گفتگو با جمال بن عمر مشاور ویژه سازمان ملل در امور یمن
آیا نوبت به زنان می‌رسد؟
ترجمه:مهرداد میردامادی


• در یمن به طور سنتی وقتی جلسه‌ای برگزار می‌شود، ردیف نخست به سران قبایل اختصاص پیدا می‌کند. در جریان گردهمایی گفت‌وگوی ملی، زنان در ردیف نخست نشستند. شیوخ قبایل اصلی یمن وقتی راهنمایی شدند تا در ردیف‌های پشت خانم‌ها بشینند، کاملا جا خوردند. ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
سه‌شنبه  ۲٣ ارديبهشت ۱٣۹٣ -  ۱٣ می ۲۰۱۴


در ژوئن سال ۲۰۱۰ میلادی خبرنگار سرویس خارجی روزنامه نیویورک تایمز، رابرت اف. وُرث۱، مقاله‌ای با عنوان «آیا یمن افغانستان بعدی خواهد بود؟» را منتشر کرد. وی در این مقاله اظهار داشت که به‌و‌یژه با آغاز مجدد عملیات القاعده در این کشور، منطقه دچار «هرج و مرج» و «منطقه‌ای کاملا جنگی» شده است. به نوشته وُرث، علی عبداله صالح۲، رئیس جمهوری یمن، اداره کشور را «به مانند یک رئیس قبیله، یک شیخ، پیش می‌برد: از قبیله خود به عنوان پایگاه قدرت استفاده می‌کند و پیوسته برای از بین بردن رقبای خود ساخت و پاخت و معامله می‌کند». تقریبا یک سال پس از انتشار این مقاله در جریان انقلاب‌های بهار عربی، صالح پس از سی و سه سال که در قدرت بود، سرنگون شد. از آن زمان به بعد، یمن یک دوره گذار دموکراتیک را می‌گذراند، و امروز، در دوره زمامداری عبدو رابو منصور هادی٣ به واسطه گردهمایی گفت‌وگوی ملی، با پشتیبانی سازمان ملل متحد، شکل حکومت آینده خود را به بحث گذاشته است. برای نخستین بار، بر سر میز مباحث و گفت‌وگوها، زنان صاحب کرسی شده‌اند. جمال بن‌عمر، مشاور مخصوص سازمان ملل متحد در امور یمن در گفت‌وگو با نشریه اینترنشنال افیرز از چالش‌های زنان برای مشارکت در نظام سیاسی اجتماعی جدید سخن می‌گوید.

آیا در جریان قیام‌های عربی و مذاکرات سیاسی در یمن زنان نقشی داشتند، و اگر داشتند این نقش چه بوده است؟ آیا حقوق زنان یمنی در [برنامه] گذار دموکراتیک گنجانده شده است؟
یمن تنها کشوری در جهان عرب است که با در نظر گرفتن شرایط بهار عربی یک دوره گذار را بر اساس توافق از سر می‌گذراند. در همین حال این تنها دوره گذاری محسوب می‌شود که دربرگیرنده یک گفت‌وگوی واقعی در سطح ملی است. یمن به معنای واقعی برای مشارکت زنان و جوانان در فرایند سیاسی، راهی گشوده است. در دیگر کشور‌ها این گروه‌ها در انقلاب و در قیام‌ها حضور داشتند، اما آن گونه که معمول است، در مراحل بعد حضوری ندارند.
اما این نکته را نباید فراموش کنیم که جامعه یمن جامعه‌ای بسیار محافظه‌کار است. در این کشور نه تنها جنبش‌های اسلامی که حتی القاعده هم وجود دارد که زمانی بر تمامی یک استان تسلط داشت، یعنی موضوعی که هیچ‌گاه در تاریخ یمن سابقه نداشت. القاعده بر استان «ابیان» ـ که استانی راهبردی در جنوب کشور است ـ تسلط کامل داشتد. زنان در این جامعه سنتی در جریان قیام نقشی چشمگیر داشتند. یمن همچنان جامعه‌ای تفکیک‌یافته است، با این همه در جریان تظاهرات، در قیام، و در میدان شاهد حضور آشکار و فعال زنان در جنبش بودیم. بسیاری بر این باور بودند که در این جنبش برای تغییر باید دستاوردی برای زنان وجود داشته باشد، اما روشن نبود که این دستاورد در برگیرنده چه چیزی است.
یکی از اقدامات سازمان ملل تعامل با گروه‌های زنان در جریان قیام بود. ما به میدان رفتیم و با آن‌ها ملاقات کردیم. تلاش کردیم برنامه‌ای را که برای آن تبلیغ می‌کردند، بفهمیم. وقتی که گروه‌ها برای توافق گردهم آمدند، مسئله حقوق زنان اصلا در اولویت آن‌ها نبود. در آن زمان مجدانه تلاش کردیم تا طرف‌های حاضر در این مذاکرات را متوجه سازیم که هرچند در بسیاری از مسائل موضع ما غیرجانبدارانه و بی‌طرفانه است، اما در جایی که پای هنجار‌ها و معیارهای سازمان ملل و موضوعات مربوط به حقوق و مسائل زنان مطرح باشد، نه بی‌طرفیم و نه موضعی خنثی داریم. ما برنامه داریم و هنجارهای سازمان ملل را ترویج می‌کنیم. برای من حیرت‌انگیز بود که این رهبران سیاسی که برای نخستین بار یکدیگر را ملاقات می‌کردند تا توافق برای مرحله گذار را به بحث بگذارند، در بسیاری از موضوعات با یکدیگر اختلاف نظر داشتند اما وقتی نوبت به مسائل زنان می‌رسید، یک‌صدا بودند. در بحث پیرامون مسائل زنان من در یک طرف بودم و همه دیگران حاضر در جلسه در طرفی دیگر.
در این مقطع خواسته اصلی زنان در نظر گرفتن سهمی برای آنان بود. وقتی که توافق نهایی حاصل شد، بندهای بسیاری در آن گنجانده شده بود که توان‌مندسازی زنان را امکان‌پذیر می‌کرد. در وهله نخست مفادی که در این توافقنامه گنجانده شد مجموعه اصولی بود که به قوانین بین‌المللی، حقوق بشر و حکومت مطلوب اشاره داشت. در وهله بعد، موضوع «فراگیر بودن» مطرح شد –‌‌ همان موضوعی که در آن زمان با آن دست به گریبان بودیم. تلاش ما آن بود تا از حصول یک توافق صرف بین نخبگان که تنها به نیروهای سیاسی سنتی محدود می‌شد، یعنی از صرف مذاکره بین جناح‌های موجود در پارلمان، جلوگیری کنیم. مشکلی که در یمن وجود داشت آن بود که خارج از فرایند سیاسی گروه‌های زیادی مانند قوم حوثی در شمال کشور، جدایی طلبان در جنوب، جوانان ـ که مشخص شد نیروی مهمی هستند – و زنان وجود داشتند. انگاره گفت‌وگوی ملی از نیاز به گسترده‌تر شدن فرایند سیاسی بوجود آمد تا اطمینان حاصل شود که زنان، جوانان و دیگران بر سر میز مذاکرات جای خود را دارند.
توافقی که با میانجی‌گری ما حاصل شد، ترتیباتی برای تقسیم قدرت بین حزب حاکم سابق و ائتلافی از احزاب سیاسی شامل سوسیالیست‌ها، ناصری‌ها، [گروه] اصلاح که در حکم اخوان المسلمین یمن است – و دیگر گروه‌ها بود. این توافق یک دوره گذار را مشخص می‌کند که در جریان آن اعضای این ائتلاف با یکدیگر همکاری می‌کنند تا با برپایی گردهماییگفت‌وگوی ملی، فراگیر شدن فرایند سیاسی را ممکن سازند. فراگیر شدن فرایند سیاسی موضوعی است که زنان از آن متنفع شدند. در توافقات به‌دست آمده، این نکته به طور کاملا روشن مشخص شده بود که در گردهمایی گفتگوی ملی، زنان به نوبه خود از جمله ارکان تشکیل دهنده هستند. ارکان تشکیل دهنده گردهمایی گفتگوی ملی به این ترتیب مشخص شد: کنگره خلق، حزب حاکم سابق؛ احزاب نشست مشترک، احزاب مخالف؛ قوم حوثی، که برای نخستین بار در فرایند سیاسی شرکت می‌کردند، جدایی‌طلبان هیراک از جنوب کشور، و زنان. همچنین در این مورد نیز توافق شد که همه این ارکان انتخاباتی برای گردهمایی گفتگوی ملی تعهد کنند که سهم منطقی از کرسی‌های نمایندگی‌شان را به زنان واگذار کنند.

بنابراین زنان یکی از ارکان گردهمایی گفت‌وگوی ملی هستند و در عین حال شماری از نمایندگان سایر گروه‌ها هم از زنان خواهند بود. آیا این توافق اصلا عملی است؟
خب، اینکه آن‌ها با این امر موافقت کردند، خودش یک معجزه بود چرا که کلمه «زنان» حتی در نسخه اولیه طرح ابتکاری شورای همکاری خلیج فارس [برای حل بحران یمن] در ماه مه سال ۲۰۱۱ وجود نداشت. این‌‌ همان طرحی است که علی عبداله صالح از امضای آن سرباز زد. توافق بر سر یک دوره گذار که ما امضای آن را شش ماه بعد از طرح شورای همکاری تسهیل کردیم بسیار جزئی‌نگر‌تر است و مولفه‌های کافی برای مشارکت زنان در گردهمایی گفت‌وگوی ملی را در خود جای داده تا بعد‌ها در فرایند گذار، بتوان با استناد به آن مشارکت کامل زنان در فرایند سیاسی را تضمین کرد. عنصر اصلی در دوره گذار برگزاری گردهمایی گفت‌وگوی ملی بود. فرایند آماده‌سازی برای این گفت‌وگو آغاز شد، که به یک کمیته آماده‌سازی نیاز داشت. وقتی گفت‌وگو برای شکل‌گیری این کمیته آغاز شد، ما اصرار داشتیم که سی درصد اعضا باید از فعالان زن باشند. البته این سی درصد محقق نشد و ۲۵ تا ۲۶ درصد این کمیته را زنان تشکیل دادند. اما کیفیت نمایندگان مطلوب بود.
این فراگیر‌ترین مجموعه در تاریخ یمن بود. این کمیته شامل رهبران احزاب اسلام‌گرا، سوسیالیست، ناصری و سلفی بود. پشت‌‌ همان میزی که رهبران این گروه‌ها نشسته بودند، زنانی جسور حضور داشتند که موضوع مورد نظرشان حقوق زنان بود. در این بین جوانان نیز حضور داشتند. مشاهده کردن زنانی که عرصه را بر رهبران محافظه‌کار تنگ کرده بودند، تجربه‌ای خارق‌العاده بود. این گفت‌وگو شش ماه به طول انجامید و در نتیجه آن، نحوه کار گردهمایی گفت‌وگوی ملی مشخص شد. توافق شد که ۳۰ درصد ۵۶۵ هیئت شرکت‌کننده را زنان تشکیل دهند، و علاوه بر این ۳۰ درصد، ۴۰ کرسی هم در اختیار سازمان‌های زنان گذارده شود. این زنان می‌باید مستقل از گروه‌های سیاسی باشند. این امر سازمان‌های مردم‌نهاد مستقل را قادر می‌ساخت که جمع خاص خود را در گردهمایی گفت‌وگوی ملی داشته باشند و به طور مشخص، طرح مسائل زنان را در مباحث این گردهمایی تضمین کنند. این دستاوردی بزرگ برای زنان بود. برخلاف دیگر کشور‌ها، جوانان یمنی ۲۰ درصد از نمایندگان را تشکیل می‌دادند، علاوه بر این ۴۰ کرسی به جوانان مستقل اختصاص داده شد تا از شکل‌گیری گروه‌های حزبی جوانان اجتناب شود.
نکته حائز اهمیت در این میان چگونگی شناسایی مشارکت زنان در فرایند سیاسی در توافق‌نامه دوران گذار بود. در این توافق‌نامه اینکه زنان به نوبه خود حق داشته باشند که جمع خاصی در گردهمایی گفت‌وگوی ملی داشته باشند، به رسمیت شناخته شد. این دوران گذار فرایندی مرحله‌بندی شده بود. در طول سال نخست، تمرکز بر بهبود وضعیت اقتصادی و امنیتی بود. مرحله دوم شامل گردهمایی گفت‌وگوی ملی و فرایند تدوین قانون اساسی است. پس از تضمین مشارکت زنان، چالش بعدی حصول اطمینان از معنادار و تأثیرگذار بودن این مشارکت بود. در این مورد ما دست به ابتکاری زدیم که هدف از آن توا‌‌‌‌ن‌مندسازی زنان و جوانان در گردهمایی گفت‌وگوی ملی، برای تشکیل جرگه‌ای از زنان و جوانان مستقل، و زنان از دیگر گروه‌های شرکت‌کننده در این گردهمایی بود. گردهمایی گفت‌وگوی ملی هنوز به پایان نرسیده، اما در دومین نشست عمومی آن در ماه ژوئیه چند طرح اولیه شکل گرفت که بسیاری از آنان نتیجه همکاری و مشارکت زنان و جوانان با یکدیگر بود. اینان جمع قابل‌توجه و حائز اهمیتی هستند. این زنان توانستند با جوانان، با جامعه مدنی و زنان دیگر احزاب ارتباط برقرار کرده و اطمینان حاصل کنند که آرایشان شنیده می‌شود. آن‌ها بدین ترتیب توانستند مسائل خود را به شکلی هدف‌مند مطرح کنند.

در شرایط و وضعیت یمن «شهروندی برابر» چه معنایی دارد؟ این اصطلاح الزاما به معنایی که در ایالات متحده از آن برداشت می‌شود، یعنی «حقوق» نیست. به طور مثال بحث‌های زیادی در مورد ازدواج کودکان جریان دارد که در غرب یک ناهنجاری است. آیا مسائلی از این دست در طول زمان تغییر خواهد کرد؟
به گمانم یمن آنچه در مورد خود دریافته آن است که جامعه‌ای بسیار متنوع است. از این رو مردم به‌تدریج متوجه شده‌اند که یک حکومت متمرکز در آنجا کارآیی ندارد. گرایش در گردهمایی گفت‌وگوی ملی به سوی یک نظام فدرالی است. دومین موضوعی که یمنی‌ها متوجه آن شده‌اند نیاز به مدیریت تنوع دینی در آن کشور است. زیدی‌ها در یمن بیش از ۲۰ درصد جمعیت را تشکیل می‌دهند، و بخصوص در مناطق شمالی با مردمان دیگر تلفیق و در آنان ادغام شده‌اند. به گمانم مواجه شدن با این مسائل مردم را به درک این واقعیت کشانده که شهروندی برابر به معنای آزادی مذهبی و حقوق فرهنگی است. در یمن مناطقی هست که مردم به زبانی غیر از زبان عربی حرف می‌زنند، مانند منطقه «المهره»، اما دیرزمانی بر این واقعیت سرپوش گذاشته می‌شد. استثنایی بود که برای نخستین بار در تاریخ، یمنی‌ها به بحثی ملی روی آورده بودند که چگونه کشوری می‌خواهند و همه آن‌ها چگونه در مفهوم یمن جایی برای خود می‌یابند. این بحث همچنان ادامه دارد، اما به گمانم این فرایند تمرینی برای توا‌ن‌مندسازی دموکراتیک و آموزش شهروندی برای کل جمعیت بوده است. بحث‌هایی که در گردهمایی گفت‌وگوی ملی صورت می‌گیرد، هر روز به طور زنده از تلویزیون پخش می‌شود. همه کشور این مباحث را می‌بیند و طبعا زنانی را در گردهمایی گفت‌وگوی ملی می‌بیند که مسائلشان را مطرح می‌کنند.
بگذارید چند مثال نمادین برای شما بزنم. در یمن به طور سنتی وقتی جلسه‌ای برگزار می‌شود، ردیف نخست به سران قبایل اختصاص پیدا می‌کند. در جریان گردهمایی گفت‌وگوی ملی، زنان در ردیف نخست نشستند. شیوخ قبایل اصلی یمن وقتی راهنمایی شدند تا در ردیف‌های پشت خانم‌ها بشینند، کاملا جا خوردند. در گردهمایی گفت‌وگوی ملی، جلسات عمومی است اما بخش مهمی از کار‌ها در نُه گروه کاری انجام می‌شود. ریاست سه گروه از این نُه گروه بر عهده زنان است، از جمله مناقشه‌برانگیز‌ترین گروه‌ها، گروهی است که به مسائل منطقه «صعده» می‌پردازد، منطقه‌ای که قوم حوثی بر آن کاملا مسلط است. حوثی‌ها و سلفی‌ها که غالبا باهم درگیری مسلحانه دارند پشت میز می‌نشینند و ریاست کارگروه را یک خانم برعهده دارد. این کاملا نماد یک واقعیت است، و امری استثنایی است که چنین چیزی امکان آن را یافته که در یمن اتفاق بیفتد.
بنابراین با گذشت دو سال از قیام و با توجه به اینکه در دوران گذار هستیم، به گمانم زنان از حیث تضمین حق خود در مشارکت سیاسی پیشرفت‌های بسیار خوبی کرده‌اند.

یک مثال نمادین زدید از اینکه مردان برای نخستین بار پشت سر خانم‌ها نشانده شدند. اکنون زنان یمنی جایگاه‌های مهمی را به خود اختصاص داده‌اند از جمله "توکل کِرمان"۴، برنده جایزه نوبل، و "حوریه مشهور"۵، وزیر حقوق بشر. با توجه به اینکه یمن جامعه‌ای سنتی است که در آن نقش‌های جنسی و مولفه‌های تفکیک جنسی کاملا مشخص و معین است‌، این تغییر نقش‌ها در دوران گذار چگونه است؟ آیا از این تجربه می‌توان درس‌هایی گرفت که به کار دیگر کشور‌ها بخورد، مانند لیبی که آن هم کشوری قبیله‌ای است؟
فکر می‌کنم در ‌‌نهایت این مساله را می‌توان در چگونگی سازمان‌دهی، تأثیرگذاری و هوش‌مندی مداخلات گروه‌های زنان در این فرایند خلاصه کرد. به گمانم در مورد یمن زنان مبارزه کردند، اما متحدانی مانند سازمان ملل و جامعه جهانی را به عنوان متحد خود داشتند. این عوامل باعث شد تا زنان رهبری مردانه در احزاب سیاسی را به چالش بگیرند.
پس از ملاقات با احزاب اسلام‌گرا، رهبران ارشد زن در احزاب اصلی اسلام‌گرا نزد من آمدند و بخاطر اصرارم بر مشارکت زنان در فرایند سیاسی تشکر کردند. به گفته آن‌ها، اگر تلاش ما نبود حضور آن‌ها در گردهمایی گفت‌وگوی ملی ممکن نمی‌شد. اگر تلاش ما نبود تنها مردان حزب در فرایند سیاسی مشارکت می‌کردند. شماری از مردان که رهبری سیاسی را بر عهده داشتند، به من می‌گفتند: «برایمان مشکل درست کرده‌ای و حالا باید تلاش کنیم تا این مشکل را مدیریت کنیم». زنان سماجت به خرج دادند و مبارزه کردند، در برابرشان مقاومت شد. اما سرانجام مردان به مرور دریافتند که راه بازگشتی وجود ندارد و باید به پیش رفت.

در یک قالب سه ماهه، شش ماهه، یا در درازمدت، موفقیت در یمن را چگونه تعریف می‌کنید؟
سیر حوادث می‌توانست در‌‌ همان مسیری که سوریه طی می‌کند، جریان یابد. در یمن وضعیت می‌توانست بد‌تر هم باشد چرا که این کشور مملو از اسلحه است و حتی افراد معمولی هم اسلحه دارند، حتی سلاح‌های سنگین. پیش از توافقی که به تلاش من پس از مذاکرات در نوامبر ۲۰۱۱ حاصل شد، یمن به جنگ داخلی بسیار نزدیک شده بود. بر اساس این توافق ترتیبی برای مشارکت در قدرت برای یک دوره زمانی دو سال و سه ماهه، حاصل آمد. در طول این زمان احزابی که در این توافق دخیل بودند باید یک قرارداد اجتماعی جدید با مشارکت همه گروه‌هایی که بیرون از فرایند سیاسی بودند ـ از جمله جوانان، زنان، جامعه مدنی، حوثی‌ها و جنبش هیراک از جنوب کشورـ تدوین کنند. همه آن‌ها باید بر سر قواعد جدید بازی و بر سر قانون اساسی جدید با یکدیگر به توافق برسند. آنچه به مرور همه متوجه می‌شوند این است که در این کشور متشتت و متفرق، همه سهم از آنِ گروه برنده نیست. از این رو، یمن بهتر از مصر عمل کرد چون در یک دوره زمانی مشخص هم‌سازی و سهیم شدن قدرت ‌به‌وجود آمد. به گمانم این روند می‌تواند برای مدت زمان بیشتری هم ادامه پیدا کند.
در این مورد درس‌های زیادی برای آموختن وجود دارد. نخستین آن این است که وقتی جامعه جهانی یک صدا سخن می‌گوید تفییری در وضعیت روی می‌دهد. در شورای امنیت به هنگام بحث در مورد یمن هیچ تفاوت آرایی، مانند آنچه در بحث پیرامون سوریه و لیبی شاهد آن بودیم، وجود نداشت. دومین مورد آن است که در طی کردن دوران گذار نباید عجله‌ای به خرج داد. سوم اینکه در مرحله گذار باید مشارکت در قدرت وجود داشته باشد. همچنین باید نقشه راه وجود داشته باشد،‌‌ همان چیزی که تونس و مصر فاقد آن بودند. در یمن نقشه راه روشنی وجود دارد که تمام طرف‌ها در مورد آن اتفاق نظر دارند. هر آنچه صورت پذیرفته در راستای نقشه راهی است که در مورد آن توافق حاصل شده است. و سرانجام همه چیز به رهبران ختم می‌شود و اینکه آیا آن‌ها حاضرند مسئولیت انعطاف و سازش‌های سخت و دشوار را بپذیرند تا کشور به ثبات برسد. رهبران یمن چنین کردند.
با این همه باید بگویم که ثبات موجود در یمن بسیار شکننده است و موانع زیادی بر سر راه استقرار آن وجود داشته است. این‌‌ همان موضوعی است که باعث صدور قطعنامه دوم شورای امنیت در ژوئن سال ۲۰۱۲ شد. در این قطعنامه گروه‌های تضعیف کننده دولت اتحاد ملی و مرحله گذار سیاسی به اعمال تحریم تهدید شدند. شورای امنیت هر ششصد روز یک بار تشکیل جلسه می‌دهد و از من خواسته می‌شود که هر بار گزارشی ارائه کنم. بدین ترتیب است که جامعه بین‌الملل برروند دوران گذار نظارت دارد. هنوز یک جنبش جدایی‌طلب قدرت‌مند در جنوب کشور وجود دارد. حوثی‌ها از حیث توانایی نظامی بسیار قدرتمند‌تر شده‌اند و مناطق وسیعی را در اختیار دارند. حکومت همچنان با چالش‌های بسیار جدی مواجه است. حملات مستمر بر خطوط لوله نفت و گاز و بر زیرساخت‌های تولید و انتقال برق ادامه دارد.
القاعده هنوز در یمن شکست نخورده است. این گروه از استان ابیان که آن به طور کامل در اختیار خود داشت بیرون رانده شده، اما نیروهای آن پراکنده شده‌اند. آن‌ها همچنان در این کشور وجود دارند و همچنان در کار سوقصد به جان مقامات ارشد نظامی و امنیتی هستند. نمی‌خواهم تصویری امیدبخش ارائه دهم اما در عین حال نمی‌توانم آنچه در یمن می‌گذرد را با حوادث سوریه مقایسه نکنم. در مصر دگرگونی‌های شدید در جریان است و در تونس تنش‌ها رو به فزونی است. در یمن اما در انتهای شب سپیده دیده می‌شود. به رغم همه موارد منفی که وجود دارد – حکومتی ضعیف، نزاع‌های مسلحانه‌ای که همزمان جریان دارند، جامعه‌ای بسیار قبیله‌ای و شاید یکی از محافظه‌کار‌ترین جوامع در خاورمیانه ـ یمن توانست از بروز جنگ داخلی جلوگیری کند و تلاش دارد تا فرایند گذار را به سرانجام برساند. این رویدادی بسیار قابل توجه است.

۱. Robert F. Worth
۲. Ali Abdullah Saleh
٣. Abdo Rabu Mansour Hadi
۴. Tawakkol Karman
۵. Hooria Mashhour
منبع:زن نگار۲۱