رویا


خسرو باقرپور


• گیسوانت را می شناسم
هنگامه ای از شورشِ غروب
در موج موجِ ساحلِ چالوس ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
پنج‌شنبه  ۷ فروردين ۱٣۹٣ -  ۲۷ مارس ۲۰۱۴


 
گیسوانت را می شناسم
هنگامه ای از شورشِ غروب
در موج موجِ ساحلِ چالوس

بازوانت را می شناسم
طلوعی از سپیدی ی روشن
در بیداری ی نیلوفر های نیشابور

چشمانت را می شناسم
هوشیاری ی خماروَش
در کُنده های تاکستان های مستِ مهاباد

لبانت را می شناسم
مهر و عسلند!
و بندرگاهی سرخ از گلهایِ کاغذی
و من! کشتی ی یونانی،
مات شده در نهایتِ وصل
در ساحلِ کیش!

گیسوانت را می بویم، بی قرار
در آغوشت آرام می گیرم، کودک وار
در چشمانت بیدار می شوم، هر صبح
تو را می نوشم، مست
بی تو می میرم، دور از میهن.