یک سروده ی تازه


دکتر اسعد رشیدی


• بگذار، بگذار
در آرامش سپیدارها
در نغمه‌ی ناپیدای رودخانه‌ای
نهان شوم، ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
شنبه  ۲۴ اسفند ۱٣۹۲ -  ۱۵ مارس ۲۰۱۴


 با گرامی‌ دوست فیلسوفم، میخائیل چادایف، بر سر دو جستار، (خیال و واقعیت ) سخن بسیار رفت؛ ساز خوش آهنگ و دلنشین فلسفه‌ا‌ش، با آهنگ شعر من که « خیال، تصویر باژگونه‌ای از واقعیت است »، هم‌خوان و کوک بود.
سروده‌ی پیش‌روی، برآمد چنین گفتگویی است.
‌دکتر اسعد رشیدی

بگذار، بگذار
در آرامش سپیدارها
در نغمه‌ی ناپیدای رودخانه‌ای
نهان شوم،
جاری شوم
بر بستری پوشیده‌ از خیال
که اندوه‌های دیرسال تاریخ را
پس پشت نهاده است
واگذارم زمان را
که قطره، قطره
به گلوی تشنه‌ی دره‌ای
فرو می‌چکد.

بگذار ماه را
در آغوش بفشرم
ستاره‌های شوخ
با سوسوی درخشانشان
در ژرفای آسمانی رازناک
پیدا و نهان می‌شوند؛

در این خرام خواب‌آلوده
ضرب آهنگ روشن بامدادان
را می شنوم،
حس می‌کنم
مهربانی شعله‌های آفتاب
تابیده بر گیسوان پریشان دشت
که از رویاها
تصویری باژگونه‌ ساخته‌اند
تا زیبائیت جاودانه بماند...

آه... بگذار
تنهایم بگذارید
با شکوه آواز رودخانه‌ای
که به سویه‌ای ناپیدا سر نهاده است.
١٤/٠٣/٢٠١٤