روزنامه های ایران چه می نویسند؟



اخبار روز: www.iran-chabar.de
آدينه  ۱۶ خرداد ۱٣۹٣ -  ۶ ژوئن ۲۰۱۴


اگر می خواهیم انقلاب اسلامی بماند...»عنوان سرمقاله روزنامه جام جم به قلم مهدی فضائلی است که در آن می خوانید؛قلم در بیان شخصیت و ابعاد وجودی اش عاجز می ماند و زبان در توصیف عظمتش در می ماند. روح الله الموسوی الخمینی را می گویم ؛همو که خلف صالحش بحق «معمار انقلاب ایران» نامیدش و گفت: «این انقلاب بی نام خمینی در هیچ جای جهان شناخته شده نیست.»
اگر می خواهیم انقلاب اسلامی بماند، باید خمینی و مکتب او را بشناسیم و الا از مسیری که او معماری و طراحی کرده است نه تنها باز می مانیم که منحرف می شویم و دست هایی در کار است که چنین شود!
توصیف امام در این مجال نمی گنجد و از عهده این قلم خارج است؛ در عین حال این یادداشت تلاش می کند فقط چند بعد از مکتب امام را در چهار محور «مردم و محرومان»، «اسلام و دشمنانش»، «ولایت فقیه» و «مبارزه» به اختصار بازخوانی کند.
۱ ـ نگاه و اعتقاد امام به مردم، به خصوص محرومان و پابرهنگان از ارکان مهم مکتب امام است؛ و همین نگاه ویژگی مردمی بودن انقلاب اسلامی ایران و تمایز با همه انقلاب های مطرح را رقم زد. به این جملات که نمونه ای از انبوه فرمایشات ایشان در این باره است توجه کنید:
«ما بنای بر این نداریم که یک تحمیلی به ملتمان بکنیم. و اسلام به ما اجازه نداده است که دیکتاتوری بکنیم. ما تابع آرای ملت هستیم. ملت ما هرطور رأی داد ما هم از آنها تبعیت می کنیم.... اساس این است که، مسأله دست من و امثال من نیست و دست ملت است.»
و در جای دیگری خطاب به مسئولان چنین می فرمایند: «باید جوری باشید که مردم مثل مادر شما را در آغوش بگیرند... هر روزی برای مملکت مشکل پیدا شود... حلّالش خود این مردم هستند... این باید حفظ بشود تا حفظ بشویم. تا کشورتان حفظ بشود.»
حضرت روح الله، نگاهش به محرومان نیز چنین بود: «خدا نیاورد آن روزی را که سیاست ما و سیاست مسئولین کشور با پشت کردن به دفاع از محرومین در رو آوردن به حمایت از سرمایه دارها گردد و اغنیا و ثروتمندان از اعتبار و عنایت بیشتری برخوردار شوند. معاذالله که این با سیره و روش انبیاء و امیرالمومنین و ائمه معصومین علیهم السلام سازگار نیست.»
و در جای دیگر می فرمایند: «ما مجددا می گوییم یک موی سر این کوخ نشینان و شهیددادگان به همه کاخ و کاخ نشینان جهان شرف و برتری دارند.»
معمار انقلاب اسلامی خود را خادم مردم می دانست و فرمود:«من با مردم ایران برادر هستم و خود را خادم و سرباز آنان می دانم.»
۲ ـ معمار انقلاب اسلامی، اسلام را منفک از سیاست قبول نداشت و به اسلام و احکام اسلامی ایمان راسخ داشت. جملات ایشان در این باره آن قدر فراوان است که انسان در انتخاب دچار مشکل می شود. به این نمونه ها توجه کنید:
«والله اسلام تمامش سیاست است» و در جای دیگر می فرماید: «دین اسلام یک دین سیاسی است که همه چیزش سیاست است، حتی عبادتش.»
امام خمینی(ره) پیشرفت کشور را در گرو اجرای احکام اسلام می دانست و می فرمود:«هر کشوری که به قوانین اسلام عمل نماید، بدون شک از پیشرفته ترین کشورها خواهد شد» و یا «احکام اسلام احکامی است که بسیار مترقی است، و متضمن آزادی ها و استقلال و ترقیات.»
معمار انقلاب اسلامی همچنین درباره مصلحت اسلام متصلب و قاطع بود تا جایی که خطاب به نمایندگان مجلس خبرگان قانون اساسی فرمودند: «همه تان هم اگر چنانچه یک چیزی بگویید برخلاف مصالح اسلام باشد، وکیل نیستید، از شما قبول نیست، مقبول نیست، ما به دیوار می زنیم حرفی که برخلاف مصالح اسلام باشد.»
ایشان همچنین درباره دشمنان اسلام و دشمنی آنها به دفعات صحبت کردند؛ از جمله می فرمایند:«نـکـتـه مهمی کـه همه ما باید به آن توجه کنیم و آن را اصل و اساس سیاست خود با بیگانگان قرار دهیم این است که دشمنان ما و جهانخواران، تا کی و کجا ما را تحمّل می کنند؟ و تا چه مرزی، اسـتقلال و آزادی ها را قبول دارند؟ به یقین آنان مرزی جز عدول از همه هویت ها، و ارزش های معنوی و الهی مان نمی شناسند. و به گفته قرآن کریم، هرگز دست از مقاتله و ستیز با شما برنمی دارند مگر این که شما را از دینتان برگردانند.»
در مکتب امام، آمریکا، مصداق اتم و اکمل دشمنی با اسلام ناب محمدی(ص) است، بنابراین در جملات امام به وفور درباره این دشمن شماره یک مطلب وجود دارد. از جمله این که: «ما تا آخر عمر علیه دولت آمریکا مبارزه می کنیم.» یا «اگر آمریکا و اسرائیل(لااله الااللّه) بگویند مـا قبول نداریم؛ چرا که آنها می خواهند سرِ ما کلاه بگذارند.» یا این عبارت که «خدا نیاورد آن روز را(که ایران) گرایش پیدا کند به آمریکا.» و سرانجام این عبارت هشداردهنده که «یک جریانی در کار است کـه آن جریان، انسان را از این معنی می ترساند بخواهد به طور خزنده، این کشور را باز هُل بدهد به طرف آمریکا.»
٣ ـ یکی از مهم ترین محورهای اندیشه معمار انقلاب اسلامی، موضوع ولایت مطلقه فقیه است که نظریه حکومت اسلامی و سیاسی بودن اسلام، متاثر از آن است. دیدگاه های امام خمینی در این باره که حتی احساس می شود به واسطه برخی ملاحظات تمام و کمال مطرح نشده است تکان دهنده و بسیار در خور توجه است.
به عنوان نمونه امام آنچه در قانون اساسی آمده است را ناقص و به دلیل برخی ملاحظات ارزیابی کرده و فرموده اند: «ولو به نظر من (قانون اساسی) یک مقداری ناقص است و روحانیت بیشتر از این در اسلام اختیارات دارند و آقایان برای این که با این روشنفکرها مخالفت نکنند، یک مقدار کوتاه آمدند. این که در قانون اساسی است، این بعضی شئون ولایت فقیه است نه همه شئون آن... این را قرارش داده اند با آن همه قیودی که همه اش قیود یک چیزی بوده است که خب قرار داده اند ما هم تابعیم، لکن این مساله نیست، مساله بالاتر از این است.» و در جای دیگر می فرمایند: «حکومت که شعبه ای از ولایت مطلقه رسول الله است، یکی از احکام اولیه است و مقدم بر تمام احکام فرعیه حتی نماز و روزه و حج است... حکومت می تواند هر امری را چه عبادی و چه غیرعبادی، که جریان آن مخالف مصالح اسلام است، از آن مادامی که چنین است جلوگیری کند... و بالاتر از این هم مسائلی است که مزاحمت نمی کنم.»
۴ ـ آخرین ویژگی که در این مجال باید در اندیشه و مکتب امام خمینی(ره) به آن توجه داشت، عنصر مبارزه و خستگی ناپذیری ایشان در پیگیری اهداف انقلاب اسلامی است.
معمار انقلاب اسلامی از زمانی که نهضت را آغاز کردند تا زمان عروج ملکوتی خود، لحظه ای از اهداف انقلاب و ادامه مبارزه برای تحقق آنها از پا ننشست و این را در قول و عمل به اثبات رساند. شاید همین یک جمله گویای این ویژگی حضرت روح الله باشد: «ما می‏ گوییم تا شرک و کفر هست، مبارزه هست. و تا مبارزه هست، ما هستیم... ما تصمیم داریم پرچم «لااله الاالله» را بر قلل رفیع کرامت و بزرگواری به اهتزاز درآوریم.»

خراسان:بعد از امام
«بعد از امام»عنوان یادداشت روز روزنامه خراسان به قلم مهدی یاراحمدی خراسانی است که در آن می خوانید؛آقا سید روح ا... خمینی مردی از سلاله زهرای اطهر، اهل علم، هجرت و مجاهدت، وارث سجایای اخلاقی اجداد خویش بـود. روحیه مبارزه و جهاد در راه خدا ریشه در بینش اعتقادی، تربیت خانوادگی و شرایط سیاسی و اجتماعی دوران زندگی وی داشت. مبارزات او از نوجوانی آغاز و سیر تکاملی آن به موازات تکامل ابعاد روحی و علمی ایشان و همچنین اوضاع سیاسی و اجتماعی ایران و جوامع اسلامی در اشکال مختلف ادامه یافت. مبارزه بی چون و چرا با استعمار و استکبار به علاوه مهارت ادراکی بالای وی در مدیریت بحران ها و پیش بینی اتفاقات آتی در بسیاری از موارد حتی دشمنان انقلاب اسلامی را وادار به ستایش می کرد. به هرحال این ابرمرد تاریخ در ۱۴ خردادماه ۱٣۶٨ چشم از جهان فروبست و انقلاب اسلامی و ارزش های ناب آن را برای همه آزادگان جهان و نسل های بعدی انقلاب به عنوان امانت به یادگار گذاشت. بعد از رحلت امام تا کنون اتفاقات بسیاری در عرصه داخلی و بین الملل رخ داده که برخی از مهمترین آن ها به شرح زیر است:
اصول و ارزش های امام: علی رغم فراز و نشیب هایی که بعد از رحلت امام خمینی(ره) انقلاب اسلامی به خود دیده است اما اصول اساسی آن یعنی ارزش هایی همچون؛ علاقه و توجه به آموزه های اسلامی، استقلال و وحدت ملی، دفاع از مظلومان و مستضعفان جهان، باور "ما می توانیم" و... کماکان در اندیشه و رفتار اکثریت اعضای جامعه اسلامی به چشم می خورد و در مقاطع حساسی که کشور با آن روبرو می شود به خوبی متجلی می گردد. اما متأسفانه امروز که سال ها از حیات آن عزیز سفر کرده می گذرد برخی ارزش ها از مبانی جامعه آرمانی که آن رهبر عالیقدر برای تحقق جامعه اسلامی بنیان گذاری کرده بود کمرنگ شده و مواردی همچون؛ ساده زیستی و پرهیز از تجملات در بین مردم و مسئولان، استقلال فرهنگی، سلامت اداری سازمان های دولتی، مسئولانی که شیفته خدمت باشند، عدالت اجتماعی و اقتصادی و... نیاز به روحی تازه و حیاتی مجدد دارد.
ریزش ها: بعد از امام برخی اتفاقات زمان رحلت پیامبر اعظم(ص) تکرار شد و انقلاب اسلامی ریزش هایی را به خود دید. به قسمی که برخی از چهره ها که در زمان حیات امام از یاران انقلاب اسلامی بودند بعد از رحلت وی نتوانستند به آرمان های وی وفادار باشند. این ریزش ها بیشتر شامل افرادی است که علی رغم سیاست جذب حداکثری مقام معظم رهبری چنان عمل کرده اند که یا دیگر جایی در میان دوستداران ایران اسلامی نداشته و یا اینکه امیدی به بازگشت آن ها نیست. همان هایی که اکنون یا در خارج از کشور آب به آسیاب دشمن می ریزند، یا در داخل با به راه انداختن فتنه ای ناجوانمردانه انقلاب اسلامی را تا لبه پرتگاه به پیش بردند و همچنان بر این مسیر نادرست خود اصرار دارند.
رویش ها: بی شک بعد از امام چندین برابر ریزش های انقلاب اسلامی رویش های آن بوده است. چه در میان دایره نخبگان جامعه و افرادی که دوران حیات امام را درک نموده اند و چه در میان نسل های بعدی یعنی همان جوان ها و نوجوان هایی که بدون آن که امام را دیده باشند چنان علاقه و اشتیاقی به امام و آرمان های مورد نظر ایشان از خود نشان می دهند که گویی از مجالست و هم صحبتی وی بهره مند گشته اند.
صدور انقلاب امام: به طور کلی انقلاب اسلامیِ امام انسان ها را به سوی دین، معنویت و خداوند رهنمون می شود. دینی که جهانشمول است و جهان بینیِ آرمان ساز و آرمان خواه دارد. در اوایل انقلاب در چگونگی راهبرد صدور انقلاب، بحث های بسیاری مطرح بود تا اینکه امام تکلیف این بحث ها را با تأکید بر «صدور معنوی انقلاب» یکسره کردند. امروز که سال ها از رحلت امام می گذرد نشانه هایی از صدور ماهوی و معنوی انقلاب در مبارزه با استکبار جهانی و حکومت های طاغوتی سرسپرده مشاهده می گردد.

راه امام: امام در برابر اندیشه هایی که با شعارهای نوگرایی، تجددطلبی و... مدرنیته و ساختار لیبرال دموکراتیکِ آن را آرمان زندگی بشری معرفی می کردند، مدل نوینی از نظام سیاسی ارائه داد که ساختار اسلامی داشت. امروز سال ها بعد از رحلت امام با نمایان شدن ماهیت واقعی هر دو بلوک سرمایه داری و سوسیالیستی، داعیه ایشان مبنی بر فروپاشی قطب بندی حاکم بر نظام جهانی و ترسیم "راه سوم" فراسوی ملت های مظلوم و جنبش های آزادی بخش و ایفای نقش "ام القری" تا حدی رنگ واقعیت به خود گرفته و پایه های ساختارهای مسلط بین المللی را تغییر داده است.
ایران اسلامی: اکنون که سال هاست امام خمینی(ره) در بین ما نیست ایران اسلامی علی رغم تحریم ها، کارشکنی ها و دشمنی های فراوانی که علیه او می شود توانسته است باالهام از مبانی فکری وی در عرصه های مختلف علمی همچون؛ سلول های بنیادی، انرژی هسته ای، ماهواره های فضایی و ... به پیشرفت های زیادی دست یافته و در عرصه های سیاست بین المللی ضمن حفظ رویکرد مستقل خود در سایه "عزت، حکمت و مصلحت" به عنوان یک کشور مقتدر ظهور و بروز داشته باشد. به گونه ای که دنیا نمی تواند ایران را در معادلات منطقه استراتژیک خاورمیانه نادیده بگیرد.
سخن پایانی این که اکنون بیش از دو دهه است مسلمانان و آزادگان جهان در فراق عبد صالح و نیایشگر گریان نیمه شب ها خمینی کبیر(ره) به سر می برند اما کماکان دیدگاه ها و آرمان های جهان شمول وی برای آن ها فروزان و هدایت گر است. رهبر معظم انقلاب با اذعان به اهمیت بررسی و تحلیل تحولات گسترده ای که امام(ره) در عرصه جهانی پدید آورده اند بارها به تبیین مقوله «عصر امام خمینی (ره)» پرداخته اند. ایشان دراین باره می فرمایند: «امروز یک عصر و یک دوران جدید به وجود آمده است ، دوران جدید را باید دوران امام خمینی نامید. با آغاز دوران جدید نه تنها در ایران یا کشور های اسلامی مردم به باورهای الهی بازگشته اند بلکه در سطح جهان «عقیده مذهبی» وگرایش معنوی درمیان جوامعی که ده ها سال تحت سلطه حکومت های ضد مذهب زندگی کرده بودند رشد نموده است» امروز اگر امام نیست، خدای او، راه او، آرمان ها و رهنمودهای او و انگشت نورانی اشاره های او که ما را به راه راست هدایت می کرد، هست و مهم این است که ما کار بزرگ امام را بشناسیم، قدر بدانیم و به امام و شهدای راه امام وفادار باشیم.

کیهان:شناسنامه ۱۵ خرداد
«شناسنامه ۱۵ خرداد» عنوان یادداشت میزبان روزنامه کیهان است که در آن می خوانید؛پانزده خرداد چرا به وجود آمد؟ و مبدأ وجود آن چه بود؟ و دنباله آن در سابق چه بود؟ و الان چیست؟ و بعدها چه خواهد بود؟ ۱۵ خرداد را کی به وجود آورد؟ و دنباله آن را کی تعقیب کرد؟ و الان کی همان دنباله را تعقیب می کند؟ و پس از این امید به کیست؟ ۱۵ خرداد برای چه مقصدی بود؟ و تاکنون برای چه مقصدی است؟ و بعدها برای چه مقصدی خواهد بود؟ ۱۵ خرداد را بشناسید؛ و مقصد ۱۵ خرداد را بشناسید؛ و کسانی که ۱۵ خرداد را به وجود آوردند بشناسید؛ و کسانی که ۱۵ خرداد را دنبال کردند بشناسید؛ و کسانی که از این به بعد امید تعقیب آنها هست بشناسید؛ و مخالفین ۱۵ خرداد، و مقصد ۱۵ خرداد را بشناسید.
۱۵ خرداد از همین مدرسه شروع شد. عصر عاشورا در همین مدرسه - فیضیه- اجتماع عظیم بود؛ و بعد از اینکه صحبت هایی و افشاگری هایی شد، دنباله آن منتهی به ۱۵ خرداد شد. ۱۵ خرداد برای اسلام بود و به اسم اسلام بود و به مبدأیت اسلام و راهنمایی روحانیت و همین جمعیت ها که الان اینجا هستند. این ها بودند که ۱۵ خرداد را به وجود آوردند. همین سنخ جمعیت بودند که ۱۵ خرداد را به وجود آوردند. و همین سنخ جمعیت بودند که کشته شدند. همین طبقه از افراد اسلامی بودند که برای اسلام قیام کردند و هیچ نظری جز اسلام نداشتند و به طوری که مشهور است پانزده هزار فدایی دادند.
... آنهایی که دنباله ۱۵ خرداد را تاکنون رساندند، آنهایی که برای شکستن سد رژیم فعالیت کردند، آنهایی که به خیابان ها ریختند و فریاد «الله اکبر» سر دادند، همین قشر از جمعیت بودند. حق مال همین قشر از جمعیت است؛ دیگران هیچ حقی ندارند. الان کی منحرف دارد می کند مسیر ملت ما را؟ چه گروه هایی هستند که ملت ما را از این مسیر می خواهند منحرف کنند؟ چه جمعیت هایی هستند که نهضت اسلامی را می خواهند از اسلامیتش منحرف کنند؟ این ها گروه هایی هستند که عده ای از آنها نمی دانند قضایا را، جاهلند؛ و عده ای هستند عالما عامدا با اسلام مخالفند.
آن هایی که جاهلند باید هدایت کرد، باید گفت به آنها که ای آقایان! که خیال می کنید به غیر از اسلام در ایران می تواند چیزی پیش ببرد، ای کسانی که گمان می کنید [قدرتی] غیر اسلام رژیم را ساقط کرده است، ای کسانی که احتمال می دهید که غیر مسلمین و غیر اسلام کس دیگر دخالت داشته است، شما مطالعه کنید، بررسی کنید اشخاصی که در ۱۵ خرداد جان دادند، سنگ های قبرهای آنها را ببینید کی بودند اینها. اگر یک سنگ قبر از این قشرهای دیگر غیر اسلامی پیدا کردید، آنها هم شرکت داشته اند. اگر یک سنگ قبر از آن درجه های بالا پیدا کردید، آنها هم شرکت داشته اند. ولی پیدا نمی کنید. هر چه هست این قشر پایین است، این قشر کشاورز است، این قشر کارگر است، این تاجر مسلم است؛ این کاسب مسلم است؛ این روحانی متعهد است. هر چه هست از این قشر است. پس ۱۵ خرداد را به تبع اسلام این ها به وجود آوردند و به تبع اسلام این ها حفظ کردند؛ و به تبع اسلام این ها نگهداری می کنند. کسانی که گمان می کنند غیر قدرت اسلام می توانست یک همچو سدی را بشکند در خطا هستند.
و اما آن قشری که به واسطه مخالفت با اسلام با ما مخالفت می کنند، آنها را باید به هدایت- اگر ممکن است- علاج کرد؛ و الا با همان مشتی که رژیم را از بین بردید این وابسته ها را هم از بین خواهید برد. از ۱۵ خرداد تاکنون آنچه شده است، آنچه تحقق پیدا کرده است، با فعالیت همین قشر و با جان نثاری همین جمعیت و با خون دادن همین طبقه بوده است. اینها حق دارند در همه چیزهایی که باید تحقق پیدا بکند رای بدهند. آنهایی که در خارج بودند و حالا آمده اند و آنهایی که در خارج صف بوده اند و حالا وارد صف شده اند هیچ حقی در این نهضت ندارند و نظر آنها هیچ اعتباری ندارد. نظر آن ملتی که نهضت را به وجود آورد و قدرت های بزرگ را شکست و بعد از این هم دنبال همین قدرت خواهد بود، تمام حظ مال اینهاست. نظرهای اینها میزان است. نظرهای دیگران اگر موافق با نظر اینهاست، اگر دنباله اسلام است، اگر با حفظ اسلام و احکام است، اهلا و مرحبا؛ و اگر انحراف است آنها باید بروند آنجایی که قبلا بوده اند. انحرافات را از کجا بشناسیم؟ از کجا بدانیم که [تفاوت] قشر نهضت به وجودآور، با قشرهای مخالف نهضت چیست؟ از کجا بفهمیم؟ از نوشته های آنها، از گفتار آنها، از اجتماعات آنها، از میتینگ های آنها.
هر اجتماعی که بر اساس اسلام و قوانین اسلام است، بر مسیر این ملت است. و هر اجتماع و هر نطق و هر خطابه و هر قلمفرسایی که برخلاف مسیر اسلام است، هر چه باشد خلاف این نهضت است. مخالفین شما می خواهند خون را شما دادید، استفاده را آنها ببرند. مخالفین شما می خواهند زحمت ها را شما کشیدید، میوه ها را آنها بچینند. مخالفین شما ملت ستمدیده هیچ رنجی نبردند، در زمان طاغوت هم هیچ رنجی نبردند؛ برای اینکه تبع بودند؛ موافق بودند یا ساکت بودند. حالا که شما سفره را پهن کردید، اینها به دور سفره نشسته اند برای استفاده. کاش می گفتند شما هم شریک، لکن می گویند ما و شما نه. و روحانیت نه. ما و قشرهای دیگر نه. همه چیز را برای خودشان می خواهند. ما و اسلام نه!...
ای غربزده ها! ای اجنبی زده ها! ای انسان های میان تهی! ای انسان های بی محتوا! به خود آیید همه چیز خودتان را غربی نکنید. ملاحظه کنید چیزهایی که در غرب است، چیزهای خوبی که در غرب است، ملاحظه کنید جمعیت حقوق بشر که در غرب است، ببینید چه اشخاصی هستند و چه مقاصدی دارند. اینها حقوق بشر را می خواهند ملاحظه کنند، یا حقوق ابرقدرت ها را؟ اینها دنبال ابرقدرت ها هستند و حقوق ابرقدرت ها را می خواهند تامین کنند.
شما ای حقوقدان های ما! ای جمعیت حقوق بشر! دنباله این حقوقدان ها نروید. شما مثل این قشر، این قشر زحمتکش، حقوق را اجرا کنید. اینها جمعیت حقوق بشر هستند. اینها برای حقوق بشر زحمت می کشند. اینها تامین آسایش بشر را می کنند. و شما صحبت می کنید! اینها عمل می کنند. این کارگرها، این دهقان ها، اینها جمعیت حقوق بشر و حقوقدان هستند. اینها عمل می کنند و شما می نویسید. هیچ یک از شما در راه رسیدن بشر به حقوق خودش فعالیت ندارد. آنکه فعالیت دارد همین جمعیتی هستند که امروز قیام کرده و ۱۵ خرداد قیام کرد. اینها برای بشر دلسوزند؛ برای اینکه مسلمند. اینها مسلمند. اسلام برای بشر دلسوز است. شما که مسیرتان غیر اسلام است برای بشر هیچ کاری نمی کنید، می نویسید و می خواهید نهضت را منحرف کنید، می گویید تا نهضت را منحرف کنید...
اگر ما امروز قوانین اسلام را اجرا نکنیم، کی اجرا بکنیم؟ آقایانی که می گویید نمی شود، پس کی می شود؟ پس بگویید هیچ وقت اسلام نه! بگویید نهضت منهای اسلام. همان طوری که گفتید اسلام منهای روحانیت، حالا هم بگویید نهضت منهای اسلام. اگر با این نهضت اسلام را متحقق نکنید و احکام اسلام را مو به مو جاری نکنید، مأیوس باشید دیگر نخواهد شد. آنهایی که به اسلام عقیده دارند، آنهایی که دلشان برای قرآن می تپد، امروز باید فعالیت کنند. ۱۵ خرداد برای همین بود...
آقایان! توجه کنید به گفته های خودتان، توجه کنید به نوشته های خودتان، توجه کنید که شما را اسلام از قید و بند آزاد کرد. توجه کنید که شما را اسلام از بلاد خارج به داخل کشاند. توجه کنید که اسلام شما را از زاویه ها بیرون کشید؛ از کنج خانه ها بیرون کشید. توجه کنید که اسلام قلم شما را آزاد کرد. توجه کنید که اسلام بیان شما را آزاد کرد. حالا بر ضد اسلام؟! مسلمین می توانند تحمل کنند که اسلام و خون مسلمین شما را آزاد کرد، و حالا بر ضد اسلام قیام می کنید؟ چیز می نویسید؟ این کفران نعمت است. خداوند این نعمت را به شما داد. شکرانه این نعمت این است که تبعیت کنید از اسلام. توبه کنید از حرف هایی که می زنید. توبه کنید از نوشته هایی که می نویسید. گرایش کنید به اسلام. گرایش کنید به طبقات پایینی که شما پایین می دانید و از شما بالاترند. اینها چهره نورانی اسلام و مسلمین اند. اینها چهره هایی هستند که رسول خدا آنها را می پذیرد. اینها چهره هایی هستند که محبوب خدا هستند. شما هم وارد اینها بشوید؛ چهره خودتان را با اینها منطبق کنید؛ آراء خودتان را با اینها منطبق کنید. هی دم از غرب چقدر می زنید! چقدر میان تهی شدید! باید احکام اسلام را با احکام غرب بسنجیم! چه غلطی است! شکر نعمت این است که به اسلام وفادار باشید. من به شما اخطار می کنم که به اسلام وفادار باشید، من شما را نصیحت می کنم. من در همین مدرسه شاه را نصیحت کردم و نشنید، شما که چیزی نیستید.
روح الله الموسوی الخمینی
* برگرفته از سخنرانی حضرت امام خمینی(ره) در روز ۱۵خرداد ۱٣۵٨

جمهوری اسلامی:کمترین انتظار امام خمینی از ما
«کمترین انتظار امام خمینی از ما»عنوان سرمقاله روزنامه جمهوری اسلامی است که در آن می خوانید؛بررسی دقیق آثار کلامی و پیامی بر جای مانده از امام خمینی نشان می دهد ایشان در ۱۰ سال دوران رهبری بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، درباره وحدت کلمه و اتحاد و انسجام میان مردم و مسئولین، خود مسئولین با یکدیگر و آحاد مردم با همدیگر، بیش از هر چیز تأکید کرده اند. در بخش سیاست خارجی نیز به ملت های مسلمان و سران کشورهای اسلامی توصیه های فراوانی مبنی بر ضرورت وحدت امت اسلامی و همبستگی دولت های حاکم بر کشورهای مسلمان داشتند.
اکنون که ۲۵ سال از رحلت بنیان گذار نظام جمهوری اسلامی گذشته و علاقمندان ایشان در تکاپوی بیعت مجدد با آرمان های این رهبر بی نظیر هستند، با نگاهی به اوضاع و شرایط حاکم بر جامعه ایران و کشورهای مسلمان دیگر، به راحتی می توان علت آنهمه تأکید و توصیه امام خمینی بر وحدت کلمه را درک کرد. در داخل ایران، جناح های سیاسی بدون آنکه قواعد رقابت را رعایت کنند به جان همدیگر می افتند و مردم را دچار نگرانی و تشویش می کنند.
این درگیری ها به بدنه جامعه سرایت می کند و مقولات مختلف را در اذهان عموم با ابهاماتی همراه می نماید که نتیجه آن، بلاتکلیفی مردم و در نهایت اختلافات شدیدی است که آنها را به صف آرائی در مقابل همدیگر وادار می کند. این صف آرائی ها نه تنها سودی برای ملت و کشور ندارد، بلکه موجب اتلاف وقت، نیرو، امکانات و سرمایه های مادی و معنوی جامعه می شود و دشمن را برای مطامع بیشتر و بالا بردن مطالبات خود مصمم تر می کند.
در بخش خارجی، اختلافات میان دولت های حاکم بر کشورهای اسلامی از یکطرف، منازعات خونین میان ملت ها و دولت ها از طرف دیگر و پیدایش گروه های تروریستی نوظهور از قبیل تکفیری ها از جانب سوم، مشکلات زیادی را برای امت اسلامی پدید آورده است. اینکه عده ای به نام اسلام حتی به مساجد و اماکن مقدس مسلمین حمله می کنند، خانه ها را ویران می نمایند، اماکن عمومی را به آتش می کشند، مردم را دسته جمعی می کشند و به هیچکس و هیچ چیز رحم نمی کنند و به هنگام این جنایات حتی الله اکبر هم می گویند، این یعنی اوج درگیری و اختلاف و برادرکشی میان امت اسلامی و تضعیف جبهه مسلمانان در برابر دشمنان خارجی.
از درگیری داخل ایران، که پایگاه نهضت جهانی اسلام است، مخالفان و معاندان داخلی سود می برند و هر روز نسبت به نظام اسلامی و اصل اسلام گستاخ تر می شوند کما اینکه دشمنان خارجی نیز بر مطالبات خود می افزایند و هر روز بهانه ای جدید می تراشند تا به اهداف استعماری و استثماری خود دست یابند. از درگیری های جاری در کشورهای اسلامی نیز دشمنان مشترک مسلمانان و ایادی داخلی آنها در کشورهای مسلمان بهره مند می شوند و علاوه بر فروش سلاح ها و پر کردن جیب های گشاد خود، هر روز شاهد ضعف بیشتر مسلمانان هستند و برنامه های خائنانه و توطئه های رنگارنگ خود را بیش از پیش توسعه می دهند و تقویت می کنند و به راحتی به اجرا در می آورند. آنچه امروز در سوریه می گذرد، توطئه حساب شده قدرت های غربی است که از یکطرف مسلمانان را به جان همدیگر انداخته اند و خود به تماشای برادرکشی پیروان اسلام نشسته اند و از طرف دیگر با استفاده از امکانات رسانه ای خود، اسلام را دین خشونت و ترور معرفی می کنند. در این میان، رژیم های ارتجاعی و استبدادی که سران آنها مهره های قدرت های غربی هستند نیز فرصتی برای تجدید قوا و ادامه حیات پیدا می کنند و مهمتر اینکه رژیم صهیونیستی نفس راحتی می کشد و برای افزودن بر نفوذ خود در کشورهای عربی و اسلامی برنامه ریزی می کند. حامیان این رژیم نیز بدین ترتیب به یکی از مهم ترین اهداف منطقه ای خود که حفاظت از موجودیت غاصب صهیونیست هاست دست می یابند بدون آنکه متحمل هزینه ای شوند.
سوگمندانه باید اعتراف کنیم که مسلمانان با صرف هزینه های هنگفت از بیت المال مسلمین، همدیگر را می کشند، حرث و نسل خود را به نابودی می کشانند، بی فرهنگی و بداخلاقی را رواج می دهند، دین خدا را بدنام می کنند، کشورهای خود را به ویرانه تبدیل می نمایند، نسل های جدید را نسبت به اصل دین دچار تردید می کنند و در این میان دشمنان خود را نیز دلشاد و جری تر می سازند. قطعاً قلب پیامبر اسلام از اینهمه اختلاف و منازعه و بداخلاقی و خون ریزی مسلمانان، پر خون است و قرآن کریم نیز به خدا شکایت می برد که مسلمانان به "واعتصموا بحبل الله جمیعاً ولاتفرقوا" عمل نمی کنند و از شیطان پیروی می کنند که "انما یرید الشیطان ان یوقع بینکم العداوه والبغضاء".
اگر برای ما ایرانی ها میسر نیست اختلافات جهان اسلام را حل کنیم و ملت های مسلمان را به وحدت برسانیم، لااقل در داخل کشور خودمان با عمل کردن به توصیه های امام خمینی، که ما را از یوغ استبداد داخلی و استعمار خارجی نجات داد و نظام مستقل و مردمی جمهوری اسلامی را برایمان به ارمغان آورد، وحدت و برادری و انسجام را جایگزین دعواها و اختلافات و بداخلاقی های سیاسی نمائیم. امروز قطعاً کمترین انتظار امام خمینی از ما، که مدعی پیروی از آن پیشوای بزرگ هستیم، اینست که بداخلاقی ها و اختلافات و منازعات را کنار بگذاریم و با وحدت و انسجام به تقویت پایگاه نهضت جهانی اسلام همت گماریم و از این طریق راه را برای به وحدت رساندن امت اسلامی هموار نمائیم. در بیست و پنجمین سالگرد رحلت امام خمینی، محور تجدید بیعت ها با بنیانگذار جمهوری اسلامی باید کنار گذاشتن اختلافات و تلاش برای برقراری اتحاد باشد.

رسالت:تحلیلی بر پیام یک بوسه تاریخی!
«تحلیلی بر پیام یک بوسه تاریخی!»عنوان سرمقاله روزنامه رسالت به قلم محمدکاظم انبارلویی است که در آن می خوانید؛خورخه ماریوبرگولیو یا همان پاپ فرانسیس رهبر مسیحیان کاتولیک جهان اواخر هفته گذشته به سرزمین های اشغالی رفت. او گفته بود برای یک سفر مذهبی به بیت المقدس می رود و از پیروانش خواسته بود برای او دعا کنند.(۱) او در سفر به سرزمین های اشغالی چند تصویر از خود نشان داد؛
۱- پاپ به سنت یهودیان در کنار دیوار ندبه به عبادت پرداخت و براساس خرافات یهودیان کاغذنوشته ای را لای شکاف دیوار مقدس پنهان کرد!
۲- پاپ از موزه یادمان هولوکاست بازدید و با نثار تاج گل بر مزار تئودور هرتزل بنیانگذار رژیم صهیونیستی، از وی ستایش کرد.
٣- کار شگفت او در این سفر بوسه زدن بر دستان خاخام ارشد صهیونیست ها به علامت سرسپردگی به مبانی فکری شکل گیری رژیم نامشروع اشغالگرقدس بود!
۴- پاپ به همراه شیمون پرز رئیس جمهور قصاب رژیم اشغالگر قدس یک اصله درخت زیتون را به نشانه صلح! در زمین های غصبی ملت مظلوم فلسطین غرس کرد تا موضع واتیکان در مورد خونخوارترین رژیم که بیش از ۵۰ سال است سرزمین ملتی را غصب کرده و آنها را آواره کرده و ده ها هزار نفر از اعراب ساکن در سرزمین های اشغالی را قتل عام نموده است، به طور شفاف بیان شود.
تصویری که امروز رهبران واتیکان بویژه پاپ از خود نشان می دهند، یک تصویر ویژه است. این تصویر بدون شک به سخره گرفتن آموزه های واقعی مسیحیت است. دفاع پاپ از همجنس بازان و توجیه رویکرد برخی کشیش های مسیحی به همجنس بازی و سوءاستفاده جنسی از کسانی که برای عبادت به کلیسا می روند، زشت ترین کارنامه پاپ فرانسیس است. بوسه پاپ بر دستان خاخام ارشد صهیونیست ها را باید تحلیل کرد. این تصویر یک تصویر فوق العاده است. در طول تاریخ ادیان هیچ کس سراغ ندارد رهبر مذهبی یک آیین و دین، دست رهبر دین دیگر را به علامت مرید و مرادی ببوسد مگر اینکه از دین خود خارج شده باشد. سئوال این است که آیا تحلیل این بوسه آن است که پاپ و شماری از رهبران دنیای مسیحیت به آیین یهود برگشته اند؟! یهودیان واقعی جهان، خاخام های خونخوار مستقر در سرزمین های اشغالی را یهودی نمی دانند. آنها صهیونیست هستند. آیا پاپ به آیین منحط و ضدبشری صهیونیسم روی آورده است؟ اگر پاسخ، مثبت است او در واتیکان چه می کند؟ او و رهبران دنیای مسیحیت باید پاسخگوی موج انزجار و نفرت مسیحیان جهان نسبت به این عمل باشند. مسیحیان ارتدوکس و کاتولیک جهان در شبکه های اجتماعی اعتراض جدی خود را به این عمل ننگین اعلام کرد و از آن به شدت شرمسار هستند!
اگر گمانه فوق صحیح نباشد، باید از این بوسه به عنوان یک سپاس و تقدیر و تشکر تاریخی یاد کنیم.
مسیحیان ٨۰۰ سال پیش طی هشت جنگ ۲۰۰ سال با مسلمانان در جنگ های صلیبی جنگیدند تا بر بیت المقدس سیطره پیدا کنند اما توفیق نیافتند.
فقط در نخستین جنگ صلیبی که پای مسیحیان به بیت المقدس رسید، تمام یهودیان و مسلمانان شهر را از دم تیغ گذراندند و حمام خون به پا کردند. تنها در معبد سلیمان ۱۰هزار سر را از بدن جدا کردند و حتی کودکان و زنان را هم کشتند.
در دومین جنگ صلیبی مسلمانان، بیت المقدس را از مسیحیان پس گرفتند.
جنگ سوم صلیبی به پیمان صلح بین صلاح الدین ایوبی و ریچارد شیردل منجر شد و قرار شد مسیحیان آزادانه برای زیارت به بیت المقدس بیایند.
جنگ چهارم صلیبی هم توأم با کشتار و خونریزی و سلطه مسیحیان بر قسطنطنیه شد. جنگ های پنجم، ششم و هفتم هم همین روال را داشت تا اینکه در جنگ هشتم همه شهرهای مسلمان نشین از سیطره صلیبیون خارج شد و استیلای مسیحیان بر شهرهای اسلامی پایان یافت.
از سال ۱۲۹۱ میلادی تا پیدایش رژیم اشغالگر قدس، فلسطین دست مسلمان ها بوده است. طی هشت قرن مسلمانان در صلح و دوستی با دیگر ادیان در فلسطین بویژه در بیت المقدس زندگی کردند. دنیای مسیحیت، اربابان کلیسا و شخص پاپ با تجربه ۲۰۰ سال جنگ با مسلمانان دیگر نمی توانستند شانس خود را برای تصرف فلسطین و بیت المقدس بیازمایند، لذا با جعل یک اندیشه منحط به نام صهیونیسم و با به کارگیری پیروان یهود و نیز با جعل یک حادثه تاریخی به نام هولوکاست پس از جنگ جهانی دوم، استقرار یک رژیم جعلی را در قلب سرزمین های اسلامی طراحی کردند و تمام دولت های مسیحی در اروپا و آمریکا نیز پشت سر این تئوری ایستادند.
بوسه پاپ بر دستان خاخام ارشد صهیونیسم نه از باب ارادت به آیین یهودیت است، بلکه از این باب است که صهیونیست ها طی نیم قرن انتقام صلیبیون را از مسلمانان گرفتند. آنها میلیو ن ها نفر از مردم فلسطین را از سرزمین های آبا و اجدادی خود آواره کردند، صدها هزار نفر را قتل عام کردند، ده ها هزار نفر را در زندان های مخوف شکنجه و آزار دادند، سرزمین های کشورهای اسلامی را غصب کردند و آیین صهیونیسم و یک کشور جعلی به نام اسرائیل را چون خنجری بر پشت کشورهای اسلامی در منطقه فرود آوردند.
صهیونیست ها نقش پیاده نظام صلیبیون را در عصر ما ایفاء کردند. در حقیقت صهیونیست ها به نمایندگی از صلیبیون با دولت های اسلامی و نیز اسلام در منطقه می جنگند. فلسفه این بوسه که نماد یک تقدیر و تشکر را دارد همین است و بس.
اصحاب یهود و نصاری آن هم از جنس صهیونیستی آن دست به دست هم داده اند برای هدم اسلام و نابودی سرزمین های اسلامی! طی نیم قرن رهبران جهان اسلام را با تهدید و تطمیع خریدند و بزرگ ترین ضربات را به هویت مسلمانان وارد آورده و سرزمین های اسلامی را قطعه قطعه و تجزیه کردند.
سفر پاپ های اعظم به سرزمین های اشغالی بی سابقه نیست، در سال ۱۹۶۴ پاپ ژان پل ششم به اسرائیل رفت، در سال ۲۰۰۱ پاپ ژان پل دوم و در سال ۲۰۰۹ پاپ بندیکت شانزدهم نیز پای در سرزمین های اشغالی نهاده و با رهبران صهیونیسم بین الملل اظهار همدردی، همگرایی و وحدت کردند. اما سفر پاپ فرانسیس یک سفر متفاوت با پیام های متفاو ت تر و شفاف تر است.
اندیشه شکل گیری دولت یهود به ۲۰۰ سال پیش برمی گردد. صهیونیست ها با حمایت انگلیس با انتشار اعلامیه بالفور در سال ۱۹۱۷ تشکیل وطن ملی یهود را اعلام کردند و در همین سال بیت المقدس را اشغال کردند و با بیرون کردن عثمانی ها، تحت الحمایگی فلسطین به وسیله بریتانیا را اعلام کردند و آن را به تصویب "جامعه ملل" رساندند.
بوسه پاپ بر دستان خاخام ارشد صهیونیستی این پیام را برای مسلمانان مورد تاکید قرار می دهد که صهیونیست ها به نمایندگی از ما در دنیای اسلام می جنگند و ما با تمام قدرت در تداوم جنگ های صلیبی پشت سر صهیونیست ها هستیم. آنها اتحاد یهود و نصاری را برای مقابله با اسلام از دو قرن پیش به امضاء رساندند و برای پایداری این اتحاد لازم بود بین دولت های اسلامی، بین علمای فرق اسلامی و حتی بین علمای هر فرقه اسلامی اختلاف و انشقاق پدید آورند تا هیچ گاه رهبران دنیای اسلام برای بازپس گیری قبله اول مسلمانان به سمت همگرایی و وحدت نروند.
ارزش کار عظیم امام خمینی (ره) در نهضت اسلامی در افشاگری از چهره پلید غرب و توطئه های صهیونیسم علیه دنیای اسلام در قرن ماست.
امام(ره) اولین رهبر سیاسی و مذهبی دنیای اسلام بود که پرچم مبارزه با صهیونیست ها را از اول به دوش کشید و خطر صهیونیسم را برای دنیای اسلام فریاد زد. هم او بود که فرمود؛ "الان تمام گرفتاری های ما از آمریکاست، آمریکایی که صهیونیست ها را تقویت می کند."
هم او بود که روز قدس را برای رهایی قبله اول مسلمین جهان از چنگال صهیونیسم پایه گذاری کرد و فریاد زد؛ "مسلمانان جهان! تا کی باید قدس شما در زیر چکمه تفاله های آمریکا و اسرائیل غاصب لگدکوب شود؟" هم او بود که حکم کرد؛ "اسرائیل باید از صفحه روزگار محو شود." امروز ما در آستانه سالروز رحلت امام خمینی(ره) بنیانگذار نهضت های ضدصهیونیستی در منطقه و جهان به تجلیل مردی می پردازیم که برای اولین بار طبل بیدار باش را در جهان اسلام نسبت به خطر صهیونیسم به صدا درآورد.
او اکنون در میان ما نیست. اما نیک می داند که فرزندان شجاع وی در حزب الله لبنان و حماس در جنگ ٣٣ روزه و جنگ ۲۲ روزه چنان سیلی ای به رژیم اشغالگر قدس زدند که صدایش در جهان پیچید. پیروان امام(ره) دامنه فتوحات رژیم اشغالگر قدس را متوقف کردند و این سرآغاز پیشروی مسلمانان و نابودی اسرائیل است.
تحلیل درست و عبرت آموز بوسه پاپ بر دستان خاخام ارشد صهیونیستی این است که؛
ای رهبران جهان اسلام متحد شوید
ای علمای فرق اسلام با هم متحد شوید
ای مسلمانان جهان علیه صهیونیسم و برای انتقام از جنایات آمریکا در سرزمین های اسلامی با هم متحد شوید.
هفته گذشته درست در زمانی که از اتحاد یهود و نصاری در سرزمین های اشغالی رونمایی می شد، مقام معظم رهبری در روز بعثت نبی اکرم خطاب به جهان اسلام فرمودند:"باید از اختلافات عبور کرد و امت واحده تشکیل داد. مهم ترین نیاز دنیای اسلام شناخت جبهه دشمن است. غرب امروز مروج جاهلیت با ابزار مدرن است."
ایشان خطر صهیونیست ها را در اختلاف افکنی در میان مسلمانان یادآور شدند و فرمودند؛ "بیداری اسلامی سرکوب شدنی نیست."
پی نوشت:

۱-کیهان - پنج شنبه ٨ خرداد ۹٣

سیاست روز:انقلاب مردم ایران نقطه شروع انقلاب بزرگ جهان اسلام
«انقلاب مردم ایران نقطه شروع انقلاب بزرگ جهان اسلام»عنوان سرمقاله روزنامه سیاست روز به قلم سیاوش کاویانی است که در آن می خوانید؛اکنون که ۳۵ سال از زمان پیروزی انقلاب اسلامی می گذرد و از رحلت بنیانگذار آن هم ۲۵ سال، شاید برخی با خود بگویند، انقلابی که امام خمینی(ره) بنیانگذار آن بود، چه دستاوردهایی برای کشور و چه دستاوردهایی در حوزه خارج کشور داشت؟ بدون شک هستند افراد و هموطنانی در کشورمان که چنین پرسش هایی در ذهنشان نقش بسته است و شاید پاسخی هم برای آن نیافته باشند. یا جست وجو و پی گیری نکردند تا به پاسخ برسند، یا از سوی رسانه ها، شخصیت ها و انقلابیون کم کاری شده است که آنها همچنان در چنین شرایطی به سر می برند.
انقلابی که امام خمینی(ره) با حمایت مردم ایران اسلامی به راه انداخت، انقلابی به تمام معنا، الهی و معنوی بود. نمی توان در سطح دنیا مشابه چنین انقلابی را پیدا کرد. همه روزهای این انقلاب از زمان پیروزی تا رحلت امام(ره) و از زمان زعامت رهبری معظم انقلاب تاکنون، بدون نظر و لطف الهی ممکن نبود.
هر آنچه در این سرزمین مقدس اتفاق افتاده است، همگی با انگشت اشاره الهی، به هدایت و لطف او، سرانجامی چنین داشته است. نمی گوییم دشواری و سختی و فشار نبوده، اما به این نکته باید توجه داشت که این فشارها، تهدیدات و توطئه ها از برای چه بوده است؟
انقلاب اسلامی ایران از همان زمان پیروزی تاکنون، ابرقدرتی را به چالش جدی و مهلک کشانده که نمونه آن تاکنون در دنیا دیده نشده است.
حمله نظامی آمریکا به طبس و شکست مفتضانه نیروهای ویژه ارتش آمریکا، تحمیل جنگ ۸ ساله و پیروزی بزرگ ملت ایران در دوران دفاع مقدس، ایستادگی مقابل تحریم ها و جنگ اقتصادی، تهاجم گسترده فرهنگی برای استحاله جوانان کشور، از آن دست توطئه ها و حملاتی است که هر کشوری تاب تحمل آنها را نخواهد داشت و در کوتاه ترین زمان، یا تن به خواسته های دشمن خواهد داد و یا سقوط خواهد کرد.
اما در عین ناباوری برای آنهایی که نسبت به نظر و عنایت الهی به این انقلاب شک دارند، ایران اسلامی در مسیر خود همچنان استوار گام برمی دارد و با پیشرفت هایی که در زمینه های گوناگون از انرژی صلح آمیز هسته ای گرفته تا، پیشرفت های پزشکی، علمی ،دفاعی و نظامی، ثابت کرده است که می توان در مقابل ابرقدرت هایی مانند آمریکا ایستاد و سرخم نکرد.
و اکنون می بینیم که انقلاب اسلامی ایران، با توجه به آرمان های امام خمینی(ره) آنچنان تاثیری بر دنیای اسلام گذاشته است که به خاطر آن، وحشتی عمیق در دل و جان همه مستکبران عالم انداخته است. نشانه های این وحشت مرگ آور، در نوع رفتارهایی که غرب و آمریکا با اسلام و مسلمانان انجام می دهند، به خوبی دیده می شود.
سیاست های اسلام هراسی، ایران هراسی و شیعه هراسی به همین خاطر از سوی سردمداران کاخ سفید و نوچه های آن پیاده می شود. همه این دستاوردها به واسطه انقلابی است که روح الله آن را پایه ریزی کرده بود. اندیشه و تفکر تشیع براساس ولایت و امامت است.
امام خمینی(ره) نیز بر همین اساس انقلابی را برپا کرد تا، پلی محکم و رابطه ای مطمئن برقرار کند با صاحب اصلی آن. حضرت امام(ره) در همین زمینه فرموده اند؛ «مسئولان ما باید بدانند که انقلاب ما محدود به ایران نیست. انقلاب مردم ایران نقطه شروع انقلاب بزرگ جهان اسلام به پرچمداری حضرت حجت ارواحنا فداه است که خداوند بر همه مسلمانان و جهانیان منت نهد و ظهور و فرجش را در عصر حاضر قرار دهد. مسائل اقتصادی و مادی اگر لحظه ای مسئولین را از وظیفه ای که برعهده دارند منصرف کند، خطری بزرگ و خیانتی سهمگین را به دنبال دارد. باید دولت جمهوری اسلامی تمامی سعی و توان خود را در اداره هر چه بهتر مردم بنمایند، ولی این بدان معنا نیست که آنها را از اهداف عظیم انقلاب که ایجاد حکومت جهانی اسلام است منصرف کند.»
و اکنون به خاطر همین اندیشه و راهبرد اصلی است که دشمنان، برای مقابله با واقعیت و حقیقت انقلاب اسلامی، هر آنچه در توان خود دارند، به کار گرفته اند تا از آن حادثه عظیم از آن اتفاق مهلک برای مستکبران جلوگیری کنند. این مقابله ها و توطئه ها نشان دهنده حقانیت انقلاب در اتصال به حکومت جهانی اسلام با امامت و ولایت مهدی موعود(عج) است.

وطن امروز:تا خون در رگ ماست خمینی رهبر ماست
«تا خون در رگ ماست خمینی رهبر ماست»عنوان سرمقاله روزنامه وطن امروز به قلم حسین قدیانی است که در آن می خوانید؛ از بالکن حسینیه جماران یا بلندای سپهر، فرقی نمی کند؛ حضرت روح الله بلد است برای ما دست تکان دهد، چرا که «امام خمینی یک حقیقت همیشه زنده است». عجیب واقعیت می دانم این سخن «حضرت آقا» را. اگر بت بسازند از مصلحت پرستان دروغگو، خمینی همیشه زنده جواب می دهد؛ «ملاک، حال فعلی افراد است» و اگر سال ٨٨ در پی ابطال انتخابات ۴۰ میلیونی باشند، خمینی همیشه زنده باز جواب می دهد؛ «میزان، رای مردم است». اساسا میزان و ملاک انقلاب اسلامی، امام است و «امام» نمی میرد! اگر هر چه فریاد دارند بر سر منتقد بکشند، خمینی همیشه زنده جواب می دهد؛ «هر چه فریاد دارید بر سر آمریکا بکشید» و اگر زیادی توهم کنند که آمریکا، کدخداست، روح خدای همیشه زنده باز جواب می دهد؛ «ما آمریکا را زیر پا می گذاریم». خیال بعضی ها تخت که شناسنامه ما امام خمینی است. آنها باید بپذیرند که جمله «تا مبارزه هست، ما هستیم»، یکی از جملات حضرت روح الله است و این دیگر به این حقیر کمترین ربطی ندارد که امام انقلابی ما هرگز نگفت؛ «تا صلح و سازش هست، ما هستیم!» پس بی تعارف، آنها خسته از مثلا افراط و تندروی من و ما نشده اند، بلکه کمی تا قسمتی، خسته از شعائر خمینی بت شکن شده اند که اگر انقلابی گری، افراط باشد، آنکه در قله تندروی ایستاده، روح الله خمینی است. جالب و البته خنده دار است؛ بعضی ها، مشکل با امام دارند، گیر به امثال ما می دهند، در عوض و یحتمل من باب اعتدال، آنجا که در جواب نقد ما می مانند، گیر به حد و حدود الهی می دهند! قدرمسلم، همه ما با یک حقیقت بشدت زنده طرفیم به نام «امام خمینی». از این حقیقت، مفری نیست! اگر انقلاب اسلامی متهم به دیکتاتوری شود، اول نفری که جلویت می ایستد، همین امام است؛ «اگر ولایت فقیه نباشد، دیکتاتوری می شود».
پس بالکن حسینیه جماران یا بلندای سپهر، فرقی نمی کند؛ خمینی بلد است برای ما دست تکان دهد، بلد است دیده های ما را بارانی کند، بلد است در دل ما، توفان به پا کند، بلد است هوای انقلابش را داشته باشد، بلد است مشت به دهان استکبار بکوبد، بلد است ساده سخن بگوید، بلد است «کلمه.. الله هی العلیا» به دیوارش بکوبد، حتی این را هم بلد است که همچنان از خود بگذرد و بگوید خدا. خدا، خدا، خدا... و باز هم خدا! این، همه سخن امام است با ما. همچنان که همه سخن «حضرت آقا» است با ما. حقا که خمینی «روح خدا» بود. و «روح خدا» هست. فعل ماضی، خواب، خاطره، عکس و الباقی قضایا به کار وصف امام ما نمی آید! خمینی را باید خامنه ای وصف کند؛ «امام خمینی یک حقیقت همیشه زنده است». همین «است» عصبانی کرده است دشمن را! گاهی فعل، در هیچ کجای جمله نمی آید، بلکه فقط بر سر دشمن آوار می شود! دشمن از فرط بیکاری و نداشتن شغل، توهم زده بود که بعد از ارتحال امام، کار انقلاب اسلامی تمام است، لیکن فکر یک جا را نکرده بود؛ «با وجود جانشینی چون خامنه ای، خمینی زنده تر می شود اما هرگز نمی میرد». این، داستان ۲ حنجره است، اما با یک فریاد! چشم های متفاوت، لیکن با یک نگاه! که راه را باید به ارث برد، نه پا را! راه روح الله، فراتر از نشانی بهشت، نشانی خداست برای ما. ما با خمینی، دعوت به خدا شده ایم؛ لطف می کنند اگر بعضی ها، این همه به ما در خانه کدخدا را نشان ندهند! کدخدایی که دیگر نیست، این همه درِ خانه اش را دق الباب نمی کنند! کدخدا اگر حاجت می داد، اساسا باید جلوی انقلاب روح خدا را می گرفت! کدخدا اگر حاجت می داد، امراض خودش را درمان می کرد! کدخدا اگر حاجت می داد، در سوریه مغلوب مقاومت نمی شد! وقتی حاجت را روح خدا داده، چه بی سلیقه اند کسانی که نسخه را از شیطان می خواهند! از کدخدا نسخه بخواهی، تحقیرت می کند، و می بینیم که می کند، اما از روح خدا نسخه بخواهی، می نویسد خدا، می گوید خدا. و گمانم همین «خدا» را داشت خمینی که هیچ واهمه نداشت از دشمن. ضعف از خداباوری بعضی هاست که این همه از دشمن می ترسند! روح الله ما، مسیحا... اما مسیحای مبارزی بود که به جای سخن گفتن در گهواره، اطفال درون گهواره را در همین نیمه خرداد به رخ دشمن کشید، تا باز هم در همین ماه، معجزه سوم خرداد رخ دهد، آنگاه بگوید؛ «معجزه کار خدا بود». آری، همچو امامی، زیارتنامه می خواهد؛ «السلام علیک یا روح الله». اماما! امروز هم زمان توست. فردا هم. این روح بلند و ملکوتی شماست که نمی گذارد ضرب و زور بعضی از این قراردادهای بد، فرجامی داشته باشد. از فرط ندانم کاری، توهم زده بودند تقصیر بیلبوردها بود!
بیلبوردهای ما در اوج مظلومیت جمع شد، اما از آنجا که دیگر به خمینی نمی توان زور گفت، سر آنچه با دشمن بسته بودند به سنگ خورد! بی خود بعضی ها برای دشمن می خندند، خود دشمن هم می داند که با اخم و تخم خمینی طرف است! و الا در ورای توافق، این همه امتیاز به او داده شده، چرا باز هم دشمن از ما عصبانی است؟! من مسبب این عصبانیت را می شناسم؛ «روح الله خمینی». خمینی، جهانی بنشسته در گوشه ای از کنج جماران یا جهانی ایستاده در جای دنجی از آسمان نیست؛ بسی فراتر از این اوصاف، تا انقلاب اسلامی اش را گره به زلف انقلاب جهانی حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف نزند، مبارزه با آمریکا و اسرائیل را رها نمی کند! «تا مبارزه هست، ما هستیمِ» امام، شوخی نبود! تعارف نبود! من اقتضای منافع ملی را می شناسم؛ در بستن توافق مضاعف با روح خداست. او بود که دل به حال غرور ملی این ملت می سوزاند، نه دشمن، و نه دشمن دوستان! اگر ما هر چه داریم از امام است، دشمن هم هر چه می کشد از امام است! حال برای جلب رضایت منافع ملی، با که باید توافق بست؟! شهید مصطفی احمدی روشن و یارانش، در توافق با خمینی و صدالبته با خامنه ای بود که توانستند انرژی هسته ای را بومی کنند، فلذا آنچه محل نقد است، محصول توافق با دشمن است! چه شد؟! چه کردند؟! و چرا به جای ارائه کارنامه، حرف غیر می زنند؟! آیا این هم از نشانه های اعتدال است که هر وقت در برابر منتقد کم آوردند، بند کنند به حد و حدود الهی؟! بدا به حال جماعتی که از منتقد می خورند، اما به ملت، دروغگو می گویند! بدا به حال جماعتی که هر وقت در جواب منتقد می مانند، گیر به احکام خدا می دهند! این رسم نوکری برای مردم نیست! و فاصله ها دارد با آموزه های امام! سابق بر این باید به اصحاب نقد می گفتیم؛ «کمی کمتر، دستگاه اجرایی را نقد کنید، بلکه دولت بتواند اوضاع را در آرامش، سر و سامان دهد»، مع الاسف اینک باید تمنا کنیم؛ «کمی کمتر منتقدان را مورد لطف (!) قرار دهید، کمی کمتر به مردم بپرید، کمی کمتر ملت متحد را تقسیم کنید، و کمی کمتر با مقدسات کلنجار بروید، بلکه وقتی هم برای کار کردن، لااقل سخن گفتن در همان حوزه مسوولیت، برای تان بماند»! مردم در دوگانه بهشت و جهنم گیر نکرده اند؛ گیر کرده اند در بی تدبیری ها، در گرانی ها، در سوء مدیریت ها. و در اینکه عاقبت چه شد محصول توافق؟! گیر مردم، این جور چیزهاست. بدترین شلاق ها، شلاق بی تدبیری است که این هم از قضا، جاده صاف کن جهنم است، نه بهشت! روح خدا، فقط نشانی خدا نداشت، بلکه مردم نیز از زبان ایشان نمی افتاد. خب به جای سخن بی وجه، چرا خدمت به ملت نمی کنند؟! امام وقتی سخن می گفت، حساسیت دشمن را برمی انگیخت، چگونه است که از سخن بعضی ها، به جای دوست، دشمن در امان است؟! امام سراپا آتش خشم علیه دشمن بود، چگونه است که بعضی ها با دشمن، مهربان تر از دوست، سخن می گویند؟! جا به جا گرفته اند بعضی ها، موضع مهر و مکان خشم را! اینکه ما با تحقیر دشمن، راحت تر کنار بیاییم تا نقد دوست، فاصله ها از آموزه های امام دارد. محل خرج حاضرجوابی امام، آنجا بود که می گفت؛ «ما آمریکا را زیر پا می گذاریم». خوب است بعضی ها نسبت خود را با این جمله امام معین کنند و الا منتقد تا امام را دارد، زیر پا گذاشته نمی شود. اماما! زیر پای خون شهدای هسته ای، ما صدای خرد شدن دنده شیطان بزرگ را شنیدیم. و دقیقا مثل شهدا در دل تحریم، زیر پا گذاشتیم آمریکا را، آنجا که علی رغم میل دشمن، هسته ای شدیم و آنجا که بازهم به رغم میل دشمن، برد موشک های مان را تا آنجا که اراده خلف شایسته ات اقتضا کند، فزونی بخشیده ایم. اماما! تو گفتی؛ «ما آمریکا را زیر پا می گذاریم»، اینجا به بعضی ها برخورد! بعضی ها رسما وکیل مدافع شیطان شده اند و دل برای مقر ابلیس یعنی جهنم می سوزانند و با لطائف الحیل می خواهند امضای سرخ تو را از صحیفه انقلاب اسلامی پاک کنند! کور خوانده اند که به فرموده جانشین شما؛ «این انقلاب، بی نام خمینی در هیچ کجای جهان شناخته شده نیست». اماما! پشتوانه امضای شهدایی تو، ٣۰۰ هزار خون بهشتی است. خدایی که در زمین برای تو بالکن حسینیه جماران ساخت، در آسمان، بهترش را ساخته! امر، همچنان امر شماست که هنوز هم بعد از هر فتحی، ولی فقیه، دست قدرت خدا را به ما نشان می دهد، آنگاه از تو سخن می گوید. اماما! برای ما، بهشت، آنجایی است که تو باشی و آسمان، آنجایی است که شهدا باشند.
گلوله های آتشین سه راهی شهادت، کم از زور و شلاق نداشت، همچنان که امروز، غم و غصه روزگار، کم از زور و شلاق ندارد، ما اما این همه را به جان می خریم، که خوب می دانیم «بهشت را به بها بدهند و به بهانه ندهند»! اشتباه است اگر فکر کنیم؛ می توان چراغ سبز به جهنم نشان داد و در عین حال، بهشتی شد! عادت عده ای به مفت فروشی، قیمت بهشت را ارزان نمی کند! شلاق ها خورده شد و جان ها کنده شد تا به حکومتی برسیم با دغدغه های بهشتی. ما امام خود را آن همه سال در تبعید، دور از میهن ندیدیم که امروز، منتهی الآمال بعضی ها حضور بی اذن و اجازه رئیس جمهور اوباما در خاک وطن باشد! تعارف را بگذاریم کنار، بعضی ها می خواهند نسخه کشور مظلوم افغانستان را برای ما هم بپیچند و از همین زاویه بود که پیشنهاد رابطه با طالبان را دادند! سال ٨٨ هم نهایت آرزوی بعضی ها این بود که ۴۰ میلیون رای ملت را به اراده آمریکا و اسرائیل بفروشند، اما از آنجا که «خامنه ای، خمینی دیگر است»، ما از بالکن حسینیه امام خمینی، مکرر صدای خمینی را شنیدیم. اماما! بعضی ها خط تو را از BBC و VOA می گیرند! و به نظام تو تهمت تقلب می زنند! اماما! بعضی ها از تو خسته شده اند! از وصیتنامه تو! از «ما آمریکا را زیر پا می گذاریم»! مشکل این جماعت، بیلبوردهای ما نیست؛ خود شمایی! بعضی ها به انقلابی گری ما می گویند «افراط» که انقلابی گری خمینی بت شکن ما را بزنند! از قضا، خود این هم حاکی از زنده و جاوید بودن راه شماست، که با مرده، کسی دشمنی نمی کند! اگر ما مدعی هستیم دست رحمت تو، هنوز هم با دل ما بازی می کند، فقط یک بیان شاعرانه نیست. تو هستی، حی و حاضر، نشان به آن نشان که با تو دشمنی می شود! اما اماما! دوستان تو بیشترند. نیمه خرداد آن سال که جسمت از میان ما پر کشید، «مرگ بر آمریکا» هرگز شعار واحد همه ملت های آزاده نبود. از آن روز، ما بسیار جلو آمده ایم و دشمن، بسیار عقب رفته. دشمن حتی با همه عِده و عُده اش، دیگر قادر نیست ولو در یک میدان، حریف مقاومت شود. آن روز خیلی ها اساسا نمی دانستند «سیدحسن نصرالله» کیست، اینک اما همه او را می شناسند، اسرائیلی ها از همه بیشتر! اماما! تو آن روز یک بسیجی گمنام داشتی به نام «قاسم سلیمانی»، اینک اما دشمن ناگزیر، نه فقط او را به خوبی می شناسد، بلکه خوب می داند در جغرافیای مقاومت، کار دست بچه های سپاه قدس است.

اماما! اغلب حکام منطقه که چشم بد به انقلاب تو داشتند، از تخت سلطنت به زیر کشیده شده اند، اتفاقا آمریکا هم هوای شان را داشت، اما نسخه کدخدا دیگر جواب نمی دهد! اماما! اگر راه روح اللهی تو یعنی نشانی بهشت، به جهنم که بعضی ها چراغ سبز به جهنم نشان می دهند. خودت را عشق است، وصیتنامه ات را. خلف صالحت را. او تو را در خواب نمی بیند؛ در بیداری می بیند، بر بلندای سپهر. در هر گوشه از جهان، ندای «مرگ بر آمریکا» بلند است، آنجا حرم امام است. نیمه خرداد سال ارتحال، با خود می اندیشیدم؛ پس تکلیف این شعار بچه های جبهه و جنگ چه می شود؛ «تا خون در رگ ماست، خمینی رهبر ماست»؟! اینک می بینم با وجود امام خامنه ای، الحق که «تا خون در رگ ماست، خمینی رهبر ماست».

جوان:آخرین دغدغه های امام (ره)
«آخرین دغدغه های امام (ره)»عنوان سرمقاله روزنامه جوان به قلم دکتر عبدالله گنجی است که در آن می خوانید؛بدون تردید مهم ترین مانع بر سر انحراف نظام جمهوری اسلامی از اصول و موازین خود اندیشه و سیره امام خمینی است. اندیشه و عمل آن عزیز سفر کرده میزان و شاقول اندازه گیری پایبندی به انقلاب اسلامی و جمهوری اسلامی است.
بدون تردید مهم ترین مانع بر سر انحراف نظام جمهوری اسلامی از اصول و موازین خود اندیشه و سیره امام خمینی است. اندیشه و عمل آن عزیز سفر کرده میزان و شاقول اندازه گیری پایبندی به انقلاب اسلامی و جمهوری اسلامی است. بدون تردید مهم ترین مانعی که دکان نفاق، دورویی، واگرایی و سکولاریسم خواهی را به هم می ریزد، اعتقاد صریح و قطعی امام به عدم جدایی دین از سیاست است. همین مسئله مانع تأویل و تفسیر اندیشه امام به سمت جمهوری خواهی یا حکومت اسلامی (منهای جمهوریت) شده است. دغدغه های امام فراوان بود؛ از سازندگی کشور تا اصلاح دانشگاه ها و وحدت جهان اسلام و ... اما دقت در ادبیات گفتمانی ماه های پایانی حیات طیبه ایشان نشان می دهد که اساسی ترین دغدغه های ایشان به شرح ذیل است. البته ممکن است دغدغه های دیگری هم وجود داشته باشد اما آنچه در هشت ماهه آخر حیات ایشان برجسته است راهبردی و محوری است.
۱- نگرانی از افتادن حکومت به دست لیبرال ها
حضرت امام در ماه های آخر حیاتشان در سه جای متفاوت خطر لیبرال ها را گوشزد می نمایند. در پیام ۲۹/۴/۶۷ واگذاری حکومت به لیبرال ها در صدر انقلاب را اشتباه می دانند و در تاریخ ٣/۱۲/۶۷ در پیام به روحانیت با صراحت می فرمایند: «من به آنانی که دستشان به رادیو و تلویزیون و مطبوعات می رسد و چه بسا حرف های دیگران را می زنند اعلام می کنم تا من هستم نخواهم گذاشت حکومت به دست لیبرال ها بیفتد» و سومین بار در نامه به آیت الله منتظری در فروردین ۱٣۶٨ به ایشان گوشزد می کند که «شما می خواهید بعد از من حکومت را به دست لیبرال ها و از طریق آنان به منافقین بدهید.» بنابراین مشخص می شود که امام هم از خطر لیبرال ها نگران است و هم از همسویی آنان با منافقین. شاید گفته شود منظور امام از لیبرال ها طیف نهضت آزادی است.
اما اگر کسی خود رسماً اعلام نماید ما لیبرال هستیم شامل سخن امام نمی شود؟ حسین مرعشی و غلامحسین کرباسچی دو تن از اعضای محوری حزب کارگزاران رسماً اعلام کرده اند که ما و حزب کارگزاران لیبرال هستیم و عبدالکریم سروش نیز آنان را ستود و گفت: «بالاخره شترسواری دولا، دولا نمی شود.» بنابراین همسویی کارگزاران با دولت مستقر و اعتراف رسمی آنان به لیبرال بودن نقطه ۱٨۰ درجه ای مقابل امام است و ورود آنان به قدرت عدول از اندیشه و مطالبه امام است.
۲- تهی شدن جمهوری اسلامی از محتوا
امام (ره) چندین بار فرمودند: «من خوف از آن دارم که ما اینجا یک جمهوری اسلامی درست کرده باشیم اما هر کجایش که بروید همان حکومت طاغوت باشد. در اداره، بازار...». و سپس می فرمایند ما یک جمهوری اسلامی واقعی می خواهیم که محتوایش اسلامی باشد. «ما جمهوری اسلامی لفظی نمی خواهیم.» مقام معظم رهبری در آذرماه ۱٣۷۶ و در دانشگاه علم و صنعت این محتوا را به «ماهیت حقیقی نظام» تعبیر کردند و فرمودند: اگر این محتوا که همانا عدالت، برابری و برادری، ساده زیستی مسئولین، ایستادن مقابل دشمن، تکریم شهادت و شهیدان ... از بین برود «پسوند اسلامی» هم کارگر نخواهد بود، در آن صورت مثل نظام جمهوری اسلامی مثل دندان پوکی می ماند که ظاهری زیبا دارد اما با اولین برخورد با یک شئ سخت فرو می پاشد.
امروز تهی شدن نظام از محتوای دینی خطر بزرگی است، چرا که برخی مسئولان با تکیه بر روشنفکری عوامگرانه و مدرن تلاش می نمایند دین را امری خصوصی و غیر اجتماعی معرفی نمایند و نه تنها از محتوا و ماهیت حقیقی نظام دفاع نمی کنند بلکه قائل به سکوت هم نیستند و زمینه را برای کف و سوت سکولارها فراهم می نمایند. فرآیند عرفی سازی نظام با شعار «به توچه» در همین راستا صورت می گیرد که جمهوری اسلامی ایران نیز مانند جمهوری اسلامی پاکستان و افغانستان صرفاً یک نام در قانون اساسی باشد.
٣- آلودگی روحانیت به زخارف دنیوی
در نزد امام مقدس مآبی و تحجرگرایی مذموم بود اما خطر دنیاگرایی برای روحانیت خصوصاً روحانیت حاضر در متن انقلاب و کشور بسیار نگران کننده تر بود. «هیچ چیز به زشتی دنیاگرایی روحانیت نیست و هیچ وسیله ای هم نمی تواند بدتر از دنیاگرایی، روحانیت را آلوده کند. چه بسا دوستان نادان یا دشمنان دانا بخواهند با دلسوزی های بی مورد مسیر زهدگرایی آنان را منحرف سازند و گروهی نیز مغرضانه یا ناآگاهانه روحانیت را به طرفداری از سرمایه داری و سرمایه داران متهم نمایند. در این شرایط حساس و سرنوشت سازی که روحانیت در مصدر امور کشور است و خطر سوء استفاده دیگران از منزلت روحانیون متصور است باید به شدت مواظب حرکات خود بود» بنابراین اعتمادسازی و اعتمادزدایی روحانیون از حاکمیت با زهد و ساده زیستی یا اشرافی گری آنان ارتباط مستقیم دارد.
وقتی امام می فرمایند «شکست روحانیت شکست اسلام است» صرفاً شکست از سوی دشمنان را نمی فرمایند بلکه عمل، سیره و رفتار روحانیت نیز می تواند به این شکست منجر شود. از بین رفتن سرمایه اجتماعی روحانیت مهم ترین خطر در این زمینه محسوب می شود که مطلع آن دنیاگرایی است.
۴- اختلاف بین مسئولان
عدم اختلاف بین مسئولان و « ندادن سوژه به دست دشمنان» همیشه و تا آخرین لحظه حیات امام (ره) جزو دغدغه های اصلی وی بود. آیت الله هاشمی شخصاً به دیدار خود و مقام معظم رهبری با امام و اینکه امام شست دست ایشان را فشار دادند و از اختلاف ابراز نگرانی کردند، اشاره می کند. امام معتقد است «اختلاف اگر اصولی و زیربنایی شد موجب سستی نظام می شود» اما اگر در حد سلیقه باشد موجب رشد و پویایی است. دقت در مواضع و اندیشه برخی از نخبگان انقلاب نشان می دهد که از سال ۱٣۶٨ به صورت نهفته و از ۱٣۷۶ به صورت بارز دگردیسی معرفتی خود را به رخ نظام کشیدند لذا امروز نمی توان کشور را با ادبیات قدیم آرایش سیاسی داد. قطعاً آرایش امروز ما بین غرب گرایی – اسلام گرایی، سکولاریسم – جمهوری اسلامی، انقلابی – غیرانقلابی قابل درک بیشتری از چپ و راست یا اصولگرایی و اصلاح طلبی است و شاید در این موضوع از امام عبور کرده باشیم.
۵- بی توجهی مسئولان به صدور انقلاب اسلامی
برخی از مدیران کشور طوری مشی می کنند که گویی انقلاب اسلامی یک پروژه تمام شده است و اکنون باید زندگی کنیم. حال آنکه امام بر استمرار روح اسلام انقلابی تأکید داشتند و به مردم می فرمودند شما مشکلات را تحمل کنید تا مسئولان به رسالت اصلی شان که صدور انقلاب است بپردازند و با صراحت از مسئولان هم می خواستند که: «مسئولان ما باید بدانند که انقلاب ما محدود به ایران نیست. انقلاب مردم ایران نقطه شروع انقلاب بزرگ جهان اسلام به پرچمداری حضرت حجت (عج) است.... مسائل اقتصادی و مادی اگر لحظه ای مسئولان را از وظیفه ای که بر عهده دارند منصرف کند، خطری بزرگ و خیانتی سهمگین را به دنبال دارد. باید دولت جمهوری اسلامی تمامی سعی و توان خود را در اداره هر چه بهتر مردم بنماید ولی این بدان معنا نیست که آنها را از اهداف عظیم انقلاب که ایجاد حکومت جهانی اسلام است، منصرف کند ... من بار دیگر از مسئولان بالای نظام جمهوری اسلامی می خواهم که از هیچ کس و از هیچ چیز جز خدای بزرگ نترسند و کمرها را ببندند و دست از مبارزه و جهاد علیه فساد و فحشای سرمایه داری غرب و پوچی و تجاوز کمونیزم بکشند که ما هنوز در قدم های اول مبارزه جهانی خود علیه غرب و شرقیم.»
امام، کوتاهی در این زمینه را «خطری بزرگ» و «خیانتی سهمگین» می دانند اما دقت در صحنه سیاسی – فرهنگی کشور نشان می دهد که در گفتمان مسئولان کشور ردپای این مطالبه امام نیست و مقام معظم رهبری یک تنه این گفتمان را مدیریت و ملت ایران را کانون پرفروغ حمایت از محرومان و مستضعفین جهان معرفی می نمایند. بنابراین در سالروز ارتحال آن امام عزیز لازم است مسئولان کشور یک بار دیگر اندیشه، مشی و سیره خود را با مطالبه و دغدغه های امام انطباق دهند و میزان نزدیکی یا دوری خود از ایشان را اندازه گیری نمایند. تعالی انسان که پاداش آن بهشت است، غایت انقلاب امام بود و تقلیل آن به توسعه اقتصادی و علمی (که آن هم به جای خود مهم است) قطعاً خیانتی سهمگین است.

شرق:امام(ره)؛ آنگونه که بود
«امام(ره)؛ آنگونه که بود»عنوان رمقاله روزنامه شرق به قلم رسول منتجب نیا است که در آن می خوانید؛در آستانه سالگرد ارتحال امام عزیز(ره) باید به این نکته تاکید داشت که پس از ۲۵ سال از خرداد ۶٨ که همه ساله مراسم هایی در این تاریخ در سراسر کشور و حرم مطهر ایشان برگزار شده و همه روزه نام ایشان به بهانه های مختلف در مباحث سیاسی، فرهنگی و حاکمیتی به میان می آید، مشی و شیوه حکومتداری ایشان برای بسیاری ناشناخته بوده و در پاره ای موارد هم مورد بی مهری قرار گرفته است. اینکه چطور در ایران و در مهد انقلابی که پایه گذاری کردند، این اتفاق رخ داده شاید تا حدی عجیب به نظر برسد. نخستین دلیل وقوع چنین اتفاقی بهره گیری سیاسی برخی از مواضع بنیانگذار جمهوری اسلامی است.
اما آنجا که مرام ایشان و راه و خط و مشی امام مطرح است، فاصله ها به خوبی به چشم می آید. اگر نیم نگاهی به برنامه های شبکه های سیاسی فارسی زبان خارج از کشور داشته باشیم، گستره هجمه و خبرسازی و تهمت زنی به ایشان را که با جعل تاریخ همراه است، به خوبی ملاحظه می کنیم. ده ها برنامه تحت عنوان «مستند» به دنبال وارونه نمایی چهره ایشان و وقایع قبل و بعد از انقلاب است.
از این گروه انتظاری نیست. دولت های خارجی حامی این رسانه ها در دوران حیات ایشان، بارها با قاطعیت و درایت امام مواجه شدند و آنان به دنبال پیشگیری از آینده هستند. اما مساله آنجا نگران کننده می شود که شاهد چنین اتفاقی در داخل کشور باشیم. برخی تریبون ها و رسانه های داخلی مستند سازی و تطبیق بعضی از بیانات یا موضع گیری های امام که در شرایط خاص اتفاق افتاده و لزوما ارتباطی با شرایط روز ندارد را در دستور کار دارند تا با این شبیه سازی، منویات جریانی خود را دنبال کنند و برخی اعمال غیرموجه را موجه جلوه دهند.
دسته سوم نیز برخی جریانات هستند که خطای طبیعی در امر زمامداری توسط یک زیرمجموعه حکومت را به شخص امام نسبت می دهند. گویی طرفداران و نزدیکان امام مدعی معصوم بودن ایشان بوده و منکر هرگونه اشتباهی در دهه اول انقلاب هستند. مگر والی امیرمومنان مرتکب اشتباه نمی شد؟ باید آن را به امام اول خود نسبت دهیم؟ نسل اول و دوم انقلاب، موضع گیری ها و سلوک امام را به یاد دارند اما خطر آنجاست که رفته رفته در ذهن نسل جوان، چهره مغشوشی از امام، ته نشین شود. رافت، رحمت، عفو، گذشت، بزرگواری و کرامت امام در طول تاریخ در میان رهبران، کم نظیر بوده است. قدرت پرستی و انتقامجویی در مسلک ایشان جایی نداشت و اینکه امروز در هاله ای از شبهات و ایرادها قرار داده شوند مایه تاسف است. جریان هایی که از امام ضربه خورده اند نظیر جریان ارتجاع و تحجر و نیروهای بی شناسنامه که سابقه ای در انقلاب ندارند، موتور این حرکت مشکوک به شمار می آیند. از اندیشمندان و ارادتمندان ایشان انتظار می رود با آگاهی بخشی به موقع و سکوت نکردن در برابر برخی تریبون ها و رسانه ها امام را آنگونه که بود به نسل امروز ما معرفی کنند.

مردم سالاری:ضرورت تحزب گرایی
«ضرورت تحزب گرایی»عنوان سرمقاله روزنامه مردم سالاری به قلم محمد رضا خباز است که در آن می خوانید؛تحزب گرایی یا همان فعالیت گسترده احزاب در فضای سیاسی جامعه مهمی است که به گواه مشاهدات موجود، بی توجهی به آن ضررهایی را به نظام سیاسی و مدیریتی کشور وارد می کند که جبرانشان زحمت و هزینه های هنگفتی را می طلبد.
کارکرد اصلی حزب نظم دادن و همچنین مدیریتِ صحیح اموری است که برای اجرایی شدن برنامه ها باید انجام گیرند و دقیقا به همین دلیل است که در دنیای امروز، تحزب گرایی ضرورتی است که بی توجهی به آن تحت هیچ شرایطی توجیه نمی شود، چرا به معنای واقعی کلمه حزب گرایی لازمه موفقیت است.
شرح این شرایط سوالی را با این مضمون به وجود می آورد که «فعالیتهای حزبی در ایران تا چه اندازه با متر و معیارهای تحزب همخوان است» که باید گفت آنچه در سپهر سیاسی ایران مشخص است، ما را به این نتیجه می رساند که «بی توجهی به حزبگرایی» یکی از معضلاتی است که دچارش هستیم و به همین دلیل باید شرایطی را به وجود بیاوریم تا تحرکات و تصمیم هایمان ریشه در تحرکات و تصمیم های حزبی داشته باشد تا بتوانیم از این طریق هم نظمی مثال زدنی را وارد فضای سیاسی کنیم و هم اینکه تصمیم های اخذ شده، تصمیم هایی بر اساس خرد جمعی باشد، چه اینکه ناگفته پیداست تصمیمی که نشات گرفته از رای و نظر «جمع» باشد، حتما تصمیمی اصولی تر و واقعی تری خواهد بود.
حزب گرایی در ایران با اینکه یکی از تاکید ها است و قانون هم برای فعالیتهای حزبی دست فعالین احزاب را باز گذاشته است، با نوعی رخوت مواجه است و به همین دلیل فضای سیاسی کشور از بهره های این موهبت محروم مانده است. آن هم در شرایطی که «انتخابات» حرف اول و آخر را می زند. با نگاهی حتی سطحی به انتخابات برگزار شده در جمهوری اسلامی و کنکاش در مسایل و اتفاقات افتاده در حاشیه این اتفاق مهم، می توان به راحتی اینطور نتیجه گیری کرد که در فضای انتخاباتی جای خالی احزاب بیش از هر موقعیت دیگری ملموس می شود. اما با این وجود بنا به دلیل یا دلایل نامعلومی همچنان شاهد مهجور ماندن این مساله بسیار مهم هستیم و دقیقا به همین دلیل است که در حال عادت کردن به ناهنجاری ها و ندانم کاری ها هستیم، چرا که در فضای حزبی همه به نوعی خود را پاسخگو به اذهان عمومی می بینند و طبیعی است که در چنین شرایطی دست به عصا حرکت کنند و خطا هایشان به مراتب کمتر شود.
همچنین باید به این نکته هم اشاره کرد که انتقادات، مطالبات و حتی اعتراضات در قالب مجموعه حزبی به مراتب انعکاس و نتیجه مطلوب تر و موثرتری خواهد داشت. چرا که طرح پراکنده انتقاد، مطالبه یا اعتراض ره به جایی نمی برد و به قول معروف در نطفه خفه می شود.
در پایان لازم به تاکید مجدد است که حزب ها و اصولا حزبگرایی «باید» است که متاسفانه آنطور که لازم است، در فضای سیاسی ایران جدی گرفته نمی شود، این در حالی است که اگر ترمیم فضای فعلی هدف ما باشد، حتما باید نگاهی جدی و ویژه به تحزب بیندازیم.

آرمان:ضررهای تخریب دولت
«ضررهای تخریب دولت»عنوان یادداشت روز روزنامه آرمان به قلم مهدی مطهرنیا است که در آن می خوانید؛اگر دولت را چنین تعریف کنیم که دولت منتخب، محصول اراده ملی است محور اصلی در انتقاد از دولت تاکید بر برجسته کردن نقاط مثبت آن در اداره امور جاری مملکت و بیان نقاط ضعف و منفی به شیوه هایی است که به قدرت ملی یک مملکت آسیب وارد نکند. در کشورهای پیشرفته جهان دولت ها از سوی ملت ها حمایت و با روی کار آمدنشان اهداف احزاب سیاسی گوناگون حتی احزاب سیاسی مخالف به صورت شفاف بیان می شود. در عین حال احزاب مخالف می کوشند در چارچوب انتقادات سازنده و رقابت سالم با حزب حاکم زمینه های موفقیت خود را در انتخابات آینده مهیا کنند. در این چارچوب رعایت قوانین موجود در مملکت، عرف و اخلاق سیاسی پذیرفته شده در قواعد بازی سیاسی در یک کشور کاملا مدنظر قرار می گیرد. همچنین شاهدیم احزاب سیاسی گوناگون کاندیداهای متفاوت را برای رسیدن به پیروزی، انتخاب و با موفقیت یک کاندیدا نیروهای خود را در جهت تجدیدقوا برای بازگشت به قدرت فراهم می کنند که این امر زمینه های کارشکنی در حرکت حزب پیروز را مسدود می سازد.اگر اینگونه رفتار شود احزاب حامی و مخالف و کسانی که شکست خورده اند، حمایت می شوند و از سوی دیگر حقوق اقلیت ها از سوی دولت محترم شمرده می شود. در حالی که در نظام جمهوری اسلامی ایران با وجود قانون مشخص و مهم تر از آن شریعت اسلام به عنوان یک گزاره مهم دربرگیرنده قواعد اخلاقی، در حوزه فعالیت سیاسی شاهد اقداماتی هستیم که با این چارچوب ها سازگار نیستند؛ کسانی که به جای نقد سازنده زمینه های بی اخلاقی را فراهم و زمینه های ایجاد دوگانگی در قدرت (دولتی که به عنوان نماینده اراده ملت برای تدبیر در امور کشور در سازوکاری رقابتی انتخاب شده است) را فراهم می کنند. این دست رفتارها، چهره دولت و ملت را نزد اصحاب خرد و دانایان جامعه در حوزه داخلی و بین المللی مخدوش کرده و نه تنها به دولت بلکه به منافع کشور آسیب می زند و منزلت ملت در میان بازیگران داخلی و خارجی تضعیف و در نهایت به ضرر تمام بازیگران موافق ومخالف دولت منتهی می شود.

ابتکار:شیخ عرب چه آورد و چه برد؟
«شیخ عرب چه آورد و چه برد؟»عنوان سرمقاله روزنامه ابتکار به قلم سید علی محقق است که در آن می خوانید؛شیخ صباح احمد الصباح کویتی پس از سلطان قابوس عمانی دومین شیخ از شیوخ عرب جنوب خلیج فارس است که طی ده ماهی که از دولت یازدهم می گذرد، بر حسن روحانی و تهران مهمان شده است. یکی بر غربی ترین نقطه از جنوب خلیج فارس حکومت می کند و این دیگری بر منتهی الیه شرق این شاخاب مهم خاورمیانه و ضلع جنوبی تنگه هرمز مسلط است.
سیری در تاریخچه مناسبات ایران و همسایه های جنوبی نشان می دهد که دو کشور کویت و عمان چه پیش و چه پس از انقلاب عمدتا در مقایسه با دیگر مجاوران آبهای جنوب، رابطه و رفتاری متعادل تر با تهران داشته اند؛ البته به شرط آن که از خطای استراتژیک کویتی ها در جریان جنگ تحمیلی هشت ساله و حمایت های همه جانبه آنها از صدام حسین چشم بپوشیم.
هر دو کشور از اعضای اتحادیه عرب و شورای همکاری خلیج فارس هستند و از قضا در طیف بندی های درونی کشورهای عرب منطقه، هر دو همواره در رده اعضای سنتی و میانه رو و میانجی این دو تشکل قرار می گیرند.
اخباری هم که هر از گاه از ماوقع جلسات شورای همکاری خلیج فارس به بیرون درز می کند موید این موضوع است و سوگیری میانه این دو امیر و دیپلمات های این دو کشور در واکنش به تندروی ها و تنش زایی های دیگر اعضا به ویژه عربستان را عیان می کند.
سلطان قابوس طی سه چهار دهه گذشته سفرهای متعددی به تهران داشته است، اما سفر اخیر شیخ صباح نخستین سفر دوجانبه امیر کویت به ایران پس از سال ۱٣۵۷ است. پیش از این، امیر وقت کویت در سال ۱٣۷۶ و در ابتدای دوران ریاست جمهوری سید محمدخاتمی و دولت اصلاحات برای حضور در نشست کنفرانس اسلامی به تهران آمده بود. پیش تر هم در سال ۱٣۴۶ امیر وقت کویت به تهران آمده بود و مورد استقبال حکومت وقت قرار گرفت.
آنچه که حضور دیروز و پریروز امیر کویت در تهران را پر اهمیت می کند، صرفا کم سابقه بودن این سفر و فراز و نشیب های مناسبات سیاسی و اقتصادی دو کشور در دهه های اخیر و به طور کلی چند و چون روابط دوجانبه ایران و کویت نیست. اگر بخواهیم به دنبال دلیل اصلی مهم بودن این سفر بگردیم، باید کویت را نه به عنوان کویت صرف که به عنوان عضو موثر و رئیس دوره ای شورای همکاری خلیج فارس و نیز اتحادیه عرب بدانیم و زمان انجام این سفر را هم در نظر داشته باشیم.
در طول هشت سال گذشته به مانند سایر بخش های اقتصادی، اجتماعی و سیاست داخلی، عرصه سیاست خارجی کشور هم به تدریج دچار چالش های متعدد شد و روابط تهران با بسیاری از کشورهای جهان از خاور و باختر دور گرفته تا همسایه های نزدیک نشیب هایی کم سابقه را از سر گذراند. فراز روابط تهران در دوران دولت های نهم و دهم هم فقط نصیب غول های چینی و روسی و نقاط ریزی از نقشه جهان مانند مجمع الجزایر کومور در جنوب شرق آفریقا شده بود.ضعف دستگاه دیپلماسی دو دولت گذشته و سوءاستفاده ها و بهانه جویی های برخی همسایگان جنوبی در این دوران دست به دست هم داد تا روابط ایران با پایتخت های عربی منطقه از ریاض و ابوظبی گرفته تا دوحه و منامه و حتی کویت در مقاطعی در کما فرو رود و هرازگاهی هم به جای رعایت قواعد دیپلماسی، سلیقه شخصی رئیس دولت و اطرافیان وی چگونگی مناسبات را تعیین می کرد. تا جایی که در پاره ای از سفرها و رفت و آمدها نوع تعامل برخی از این پایتخت ها و به ویژه ریاض با تهران به دور از عرف دیپلماتیک و شان وجایگاه کشورمان بود و یک سویه شدن مناسبات را به ذهن متبادر می کرد.
طی این سالها عملیاتی شدن دیپلماسی تهاجمی و احساسی از سوی احمدی نژاد، تیره شدن تدریجی رابطه با همه غرب و بخشی از شرق عالم، در بن بست فرو رفتن اختلافات هسته ای و فشارها و تحریم ها، روز به روز به مدد سوءمدیریت ساکنان وقت پاستور سناریوی انزوای تهران را عملیاتی تر می کرد. اعراب تندروی همسایه هم که همواره در آرزوی ضعف و انزوای همسایه شمالی خود بودند در جریان اجرای سناریوی تحریم و فشار، با محوریت عربستان و آل سعود روز به روز جری تر از قبل علیه تهران وارد عمل می شدند. در این میانه تحولات بهار عربی و نابسامانی پیش آمده در اوضاع سیاسی بسیاری از پایتخت های خاورمیانه منجر به شکل گیری معادلات جدیدی در منطقه و از هم پاشیدن بخشی از قواعد و روابط سنتی حکومت های عربی با هم و با ملت ها شد.
انفعال و ذوق زدگی ناشیانه دستگاه دیپلماسی کشور در مواجهه با این تحولات، در کنار سرعت حوادث و انقلاب ها و تغییرات متعدد پازل سیاست منطقه ای باعث شد تا در نهایت آنچه بدست آمد چیزی به جز تشدید تعلیق و تیرگی روابط با همسایگان عرب نباشد.همه آنچه که گفته شد دست به دست هم داد تا یکسال پیش در چنین روزهایی و در آستانه انتخابات ریاست جمهوری یازدهم، تقریبا ارتباط تهران با اکثر قریب به اتفاق پایتخت های عربی محدود به حداقل ها باشد.
اکنون کمتر از یک سال از روزی که کلید پاستور از احمدی نژاد و یارانش پس گرفته شد و میانه روی و تنش زدایی جایگزین دیپلماسی تهاجمی شد، گذشته است. در این چندماهه قطار دیپلماسی که مدتها پیش از ریل خارج شده بود به ریل تعادل بازگشت و موانع پیش رو یکی پس از دیگری در حال رفع شدن است و مسابقه ای برای احیای رابطه با تهران از اروپا تا همسایه ها درحال برگزاری است.
از این رو ریاض که تا همین یک سال پیش آتش بیار معرکه ایران هراسی بود پیشقدم دعوت از وزیرخارجه کشورمان برای احیا و تلطیف روابط می شود، امیر جدید و جوان قطر در گفتگو با رسانه های عربی از سفر قریب الوقوع خود به تهران می گوید و امیر کویت نه تنها در جایگاه امیر یک کشور که در قامت رییس این شورا و به نمایندگی از شیوخ همسایه برای وساطت در جهت بهبود روابط شش کشور عربی در عالم همسایگی با ایران می شود. اگرچه در گفتگوهای رسمی چیز چندانی از ماموریت اصلی امیر کویت در جریان سفر به تهران، دستگیر رسانه ها نخواهد شد، اما قطعا سیر تحولات به سرعت همه چیز را نشان خواهد داد و به زودی مشخص می شود که شیخ عرب چه آورد و چه برد؟

دنیای اقتصاد:تورم تک رقمی دست یافتنی است
«تورم تک رقمی دست یافتنی است»عنوان سرمقاله روزنامه دنیای اقتصاد به قلم دکتر پویا جبل عاملی است که در آن می خوانید؛اگر سری زمانی تورم ماهانه را دنبال کنید، کاملا مشخص است که حتی با تورم ماهانه بین ۵/۱ تا ۲ درصدی، شاخص تورم (میانگین) تا پایان سال به پایین تر از ۲۰ درصد خواهد رسید. هدف ۲۰ درصدی با تداوم وضعیت موجود کاملا دست یافتنی است و لازم است تا نهاد پولی نیز با اصلاح هدف ۲۵ درصدی به ۲۰ درصد و اثرگذاری بر انتظارات، زودتر به این هدف برسد. ضمن آنکه می تواند بر اعتبار خویش نیز بیفزاید؛ زیرا فراتر از هدف خود عمل کرده است و باید این عملکرد در اذهان عمومی پر رنگ تر شود.
هر چه اعتبار بانک مرکزی بیشتر شود، مدیریت انتظارات نیز ساده تر خواهد شد. هرچند هنوز ریسک روابط بین المللی به قوت خود باقی است، اما این ریسک به گونه ای نیست که لطمه به دستاورد های تورمی بزند و در بدترین حالت توافق ۶ ماهه می تواند برای ۶ ماه دیگر تمدید شود. از این رو می توان این تغییر در تورم هدف را سریع تر به عاملان اقتصادی انتقال داد.
کار سخت تر هنوز باقی مانده است، تورم تک رقمی. چراکه تورم در حال نزدیک شدن به سطوحی است که به طور تاریخی در آنجا درجا می زند و بسیار دشوار می توان تورم را تک رقمی کرد. اما معتقدیم اگر مجموعه دولت و بانک مرکزی اعتقاد کامل داشته باشند که تورم می تواند از این منطقه هم عبور کند و مقامات پولی با یک سیاست ارتباطی قوی، انتظارات قیمتی را از تجربه تاریخی گذشته خود دور و این امید را زنده کنند که می توان تورم تک رقمی در بلندمدت داشت، آنگاه این هدف دست یافتنی است.
یکی از مشکلات آن است که وقتی تورم به سطوح ۱۲-۱۰درصدی می رسد، مقامات دیگر چون گذشته روی هدف تورمی تاکید نمی کنند و شرایط برای سیاست های انبساطی فراهم می شود. اگر مجموعه دولت بر این نظر اجماع کنند که باید سیاست های ضد تورمی را تا آنجا ادامه داد که تورم تک رقمی شود و چشم انداز آن حداقل در بازه ای یکساله بدون ریسک تورمی باشد و سپس سراغ معضل رکود از طریق سیاست های مالی بروند، می توان از تورم مزمن و تاریخی گذر کرد و برای اولین بار عنوان کرد که مشکل تورم مانند بسیاری از کشور های جهان، در ایران نیز حل شده است. نباید از یاد ببریم که اگرچه در طول یکسال گذشته و با کاهش تورم، کار خاصی نیز برای تولید نشده است، اما رکود هم عمیق تر نشده است و حتی با تداوم وضعیت فعلی می توان از رشد اقتصادی ٣-۲ درصدی برای سال فعلی سخن گفت. به همین شکل این گونه نیست که با رفتن به سوی تورم تک رقمی نیز تصور کنیم رکود بزرگی در پیش خواهد بود. تورم تک رقمی آنچنان امیدی را می تواند زنده کند که پیامش برای بخش تولید نیز بسی ارزشمند خواهد بود. این دستاورد آن قدر بزرگ هست که دولت آقای روحانی برای رسیدن به آن مقاومت کند.
وقتی دولت نتیجه مراجعه نکردن به منابع پول پر قدرت را به این وضوح می بیند، چرا نخواهد این راه را ادامه دهد؟ اگرچه نهاد پولی خود باید اصلاحات زیادی را در اهداف، ابزار و عملکرد خود دهد تا بتواند تورم را در سطحی که مثلا در کشور های توسعه یافته وجود دارد حفظ کند، اما تک رقمی محقق می شود، اگر حمایت دولت هم چنان وجود داشته باشد، بر سیاست های انقباض پولی به جای انضباط تاکید شود و انتظارات به این سو رود که در سال ۱٣۹۴ تورم مزمن به طور چشم گیری مهار می شود.
مدیریت انتظارات قطعه اصلی پازل است. به طور سنتی مردم ما به حداقل ۱۰ درصد افزایش سالانه در کالاها و خدماتشان عادت دارند. برای پیروزی بزرگ باید این عادت را از بین برد. راهش کسب اعتبار بیشتر برای نهاد پولی، نشان دادن دستاورد های تورمی تا امروز و سپس اثرگذاری بر انتظارات است، اما قبل از آن اجماع و ایمان تمام دستگاه های دولتی به تحقق هدف بزرگ است که اهمیت دارد. 

منبع خبر :جام جم آنلاین