عباس کمندی، صدای حزن انگیز و جادویی کردستان خاموش شد


• عباس کمندی، هنرمندی که بیش از چهل سال از عمر خود را صرف خلق آثار ماندگاری کرده بود؛ در سن ۶۲ سالگی در زادگاهش شهر سنندج، دیده از جهان فرو بست ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
آدينه  ۲ خرداد ۱٣۹٣ -  ۲٣ می ۲۰۱۴


ارسلان عزیزی: عباس کمندی، هنرمندی که بیش از چهل سال از عمر پربار خود را صرف خلق آثار ماندگاری، در عرصه های مختلف هنر کرده بود؛ در سن ٦٢ سالگی در زادگاهش شهر سنندج، برای همیشه دیده از جهان فرو بست. او که مدتها بود، از نارسایی کلیه هایش رنج می برد؛ روز پنج شنبه، اول خرداد ماه بر اثر عارضه ی قلبی، در بیمارستانی در همان شهر درگذشت. گسترده گی واکنش و بازتاب مرگ عباس کمندی، در شبکه های اجتماعی و رسانه های مختلف کردی، از جایگاه ویژه ی این هنرمند کرد حکایت دارد. عباس کمندی، که لقب مرد هفت هنر را آذین نام خود کرده است؛ کارهای هنریش را از سن شانزده سالگی و با نمایشنامه نویسی آغاز کرد. خلاقیت و توانایی های او ازهمان ابتدای جوانی، از چشم گردانندگان رادیو سنندج دور نماند. عرصه ای که بیش از ٣٥ سال از عمر هنری خود را در آن سپری کرد و توانست، آثار بسیار ارزنده ای را در زمینه های مختلف هنر و از آن جمله؛ نمایش عروسکی، دوبلاژ فیلم و هنر طنزنویسی ارائه دهد. بسیاری این هنرمند کرد را از راه ترانه های حزین و صدای جادویی او می شناسند. صدای منحصر به فردی که نام او را بر تارک موسیقی کردی حک کرده است. عباس کمندی، در همه ی عرصه های هنر، آثار ماندگاری از خود بجا گذاشته است. خود او در پاسخ به منتقدانش گفته بود؛ در وجود او چشمه ی جوشانی از هنرهای مختلف جاری است، که نمی تواند راه را بر آنها ببندد. این هنرمند چیره دست؛ داستان و رمان نوشت. شعر سرود. نقاشی کرد. در ادامه ی کارهای هنریش، کارگردانی تئاتر و سینما را پی گرفت. فیلم نامه نوشت و همچنین چندین فیلم سینمایی ساخت. از جمله ی کارهای او در این زمینه، می توان به یک سبد علف، فرار از قفس و پهلوان پنبه و فیلم های دیگری اشاره کرد.
در سالهای نخست فعالیت هنری خود، گوینده گی رادیو را آزمود و دوبلاژهای او به زبان کردی، اگر نتوان گفت بی نظیر، اما مبتکرانه و خلاقانه بود. در دوبلاژ فیلمهای لورل و هاردی به زبان کردی، علاوه بر اینکه همزمان در نقش چهار شخصیت فیلم، ایفای نقش کرده بود؛ گویش اردلانی او در این فیلم، هنرمندانه و بی نظیر است. عباس کمندی، سخت عاشق سرزمین مادری و زبان کردی بود. و برای رونق هنر و ادبیات آن، از جان دل مایه گذاشت. کمندی هرگز از زادگاهش برای همیشه دور نشد و راه کوچ را برنگزید. گفته بود؛ اگر روزی کوه آبیدر را، که نماد استواری آن دیار قلمداد می شود، نتواند به چشم خود بیند؛ بلافاصله خواهد مرد. در زمینه ی موسیقی، علاوه بر اینکه دین بزرگی بر گردن کامکارها دارد، دوستی با حسن کامکار پدر این خانواده ی هنرمند، تلنگری بود؛ بر حنجره ی حزن انگیز و خارق العاده ی کمندی. به گونه ای که آثار او در وادیی موسیقی، بینهایت دل انگیز و خود به تنهایی برای آوازه و شهرت او کافی بود. تا قبل از انقلاب، ٦٠ ترانه سروده بود؛ که از آن زمان تاکنون بالغ بر٩٠ ترانه دیگر در کارنامه ی هنری خود ثبت کرده است. در این اوآخر گفته بود، ساخت و سرودن دو ترانه ی بی همتای دیگری در سر دارد، که به دلیل بیماری، قادر به اجرای آن نیست. به گونه ای که ادعا کرده بود؛ مگر کمندی دیگری زاده شود؛ که بتواند کار ناتمام او را به پایان برساند. همه جانبه ای بودن این هنرمند، سبب شده است؛ که عباس کمندی را ورای مرزبندی های عقیدتی، همه به نوعی بپسندند. او سخت بی ریا و پرکار بود. آثار دیگر این هنرمند، که تاکنون امکان انتشار نداشته است، کمتر از کارهای منتشر شده ی او نیستند.
همزمان با انتشار خبر مرگ عباس کمندی، از او نامه ای منتشر شده است، که از فقر و مکنتی که در آن بسر می برده؛ شکایت برده است. هرچند ذکر و بیان نام کسانی نظیر محمدرضا رحیمی، معاون اول محمود احمدی نژاد و شاهرودی، رئیس وقت قوه ی قضائیه در آن نامه به نیکی، ناخرسندی عمومی و سایه ی تاریک و غمناکی بر زندگی این هنرمند بزرگ خواهد انداخت؛ در همان حال می توان، دشواریی زندگی و رنج هایی را که هنرمندان ایران در کلیت خود و مخصوصا، هنرمندان کردستان تحمل می کنند؛ با دیده ی روشنتری دید.