روسیه، اوکراین و غرب
آلن وودز - ترجمه مهرداد امامی


• اگر قرار است پوتین، مرکل و اوباما سرنوشت اوکراین را تعیین کنند، چه چیز از حاکمیت ملی اوکراین باقی می‌­ماند؟ روسیه به همراه ایالات متحد، انگلستان و فرانسه در تفاهم‌‌نامه‌‌ای که در ۱۹۴۴ امضا کردند متعهد به پشتیبانی از یکپارچگی سرزمین اوکراین شدند. اما مانند همه‌‌ی تفاهم‌نامه‌ها این هم یک ورق‌­پاره است. همواره در نهایت این نیروی قهر است که مسایل واقعی را رقم می‌‌زند ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
دوشنبه  ۴ فروردين ۱٣۹٣ -  ۲۴ مارس ۲۰۱۴



اشاره‌ی مترجم: بحران کریمه که اینک هر لحظه به تنش‌­های آن افزوده می‌­شود، یادآور دورانی است که در آن، احتمال برخورد نظامی مجدد میان نیروهای تأثیرگذار جهانی می‌­رفت و جنگ سرد، مناسب­‌ترین نام برای آن بود. امروز در سال‌­های نزدیک به نیمه‌­ی دهه‌­ی دوم قرن بیست‌­و‌یکم، ولو با توازن متفاوت قوا، بازهم شاهد بروز همان مسایلی هستیم که بخش اعظم قرن بیستم صرف و وقف آن­‌ها شد: حق تعیین سرنوشت، سیاست‌­های امپریالیستی مداخله‌­جویانه، تهدید نظامی، و در یک کلام منافع حیاتی دولت‌­های قدرتمند شمال و مقاومت مردم استثمارشده و عمدتاً بی‌­پناه از شرّ بحران‌­های سیاسی و اقتصادی. آن‌چه گمان می‌­رفت با فروپاشی شوروی از میان رفته، آن به‌­اصطلاح بلوک‌­بندی جهانی میان غرب و شرق، امروز یک‌­بار دیگر در قالب تنش میان قطب‌­های اصلی نظام جهانی، از یک‌سو به نمایندگی ایالات متحد و اتحادیه‌­ی اروپا به منزله‌­ی میراث‌­خواران امپریالیسم و از دیگر سو به نمایندگی روسیه، به مثابه‌­ی نوع نوظهور سرمایه‌­داری امپراتورمآبانه، بروز پیدا کرده است.

بحران در شبه‌­جزیره‌­ی کریمه اساساً پیش‌­بینی‌­ناپذیر است، اما همان‌­گونه که آلن وودز در مقاله‌­ی حاضر استدلال می‌­کند، امکان وقوع هر اتفاقی می‌­رود. در این میان اما، روسیه نسبت به دو رقیب اصلی خود، آمریکا و اتحادیه‌­ی اروپا با اطمینان خاطر بیش‌تری گام برمی‌­دارد، زیرا توازن قوا در کریمه به طور تاریخی به نفع روسیه بوده است. به غیر از اقلیت تاتارهای مسلمان که زخم‌­خورده‌­ی سیاست مهاجرت اجباری از روسیه به دستور استالین بوده‌­اند، و نیز برخی گرایش‌‌های غرب‌­گرایانه در میان بخش‌­های غربی اوکراین، روسیه آرای عمومی را بنا به دلایل تاریخی پیشاپیش از آن خود دارد و به قول وودز، می‌­تواند منتظر شود تا سیر وقایع طی شود و هرگاه خواست تانک‌­های خود را عازم اوکراین سازد. در عین حال، اما نباید از نقش مخرّب شبه‌­نظامیان فاشیست و شووینیست‌­های ملی‌­گرا در میان مردم اوکراین چشم‌­پوشی کرد. غلیان احساسات ملی‌­گرایانه‌­ی افراطی که با حمایت آشکار دولت­‌های غربی از شبه‌­نظامیان فاشیست در قالب اعطای وام‌­های کلان به آن‌­ها پیش می‌­رود، یکی از اصلی‌­ترین خطرهای پیشاروی مردم و مبارزان اوکراین است. نقطه‌­ی تمرکز اصلی وودز در مقاله‌­ی حاضر، علاوه بر محکوم کردن اقدام نظامی از جانب روسیه و اعزام نیرو به کریمه، نقد و افشاگری اقدامات اخیر فاشیست‌­ها و ملی‌­گرایان افراطی اوکراین و اعلام ضرورت مبارزه‌­ی جدی با این قبیل گرایش‌‌ها، آن‌هم به دست خود مردم و طبقه‌­ی کارگر اوکراین است. به همین دلیل است که امروز نیز به‌­سان گذشته، هر آن باید آگاهانه آماده‌­ی مبارزه با نمودهای متفاوت فاشیسم بود. وودز در این مقاله به‌‌خوبی ما را از این موضوع آگاه می‌­سازد.

***

همچنان‌‌که اوکراین پای در ورطه‌­ی آشوب می­‌نهد، صدای طبل جنگ بلندتر می‌­شود. در روز یکشنبه دوم مارس، پرزیدنت ولادیمیر پوتین از مصوبه‌‌ی پارلمان بهره‌‌مند شد تا ارتش روسیه را نه فقط به کریمه، بلکه عازم خود اوکراین کند.

تنها چند روز پس از تحت کنترل درآوردن شبه‌­جزیره‌­ی کریمه به دست مردان مسلح «ناشناس» این تهدید به وقوع پیوست. همان‌­طور که انتظار می‌­رفت، به‌‌سرعت کاشف به عمل آمد که این افراد، سربازان ناوگان دریای سیاه روسیه، واقع در کریمه، بودند. به همین ترتیب، تعجبی نداشت که رییس‌­جمهور جدید کریمه که هواخواه روسیه است، بی‌‌درنگ خواهان مداخله‌‌ی مسکو شد. در عین حال، تظاهرات‌­کنندگان طرفدار مسکو، پرچم­‌هایی بر فراز ساختمان‌­های دولتی در دو شهر شرقی برافراشتند.

رهبران غربی نارضایتی‌‌شان را اعلام کردند و گفتند که روسیه نباید مداخله کند. مسکو مخالفت کرد و خشمگینانه اعتراض کرد که مداخله نخواهد کرد. اما واقعیت چیز دیگری می‌­گوید. در تمام هفته‌­ی گذشته، سربازان روس کاری را در مرزهای اوکراین انجام دادند که به‌عنوان «مانورهای متداول» توصیف می‌­شود.

پوتین با استناد به ضرورت حمایت از شهروندان روسی، به‌‌آسانی موافقت اجماعی سنای روسیه را برای استفاده از نیروهای نظامی در قلمروی مرزی همسایه­‌ی خود، کسب کرد. وی خواستار آن شد که از نیروهای مسلّح «تا زمانی‌که وضعیت سیاسی در کشور به حالت عادی درآید»، استفاده کند: خواسته‌­ای کاملاً معقول و دستکشی مخملین که آشکارا مشت آهنین درون خود را می­پوشاند، زیرا پوتین دقیقاً همین دلیل را برای تعرض به گرجستان در سال 2008 بیان کرد.

این تهدید چیزی که یک کشور مستقل 46 میلیونی در کناره‌­ی اروپای مرکزی قلمداد می‌­شود، بزرگ­‌ترین رویارویی مستقیم میان روسیه و غرب را پس از جنگ سرد ایجاد می‌­کند. شماری از فعالیت­‌های دیپلماتیک در پایتخت‌­های گوناگون با هدف «آرام‌­سازی اوضاع» انجام شده‌­اند. دولت کی­‌یف، اتحادیه‌‌ی اروپا و اوباما اعتراض کردند.

بریتانیا سفیر روسیه را احضار کرد تا مراتب «نگرانی» خود را اعلام کند. چندی نگذشت که وزیر امور خارجه‌­ی بریتانیا، ویلیام هیگ به کی­یف رفت تا احتمالاً هم‌­دلی خود را با دولت موقت آن‌جا نشان دهد. قرار است وزرای اتحادیه‌‌ی اروپا گفت­‌وگوهایی اضطراری انجام دهند. رییس‌­جمهور چک، میلوش زمن، تعرض شوروی به چکسلواکی را در 1968 به یادها آورد.

واشنگتن هشدار داده که اقدامات روسیه «پیامدهایی» خواهد داشت. اما هیچ‌­کس نمی­گوید که این پیامدها چیست. در مقام پاسخ، پوتین با آرامش حق خود را به اعزام نیرو به اوکراین برای «دفاع از منافع مردم روسیه» اذعان داشت. سیاست‌­مداران غربی صدها استدلال­ دارند، اما پوتین نیز هزاران هزار نیروی نظامی، تانک و اسلحه دارد. و نظر به این‌که نیروهای ناتو از آن منطقه بسیار فاصله دارند، نیروهای نظامی پوتین در نزدیکی مرز اوکراین در حال گرد آمدن هستند و بعضی از آن‌­ها پیش‌‌تر در کریمه مستقر شده‌­اند، زیرا مقرّ ثابت نیروی دریایی روسیه در آن‌جا قرار دارد.

تنش هر ساعت بین هر دو طرف افزایش می‌­یابد. رییس‌­جمهور وقت اوکراین، الکساندر ترشینف، در خطابه‌­ای تلویزیونی از مردم خواست که آرامش خود را حفظ کنند. (همه دقیقاً بر همین موضوع تأکید می‌‌کنند). وی از اوکراینی­ ها خواست که اختلاف‌­ها را در کشور کنار بگذارند و گفت که آن‌­ها نباید به خاطر تحریک‌­ها خشمگین شوند و نزول کنند. او در عین حال اذعان داشت که ارتش را در وضعیت هشدار کامل گذاشته که اصلاً نمی‌­توان آن را پیام آرامش‌­بخش دانست.

نخست‌­وزیر آرسنی یاتسنیوک، که در کنار ترشینف قرار می‌­گیرد، گفت که «متقاعد» شده که روسیه مداخله‌­ی نظامی نخواهد کرد، «زیرا این امر می­‌تواند آغاز جنگ و پایان تمام مناسبات باشد.»

وحشت و مصیبت در اوکراین

وضعیت در اوکراین تماشایی است. سرخوشی ناشی از نخستین روزهای پس از برکناری یانوکوویچ از بین رفته و جای خود را به حال و هوایی بیمناک و پرتنش داده است. تصادفی نیست که نخستین مصوبه‌­ی پارلمان در طول اولین جلسه پس از بازگشایی‌­اش رأی به حذف زبان روسی به عنوان دومین زبان رسمی بود. بنا به گزارش­های متعدد، دارودسته­ ی فاشیست­ها از مجلس (Rada) در زمان تصویب این رأی «محافظت می‌­کردند». این شبه‌­نظامیان فاشیست اکنون در پلیس و نیروهای مسلّح ادغام شده‌­اند و رهبران‌­شان در حال کسب مناصب مهم در وزارت‌­خانه‌­های دفاع، امنیت داخلی، دادستانی عمومی و سایر وزارت‌­خانه‌­های اصلی هستند. آیا شگفت نیست که کارگران و روس‌‌زبانان باید احساس نگرانی کنند؟ اگر آن‌­ها می‌‌ترسند، بدین خاطر است که دلیلی برای ترس دارند.

زمانی که پوتین از تهدید مردم روس­‌زبان اوکراین صحبت می‌­کند، دروغ نمی‌­گوید. رسانه­ های غربی نقش فاشیست­ ها را در جنبش میدان اروپا (Euromaidan) به صورت نظام‌­مند دست‌­کم نادیده گرفته­ اند. به‌­سان همیشه، رسانه‌­های غربی هر جنبشی را که مخالف دولتی باشد که آن‌­ها را به عنوان «مبارزان آزادی» دموکراتیک نمی‌­پذیرد، بر مبنای اصلی دیرینه: یعنی دشمنِ دشمنِ من، دوست من است، معرفی می‌­کنند. اجازه دهید به خاطر آوریم که واشنگتن هم طالبان و هم بن­ لادن را ـ مادامی که روس­ ها را می‌­کشتند و نه آمریکایی‌­ها را ـ به منزله‌­ی «مبارزان آزادی» توصیف می­‌کرد.

برکناری یانوکوویچ چراغ سبزی برای فاشیست‌­ها بود تا برنامه‌­ای را علیه حزب کمونیست (حمله به ساختمان‌­های مرکزی آن، آتش زدن اقامت‌­گاه‌­های رهبران آن، بستن نشریات و غیره) به اجرا درآورند. این تاکتیک‌‌های جسورانه‌ی فاشیست‌­ها کاملاً نشان می‌­دهد که آن‌­ها احساس می‌‌کنند از خارج قدرتمندانه پشتیبانی می‌­شوند. این موضوع بیش‌تر به ایالات متحد (یا بخشی از حکومت آمریکا و حزب جمهوری‌­خواه) برمی‌­گردد تا به آلمان. اکنون به صورت رسمی مشخص است که ایالات متحد در 20 سال گذشته حدود 5 میلیارد دلار در حمایت از اپوزیسیون در اوکراین سرمایه‌­گذاری کرده و پیوند میان فاشیست‌­های باندریت و ایالات متحد به سال‌­های حکومت ریگان برمی‌­گردد.

یهودستیزی به‌­ناگزیر چهره‌­ی زشت خود را در اوکراین نمودار کرده است. یک کنیسه در زاپوریژیا در جنوب‌­شرقی کییف مورد حمله واقع شد. در نتیجه، خاخامی سرشناس به یهودیان توصیه کرد که خانه‌­های خود را ترک نکنند و مقامات اسراییلی از یهودیان اوکراین دعوت می‌­کنند که به اسراییل مهاجرت کنند. این امر بدین معنا نیست که یک رژیم فاشیستی تمام‌­عیار با حمایت ایالات متحد اکنون کنترل وضعیت را در دست دارد، بلکه به معنای آن است که نقش نسبتاً مستقل و قدرت فاشیست­‌‌ها، عاملی حائز اهمیت در وضعیت کنونی است و چیزی است که دست‌­یابی به مصالحه و حفظ آن را دشوارتر می‌­سازد.

دارودسته‌­ی راست‌گرایان، ملی‌­گرایان افراطی و فاشیست­‌ها در حال گردن‌­کشی بوده‌­اند. چپ­‌گرایان مورد حمله قرار گرفته‌‌اند. روستیسلاو واسیلکو، دبیراول کمیته­‌ی حزب کمونیست لویو به طرز وحشیانه‌­ای مورد حمله قرار گرفت. ریه­‌های او آسیب دیدند و جمجمه‌­اش شکست. وضعیت وی در بیمارستان در حالت بحرانی است. از این دست موارد به وفور یافت می‌­شود.

چنین چیزهایی به نحوی قابل انتظار حال و هوای ترس و خشم در مراکز صنعتی اوکراین شرقی ایجاد کرده‌­اند. فعالیت اصلی حزب کمونیست (KPU) بسیج افراد به منظور دفاع از مجسمه­‌های یادبود لنین بوده که در بسیاری از مکان­ها در اوکراین غربی تخریب شده‌­اند. در شرق اوکراین، گردهمایی‌­های مردمی روزانه با مشارکت هزاران نفر برگزار می‌­شود.

خلأیی در چپ وجود دارد که باید پُر شود. کاندیدای معقول می‌­توانست حزب کمونیست باشد. متأسفانه، پس از 2004، حزب کمونیست در عوض اتخاذ موضع طبقاتی مستقل، خود را تابع آن بخش از اولیگارشی ساخت که یانوکوویچ و حزب نواحی نمایندگی‌­اش می‌­کردند. استدلال آن‌­ها این بود که یانوکوویچ در مقابل رقیب خود، یوشنکو، «شرّ کم‌تری» بود. این استدلال اشتباهی جدی بود. شاید واکنشی بود به تجربه‌­ی پیشین مبارزه علیه کوشما همراه با یوشنکو.

به هر ترتیب، گزارش­‌هایی وجود داشته‌­اند مبنی بر این‌که حزب کمونیست (برای مثال در لوگانسک) در حال رشد است. ارقام دقیقی در اختیار ندارم، اما به نظر می‌­رسد که تمام شعبه‌­های حزب کمونیست در جنوب و شرق شاهد رشد بوده­ اند. شگفت‌‌آور نیست. توده‌­ها با حس تهدید فزاینده از جانب فاشیست‌­ها و ملی‌­گرایان افراطی، به طور طبیعی جذب سازمان‌­های توده‌‌ای می‌­شوند که بیش‌تر با آن‌­ها مأنوس‌­اند و به نظر به عنوان یک طبقه و نیز در مورد هویت آن‌­ها به منزله‌­ی مردمانی روس، حامی منافع‌­شان هستند. به رغم تمام سیاست‌­های نادرست رهبران حزب کمونیست، بیان همبستگی مستحکم و حمایت ما از کمونیست‌­های اوکراینی در برابر این تهاجم فاشیستی امری ضروری است.

وضعیت در کریمه

کریمه کانون گرایش‌‌های حامی روسیه است. این منطقه ـ شبه‌­جزیره‌­ای در ساحل دریای سیاه اوکراین ـ 2.3 میلیون سکنه دارد که اکثریت آن‌­ها خود را به لحاظ قومی روس می‌­دانند و به زبان روسی سخن می‌­گویند. کریمه در انتخابات ریاست‌­جمهوری سال 2010 رأیی قاطع به یانوکوویچ داد و بسیاری از مردم آن‌‌جا اعتقاد دارند که یانوکوویچ قربانی یک کودتاست ـ کودتایی که منجر به تلاش­‌های جدایی‌‌طلبان در پارلمان کریمه شد تا در این مورد رأی‌­گیری شود که آیا باید از اوکراین جدا شوند یا خیر. در واقع، روسیه در بیش‌‌تر دویست سال گذشته قدرت مسلط در کریمه بوده، زیرا در 1783 این منطقه را ضمیمه‌­ی خود کرد. با این حال، مسکو کریمه را در 1954 به اوکراین که در آن هنگام بخشی از اتحاد شوروی بود منتقل کرد. اقوام روس این اتفاق را اشتباهی تاریخی تلقی کردند که اکنون باید اصلاحش کرد. با این حال، تاتارهای مسلمان اهل کریمه، اقلیتی بزرگ را نمایندگی می‌­کنند. پیش از این استالین اکثریت جمعیت این منطقه را به صورت جمعی در 1944 به خاطر هم­‌دستی ادعایی با متجاوزان نازی­ در جنگ جهانی دوم، اخراج کرد.

ترکیب قومیتی در کریمه پیچیده است: با استناد به سرشماری سال 2001، اوکراینی‌­ها 24 درصد جمعیت را در مقایسه با 58 درصد روس­ها و 12 درصد تاتارها تشکیل می‌­دهند. تاتارها پس از فروپاشی شوروی در 1991 به منطقه بازگشته‌­اند و موجب تنش‌­های پایداری با روس­‌ها بر سر حقوق ارضی شده‌­اند. نگران­ کننده‌­ترین عامل در این معادله، منازعه‌­ای است که میان کنش‌‌گران روس و تاتار در خیابان‌­ها پدیدار شده است.

پس از برکناری یانوکوویچ وضعیت در کریمه به‌‌سرعت وخیم‌­تر شده است. در پی تسخیر پارلمان کریمه در سیمفروپل به دست شبه‌­نظامیان روس، نمایندگان مجلس رأی به تغییر دولت محلی دادند و اعلام همه‌­پرسی در مورد استقلال در 25 مه کردند. نتیجه‌­‌ی این همه‌­پرسی پیشاپیش قابل‌‌‌پیش‌‌بینی است. اکثریت کریمه متشکل است از قومیت روس که اکنون مصرانه خواهان بازگشت از اوکراین به روسیه هستند.

کریمه اکنون کاملاً خارج از کنترل دولت کی‌­یف است. نیروی دریایی روسیه تمامی فرودگاه‌­ها را بسته و دسترسی به کریمه اینک ناممکن است، چنان‌‌که فرستاده‌­ی اتحادیه‌‌ی اروپا هنگامی که قصد عزیمت به منطقه را داشت، به آن پی برد. کریمه به صورت رسمی بخش قانونی اوکراین باقی می‌‌ماند ـ روسیه زمانی که در 1994 به همراه ایالات متحد، انگلستان و فرانسه تفاهم‌‌نامه‌‌ای امضا کرد تا یکپارچگی سرزمینی اوکراین حفظ شود از این وضعیت پشتیبانی می‌­کرد. دولت کی­‌یف به دیگر امضاکنندگان این پیمان برای کمک متوسل شده است. اما آن‌‌چه رسماً قانونی است یک چیز است، و آن‌چه اتفاق می‌­افتد چیز دیگر. بنا به گفته‌­ی سولون آتنی: «قانون همانند تارهای عنکبوت است: موجود کوچک در آن گیر می‌­افتد و موجود بزرگ­ پاره‌­اش می‌­کند.»

کلبی‌‌مسلکی ایالات متحد و اتحادیه‌‌ی اروپا

کردار و گفتار رهبران ایالات متحد امریکا حاکی از ریاکاری است. در حالی که خواهان آن‌اند تا روسیه از مداخله در امور داخلی اوکراین عقب نشیند، خودشان مدت‌­هاست که در امور داخلی اوکراین دخالت می­‌کنند و با تمامی ابزارها می‌‌کوشند اوکراین را از مدار مسکو خارج کنند و در حوزه‌‌ی ناتو و اتحادیه‌‌ی اروپا قرار دهند. اَعمال ریاکارانه‌‌­ی آن‌­ها نقشی اساسی در بی‌­ثبات‌­سازی اوکراین ایفا کرده و به فاجعه‌­ی کنونی منجر شده است.

آمریکایی‌­ها روسیه را متهم به نقض حاکمیت ملی اوکراین کرده‌­اند. آیا آن‌­ها خودشان حاکمیت ملی عراق، افغانستان و یوگسلاوی را نقض نکرده‌­اند؟ آن­ها روسیه را متهم به نقشه‌­کشی برای تجزیه‌­ی اوکراین می‌­کنند. آیا آن­ها خودشان طرح تجزیه‌­ی یوگسلاوی و چکسلواکی را نکشیدند و آن را به اجرا در نیاوردند؟ آیا آنان فعالانه تشویق به تجزیه‌­ی اتحاد شوروی نمی­‌کردند که از آن زمان به جنگ‌­ها، کشتارها و مصیبت‌­های بسیار منجر شده است؟

امپریالیست‌­های آمریکایی در حالی که به دفاع از آزادی و دموکراسی تظاهر می‌­کنند، درنگ نکردند تا به منظور براندازی دولت طرفدار مسکو ویکتور یانوکوویچ، به عناصر فاشیست و نازی وام دهند. در حالی که به دفاع از استقلال و حاکمیت ملی اوکراین تظاهر می­‌کنند، وضعیتی ایجاد کرده‌­اند که از نابودی کامل اوکراین به عنوان دولتی متحد خبر می‌­دهد.

اتحادیه‌‌ی اروپا با فریب مردم که اگر اوکراین به جای مسکو، تحت کنترل برلین درمی‌­­آمد، آن‌گاه مشکلات اقتصادی‌اش ناپدید می­شد، از شهروندان اوکراینی با آغوشی باز استقبال می‌­شد تا در اروپا کار و زندگی کنند، و بانک مرکزی اروپا به مردم قدرشناس میلیاردها یورو پول ارزانی می­داشت.

بسیاری از اوکراینی­ها، خسته از دهه‌­ها فساد، تقلب و آشفتگی اقتصادی چنین چیزی را باور کردند. اما این از آغاز تا پایان دروغ بود. اوکراین احتمالاً در اروپا تنها جایی است که در آن، مردم با پرچم‌­های اتحادیه‌‌ی اروپا به خیابان می‌­روند. در یونان همین پرچم را می‌‌سوزانند. تقریباً در هر کشور دیگری نام اتحادیه‌‌ی اروپا با نفرین و دشنام به زبان می‌­آید. تفاوت در این است که مردم دیگر کشورها معنای اتحادیه‌‌ی سرمایه­ دار اروپا را واقعاً تجربه کرده‌­اند، در حالی که برای اوکراینی‌­ها، اتحادیه‌‌ی اروپا صرفاً یک رویاست.

اکنون اوکراینی‌­ها شروع به درک واقعیت خواهند کرد. اقتصاد کشور پای در عرصه‌­ی هولناکی نهاده است. دولت کییف رسماً ورشکسته است. بانک مرکزی اوکراین محدودیت 15000 هریونیایی (معادل 1000 یورو، 820 پوند) برای برداشت‌­های نقدی روزانه وضع کرده تا از هجوم به بانک‌­ها و فروپاشی کامل پول رایج جلوگیری کند. دولت کی‌­یف می‌­گوید که در عرض دو سال آینده 35 میلیارد دلار نیاز دارد تا از پس پرداخت وام‌­هایش برآید. اما چه کسی این پول را خواهد پرداخت؟ روسیه قسط بعدی وام 15 میلیارد دلاری را به تعویق انداخته است. اتحادیه‌‌ی اروپا پولی به کی­یف ارسال نمی‌­کند یا مقدار کمی می‌­فرستد، تنها سیلی از واژه‌‌‌های زیباست که نثارشان می‌­کند. اما واژه‌‌ها شکم‌‌های خالی را سیر نمی­‌کنند.

آیا این آغاز جنگ جهانی سوم است؟

احتمال دارد که چنین باشد، زیرا در صدمین سالگرد 1914 است که برخی از افراد اشباح سارایوو را مشاهده می‌­کنند. آیا این آغازگر جنگ جهانی سوم است؟ این قبیل قیاس‌­های تاریخی سطحی‌­اند و فارغ از هر محتوای واقعی. توازن قوای جهان ابداً شبیه به توازن قوای 1914 نیست. همچنین منافع دولت‌­های درگیر هم چنین وضعیتی ندارند.

در 1914، آلمان مجبور شد برای دفاع از متحد خود، اتریش، وارد جنگ شود و در هر حال، در پی بهانه‌­ای برای جنگ بود. در این‌جا، منفعت حیاتی آلمان، اتریش، روسیه، فرانسه و بریتانیا دخیل بود. ترور فرانتس فردیناند در سارایوو صرفاً جرقه‌­ای بود که موجب آتش خانمان‌­سوز اروپایی شد که دهه‌­ها بود که آمادگی آن را داشت. یک نکته‌­ی ساده برای تأکید بر تفاوت‌‌­ها کارساز خواهد بود. وقایع سارایوو بی‌‌درنگ به اتمام حجت اتریش با صربستان منجر شد که مرکب از شرایطی بود که صرب‌ها هرگز نمی‌‌توانستند آن را بپذیرند. این بدین خاطر است که اتریش نیز در پی بهانه‌­ای برای تجاوز به صربستان و درهم کوبیدن آن‌جا بود.

موقعیت در این‌‌جا از چه قرار است؟ آمریکا موضع خود را در قبال «تجاوز» روسیه تغییر داده، هرچند ارتش‌اش به اوکراین تجاوز نکرده (اما پیشاپیش در کریمه حضور داشته است). چراکه آمریکا در اوکراین منفعت حیاتی ندارد. البته آمریکا دوست دارد شاهد نابودی پایگاه دریایی روسیه در کریمه باشد. اما این منافع اقتصادی نبود که اَعمال مداخله‌­جویانه‌­اش در حیات سیاسی اوکراین ـ اَعمالی که نیرومندانه به بی‌­ثبات‌­سازی کشور یاری رساندند و از این‌رو وضعیت کنونی را موجب شدند ـ را تحمیل کرد. اوکراین برخلاف عراق نفت ندارد، اما بدهی‌­های هنگفتی برای پرداخت دارد و آمریکا نیز بدهی‌­های خودش را دارد.

آمریکا به سرنوشت مردمان اوکراین یا اوکراین به عنوان یک ملت علاقه‌­مند نیست. آمریکا نمی­‌خواهد هیچ مسئولیتی در قبال مشکلات اقتصادی‌­اش برعهده بگیرد. آن‌چه همواره خواهانش بوده و مدت‌­ها می‌­خواسته، جدا ساختن اوکراین از روسیه است. این بخشی از راهبرد ژئوپولیتیکی درازمدت تضعیف روسیه و از بین بردن نفوذ آن در بین دولت­‌هایی بوده که از آن اتحاد شوروی بودند.

روسیه که خود را قربانی غرب در یوگسلاوی، عراق و همین اواخر لیبی دیده است، اکنون دست به مرزکشی و جدایی‌­گزینی زده است. این امر پیش‌تر در گرجستان روشن شده بود و در سوریه نیز روشن است. اما از منظر مسکو، اوکراین بسیار مهم‌­تر از همه‌‌‌ی این‌­هاست. «استراتژیست­ها» در واشنگتن عوامانه‌‌ترین و کوته‌‌بینانه‌‌ترین جماعت هستند. محاسبه‌‌ی آن‌­ها در مورد واکنش روسیه به‌‌جد اشتباه بود. اکنون به شگفت‌­زدگی اقرار می‌­کنند. اگر چنین چیزی درست باشد، ظاهراً به جای فکر کردن درباره‌‌ی این موضوعات، ذهن‌‌شان درگیر طعم ساندویچ‌های مک دونالد است!

غرب قدرت کلبی‌‌­مسلکانه‌­ای را در اوکراین تعقیب می­‌کند. نه مرکل و نه اوباما به فکر منافع مردم اوکراین نیستند. مسئله‌­ی پیوستن اوکراین به ناتو مطرح شده است. پیشاپیش به نخستین گام این فرایند یعنی «همکاری نظامی» اشاره شده است. اما تحت هیچ شرایطی روسیه نمی­‌توانست حضور ناتو و استقرار جنگ­‌افزارهای ضدّموشکی آمریکا را در خاک اوکراین بپذیرد. همه‌­ی این‌­ها حاکی از اقدام و تحریکی خصمانه است که علیه روسیه به کار افتاده است. از این منظر، واکنش مسکو هم منطقی و هم گریزناپذیر بوده است.

اما نه، این ­بار با 1914 یا 1939 طرف نیستیم. حتی با جنگ سرد نیز مواجه نیستیم. این­ دوران پس از جنگ سرد است و دلیلی وجود ندارد که جنگ لفظی کنونی به نبردی نظامی میان قدرت‌­­های اصلی منجر شود. وضعیت شبیه 1968 نیست که ارتش شوروی چکسلواکی را تسخیر کرد. این­بار مسکو از حمایت بسیار در اوکراین برخوردار است. مسکو می‌­تواند منتظر شود و اجازه دهد که وقایع سیر خود را طی کنند. آن‌گاه می‌­تواند هر زمان که دلخواهش بود مداخله کند و مطمئن باشد که مورد استقبال دست‌­کم بخش بزرگی از مردم اوکراین واقع می­‌شود.

روزی دیگر پوتین با اوباما به مدت یک­‌ساعت و نیم صحبت کرد. محتوای این مکالمه هنوز معلوم نیست. آن‌‌چه آشکار است این است که این مکالمه مطلقاً هیچ‌­چیز را حل نکرد. وزیر امور خارجه‌­ی آمریکا، جان کری، از تمام طرفین خواسته که «عقب بنشینند و از هرگونه اعمال تحریک‌­­آمیز خودداری کنند». کری که بوی جهنم به مشامش می‌­رسد، به روسیه هشدار می‌­دهد که فعالیت­هایش «پیامدهایی» خواهد داشت. این پیامدها چیست؟ پیشنهاد او اخراج موقت روسیه از گروه 8 است، چیزی که برای مرد حاضر در کرملین خیلی نگران‌‌کننده نیست.

به‌­تازگی روسیه در صحنه‌­ی جهانی بارها آمریکا را کنار زده است. پوتین در مورد سوریه اوباما را تحقیر کرد و در میان حلقه‌­های حاکمه‌­ی ایالات متحد، خشمی از سر استیصال در این مورد وجود داشته است. اوباما رییس­‌جمهوری ضعیف و بی‌­اراده تصویر می‌­شود که ناتوان از مقابله با روس‌­هاست. می‌‌توان پیش‌‌بینی کرد که جمهوری‌­خواهانی چون جان مک‌­کینِ مرتجع و متعصب، به همین خاطر به اوباما حمله می‌­کنند.

اما پیشنهاد مک‌­کین چیست؟ اقدام نظامی نیست. او از دولت آمریکا می‌­خواهد تا قانون گسترده‌­تری را وضع کند که دولت آمریکا را قادر سازد تا مقامات روس را به جرم نقض حقوق بشر تحریم کنند. شاید این ایده‌­ی بدی نباشد که مقامات آمریکایی ناقض حقوق بشر نیز مجازات شوند. این کار برای مدت زیادی دیوان عدالت بین‌­المللی را مشغول نگه می‌­دارد. اما این افکار شیرین هیچ‌‌گاه به ذهن آقای مک‌­کین نمی‌­رسد. او حتی نمی‌­داند که این «مقامات روس» بی­ نام و نشان دقیقاً چه‌گونه باید از روسیه استرداد شوند. اما تفکر منطقی هرگز نقطه‌­ی قوت جمهوری‌­خواهان در کل و مک­ کین به طور خاص نبوده است.

انگلستان به آمریکا، فرانسه و کانادا در به تعویق انداختن مقدمات حضور سران کشورهای گروه هشت در روسیه در ماه ژوئن پیوسته است. وزیر امور خارجه‌­ی بریتانیا، ویلیام هیگ، داروی قوی‌تری در برابر روس­ها تجویز کرد: او قصد دارد پاراالمپیک سوچی را تحریم کند. این اتفاق ­راستی باعث می‌شود که روس­ها خیلی نگران شوند!

اما در مورد خانم مرکل، رهبر بی‌­چون‌و‌­چرای اتحادیه‌‌ی اروپا، که تمام این ستیزها را به وجود آورد، چه؟ او نیز همانند اوباما زمان کوتاهی تلفنی با رییس­ جمهور روسیه صحبت کرد. بار دیگر، محتوای دقیق این مکالمه افشا نشده است (به جز برای سازمان سیا، که طبق معمول، مکالمات را شنود می‌­کند). اما تا جایی که می‌­دانیم، رهبر آلمان شدیداً دیدگاه روس‌­ها را درک می‌­کرد.

همه‌­چیز صمیمانه بود و با این عهد آلمان‌­ها خاتمه یافت که پیوندهای نزدیک خود را با روسیه حفظ کنند و به گفت‌­وگوی دوستانه ادامه دهند. چرا تمام این اتفاقات بسیار دوستانه و صمیمانه بود؟ آیا این اتفاقات به این واقعیت مسلّم ربطی ندارد که روسیه تأمین‌‌کننده‌‌ی اصلی گاز آلمان است؟ شاید آنجلا نگران باشد که اگر به ولادیمیر سخت بگیرد، او وسوسه شود ارسال گاز را متوقف کند؟ شاید هیچ­گاه نخواهیم دانست.

غرب با زبان‌­های مختلفی صحبت می­‌کند: پیام واشنگتن همانند پیام لندن نیست و پیام برلین کاملاً متفاوت از هر دوی آن‌­هاست. یک چیز خیلی آشکار است. در تمام این مبادلات دوستانه و نه چندان دوستانه، هیچ‌­کس به این نکته که ممکن است تأثیری بر فکر پوتین داشته باشد، اشاره‌‌ای نکرده: امکان اقدام نظامی.

آندرس فاگ راسموسن دانمارکی ("اسکاندیناوی زیبای") با آن چهره‌‌ی بی‌‌احساس، که معمولاً برای ناتو یعنی ایالات متحد سخن می‌­گوید، از روسیه خواسته تا نیروهایش را به پایگاه‌­هایش بازگرداند. او این کار را به شیوه‌­ی معمول اسکاندیناوی یعنی به نرمی، وقار و بسیار مودبانه انجام داد:

«ما از روسیه می‌­خواهیم که از تنش­ ها بکاهد... نیروهای خود را به پایگاه­ هایش بازگرداند و از مداخله در هرکجای اوکراین بپرهیزد.» او که در بروکسل صحبت می‌­کرد، با لحنی اطمینان‌‌بخش‌‌تر عنوان کرد که اوکراین «شریک ارزشمندی» برای ناتو است و باید اجازه داد که آینده‌­اش را خود تعیین کند. سپس با محکوم کردن روس­ ها به خاطر «تجاوز»، از آن­‌ها درخواست گفت‌‌وگو کرد.

بار دیگر خبر از نوعی اتمام حجت نبود. این دلیل بسیار خوبی برای سکوت راسموسن است: او به‌خوبی می­‌داند که اقدام نظامی از جانب غرب اصلاً در دستور کار نیست.

ارتش اوکراین

اوکراین روسیه را به خاطر اِشغال نظامی از طریق ارسال نیروی دریایی به منطقه‌­ی کریمه متهم کرده است. اما در این مورد چه می‌­توان کرد؟ به لحاظ نظری، اوکراین بزرگ‌­ترین ارتش در اروپاست که مجهز به سلاح‌­ها و فناوری مدرن است. اما تمام گزارش‌­ها حاکی از آن است که ارتش اوکراین، همانند بقیه‌‌ی بخش‌‌های دولت، سال­ها از بی‌­توجهی، مضیقه‌­ی مالی و فساد آسیب دیده است. علاوه بر این، ارتش اوکراین به‌­ناگزیر تمام تناقضات جامعه‌­ی اوکراین را بازتاب خواهد داد و شامل همان تقسیم‌‌بندی‌‌ها خواهد شد. ارتش تحت فشار شدید می‌­تواند پاره‌‌پاره شود.

حتی در چند روز گذشته که فرمانده‌­ی تازه منصوب‌‌شده‌­ی نیروی دریایی اوکراین در انظار عموم سلسله‌‌مراتب را کنار گذاشت و در حضور رهبر جدید طرفدار روسیه‌­ی آن، قسم وفاداری به منطقه‌­ی کریمه خورد، این فرضیه کاملاً اثبات شد. از آن‌‌جا که دریادار دینز برزوفسکی که تازه شنبه سکان نیروی دریایی را به دست گرفت که دولت کی‌­یف به تهدید تجاوز روسیه واکنش نشان داد، این کار ضربه‌‌ی ویرانگری داشت. دریادار قسم خورد که «اکیداً از فرمان‌­های فرمانده‌­ی ارشد جمهوری خودمختار کریمه اطاعت و از زندگی و آزادی مردمان کریمه دفاع کند». پی‌‌آمدهای سرپیچی برزوفسکی در سرتاسر نیروهای مسلح اوکراین احساس خواهد شد.

تلویزیون بی­ بی­ سی روز گذشته­ تصاویر تفنگ‌­داران اوکراینی را که در پایگاه کریمه در محاصره‌‌ی سربازان روسی بودند پخش کرد. چهره‌‌های این مردان جوان حکایت از نگرانی داشت، نه نافرمانی. آن نگرانی چندان ارتباطی به ترس نسبت به زندگی­های‌شان نداشت، بلکه بیش‌تر مربوط به این می­شد که به تفنگ‌­داران دستور دهند که به کسانی شلیک کنند که تا چند روز پیش، دوستان و رفقای‌شان بودند. آن­‌ها آشکارا میلی به جنگیدن نداشتند. اگر این اصل ناپلئون را بپذیریم که در جنگ «نسبت روحیه با امور فیزیکی نسبت سه به یک است»، آن‌گاه ظرفیت مبارزه­‌ی این نیروها نزدیک به صفر است.

بنابراین بعید است که ارتش اوکراین آماده‌­ی نبرد باشد، دست‌­کم در زمان کنونی، هرچند می‌­تواند این وضع تغییر یابد. حتی احتمالش کم‌‌تر است که بتواند به نحوی موفقیت‌­آمیز تجاوز روسیه را عقب براند، چه برسد به این‌که کریمه را بازپس گیرد که پیشاپیش همه‌چیز به­ جز نامش اشغال شده است.

چه­‌کار می‌­توانند انجام دهند؟ پارلمان اوکراین از شورای امنیت سازمان ملل خواسته که بحران آشکار در کریمه را به بحث بگذارد. البته شورای امنیت همیشه و همیشه بحث می­‌کند، اما بعد هیچ کاری نمی‌‌کند. حتی بی‌­ضررترین قطعنامه در مورد اوکراین را روسیه که به‌‌راحتی عضو شورای امنیت است وتو خواهد کرد. اکنون هر اتفاقی بیفتد، کریمه از دست رفته است.

اکنون چه خواهد شد؟

وقتی یانوکوویچ پس از برکناری ناپدید شد، در سطح گسترده‌‌ای چنین پنداشته می‌­شد که پوتین او را کنار گذاشته است. اما سپس در روسیه دوباره پیدا شد. وی در شهر روستف – آن - دون، نزدیک مرز اوکراین، کنفرانسی خبری برگزار و ادعا کرد همچنان رییس‌­جمهور قانونی اوکراین است. دادستان عالی اوکراین گفته که او از روسیه خواهد خواست که یانوکوویچ را استرداد کند، در صورتی‌که اثبات شود که او هنوز در آنجاست. اما پوتین در حال انجام بازی قدیمی امپراتوران روم است که همواره آماده‌­ی مهمان‌­نوازی از پادشاهان و شاه‌­زادگان پناهنده‌­ای بودند که بعدها می‌­توانستند پوششی مناسب برای تجاوز به سرزمین­های‌شان برای بازگرداندن‌‌‌شان به قدرت باشد، البته تحت سلطه‌­ی رومی‌­ها.

آیا ممکن است که روسیه و ایالات متحد به مصالحه برسند؟ این موضوع اساساً غیرمحتمل نیست. اما جریان وقایع حاکی از پی‌‌آمدهای احتمالی دیگری است و سرعت اتفاقات زیاد است. احتمال تجزیه‌­ی اوکراین هر لحظه بیش‌‌تر می‌‌شود اما با درنظرگرفتن بزرگی سرزمین و موقعیت اوکراین، پی‌آمدها در واقع گسترده و مهم‌‌اند. چنین اتفاقی بدون خشونت و حتی جنگ داخلی نمی‌­تواند انجام شود. روسیه آن‌‌گاه ناگزیر به مداخله است. از آن‌جایی که اتحادیه‌ی اروپا ارتشی ندارد، مداخله‌­ی روسیه در چنین شرایطی هیچ پی‌‌آمدی نخواهد داشت.

گفتنی است که کلیتشکو، دست‌­نشانده‌­ی آلمان‌­ها، حتی در فهرست کابینه‌­ی جدید نبود. یاتسنیوک، دست‌‌نشانده‌‌ی آمریکایی‌‌­ها، به صدر رسیده است. روشن است که واشنگتن همین امروز در کی‌­یف ابتکار عمل را در دست دارد. می‌‌توان انتظار داشت که آمریکایی‌­ها (دست‌­کم در گفتار) موضعی جنگ‌­طلبانه اتخاذ کنند. با این همه، دامنه‌­ی هر آتش‌افروزی‌‌ای در اوکراین در وهله‌­ی نخست به روسیه و اتحادیه‌‌ی اروپا خواهد رسید، در حالی که دولت ایالات متحد فاصله‌­ی مناسبی از وقایع گرفته­ است (یا این­گونه فکر می­‌کند).

یاتسنیوک از چند جهت تحت فشار است. از یک سو، ملی‌­گرایان افراطی متعصب، به پشتیبانی جمعیت حاضر در میدان استقلال، در کمینش نشسته‌‌اند. از دیگر سو، واشنگتن با اطمینان بخشیدن به وی که از پشتیبانی کامل واشنگتن برخوردار است و حرف‌‌هایی از این دست، به او می‌­گوید که محکم بایستد. این وضعیت به‌‌شدت مستعد انفجار است.

در اوکراین شرقی خشم فوران می‌کند. توده‌‌های خشمگین برخی از هواداران دولت کی‌‌­یف را بدون تعارف از ساختمان‌­های دولت محلی در خارکف بیرون انداختند. شرق به‌سرعت از دامنه­‌ی کنترل دولت مرکزی خارج می‌­شود. دولت مرکزی به منظور متوقف کردن این جدایی چه می‌­تواند بکند؟ اگر کاری نکند این جریان ادامه خواهد یافت. اگر سعی کند مداخله‌­ی نظامی انجام دهد، برخوردی خونین روی خواهد داد و تانک­‌های روس بی‌‌درنگ از مرز عبور خواهند کرد. پوتین به اوباما هشدار داد: هر تهدید نسبت به جمعیت روس اوکراین و روسیه بدون واکنش نخواهد بود. کوچک­‌ترین دلیلی وجود ندارد که فکر کنیم پوتین بلوف می‌زند.

حال‌‌وهوای مسکو سخت­‌تر می­شود. یک تظاهرات کوچک ضدجنگ به‌‌سرعت پراکنده شد و در پی آن یک تظاهرات عظیم در حمایت از اقدام احتمالی نظامی رخ داد. اگر، چنان‌‌که کاملاً محتمل است، دولت کی­‌یف سعی کند که با استفاده از نیروی نظامی کنترل خود را بر این منطقه دومرتبه اعمال کند با حمام خون مواجه می‌شویم، تانک­های روس روز بعد وارد خواهند شد و هیچ­‌چیز جلوگیر­شان نخواهد بود. علاوه بر این، اکثر مردم از آن­ها به عنوان نیروهای رهایی­‌بخش­ استقبال می‌‌کنند.

محال است پیشاپیش بدانیم که نیروی مسلح اوکراین در چنین وضعیتی چه‌‌قدر توان خواهد داشت. همان‌­طور که ناپلئون گفته است جنگ پیچیده‌­ترین معادلات است. با این حال، نمی‌­دانیم که ارتش اوکراین چه‌گونه می‌­تواند در برابر تجاوز روس­ها مقاومت کند. هم دولت کی‌‌­یف و هم غرب ممکن است در برابر عمل انجام‌­شده قرار گیرند که نسبت به آن با شدت بسیار اعتراض کنند اما نمی‌­توانند در موردش کاری کنند. این می‌­تواند نخستین مرحله‌­ی تجزیه‌­ی اوکراین باشد که برای تمام اوکراینی‌­ها و طبقه‌­ی کارگر بین‌­المللی فاجعه است.

برای یک اوکراین سوسیالیستی متحد

اگر قرار است پوتین، مرکل و اوباما سرنوشت اوکراین را تعیین کنند، چه چیز از حاکمیت ملی اوکراین باقی می‌­ماند؟ روسیه به همراه ایالات متحد، انگلستان و فرانسه در تفاهم‌‌نامه‌‌ای که در 1944 امضا کردند متعهد به پشتیبانی از یکپارچگی سرزمین اوکراین شدند. اما مانند همه‌‌ی تفاهم‌نامه‌ها این هم یک ورق‌­پاره است. همواره در نهایت این نیروی قهر است که مسایل واقعی را رقم می‌‌زند. در چنین وضعیتی ناله‌­های صلح‌­جویانه‌‌ای مانند «علیه جنگ»، «برای صلح» و غیره هیچ ثمری ندارند. ضروری است که برمبنای واقعیت‌های جاری این وضعیت، دست به اقدام بزنیم.

دیپلماتی دانا زمانی گفت: «ملت­ها دوست ندارند، تنها منفعت دارند.» کاملاً درست است. پوتین به نفع مردم روس‌­زبان اوکراین کاری نمی‌­کند. اوباما و مرکل نیز چنین کاری در قبال اوکراینی‌­ها انجام نمی‌­دهند. همه‌­ی آن‌­ها با انگیزه‌­ی منافع شخصی ملی و کوته‌­بینانه‌­­ی خود یعنی منفعت ثروتمندان و قدرتمندان، بانک‌­داران، سرمایه‌­داران و الیگارش‌‌هایی که حاکمان حقیقی جامعه‌­ی سرمایه­ داری‌­اند، پیش می‌­روند.

اشتباه مهلک کارگران اوکراین این است که توهماتی درباره‌­ی انگیزه‌­ی قدرت‌­های خارجی داشته باشند. مردم روس‌­زبان اوکراین، که شامل گردان‌‌های عظیم طبقه‌­ی کارگر می‌­شوند، برای نجات به مسکو چشم دوخته‌اند، در حالی که بسیاری از اوکراینی‌­ها در بخش غربی برای رستگاری از طریق اتحادیه‌‌ی اروپا انتظار می‌­کشند. هر دوی آن­‌ها اشتباه می‌‌­کنند و دیر یا زود از اشتباه خود پشیمان خواهند شد.

خاستگاه همه‌­ی این فلاکت به فروپاشی اقتصادی هولناک اوکراین پس از فروپاشی شوروی برمی‌­گردد. واقعیت مسلّم این است که سرمایه­‌داری هم در اوکراین و هم در روسیه ناکام مانده است. تنها مُشتی الیگارش فوق ثروتمند به ­واسطه‌­ی تاراج کردن دارایی دولت، خود را ثروتمندتر کرده‌­اند، در حالی که میلیون‌­ها نفر از مردم عادی سخت گرفتار فقر شده­‌اند. بر مبنایی سرمایه‌­دارانه، هیچ راه‌­حلی ممکن نیست. کشش افسون‌­گر آمریکا و اتحادیه‌ی اروپا، بسیاری از افراد را در اوکراین غربی فریفته است. اما آن‌­ها به‌زودی پی خواهند برد که این یک دام است. آن­‌ها در آغوش آهنین صندوق بین­ المللی پول خود را در موقعیتی بسیار بدتر خواهند یافت.

در مورد مردم اوکراین شرقی چه‌طور؟ اگر روسیه چیره شود، آیا مشکلات آن­‌ها حل خواهد شد؟ وضعیت اقتصادی پیش از این بد بوده، اما تجزیه‌­ی اوکراین اوضاع را بسیار بدتر خواهد کرد. «سخاوت» مسکو خیلی طول نخواهد کشید. به­‌‌ویژه اگر قیمت نفت و گاز روبه کاهش گذارد که گریزی هم از آن نیست. اقتصاد روسیه رو به افول است و جنگ با اوکراین، حتی اگر پیروزی به همراه داشته باشد، کاملاً همچون چاشنی بحران ایفای نقش خواهد کرد. امروز صبح اعلام شد که بورس اوراق بهادار مسکو سقوط شدیدی را تجربه کرده است. این هشدار اتفاقی است که در راه است.

با این حال، بدترین پی‌‌آمدها سیاسی خواهند بود نه اقتصادی. تهاجم روسیه و تجزیه‌­ی اوکراین بی‌­شک مجموعه‌­ای از وقایع را ردیف می‌­کند که می‌­توانند منفی‌­ترین پی‌آمدها را برای آگاهی طبقه­‌ی کارگر به طور بین‌­المللی و به‌­ویژه در اروپا داشته باشد. این اتفاق تا حدّ زیادی نزاع‌­های ملی را تقویت می‌‌­کند و همان‌­طور که در یوگوسلاوی دیدیم، هیولاهایی پدید می‌‌آورد. خون‌­ریزی حس نفرت و خصومتی پدید می‌‌آورد که می‌­تواند نسل‌‌­ها تداوم یابد.

مورد کریمه از این نظر به طور مشخص نگران‌­کننده است. تاتارهای مسلمان اهل کریمه که دشمنی‌­شان با روسیه به اخراج آن‌­ها به دست استالین در طول جنگ جهانی دوم بازمی‌­گردد، خصمانه مخالف هر نوع برگشت به سمت مسکو هستند. اگر، آن­گونه که اکنون گریزناپذیر است، کریمه به روسیه الحاق شود، تنش‌­ها و برخوردها میان روس‌­ها و تاتارها بالا خواهد گرفت. می­توانیم شاهد شکل‌­گیری گروه‌­های تروریستی و حتی چریکی مانند چچن باشیم که با وجود تمام هراس‌­های معمولی که در پی دارد، آماده‌­ی مبارزه‌­ی مسلحانه‌­ی خون‌­بار با روسیه‌­اند.

در خود اوکراین نیز همین اتفاق می‌­افتد: حملات تروریستی، بمب‌­گذاری‌­ها، کشتار بی­‌مهابای شهروندان: یعنی تمام چیزهای وحشتناکی که اغلب در یک کشور پس از دیگری، در یوگسلاوی، عراق، افغانستان، روسیه، لیبی و غیره شاهدشان بوده‌­ایم. زمانی که چنین روندی آغاز شود، متوقف کردنش دشوار است. جنون تروریستی گسترش خواهد یافت و به روسیه و اروپا، جایی که حضور شمار عظیم مهاجران روس و اوکراینی می‌­تواند زمینه‌­ای آماده برای کشتارها و بمب‌­گذاری‌­های انتقام‌­جویانه‌­ی تروریستی باشد، سرایت می‌­کند.

مردم اوکراین شرقی ممکن است با فراغ بال به ورود نیروهای روس خوشامد بگویند، اما چنین چیزی بیشتر مبتنی بر امید است تا واقعیت. علاوه بر این، مردم کی­یف و مناطق غربی که با امیدواری به برلین و واشنگتن چشم دوخته‌­اند، ناامید خواهند شد. آن­‌ها تصور می‌­کنند که «اوضاع بدتر از این نمی­شود». متأسفانه، اوضاع می­تواند بارها و بارها بدتر از این شود.

ما خواهان اتحاد طبقه­ ی کارگر و اتحاد اوکراین هستیم. اما تنها ضامن حقیقی این امر مبارزه‌­ای انقلابی علیه الیگارشی است. نمی­‌توانیم این کار را بر عهده‌­ی کسی جز طبقه‌­ی کارگر اوکراین بگذاریم. کارگران مسکو که حمایت خود را از اقدامات دولت­شان اعلام می‌­کنند، حامی جنگ نیستند بلکه پشتیبان برادران و خواهران خود در اوکراین هستند. آن­ها این کار را مبارزه علیه فاشیسم می‌‌دانند. اما طبقه­ ی کارگر هنگامی که متحد باشد و برای تغییر جامعه بسیج شود تنها نیرویی است که می­تواند فاشیسم را شکست دهد.

آیا شکست فاشیسم در اوکراین ضروری است؟ البته! فاشیست‌­ها و شوونیست­‌های اوکراینی دشمنان ما هستند. باید قاطعانه با آن‌­ها برخورد شود. طبقه‌­ی کارگر، حزب کمونیست و اتحادیه‌­های کارگری باید شبه‌­نظامیان ضدفاشیست را که پیشاپیش ظهور کرده‌­اند، گسترش و بسط دهند. کمیته‌­های ضدفاشیست باید به کل جنبش اوکراین، هم اوکراینی‌‌زبانان و روس‌‌زبانان، هم تاتارهای اهل کریمه و هم یهودی­ها، بپیوندند. قدرت سازمان‌­یافته‌­ی طبقه‌­ی کارگر اوکراین می‌­تواند فاشیست‌­ها را در هم بکوبد، اما تنها به شرطی که نگذاریم بین‌­مان تفرقه بیفتد.

تفرقه‌­‌افکنی میان طبقه‌­ی کارگر اوکراین اقدامی جنایتکارانه است. هیچ دلیل راستینی برای تجزیه‌­ی اوکراین وجود ندارد. صدها سال است که اوکراینی‌­ها و روس‌­ها در کنار یکدیگر زندگی و کار کرده‌­اند. پیوندهای عمیق تاریخی و فرهنگی هر دو مردم را متحد کرده است. این پیوندها همچنان عمیق‌‌اند. پس از آن‌که دارودسته‌­ی مرتجع در مجلس قانونی جزایی علیه زبان روسی تصویب کردند، مردم اوکراینی‌­زبان غرب تصمیم گرفتند به نشانه‌­ی اعتراض 24 ساعت تنها به زبان روسی صحبت کنند و مردم روس‌­زبان شرق نیز طی همین دوره به صورت خودانگیخته همین کار را با زبان اوکراینی انجام دادند. حرکت کوچک اما مهمی وجود دارد که حاکی از آن است که مردمان عادی اوکراین مخالف جنون ملی­‌گرایانه و شدیداً موافق وحدت و یکپارچگی‌­اند.

مردم اوکراین و روسیه نباید به حکومت­‌های خود، که تنها پوششی برای حکمرانی الیگارشی منحط سرمایه­ داری‌­اند، اعتماد کنند. آنان باید تنها به خودشان، به وحدت و آگاهی طبقاتی خودشان اعتماد کنند. نگذارید عوام‌­فریبی دروغ­‌گویانه‌­ی ملی­‌گرایان و سمّ مهلک نژادپرستی فریب‌­تان دهد. آنان باید با تمام قوای خود برای وحدت مقدس طبقه­‌ی کارگر فراتر از همه‌‌ی تفاوت­های ملی، قومی، زبانی و مذهبی­ مبارزه کنند! (...) سرانجام آن‌که پوتین، یانوکوویچ یا یاتسنویک یا هر حزب یا فراکسیون بورژوازی دیگر، هیچ‌‌یک نمایندگان مردم نیستند.

لندن، 3 مارس 2014

منبع: سایت نقد اقتصاد سیاسی
pecritique.com