گرایش نزولی نرخ صداقت
م. مینایی
•
فاعلیتِ سیاسی وخودآگاهیِ متبلور در نوشتهیِ فران که میرفت اظهار «شرم» و قبولِ مسئولیت شخصی را به جرقهای برایِ شعلهور شدنِ خودرهایی کنشگرانِ سپهر سیاست بدل کند، با اظهارنظرهایِ لاقیدانه از مسیر سازندگی و نوآفرینیِ مورد انتظار منحرف، و گرایش نزولی به سویِ تسویه حسابهایِ سطحی، بعضاً شخصی و گاهاً گروهی، پیدا کرد
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
سهشنبه
۱٣ اسفند ۱٣۹۲ -
۴ مارس ۲۰۱۴
فاعلیتِ سیاسی وخودآگاهیِ متبلور در نوشتهیِ فران(رقیه دانشگری) که میرفت اظهار «شرم» و قبولِ مسئولیت شخصی را به جرقهای برایِ شعلهور شدنِ خودرهایی کنشگرانِ سپهر سیاست بدل کند، با تاسف، به دلایلی که در برخی از نوشته هایِ بعدی و اظهارنظرهایِ لاقیدانه و باری به هرجهت، مستتر است، از مسیر سازندگی و نوآفرینیِ مورد انتظار منحرف، وگرایش نزولی به سویِ تسویه حسابهایِ سطحی، بعضاً شخصی و گاهاً گروهی، پیدا کرد.
مسئولیت در معنایِ عام خود به مفهومِ حسابکشی از گفت و کردهاست. عدهای را گمان بر این است که حسابکشی شامل اندیشیدن هم میشود. در این صورت، مسئولیت شخصی عبارت از ور رفتن با خمیرِ مایهیِ شخصیت و پرورش مهارتهایِ فردی خود و کسبِ تجربه به جایِ محکوم کردن دیگران و فرافکنی کژکردهایِ احتمالی است. در واقع تجربه آن اتفاقی نیست که از سر گذراندهایم بلکه نوعِ برخوردی است که با آن اتفاق انجام میدهیم. مسئولیت انتخاب طرحی برایِ زندگی است که بتواند حافظ ارزشها، غرور و اهدافِ شخص باشد. احساسِ مسئولیتی است که از درون فرد آغاز و مداوماً میل به نمودِ بیرونی یافتن دارد. نخست باید از قبولِ مسئولیت در قبال پندار و گفتار و کردار خود آغاز شود تا بعدتر قادر باشد از اعمال و کارکردهایِ خود در محیط اجتماعی، حسابرسی کند. اینجا دیگر فردی که مسئولیت شخصی خود را درمییابد و به جا میآورد پاسیف نیست، فعال است؛ اجازه نمیدهد دیگران برایش تصمیم بگیرند، خود انتخاب میکند و از بیان آن هراسی ندارد. صدالبته مشکل است، شبیه جراحّیِ روح است ولی بیشک آرامش روانی بدنبال دارد و سلامتی و موفقیت آتی را تضمین میکند.بنابراین:
۱ - مسئولیت شخصی به این معنی است که از ارادهیِ آزاد برخورداریم و انتخابمان در جهان مادّی بر اساسِ خواستِ شخصی و آگاهانهیِ خودمان است و از این رو در قبال کارکرد آن مسئولیم.
۲ - هر انتخابی میتواند در خدمت و یا خیانت به منافع خلق باشد. حتتا پرهیز از انتخاب خود انتخاب است و هر انتخاب نتاجی در بر دارد.
۳ - هرگاه فکر کنید که چیز یا چیزها و شخص یا اشخاصی مسئول و باعث و بانیِ مشکلات و کژکردهایِ شما و مانع یافتن راه حل هستند، در درونِ شما نخستین مانع برایِ حل مسئله شکل گرفته است.
۴ - انسانها زمانِ بسیار ارزشمندی را از دست میدهند وقتی گمان میکنند که فردا مناسبتر از امروز برایِ پذیرفتن مسئولیت شخصی است. باید باور کرد که امروز مناسبترین زمان برایِ انتقاد از خود و بهرهگیری از این توانمندیِ بیکرانِ انسانی است.
۵ - فلسفهیِ بزرگ مسئولیت: وقتی چیزی در حالِ شکلگیری است من مسئولم و وقتی عملی در حالِ انجام است من مسئولم.
۶ - تنها انتخاب و عمل ماست که میتواند نتایج مثبت یا منفی به بار آورد. بنابراین نباید غیرمسئولانه عمل کرد.
۷ -وقتی از قبول مسئولیت شخصی و انتقاد از خود پیروی میکنیم از جمعخواهی و زمانی که از قبولِ مسئولیت فرار و شروع به فرافکنی میکنیم از خودپرستیِ کور تبعیت میکنیم.
۸ - استقلالِ فردی همان عکسالعمل به توانمندیِ انتخابِ عمل و انتخاب کارکردهایی است که در آینده شخصیت ما را در برابر جامعه قوام خواهد بخشید.
۹ - هیچکس نمیداند فردایی در کار هست یا نه، آیا فردا باز هم این امکانات را که امروز در اختیارش است ، خواهد داشت یا نه. بنابراین پیشگامانِ انتقاد از خود، همواره در برابر وجدان خود روسپیدترند.
۱۰ - پاکدامنی به مفهوم امتناع از قبول مسئولیت فردی نیست. دیوار حاشا بلند است اما قضاوت خلق را هم باید در نظر داشت. پاک کردن صورت مسئله به معنایِ حل آن نیست. ما قادر به کنترل همهیِ شرایط محیطی نیستیم. اما میتوانیم از آنها بیاموزیم و آموختههایمان را برایِ نسل بعد به ارمغان بگذاریم. میتوانیم هر واقعهای را به ابزاری برایِ عاقلتر، قویتر، ماهرتر و عاشقتر شدن نسبت به دانایی و صداقت و شرافت انسانی تبدیل کنیم.
۱۱ - با استفاده از اصل قبولِ مسئولیت فردی میتوانیم زندگیِ مبارزاتیِ خود را غنا ببخشیم و از توانمندیهایِ درونی خود برایِ تغییر بیرون استفاده کنیم.
با توجه به موارد فوق، شاید عدهای از دوستان درکی متفاوت از برداشت مرا از جملهوارهیِ (مسئولیت شخصی) در ذهن داشته باشند. شاید اولین کلمهیِ معادلی که به ذهن اینان خطور میکند «تقصیر»، «گناه»، «خطا»، «اشتباه» و حتتا «خیانت» باشد. یعنی وقتی کسی میگوید من به مسئولیت شخصیام در فلان مسئله معترفام، بیدرنگ فریاد «دیدی بالاخره به خیانتاش اعتراف کرد» از سویِ دشمنان و «نباید این حرفها را پیش نامحرمان و بدخواهان به زبان میآوردی» از سویِ به ظاهر دوستان، بلند میشود. این نهایت سادهلوحی و برداشت ولنگارانه در رابطه با موضوعی به این اهمیت است. این برداشتِ سطحی، کاربرد این جمله را «مسئول این کار کیه؟» در بعداز ظهری تداعی میکند که چند بچهیِ بازیگوش شیشهیِ پنجرهای را به ضرب توپ شکسته باشند. گرچه در اینجاهم میتوان تعیین سهمِ مسئولیت هر کودک را به میدان فوتبالی تبدیل و با پاسکاریِ بیوقفه ناظر بیرونی را گیج کرد اما اگر کسی بگوید «کوچه جایِ بازی کردن نیست» آنگاه چه؟
تشخیص اینکه «بازی» ِ انقلاب را چه کس یا گروهی شروع کرد مشکل است، اما مشکل بزرگتر این است که تعیین سهم افراد و گروهها به میدان مبارزهیِ دیگری تبدیل شود که در آن سخیفترین و لاقیدانهترین اتهامات نثار افراد و جریانات شود. اینجا قبل از هرچیز باید استانداردهایی برایِ سنجش در قابِ دادههایِ عینی تعریف و به عنوان معیار در نظر گرفته شود. بنابراین، چارهای جز بازتعریفِ شفافِ معیارها نیست. وگرنه همچون سی و اندی سال گذشته تکرار گفتمانهایِ سابق در دایرهیِ بسته ادامه خواهد یافت بیآنکه نوری بر زوایایِ تاریکِ تاریخِ دور و نزدیک بیافکند.
باز برای اینکه موضوعِ قبولِ مسئولیت شخصی و جمعی با هدف ریشهیابیِ کژکردها و اصلاحِ آنها از مسیر اصلی و اهدافِ تعیین شدهاش منحرف نشود، باید از گسترشِ سطحی و مبتذل آن جلوگیری کرد و وارد بحثهایِ فردی و فرافکنانه نشد.
در ضمن، روزی که مجبور به ترک این جهان خواهیم شد خوب است به جایِ انسانهایِ منزه و قدیس، جهان بهتری را که با نیرویِ خود خلق کردهایم به ارث بگذاریم!
|