پایان نسبیت های فرهنگی - حمید آقایی

نظرات دیگران
  
    از : امیر آمویی

عنوان : سایه‍ی سیاه و سنگین
آقای آقایی

با درود و ابراز تشکر از پاسختان،

گفتار شما در تحت عنوان «پایان نسبیت‌های فرهنگی»- که مقاله ی خوبی هم هست- پانزده پاراگراف را در برگرفته است: هفت پاراگراف نخست آن تا حدی مقدمات است که به "نیازهای فطری بشریت" و مقایسه میان این نیازها پرداخته و دو بار نیز از کلیدواژه یا عبارت «نسبیت فرهنگی» در آن استفاده شده است. خلاصه ی خوب و دقیق این هفت پاراگراف حجمی دارد تقریبا به تعداد ۲۴۰ کلمه. هشت پاراگراف بعدیِ گفتارتان بحث مفصل تری است که عمدتا به "مذهب" و اختصاصا به "استبداد مذهبی" و دخالتش در امر زندگی و حکومت پرداخته. در طول این هشت پاراگراف "استبداد مذهبی" کاملا بجا مورد انتقاد قرار گرفته است. حجم این قسمت تقریبا «سه برابر» حجم مطالب قبلی است. به همین دلیل است که "چکیده‌-گزینِ" اخبار روز در بندی که از گفتار شما گزیده، همان را دریافته که بنده فهمیده‌ام و آن پاراگرافی است که موضوعش استبداد مذهبی است و در پیشانی مقاله آمده است. در واقع آنچه که در کانون بحث شما قرار دارد بیش‌تر "استبداد مذهبی" است تا نسبیت فرهنگی، و باید هم باشد زیرا علت العلل تیره روزی کنونی ماست. طبیعی است که خواننده بیش‌تر به موضوع افشاگری بیندیشد! خوب است اشاره کنم که موضوع اصلی گفتار شما به دلیل سایه‍ی سنگین موضوع مذهب و استبداد در سایه‍ی سنگین و سیاه استبداد مذهبی قرار گرفته و ناپدید شده است. مع هذا شما هم درست می گویید، قصد آن بوده که شما گفته‌اید، ولی چنین شده است که ما فهمیده‌ایم. من به خاطر اجتناب از اطناب کلام از ذکر خلاصه گفتارتان - که تهیه شده، صرف -نظر می‌کنم. اما اگر نیازی به آن باشد، می توان از همین طریق در حاشیه‍ی مقاله درج نمود.

پیروز باشید.

آمویی
۶۲۲٨۲ - تاریخ انتشار : ۱۶ ارديبهشت ۱٣۹٣       

    از : حمید آقایی

عنوان : هدف من افشاگری نبود
آقایی آمویی،

هدف من از این یادداشت افشاگری و دست گذاشتن بر این واقعیت که مشکل جامعه ما استبداد مذهبی است به هیچ وجه نبوده است. بخش عمده این یادداشت مربوط می شود به طرح مبحث نظری "نفی نسبیت های فرهنگی" . معتقدم که نرمها و هنجار های عمومی فرهنگ های مختلف، کما بیش مشابه هم هستند؛ و اصولا مبنا و سر منشا نرمها و هنجار ها همانا ضرورت ها و نیاز های جامعه انسانی می باشد، تا عوامل ماورا طبیعت و مذاهب. ضرورت ها و نیاز های جامعه انسانی اما در درجه اول باز می گردند به نیاز های فطری هر انسانی برای برخورداری از امنیت، رفاه، برخورداری از حقوق برابر و آزادی. هر قانون و نظم اجتماعی که به این نیاز ها پاسخ درست بدهد شایسته احترام است و رعایت آن یک نرم خوب و هنجار اجتماعی محسوب می شود.
با احترام
۶۲۲۷۹ - تاریخ انتشار : ۱۶ ارديبهشت ۱٣۹٣       

    از : امیرحسین آمویی

عنوان : هنوز هم افشاگری؟
آقای آقایی

با درود و تشکر از مقاله‍ی شما و نیز نثر منسجم و روانتان. سخن اصلی شما در این گفتار این است که مشکل اصلی ما ایرانیان «استبداد مذهبی» است، نه صرف استبداد. این سخن سنجیده و متین است، اما ایرانیان تقریبا از همان روزهای آغاز انقلاب و سپس بعد از پیروزیِ به اصطلاح انقلاب کم کم به این حقیقت پی بردند و به جرأت می توان گفت که هنوز دو سالی از انقلاب نگذشته بود که در دل همه شک افتاد و با کودتا علیه دکتر بنی صدر و بازرگان و دستگیری دگر اندیشان و قتل های دولتی و زنجیره ای و بستن مطبوعات و ... همه دریافتند که فقاهت اسلامی نیست چیزی جز استبداد کور مذهبی. پس سخن شما سخن تازه ای نیست! اما! جز آنچه که گفته اید و درست هم گفته اید، چه نکته‍ی دیگری که بتواند چشمان ما را برای ساختن آینده باز کند مطرح کرده اید؟ آیا بهتر نیست به این نکته بیاندیشید؟

ممنون از پاسخ شما.

آمویی
۶۲۲۶۹ - تاریخ انتشار : ۱۵ ارديبهشت ۱٣۹٣