از : پروین کرد
عنوان : نمیدانم آیا میشود یانه ، اما (عفیف) را زیبنده ترین صفت براین شعر میدانم ،،
زیبا و ظریف و به متانت قو ،این پرنده ی سر فراز ،با وفا و وقار است ،،
خواندنش مرا به زمزهای هرروزه ام میبرد ( فکر وخیالات وسوسه ی درون ،،،، جثه م کرد به وادی دیده م به جیحون) اما آرام آرام زمانیکه به سطور پایانی نزدیک میشوم که توان بهاران ، آخرزمستان و ،،،،این شاهدان دردها و خستگی ها از همراهی و خرامیدن هرشب و هرشب بادل بر و پا به پا ، خبر دار میشوند ، گویی نیرویی مرا از زمزمه ی ( سوتام به سوز و به دردانه و ه،،،، به دوی هناسه ی حسرتانه وه ) باز میدارد و همراه یار به آوازی شادانه تر سوق میدهد !! البته شادو غمگین زمزمهایم قرضی است از خوش سرایان . دمتان گرم و عمرتان دراز باد
۶۱۵٣۵ - تاریخ انتشار : ۲٣ اسفند ۱٣۹۲
|