دریاچه ارومیه رسیده؛ سپس در ارتفاعات زاگروس تا همدان پراکنده شدند. زبان آنها گویشی در میان آریاییهای شمال دریای خزر بود. برخی از قبایل آریایی از شرق دریای خزر بسوی خراسان و ری سرریز شدند. گویش اینها هم شبیه طوایف دیگر آریایی همجوار در شمال خزر بود.

این دو نیازبان مادی در آذربایجان و کردستان و پارتی در خراسان و ساوجبلاغ در شهر همدان/ هنگمتانه بهم رسیدند. شاید زبان التقاطی در همدان نتیجه آمیزش این 2 گویش پارتی شرقی و مادی غربی بوده که 2 طایفه زبان همدیگر را میدانستند. لذا "همه دان" اشاره به دانش 2 گویش می کند. در سوی شرقی جبال البرز هم بومیان ساکن فلات ایران قرار داشتند. در حملات آشوریان از غرب در بین النهرین طوایف ماد به ائتلاف رسیده تا برای دفاع از استراتژی واحدی پیروی کنند.

در سده 7 ق.م این ائتلاف حکومت خونین آَشوریان را خاتمه داد. بررسی تاریخ و زبان پارتها در خراسان بزرگ، شرق فلات ایران، در حیطه این جستار نبوده؛ تنها روی تاریخ و زبان مادها در آذربایجان بزرگ، غرب فلات، غور می شود. وجه تسمیه خراسان = خور + آستان یعنی سرزمین خورشید در خاور فلات است. آستان پسوند مکان است؛ مانند خوزستان = جایگاه قوم خوز. ری واژه آریایی بمعنی سرور است که در زبانهای هندواروپایی مشترک است: راج بهندی، روی به فرانسه، رکس به لاتین.

آذربایجان بزرگ. بخشی از آریاییهای بین 2 رود ارال و ولگا، شمال خزر، با طیفی از گویشهای هندو اروپایی بین طوایف خود، در هزاره اول ق.م. به حول و حوش دریاچه ارومیه رسیدند. گویش آنها طیف مادی در ارومیه، کردی در زاگروس، پارسی در شوش را در بر می گرفت. آیا زبان مربوط به منطقه است یا قوم؟ در این جستار هم منطقه و هم قوم برای نامگذاری زبان بکار رفته.

بقایای تاریخی از 3 هزار سال پیش قدسیت آتش را در آذربایجان نشان میدهند. نیز حواشی باکو وجود قیر، نفت سیاه، ماده آتشزا هم را باید در نظر داشت. روشن است که در نیازبان مادی لهجه های گوناگون وجود داشت؛ درست مانند فارسی امروزی با لهجه های تهرانی، شیرازی، آبادانی، اصفهانی، خراسانی. بخاطر بنود تجارت پیشرفته و خط از زبان مادی اثر مکتوب نمی تواند باشد. تنها در کتیبه های هخامنشی، متون یونانی و یهودی یک دوجین واژه مانند آذر، ماد، میترا، شهر بجا مانده که با اصطلاحات و عبارات در تذکره های هزاره گذشته میتوان تکمیل کرد.

ولی گویشهای رایج در حول و حوش دریاچه ارومیه و دره های البرز، گنجینه سترگی در باره زبان مادی باستان اند. گویشهای در حال زوال کوهپایه های البرز در کتب و پایاننامه های دانشگاهی ضبط شده اند. این آثار اکنون در دسترس اند تا در باره گویشهای مادی غرب 3 هزار سال پیش و پارتی شرق 2 هزار سال پیش در کناره جنوبی دریای خزر کنکاش کرد.

در ارومیه زبان مادی دارای 2 طیف تالشی در کرانه های خزر و تاتی در شمال تا باکو بود. در جنوب در هلال دره های البرز تا قزوین و سمنان نیز این 2 طیف گویشی هنور هم وجود دارند. همزمان بومیان، آمردها، کادوسیها، گوتیها در گیلان و مازندران فرهنگ خود را داشتند. آیا این فرهنگ متعلق به موج کهنتر مهاجران آریایی از مصب ولگا به خزر بود؟ در شرق طیف زبان پارتی از خراسان بزرگ تا ری می رسید. طیف تاتی از آذربایجان شرقی تا اشتهارد بویین صحرا، طالقان، تکلم می شد. www.tatha.fagig.com   

ورود ترکی. قوم سلجوقلو از ترکان اوغوز سنی در خوارزم نزدیک خجند، حوالی دریاچه ارال، در 1037م رو بجنوب به شهر های ایران و غرب یعنی ترکیه حمله کرد. سپس ترکمنها در پایان سده 15م، یعنی صفویان شیعه قزلباش، از تبریز به روستاهای آذربایجان بزرگ هجوم بردند. رابطه زبان ترکمنی در گنبد قابوس و ترکمن صحرا با تبریزی فعلی چیست؟ زبان ترکی در گرگان گلستان و کهکیلویه فارس هم تاریخچه، ادبیات، سنن خود را دارد که غور در آن نیاز به فرصتی دیگر دارد.

یکی از شاعران ترکمن فراغی مختومقلی 1205 - 1146 هجری است؛ با این شعر از او: بوگون شاه سن ارتیر گدا بولارسنگ/ ایلده دن گوندن جدا بولارسنگ/ بیرگون جانینگ چیقیپ فدا بولارسنگ/ قازانارسنگ چوخ گناه نی سن فتاح. ترجمه: امروز شاهی، فردا گدایی/ از ایل و زمان جدایی/ عاقبت روزی کشته و فدایی/ خیلی گناهکاری ای فتاح. شاعر قشقایی، ماذون 1246 – 1313 هجری می گوید:

ظلمو نان دستگاهی قوران بی خبر /یقلر بو دستگاه نا تمام بیرگون/ عاقــبت وئــرر تخم مکافـــات ثمر/ چکــلر ظالمنان انتقام بیر گون. ترجمه با طرف مخاطب ایلخانیان: دستگاه خود را بی خبر و با ظلم بنا نهادی/ ولی روزی این دستگاه، تمام برچیده خواهد شد/ عاقبت تخم مکافات ثمر خواهد داد/ روزی از ظالمان انتقام خواهد گرفت.

لذا زبان آذری غیرترکی از اصفهان، ری، همدان تا آذربایجان تا سده 9م رایج بود. ابن حوقل متوفی 371ه/ 981م نوشت: زبان مردم آذربایجان و بیشتر مردم ارمنستان ایرانی یا الفارسیه است. در سده 15م تغییر مذهب از سنی شافعی به شیعه همراه با تغییر زبان در آذربایجان را صفویان بطور خونین انجام دادند. روشن است زیر تیغ شمشیر عوض کردن مذهب با گفتن اشهد ساده تر از تغییر زبان با هزاران اسم و فعل است. پس از صفویان در سده 15م، خود واژه آذری با معنی آن در زبان مادی به معنی جدید نوعی ترکی خوارزمی بکار رفت.

زبان آذری/ مادی لهجه های گوناگون داشت. مقدسی در احسن التقاسیم تالیف 375 قمری گویشهای حول و حوش اردبیل را با مبالغه 70 نوع نوشته که نشان از لهجه های گوناگون آذری است. زبان آذری بخاطر نیازبان مشترک در شمال خزر همردیف دری، پارتی، ساسانی بوده؛ اشتراک لغات و دستور با آنها داشته ولی ویژگیها، تلفظ، واژه های خود را داشت. پس زبان آذری ادامه زبان مادی تا غلبه صفویان در آذربایجان بزرگ بوده؛ بعد این واژه برای یک زبان غیرآریایی بکار رفته.

با غلبه مغول در 800 سال پیش و تضعیف زبان آذری گویش‌های این زبان زوال نیافته؛ بلکه هنوز در دره های سبز کوهها بنام تاتی تکلم می شوند. گویشهای کنونی آذری غیرترکی شامل تاتی از شمال تا جنوب بترتیب زیرند: 1- کرینگان در دیزمار خاوری از بخش ورزقان، شهرستان اهر. 2- کلاسور و خوینه رود از ده‌های بخش کلیبر، شهرستان اهر. 3- گلین‌قیه از ده‌های هرزند، شهرستان مرند. 4- عنبران در بخش نمین، شهرستان اردبیل. 5- بیش‌تر ده‌های شاهرود خلخال: اسکستان، اسبو، درو، کلور، شال، دیز، کرین، لرد، کهل، طهارم، گلوزان، گیلوان، گندم آباد؛ همچنین کرنق در خورش رستم و کجل. 6- طارم علیا: بیشتر در نوکیان، سیاهرود، کلاسر، هزاررود، جمال‌آباد، باکلور، چرزه، جیش‌آباد. 7- رامند در جنوب و جنوب غربی قزوین: تاکستان، چال و اسفرورین، خیارج، خوزنین، دانسفان، ابراهیم‌آباد، سگزآباد. 8- تالش از ‌الله بخش محله و شاندرمین در جنوب تا تالش در شمال باکو جمهوری آذربایجان. www.tatha.fagig.com

میتوان شباهت بین گویش آذری کهن و گویشهای رایج در کوهپایه های البرز زیر لوای اسم جمع طالقان را دید. در این دره ها با چشمه های آب و رودهای فراوان 80 آبادی وجود دارند که هسته زبانی اولیه آن مادی/ آذری بوده؛ که در بده و بستان با همسایگان مازنی، گیل، قزوین، تهران این گویشها با وامواژه ها و تلفظهای غیربومی رقیق شده اند.

در زبان مادی آذربایجان = آذر + پات + غان بمعنی محل پناه/ پاس آتش چون دامغان = پناه دام می باشد. ریشه نام آذربایجان یا آتورپاتگان از آتروپاتن، آتروپات، آذرپات یعنی آذرپادگان یا نگهبان آتش است. لقب ساتراپی/ استانداری هخامنشی در این استان آتروپاتن بود. زیرا آذربایجان محل مقدس ترین آتش ایزد افروخته، به نام آذرگشسب بود که در 2 ناحیه قرار داشت: باکو کناره خزر با نشت نفت خام به سطح زمین و شیز مراغه/ تخت سلیمان در آذربایجان غربی. شیز، معرب جیس، را پلوتارک یونانی فراد نوشت. در اسطوره ایرانی شیز یا تخت سلیمان، زادگاه زرتشت، در تقابل با تخت جمشید، مهمتر است. به تخت سلیمان، دانشنامه ویکی فارسی رجوع شود.fa.wikipedia.org

شیز، در کتب 1500 سال پیش شیچ، در شاهنامه چیچست، در اوستا، چئچست آمده. این شهر پایتخت نخستین دولت ایرانی پس از اسکندر در 328 ق.م. بود؛ در 2 هزار سال گذشته نامهای گوناگونی داشته: گنزک، کنزک، گنجک، گنزه، جنزه، گنجه، گزن، گنگ؛ به ارمنی گنزکا یا کادزا، به سریانی گنذزک یا گنژگ، به یونانی گنزکا، گادزاکا، گادزا، به تازی جزن یا جزنق، به مغولی ستوریق گفته اند. روستایی در طالقان بنام جزن با نام این شهر مادی رابطه دارد؛ نیای بیژن جزنی، فدایی نستوه دهه 50 ش، از این روستاست.

با گذشت 3 هزار سال هنوز در برخی روستاهای آذربایجان نوعی مادی رایج است. در هزاره گذشته مورخان، سیاحان، جغرافی نویسان زبان آذربایجانیان را فارسی آذری، فهلوی، آذربی، آذری فارسی نام داده اند؛ آثار منظومی از این زبان بجا مانده. ادبیات منظوم مادی و بیشتر پارتی در فهلویات مانند باباطاهر عریان از نظر اهمیت پس از ادبیات فارسی با نمونه فردوسی و حافظ است. این اشعار نخست شفاهی بخاطر نبود خط بگویش های فرعی و محلی مردم عادی بود. دو بیتی های عامیانه مازندرانی، گیلانی، کردی، لری و آذری فهلویات اند. توجه شود فهلویات شعر فارسی نیست؛ بلکه گویشی لری مانند باباطاهر، تاتی، یا آذری مانند همام تبریزی نزدیک به فارسی است.
www.ensafpour.com

در شاهرود خلخال گویش آذری یا تاتی باستان در مرکز بخش شاهرود، کلور، روستاهای تابعه- هم اکنون گویشورانی داشته؛ اگرچه به ترکی و فارسی آشنایی دارند. اما ارتباط درونی آنها تاتی است. در مناطق وسیعی از استان گیلان تاتی با گویش تالشی تکلم می شود؛ بازمانده زبان آذری باستانی است که 1000 سال پیش در آذربایجان، قزوین، گیلان، شمال مرز فعلی بکار می رفت. دیاکونف 1915-1999 در کتاب تاریخ ماد 1956 تاکید می کند که بقایای زبان مادی در تاتی و تالشی کنونی محفوظ مانده است. باید افزود که یکی ار گویشهای تاتی طالقانی استکه در 80 آبادی کوهپایه های البرز تکلم می شود.

پس از حمله عرب‌ گروهی از مراغه به رودبار الموت کوچیده؛ اکنون مراغی‌ها نامیده شده در ۷-۸ روستای رودبار ساکن اند. آنها زبان مادی مراغه آذربایجان را حفظ کرده‌؛ امروز نیز به زبان ایرانی آذری سخن می‌گویند. حمدالله مستوفی 680- 740 هجری، دین مراغی‌های الموت را مزدکی نامیده‌؛ ولی اصول آنرا توضیح نمی دهد.

در قرون 6 تا 9 هجری زبان ترکی گویش تاتی را تحت فشار قرار داد. ولی بخاطر نبود سواد، خط، مدرسه، وفور فرهنگ شفاهی گویش تاتی رواج داشت. هنوز گویش تاتی در برخی روستاهای آذربایجان، داغستان، جمهوری آذربایجان، شاهرود، گیلان، رودبار، قزوین، تبریز، دهاتی در ارمنستان، تاجیکستان، حتی روسیه با لهجه ی های بومی اندکی گویشور دارد.

ساکنان آذربایجان پیش از ترکی در قرن 15م به گویش‌ باستانی مادی/ آذری سخن می‌گفته‌اند. آن گویش که شبیه به زبان ری، همدان، اصفهان بوده‌ تا سده 10م و سده ها پس از آن، زبان غالب آذربایجان بود. بخاطر نداشتن خط، به زبان مادی باستان آثار مکتوب پدید نیآمدند. ولی این زبان آمده از ساکنان شمال دریای خزر در کوچ خود به آذربایجان و کرانه جنوبی خزر و کوهپایه های البرز حیات خود را تا امروز ادامه داده است.

شباهت های برخی قواعد دستوری مانند ترتیب صفت-موصوف، واژگان در آوا و معنا با زبان انگلیسی، نیازبان هندو اروپایی این 2 را نشان می دهند. واژه های تاتی زیر، برابرهای انگلیسی، معانی فارسی زیر گواهند:
تاتی، انگلیسی، فارسی
ặstặra ، star ، ستاره
but ، boot ، پوتین
daməĴ، damage ، زیان
liv، leaf ، برگ
lelek ، lilac ، بوته لیلاس
kặt ، cut، زدن مو
mung ، moon ، ماه
ləng ، leg، لنگ
pặ ، paw، پا
سنگ، سند، سنگ
cow, gow ، گاو
eau, eow ، آب
borar،brother ، برادر
doxtar، daughter ، دختر tat-ha.blogfa.com

احمد کسروی 1355 گویش تاتی را ادامه زبان آذری دانسته که با حمله مغول، سلطه سیاسی، مناسبات اقتصادی ترکان بر آذربایجان از رونق افتاد. این گویش فقط در نقاط دور دره های طالقان، خلخال، قفقاز، گلین قیه با زبان آرین از دهات هرزند تبریز اکنون سخنگو دارد. این زبان با تمام زبانهای آرین شناخته شده تفاوت دارد. اهالی گلین قیه با این زبان بخاطر مراوده با روستاهای ترک و فارس رو به کاهش اند.

کتاب شعر روحی انارجانی تبریزی به زبان آذری باستان نوشته شده. کسروی با بررسی این کتاب تصریح کرد: حتی در قرن 10 هجری در تبریز، پایتخت شاه اسماعیل صفوی، هنوز زبان آذری رایج بود. کسروی 1269-1324 در کتاب آذری یا زبان باستان آذربایجان، نمونه‌هایی از این زبان و رابطه اش با زبان تاتی را نشان داد. او وجود زبان‌های تاتی و هرزنی در چندین روستای آذربایجان شرقی، اردبیل، نمین، خلخال، کلور، عنبران، پیله رود و میناباد را بقایای آن زبان باستانی می‌داند. پیله بزبان تاتی و مازنی، "بزرگ" معنی میدهد.


چند نمونه شعر و شاعر مادی/ آذری‌گو بقرار زیرند: شیخ صفی‌الدین اردبیلی ۷۱۳ – ۶۳۱ هجری، نیای دودمان صفوی، نسل 8م از تبار فیروزشاه زرین‌کلاه ایرانی، مهان کشفی، معالی، یعقوب اردبیلی، تاج‌النساء ماماعصمت سده 9 هجری، محمدشیرین مغربی تبریزی ۷۴۹-۸۰۹ هجری. جمله ها، ابیات، 2بیتی بزبان بومی غیرترکی در تبریز، خلخال، اردبیل در نزهه القلوب حمد الله مستوفی، صفوه الصفای ابن بزاز سده 8 هجری آورده شده.

همام تبریزی ۶۳۶ - ۷۱۴ هق/ 1214م بگویش تبریزی غیرترکی و دری گوید:
بدیذم چشم مستت رفتم اژ دست/ کوام و آذر دلی کویا بتی مست
دل‌ام خود رفت و می‌دانم که روژی/ به مهرت هم بشی خوش کیانم اژ دست
به آب زندگی ای خوش عبارت/ لوانت لاود جمن دیل و کیان بست
دمی بر عاشق خود مهربان شو/ کزی سر مهرورزی کست و نی کست
به عشق‌ات گر "همام" از جان برآیذ/ مواژش کان بوان بمرت وارست
کرم خا و ابری بشم بوینی/ به بویت خته بام ژاهنام ست.

سفینه تبریزی در شعری به آذری غیر ترکی، خود مستقیما این زبان را زبان تبریزی می‏خواند:
دَچَان چوچرخ نکویت مو ایر رهشه مهر دورش/ چَو ِش دَ کارده شکویت ولَول ودَارد سَر ِ یَوه
پَری بقهر اره میر دون جو پور زون هنرمند/ پروکری اَنزوتون منی که آن هزیوه
اکیژ بحتَ ورامرو کی چرخ هانزمَویتی/ ژژور منشی چو بخت اهون قدریوه
نه چرخ استه نبوتی نه روزو ورو فوتی/ زو ِم چو واش خللیوه زمم حو بورضی ربوه

بانو باغبان اردبیلی، قرن 8 هجری، برای شیخ صفی الدین اردبیلی سرود:
دیره کین سربه سودای ته گیجی/ دیره کین چش چو خونین اسره ریجی
دیره سرباستانه اچ ته دارم/ خود نواجی کووربختی چو کیجی
ترجمه: دیریست این سر با سودای تو گیج است/ دیریست این چشم اشک خونین می‏ریزد/ دیریست سربه آستانه تو دارم / خود نمی‏گویی که بدبخت چه کسی هستی؟

در آذربایجان شعر هزاره گذشته به 3 زبان می باشد:
1-گویش مادی مانند همام تبریزی ۶۳۶ - ۷۱۴ هجری، نمونه:
وهار و ول و دیم یار خوش بی/ اوی یاران مه ول بی مه وهاران.
ترجمه: بهار و گل و روی یار خوش هستند./ اما بدون دوست هیچ گل و بهاری نیست.
2-زبان دری/ فارسی مانند شمس تبریزی، قرن 7 هجری. نمونه:
دم ده و عشوه ده ای دلبر سیمین بر من/ که دمم بی دم تو چون اجل آمد بر من
3-زبان ترکی مانند شهریار 1367- 1285، با نمونه شعرش، سه تار من:
سیزلاییر احوالیما صبحه قدر تاریم منیم/ تکجه تاریم دیر قارا گونلرده غمخواریم منیم.
ترجمه: نالد به حال زار من امشب سه تار من/ این مایه ی تسلی شب های تار من.

پس گویش تاتی رایج و لهجه های نزدیک بآن، امروز در بعضی نقاط آذربایجان و غرب ایران، اردبیل، خلخال، طالقان با زبان مادی قرابت دارند. صادقی 1357 نیز در رابطه با زبان مادی می گوید: این زبان در غرب ایران، مناطق نفوذ مادها، هزاره اول ق.م. رواج داشت. باید با گردآوری منابع، اصول زبانشناسی، داده های میدانی- رابطه زبان، گویش، آذری، مادی، تاتی، آرین را بمثابه شاخه های زبانهای ایرانی غربی تدوین کرد. دستور و فرس تاتی، مقایسه آن با تالشی، فارسی، انگلیسی را می توان تدوین کرد. باشیوه سیر قهقرایی Regression از حال به گذشته- زبان مادی را در لغات، تلفظ، دستور می توان بازسازی کرد. زبانهای بومیان فلات ایران پیش از آریاییها در کرانه خزر، کارون، سیستان، عیلام گویا با زبان دراویدیان هند، تمدن موهنجادارو 2600 سال پیش پاکستان نسبت داشته باشند.

منابع. 27.02.14
دکتر کامران فلاحی، فریبرز صادقیان-درآمدی بر گویش و فرهنگ طالقان، 1390، شرکت سهامی انتشار، تهران، 812ص.
رساله روحی انارجانی قرن 11 هجری.
غلامرضا انصاف پور، تاریخ تبار و زبان مردم آذربایجان، چاپ اول: 1377، انتشارات فکر روز، 198 صفحه.
دانشنامه‌ی ایران و اسلام، احسان یار شاطر، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، چاپ دوم، تهران 1336، ص 61.
محمد دیهیم، تذکره شعرای آذربایجان، 4 جلد.
ایرج افشار، زبان فارسی در آذربایجان.
مجله های آینده و دانشکده ادبیات تبریز.
fa.wikipedia.org