اوضاع دارفور از زبان آواره گان
گزارش سازمان عفو بین الملل
•
در حالی که جامعه جهانی در حال چانه زدن بر سر چگونگی رسیدگی به وضع آورگان دارفور است شهروندان غیرنظامی در این کشور در معرض تهاجم روزانه شبه نظامیان جانجاوید و نیروهای دولتی هستند که به دهکده های شورشیان حمله میکنند. غیرنظامیان بیشتری با زور مجبور به ترک خانه و کاشانه خود میشوند و تعداد آوارگان و ساکنان کمپها به سرعت افزایش میابد
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
چهارشنبه
۱۲ مهر ۱٣٨۵ -
۴ اکتبر ۲۰۰۶
در حالی که جامعه جهانی در حال چانه زدن بر سر چگونگی رسیدگی به وضع آورگان دارفور است شهروندان غیرنظامی در این کشور در معرض تهاجم روزانه شبه نظامیان جانجاوید و نیروهای دولتی هستند که به دهکده های شورشیان حمله میکنند.در حالی که غیرنظامیان بیشتری با زور مجبور به ترک خانه و کاشانه خود میشوند تعداد آوارگان و ساکنان کمپها به سرعت افزایش میابد.
غیر نظامیان ساکن این کمپها تقریبا زندانی هستند و نیروهای جانجاوید کنترل این مناطق را در دست داشته و کسانی راکه بخواهند این کمپها را ترک کنند مورد حمله قرار داده و گهگاه نیز به وارد شدن به داخل کمپها اقدام به ضرب و جرح ساکنین و دزدی لوازم انان میکنند.تا زمانی که این نیروها در مناطق اواره گان حضور داشته و خلع سلاح نشده باشند بازگشت به خانه ممکن نیست.
بازرسان عفو بین الملل در آگوست ۲۰۰۶ در سفری به چاد با چند تن از پناهندگان گفتگو کرده و اظهارات تنی چند از بازماندگان و شاهدان عینی را ثبت کرده اند.
حوا بخیط آدام _ زنی ٣۵ ساله از قبیله ماسالیت ساکن هابیلا در غرب دارفور
گاهی اوقات ما برای جمع اوری هیزم و فروش ان در بازار برای براورده کردن نیازهای کودکانمان بیرون میرویم .آنها معمولا دو نفر را میفرستند و بقیه برای ما کمین میگذارند .انها ماشینشان را در محل یک رودخانه فصلی یا گاهی اوقات در بالای تپه پارک میکنند .بعضی از انها منتظر میمانند.سپس ان دو نفر به سمت ما میایند و ما پا به فرار میگذاریم .
بعضی از ما موفق میشویم فرار کنیم و اگر به دست انها بیفتیم به صورت گروهی مورد تجاوز قرار میگیریم .برای انها اهمیتی ندارد .احتمال دارد ۲۰ مرد به یک زن تجاوز کنند.آخرین بار تعدادی از زنان به اسارت انها درامدند و من نمی دانم چه بلایی به سرشان آمد.ما فرارکردیم.
اما در مورد مردها وقتی به اسارت در میاند انها مانند الاغ زین بر پشتشان میگذارند. یک بار برادر من بدست آنها افتاد. زین بر پشتش قرار دادند و چیزی به پشتش بستند که شبیه دم به نظر آید سپس بیضه های او را بیرون کشیده و به دیگران نشان دادند. ما اورا پیدا کردیم و به بیمارستان رساندیم و من هنوز نمیدانم از بیمارستان مرخص شده یا نه.
این قبیل چیزها برای ما در دارفور عادی شده و مرتب اتفاق میافتد. من شاهد تجاوز بوده ام. برای انها مهم نیست چه کسی شاهد تجاوز است. انها به زنان در مقابل مادران و پدرانشان تجاوز میکنند.
اسحاق عبدالله _ سن نامشخص, از اقلیت ماسالیت منطقه نئیا نزدیک هبیلا غرب دارفور
من برای هواخوری بیرون رفته بودم که بدست انها افتادم. انها من را بستند. یونیفورمهای خاکی رنک به تن داشته و سلاح کلاشینکف داشتند. سوار بر اسب و شتر بودند. گله های مردم را دزدیده و دست به غارت زدند. من را مجبور کردند تا گله را آب بدهم. مجبورم کردند تا یک بز را سلاخی کنم.
بعد از ان دستهای من را بستند و من را به دنبال شتر روی زمین کشیدند. من برده انها بودم. بعد یک تخته سنگ را روی سینه ام گذاشتند و من را رها کردند. مدتی بعد توسط چند زن که دستهایم را باز کردند آزاد شدم. آنها مرا سوار الاغی کرده و به روستایی در هبیلا رساندند و از انجا به بیمارستان فرستاده شدم و هنوز از درد رنج میکشم.
یک مرد ماسالی از تومفوگا غرب دارفور
پلیسها اهمیتی نمیدهند. آنها با عربها رابطه دارند. نیروهای آ یو (اتحادیه آفریقا) فقط در هنگامی که مردم در طول راهها و فضای باز در رفت و آمد هستند منطقه را پوشش میدهند. انها فقط وارد شهرهایی نظیر تولوس, هلیبا وبرچا شده و اگر ما به مرکز انها گزارش دهیم گاهی اوقات به منطقه می ایند و گاهی نیز هیچ ترتیب اثری نمیدهند.
یک مرد ٣۹ ساله ماسالی از منطقه آشتوارا, غرب دارفور
صبح انروز ساعت ۶ من به مرکز نیروهای اتحادیه افریقا رفتم و در مورد انچه که روز قبل اتفاق افتاده بود گزارش دادم. روز قبل در کمپ آورگان بین مردم و نیروهای پلیس در مورد نحوه توزیع غذا توسط دولت درگیری پیش امده بود. به انها گفتم که چگونه پلیس وارد خانه من شده بود و بعد از اینکه من فرار کرده بودم همسرم را مورد ضرب و جرح قرار داده و دست وپای یکی از اقوامم را شکسته و همسرم را با خود برده بودند. نیروهای آیو بعد از نوشیدن چای ما را به اداره پلیس بردند. در انجا نیز با افسران پلیس به صرف چای نشستند و سپس انجا را ترک کردند. من توسط پلیس دستگیر شدم. برای یکماه و هشت روز من تحت مراقبت پلیس بودم تا اینکه ازمن خواسته شد گزارشم را پس بگیرم. هرروز صبح و شب باید خودم را معرفی میکردم تا انجا که تصمیم گرفتم از این عذاب خلاص شوم. تصمیم گرفتم انجا را ترک کرده و پناهندگی بگیرم بعد از ۹ ماه به این کمپ وارد شدم.
یک مرد ماسالی از منطقه تومفوگا _غرب دارفور
نیروهای جانجاوید ما را مجبور میکنند خانه هایمان را ترک کنیم. آنها هنوز انجا منتظر ما هستند.اگر کسی به داخل دشت برود توسط انها مورد کتک کاری قرار میگیرد. در مورد زنها آنها هرکاری دلشان بخواهد میکنند.
یک زن ٣۵ ساله ماسالی از روستای تونگ فوکا در غرب دارفور
برای مدت دو سال ما در مورنی ماندیم در حالی که وضعیت به نحو وحشتناکی وخیم تر میشد. آوارگانی که کمپها را ترک میکردند کشته شده و یا مورد تجاوز قرار میگرفتند. در مورنی نیروهای آ یو در داخل کمپ حضور ندارند ولی گاهی به داخل شهر میایند و سرکشی میکنند. در حضور انها نیروهای جانجاوید جرات حمله ندارند. نیروهای آ یو توجه زیادی به اوارگان نمیکنند و وقتی ما شکایت میکنیم عکس العملی نشان نمیدهند. وقتی دختری در حومه کمپ مورد تجاوز قرار میگیرد این نیروها تنها کاری که میکنند وی را پیدا کرده و به کمپ بازگردانده ولی هیچ تحقیقی در مورد چگونگی اتفاق افتادن ماجرا نمیکنند. سازمان ملل میتواند خیلی بهتر از نیروهای آ یو عمل کند.
دختری که مورد تجاوز قرار گرفته به کمپ برمیگردد و سرانجام مجبور است کودکی را که به دنیا میاورد بزرگ کند چرا که کشتن نوزاد حرام است.
یک زن ۲۴ ساله ماسالی از روستای تولوس, جنوب غربی بیدا در مرکز دارفور
نیروهای جانجاوید به حومه کمپ حمله کرده و مردها را کشته به زنان تجاوز کرده و مایملک ما را دزدیدند. آنها سوار برشتر بوده و یونیفورمهای خاکی برتن داشتند مدت کمی بعد از اینکه من کمپ هالیبا را ترک کردم به من و دیگر زنان گفته شد در صورت ترک کمپ ما شما را میکشیم.
نیروهای جانجاوید بیرون دروازه کمپ هستند ونیروهای دولتی در داخل .گاهی اوقات وارد کمپ میشوند.وضعیت امنیتی کمپ در طول دو سال گذشته بدتر شده است.
آوارگانی که میتوانند از عهده ترک کمپ برایند کمپ راترک میکنند .مردها ابتدا زنها را میفرستند و بعد به انها ملحق میشوند.ارتش فرستادن زنهای مورد تجاوز قرار گرفته به بیمارستان سازمان کمکهای انسانی بین الملل را جهت مداوا یا شکایت ممنوع نموده است .زنها میترسند به انجا مراجعه کنند چرا که ممکن است توسط نیروهای سودانی شناسایی و معرفی شوند.زنهای مورد تجاوز قرار گرفته به یک مرکز درمانی در شهر هبیلا مراجعه میکنند.
انها به خاطر شرمساری نمیتوانند به نزد خانواده اشان برگردند و تا بدنیا آمدن فرزندشان در ان مرکز میمانند.در زمانی که من هلیبا را ترک کردم چهار زن جوان شامل یک دختر ده ساله در آن مرکر خضور داشتند. بعضی از زنها سقط جنین میکنند .دیگران نیز بعد از بدنیا آوردن بچه انرا تحویل ارتش میدهند تا به یتیم خانه فرستاده شود.
یک زن ۵۰ ساله ماسالی از روستای هارونیا در منطقه گوندا نزدیک دابه در مرکز دارفور
در اگوست ۲۰۰٣ روستای ما توسط نیروهای جانجاوید مورد حمله قرار گرفت. آنها یونیفورمهای خاکی برتن داشتند و سوار بر اسب وشتر بودند.روستا را به اتش کشیده و ۱۲ نفر را کشتند. من نزدیکانم را گم کردم و گله ام دزدیده شد. خودم نیز فرار کرده بعد از چهار روز به شهر ماستاری رسیدم. در داخل کمپ در شهر ماستاری نیروهای جانجاوید اسبم را مصادره کردند. این نیروها در اطراف کمپ این شهر به طور برنامه ریزی شده افرادی را که برای تهیه آب و غذا بیرون میروند مورد تهدید قرار میدهند.
شرایط داخل کمپ با توجه به مشکلاتی که جانجاویدها میسازند روزبروز بدتر میشود. در سال ۲۰۰٣ ارتش به انها اجازه داد داخل کمپ شوند و انها در داخل کمپ اموال ما را غارت کردند. امکان شکایت کردن وجود ندارد و اگر کسی چنین کاری بکند کشته میشود. نیروهای آ یو نیز در داخل کمپ ماستاری حضور ندارند.
یک زن سی ساله ماسالی از روستای کونژولته در جنوب ماستاریا در غرب دارفور
یک روز حدود ساعت ۶ صبح که من در حال جمع اوری چوب بودم نیروهای جانجاوید وارد شدند. آنها یونیفورمهای خاکی برتن داشته و به سلاح و شلاق مجهز بودند. آنها به من گفتند که با انها رفته و با انها بمانم. منظورشان این بود که من باید به انها میپیوستم چیزی شبیه برده انها.
من قبول نکرده و انها شروع به زدن من کردند اما منهم از خودم دفاع میکردم برای سه ساعت انها من را میزدند. انها با شلاق و قنداق اسلحه من را مورد حمله قرار دادند. سرانجام یک گروه از زنان صدای من را شنیدند و به کمکم امدند. سرانجام بزرگترینشان به بقیه گفت من فکر میکنم به اندازه کافی کتک خورده است. بعد از انروز در اثر گرمای آفتاب احساس سرگیجه دارم و میدانم بخاطر ضربه هایی است که به سرم وارد امده است.
منبع: وبلاگ خبری روز
|