اروپا خواب است؟


• «اروپا خواب است؟» این عنوانی است که سردبیر بخش اروپای بی بی سی برای مقاله ی خود پیرامون بحران اوکراین به کار گرفته است. با این عنوان می توان همراه شد، اما آن را طور دیگری فهمید ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
پنج‌شنبه  ۱٨ ارديبهشت ۱٣۹٣ -  ٨ می ۲۰۱۴



اخبار روز: «اروپا خواب است؟» این عنوانی است که گوین هیوئیت، سردبیر بخش اروپا در بی بی سی برای مقاله ی خود پیرامون بحران اوکراین به کار گرفته است. مقاله ای که در بخش فارسی سایت بی بی سی نیز منتشر شده است. منظور سردبیر، اما در اینجا هشدار به سر بر اوردن فاشیسم در اوکراین و از طریق آن در اروپا نیست، منظور او تاکید و تمرکز بر «خطر روسیه» است. این مقاله را می توان نمونه ی کلاسیک خط سیاسی دانست که در بحران اوکراین بر بسیاری از رسانه های بزرگ آمریکا و اروپا حاکم است و می کوشد بحران را به سمت تقابل های حادتر راهنمایی کند. آمریکا و اروپا، در بحران اوکراین، ارزش های دموکراتیکی را که مدعی دفاع از آن بودند، به کناری گذاشتن، با پا گذاشتن روی توافقاتی که خود یک طرف آن بودند و با دخالت فعالانه در سرنگونی دولت هوادار روسیه در این کشور به روی کار آوردن دولتی «غربگرا» کمک کردند که اکنون جاده صاف کن ظهور فاشیسم در اوکراین شده است. دولت های اروپایی و آمریکا، و رسانه های اصلی غربی، عامدانه و آگاهانه، رشد روز افزون فاشیسم در اوکراین، سرکوب کمونیست ها، فعالین کارگری و دیگر مخالفین را نادیده می گیرند. در فاجعه ی زنده سوزاندن ده ها انسان در اودسا توسط فاشیست ها، اگر «منافع اروپا» ایجاب می کرد، حالا رسانه های بزرگشان، دنیا را به تکان آورده بودند. اما این فاجعه با بی تفاوتی هشدارآمیزی مواجه شده است.
در مقاله ای که در زیر خواهید خواند، نیز در مورد سربرآوردن فاشیسم در اوکراین سکوت شده است. «اروپا»ی مورد نظر مقاله نمی خواهد این خطر را ببیند. سردبیر بخش اروپایی بی بی سی به جای آن، «انفعال» اروپا در برابر حوادث اوکراین را مورد انتقاد قرار داده است.
در عنوان این مقاله می توان با سردبیر بی بی سی شریک شد، اما آن را طور دیگری مطرح کرد: اروپا خواب است و سر بر آوردن فاشیسم در اوکراین را نمی بیند؟



بحران اوکراین: اروپا خواب است؟
گوین هیوئیت
سردبیر بخش اروپا در بی بی سی

این هفته و ماه‌های آینده برای اروپا یادآور مناسبت‌های مهمی است. روز نهم ماه مه را در روسیه به عنوان یادبود شکست آلمان نازی و"روز پیروزی" جشن می گیرند و در سایر نقاط اروپا این مناسبت را تحت عنوان "روز اروپا" برگزار می کنند.
در تابستان امسال صدمین سالروز شروع جنگ جهانی اول از راه خواهد رسید و در عین حال امسال ۷۵ سال از شروع جنگ جهانی دوم می گذرد.
تا چندی پیش اروپایی ها بار سنگین مسئولیت های تاریخی خود را به این شکل به دوش می کشیدند که با بنا نهادن نهادهای جدید و شکل دادن به اتحادیه هایی در سطح این قاره از احتمال وقوع جنگ های دیگر پیشگیری شده است. این طور تصور می شد که دیگر هیچگاه در اروپا مرزها با زور و قدرت نظامی تغییر نخواهند کرد.
تصور می شد که روسیه از انزوا خارج شده و اروپا تلاش کرده روابط اقتصادی گسترده ای با آن کشور برقرار کند. روسیه به گروه ۲۰ پیوست. کشورهای اروپایی از هزینه نظامی خود کاستند و باور کردند که روسیه به یک همسایه بی خطر بدل شده است.
در ادامه این تحولات مرزهای اتحادیه اروپا به سوی شرق گسترش یافت، گو اینکه دیگر مشکل سیاسی و استراتژیکی در کار نخواهد بود و حساسیت های تاریخی در این مناطق به فراموشی سپرده شده است.
اما یکباره بحران اوکراین روی داد و استقرار نیروهای ارتش روسیه در جوار مرزهای این کشور نشان داد که بسیاری از تصورات ۲۰ ساله گذشته زیرسوال رفته اند.
با این همه رهبران اروپا هنوز هم حاضر نیستند واقعییات جدید را بپذیریند. آنها طوری رفتار می کنند که گویا این حوادث یک کابوس گذرا است و به زودی اوضاع به همان روال سابق بازخواهد گشت. به همین خاطر برخی از صاحبنظران در مورد حوادثی که پس از بحران اوکراین روی داده از کتاب معروف "به خواب رفتگان" نقل قول می کنند که تحلیلی است از حوادث یک قرن پیش اروپا که به جنگ جهانی اول منجر شد.

استراتژی کجاست؟
به مرور رهبران اروپا اهمیت حوادث اخیر را دریافته اند. فرانک والتر اشتاین مایر وزیر خارجه آلمان اخیرا گفته است: "اگر در این شرایط تصمیم های غلطی اتخاذ شود می تواند تمام زحمات و تلاشهای دهه های اخیر را به هدر داده و امنیت و آزادی اروپا را به خطر بیاندازد."
با این همه رهبران اروپا نتوانسته اند روی روند حوادث تاثیر چندانی بگذارند. عملکرد آنها بیشتر واکنشی بوده است تا تاثیر گذار. تا امروز حتی یک بار به گونه ای رفتار نکرده اند که ولادیمیر پوتین رهبر روسیه را به تردید وادار کند. تمام اقداماتی که اروپا برای تحریم اقتصادی و یا مجازات افراد صاحب نفوذ در روسیه انجام داده، با تاخیر و تردید زیاد صورت گرفته است.
در مدت کوتاهی پس از شروع بحران اوکراین مناطق شرقی و جنوبی این کشور دچار بی ثباتی شده اند. حکومت اوکراین دیگر بر قلمرو خود کنترل کامل ندارد.
استراتژی دولت روسیه این است که انتخابات ریاست جمهوری اوکراین را که قرار است روز ۲۵ ماه مه برگزار شود بی اعتبار و بی معنا کند. سخنگوی ولادیمیر پوتین گفته است که برگزاری چنین انتخاباتی در این شرایط کاملا بی معنا است.
اقدامات گروههای طرفدار روسیه برای تسخیر ساختمانهای دولتی در شرق اوکراین همه سازماندهی شده اند. بدون شک رهبران آمریکا و اروپا به خوبی می دانند که همه این اقدامات توسط روسیه طراحی شده اند.
در واکنش به این اقدامات روسیه و طرفداران آن، تاکنون تهدیدهای اتحادیه اروپا هیچ تاثیری نداشته اند.
حتی پس از توافق ژنو دولت روسیه هیچگاه از طرفداران خود در شرق اوکراین نخواست که ساختمانهای دولتی را تخلیه کرده و با دولت اوکراین مذاکره کنند. و از سوی دیگر تظاهرکنندگان طرفدار دولت جدید اوکراین نیز اجتماعات خود را میدان استقلال شهر کیف ادامه دادند.

الزامات و محدودیت های اقتصادی
اروپا برای تاثیر گذاری بر روند حوادث فقط یک حربه مهم داشت و آن اعمال تحریم های اقتصادی گسترده علیه روسیه بود. محافل اقتصادی آلمان چنین تصمیمی را وتو کرده اند. بیش از شش هزار شرکت آلمانی در اقتصاد روسیه فعال هستند و آنها با اعمال تحریم علیه مسکو به شدت مخالفند. آنها می خواهند که روابط اقتصادی با روسیه بدون تاثیر گرفتن از حوادث اوکراین ادامه یابد.
مدیرعامل شرکت آلمانی زیمنس اخیرا در مسکو با ولادیمیر پوتین دیدار کرد و گفت:"این حوادث تلاطم های موقتی هستند." گرهارد شرودر صدراعظم سابق آلمان و یکی از اعضای فعلی هیئت مدیره شرکت روسی گازپروم، ولادیمیر پوتین را به جشن تولد هفتاد سالگی خود دعوت کرد.
برخی دیگر از اعضای اتحادیه اروپا، مثل ایتالیا، اسپانیا و پرتغال هنوز درگیر دست و پنجه نرم کردن با پیامدهای بحران اقتصادی هستند و به اجرای تحریم های واقعی علیه روسیه علاقه ای نشان نمی دهند.
تمام این حوادث یادآوریهای تاریخی اند و نشان می دهند که رویدادهای مهم، تغییراتی به وجود می آورند که ممکن است چهره یک منطقه و یا یک قاره را دگرگون کند.
در چنین مقاطعی انفعال لزوما بهترین سیاست نیست. یک موج کشتار ممکن است به حملات انتقام جویانه و متقابل بیانجامد و درگیر و دار این حوادث مردم عادی به سمت تندروی و خشونت کشیده می شوند. همسایه هایی که تا چند هفته پیش در صلح زندگی می کردند، شعارها و پرچم های ملی گرایی خود را علم کرده و به یکدیگر خواهند تاخت.
به عنوان مثال در سوریه تظاهرات مسالمت آمیز علیه بشار اسد به خاطر خشونتی که دولت در سرکوب تظاهرکنندگان به کار گرفت به سرعت توسط گروههای تندرو قبضه شد.
در مورد نمونه بحران ناحیه بالکان در دهه ۱۹۹۰ نیز انفعال باعث شد که جنگ گسترش یافته و نسل کشی و قتل عامها تکرار شوند.
دونالد تاسک نخست وزیر لهستان اعلام کرده که در بدترین حالت اوکراین درگیر یک جنگ داخلی شده و پناهجویان اوکراینی به کشورهای همسایه سرازیر خواهند شد. تجربه جنگ های دیگر نشان می دهد که در چنین شرایطی کشورهای همسایه نیز به نوعی در بحران درگیر شده و اروپا نمی تواند در برابر موج مهاجرت و بحران انسانی که به وجود می آید دست روی دست بگذارد.
آلمان در این بحران هنوز هم نقش کلیدی را دارد. این کشور تمام توانایی دیپلماتیک خود را به کار گرفته تا برای یافتن یک راه حل مسالمت آمیز یک کنفرانس بین المللی دیگر برگزار کند. اما بحران با سرعت در حال گسترش است و حوادثی که هر روز در خود اوکراین روی می دهند سرنوشت و آینده بحران را رقم خواهند زد.
محافل اقتصادی آلمان هنوز هم از منافع خود در روابط اقتصادی با روسیه دفاع می کنند. اما اولریش اشپک از تحلیلگران سیاسی در مرکز پژوهشی کارنگی در اروپا، اخیرا در روزنامه های آلمان نوشت:"حمله به اوکراین، حمله به همان نظام و سیستمی است که امنیت، آزادی و پیشرفت اقتصادی آلمان را تضمین می کند."
اکنون خطر واقعی وقوع یک جنگ دیگر در اروپا است.