یادی از پرویز شهریاری، مترجم و ریاضی‏دان
عرصه شطرنج رندان را مجال شاه نیست!


عرفان قانعی فرد


• ترجمه کاری است دشوار، باید عمری را صرف کرد و زحمت جانفرسا کشید؛ جوانانی که در این راه قدم می‏نهند باید هم عاشق، شیفته و سمج باشند؛ هم مسلط و جدی و پرهیزکار از انحراف‏ها. ترجمه هنری است، که برای خودم یکی، تنها عشق و علاقه است و حالت معشوقه دارد. ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
چهارشنبه  ۱۲ مهر ۱٣٨۵ -  ۴ اکتبر ۲۰۰۶


 
سال ۱٣۷۹ در شب سرد زمستانی، در عاشقانه محفلی بود و جمعی و شاهدی و ... دوستان مشتاق آمده‏ بودند از مترجم کهنه ‏کار «ابراهیم یونسی» یادی کنند و تقدیری ... مهدی غبرایی، میمنت میرصادقی، علی اشرف درویشیان، سید علی صالحی، جمال میرصادقی، پرویز شهریاری نشسته بودند و دیگران هرکدام به سبب و علت و بهانه ‏ای عدم حضورشان را توجیه می‏کردند، درویشیان از رمز و راز نهفته ادبیات کرد سخن می‏گفت، صالحی “شعر کارد آشپزخانه“ اش را با چهره برافروخته ‏اش می‏خواند، جمال میرصادقی از هنر داستان و آفرینش نکته ‏هایی متذکر شد که یونسی چنان است و چنان ... عاقبت یونسی هم شرح قصه پریشانی ‏اش را بازمی‏گفت تا که همگان گوش کنند؛ اما تواضع، بذله‏ گویی، خوش ‏خلقی و فروتنی پیری مهربان، مرا از بودن در فضای آن محفل دور کرده بود؛ شیرینی و جذابیت متلک‏هایش مرا تا به حدی مجذوب کرد تا به عنوان شاگردی شیفته راه، دست رنجور و فرسوده شهریاری را ببوسم؛ انگار فراموش کرده ‏بودم که میانه‏ ای با ریاضی نداشتم و همیشه از آن گریزان بودم، دستش را بر شانه‏ ام نهاد و گفت:
 
" ... پسرم! کار پرسود برای جامعه و مردم ارزش و مرتبت دارد، بزرگی کار سودمندی آن است: کار ترجمه نیز  گشودن دریچه‏ ای به سوی ناشناخته‏ هاست و سفره ‏ای است که صادقانه در برابر خیل مشتاقان پهن می‏شود از تاریخ، ادبیات، فلسفه... تا ریاضی و دیگر علوم؛ و اگر جز روشنگری و خدمت دیگری در نظر باشد. هیچ ارزشی ندارد.
...عمری باید تلاش کرد و صادقانه گام برداشت تا جامعه صدایت را بشنود و زحمتت را بشناسد؛ آنگاه کوشش و رهاوردی سفید و آموزنده و نقشی باشکوه می‏شود که جامعه دوره تکامل و دانش نوآموختن را بپیماید.
...ترجمه کاری است دشوار، باید عمری را صرف کرد و زحمت جانفرسا کشید؛ جوانانی که در این راه قدم می‏نهند باید هم عاشق، شیفته و سمج باشند؛ هم مسلط و جدی و پرهیزکار از انحراف‏ها .  ترجمه هنری است، که برای خودم یکی ،  تنها عشق و علاقه است و حالت معشوقه دارد؛ از صرف‏ کردن وقت با آن خوشم می‏آید و حیف است که دیگران را نیز از این لذت بی‏ بهره بگذارم.
...اهل تجارت و کاسبی و پول نیستم تا با گذاشتن اسمم بر روی کتابی به اصطلاح آینده‏ ام را بسازم؛ از راه ترجمه که نمی‏توان زندگی را اداره کرد، ترجمه تنها نرد عشق باختن است، وگرنه در اصل برای ترجمه نمی‏توان قیمتی را تعیین کرد و نمی‏شود حق آن را پرداخت عظیم ‏تر از آن است که بعضی از ناشران و سوداگران می‏پندارند، کتاب‏سازان آشوبگر هم تنها، افکار را می ‏پراکنند، سانسور و خودسانسوری و قلم ‏فروشی هم تیشه بر ریشه فرهنگ و دانش مملکت می‏زند؛ و با وجود همه این بحران‏ها و بیماری‏ها، مترجم پابرجا می‏ایستد و جلو می‏رود، سراغ ناشناخته ‏ها و دست‏ نخورده ‏ها، آگاهی دادن و دانش جدید را شناساندن و مردم را از فراموشی و ابهام و ندانستن رهانیدن می‏رود، حال دستمزد چنین رسالتی بفرمائید، چند است؟
....می‏دانم که شما جوانان نیز رفته ‏رفته بدور از تشویش و اضطراب، در عین آرامش و تکاپو،  با انگیزه تحقیق و پژوهش امثال “یونسی‏ها“ می‏شوید  "...
 
مصاحبت و مجالست با آن دریای عشق و امید، اشک شوق را بر چشمانم آورد و تنها یادگار آن شب، قطعه عکسی است از چهره‏ ای صبور و پرتبسم و باهمت و اراده که در بین مترجمان معاصر ایران، اسوه شرافت و صداقت است. عکسی که هرگاه به آن می‏نگرم در مسیر زندگی و فعالیت‏ هایم انگیزه و علاقه ‏ام را چند برابر می‏کند و به یاد شعر حافظ می‏افتم:

تا چه بازی رخ نماید بیدقی خواهیم راند                        
عرصه شطرنج رندان را مجال شاه نیست

بر در میخانه رفتن کار یکرنگان بود                            
خودفروشان را به کوی می‏فروشان راه نیست
 
آخرین باری که او را دیدم در مراسم بزرگداشت دکتر حسین آریانپور- اردیبهشت ۱٣٨٣ - در تهران بود ...
یادش گرامی و راهش پررهرو بادا...