ولایت فقیهیان و "داعش"
در حاشیه ی رویدادهای عراق
پرویز دستمالچی
•
حکومت فعلی اسلامی در ایران، انسجام درونی یک ملت را از هم گسسته است. اگر ما راه یک حکومت دمکراتیک و متکی برحقوق بشر و راه آشتی ملی را نرویم، "داعش" در دامن ما پرورده می شود و ما آن را با ساختار حکومت یکسویه و سیاستهای "شیعه" خویش شیر می دهیم، همچنانکه تاکنون داده ایم. خطر، درونی است و نه بیرونی!
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
يکشنبه
۲۵ خرداد ۱٣۹٣ -
۱۵ ژوئن ۲۰۱۴
"داعشی"ها، که ترس بر وجود ولایت فقیهیان انداخته اند، همان نیروهای متعصب اسلامگرایی هستند که ج.ا. حداقل دو سال است با آنها در سوریه درگیر است، آنها نیروی "نوینی" که یک شبه مانند قارچ سر از زمین درآورده باشند، نیستند. آنها با همان دین، اما مذهبی دیگر، با همان تصورات از ساختار حکومت، اما با خوانشی ویژه از "سنت" و حکومت محمد، دایه برپایی حکومت اسلامی (فعلا) درعراق و شامات (و نه تنها در سوریه، یعنی باضافه اردن و لبنان) دارند که همتایان شیعه آنها داشته اند و هنوز نیز دارند. یکی خواهان استقرار حکومت واحد امت اسلامی (جامعه یکسان امت- امامتی) در سراسر جهان است، و دیگری خواهان همان حکومت اسلامی، اما از نوع خلیفه گری. اختلاف آنها در"خوانش های" متفاوت از اسلام، همان نزاع دیرینه در جامعه ما و سدها ساله است. هر دو خواهان حکومت ارزشی، با ایدئولوژی اسلامی اند. نزاع میان دو نیروی ارتجاعی است که در اندیشه آنها انسان همان مخلوق بی حقوق "الله"، و نه انسان آزاد و قائم به ذاتی است که (ابتداء به ساکن) صاحب حقوقی خدشه ناپذیر است. قانون هردو، همان احکام و موازین شرع "مقدس" است، یکی با این خوانش و دیگری با آن خوانش.
تا هنگامی که "داعشی" ها دین و مذهب خود را شخصی- خصوصی می پنداشتند و آن را مانند "روشنفکران اسلامی - دینی" تبدیل به ایدئولوژی حکومت و قدرت نکرده بودند، هیچ مشکلی وجود نداشت. همچنانکه در گذشته نه چندان دور در جامعه ما نیز "موسی به دین خود بود و عیسی به دین خویش". مشکل آنجایی شروع شد که عده ای "روشنفکر اسلامی یا دینی" برخلاف جهت تاریخ تکامل اندیشه و معرفت (در اینجا در زمینه فلسفه و سازماندهی حکومت) بشر حرکت کردند. یعنی درست هنگامی که بخشی از بشر با درس آموزی از تاریخ خونبار و بی پایان جنگهای دینی- مذهبی- ایدئولوژیک آموخته بود در سازماندهی ساختار حکومت حق (حقوق) را از ارزش جدا و آن را مقدم بر ارزش کند، یعنی ساختار حکومت را بی طرف نماید (حکومت لیبرال) تا زندگی همه با هم و در کنار هم، با حقوق یکسان در برابر قانون، ممکن گردد، آنها حکومت دینی- مذهبی- ایدئولوژیک و اساسی را پایه ریزی کردند که پس از "ولایت فقیهیان" و حکومت اسلامی در ایران، یا طالبان در افغانستان، و "بوکو حرام" و...، "داعش" نوع دیگری از پیامدهای همان اندیشه و سیاست شد. از شریعتی تا سروش، از بازرگان تا خمینی، هر یک به گونه ای، نظریه پرداز حکومت دینی شدند، برای رهایی بشریت (!؟)، از راه اجرای احکام و موازین شرع اسلام، نوع شیعه اش، که آن را حقیقت مطلق می پنداشتند. تفاوت طالبان، "بوکو حرام" یا داعش با ولایت فقیهیان (مکلا و معمم) در برداشت (خوانش، قرائت) آنها از نوع اسلامی است که باید از راه حکومت به اجراء گزارده شود، هرکدام بنابر فهم و درک خود، و دوری و نزدیکی اشان به دنیای امروز. حکومت برای همه آنها ابزار پرورش انسان و ساختن جامعه یکدست اسلامی است تا "امت" بی عقل سعادتمند و آماده برای بهشت شود، حتا با شلاق، شکنجه و قتل. حکومت برای آنها نهاد لازم و ضروری بی طرف برای اداره امورعمومی جامعه (جوامع باز) نیست، نهادی برای پیشبرد یک "ایدئولوژی" ویژه است.
"داعشی"ها چه می کنند (یا می خواهند بکنند) که انقلابیان مسلمان بنیادگرا در جامعه ما با دگراندیشان نکردند؟ آنها حکومت را "اسلامی"کردند، دایه تشکیل "حکومت امت واحد جهانی" سر دادند، در امور داخلی تمام کشورهای منطقه و جهان با ابزار ترور دخالت نمودند، مخالفان را کشتند، و هنوز هم بر مصدر قدرتی نشسته اند که دگراندیشان و بعضا حتا خودی ها را از حقوق اساسی اشان محروم کرده است. چرا اهل سنت از حقوق اساسی اش مبنی بر حق انتخاب شدن در اساسی ترین نهادهای پیش بینی شده در قانون اساسی محروم است؟ ولایت فقیهیان در حکومت اسلامی خود، اهل سنت و اصولا دگراندیشان را از حقوق شهروندی و حقوق بشر خود محروم کردند و"داعش" ها می خواهند، به سبک و روش خود، شیعیان و دیگران را از این حقوق محروم نمایند. تفاوت در کجا است؟
ولایت فقیهیان و پیروان حکومت اسلامی باد کاشتند، اکنون باید طوفان درو کنند. ترس ولایت فقیهیان (مکلا یا معمم) قابل درک است، زیرا "داعشی"ها با همان روش هایی عمل می کنند که حکومتگران در ایران با دگراندیشان کردند، خشونت محض، و محروم کردن دگراندیشان یا دگرباشان از حقوق اساسی. هنوز در جامعه ما بخش وسیعی "غیرخودی" (و در پی آن) محروم از اساسی ترین حقوق خود هستند، از پیروان سایر ادیان و مذاهب تا اهل سنت، از جبهه ملی تا تمام گروهای سکولار و غیر.
ج.ا. با دخالت در جنگ داخلی سوریه، که بعضا جنگی دینی- مذهبی است، وارد باتلاقی شد که گام بعدی آن فرورفتن در نزاع دینی- مذهبی عراق از راه سرکوبی "داعش" (نیروهای اهل سنت علیه حکومت شیعه المالکی) است، اگر سرکوب آنها اصولا ممکن باشد. خطر"داعش" برای جامعه ما در نیروهای چندهزار (یا حتا چند ده هزار) نفره آنها نیست، خطر در بطن جامعه قطبی شده (مسلمان و نامسلمان، شیعه و سنی، زن و مرد، مومن عادی و "روحانی") ایران نهفته است، چه داعشی ها به مرزهای جغرافیایی ایران برسند یا نرسند. اهل سنت ایران در سی و پنج سال گذشته از سوی شیعیان حاکم مورد تحقیر و توهین و تبعیض حقوقی قرار گرفته است، چرا ناراضی نباشد و به "داعش" سمپاتی نشان ندهد؟ خطر در توان "داعش" نیست، در آنجایی است که در عراق نیز اتفاق افتاد. همراهی و همگامی آشکار و پنهان مردمان اهل سنت با "داعش" علیه حکومت شیعه بغداد، حکومتی که آشکارا همه، از سکولار و دگراندیش تا سنی و پیروان سایر ادیان و مذاهب را، از قدرت کنار نهاد تا (با کمک ولایت فقیهیان) حکومت شیعیان درست کند. چرا مردمان و ارتشیان عراق در مناطق اشغال شده در برابر داعش مقاومت نکردند و نمی کنند؟ اگر ولایت فقیهیان به اهل سنت اجازه نمی دهند در تهران مسجدی داشته باشند، چرا داعشی ها باید به شیعیان اجازه دهند اماکن مقدس اشان در مناطق تحت اشغال آنها همچنان باقی بمانند؟ این نه منطق ما (که مخالف ایم)، بل منطق داعش است که عین منطق پیروان حکومت اسلامی در ایران است. ترس از داعش، ترس از خدشه دار شدن منافع ملت ما نیست (که این منافع را همواره در سی و پنج سال گذشته به باد داده اند)، ترس از نیرویی (نه نظامی) دینی- مذهبی است که جرقه آن می تواند به خرمن اهل سنت تحت ستم ایران سرایت کند و تر و خشک را با هم بسوزاند.
"داعش" برای غرب مشکلی اساسی نیست، همچنانکه نه حماس و حزب الله هرگز نبوده اند. اینها اصولا در سیاست جهانی وزنه ای که به حساب آیند، نیستند، بل بیشتر ابزار کار این و آن در بده بستانهای کوچک منطقه اند. مشکل ج.ا.ا با داعش در این مهم نهفته است که آنها سخن از دل اهل سنت ایران می گویند. آتش "داعش"می تواند سراسر ایران را در برگیرد. دخالت در جنگ سوریه (شیعیان علیه سنیان) یکی از اشتباهات راهبردی ج.ا. (و علیه منافع ملی ما) بود که پیامد و ادامه آن داعش در عراق است. شرکت در جنگ دینی- مذهبی عراق گردابی سهمگین برای تمامیت ارضی و حاکمیت ملی ما است که می تواند حتا وحدت ملی ایرانیان را به خطر اندازد.
برای پیشگیری از این خطر، هیچ نیازی به لشگر کشی به خاک عراق نیست (که اشتباهی مهلک و نشناختن علت و معلولها است)، تبعیض های حقوقی- عملی را از سر دگراندیشان در ایران بردارید و در یک انتخابات دمکراتیک، آزاد و سالم (که درآن از نظارت استصوابی اثری نباشد) اجازه دهید نمایندگان واقعی ملت اداره امور عمومی جامعه و کشور را به دست گیرند، تا پس از برقراری حاکمیت ملت بر سرنوشت خویش، و پس از رفع تبعیض های (بویژه) حقوقی، انسجام ملت (به عنوان شهروندان متساوی الحقوق در برابر قانون) دوباره برقرار شود، در آن زمان خواهید دید که هیچ زمینه خطری برای نفوذ داعش وجود نخواهد داشت.
حکومت فعلی اسلامی در ایران، انسجام درونی یک ملت را از هم گسسته است. اگر ما راه یک حکومت دمکراتیک و متکی برحقوق بشر و راه آشتی ملی را نرویم، "داعش" در دامن ما پرورده می شود و ما آن را با ساختار حکومت یکسویه و سیاستهای "شیعه" خویش شیر می دهیم، همچنانکه تاکنون داده ایم. خطر، درونی است و نه بیرونی!
تماس با نویسنده: Dastmalchip@gmail.com
|