سرمقاله‌های روزنامه‌های صبح
یکشنبه ۱۶ مهر ۱۳۸۵



اخبار روز: www.iran-chabar.de
يکشنبه  ۱۶ مهر ۱٣٨۵ -  ٨ اکتبر ۲۰۰۶


*کارگزاران
روزنامه کارگزاران در سرمقاله خود با عنوان نوع برخورد آورده است: بخش خصوصی ایران در دهه ۱٣۵٨ تا ۱٣۶٨ به دلیل شرایط و فضای تثبیت انقلاب، جنگ و دیدگاه های انقلابی حاکم بر رفتار دولت به محاق رفت. در این دوره اصولا فضا برای کار در نهادهای غیردولتی اندک بودند و گروه اندک باقی مانده از صاحبان صنعت نیز همه نیروی خود را برای بقا گذاشته بودند. پس از پایان جنگ بود که روزنه هایی برای فعالیت در بخش خصوصی باز شد و دولت وقت با درک دقیق از نقش غیرقابل انکار سرمایه گذاران آنها را به سمتی هدایت کرد تا نقش خود را در رشد و توسعه اقتصادی کشور ایفا کنند.
این وضعیت در همه بخشها دیده می‌شود و به ویژه در بانکداری سهم بخش خصوصی به زحمت و تنها در سال جاری به حدود ۱۲ تا ۱٣ درصد رسید. حضور بانک های خصوصی موجب شده است تا صاحبان پس اندازهای کوچک و بزرگ، متقاضیان اعتبار و وام و سرمایه گذاران آزادی انتخاب بیشتری داشته و مطیع محض بانک های دولتی نباشند.
اما در این روزها یکی از بانک های خصوصی و بزرگترین و کامیاب ترین آنها با دردسر مواجه شده است. هیچ کس از دولت یا رئیس کل بانک مرکزی نمی خواهد در برابر تخلف های احتمالی که برخلاف قانون و عرف ملی و جهانی است ساکت باشد، اما از آنها انتظار می رود که در برخوردها نیز روش مناسبی اتخاذ شود. برخورد با بانک پارسیان از نظر کارشناسان اقتصادی، حقوقدانان و فعالان اقتصادی روش مداراجویانه نبوده و نیست. کاش می شد که مدیران بانک پارسیان فرصت مناسب پیدا می کردند و در همان حد و اندازه هایی که رئیس کل بانک مرکزی توانست فضاسازی منفی کند از خود و کارنامه‌اش دفاع می کرد. اگر روش برخورد با بخش خصوصی مداراجویانه نباشد و بر اساس حدس و گمان و ذهنیت های برخوردگرایانه تداوم یابد، آ»چه رشته ایم پنبه خواهد شد.
 
* آفرینش
روزنامه آفرینش در سرمقاله امروز خود با عنوان نه بزرگ به بانوی آهنین به قلم دکتر محمدمهدی مظاهری آورده‌است:سفررایس (وزیر امور خارجه امریکا) به منطقه و دیدار با سران کشورهای عربی در راستای تشدید فشارهای سیاسی نومحافظه‌‌کاران کاخ سفید علیه ایران انجام شده ولی به رغم تلاش‌های بانوی جنگ امریکا،مبنی بر تشکیل محرومیت عربی، امریکا برای معرفی ایران به عنوان یک کشور مخل امنیت منطقه‌ای این سفر بی‌حاصل گزارش شده است. به طوری که ابوالغیظ (وزیرخارجه مصر) پس از دیدار با رایس و قبل از نشست با کشورهای شورای همکاری خلیج فارس گفت:تشکیل چنین محورها با تقسیم‌بندی‌هایی در سطح جهان عرب اصلاً مطرح نیست.
در بررسی تحولات اخیر و موضع‌گیری‌های مثبت اعراب باید گفت:سیاست خارجی برخی از کشورهای بزرگ عرب منطقه، بعد از فروپاشی شوروی در زمینه کنترل تسلیحات، پیمان نظامی ایالات متحده و اسراییل و اشغال عراق، در تضاد با منافع دولتمردان کاخ سفید بوده است.
بسیاری درجهان عرب هنوز اسراییل را به عنوان یک کشور نپذیرفته و علت عدم مشروعیت سیاسی این رژیم را خوی تجاوزگری و توسعه‌طلبی آن می‌دانند. اعراب به مناسبت‌های مختلف اضطراب و نگرانی خویش را از قدرت‌ برتر نظامی رژیم صهیونیستی پنهان نکرده است و خواهان ایجاد بلوک نظامی با محوریت کشورهای اسلامی برای مقابله با این رژیم هستند.
جنگ اخیر رژیم صهیونیستی (در تجاوز به لبنان و مناطق فلسطینی) بار دیگر ثابت نمود که در صورت وقوع جنگ تمام عیار در منطقه نومحافظه‌کاران کاخ سفید به دلیل داشتن روابط استراتژیک و تعهد دینی و اخلاقی نسبت به رژیم صهیونیستی از هر گونه تلاش برای تثبیت اوضاع به نفع این رژیم فروگذار نخواهد کرد.
همچنین طرح خاورمیانه عاری از تسلیحات کشتار جمعی که ایده‌ اولیه آن در سال ۱٣۷۴ از سوی ایران و مصر درمجمع عمومی سازمان ملل تدوین گشت، هنوز هم مورد حمایت جمهوری اسلامی ایران و کشورهای عربی است ولی جاه‌طلبی‌های رژیم صهیونیستی این طرح را عقیم گذاشته است.
ایران به عنوان یک قدرت بزرگ و با امکانات فراوان ملی و راهبردی بیشتر و موثرتراز هر کشور دیگری می‌تواند مانع از شکل‌گیری اسراییل به عنوان یک ابرقدرت منطقه‌ای گردد. داشتن پتانسیل‌های بالای اقتصادی و نظامی و طرفداری پایدار از حقوق فلسطینیان و دفاع از سرزمین لبنان در طول جنگ به عنوان متغیرهای مثبت، اعراب را به سوی ایجاد جبهه هماهنگ با ایران برای مقابله با رژیم صهیونیستی می‌کشاند.
از این رو موضع گیری‌های مثبت کشورهای بزرگ منطقه نسبت به فعالیت‌های صلح‌آمیز هسته‌ای ایران با عنوان " نه‌بزرگ" در مقابل سیاست‌های یکجانبه‌گرایانه آمریکا محسوب می شود .
 
*اعتماد ملی
روزنامه اعتماد ملی در سرمقاله امروز خود باعنوان این شمشیر دو دم است آورده است:سخنان حجت‌الاسلام و المسلمین مهدی کروبی درجلسه شورای مرکزی حزب‌اعتماد ملی که با موضوعیت "انتخابات خبرگان و شوراها" برقرار شده بود حاوی نکات مهم و قابل تاملی است که نمی‌توان به راحتی از کنار آنها گذشت.
این در حالی است که بر اساس برخی شنیده‌ها که نمی‌توان نسبت به آنها بی‌توجه بود، جریان مشکوکی با ملکوک کردن چهره‌برخی از شخصیت‌های شناخته شده نظام و یا روحانیون خوش‌سابقه فضای روانی مسمومی را علیه روحانیون مستقل و یا وابسته به جریان اصلاح‌طلب فراهم آورده است.
هشدارهای مهدی کروبی و دعوت وی از ثبت‌نام روحانیون واجد شرایط موید این نکته است که نمی‌توان سرنوشت مجلس مهم و سرنوشت‌سازی چون خبرگان رهبری را به امان خدا رها کرد. حیطه واختیارات مجلس خبرگان رهبری بر هیچ ناظر بی‌طرفی پوشیده نیست اگر در سالیان گذشته افکار عمومی طرح روشن و مستوفایی از وظایف و اهمیت مجلس خبرگان رهبری در اختیار نداشت، طرح مباحث جدید و شرایط سیاسی کشور اهمیت آن را کاملا آشکار کرده است.
بدیهی است در این شرایط حساس که مقام معظم رهبری نیز مشارکت گسترده مردم در صندوق‌های رای را نشانه مشروعیت ومقبولیت این نهاد مهم ارزیابی می‌نماید، شرایط سیاسی و اجتماعی پیرامونی بایدفراهم باشد. هشدار کروبی نسبت به تخریب شخصیت‌های مستقل و خوش‌نام بزرگترین لطمه را به پشتوانه مردمی و بدنه کارشناسی آن وارد خواهد کرد.
برگزاری انتخابات باشکوه خبرگان رهبری تنها در سایه امکان مشارکت نمایندگان همه جریان‌های درون نظام امکان پذیر است. چنانچه چنین امکانی تنها در اختیار یک جریان خاص باشد، نه تنها مشارکت عمومی را رقم نمی‌زند بلکه نهاد مهم رهبری را از پشتوانه‌های مردمی آن وعناصر کارآمد خالی خواهد کرد.
 
* آفتاب یزد
روزنامه آفتاب در سرمقاله امروز خود باعنوان تاخیر ناموجه! آورده است: در سالهای گذشته، برخی از دست‌اندرکاران برگزاری نماز جمعه، نگرانی خود از کاهش حضور مردم در این آیین مهم را اعلام کرده‌اند و هر کس به فراخور سلیقه سیاسی خود، برای این وضعیت، دلیلی ارائه نموده است. در میان دلایل ارائه شده، می‌توان موضوعات مختلف: از کمبود امکانات و نامناسب بودن مکان‌های برگزاری تا غلبه گرایش سیاسی در برخی تریبونهای نماز جمعه را مشاهده کرد. کم محتوا بودن برخی از خطبه‌ها و ادبیات مورد استفاده بعضی از ائمه جمعه از دیگر دلایلی است که تاکنون در توجیه عدم تناسب میزان شرکت‌کنندگان در نماز جمعه با جمعیت هر یک از شهرها بیان شده است.
مثلا رفاه و معیشت مردم، از اموری است که قطعا باید به صورت مستمر مورد توجه ائمه باشد. از جمله ملت ایران توقع دارد که موضوعاتی مانند گرانی آن هم در شرایطی که به حسب ظاهر و با توجه به افزایش بی‌سابقه درآمدهای کشور، هیچ دلیل موجهی برای آن وجود ندارد - قبل از هر تریبون دیگر بر زبان خطبای جمعه جاری و چاره‌جویی پیرامون آن درخواست شود. اما در چند ماه گذشته جای این بحث مهم در تریبون‌های نماز جمعه خالی بود.
از سوی دیگر اعتراض هماهنگ و هم زمان بسیاری از ائمه جمعه نسبت به افزایش سرسام‌آور قیمت‌ها - که دو روز پیش بیان گردید - این سوال را به ذهن متبادر می‌کند که چه اتفاق ناگهانی، موجب شکستن سکوت آنها گردیده است.
نگارنده معتقد است توضیح در مورد سکوت ۶ ماهه و واکنش همزمان نسبت به گرانی‌ها - و البته با ادبیات متفاوت نسبت به اعتراضات مشابه در زمان استقرار دولت گذشته! نه تنها خدشه‌ای بر جایگاه ائمه جمعه وارد نخواهد کرد، بلکه اعتماد هر چه بیشتر مردم به آنها و افزایش اشتیاق مردم برای دل و گوش سپردن به خطبه‌های نماز جمعه را موجب خواهد شد.
رفتار پدرانه ائمه جمعه نسبت به مردم - که توصیه رهبر فقید انقلاب بود - به معنای آن است که علاقه‌مندی به دولت و رئیس جمهور، آنها را از معضلات مهم مردم غافل نکند. ائمه جمعه محترم می توانستند - و می‌بایست - به عنوان اولین افراد در برابر تکذیب گرانی‌ها توسط دولتمردان واکنش نشان می‌دهند. آنها باید به دولتمردان یادآوری می‌کردند که تکذیب یک امر واضح - آن هم موضوعی که با سرنوشت ضعیف‌ترین اقشار جامعه مرتبط است - نه تنها عین بی‌عدالتی، بلکه موجبی برای بی‌اعتمادی مردم به نظام خواهد شد که قطعا مطلوب هیچ یک از ائمه جمعه نمی‌باشد.
 
* سیاست روز
- روزنامه سیاست روز در سرمقاله امروز خود با عنوان: قانون اساسی و چهارشنبه سوری به قلم علی علوی آورده است: در طول ٨ سال حاکمیت بلامنازع جریان دوم خرداد بر دولت و مجلس و ارکان اجرایی و سطح داخلی و خارجی کشور شعارهای زیادی بر سر زبانها افتاد. «نافرمانی مدنی»، «عبور از خاتمی»، «مردم‌سالاری»، «جامعه مدنی»، «خروج از حاکمیت» را می‌توان از معروفترین این شعارها نام برد.
همه رادیکالها و افراطیون دوم خردادی در آن شرایط، وقتی هنجارشکن و نادیده انگاشتن ارزشها را زیر پا می‌گذاشتند اما به ظاهر حرمت قانون اساسی را پاس می‌داشتند و در مواضع خود قبول و التزام به قانون اساسی ابراز می‌داشتند.
اما جریان تمامیت خواه و انحصار طلب‌ها این همه عبرت نگرفته است و باز هم همان ساختارشکنی، هنجارشکنی و تمامیت خواهی را سر می‌دهد. بهزاد نبوی از رهبران جریان دوم خرداد که افراطیون لقب «چریک پیر»به او داده‌اند، اخیراً در زنجان در جمع اعضای گروههای دوم خردادی سفارش کرده‌اند که: «قانون اساسی ما فقط به درد چهارشنبه سوری می‌خورد که آن را آتش بزنیم و از روی آن بپریم؟»!
کسی که هیچگونه اعتقاد و التزامی از او در وفاداری به سوگند نمایندگی و پاسداری از قانون اساسی را در سالیان اخیر سراغ نداریم این توصیه را به خاطر «تفسیرهای گوناگون از قانونی اساسی» تجویز فرموده‌اند؟!
این افراد همان کسی است که به هنگام تظاهرات نمایندگان در حمایت از فلسطین اجازه سر دادن شعار «مرگ بر آمریکا» و «مرگ بر اسرائیل»ـ را به آنان نداد تا مبادا تز وی که خواهان «حضور در کنگره آمریکا و برقراری مذاکره و رابطه با آمریکا» بود را زیر سئوال ببرند.
آیا حافظه ملت ایران فراموش کرده است که نامبرده عملاً در نقش سخنگو و هماهنگ کننده جریان دوم خرداد ایفای نقش می‌کرده است؛ با این همه چرا دوباره باید جریان دوم خرداد که بخشی از آن اشخاص و جریانهای وفادار به انقلاب، قانون اساسی و نظام هستند اجازه دهند که دوباره این افراطیون میدان‌دار شوند.
بهزاد نبوی که امروز تجویز پاره کردن قانون اساسی و سوزاندن آن را در چهارشنبه سوری می‌دهد و علت آن را وجود تفسیرهای گوناگون از قانون اساسی می‌داند همان کسی است که پس از دوم خرداد ۷۶ رسما در روزنامه سلام اعلام کرد «ارتش، سپاه‌پاسداران، قوه قضائیه، صدا و سیما، بسیج، شورای نگهبان و ....» باید در اختیار رئیس جمهور خاتمی قرار گیرد؟!
 
* مردم‌سالاری
روزنامه مردم‌سالاری در سرمقاله امروز خود با عنوان چه کسانی از انتشار نامه حضرت امام (ره) آسیب دیده‌اند؟ به قلم محمد باقر نوبخت آورده است: پس از انتشار نامه حضرت امام (ره) در خصوص دلایل پذیرش قطعنامه ۵۹٨ که از سوی دفتر آیت‌الله هاشمی رفسنجانی صورت گرفته، نظرات متفاوتی مطرح گردید. عده‌ای انتشار آن را ضروری و عده‌ای به شدت آن را تخطئه نموده‌اند.
اساس مخالفین انتشار نامه حضرت امام (ره) استدلال خود را بر دو پایه «افشای نامه محرمانه» و «زیانبخش بودن محتوای آن» در این برهه زمانی استوار نمودند. هر چند با اظهارنظر صریح دفتر حفظ و نشر آثار حضرت امام (ره) به عنوان مرجع ذیصلاح در خصوص غیرمحرمانه بودن این نامه، ادعای محرمانه بودن آن بی‌اعتبار می‌گردد، ولی یادآوری این واقعیت ضروری به نظر می‌رسد که اساسا انشای نامه توسط حضرت امام نه تنها به انگیزه آگاهی مسئولین رده‌های مختلف نظام از دلایل پذیرش آتش‌بس و اعلام توقف جنگ صورت گرفته بود بلکه با هدف تبیین واقعیت‌های آن از سوی مسئولین برای مردم در سطح محدود انتشار یافت.
بنابراین همه نمایندگان مردم در مجلس سوم اعم از نمایندگان شیعه، سنی، اقلیت‌های زرتشتی، مسیحی و یهودی و فراکسیون‌های مختلف با گرایشات سیاسی متنوع بدون محذوفات از متن آن با خبر شدند و بعد از آن نیز نمایندگان با همه صعوبت به تکلیف دینی و ملی خود در جهت تبیین راهبرد جدید عمل نمودند.
بدون تردید آگاهی مستقیم مسئولین از مفاد نامه حضرت امام (ره) در قبول آتش‌بس و اطلاع عموم مردم مع‌الواسطه نمایندگان خود به ویژه مقبولیت عمیق حضرت امام (ره) در قلوب ملت، دلیل واقعی پذیرش همگانی نسبت به این رخداد مهم تاریخی بوده است.
بنابراین نامه مذکور نه تنها محرمانه نبوده بلکه در همان زمان مفاد آن مستقیم و غیرمستقیم به اطلاع اقشار مختلف مردم رسیده بود.
برای ارزیابی واقع بینانه از چنین استدلالی باید بررسی نمود که از انتشار نامه چه کسانی آسیب دیده‌اند؟!
امام؟ فرماندهان نظامی؟ مسئولین سیاسی؟ ملت؟ و یا نظام جمهوری اسلامی ایران؟ آیا برای مردم بزرگی که با شجاعت از سال ۱٣۴۲ در برابر رژیم مخوف و مقتدر شاه قیام کرد و ۱۵ سال رنج تبعید را تحمل نمود و پس از آن قاطع و سازش ناپذیر، انقلاب اسلامی را پیش برد و با همراهی ملتی بزرگ رژیم وابسته شاه را به رغم حمایت‌های بین‌المللی سرنگون نمود و نظام جمهوری اسلامی ایران را پایه‌گذاری کرد و در مدت ۱۰ سال پس از پیروزی انقلاب اسلامی برای حفظ نظام، رهبری انقلاب و کشور را در برابر توطئه‌های داخلی و جنگ خارجی به عهده داشت، اگر نسل امروز نداند که چرا امام با وجود همه قاطعیت و سازش ناپذیری و اعتقاد به ظلم و فساد رژیم بعثی عراق و نابکاری صدام، اسلحه بر زمین می‌گذارد و آتش بس و مذاکره‌ای را که بارها آن را مردود اعلام نموده، می‌پذیرد چه قضاوتی نسبت به امام می‌یافت؟
آیا نسبت به فرماندهانی که با رشادت و پایمردی در کمتر از دو سال سرزمین اشغال شده را از دشمن با وجود همه حمایت‌های گسترده بین‌المللی از رژیم بی‌رحم صدام باز پس گرفته و تمام مساعی خود را برای تعقیب دشمن در عملیات‌های بزرگ، رمضان، خیبر، بدر، والفجرها و کربلاها و ... به کار بستند و لحظه‌ای از اطاعت نسبت به فرمانده کل تردید به خود راه نداده‌اند، آیا نسبت به اقدام آنان در زمانی که واقعیت‌های موجود را ضمن اعلام آمادگی برای ادامه مبارزه به فرماندهی کل گزارش می‌نمایند چه داوری از سوی نسل فهیم امروز در مورد آنان شکل می‌گیرد؟
آیا انتشار این نامه چه زمینه‌ای برای تحلیل عملکرد مردان سیاست در دوران دفاع مقدس را فراهم خواهد نمود؟
اساسا مردان سیاست آن دوران چه کسانی بوده‌اند؟ بدون تردید در سطح نخست ریاست جمهوری وقت (حضرت آیت‌الله خامنه‌ای)، نخست وزیر (جناب آقای مهندس میر حسین موسوی) و ریاست مجلس (حضرت آیت‌الله هاشمی رفسنجانی) در مجموعه مردان سیاست آن دوران از سایرین متمایز خواهند بود.
با تعمیق بر تمامی مساعی دولت در اداره پشتیبانی جنگ، حضور مکرر و مستمر رئیس جمهور در جبهه‌های جنگ و عهده‌داری ستاد پشتیبانی جنگ توسط نخست وزیر بر دوش‌گیری مسئولیت جانشینی فرماندهی کل قوا توسط آیت‌الله هاشمی رفسنجانی و هماهنگی سران قوا، اعضای کابینه و نمایندگان مجلس و پشتیبانی آنها از رزمندگان و نیروهای مسلح اعم از بسیج و سپاه و ارتش جای چه توقعی از آنان را بر جای خواهد گذاشت؟
بدون تردید انتشار این نامه، زمینه هر گونه متوجه کردن انگشت اتهام به سوی مردان سیاست محو می‌گردد.
آیا با درک حقیقت تلخ ناکافی بودن امکانات موجود کشور در دوران جنگ نسبت به انبوه حمایت‌های مالی و جنگ قدرت‌های بزرگ جهانی و دولت‌های وابسته منطقه به رژیم صدام چیزی از رشادت‌ و پایداری و افتخارات و عظمت‌های این ملت بزرگ کاسته خواهد شد؟ در حالی که این نامه به درستی نشان می‌دهد که چگونه ملتی که با رد سلطه و اختناق در سرنگونی رژیمی وابسته، رهبری خود را پشتیبانی نموده و با مال و جان در دفاع از نظام اسلامی خود هشت سال مقاومت می‌نماید و روزی که در می‌یابد پذیرش آتش بس و مذاکره نتیجه تصمیم واقع بینانه رهبری انقلاب می‌باشد.
آیا انتشار نامه حضرت امام در اعلام دلایل پذیرش قطعنامه در چنین مقطعی و آن هم پس از ۱٨ سال از انتشار محدود آن موجب آسب دیدن نظام شده است؟
برای پاسخگویی به این سئوال می‌توان تاثیر این نامه را در داخل و خارج کشور ارزیابی نمود. بدون تردید در داخل آگاهی از واقعیت‌های دوران دفاع مقدس و چرایی پذیرش قطعنامه از سوی حضرت امام نه تنها احترام و ارادت نسل امروز را نسبت به رهبری شجاعانه آن مرد بزرگ افزایش خواهد داد بلکه حق‌شناسی آنان را نسبت به اخلاص و رشادت فرماندهان نظامی خواهد افزود. این نامه به نسل امروز نشان داده است که هرگونه فرافکنی و اتهام به مردان سیاست دوران دفاع مقدس و تخریب آنها بی‌پایه و ناعادلانه خواهد بود.
لذا انتشار هر یک از اسناد تاریخی نه تنها از تحریف تاریخ جلوگیری خواهد نمود بلکه در تنویر افکار عمومی و ایجاد فرصتی مناسب در شناخت واقعی نسل امروز از مواریث گذشته نقش موثر خواهد داشت.
اما از سوی دیگر انتشار این نامه نشان داده است که به رغم گذشت ۲٨ سال از پیروزی انقلاب اسلامی هنوز اخلاق، انصاف و عدالت در برخی از افراد مدعی و جریان‌های سیاسی یک خصلت فراگیر نبوده و عده‌ای همواره بقای خود را در حذف مردان بزرگ جستجو می‌کنند و این در حالی است که تخریب شخصیت‌های انقلاب که بخشی از سرمایه‌های انسانی کشور خواهد بود هر چند به انگیزه خود شیرینی در برابر دشمنان انقلاب هم صورت نگیرد عملا رهاوردی جز مخدوش نمودن افتخاران و عظمت‌های این ملت و تضعیف وحدت ملی و ایجاد فرصت و تحرک برای دشمن را در مقطعی که بیش از هر زمان نیازمند همگرایی و انسجام می‌باشیم به همراه نخواهد داشت.
 
* کیهان
استعداد خط شکنی عنوان سرمقاله روزنامه کیهان به قلم سید محمدسعید مدنی که در آن آمده است:عالمان علوم سیاسی و اجتماعی معتقدند که قدرت بر سه پایه علم و دانایی، سرمایه و ثروت و زور و اسلحه استوار است و همینان اضافه می کنند که «بهترین نوع قدرت از کاربرد دانایی حاصل می شود» زیرا چنین قدرتی به سادگی از بین نمی رود و می تواند دیگران را هم برخلاف میلشان، به انجام آنچه خود می خواهد و اراده کرده است، وادار نماید. وانگهی رکن و پایه دانایی هم ثروت و زور اسلحه را چندبرابر می کند و خود آفریننده ثروت و اسلحه هم هست و... بر این اساس پاسخ می دهند که چرا امروزه جنگ بر سر کنترل «دانایی» و ابزار ارتباطی و رسانه ای در سراسر جهان اوج گرفته است... و از این روی است که سردمداران نظام سلطه در برابر پیشرفت های علمی کشورهای دیگر و مخصوصاً در مقابل پیشرفت های علمی ملت های ظلم ستیز این چنین واکنش منفی و عصبی و همراه با تهدید و ارعاب نشان می دهند و...
رهبر فرزانه انقلاب اسلامی در دیدار روز پنجشنبه گذشته اساتید و اعضای هیات علمی دانشگاه های کشور با ایشان، بار دیگر بر اهمیت علم و تاثیر پیشرفت های علمی در علاج دردها و حل مشکلات جامعه تاکید فرمودند. ایشان یادآور شدند «با وجود حرکت های نوینی که در دهه اخیر در عرصه علم و تحقیق در کشور انجام شده است هنوز در ابتدای راه هستیم و باید این راه روشن را با کار و تلاش بی وقفه و خستگی ناپذیر ادامه دهیم» چرا که: «جایگاه کنونی ما در جهان از نگاه ایرانی مسلمان و دارای افق های بلند و روشن، راضی کننده نیست.»
ایشان در این ملاقات ضمن تاکید مجدد بر ویژگی هایی چون شجاعت علمی، نوآوری، پرهیز از نگاه تقلیدی به پیشرفت های علمی غرب، اعتماد به نفس شخصی و ملی و پرکاری برای انجام وظیفه سنگین علمی و تربیتی، بر «خط شکنی علمی» و عبور از مرزهای کنونی علم در کشور تاکید کردند...
تاریخ ایران پس از اسلام و تجربیات سال های پس از پیروزی انقلاب اسلامی به روشنی گواهی می دهد که «استعداد ایرانی» اگر جدی گرفته شود و به آن بهاء داده شود و حداقل شرایط و امکانات لازم فراهم آید، این «توانایی» را دارد که در همه عرصه ها و زمینه ها- به ویژه در میدان علم- خوش بدرخشد و از غیرممکن ها، ممکن بسازد و گوی سبقت را از همگنان برباید و بر صدر تکیه زند.
با ورود اسلام به ایران و توصیه این مکتب به حفظ تعادل و پیمودن راه وسط و تاکید و توصیه آن به فراگرفتن دانش و علم آموزی و تقویت روحیه سعه صدر و پرهیز از تعصبات کور جاهلی، روح تازه ای در پیکر ایران و ایرانی دمیده شد و اسلام جهان بینی مردم این سرزمین را دگرگون ساخت و خرافات و انحرافات را از صفحه ذهن او زدود و دید او را نسبت به جهان تغییر داد و ارزش های اجتماعی حاکم را زیر و رو کرد و ملاک برتری را به جای خون و مالکیت، تقوی و فضیلت قرار داد و ... مهمتر از همه او را بیش از پیش به خودش شناساند و سرنوشت و مسیر تاریخی او را به کلی تغییر داد و... ایرانی ها با توجه به وضعیت به وجود آمده با استعدادی تحریک شده و جسمی آزاد شده و روحی به هیجان آمده موفق شدند، بسیاری از توانایی های بالقوه اما پایمال شده بر اثر قرن ها حاکمیت نظام بسته طبقاتی، خود را بروز دهند و در عرصه های مختلف لیاقت و شایستگی خویش را به اثبات برسانند و خدمات گرانبهایی به اسلام و تمدن اسلامی عرضه دارند...
عنصر ایرانی در سال های پس از پیروزی انقلاب اسلامی، انقلابی که برای «بازگشت به خویشتن تاریخی و فرهنگی» این سرزمین برپا شد و قصد «احیاء» این ملک و ملت بزرگ و پرافتخار را داشت و دارد، بار دیگر علی رغم همه مشکلات و موانع ناشی از دشمنی دشمنان قسم خورده، در همه عرصه ها به ویژه در عرصه علم و دانش قابلیت های خود را بروز داده و «استعداد ناب» خود را ظاهر کرد... بدون تردید اگر همانطور که رهبر انقلاب در ملاقات اخیر با دانشگاهیان و پیش از این بارها، تاکید فرموده اند، مساله علم و حرکت در مسیر پیشرفت علمی از سوی کسانی که باید، جدی گرفته شود و شرایط و امکانات لازم برای رونق بازار علم و رفع مشکلات عالمان و طالبان علم از همه نظر مهیا و فراهم گردد، «استعداد ناب ایرانی» قادر است که به پیشرفت های علمی خود- که به برکت پیروزی انقلاب اسلامی و شرایط به وجود آمده بعد از آن به دست آمده- سرعت و شتاب بیشتری بدهد و نه تنها به وسیله آن به علاج دردها و مشکلات مزمن مردم و اجتماع بپردازد، بلکه با دست زدن به خط شکنی در میادین علمی جهان حرفهای بسیار برای گفتن داشته باشد و به جایگاهی بسیار فراتر از این که حالا دارد، دست پیدا کند و به طوری که به قول رهبر معظم انقلاب، نسل فردای این سرزمین و جوان ایرانی «حقیقتاً به ایرانی بودن خود افتخار کند و علاوه بر تکیه بر موازین تاریخی و فرهنگی این سرزمین بزرگ، از موقعیت کنونی ایران اسلامی مفتخر و سرفراز باشد.»
 
*رسالت
علم و نواندیشی؛ آینده‌ساز ایران عنوان سرمقاله روزنامه رسالت به قلم امیر محبیان که در آن آمده است:مقام معظم رهبری در پنج‌شنبه هفته گذشته در دیدار استادان و اعضای هیئت علمی دانشگاهها تاکید کردند: علاج دردها و مشکلات کشور در پیشرفت علمی است. ایشان در همین حال فرمودند که جایگاه ما در جهان علم راضی‌کننده نیست.
تردیدی نیست که این آسیب‌شناسی برآمده از سالها تدقیق در امور کشورداری و حکمرانی در بالاترین سطوح ممکن است؛ این آسیب‌شناسی البته توسط داده‌های علمی نیز کاملا مورد پشتیبانی قرار می‌گیرد.
مدتهاست که رهبری با تمام وجود در همه دیدارها بر ضرورت پیشرفت پرشتاب در عرصه علم تاکید می‌کنند ولی علی‌رغم پیشرفت‌های اخیر هنوز در مقایسه با آن جایگاهی که برای ایرانیان شایسته است؛ راه طولانی برای پیمودن داریم.
سالهاست در ایران اسلامی از توسعه پایدار سخن به میان آورده می‌شود ولی شاید جای خالی مدل ویژه ایرانی در این مسیر خود به سردرگمی‌ها دامن زده باشد. جهان پذیرفته است که توسعه پایدار علاوه بر سیاست‌های جهانی باید به نیازهای منطقه‌ای نیز بپردازد؛ به این آمارهای جهانی دقت کنید: مثلا در آفریقا توسعه پایدار مستلزم از بین‌بردن فقر زیاد و ایدز است و یا در آمریکای لاتین مستلزم نابودی دلالان مواد مخدر است. اگر ۱۰ درصد جمعیت دنیا در کشورهای صنعتی به مصرف ۹۰ درصد منابع جهانی ادامه دهد، پایداری اجتماعی ممکن نیست. در تمام قاره‌ها، سطح آب‌های زیرزمینی در حال پایین‌رفتن است. بیش از یک میلیارد نفر آب آشامیدنی سالم ندارند. نیمی از مردم جهان سیستم فاضلاب مناسب ندارند و ٨۰ درصد کل بیماری‌‌ها در کشورهای در حال توسعه دارای منشا آب ناسالم هستند. زمین‌های کشاورزی در تمام جهان در حال بایرشدن است. حدود ۴۰ درصد جامعه بشری در حوضه‌های آبریز رودخانه‌هایی که بین بیش از ۲ کشور مشترک است، زندگی می‌کنند. اگر روندهای کنونی تداوم یابد تا سال ۲۰۵۰ میلادی از هر ٣ نفر، ۲ نفر در مناطقی که مشکل کمبود آب دارند، زندگی خواهند کرد. ادامه وضع فعلی به بحران‌های جهانی آب منجر خواهد شد که باعث مهاجرت‌های جمعی، بیماری و جنگ خواهد شد، لذا سرمایه‌گذاری در مدیریت آب و ایجاد پیمان‌ها و توافق‌های همکاری در زمینه حقوقی آب ضرورت می‌یابد. جمعیت و منابع در مناطقی که مردم کمتری دسترسی به نیازهای روزانه زندگی دارند، بیشترین رشد را دارد. تغذیه کافی، سرپناه، آب و بهداشت باید برای آنها تامین شود.
چشم‌انداز جهانی بر اساس این آمارها چندان امیدوارکننده نیست ولی باید به روشنی دریابیم که در این مسیر پرتلاطم جهانی طی پنجاه سال آینده جای ایران کجاست؟ به عبارت روشن به این پرسش پاسخ دهیم که ما در کجا هستیم و قصد داریم به کجا برویم؟ اینها پرسش‌هایی است که در سند چشم‌انداز بدان پاسخ گفته شده است ولی این پاسخ‌ها باید در دل یک برنامه عملیاتی توسط قوای کشور به صورت هماهنگ در بستری از عزم ملی به پیش رود.
لازمه این امر نگاهی نواندیشانه و اصولی به امر حکمرانی است که در آن علم جایگاهی ویژه داشته باشد. رهبری اکنون نه تنها این باب را گشوده بلکه با اصرار بر همگان عبور از مسیر پیشرفت را چونان تکلیف خواستار است.
بعضی از چهره‌های سیاسی دوم خرداد گرایش به علم در سالهای اخیر را نوعی از علم‌زدگی یا اتکا بر علم بدون معرفت در جهت سیاست‌زدایی دانسته‌اند. این دیدگاه کاملا نادرست است زیرا آنچه که رهبری بر آن تاکید دارند گسترش علم بدون معرفت نیست بلکه ارجاع بسیاری از پتانسیل‌های هرزرفته در حوزه سیاست، به حوزه علم و دانش است؛ جایی که آینده ایران در آنجا رقم می‌خورد. فراموش نکنیم در جهان کنونی پیشرفت علمی یک شایستگی نیست، یک بایستگی است.
 
 
*جمهوری اسلامی
حکومت منحرفین عنوان سرمقاله روزنامه جمهوری اسلامی‌که در آن آمده است:به این خبر که این روزها در جامعه آمریکا زنگ خطر را به صدا درآورده است توجه کنید : « رئیس کنگره آمریکا اعلام کرد به خاطر رسوایی جنسی یک نماینده از حزب جمهوریخواه صرفا متاسف است ولی حاضر نیست اقدام دیگری در این باره انجام دهد. » وی در یک کنفرانس خبری گفت : « من عمیقا از رسوایی مارک فولی متاسفم ولی نمی توانم کاری در این مورد انجام دهم زیرا ما فقط مسئول اعمال خودمان هستیم . بنابر این مساله تا همین جا تمام خواهد شد! »
وی در نهایت از کمیته های اخلاقی در آمریکا خواست به فکر تهیه قوانین جدیدی باشند تا هر فردی را که تماس نامناسبی با نوجوانان پیدا می کند بتوان تنبیه کرد.
ماجرای رسوایی اخلاقی « مارک فولی » نماینده ۵۲ ساله کنگره نیز از این دست خبرهاست که صرفا به دلیل آغاز رقابت تبلیغاتی دو حزب جمهوریخواه و دمکرات مجال طرح پیدا کرده و بازار داغ رسوایی های اخلاقی دولتمردان و صحنه گردانان آمریکا را هویدا کرده است
ناگفته پیداست در این باره پرونده رهبران سیاسی آمریکا و سردمداران کاخ سفید که طبعا باید نسبت به سایر شهروندان این کشور از آلودگی کمتری برخوردار باشند آنچنان سنگین است که کتاب رابطه ننگین بیل کلینتون رئیس جمهور سابق آمریکا با منشی ۲۲ ساله خود به نام « مونیکا لوینسکی » هنوز در قفسه کتابفروشیهاست . واقعیت اینست که آلودگی های جنسی و اخلاقی اعضای هیات حاکمه آمریکا علیرغم گستردگی مجال چندانی برای انتشار نمی یابد زیرا فیلترهای خبری و اطلاعاتی بسیاری در میان مسئولان کاخ سفید و هیات حاکمه آمریکا تعبیه شده که درز نمودن آنها را تقریبا غیرممکن می نماید و در ثانی اینگونه روابط غیراخلاقی آنچنان در پیکره جامعه آمریکا عمومیت پیدا کرده که امری عادی و پذیرفته شده لااقل برای افراد عادی و فاقد مسئولیت اجرایی است .
متاسفانه رسوایی جنسی حاکمان کاخ سفید به امروز و دیروز و وضعیت کنونی جامعه آمریکا منحصر نشده بلکه امری بنیانی بوده و ریشه در گذشته های این کشور دارد. « توماس جفرسون » یکی از بنیان گذاران قانون اساسی آمریکا دستکم یک فرزند نامشروع از « سالی همینگز » یکی از خدمتکاران سیاه پوست خود داشت . بنابر این چندان تعجب آور نیست که این رویه در میان سایر روسای جمهور آمریکا جریان داشته باشد.
این قبیل رسوائیهای جنسی و اخلاقی که بر تارک دولتمردان آمریکا می درخشد نشان می دهد که فساد با تاروپود آنان عجین شده و رهبرانی با چنین ویژگیهای منفی هرگز صلاحیت حضور در صحنه سیاسی و بین المللی را ندارند. البته ما قصد نداریم چنین نتیجه گیری کنیم که آمریکائیها لیاقت چنین رهبرانی را دارند ولی اگر افرادی که امروز در کاخ سفید تکیه زده اند منتخبان و نخبگان ملت آمریکا باشند جدا باید بر این ساختار سیاسی تاسف خورد چرا که رفته رفته ماهیت فلاکت و انحراف آن بر ملتهای جهان مشخص می شود که در پس تبلیغات عوامفریبانه و تکنولوژی فریبنده چه افرادی و با چه ماهیتهای پلیدی بر این کشور حکومت می کنند. و ای کاش که فاجعه به همین جا ختم می شد ولی ماجرا از این قرار است که این منحرفین با زور و اعمال فشار قصد دارند اخلاق و دمکراسی غربی را به کشورهای مسلمان هم تحمیل کنند و فساد جامعه آمریکایی را در جهان فراگیر نمایند ولی این بار همانگونه که واقعیتها نشان می دهد ملتهای مسلمان حاضر نیستند زیربار این دمکراسی های ضداخلاقی بروند.
 
منبع: خبرگزاری فارس