از نتایج دروغ
پرده گشائی از اسرار مگوی جمهوری اسلامی
م. چشمه
•
اکنون "ستون خیمه" جمهوری اسلامی آقای هاشمی رفسنجانی با پرده برداشتن از نامه خمینی در مورد پایان جنگ بمردم میگوید که ما بشما دروغ میگفتیم؛ و در واقع کلیه شعارهائی مانند "جنگ نعمت است"، "جنگ جنگ تا پیروزی"، و دیگر اراجیف همه کشک بوده اند
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
يکشنبه
۱۶ مهر ۱٣٨۵ -
٨ اکتبر ۲۰۰۶
یکی دو هفته از ماجرای پرده گشائی از اسرار مگوی جمهوری اسلامی در مورد جنگ ایران و عراق توسط هاشمی رفسنجانی میگذرد. مفسرین سیاسی انگیزه های اصلی اینچنین افشاگریها را احساس خطر جدی از جانب رفسنجانی، بی اعتبار کردن و زیر سوال بردن باند نظامی- امنیتی در مورد جنگ و یاد آور شدن بازی خطرناک این باند در زمینه هسته ای در تقابل با غرب دانسته اند. اما دو نکته برای این قلم در زمینه این افشاگریها کماکان برجسته و آزار دهنده است. یکم، قابلیت جامعه ایران برای پذیرش و یا حد اقل تحمل دروغهائی با چنین ابعاد و اهمیت تاریخی است، بگونه ایکه جامعه ما را در مواجهه با رژیمی اینچنین فریبکار و دروغگو در یک حالت ناباوری و بی حسی تصویر میکند. دوم، نتایج عملی و سیاسی این ماشین تزویر و ریا در رقم زدن سرنوشت حساس کنونی ایران است.
جنگ ایران و عراق هشت سال طول کشید و هزینه های جانی و مالی و زخمهای جانکاهی بر جامعه ایران باقی گذاشت. در دوران ۱٨ ساله پس از جنگ، رژیم جمهوری اسلامی بمردم ایران، به میلیونها دانش آموز دبستانی و دبیرستانی و دانشجویان دانشگاهی تلقین میکرد که در نتیجه از جان گذشتگیها و پرداخت هزینه ها ایران از موضع قدرت به جنگ پایان داده و در این جنگ پیروز شده است. اکنون "ستون خیمه" جمهوری اسلامی آقای هاشمی رفسنجانی با پرده برداشتن از نامه خمینی در مورد پایان جنگ بمردم میگوید که ما بشما دروغ میگفتیم؛ و در واقع کلیه شعارهائی مانند "جنگ نعمت است"، "جنگ جنگ تا پیروزی"، و دیگر اراجیف همه کشک بوده اند. در این نامه صریحاً سران پاسدار از خمینی خواستار سلاحهای هسته ای و لیزری شده بودند. درست یک ساعت پس از انتشار این نامه، مقامات امنیتی رژیم این بخش را سانسور کردند، مساله ای که روزنامه معتبر نیویورک تایمز در مقاله ای تحت عنوان "یک نامه قدیمی در زمینه برنامه تولید اورانیوم شک ایجاد میکند" (۱) بآن اشاره کرده است. بی جهت نیست که احمدی نژاد اینچنین بر افروخته شده، افشای این نامه را خود شیرینی رفسنجانی برای دشمن میداند. در حقیقت از خلال نامه خمینی میتوان به علل قبول پایان جنگ توسط رژیم جمهوری اسلامی پی برد. از جمله این عوامل میتوان به انزوای بین المللی رژیم، ورشکستگی اقتصاد ایران، اختلافات حل ناشدنی میان ارتش و سپاه، کمبود مزمن اسلحه و مهمات و نابود شدن بخش عظیمی از آنان در آخرین یورش عراق که منجر به شکست نیروهای ایرانی شد، و شاید مهمتر از همه، از عدم تمایل جوانان برای عزیمت به جبهه در اواخر جنگ، نام برد.
در تمام دوران پس از جنگ، گزارشهای مقامات رژیم و خبرنگاران وابسته به آن تعداد کشته شدگان ایرانی این جنگ را رقمی مابین ۲۰۰ تا ۲۵۰ هزار ذکر کرده اند، اما اکنون آقای بنی صدر در مصاحبه با رادیو فرانسه از قول یکی از کارگزاران رژیم در دو هفته قبل، تعداد قربانیان را تا مرز یک میلیون اعلام کرده است. اینکه رقم واقعی این کشتار تاریخی چیست، بخاطر ماهیت آلوده به تزویر رژیم شاید جزو اسرار مگو باقی بماند! حکومتی که خود را نماینده الله روی زمین میداند و حتی برخی از زعمای آن اعلام کرده اند که با امام زمان رابطه مستقیم دارند، توضیح نمیدهد که این کشتار عظیم آیا با آگاهی و رضایت امام زمان و الله بوده و یا اینکه در این مدت یعنی دوران جنگ این ارتباط قطع بوده است! آقای خمینی در نامه خود این کشتار عظیم را قربانیانی تقدیم به خداوند و برای رضایت خاطر او دانسته است. معلوم نیست که آیا این هدیه "ناقابل" خمینی-- بدون مشورت با مردم ایران-- موجب رضایت خاطر خدای او قرار گرفته است یا نه!
سیاستمداران اغلب کشورها در مورد مسائل سیاسی و اجتماعی در مواردی به مردم خود دروغ میگویند، اما به خاطر وجود مطبوعات آزاد در مبادرت به گفتن دروغهای بزرگ و تاریخی احتیاط میکنند. اما ویژگی رژیم جمهوری اسلامی در آنست که نه تنها بخاطر ماهیت ایدئولوژیک، ارتجاعی و توتالیتر خود، و بخاطر ماندن در قدرت بهر قیمت، دروغ میگوید و فریب میدهد و از راستی هراس دارد، بلکه سردمداران این رژیم با الهام گرفتن از مبحث "تقیه" در مکتب تشیع دروغ گوئی را اصولاً نادرست نمیدانند، بلکه آنرا جزئی از ارکان سیاسی و دینی خود دانسته، بطوریکه اکنون دروغ و فریب بطور جبران ناپذیری در تار و پود این رژیم تنیده شده است. بهمین دلیل است که فرضاً در مورد مذاکرات اتمی، دول غربی بهیچ وجه به اظهارات رسمی مقامات رژیم در مورد صلح آمیز بودن فعالیت هسته ای آنان و یا اذعان به حرام بودن ساخت بمب اتمی-- که معلوم نیست از دکان کدام عطاری بعاریت گرفته شده-- اعتماد نمیکنند.
دروغهای فراوان و پی در پی روحانیون حاکم باعث بی اعتمادی روشنفکران و قشر های نسبتاً آگاه جامعه نسبت به کلیه روحانیون گردیده است؛ بطوریکه هم اکنون آیت الله سید محمد کاظمینی بروجردی یک شخصیت روحانی که شعار جدائی دین از حکومت را تبلیغ میکند و مورد غضب رژیم قرار گرفته و گویا درگیریهای جدی میان طرفداران وی و قداره بندان رژیم در حوالی منزل مسکونیش روی داده است، تا کنون متاسفانه مورد بی مهری اپوزیسیون و بویژه بخش سکولار آن قرار گرفته است (۲). این بخش از اپوزیسیون به دروغهای خمینی در پاریس استناد میکنند. خمینی در پاریس میگفت که روحانیت قصد حکومت ندارد و وی در مراجعت به ایران به قم خواهد رفت. وی همچنین گفته بود که در جمهوری اسلامی حتی کمونیستها نیز آزاد خواهند بود. دروغ اول وی ولایت مطلقه فقیه و دروغ دوم او سرکوب و کشتار کلیه آزادیخواهان ایران را از همان آغاز انقلاب بدنبال داشت. بهر حال اینگونه عکس العملها از نتایج و عوارض ماهیت فریبکار و دروغگوی این رژیم روحانی است.
بر کسی پوشیده نیست که اکنون جامعه ایران در ورطه ای هولناک قرار گرفته است. شبح تحریم، تجزیه و جنگ ایران را تهدید میکند. نیروهای اپوریسیون داخلی و بویژه اصلاح طلبان حکومتی از جمله حزب مشارکت و سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی، ملی- مذهبیها و روحانیون غیر رژیمی و سایر نیرو ها در این لحظات حساس باید دست از سیاست صبر و انتظار و سکوت بر داشته، قدری جسارت بخرج دهند و در مقابل سیاست خانمان برانداز تولید سلاح هسته ای باند خامنه ای – احمدی نژاد و سیاست زور و اختناق و سانسور آن قد علم کنند. اینان در حال حاضر میبایست حداقل از خواست بر حق آیت الله بروجردی در زمینه جدائی دین از دولت حمایت کنند.
بدون شک با اغاز تحریم و جنگ و یا حتی در صورت سازش غرب با مافیای حاکم، این نیروها نیز از آتش خشم و انتقام باند خامنه ای- احمدی نژاد در امان نخواهند بود. زمان زیادی باقی نمانده است.
۱۶ مهر ماه ۱٣٨۵
زیرنویس:
۱.نیویورک تایمز،" ۵ اکتبر۲۰۰۶ .
۲ "الماس را باید سوزاند"، سام الدین ضیائی، اخبار روز، ۱۴ مهر ٨۵
|