جناب دکترغروی بحران ملی راهکارملی می طلبد - مازیار شکوری گیل چالان



اخبار روز: www.iran-chabar.de
آدينه  ۱۹ ارديبهشت ۱٣۹٣ -  ۹ می ۲۰۱۴


باسمه تعالی
جناب دکترسید علی اصغرغروی، استاد محترم و عضو شورای مرکزی نهضت آزادی ایران

با سلام واحترام
ابتدا ازخداوند منان شفای عاجل معلم قرآن ومجاهد کبیرجناب دکتریزدی را طالبم. امید است با بهبود وضعیت جسمانی وطول عمرپربرکت همواره گشایشگرراه مجاهدت باشند.
ازاینکه به نامه ای که اینجانب خطاب به جناب دکتریزدی، دبیرکل محترم نهضت آزادی مکتوب داشته بودم پاسخ دادید کمال تشکررا دارم. اما واجب می دانم ابتدا مهمی را خدمت حضرتعالی وهمسنگران محترم تان عرض کنم.
نامه این جانب خطاب به دبیرکل محترم نهضت آزادی که تحت عنوان:"جناب دکترابراهیم یزدی حقوق ملت را مطالبه کنید نه منفعت دولت را" به سایت های ندای آزادی ومیزان خبروابسته به نهضت آزادی نیزارسال شدند. همانگونه که انتظارمیرفت نامه ارسالی اینجانب درهیچیک ازدوسایت مذکورمنتشرنشد اما جوابیه حضرتعالی تحت عنوان "تفکر صدر انقلاب است که همه باید انقلابی باشند و انقلابی عمل کنند" درسایت ندای آزادی منتشرشد. اینکه سایت ندای آزادی نامه ارسالی اینجانب را منتشرنکرده ومتعاقب آن پاسخ حضرتعالی را منتشرنموده ازجهت اصول اخلاقی وعرف روزنامه نگاری ازمصادیق سانسورمیباشد چرا که عقل وانصاف حکم برآن دارد زمانی که خواننده پاسخ ارائه شده ازسوی بزرگواری همچون شما را به عنوان پس زمینه مورد مطالعه قرارمیدهد میباید بداند به کدام پیش زمینه پاسخ گفته شده است. اگربه یاد داشته باشید در مرقومه بنده به دبیرکل نهضت آزادی هم این پدیده ضد اسلامی وضد انسانی که همواره ازسوی سایت های وابسته به نهضت آزادی به عادتی روال مند بدل شده مورد انتقاد قرارگرفته بود. واقعا جای بسی تأسف است که سایت وابسته به نهضت آزادی چگونه اصل همگانی آزادی بیان وگردش اطلاعات واخباررا اینچنین به کنارنهاده وپدیده نا صواب سانسوررا حاکم نموده.
اما آنچه که میباید درخصوص جوابیه حضرتعالی خدمت شریف تان معروض دارم اینکه : آنچه ازنهضت آزادی وشخص حضرتعالی انتظارمیرفت ومیرود اینکه پاسخی درخوربه نامه اینجانب می دادید که به مصداق "قولوا قولاسدیدا" درآید. چرا که به بسیاری ازمسائلی که عنوان داشته بودم عنایت نداشته وپاسخی ارائه ندادید وفقط وفقط سئوالاتی را طرح ومطالبه پاسخ نمودید.
حضرتعالی درجوابیه مرقوم داشته اید: « باید توضیح می‌دادید که اگرراه دکتر یزدی و کلاً نهضت آزادی برای وصول به دموکراسی غلط است، چه راهی درست است؟! البته با توجه به شرایط سیاسی حاکم بر کشور و امکاناتی که در اختیار اعضاء نهضت آزادی می‌باشد»
البته درمورد ارائه راهکاردرپایان این مکتوب سخن خواهم گفت. منتها اشاره داشته اید که نهضت آزادی با توجه به شرایط سیاسی حاکم برکشوروامکاناتی که دراختیاراعضای این تشکل میباشد جهت وصول به دموکراسی چه میتواند بکند؟
حضرتعالی وهمسنگرانتان براین امراذعان دارید که شرایط سیاسی حاکم برکشوربسیارمتصلب است کما اینکه به همین علت حضرتعالی چنین سئوالی را طرح نموده اید. اما آنچه را حضرتعالی ونهضت آزادی باید بدان توجه داشته باشید اینکه درعرصه سیاست میباید ازممکنات بهره برد وضمنا ایجاد امکان نمود. حال آنگونه که عنوان داشته اید ازیک سوشرایط سیاسی حاکم بسیارمتصلب بوده ونهضت آزادی سعی برآن دارند تا همواره درچهارچوب شرایط متصلبی که حاکمیت برآنها تحمیل نموده وامکاناتی که فی الحال دردست دارند به فعالیت سیاسی ادامه دهند. حال آنچه باید بدان توجه داشته باشید اینکه با این وصف حاکمیت ولایت فقیه همواره شرایط را به نهضت آزادی تحمیل نموده ونهضت آزادی بنا براین دارد که با پذیرفتن اراده تحمیلی قدرت حاکمه وامکانات موجود به بقای خود ادامه دهد. حال اینکه با پذیرش چنین قاعده ای حاکمیت فعال ما یشا بوده ونهضت آزادی درعمل بلاموضوع میشود کما اینکه تا کنون هم عملا موضوعیت وجودی خود را ازکف داده است. دراین قاعده بازی قدرت، اصل واراده مطلق میباشد به گونه ای که تمامی مقدرات طرف مقابل را رقم خواهد زد. براین اساس اگرنهضت آزادی واقعا نیت را برای نیل به دموکراسی نهاده میباید که به ممکناتی که قدرت حاکمه برایش درنظرگرفته دل خوش ندارد وعزم برآن نهد که با ایجاد امکان ازمنفعلی درید قدرت حاکمه به فعالی درعرصه سیاست تغییرماهیت دهد. اگراین ذهنیت همچنان برنهضت آزادی حاکم باشد وتغییررویه ای دراین ذهنیت ایجاد نگردد بی شک حاکمیت توان آن را دارد تا هرگاه اراده برحذف کامل نهضت آزادی نمود این خواسته را جامه عمل پوشاند.
حضرتعالی تحت عنوان سئوال عنوان داشته اید:
«اگردولت آقای حسن روحانی نمی‌ تواند حتی یکی ازپله‌های نردبان صعود به بام دموکراسی وقانون گرایی باشد، به نظر شما چه کسانی می‌توانند، درساختارفعلی کشور، به مقام ریاست جمهوری برسند و از قانون وتولید وحقوق شهروندی وکاهش تورم وتقویت پول ملی وضرورت تحزّب وحمایت از سازمانهای مردم نهاد و نیزحل موانع ومشکلات درروابط خارجی وهدایت مذاکرات هسته‌ ای و تقلیل جو امنیتی حاکم بردانشگاهها وامثال این مسائل، حداقل سخن بگوید. شما می‌توانید یک مقایسه‍ی سطحی بکنید بین دولت آقای روحانی و آقای احمدی نژاد»
اول اینکه باید خدمت استاد محترم مرقوم دارم که گویا مرقومه اینجانب که خطاب به جناب دکتریزدی منتشرشده بود را به دقت مورد مطالعه قرارنداده اید که اینچنین براین باورید که روحانی درباب قانون، تولید، حقوق شهروندی، کاهش تورم وتقویت پول ملی، تحزب گرایی و. . . گامی به پیش برداشته که اینچنین درمقام دفاع ازوی برآمده اید. گویا هیچگونه توجهی به اخبارموثقی که درمورد رشد تصاعدی اعدام زندانیان سیاسی وعقیدتی توسط سازمان های عفوبین الملل، دیده بان حقوق بشروشخص احمد شهید ارائه شده وبنده این موارد را درنامه به دبیرکل نهضت آزادی مرقوم داشته ام نداشته اید.
همچنین باید متذکرشوم حضرتعالی مکتوب داشته اید که روحانی حد اقل ازاین مسائل سخن میگوید. دراین باب حضرتعالی را به کلام وحی ارجاع میدهم. نیک میدانید آنچه درکلام وحی ازاعتباربرخورداراست عمل الصالحات است نه گفتارفاقد عمل. به نیکی می دانید که گفتارفاقد عمل به کررات درکلام وحی مورد نکوهش قرارگرفته است.
دراین خصوص آیات دوم وسوم سوره مبارکه صف خطاب به امثال ما وشما که خود را مومن به اسلام میدانیم می فرماید:
" یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آَمَنُوا لِمَ تَقُولُونَ مَا لَ اتَفْعَلُونَ کَبُرَمَقْتًا عِندَ اللَّهِ أَن تَقُولُوامَا لَا تَفْعَلُونَ"
" ای کسانی که ایمان آورده‏اید چرا چیزی می‏گویید که بدان عمل نمی کنید؟ نزد الله سخت ناپسند است که چیزی را بگویید وبدان عامل نباشید"
اگراین کلام وحی منشأ ومبنای سنجش قرارگیرد سخنان بی عمل روحانی که تا کنون هیچگونه اراده ای درجهت اجرایی شدن آنها ازخود بروزنداده جزعبس ومردم فریبی نمیباشد.
مضافا باید به خدمت شریف برسانم آنچه را که شیخ حسن روحانی تحت عنوان منشورحقوق شهروندی به ملت تعرفه نموده رنگ وبویی ازحقوق درآن ظاهرنمیباشد. چرا که درجای جای همین منشورکه ایشان برآن نام حقوق شهروندی بارکرده اند قیودی درکارآمده اند که حق را مقید به قانون اساسی، قوانین موضوعه واحکام اسلام مینمایند. حال اینکه حق خود باید میزان قرارگیرد ازاین حیث که حق است وهیچ امرغیری برآن حاکمیت نیابد. حال اگرقراربراین باشد قیودی برحق مانع ایجاد کنند مسلم حق را شهید ساخته اند. کما اینکه همین قانون اساسی، قوانین موضوعه کنونی وتفسیرکنونی ازاسلام خود نافی حق وحقوق فرد فرد افراد درابعاد مختلف میباشد. براین مبنا آنچه باید به آن معترف باشیم اینکه، این منشورحقوق شهروندی شیخ حسن روحانی هیچ نیست، الا منشورفریب شهروندی.
جناب دکترغروی اینجانب واقعا دچارظن هستم که حضرتعالی نامه اینجانب به جناب دکتریزدی را مورد مطالعه قرارداده باشید. البته ظن دیگری هم می رود، وآن اینکه حضرتعالی دچارتعصب گروهی شده واین خود علت شده است تا به هرترتیب که شده است حقایق ووقایع کنونی را کتمان نمایید. مگردرنامه ای که خطاب به دبیرکل محترم نهضت آزادی مرقوم داشتیم ازنحوه چگونگی ورود شیخ حسن روحانی به کاخ ریاست جمهوری که دست آورد مذاکرات پنهانی تیم دیپلماتیک خامنه ای با امریکایی ها درعمان بود سخن نراندیم؟ مگردرهمان نامه به گونه ای مبسوط مکتوب ننمودم که بازی نرمش قهرمانانه خامنه ای وتسلیم درموضع سیاست هسته ای تدبیرخامنه ای بوده؟؟؟؟؟؟؟؟ مگردرهمان نامه مستدلا عنوان نشد که روحانی نتیجه تصمیم خامنه ای برای تسلیم دربرابرغرب وسرکوب بی رحمانه درداخل است؟
اکنون بخشی ازمتنی را که دراین مورد خطاب به جناب دکتریزدی مکتوب داشته بودم را عینا خدمت شما یاد آورمی شوم.
«. . . آری کاملا صحیح خبرداده اید چرا که هشت ماه قبل ازانتخابات ریاست جمهوری یازدهم دستگاه دیپلماسی ولی فقیه رژیم برای مذاکرات پنهانی با دول غربی به تکاپوافتاده بود وحضرتعالی که تخصصتان درحوزه سیاست، روابط خارجی می باشد علم به این مذاکرات دارید. بی شک حضرتعالی ازافشاگری روزنامه لیبراسیون درمورد افشای مذاکرات محرمانه عمان مطلعید. به نقل ازلیبراسیون مذاکرات مذکورمابین جمهوری اسلامی وامریکا به وقوع پیوسته که علی اکبرولایتی ریاست هیئت ایرانی مذاکره کننده را برعهده داشته وعلی اکبرصالحی وزیرخارجه وقت هم درمذاکرات حضورداشته، همچنین سرپرستی تیم مذاکره کننده امریکایی با ویلیام برنزبوده، مضافا جک سالیوان مشاورجوبایدن، پونیت تالوارمشاورارشد اوباما درخاورمیانه هم درتیم مذاکره کننده امریکایی حضورداشته اند. پونیت تاولردرمورد مذاکرات عمان مدعی شده است درتابستان دوهزارودوازده ومجدد درمارس دوهزاروسینزده درعمان با هیات ایرانی ملاقات کرده ومذاکرات پس از انتخاب حسن روحانی به ریاست جمهوری گرم شده است. البته نا گفته نماند که روزنامه لوموند هم درچندین مورد اخباری ازاین دست پیرامون مذاکرات پشت پرده هیئت ایرانی/ امریکایی منتشرنموده بود. براین اساس آنچه را باید برآن صحه نهاد اینکه، حسن روحانی با پیشینه کاملا امنیتی ودیپلماتیک تنها آلترناتیوولی فقیه رژیم ایران بوده است. این همان جام زهری بود که اینبارخامنه ای میباید به سرکشیدن آن دربرابرطرف غربی تن میداد»
این دقیقا متنی بود که پیرامون مذاکرات عمان خطاب به جناب دکتریزدی نوشته بودم. استاد محترم، جناب غروی واقعا برآنید که مسائل هسته ای با تصمیم وبرنامه شیخ حسن روحانی به پیش میرود؟ گزارش روزنامه های لوموند ولیبراسیون ازافشای مذاکرات محرمانه عمان دلالت براین دارد که خامنه ای دراین مورد تصمیم گیرنده است وشیخ حسن روحانی آلت فعلی بیش نیست تا ابزاری باشد برای برآوردن مطامع علی خامنه ای.
مگردرهمین باب اظهارات امیرمحبیان را به عنوان شاهد عرضه نداشتم؟؟؟؟؟
حضرتعالی درجوابیه ای که انتشارداده اید عنوان داشته اید:
« آیا فراموش کرده اید که همین اصلاح طلبان، خود ازتندروترین‌ها بودند، درهمه‍ی عرصه‌های سیاسی، اقتصادی و اجتماعی واکنون تا چه میزان به مبانی دموکراسی و ضرورت تکثرگرایی وقبول حضور احزاب سیاسی مختلف وقوی به طورجدی معتقد شده‌اند ودراین راه گام های مهمی برداشته‌اند. آیا منصفانه نیست که بگوییم آقای روحانی هم همین مسیررا طی کرده است، و ازآن فضائی که شما فکر می‌کنید هنوزدرآن مانده است، خارج شده وبه این اعتقاد رسیده است که تنها راه حل مشکلات مختلف مملکت، تحکیم مبانی آزادی و دموکراسی است، اما راه وصول به آن، اجرائی کردن همین قوانینی است که در مملکت وجود دارد، ازجمله قانون اساسی و بویژه فصل سوم آن. بسیاری از اصلاح طلبان امروز و حتی برخی ازاصولگرایان منصف و معتدل به این راه حل ایمان آورده، برضرورت عملی شدن آن پافشاری می ‌نمایند»
درمورد شیخ حسن روحانی شواهد نشانگراین مدعا است که همچنان تغییری دروی رخ نداده. چراکه اگرتغییردرجهتی که شما معتقدید هستید دروی رخ می داد می باید علنا به رشد فزاینده اعدام زندانیان سیاسی وعقیدتی معترض می شد. آیا شیخ حسن روحانی تا کنون نامه ای سرگشاده به رئیس قوه قضائیه ورهبررژیم کنونی ایران ارسال داشته تا به رویه شکنجه درزندان ها، بازداشت های غیرقانونی وموارد متعدد دیگرازاین دست معترض شده باشد؟؟؟
همچنین ازتغییروتحول درنیروهای موسوم به اصلاح طلب سخن به میان آورده اید. معتقد هستید نیروهای متحجردیروزدردگردیسی تدریجی امروزمعتقد به تکثرگرایی ودموکراسی شده اند. آنچه را باید میزان قراردهیم تا برهمگان مشخص شود که مدعای به میان آمده درصدق می گنجد یا درکذب، اینکه ابتدا باید مورد توجه قرارداد که این تغییروتحولات ازگفتمان قدرت محورتحول یافته ووارد گفتمان حقوق محورشده است یا تمامی مدعیات وتغییروتحولات اکنون هم درمدار قدرت انجام پذیرفته؟ آیا هدف تحول یافتگان ومدعیان کنونی تکثرگرایی درنزاع با حاکمیت، احقاق حقوق ملت است یا دست انداختن به کرسی های قدرت؟
باید خدمت تان یاد آورشوم که ادعای به رسمیت شناختن تکثرگرایی نه به اقوال واشعار، بلکه آنچه این ادعا را به اثبات میرساند تحمل نظرغیروپرهیزازتحریف وسانسوراست. حال همانگونه که درنامه به دکتریزدی ومتعاقبا درهمین مکتوب که خدمت تان عرضه می دارم مصادیق سانسورتوسط سایت های وابسته به نهضت آزادی را به اطلاع شما بزرگواران رسانده ام. این سانسورها که نهضت آزادی ابزاروروش مواجهه با دیدگاه های غیرنموده نشان ازاین دارد که نهضت آزادی خود هنوزفقط وفقط اسم تکثرگرایی را به میان می آورد نه رسم تکثرگرایی را.
مضافا قید نموده اید که نیروهای اصلاح طلب کنونی ونهضت آزادی ایران براین باورند که راه وصول به دموکراسی وحاکمیت ملت ازاجرایی نمودن وپایبندی به قوانین کنونی میباشد. دراین باب باید محضراستاد بزرگوارعرض کنم که نهضت آزادی وبسیاری ازنیروهایی که ازآنان نام بردید همواره تنزل بی قید وشرط قانون اساسی وبه رسمیت شناختن همین قوانین کنونی را راه برون رفت ازبحران میدانند. اما همسنگران شما ودیگرمعتقدان به طرح چنین بحثی ازتوجه به این مسئله غافل مانده اند که تنزل بی کم وکاست قانون اساسی وپایبندی به آن درشرایطی میتواند به عنوان ابزاری جهت تغییرات وتحولات تدریجی درجهت احقاق حق حاکمیت ملت فصل الخطاب قرارگیرد که قانون مذکورهمچون قانون اساسی منبع مشروطیت مشروعیت دولت وحاکمیت را ناشی ازاراده جمهورمردم دانسته باشد. آیا قانون اساسی جمهوری اسلامی منبع مشروعیت را اراده جمهورمردم میداند یا منبع مشروعیت را زوروجبرقائم به قدره قاهره حاکمیت میداند؟؟؟؟؟؟
همانگونه که مطلعید نیروهای منتقد ومخالف رژیم سابق درپیش ازبه پیروزی رسیدن انقلاب سال پنجاه وهفت وسرنگونی رژیم سلطنتی میتوانستند اجرای قانون اساسی مشروطیت را به عنوان ابزاری جهت احقاق حقوق ملت مطالبه نمایند. چراکه قانون اساسی مشروطیت ذاتا مشروعیت دولت وحاکمیت را منبعث ازاراده جمهورمردم میدانست وهمچنین برابرقانون اساسی مشروطیت دراین بارب باعنوان قدرت مطلقه تعرفه نشده وحتی شاه را مسئول نمیدانست. اگرقانون اساسی مشروطیت فصل الخطاب قرارمیگرفت یعنی ساخت حقیقی قدرت می باید اراده خود را درجهت حق حاکمیت ملت تنزل می داد وساخت حقیقی خود را با ساخت حقوقی دراین جهت هماهنگ مینمود. اما درقانون اساسی جمهوری اسلامی واقعا ساخت حقوقی قدرت درقانون اساسی متضمن حق حاکمیت ملت است؟؟؟؟؟ آیا با اجرای کامل قانون اساسی جمهوری اسلامی قدرت ولایت مطلقه فقیه به نفع حق حاکمیت ملت محدود وکنترل خواهد شد؟؟؟؟؟ قانون اساسی ودیگرقوانین موضوعه کنونی جمهوری اسلامی ازشفافیت برخوردارنمی باشند. درحالی که به تصریح حقوق دان ها قانون می باید تا حد امکان شفاف وازابهام مبرا باشد تا قابلیت اجرا درآن مشهود باشد. حال آنکه قوانین کنونی دواشکال عمده دارند. اول اینکه قیودی به عنوان مانع برآنها نهاده شده که حق حاکمیت ملت را مخدوش مینمایند. دوم اینکه قوانین کنونی به گونه ای مصوب شده اند که قابلیت تفسیرموسع را دارا میباشند. درحالی که قانون فی حد الامکان باید ازتفسیربری باشد، بالاخص تفسیرموسع. مضافا درهمین قانون مرجعیت تفسیرقانون قدرت قاهره معرفی شده است. دراین صورت قانون خود به عنوانی ابزاری درجهت پایمال نمودن حق حاکمیت ملت میباشد.
حال شما وهمسنگرانتان با اجرای این قوانین قصد برایجاد تحولات تدریجی را دارید؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
گویی برآنید به هراصرارکه شده با مطالبه اجرای بی کم وکاست قانون اساسی ودیگرقوانین موضوعه مصوب دررژیم ولایت فقیه با دستان خود سرنوشت خود را به دست قدرت قاهره سپرده وخود را به هلاک اندازید. حال آنکه کلام وحی درآیه شریفه صد ونود وپنج سوره مبارکه بقره ما وشما را رهنمون میشود:
« وَأَنفِقُواْ فِی سَبِیلِ اللّهِ وَلاَ تُلْقُواْ بِأَیْدِیکُمْ إِلَی التَّهْلُکَهِ وَأَحْسِنُوَاْ إِنَّ اللّهَ یُحِبُّ الْمُحْسِنِینَ»
« ودرراه الله انفاق کنید و با دستان‏خود، خود را به هلاکت میفکنید ونیکی کنید که خدا نیکوکاران را دوست می‏ دارد»
حال با فصل الخطاب قراردادن قانون اساسی ودیگرقوانین موضوعه که ابزاری درجهت توجیه منافع رژیم ولایت فقیه ومانعی دربرابرحقوق ملت میباشند به ید خود، خود را به هلاک می افکنید. مسلم دراین شرایط آنچه تقدیرمی شود اینکه دیگرنه میتوانید درسبیل خدا درراه آزادی واحقاق حقوق ملت روشنگری وانفاق کنید ونه احسان کنید. چرا که خود پیش ازاین به دستان خود، خویش را درهلاک افکنده اید.
درفرازی دیگرقید داشته اید:
« ازدیدگاه شما یک حزب وتشکیلات کوچکی مثل نهضت آزادی ایران، که تا کنون هزینه‍ی بسیار داده، تا همان تحول فرهنگی را درساختارجامعه پدید آورد، بیش ازاین که انجام داده درتوانش بوده یاهست؟! در طول سی وپنج سالی که ازپیروزی انقلاب اسلامی ایران گذشته است، زمانی نبوده که یکی اززندانهای کشور میزبان یکی ازاعضاء نهضت نباشد. وهم اکنون نیزچند تن ازاعضاء اصلی وبسیاری ازهواداران و علاقه مندان آن درزندانها بسرمی‌برند. وحقیردرسال گذشته شصت وسه روز در بند دویست ونه زندان اوین بسربردم، واکنون هم با وثیقه آزاد هستم. وآقای مهندس محققی، داماد مرحوم بازرگان، نزدیک به دوماه است که پس ازتحمل سه سال زندان آزاد شده‌اند. عماد بهاور، امیر خرم، مهدی معتمدی مهر، جعفر گنجی و مسعود صادقی، مضافاً برعلیرضا رجایی و دیگر علاقه مندان هنوز دربند می‌ باشند. و این نکته نیزباید لحاظ شود که اکثر اعضاء آن، علیرغم تحمل سختی‌های فراوان، کشور را ترک نکرده‌اند»
گواینکه ادعای استاد بزرگواردرمورد هزینه های بسیاری که تا کنون نهضت آزادی درقبال حاکمیت پرداخته صادق است، اما اینگونه که برمی آید قلم استاد برآن است تا آمارزندانیان نهضت آزادی را به عنوان فخربرما تحمیل نمایند.
اکنون لازم می آید نکاتی را محضرشریف متذکرشوم.
اول اینکه، شمارش تعدد زندانیان یک جریان سیاسی دال برحقانیت آن جریان نمی باشد. که اگرقراردرشمارش باشد گورستان خاوران وبسیاری دیگرازگورستان ها درجای جای کشورپراست ازاعدامیان متعلق به دیگرجریان های سیاسی. مضافا به حکم آیه شریفه قرآن به یادتان می آورم که شمارش تعداد وفزونی ازاعمال ورفتارکفاربوده. چرا که قرآن خطاب به کفارمیفرماید:
«أَلْهَاکُمُ التَّکَاثُرُحَتَّی زُرْتُمُ الْمَقَابر»
«مسابقه ومفاخره درداشتن مال ونفرات بیشترشما را ازسعادت واقعیتان به خود مشغول کرد تا آنجا که برای شمردن نیاکان خود به قبرستان رفتید»
حال برآنید که تعداد زندانیان خود را دلیل برحقانیت خود دانسته وبه غیرخود فخرکنید؟
همانگونه که اشاره داشته اید بسیاری ازفعالان نهضت آزادی گرفتارزندان رژیم هستند وبرخی همچون حضرتعالی به قید وثیقه رها هستند، اما توجه به یک نکته را ازخاطردورمدارید که اکنون بسیاری ازشهروندان به بهانه های واهی نه فقط درزندان، بلکه درانتظاراجرای احکام اعدام نشسته اند، بسیاری هنوزهم ازوضعیت پرونده خود اطلاعی ندارند. حال اگررژیم ظلم وجورقوام یابد هرروزمی باید برتعداد اسیران درانتظاراعدام و. . . افزوده گردد.
همچنین فرموده اید:
«واین نکته نیزباید لحاظ شود که اکثراعضاء آن، علیرغم تحمل سختی‌ های فراوان، کشوررا ترک نکرده‌اند»
به نظرمیرسد که عدم ترک کشوردرشرایط کنونی را به رخ مهاجران وتبعیدیان وپناهندگان میکشید. اگرچنین نیت نموده اید باید متذکرشوم:
براساس آموزه های اسلامی عدم ترک منطقه سرزمینی ومکانی هنگام سختی هیچ گونه رجحان ذاتی برترک منطقه سرزمینی ندارد. کما اینکه درقرآن به کرات هجرت وجهاد را توأمان با یکدیگردرجهت سبیل خدا می بینیم. بی شک مطلعید قرآن برای مهاجران صدراسلام تا چه حد احترام قائل است. مطلعید رسول مجاهد اسلام هم یک مهاجربود که به وحی الهی شبانگاهان راه هجرت ازمکه مکرمه به مدینه النبی را پیش گرفت. مطلعید که همین هجرت بود که دریچه ای بس عظیم به سوی تاریخ گشود.
دراین باره صواب درآن است همچنان به کلام وحی مراجعه نماییم.
آیه شریفه پنجاه وششم سوره مبارکه عنکبوت ایمان آورندگان را مخاطب قرارداده، می فرماید:
«یَا عِبَادِیَ الَّذِینَ آمَنُواإِنَّ أَرْضِی وَاسِعَهٌ فَإِیَّایَ فَاعْبُدُون»
«ای عباد من که ایمان آورده‏اید زمین من وسیع است پس فقط مرا عبادت نمایید»
آنچه ازایه شریفه برمی آید هدف وغایت عبادت فقط الله است ومکان ازموضوعیت خارج است. به این سبب قرآن اشعاردارد زمین خداوند ازوسعت برخورداراست. چرا که اگردرمنطقه سرزمینی خاصی عبادت الله که منافی با پذیرش حاکمیت حاکمان ظلم وجوراست با مانع مواجه بود عبادی که ایمان آورده اند منطقه سرزمینی تحت سلطه شرک وکفررا ترک گفته وبرای اقامه عدل وداد به منطقه سرزمینی دیگرهجرت نمایند. ما هجرت کردیم تا زیریوغ حکومت شرک ولایت فقیه نباشیم.
همچنین است آیه شریفه دهم سوره مبارکه زمرکه ایمان آورندگان را مخاطب قرارداده، میفرماید:
«قُلْ یَا عِبَادِ الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا رَبَّکُمْ لِلَّذِینَ أَحْسَنُوا فِی هَذِهِ الدُّنْیَا حَسَنَهٌ وَأَرْضُ اللَّهِ وَاسِعَهٌ إِنَّمَا یُوَفَّی الصَّابِرُونَ أَجْرَهُم بِغَیْرِ حِسَابٍ»
«بگوای بندگان من که ایمان آورده‏اید ازپروردگارتان پروا بدارید برای کسانی که دراین دنیا خوبی کرده‏اند نیکی خواهد بود وزمین خدا فراخ است بی‏ تردید صابران پاداش خود را بی‏حساب و به تمام خواهند یافت»
درآیه شریفه فوق هم آنچه محوربوده واصالت دارد " اتَّقُوا رَبَّکُمْ" میباشد واشاره بهوسیع بودن ارض خدا همچون آیه قبل دلالت براین مدعا دارد که چنانچه درمنطقه جغرافیای خاصی اتَّقُوا رَبَّکُمْ امکان پذیرنبود، بنا بروسعت جغرافیایی وجهت ادای اتَّقُوا رَبَّکُمْ میباید راه هجرت درپیش گرفته وجلای وطن نمود.
مرقوم داشته اید:
«کارگروه اقتصادی، سیاسی و مشاوران آقای روحانی را ملاحظه کنید و نیز وزرایی که حداقل، یک سوم آنها تا کنون ازمجلس محترم کارت زرد دریافت کرده‌ یا مورد سوال وبازخواست قرارگرفته اند، مضافاً برمخالفتهای جدی که ازطرف اصولگرایان تندروبرسرراه، ایجاد مانع می‌نماید»
اول اینکه درمورد کارگروه ومشاوران ووزرای روحانی درنامه ای که خطاب به دبیرکل محترم نهضت آزادی مکتوب شده بود سخن گفته ام. اما دریافت کارت زرد وزرای روحانی ازمجلس را به هیچ وجه نمیتوان درچهارچوب تقابل رفتارتکثرگرا- انحصارگرا تعریف کرد. چرا که درداخل ساخت جمهوری اسلامی به کرات چالش های جناحی رویت شده که نشأت گرفته ازچالش میان گفتمان تکثرگرا- انحصارگرا نبوده اند. بلکه منشأ چالش دردرون گفتمان انحصارگرا تعریف میشده. با سوابقی که حضرتعالی دارید باید به یاد داشته باشید تقابل شدید رئیس جمهوربا مجلس سوم را. آیا درآن هنگام دوجناح چپ وراست رژیم تقابل شان درتقابل گفتمان تکثرگرا- انحصارگرا تعریف میشد؟ آیا موانعی که اصولگرایان برسرراه روحانی ایجاد میکنند به این جهت است که دولت روحانی درجهت احقاق حقوق ملت گام برمی دارد یا فقط جنگی برسرلاشه های قدرت درمیان جناح های انحصارگرا رخ داده؟
مرقوم داشته اید:
«همه‍ی جامعه شناسان شرق و غرب، تحولات و دگرگونیهای اجتماعی را که ناشی از تغییرات فرهنگی است، تدریجی می‌دانند، و برای ما مسلمانها که قرآن کریم اصل اصیل است، بر این حق حقیق صحه گزارده و تکامل همه پدیده‌های عالم را گام به گام و پلکانی دانسته، و از انسان خواسته است عجول و شتابزده نباشد، و با شکیبایی و استقامت، برخواست و مطلوب درست و راستین خود اصرار ورزد، و پی‌گیر رشد و رسیدن ثمره‍ی آن باشد. به گمانم این یک تفکر صدر انقلاب است که همه باید انقلابی باشند و انقلابی عمل کنند و یک شبه یک ویرانه را مبدل به بهترین آبادی سازند. در طول سی و پنج سالی که از انقلاب اسلامی ایران گذشته، اکثر انقلابی اندیشان از آن تفکر منصرف، و اکنون متوجه شده اند امکان ایجاد تحولات ناگهانی صحیح وجود ندارد»
ابتدا باید یاد آورشوم که بسیاری ازجامعه شناسان شرق وغرب همچنان دگرگونی ازطریق انقلاب را راه حل اساسی برای ایجاد تغییروتحولات میدانند. هنوزهم که هنوزاست مباحث انقلاب درعلم جامعه شناسی بروزاست. حتی درمیان معتقدان به انقلاب اکنون سه بحث عمیق به چشم میخورد وآن اینکه آیا انقلاب ساختنی ست یا آمدنی ویا ترکیبی. هنوزهم درچالش برسرلزوم انقلاب ویا فقدان لزوم انقلاب درمیان مکتب های لیبرالی وچپ زنده وپوینده است.
اما نکته دیگراینکه حضرتعالی فرموده اید:
«به گمانم این یک تفکر صدرانقلاب است که همه باید انقلابی باشند وانقلابی عمل کنند و یک شبه یک ویرانه را مبدل به بهترین آبادی سازند»
اگرتوجه میداشتید درنامه اینجانب خطاب به دبیرکل نهضت آزادی هیچ اشاره ای به اینکه انقلاب لزوم است ، یا خیرویا اینکه لازم است ایشان یا همه ناس کلهم اجمعین میباید انقلابی عمل کنند سخن به میان نیاورده ام. واقعا متعجبم حضرتعالی چگونه چنین برداشتی ازعبارات کتابت شده بنده داشتید. آنچه را خطاب به دبیر کل نهضت آزادی متذکرشده بودم گام برداشتن درطریق حق ومتعاقب آن باج ندادن به قدرت قاهره ولایت فقیه بود. دراین خصوص نامه مورخه دوازدهم مهرماه سال شصت وهفت بنیانگذارفقید نهضت آزادی، مرحوم مهندس بازرگان به رهبروقت جمهوری اسلامی درمقام شاهد به محضرشریف ایشان ارائه نمودم. بازرگان دراین نامه با برخواندن فشارهای تحمیل شده برنهضت آزادی وجامعه سیاسی ایران پیرامون شرکت ویا عدم شرکت نهضت آزادی درانتخابات خمینی را مخاطب قرارداده ومکتوب داشته بود:
« . . . ما حصل کلام وخلاصه آنچه مدعیان خواسته وپرداخته‌ اند اینست که اولاً نهضت آزادی ایران، با فلج شدن ازداخل ولکه‌ دارشدن درخارج، اسماً در صحنه سیاست وخدمت باقی بماند ولی عملاً منشاء اثر مثبتی نبوده حیات و حرکت چندان، جزدرزیرذره‌بین اطلاعاتی آنها وخنثی شدن قبلی کارها نداشته باشد. ثانیاً با تظاهربه اینکه درجمهوری اسلامی ایران حزب قانونی مخالف (وشاید چند حزب دیگرو گروههای فرمایشی) حضوروفعالیت وامنیت دارند، بتوانند به تبلیغات نا درست سیاسی وانتخاباتی و خلافکاری اقتصادی و اداری و سیاسی خود جامه حق به جانب بپوشانند و نهضت آزادی وسیله برای فریبهای سیاسی و خیانت بشود.
درهرحال دوانتخاب پیش روی ما گذارده‌اند: حیات خفیف خائنانه یا توقف داوطلبانه و تعطیل شرافتمندانه.
طبیعی است که نهضت آزادی ایران، به رهبری و یاری خداوند وبه تائید ملت ایران، تن به ذلت وخیانت ندهد واگر چاره نباشد راه دوم را برگزیند. ولی لازم بود قبلاً به شخص جنابعالی وبه هموطنان شرافتمند اعلام نمائیم که گردانندگان پس پرده حاکمیت هستند که ما را واداربه تعطیل وتوقف می نمایند. تعطیل و توقفی که مسلماً بی صدا دردنیا وبدون تاثیر سوء برمردم ایران نخواهد ماند وسکوتی که بیش ازهرفریاد یا طوماروکتاب آبروی انقلاب ونظام ومتولیان را برده، آینده شومی را ارمغان خواهد آورد . . .»
همانطورکه مطلعید مرحوم بازرگان هم به تحولات گام به گام وتدریجی معتقد بود اما با شرکت درانتخابات فرمایشی به استبداد ظلم وجورخمینی مشروعیت نبخشید. این چه ربطی به انقلاب ویا حرکت گام به گام دارد؟؟؟؟؟
آنچه را هم درادامه نقل قول خطاب به دکتریزدی دراین رابطه مکتوب داشتم دقیقا اینگونه بود:
« نه فقط گمان، بلکه یقین میرود که بیان مرحوم بازرگان دراین نامه خطاب به خمینی کاملا واضح وفاقد هرگونه ابهام میباشد. مرحوم بازرگان به راستی ودرستی هشدارداد که اجازه نخواهد داد حاکمیت ظلم وجورازبودن اسم نهضت آزادی درصحنه سیاسی ونبود رسمش درداخل خفقان ودرخارج مشروعیت وتبلیغات حاصل نماید. حال شخص جنابعالی ونهضتی که ازآن مرد شریف به امانت نزد شماست چه کردید؟»
بنده سخن ازانقلاب یا حرکت گام به گام به میان آورده بودم؟؟؟؟؟ یا سخن ازایستادگی برحق ومشروعیت نبخشیدن به حاکمیت ظلم وجور؟؟؟؟؟؟؟
اما درمورد این مهم که فرموده اید:
« وبرای ما مسلمانها که قرآن کریم اصل اصیل است، براین حق حقیق صحه گزارده وتکامل همه پدیده‌های عالم را گام به گام وپلکانی دانسته، وازانسان خواسته است عجول وشتابزده نباشد، وبا شکیبایی واستقامت، برخواست ومطلوب درست وراستین خود اصرارورزد، وپی‌گیررشد ورسیدن ثمره‍ی آن باشد»
ابتدا باید خدمت حضرتعالی عرض شود آنچه برابرآیات قرآن درمورد پدیده ها، چه آشکارکردن- چه پنهان کردن، چه ایجاد وچه امحا اصل اصیل است، نه عمل تدریجی ویا بالعکس دفعتا واحده. ازاین روی حرکت های آنی ویا تدریجی نمی باید بگونه ایدئولوژیک تعریف شودند. آنچه میباید به عنوان اصل الاصول وایدئولوژی لایتغیربه عنوان اصول راهنما قرارگیرد رفتاردرمحورحق ودرتقابل با باطل است. بله حضرتعالی به درستی اشاره داشته اید که درقرآن مجید هرجا صحبت ازخلق وایجاد است حرکت تدریجی روش است. اما توجه نداشته اید که کلام وحی حرکت های تخریبی ودفعتا واحده را کجا ودرچه مراحلی روش قرارداده است. دربحث انقلاب واصلاح هم همین نکته میباید درمحورتقابل حق وباطل مورد توجه ومیزان قرارگیرد تا بتوان به درستی درشرایط مختلف ازمیان انقلاب واصلاح جهت دگرگونی وضع موجود یکی را برگزید. توجه داشته باشید که حرکت تدریجی درقرآن برای ایجاد درنظرگرفته شده. یعنی پدیده ای که درفقدان مانع ، یا موانع میتواند به گونه تدریجی ازقوه به فعل درآید. اما حرکت های دفعتا واحده درجایی کاربرد می یابد که ابتدا خلقتی روی داده وهیچ گونه تغییری درجهت خیروصلاح درآن امکان پذیرنمی باشد. دراین صورت است که برمبنای اصول حق ابتدا موجود غیرقابل تحول درجهت خیرمیباید دفعتا واحده محوگشته تا بجایش خلقتی نوبگونه تدریجی حاصل آید. ازهمین روی است قصص قرآنی اقوامی که به هیچ روی امکان تغییروتحول آنها درجهت خیرامکان نداشته ودراین حالت آنچه را به عنوان مصادیق تغییرات کلی میبینیم نزول زلزله، طوفان وسیل و. . . درقرآن است. اصولا بحث انقلاب واصلاح نیزبه عنوان دوهدف درجهت دگرگونی ساختارسیاسی تلقی میشوند. اما باید توجه داشت همانگونه قرآن بارها متذکرمیشود حق باید محورانتخاب میان ایجاد تدریجی وامحا کلی باشد. مع الوصف درمواجهه با ساختارهای سیاسی آنچه را باید درنظرداشت اینکه، آیا ساختارسیاسی موضوع بحث قابلیت تغییروتحول درجهت خیررا دارا میباشد یا اینکه بالعکس ساختارمورد نظربالذات غیرقابل تحول درجهت خیربوده. اگرشناختی دقیق براین مبنا ازنظام سیاسی حاکم حاصل شد آنگاه میتوان جهت ایجاد تغییروتحولات تصمیم درخوری اتخاذ کرد. حال گمان دارید نظام ولایت فقیه بالذات قابل تحول درجهت خیراست؟ ازمعنای ولایت درفقه وموارد استعمال آن وهمچنین تعاریفی که بسیاری ازفقهای هم فکرخمینی ازآن ارائه داده دقیقا برمی آید که شهروندان درحکم مهجوربوده وبه قیم نیازمند. این ذات لایتغیرنظام سیاسی ولایت فقیه است وولایت فقیه جزءلاینفک نظام جمهوری اسلامی. حال چگونه برآنید تا با روش های اصلاحی تدریجی درداخل چهارچوب های به رسمیت شناخته شده حاکمیت تحولی درجهت خیرایجاد نمایید؟؟؟؟؟
اما اینکه دربسیاری موارد با طرح سئوال ازاینجانب خواستارراهکاربرای فعالیت های نهضت آزادی بودید باید عرض کنم شرایط کنونی کشوردقیقا یک بحران ملی است که ازاین حیث ارائه راهکارمیباید پاسخی ملی بدان داده شود. این خود عزمی ملی ووفاقی ملی میطلبد. ازاین روی همانگونه که دبیرکل محترم نهضت آزادی بارها وبارها بدان تأکید نموده اند وفاق ملی چاره کاراست. یعنی نهضت آزادی ودیگرجریان های سیاسی می باید جهت وصول به راهکاری ملی با یکدیگروارد گفتگوشوند.اما نهضت آزادی دراین راستا چه میتواند بکند درخورتأمل است. با توجه به اینکه بحث وفاق ملی ازسوی دبیرکل محترم نهضت آزادی طرح وارائه شده شایسته است، ابتدا نهضت آزادی تعریفی دقیق ازملیت ووفاق ارائه داده تا مطابق با آن وارد گفتگوبا دیگرجریان ها وشخصیت های سیاسی جهت رسیدن به راهکارملی جهت رفع این بحران ها شود. نهضت آزادی باید ابتدا توضیح دهد که آیا به عنوان وفاق ملی مایل به گفتگوبا جریان های خارج حاکمیت ولایت فقیه میباشد یا فقط به گفتگوبا موتلفه اسلامی، اصلاح طلبان داخل حاکمیت مایل به گفتگومیباشد؟ مضافا جهت شروع گفتگوها وبرای ثمربخشیدن به وفاق ملی پرهیزازسانسورمیباید دردستورکارنهضت آزادی قرارگیرد. چرا که سانسورنافی وفاق وگفتگوبوده وحس بی اعتمادی را دراشخاص وجریان های سیاسی برمی انگیزد وگفتگودرفقدان اعتماد خالی ازمعنی میشود.
ازاینکه اینجانب را درخوردیده وبه نامه اینجانب پاسخ دادید کمال تشکررا دارم.

ایام عزت برقرار
مازیارشکوری گیل چالان
ترکیه