من نوکرِ روس وچین ام آیا؟!
اسماعیل خویی
•
خواهم خبری تو را فرستم:
ای دوست! بگو کجا فرستم.
در دست نشانی از تو ام نیست:
آن را بفرست ، تا فرستم.
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
دوشنبه
۱۹ اسفند ۱٣۹۲ -
۱۰ مارس ۲۰۱۴
خواهم خبری تو را فرستم:
ای دوست! بگو کجا فرستم.
در دست نشانی از تو ام نیست:
آن را بفرست ، تا فرستم.
گویی خبری ز من نداری:
دلگیر مشو، بیا! فرستم:
هر دم ، دمی از هوا بگیرم
وآن را به سوی هوا فرستم!
هر درد به دور از تو، امّا،
می خواهی اگر دوا، فرستم.
دیشب غزلی سرودم، آن را،
با عشق، سوی شما فرستم.
خواهی خبری تو را نویسم؟
از خود بنویس، تا نویسم.
امّا خبری ست... زان ندانم
ننویسم هیچ، یا نویسم.
این کهنه خبر دوباره تاز ست،
بگذار زماجرا نویسم:
خواهند زمن که توبه نامه
به حضرتِ شهخدا نویسم!
بایاست که توبه نامه را او
بنویسد. من چرا نویسم؟!
من نوکرِ روس وچین ام آیا؟!
من "من" همه جای "ما" نویسم؟
هنگامِ فروشِ حقِ مردم،
من حکمِ حراج را نویسم؟
من رای "خود" است در ضمیرم،
هر جا سخن از خدا نویسم؟
من دارم قصدِ جانِ ایران،
هر جای که " کربلا " نویسم؟
من کار به خدعه می برم پیش؟
من حکم به ناروا نویسم؟
من کشته ام آن همه جوان را؟
من حکم به قتل را نویسم؟
فرمان را من به کاغذِ مکر
با خامه ای از دغا نویسم؟
فتوا به جنایت از من آید؟
من حکم به هر جفا نویسم؟
نه، نع! نه! قلم شکسته بادم،
گر خطّی بر خطا نویسم!
بیست وهشتم بهمن ۱٣۹۲،
بیدرکجای لندن
|