از : امیر آمویی
عنوان : سایهی سیاه و سنگین
آقای آقایی
با درود و ابراز تشکر از پاسختان،
گفتار شما در تحت عنوان «پایان نسبیتهای فرهنگی»- که مقاله ی خوبی هم هست- پانزده پاراگراف را در برگرفته است: هفت پاراگراف نخست آن تا حدی مقدمات است که به "نیازهای فطری بشریت" و مقایسه میان این نیازها پرداخته و دو بار نیز از کلیدواژه یا عبارت «نسبیت فرهنگی» در آن استفاده شده است. خلاصه ی خوب و دقیق این هفت پاراگراف حجمی دارد تقریبا به تعداد ۲۴۰ کلمه. هشت پاراگراف بعدیِ گفتارتان بحث مفصل تری است که عمدتا به "مذهب" و اختصاصا به "استبداد مذهبی" و دخالتش در امر زندگی و حکومت پرداخته. در طول این هشت پاراگراف "استبداد مذهبی" کاملا بجا مورد انتقاد قرار گرفته است. حجم این قسمت تقریبا «سه برابر» حجم مطالب قبلی است. به همین دلیل است که "چکیده-گزینِ" اخبار روز در بندی که از گفتار شما گزیده، همان را دریافته که بنده فهمیدهام و آن پاراگرافی است که موضوعش استبداد مذهبی است و در پیشانی مقاله آمده است. در واقع آنچه که در کانون بحث شما قرار دارد بیشتر "استبداد مذهبی" است تا نسبیت فرهنگی، و باید هم باشد زیرا علت العلل تیره روزی کنونی ماست. طبیعی است که خواننده بیشتر به موضوع افشاگری بیندیشد! خوب است اشاره کنم که موضوع اصلی گفتار شما به دلیل سایهی سنگین موضوع مذهب و استبداد در سایهی سنگین و سیاه استبداد مذهبی قرار گرفته و ناپدید شده است. مع هذا شما هم درست می گویید، قصد آن بوده که شما گفتهاید، ولی چنین شده است که ما فهمیدهایم. من به خاطر اجتناب از اطناب کلام از ذکر خلاصه گفتارتان - که تهیه شده، صرف -نظر میکنم. اما اگر نیازی به آن باشد، می توان از همین طریق در حاشیهی مقاله درج نمود.
پیروز باشید.
آمویی
۶۲۲٨۲ - تاریخ انتشار : ۱۶ ارديبهشت ۱٣۹٣
|