تحلیل موسسه مطالعاتی PINR
دلایل رویکرد چین به گسترش مناسبات با ایران


• چین در جستجوی همپیمانان جدید منطقه ای است، زیرا می خواهد اهداف استراتژیکی را دنبال کند اهدافی همچون دسترسی پرسود به ذخایر نفت خام، یافتن بازارهای جدید برای تولیدات و فناوری خود و رقابت با برتری آمریکا در عرصه ای که بخش اصولی سیستم بین المللی است. به نظر می رسد که ایران بهترین همپیمان برای چنین دیگاهی است ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
يکشنبه  ۱۶ مهر ۱٣٨۵ -  ٨ اکتبر ۲۰۰۶


مهر: موسسه مطالعاتی( PINR ) در تحلیلی نوشت: تصمیم چین برای اعزام هزار نیرو به جنوب لبنان با ماموریت یونیفل تازه ترین نمونه مشارکت رو به افزایش پکن در خاورمیانه است. اهمیت کلی خاورمیانه برای   ژئواستراتژی چین در حال افزایش است. چین در جستجوی همپیمانان جدید منطقه ای است، زیرا می خواهد اهداف استراتژیکی را دنبال کند اهدافی همچون دسترسی پرسود به ذخایر نفت خام، یافتن بازارهای جدید برای تولیدات و فناوری خود و رقابت با برتری آمریکا در عرصه ای که بخش اصولی سیستم بین المللی است. به نظر می رسد که ایران بهترین همپیمان برای چنین دیگاهی است، بنابراین رابطه استراتژیک بین دو کشورطی چند سال گذشته به شدت گسترش یافته است.
"داریو کریستیانی" ( Dario Kristani ) در بخشی از تحلیل خود در مورد علت نگرش چین به ایران خاطر نشان می کند: چین منافع زیادی در افزایش حضور خود در خاورمیانه دارد. خاورمیانه منطقه ای با اهمیت ژئو استراتژیک خاص برای تعادل سیاستهای آن است. چین نقش رو به افزایشی را در صحنه جهانی ایفا می کند و بنابراین به تقویت حضور خود در مناطقی که برای سرنوشت کلی تعادل سیاسی جهان اساسی است، نیاز دارد.
نویسنده می افزاید: در این صفحه شطرنج، چین می تواند یک نقش مهم را در رابطه با نفوذ اقتصادی، استراتژیک و ایئولوژیکی ایفا کند. بنابراین پکن تلاش می کند تا روابط خود را با قدرتهای منطقه ای که فرصتی را برای ورود به تعادل سیاسی منطقه ای به طوذر محکمی ایجاد می کنند، ایفا کند. ایران مهمترین هدف چنین استراتژی است. ایران یک منبع مهم نفت و گاز است و می تواند یک منبع اصولی انرژی را برای توسعه و مدرنیزه کردن چین که در یک روند صعودی به واردات نفتی نیاز دارد، تامین کند.
در ادامه این تحلیل آمده است: ازسوی دیگر، چین می خواهد روابط خود را با ایران تقویت کند و حضور خود را در آسیای میانه با هدف رسیدن به انرژی دریای خزر تعمیق کند، چرا که بهره برداری از انرژی دریای خزر به چین کمک می کند تا وابستگی خود را به واردات نفت دریایی که از کشورهای عرب حوزه خلیج فارس می آید، کم کند و بنابراین بهتر می تواند جریان بدون توقف نفت را ایمن کند.
کریستیانی می افزاید: چین همچنین از فرصتها در کشورهایی بهره برداری می کند که حضور قدرتهای بزرگ در آنجا ضعیف است. نمونه های روشن اقدامهای چین در سودان، آنگولا و سوریه است. به عنوان بخشی از این استراتژی، تهران یک شریک ایده آل برای پکن است، هم به خاطر منابع طبیعی آن و هم به خاطر نفوذ ژئوپلیتیکی آن. ذخائر نفت و گاز ایران به خاطر محروم کردن کشورهای غربی تاحد زیادی مورد بهره برداری قرار نگرفته است و بخش اعظم میدانهای نفتی آن استخراج نشده و علت آن هم این است که تهران دارای فناوری درست در جهت افزایش تولید نفت تصفیه شده نیست. چین خود را به عنوان کشوری نشان می دهد که می تواند به ایران در زمینه مدرنیزه کردن صنعت نفت خود و گسترش اقتصاد آن از طریق فناوری صنعتی، سرویسهای مهندسی عالی و فناوری هسته ای کمک کند.
PINR ادامه می دهد: روابط اقتصادی چین و ایران فراتر از حوزه نفت و گاز امتداد می یابد. پکن تنها به استخراج ذخایر نفتی ایران علاقه مند نیست. به طور مثال چین می خواهد حضور شرکتهای خود در بازارهای ایران را که می تواند منبع خوبی برای صادرات چین باشد، افزایش دهد. توسعه یک اقتصاد قوی برای پروژه توسعه قدرت چین، اساسی است. با این وجود، نگرانیهای اقتصادی تنها بخشی از استراتژی چین نسبت به ایران هستند.
در بخش دیگری از این تحلیل آمده است: پکن تهران را به عنوان یک ابزار ژئوپلیتیکی برای مبارزه با نفوذ آمریکا در خاورمیانه تلقی می کند، هرچند این رقابت به عنوان یک رقابت علنی آشکار نیست. در خواستهای پکن برای جلوگیری از تحریم ایران در برابر برنامه هسته ای آن و فروش سلاح و فناوری نظامی به ایران دو نمونه بارز رابطه عمیق تر بین دو کشور است.
همچنین ایران به عنوان عضو ناظر به سازمان همکاریهای شانگهای، به عنوان سازمانی که تا حد زیادی یک ابزار چینی - روسی برای محدود کردن حضور آمریکا در آسیای میانه است، پیوست. همچنین آسیای میانه یک نگرانی مهم را نسبت به ایران در محاسبات امنیتی خود نشان می دهد، بنابراین ایران نقش محکمتر چین، روسیه را بیش از آمریکا ترجیح می دهد.
PINR می نویسد: ایران به عنوان یک قدرت منطقه ای جدید در حال ظهور است و یک نقش رهبری را در تعادل دیپلماتیک خاورمیانه ایفا می کند. بحران اخیر در لبنان نشان داد که تواناییهای ایران برای نفوذ بر فعالیتهای منطقه ای بیش از گذشته است. از سوی دیگر، درزمانی که بازارهای انرژی جهان بر افزایش وابستگی قدرتهای صنعتی به بهای نفت تاکید می کنند، تهران یک ابزار مهم فشار ژئوپلیتیک را به عنوان یک تولید کننده مهم نفت و کنترل کننده تنگه هرمز در اختیار دارد.
نویسنده ادامه می دهد: با وجود تلاشهای سخت برای ایجاد ناهماهنگی سیاسی و اجتماعی داخلی،"ناسیونالیسم هسته ای" عاملی است که این ملت را متحد می کند، جدایی سیاسی و اجتماعی را به حداقل می رساند و پروژه قدرت برون مرزی ایران را تقویت می کند.
در بخش نتیجه گیری این تحلیل آمده است: چین به همپیمانان جدید و دستیابی پرسود به ذخایر نفت خاورمیانه نیاز دارد. اهمیت ذخایر انرژی برای چین عاملی برای تمایل این کشور در جهت توسعه اقتصاد خود است که اساسی برای تلاشهای آن در جهت ایفای نقش قوی تر در سیستم بین المللی به شمار می رود. همچنین موقعیت ایران درخاورمیانه محکم تر از گذشته است، بنابراین می تواند به چین برای مقابله با نفوذ بی رقیب آمریکا کمک کند.
درادامه این مطلب آمده است: ایران هم به یک همپیمان قوی برای کمک به توسعه اقتصاد خود نیاز دارد، به ویژه در صنعت نفت. همچنین ایران می خواهد موقعیت دیپلماتیک و نظامی خود را در منطقه بهبود دهد. برنامه هسته ای آن نمونه روشن این گفته است. ایران به فناوری غیرنظامی و نظامی نیاز دارد و پکن می تواند شریک خوبی در این زمینه ها باشد.
بنابراین دو کشوربر ضد برتری آمریکا در سیستم جهانی تلاش می کنند، هرچند ایران در این هدف آشکارا تلاش بیشتری نسبت به چین دارد. رابطه روبه بهبود ایران و چین به این معنا نیست که منافع درازمدت آنها یکسان است، بلکه به این معناست که در میان مدت، دو کشور اهداف مشترکی را در حوزه های اقتصادی و ژئوپلیتیکی دارند.