در جواب اظهارنظرهایی درباره اول مه در شهرهای کردستان - ناصر اصغری



اخبار روز: www.iran-chabar.de
چهارشنبه  ۱۷ ارديبهشت ۱٣۹٣ -  ۷ می ۲۰۱۴


اول ماه مه امسال (١٣٩٣) را پشت سر گذاشتیم و حتما از چگونگی برگزاری این روز ارزیابی‌های مختلفی از جانب فعالین جریانات سیاسی مختلفی خواهیم داشت. من در این یادداشت به دو اظهارنظر که قبل از برگزاری اول ماه مه امسال درباره اول ماه مه در کردستان شده بودند جواب خواهم داد. چرا که کردستان یک کانون داغ مبارزه کارگری بوده و کردستان و مشخصا سنندج و سقز دارای سنتهای سرخ و پرشوری در برگزاری مراسم اول ماه مه ها بوده است.

جنبش کارگری و "گرایش ناسیونالیسم کرد"
کردستان از اولین روزهای به پیروزی رسیدن انقلاب ١٣٥٧، رژیم اسلامی را به چالش کشید. در این بین یک جنبش قوی در کردستان انقلابی، جنبش ناسیونالیسم کرد بوده است. اما آیا در جنبش کارگری در کردستان ما با گرایش ناسیونالیسم کرد طرف بوده ایم؟ جواب رحمت فاتحی از حزب حکمتیست به این سئوال مثبت است. او در شماره ١٣٧ نشریه کمیته کردستان حزبشان می گوید: "سیاست ناظر بر برگزاری اول ماه مه همانند هر پدیده‌ی دیگری به ‌گرایشات موجود در درون طبقه کارگر ربط دارد. یکی از گرایشات موجود که ‌خود را نشان میدهد، گرایش ناسیونالیستی است. این گرایش ... تحت عنوان این که، ‌ما در کردستان طبقه سرمایه دار نداریم، مشکل ما این است که دولت "خودی یا کُردی" نداریم یا روز پرچم و غیره لازم است تا اول ماه مه، به تفرقه و پراکندگی موجود بین "مردم" دامن میزند و عملا مانعی در راه برگزاری مراسم های هرچه باشکوه تر اول ماه مه بوده و هست." به نظر من اظهارات این نوعی از عدم درک واقعی گوینده از کلمه "گرایشات درون جنبش کارگری" ناشی می شود. آنچه را که ایشان اینجا توضیح می دهد جنبش علی العموم ناسیونالیسم کرد است و ربطی به گرایشات درون جنبش کارگری ندارد. ناسیونالیسم بطور عمومی اگر در اوان دوران جنبشهای "ملت ـ دولت" گرایشی را در درون جنبش کارگری تشکیل می داد، بعنوان یک گرایش بورژوائی در جوامعی که از فئودالیسم به جامعه صنعتی بورژوائی گذر می کردند قابل تشخیص بود و مطالباتی را جلوی کارگران می گذاشت که کارگر می توانست آنها را به رفاه خودش مربوط بداند. ناسیونالیسم کرد با هیچ معیاری مشخصات ناسیونالیسم آن دوران را ندارد و اگر ناسیونالیسم بطور عمومی در دنیای امروزه گرایشی را در درون جنبش کارگری تشکیل بدهد، در اشکال خاصی مثل پروتکشنیسم است که خودش را بروز می دهد نه اینکه مثلا ناسیونالیسم قوم پرست کرد آنقدر دارای اقتدار در جنبش کارگری باشد که حتی درون این جنبش هم دارای یک گرایش باشد!
نکته دیگر اینکه گرایشات درون جنبش کارگری دارای مشخصاتی هستند که کارگر در زندگی روزمره اش آنها را به زندگی و معیشت خود مربوط می‌داند. سئوال این است که گرایش ناسیونالیسم کرد فرضی چه نوع تشکلی را جلوی توده کارگران می‌گذارد که صاحب رأی او بشود؟ چه شیوه مبارزه را جلوی توده کارگران برای مثلا افزایش دستمزد نسبی می‌گذارد؟ برخوردش به قوانین موجود در این مملکت چگونه است؟ چهره‌های این گرایش درون جنبش کارگری چه کسانی هستند؟ بالاخره باید قادر بود مشخصات این گرایش را نشان داد. گرایشات را باید بشود با جنب و جوش فعالین آن گرایشات نشان و توضیح داد.
در کنار همه این سئوالاتی که جلوی مدعی قرار می گیرد، ایشان می گوید که "گرایش ناسیونالیسم کرد باعث می‌شود که مراسم‌های قدرتمند اول ماه مه برگزار نمی‌شوند." این دیگر جدا غیر از یک ادعای محض روی کاغذ، چیز دیگری نیست.

سنندج سرخ و توصیه های زرد
جمهوری اسلامی اگر توانسته باشد با احزاب ناسیونالیسم کرد کنار بیاید، یا اگر توانسته باشد عرصه مبارزه مسلحانه را بر همه جریانات سیاسی تنگ کند، نتوانسته است جنبش کارگری در کردستان و مشخصا در سنندج را عقب براند. معضل همیشگی جمهوری اسلامی در مورد مشخصا سنندج وجود شهری معترض است که طبقه کارگر در پیشاپیش آن، علیرغم افت و خیزها و فشارهایی که متحمل شده در مقابل این رژیم وحشی سکوت نکرده و تهدید و ارعاب آن را همراه با به تمسخر گرفتن، بی خاصیت هم کرده است. اگر فشارهای رژیم، کارگران و جنبش کارگری را در تهران و اصفهان و تبریز برای چند سالی به عقب راند، در کردستان و مشخصا در شهر سنندج هیچوقت قادر به چنین چیزی نشد. در این بین محمود قزوینی بعنوان کارشناس مسائل جنبش کارگری برای سنندج نسخه‌های زردی می‌پیچید که با اجازه می‌خواهم بگویم حتی از عقبمانده ترین جریانات سیاسی کردستان هم شنیده نمی‌شوند. او در نوشته‌ای که به ماه مه‌های سنندج اختصاص داده می‌نویسد: "روش دیگری که باید دور انداخته شود، دادن شکل میلیتانت به مراسم است. مراسم باید هر چه بیشتر از شکل مبارز در آید و شکل یک مراسم ساده گرامیداشت اول ماه مه را بگیرد که مسئله اتحاد و همبستگی کارگران محور آن است. همینکه جمعیتی برای برگزاری مراسم اول ماه مه اجتماع کنند، پیامش به جامعه ارسال شده است، حتی اگر حرفی زده نشود، پرچمی افراشته نشود و مطالبه‌ای هم طرح نشده باشد! ... هدف محوری باید این باشد تا جمعیت هر چه وسیعتری در مراسم شرکت کنند و هر حرکت و نمادی که مانع این هدف است دور انداخته شود. ... مهم نیست در این مراسمها چه گفته میشود و چه مطالبه ای طرح میشود، مهم این است که تعداد هر چه بیشتری از مردم در این مراسمها شرکت کنند." بله. روش میلیتانت دور انداخته شود؛ از شکل مبارز در آید، یک گرامیداشت ساده باشد، حرفی هم زده نشود، پرچمی هم افراشته نشود، مطالبه‌ای هم مطرح نشود! این در واقع در بهترین حالت یک نافرمانی مدنی است که سخنگویان شناخته شده تری در ایران دارد.
قبول دارم در شرایطی می‌توان گفت کارگران صرف اینکه بروند و بگویند امروز اول مه است و به رفیق بغل دستش شکلات بدهد، یک مبارزه بسیار اعتراضی تندی را کرده است. اما در شرایط امروز ایران و آن هم در سنندجی که در سال‌هایی که جمهوری اسلامی سایه سیاه اختناقش را بر جامعه گسترانده بود، دهن کجی کرد و اول ماه مه‌های سرخ و بیاد ماندنی سازمان داد، دعوت کارگران به پائین آوردن پرچم، توقع و مطالبات خود، حرف دیگری است که با کارشناسی مسائل کارگری تزئین شده است! امروز اما آن شرایط نیست. جمهوری اسلامی به شهادت روحانی و ربیعی در ضعیفترین دوران حکومتش بسر می برد. اعتراضات کارگری و فراخوان‌های بسیار میلیتانت از مراکز متعدد کارگری و از درون سیاه چال‌های خود رژیم، از موقعیت دیگری در جامعه ایران حکایت میکند.
نه فقط امروز، بلکه چندین سال قبل هم و آن هم نه در سنندج! بلکه در تهران در سالن سرپوشیده‌ای که امنیتی کرده بودند و خانه کارگر هم سازمان داده بود تا رفسنجانی با خیال راحت حرفش را بزند و برود، فعالین کارگری رفتند آن مراسم را با "روش میلیتانت و مبارز" به هم زدند، مطالبه هم مطرح کردند، پرچم و پلاکارد هم بلند کردند، حرف هم زده شد، گرامیداشت ساده هم نبود.
اما از نسخه‌هایی که محمود قزوینی برای سنندج می‌پیچد از جانب خود استاندار کردستان در اواسط دهه ٨٠ شمسی در سقز اجرا شد که کارگران را در یک محل بزرگی دور هم جمع کردند و فعالین مستقل و سرشناس جنبش کارگری هم برایشان سخنرانی کردند. سال بعد دیگر هیچ فعال کارگری به این دام نیافتاد.

من قبلا هم درباره اینگونه راهنما زدن‌های چپ و به راست چرخیدن‌ها گفته بودم. ظاهرا کارگران را دور هم جمع و متحد می‌کند، اما در واقع کارگر را به سبک عقبمانده ترین گرایشات در برابر جمهوری اسلامی رام می‌کند و به سکوت می‌کشد. این شیوه به درد مبارزه کارگران در شهری مثل سنندج نمی‌خورد.

٣ مه ٢٠١٤