در محکومیت یک اعدام گزینشی


• فعالان کارزار لغو گام به گام اعدام در ایران، با انتشار بیانیه ای اعدام مه آفرید امیرخسروی را محکوم کرده و آن را اعدام گزینشی یک «متهم لب به سخن گشوده» خواندند ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
چهارشنبه  ۷ خرداد ۱٣۹٣ -  ۲٨ می ۲۰۱۴


مرور سرگذشت زندگی اقتصادی مه آفرید امیرخسروی، که در تاریخ سه خرداد ۱۳۹۳ به اتهام فساد و سوءاستفاده ی ۳۰۰۰ میلیارد تومانی اعدام شد، نشان می دهد که او نه پایه گذار فساد اداری-مالی، نه چهره ی منحصر به فرد این عرصه، نه بی پشتیبان و نه البته صرفاً قربانی شرایط فساد آمیز بوده است. او عضوی از مجموعه ی فعالیت های اقتصادی و سیاسی جرم خیزی بود که طی سالیان دراز ادامه داشته و گسترش یافته است. از زمان دستگیری تا زمان اعدام او، هیچ نشانی هم از بهبود اوضاع به چشم نمی خورد، بلکه برعکس این مصیبت اجتماعی مهلک ادامه دارد و فقط گاه به گاه آن هم در نتیجه ی برخوردهای متقابل گروه های قدرت، فسادهای بزرگ تر، پیچیده تر و اسرار آمیزتری رو می شوند.
با وجود اعلام آمادگی و سختگیری های متعدد قضایی و اجرای برخی مجازات های اعدام و حبس های سنگین برای جرایم مالی-اداری، هر دم ماجرای رسوایی بزرگ دیگری از پرده ی استتار و مصلحت بیرون میزند و خشم و ناامیدی مردم را موجب می شود، اما باز واقعیت، پرده پوشی و چهره ی کنشگران اصلی عرصه ی فساد و ویژه خواری، با وجود نشانه ها یا حدس و گمانها، از منظر عموم دور می شود. این ماجراها نیز پس از مدت کوتاهی فروکش می کنند و ندرتاً چهره هایی از آن میان برگزیده می شوند و عادلانه یا ناعادلانه کیفر می بینند، بی آن که لحظه ای هم خنده از روی لبان فاتحان منابع مردم محو شود. همه ی ما سابقه ی این روند و ماجراهایی را که مایل نیستیم آنها را در اینجا بازگو کنیم، می شناسیم. از آنجا که اجازه ی بررسی عمیق و پیگیر کارشناسانه ی ساختار فساد و چاره جویی اساسی برای آن وجود ندارد، این فسادها دامن گستر می شوند. کمتر کسی است که انتظار داشته باشد مجازات های اعمال شده ی گزینشی، و از جمله این آخرین مجازاتِ اعدام یکی از چهره های شاخص شبکه ی فعالیت های اقتصادی آمیخته با خلاف و کژروی، بتواند باعث مهار جدی، همه جانبه و اساسی فساد شود.
ما البته می دانیم که ثروت اندوزی های نجومی در این سرزمین که فقر و محرومیت و بی عدالتی در آن جان سختی می کنند، هرگز بری از فساد و زد و بند و ارتشا نبوده است. ما این را نیز می دانیم که در هر مورد آشکار شده از چندین مورد پنهان مانده ی فساد و سوءاستفاده و اختلاس، اشخاص و موسسات دست اندر کار اصلی، مصونیت می یابند و باعث بقای ساختار فسادآمیز و گسترش ناداری و نابرخورداری های مردم می شوند. ما همچنین واقفیم که باید با فساد در جامعه ما برخورد ریشه ای شود. مجازات های بکار گرفته شده ی اعدام در این عرصه نه در پیشگیری جرم موثرند، نه ریشه ی آن را می خشکانند، نه منصفانه اند و نا با همین قوانین موجود سازگارند.
ما فعالان لغو گام به گام مجازات اعدام (لگام)، در اینجا وارد ماهیت پرونده ی مه آفرید امیرخسروی و متهمان دیگر این پرونده نمی شویم. اما ما این حق شهروندی برای اظهارنظر را داریم که بگوییم بر اساس واقعیت ها و دلایل مطرح شده، این متهم از همکاری شبکه ای گسترده تر از آنچه در محضر دادگاه مطرح شده است، برخوردار بوده است و خود او نیز از افراد و موسسات پشتیبان و همکار خود نام برده است، که البته خیلی هاشان مصون مانده اند. توجه داشته باشیم که بنا به آنچه اعلام شده است، مه آفرید امیرخسروی در تمام مراحل بازپرسی و محاکمه که تقریباً غیرعلنی بود، از فعالیت های اقتصادی، دارودسته های مالی، اسناد و دارایی ها و بدهی های خود پرده برداشته بود، اما آنها را سازگار با هنجارهای رایج و متعارف کسب و کار در مقیاسی که داشته است و امری ناگزیر دانسته بود. همچنین بنا به نظر اعلام شده، او دارایی کافی برای تسویه ی تمام بدهی های خود داشته و آنها را در اختیار قرار داده بود. بنا به نظر حقوق دانان و وکلای پرونده نیز، براساس موازین قانونی نمی بایست چنین فردی با مجازات اعدام روبرو می شد. اما به عوض افشای حقیقت و اجرای مجازات عادلانه، این متهمِ لب به سخن گشوده از میان برداشته شد.
ما فعالان لغو مجازات اعدام با محکوم کردن هر نوع فعالیت مفسدانه و مجرمانه و سوءاستفاده و دست اندازی به منابع ملی و مردمی، در هر شکل و لباس، و با محکوم کردن روش های تبعیض آمیز، گزینشی و فراقانونی که مفسدان واقعی را پشت پرده ی استتار و فراموشی می برد و دور تازه ای از فرصت طلبی و ابتکار را در عرصه های فساد می گشاید، مجازات اعدام مه آفرید امیرخسروی و اساساً مجازات اعدام را نادرست، بی ثمر و خلاف حقوق انسانی می‌دانیم و معتقدیم باید ریشه های اجتماعی فساد معدوم شود.

بابک احمدی، سیمین بهبهانی، جعفر پناهی، علیرضا جباری، فریبرز رئیس دانا، نسرین ستوده، اصغر فرهادی، نرگس محمدی، فریده مرادخانی، اسماعیل مفتی زاده، محمد ملکی، محمد نوری زاد.