جنگ داخلی و ارتجاع سیاه در عراق
هیولای فرانکشتینِ امپریالیسم سربلند میکند نیکلاس البین اسونسون و حمید علیزاده - ترجمه: مصطفی یساری
•
داعش چیزی نیست مگر نتیجهی اعمال جمعی قدرتهای مختلف که در حال بازیهای مختلف خود بودهاند. امروز اشک تمساح میریزند اما همینها کلبیمسلکانه از فرقهگرایی استفاده کردهاند تا منافع حقیر خود را پیش ببرند. آنها هیولایی ساختهاند که امروز کل منطقه را با خطر بیثباتی مواجه کرده است
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
يکشنبه
۲۵ خرداد ۱٣۹٣ -
۱۵ ژوئن ۲۰۱۴
روز سه شنبه، گروه بنیادگرای اسلامی، داعش، موصل، از شهرهای کلیدی شمال عراق، را فتح کرد و به سمت بغداد راه جنوب را پیش گرفت و در سر راه چند شهر مهم را تصرف کرد. صدها هزار نفر از ترس جانشان تحت حکومت این گروه ارتجاعی دست به فرار زدهاند. عروج این شبح بربریت نتیجهی مستقیم ماجراجوییهای کلبیمسلکانهی امپریالیسم آمریکا است.
بامداد سهشنبه بود که بنیادگرایان اسلامگرا که از راه صحرا میآمدند، فرودگاه، شبکههای تلویزیونی و دفتر فرماندار موصل را تصرف کردند. هزاران زندانی آزاد شدند و شورشیان مواضع خودشان در شهر را تثبیت کردند.
ارتش عراق بیش از ۳۰ هزار نیرو در این شهر داشت. اما این نیروها بی هیچ تقلایی، تسلیحات و تجهیزاتشان را گذاشتند و دست به فرار زدند. شبهنظامیان در بلوارها و ساختمانهای شهر مستقر شدند. گزارش میشود که اسلامگرایان از بانکهای شهر ۴۸۰ میلیون دلار به صورت اسکناس تصاحب کردهاند و میلیونها دلار تسلیحات در نتیجهی فروپاشی ارتش عراق، از اسلحه و زرههای تنپوش تا خودروهای هاموی، تسلیحات سنگین، هواپیماهای باری و حتی هلیکوپترهای شاهین سیاه.
میگویند حداقل ۵۰۰ هزار نفر از ترس وقایع پیش رو از شهر گریختهاند. داعش اعلام کرده که قانون اکید شریعه ظرف دو روز در منطقه پیاده میشود. موصل از ملیتهای بسیاری تشکیل شده که نسلها است در کنار هم زندگی میکنند. در کنار اکثریت عربِ سنیمذهب، هزاران آسوری، کرد، ترکمن، شبک و ارمنی نیز در منطقه زندگی میکنند. اکنون غیر سنیها در بدترین ترس و واهمه به سر میبرند.
این شهر نه تنها یکی از بزرگترین شهرهای عراق است, نزدیک دو میلیون نفر جمعیت دارد که از مراکز مهم بازرگانی است. تصرف شهر تغییر و تحول مهمی در جنگ داخلی موجود در سوریه و عراق است که اکنون کل منطقه را تهدید میکند.
اسلامگرایان پس از تصرف موصل موفق به فتح تکریت و شهر مهم بیجی شدند که مهمترین پالایشگاه نفت عراق را در خود دارد. تصرف این شهر حتی از موصل هم راحتتر بود. گفته میشود که کل پلیس و سایر نیروهای مسلح پس از یک تماس تلفنی خود را تسلیم کردهاند.
ارتش عراق که رسما ۸۰۰ هزار نفر نیرو دارد (با ۳۰۰ هزار نفر به صورت فعال) در رویارویی با چند هزار نیروی اسلامگرا در حال فروپاشی است. نیروهای مسلح بیروحیه و گرسنه به هیچ وجه قصد ندارند با داعشی مبارزه کنند که مصمم است و تجهیزات مناسب دارد. نیویورک تایمز از آن منطقه گزارش میدهد:
«با فروپاشی نیروهای دولت عراق در مقابلِ تهاجم داعش، حدس و گمانهایی در کار بود که شاید بالاییها دستور تسلیم بدون مقاومت را داده باشند. فرماندهای محلی در استان صلاحالدین، که شهر تکریت واقع در آن است، روز چهارشنبه در گفتگویی گفت: «از فرماندهان عالیرتبه به ما تلفن کردند و خواستند تسلیم شویم. در این مورد ازشان سوال کردم و گفتند «دستور است»».
در نتیجهی این تهاجم، منطقهای به وسعت بیش از نیمی از عراق به دست اسلامگرایان افتاده است.
بربریت
ریشههای داعش به شبهنظامیونی برمیگردد که شاخهی القاعده در عراق بودند. این گروه تا همین چند وقت پیش درون جنبش اسلامگرایی حاشیهای بود و زیادی افراطی به حساب میآمد. داعش بخاطر روشهای وحشیانه و بربرانهای همچون به صلیب کشیدن و سر قطع کردن معروف شد. حضورش محدود به مناطق صحرایی و قبیلهای غرب عراق بود، جایی که فروپاشی دولت عراق و عقبماندگی مناطق به آن اجازهی عرض اندام داده بود.
این گروه روش حمله به زندانها را اتخاذ کرد. به مجموع ۲۴ زندان حمله شد و اعضای دربند گروه آزاد شدند و همسلولیهایشان به خدمت گرفته شدند. داعش سال گذشته به زندان بدنام ابوغریب حمله کرد و ۱۰۰۰ زندانی را آزاد کرد. اخیرا در موصل هم ۲۴۰۰ زندانی را آزاد کرد از جمله اوباش عام و قاتلینی که برای غارتگری به آنها میپیوندند. این است که بعضی از فاسدترین عناصر جامعهی عراق (البته به استثنای آنهایی که در دولت هستند) به این مجموعه پیوستهاند.
در طول سال گذشته داعش مدام کوشیده دخالت خود در جنگ داخلی سوریه را افزایش دهد. در ابتدا کوشید با جبههی النصره ادغام شود که بازوی رسمی القاعده در سوریه است. اما دو گروه نتوانستند بر سر شرایط ادغام توافق کنند و منشعب شدند. داعشیها به دلیل مواضع افراطیشان موفق شدند بین اسلامگرایانی که در جریان جنگ در سوریه افراطیتر شده بودند جایی باز کنند. بعضی تخمینها (گرچه به نظر مبالغهآمیز به نظر میرسند) مدعیاند که نیمی از نیروهای جبهه النصره به داعش پیوستهاند چرا که این گروه بیش از آنکه علاقمند به مبارزه با اسد باشد خواهان برپا کردن خلافتی در دو سوی مرز عراق و سوریه بود.
داعش در سوریه به گروهی بخصوص متوحش و سرسخت معروف شد و منطقهی روستایی همجوار با عراق را به سیطرهی خود در آورد. در طول سال گذشته داعشیها مشغول جدال با بقیهی شورشیان در سوریه بودند و اسد کاری به کارشان نداشته است. این آتشبس اعلامناشده به اسد امکان داد پشت جبههاش را در کشور تقویت کند و بر امپریالیسم آمریکا، اسرائیل و دولتهای خلیج فشار بیاورد. شوخی مرسوم بین روزنامهنگاران سوریه این بود که امنترین مکان از حملات هوایی در سوریه ستاد مرکزی داعش است.
اینگونه بود که داعش توانست بخش بزرگی از شرق سوریه را در دست بگیرد. اینجا بود که موفق شد بسیاری چاههای نفت را کنترل کند. طبق یکی از گزارشها، یکی از چاههای نفت در جنوبِ رقه که در کنترل کامل داعش است روزی ۱/۳ میلیون دلار درآمد دارد و سایر چاههای حول و حوش رقه روزی ۵۰۰ هزار دلار. از دیگر راههای تامین بودجهی این گروه آدمدزدی و باجگیری از محلیها و خارجیها از جمله روزنامهنگاران است و همچنین دزدی و غارت مناطق تحت تسخیر از جمله سایتهای باستانشناسی و کارخانهها. داعش در ضمن تولید غلات و پنبه در مناطق شرقی را هم به جنگ آورده و سیلوهای غلات را غارت کرده که گفته میشود فقط یک موردشان بیش از ۲۵ میلیون دلار ارزش داشته است.
تخاصم موجود در سوریه نیز به داعش امکان داده زرادخانهی عظیمی از تسلیحات را به دست آورد، از جمله تسلیحات به دست آمده در جنگ و تسلیحاتی که مستقیما از دلالین سلاح خریداری شده.
در طول سال گذشته این گروه به سرعت رشد کرده است. این، همراه با افزایش در آمد، به آن امکان داده دست به ابتکارهای جسورانهتری بزند. تهاجم داعش بر همین بنیان توانست گسترش یابد و به نقطه عطف برسد. داعش از جنگ با ارتش عراق در صحرا و مناطق قبیلهای رو به شهرها آورد. موفقیتش غافلگیرکننده بود. گشت زدن در سوریهی جنگ زده یک چیز است و جنگ در عراق، با ارتشی با شماری به آن عظمت، موضوعی دیگر.
دلیل واقعی موفقیت آنها در این امر، ماهیت فاسد رژیم پوسیده و گانگستری نوری المالکی است که سالها است تخاصم مذهبی را باد میزند. شیوههای گانگستری او و فساد گسترده، جمعیت را لایه به لایه بیشتر و بیشتر از او رانده است. در عین حال، فقر و بیکاری هم بیداد میکنند. به گفتهی بانک جهانی، ۲۸ درصد خانوادههای عراقی زیر خط فقر زندگی میکنند. در صورت رویارویی کشور با بحرانی عمده، مثل تخاصمهای مسلحانهی سال گذشته، تخمینهای سازمان این است که این رقم میتواند به ۷۰ درصد برسد. هزاران خانواده قوت غالبشان را در زبالهها جستجو میکنند و در خاکچالها و حلبیآبادها زندگی میکنند.
مالکی برای پرت کردن حواسها از این اوضاع بخصوص جمعیت سنی را هدف گرفته و نمایندگان آنها به طور نظاممند از دولت و حاکمیت کنار گذاشته شدهاند. بسیاری رهبران سنی به طور مشکوکی ناپدید شدهاند و یا به قتل رسیدهاند و گروههای ارتجاعی شیعه که از مالکی و متحدینش تغذیه میشوند موجی از ترور به راه انداختهاند. او با اتکا بر برتری عددی و فنی-نظامی کوشید مخالفین سنی خود را با نیروی نظامی سرکوب کند.
جنگ علیه داعش، جنگ علیه «تروریسم» اعلام شد و اغلب برای هدف گرفتن رقبای مالکی و حتی شهروندان غیرنظامی مورد استفاده قرار گرفت. اینگونه بود که شمار بیشتر و بیشتری از مردم به آغوش داعش رانده شدند چرا که که ارتجاعیون اسلامگرا را به تروریسمِ مالکی ترجیح میدادند. در ماه ژانویه که داعش نیروهایش را وارد شهرها کرد، بخصوص فلوجه و رمادی، دولت مالکی با کل این شهرها به مثابهی مناطق جنگی دشمن برخورد کرد.
اعمال دولت راه را برای بنیادگرایان باز کرد تا جوانان مشتاق بیشتری را بسیج کنند. ماهها بمباران بیرحمانهی محلات در استان انبار روح انتقام را میان خانوادههای قربانیان زنده کرد.
در ماه فوریه گروهی از مردم کارزاری از آشتی بین دولت و عشایر محلی استان انبار را آغاز کردند. این کارزار حمایتی گسترده با خود داشت اما دولت یک قدم هم عقبنشینی نکرد. این کار تنها بر شعلههای آتش افزود. دولت دست به خرابکاری عامدانه در انتخابات اخیر مجلس در مناطق سنینشین زد.
در نتیجه دولت تمام مشروعیت خود در مناطق سنینشین عراق را از دست داد. این بود که داعش، که مصممترین و سازمانیافتهترین نیرو است، توانست ابتکار عمل را به دست بگیرد و پیشروی کند و سایر شبهنظامیان سنی، مقامات ارشد قدیمی از ارتش و رژیمِ صدام حسین، بسیاری روسای قبایل و حتی حمایت منفعل یا فعالِ جمعیت شهری را جذب کند. این بنیان تهاجم داعش است.
کردها
در شمال نیز تداوم اعمال خودکامهی مالکی باعث شده جمعیت اقلیم خودمختار کردستان از او رانده شوند. مالکی خواستار اطاعت از سوی کردها بوده اما آنها بین دولتهای عراق و ترکیه در نوسانند. کردستانِ عراق در واقع مدتها است که عملا دولتی مستقل بوده است. کردها در ماه گذشته حتی شروع به صدور نفت خود و دور زدن دولت مرکزی کردهاند. دولت در عین حال جلوی آن منابع مالی که بودجه به کردستان اختصاص داده، گرفته است. همین چند هفته پیش بود که دولت کردستان به دولت مرکزی در مورد حملهی پیش رو به موصل هشدار داد اما مالکی حرکتی نکرد.
کردها در ضمن نیروهای مسلح خود را دارند اما به علت زوال رابطه بین آنها و دولت مرکزی کار چندانی برای دفاع از آن در مقابل داعش در موصل نکردند. ارتش عراق که در حال فروپاشی بود، نیروهای پیشمرگهی کردستان به سرعت برای پر کردن جالی خالی وارد عمل شدند و سیطرهی خود بر مناطق متعددی از کردستان عراق که هنوز رسما در کنترل دولت اقلیم کردستان نبودند، تثبیت کردند. در این میان آنها کرکوک، شهر بسیار مهم و نفتخیز، را گرفتهاند. در حال حاضر شاهد تخاصمهای ناگزیر بین اسلامگرایان و نیروهای کرد هستیم. اما این بدون شک برای داعش چالشی بسیار بزرگتر از ارتش عراق خواهد بود.
ارتشِ بیروحیه
سرعت انحطاط ارتش حتی برای بعضی اسلامگرایان هم غافلگیرکننده بود. آنها در پنج روز گذشته حداقل پنج ایستگاه ارتش و فرودگاه موصل را تسخیر کردهاند. ارتش مستاصل عراق مجبور به بمباران پایگاههای خودش شد تا تسلیحات بیشتری به دست دشمن ندهد. امپریالیسم آمریکا ۱۴ میلیارد دلار خرج نیروهای امنیتی عراق کرده بود تا آنها آمادهی نظارت بر کشور پس از خروج نیروهای آمریکا شوند و حالا بخشی از این تجهیزات به دست نیروهای داعش میافتد.
سرمایهگذاری عظیم در تسلیحات در تمایز کامل با کمبود بودجهی مزمن خود ارتش قرار دارد. نتیجه فرارهای دستجمعی از ارتش است. سربازان اغلب به گرسنگی میافتند و تجهیزات و مهمات ساده ندارند. فرماندهان نظامی آمریکا تخمین میزنند که حدود ۴۰ تا ۵۰ درصد سربازان صفوف ارتش را ترک گفتهاند. پیش از انحلال نیروها در موصل، ارتش روزی ۳۰۰ سرباز بر اثر فرار، مرگ یا مصدومیت از دست میداد.
تاکتیک داعش تا کنون این بوده که سلسلهای از حملات خشونتبار بر مواضعی انجام دهد و سپس به سرعت عقبنشینی کند. آنها اینگونه توانستهاند روحیهی فیالحال پایین ارتش را با کمترین تلفات به فرسایش بکشانند.
به گزارش نیویورک تایمز:
«محمد، یکی از سربازان سابق که به علت غیرقانونی بودن فرار از ارتش تنها نام کوچک خود را به ما گفت، در رمادی در ارتش بوده. او میگوید همکارانش ماهها پیش، با بالا گرفتن مرگ و میر، شروع به فرار از ارتش کردند. محمدِ ۲۴ ساله میگوید: «انگار داشتیم با چند ارتش میجنگیدیم نه یک ارتش.»
پیکارجویان موج موج آمدند و وقتی مهماتشان کم شد، بمبگذارهای انتحاری فرستادند. به گفتهی محمد هشت نفر از دوستانش مردهاند و او هم، پس از تصادم ترکشی به ماشینِ هامویاش، تا پای مرگ رفت. پیکارجویان او را هدف ترور گرفتند و مجبور به فرار شد و مبالغه نیست اگر بگوییم تازه آن موقع بود که نفس راحتی کشید.
او میگوید: «خستهام. همه خستهاند.»
دولت ابعاد این بحران را کم جلوه میدهد، از جمله با ثبت سربازان به عنوان «مفقود» به جای فراری. مقامات در ضمن مسائلی نامرتبط را مقصر دانستند - مثلا میگفتند که سربازها از مرخصی برنگشتهاند اما علت تنها ناامن شدن جادههای منتهی به میدانهای نبرد بوده است.»
در کنار همهی اینها، همگان از رژیم بخاطر فساد و توحشش بیزارند. همین است که چهار، پنج هزار سرباز موفق میشوند ارتشی با شمار بسیار بالاتر را شکست دهند. هیچ کس حاضر نیست جانش را برای مالکی به خطر بیاندازد. بسیاری سربازان، بخصوص سنیها، هیچ فرق واقعی بین حکومت یک گروه از دار و دستهها با گروهی دیگر را نمیبینند. مقادیر عظیم تجهیزات نظامی پیشرفته نمیتواند این واقعیت ساده را از میان ببرد.
«ماموریت موفق»
پس از اشغال کشور در سال ۲۰۰۳، جورج دبلیو بوش با افتخار اعلام کرد که «ماموریت موفق» به انجام رسیده است. اما امروز میبینیم که عواقب قابل پیشبینی خطاهای امپریالیسم آمریکا کل منطقه را به پرتاب به دامان جنگ داخلی تهدید میکند.
رژیم صدام حسین دیکتاتور شروری بود اما از نقطهنظر امپریالیسم آمریکا نقش مفیدی بازی میکرد. رژیم او کشور را متحد نگاه میداشت (البته با مشت آهنین) و اسلامگرایان را پس میزد. سرنگونی صدام و مهمتر از همه تجزیهی نیروهای دولتی عراق به دست امپریالیسم آمریکا تمام تنشهای ملی، عشیرهای و مذهبی را به سطح آورد.
آمریکا به جای گرد هم آوردن ملت سلطهی خود بر عراق را بر بنیان تمام رقابتها و تشتتهای مذهبی موجود در کشور قرار داد. از تاکتیک کلاسیک تفرقه بیانداز و حکومت کن استفاده شد تا گروههای مختلف علیه حضور آمریکا گرد هم نیایند.
آمریکا با انحلال ارتش صدام توازن نظامی کل منطقه را نابود کرد و سعودیها و اسرائیلیها را در مسیر برخورد با ایران قرار داد که پیش از آن با نیروهای صدام عقب نگاه داشته میشد.
لاجرم ایران بر عراق سلطه یافت و کشورهای خلیج شروع به تزریق مالی گروههای بنیادگرای اسلامی سنی در سراسر منطقه برای مقابله با نفوذ ایران کردند. اما خاندان ارتجاعی سعود روندی را به حرکت انداخت که خود قادر به کنترل آن نبود. رادیکالسازی حاضر جنبش اسلامگرای سنی اکنون خطری مستقیم برای رژیم سعودی میشود.
آمریکا هر چه بیشتر در منطقه باقی ماند، تنشهای مذهبی عمیقتر شدند. بر صدر همهی اینها مالکی را نشاندند که رئیس دولتی بود هر روز فاسدتر و فرقهای/مذهبیتر. نخستوزیر، نوری المالکی، از همان آغاز کار به عنوان سازشی بین ایران و آمریکا سر کار آمد. اما ضعف او بدین معنی بود که تنها با تشدید شکافهای فرقهای/مذهبی در کشور موفق به بقا میبود.
حالا تمام آن ناظرین هوشمندی که ده سال بود داشتند از مالکی و جنگ عراق دفاع میکردند این اوضاع آشفته را به گردن او میاندازند. البته که مالکی گانگستری بخصوص بیعرضه در رژیمی از گانگسترها است. اما این دقیقا حمله به عراق و اشغال آن بود که آمریکا را مجبور کرد پشت چنین کسانی برود. او در واقع مخلوقی بسیار مشابه با کرزای در افغانستان است. این مخلوق ارتجاعی حالا به دردسری برای همه بدل شده اما خودشان هم میدانند که او را که کنار بزنند با سناریویی حتی بدتر روبرو میشوند. حزب او، با اینکه بزرگترین نیروی پالرمان است، تنها ۹۲ از ۳۲۸ کرسی را به دست آورده. دومین حزب بزرگ ۳۴ کرسی دارد. این میزانِ مشتت و تکهپاره شدن کشور را نشان میدهد.
تراژدی حاضر نتیجهی مستقیم این اوضاع است. بازی بیمهابا با سیاستهای فرقهگرایانه را امپریالیسم آمریکا شروع کرد و مالکی تنها آنرا تا انتهای منطقی خود پیش برد. نتیجه، اوضاع امروز است: آغاز تجزیهی عراق و ذوب تمام و کمال رژیم که حتی نتوانست حد نصاب لازم در پارلمان را کسب کند تا دیروز وضعیت اضطراری اعلام کند.
داعش - مخلوق امپریالیسم
امپریالیستهای آمریکا همچون گاو نری که در فروشگاه ظروف چینی گیر آمده به هرچه دست میزنند نابودش میکنند. انگار دولت آمریکا هر کاری میکند غلط از کار در میآید. صدام حسین را کنار گذاشتند تا عراقی حرفشنوتر به دست بیاورند و در عوض درگیر جنگی داخلی، گرانقیمت و منفور شدند. القاعده ناگهان در کشوری پا باز کرد که پیش از آن در حضور نداشت.
بعد از بهار عرب تلاش کردند هم قذافی و هم اسد را کنار بزنند. برای «کارهای کثیف» متکی دوستانشان در عربستان سعودی و قطر شدند. اما طولی نکشید که با ریزش اسلامگرایانِ مسلح به تسلیحات و پولِ قطر از لیبی به مالی روبرو شدند.
امپریالیستهای آمریکا که از تجربهشان در افغانستان هیچ چیز نیاموختهاند کوشیدند بر اسلامگرایان در سوریه تکیه کنند چرا که آنها قابل اتکاترین نیروهای جنگی بودند که اسد در حال پیروزی در آن بود. واقعیت اینجا است که دولت آمریکا به طور غیرمستقیم اما آگاهانه و سازمان سیا به طور مستقیم حامی گروههای مرتبط با القاعده در سوریه بودند و به حرکتهایشان در منطقه کمک کردهاند. داعش تنها به خانهای برای این نیروها که در جهنمِ جنگ داخلی هر روزه رادیکالیزهتر میشدند بدل شد.
این یکی از دلایلی بود که آمریکا از تصمیم خود برای بمباران در ماه اوت سال گذشته عقب کشید. حالا اسلامگرایانی که قبلا اساسا محدود به افغانستان و پاکستان بودند موفق شدهاند برای خود در لیبی، سوریه و عراق جا باز کنند. عجب «ماموریت موفق» خوبی!
دولت آمریکا که اکنون آنچه را بر تمام دنیا آشکار شده فهمیده (یعنی اینکه در چه آشفتهبازار نومیدانهای گیر افتاده) وارد ائتلافی ده فاکتو اما ناگفته با ایران و بشار اسد بر سر مسالهی مقابله با اسلامگرایان شده که اکنون بر اردوی ضداسد در جنگ داخلی سوریه غلبه دارند. اما روشن نیست که خود سازمان سیا این خط را دنبال کرده است و یا اینکه آنها به پشتیبانیشان از اسلامگرایان ادامه دادهاند.
همین را در مورد طبقه حاکمهی ترکیه هم میتوان گفت. آنها از آغاز جنگ داخلی سوریه همه چیزشان را بر سقوط رژیم اسد شرطبندی کرده بودند. به نظر میرسد که اردوغان بالکل گمراه و سردرگم است. چند سال است که هزاران هزار جنگجوی معارض دولت را پناه دادهاند و چشمشان را بر ترکیب آنها، که هر روز بیشتر تحت سلطهی بنیادگرایان اسلامی قرار میگیرد، بستهاند. حالا رژیم اردوغان ناگهان از خواب بلند شده و میبیند که با تهدیدی جدی برای ثبات خود ترکیه روبرو است. داعش حدود ۸۰ شهروند ترک را گروگان گرفته است. از این میان ۳ کودک و ۲۸ راننده کامیون هستند. شکی نیست این واقعیت در ترکیه محبوب نخواهد بود. ماجراجوییهای امپریالیستی اردوغان پیش از این نیز از ریشههای اصلی نارضایتی مردم کشورش از او بود. تازه همین چند وقت پیش بود که این کشور جبهه النصره را سازمانی تروریستی اعلام کرد. اما دیگر شاید دیر شده باشد. واحدهای اسلامگرا تا همین الان مرزهای مخدوش کشور را خوب شناختهاند و عقب زدن آنها برای ترکیه بسیار پرهزینه خواهد بود.
از سوی دیگر، ایران، در ائتلاف با بشار اسد، به داعش اجازه داد در شرق سوریه حرکت کند تا بر غرب فشار بگذرد و بگذارد آنها مترسکی برای ترساندن جمعیت سوریه باشند. اما اکنون کل منطقهای که آنها مدعیاش بودند بیثبات شده و خطوط تامین سوریه و لبنان توسط ایران عملا مسدود شدهاند و آنها مجبور به اقدامات پرزحمتتر و پرهزینهتر برای حمایت از نایبان خود در لبنان و متحدشان در سوریه هستند. این موقعیت خطرناک میتواند آنها را به جنگی داخلی بکشاند که سالهای سال به طول خواهد انجامید.
خلاصه اینکه داعش چیزی نیست مگر نتیجهی اعمال جمعی قدرتهای مختلف که در حال بازیهای مختلف خود بودهاند. امروز اشک تمساح میریزند اما همینها کلبیمسلکانه از فرقهگرایی استفاده کردهاند تا منافع حقیر خود را پیش ببرند. آنها هیولایی ساختهاند که امروز کل منطقه را با خطر بیثباتی مواجه کرده است. و حالا همه پا پس کشیدهاند و به همدیگر زل زدهاند و نمیدانند چه کار کنند.
فشار بر آمریکا برای دخالت نظامی مجدد افزایش مییابد و این اصلا به مذاق اوباما خوش نمیآید. در واشنگتن و مهمتر از همه در میان مردم آمریکا اشتیاقی برای ماجراجویی پرهزینهی دیگری موجود نیست. البته که جمهوریخواهان بالا و پایین خواهند پرید و خواهان حرکت نظامی میشوند اما دولت، واقعگرایانه، خواهد کوشید دخالت خود را به حداقل محدود کند.
حالا ایران به عنوان قدرت خیزان جدید در منطقه در مرکز میدان قرار گرفته. پیش از این شنیدیم که سپاه پاسداران بسیج شده و نیروهای آن پشت مرز عراق گرد آمدهاند. ادعا میشود که نیروهای زمینی ایران همگام با حملات هوایی و پهپادی آمریکا حرکت خواهند کرد. این تداوم آب شدن یخ روابط بین ایران و آمریکا است که در چند سال گذشته شاهد آن بودهایم. (منظور نویسنده حتما یک سال گذشته بوده است- م).
آمریکا با این دست و آن دست کردنهای مداوم خود، متحدینش در عربستان سعودی و قطر (و البته اسرائیل) را خشمگین ساخته است. آمریکا در عوض مجبور به اتکا بر ایران شده که از زمان سقوط عراق به قدرت برتر منطقه بدل شده است. معاملهای که امروز دارند با ایران میکنند تنها به رسمیت شناختن یک واقعیت است.
ایران شاید مجبور به حرکتی برای دفاع از منافع خود شود اما در ورود به همان منجلابی که آمریکا را یک دهه به تله انداخت و یک تریلیون دلار خرج روی دستش گذاشت، مردد است. روشن است که هیچ نیرویی در خاورمیانه نمیتواند علیه ارادهی غرب عراق بر آن حکومت کند. و عراقیهای سنیمذهب بدون شک از ورود نیروهای شیعه از ایران استقبال نمیکنند. حملهی نظامی از سوی ایران و آمریکا در عراق تنها به بحران میافزاید.
دولت ترکیه به ارتش خود چراغ سبز داده تا عملیات فرامرزی، به بهانهی نجات گروگانهای ترک، انجام دهد. اما نه ترکیه و نه عربستان سعودی نمیتوانند دست به دخالت بزنند مگر به قیمت آشفته کردن بیشتر اوضاع. در واقع، دخالت خصمانه تنها به تقویت داعش میانجامد. آنها در طول بیشتر دوران موجودیت خود از نظر نظامی دست پایین را داشتهاند اما این حملات بیرحمانهی دار و دستهی مالکی به جمعیت سنی بوده که آنها را پشت این گروه جمع کرده است.
در حال حاضر معلوم نیست چه اتفاقی بیافتد. روشن است که شارژ مادی و معنوی که داعش دریافت کرد به تقویت آن در دورهی آتی خواهد انجامید و به آن اجازهی تثبیت نیرو میدهد. این گروه اکنون از شمال عازم بغداد است اما احتمالا هر چه به پایتخت نزدیکتر شوند با مقاومتی با روحیهی قویتر روبرو خواهند شد. احتمال دارد بکوشند به دولت مرکزی حمله کنند و آنرا بیثبات سازند و پس از آن عقب بکشند و مواضع خود را در مناطق دورتر از پایتخت تثبیت کنند.
بهرحال، روند تجزیهی عراق به عنوان یک کشور و ملت به طرز چشمگیری شتاب یافته. مناطق عشیرهای در غرب خارج از سیطرهی دولت مرکزی خواهند بود و هرگونه معاملهای با آنها موقتی خواهد بود. مناطق کُرد هر روز بیشتر و بیشتر به مثابهی کشوری مستقل عمل خواهند کرد.
تکهپاره شدن فرقهای-مذهبی کشور منجر به تصفیه و کشتار دستهجمعی و حملات تروریستی و جنگ خونین فرسایشی بین گروههای قومی مختلفی میشود که مردم عراق را تشکیل میدهند و قرنها به طور مسالمتآمیز کنار یکدیگر زیسته بودند. آنجا که زمانی گهوارهی تمدن بود اکنون به قعر بربریت پرتاب شده است. این نتیجهی بازیهای کلبیمسلکانهی امپریالیستها است که همیشه از تفاوتهای قومی برای پیشبرد منافع حریصانهی خود استفاده کردهاند.
بر بنیان فقدان جنبش مستقل کارگری برای مبارزه با آنها و نظام فاسدشان، این نیروها توانستند با اتکا بر ارتجاعیترین عناصر جایی در این کشور برای خود باز کنند. این است که در دورهی آتی راهحل بحران در عراق، مثل سوریه، بیرون مرزهای خود آن خواهد بود. جنبشّهای انقلابی در کشورهای همسایه، که طبقهی کارگر باید نقش قاطع را در آنها بازی کند، میتوانند موقعیت عراق را تغییر دهد.
انقلاب عرب پتانسیل خیزش منطقهای مردمان این منطقه را نشان داد. در مصر شاهد بسیج میلیونها نفر بودیم که اول رژیم مبارک را پایین کشید و بعد مرسی. در ترکیه بسیج تودهای سال گذشته را دیدیم و اخیرا اعتراضات تودهای بر سر مرگ معدنچیان در سوما. در ایران، جنبش انقلابی ۸۸ را داشتیم که تصویری از رویدادهای آینده در اختیارمان قرار داد. حتی در عربستان سعودی هم صحبت از مخالفت تودهای میشود.
اما در عراق، مثل سوریه و لیبی، میبینیم که چطور ارتجاع سیاه سر زشت خود را بالا میگیرد. تودهها قدرت گرفتن نیروهای بنیادگرای اسلامی و ارتجاعی را نمیخواهند. این تنها ناکامی تمام سرمایهداری در ارائه راه حلی برای مشکلات حاد کارگران و زحمتکشان است که به این عناصر امکان داده پایگاهی برای خود بسازند.
در خاورمیانه، تنها طبقهای که میتواند راه نجات و راهحلهای واقعی پیش رو بگذارد، طبقهی کارگر است. بورژوازیهای ملی مختلف در منطقه تا مغز استخوان پوسیدهاند. آنها را باید سرنگون کرد. گندیدگی سرمایهداری و امپریالیسم در عراق دلیل بنبست کنونی است. بربریت فاحش تنها چیزی است که در چنته دارند. تنها با کنار زدن آنها و نظام پوسیدهشان، یکبار برای همیشه، میتوان موجودیت متمدن را برای منافع اکثریت تامین کرد.
منبع: «در دفاع از مارکسیسم»، وبسایت گرایش بینالمللی مارکسیستی (http:/www.marxist.com)، سیزده ژوئن ۲۰۱۴
اولین انتشار فارسی: شماره ۱۷ نشریه «مبارزه طبقاتی»، صدای مارکسیستی کارگران و جوانان ایران
|