«ساعت نفرین» و «بهار ناخجسته»
(دو شعر)


عسگر آهنین


• هوا هنوز پر از برگ گل سرخ بود
که سوت آخر کشتی
در شهر بندری طنین افکند
(ساعت نفرین) ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
چهارشنبه  ۲٨ خرداد ۱٣۹٣ -  ۱٨ ژوئن ۲۰۱۴


 
ساعت نفرین

هوا هنوز پر از برگ گل سرخ بود
که سوت آخر کشتی
در شهر بندری طنین افکند

بر عرشه کسی دست تکان می‌داد
در اسکله زنی،
با نقاب پر چروک کهنسالی
در حال گریه بود

کشتی که محو شد
زن، روی نیمکت سنگی ساحل،
نفرین نثار گشت های خیابانی کرد.

نهم ژوئن ۲۰۱۴


بهار ناخجسته

زیر پل قطار
اخبار حادثه ها را
در روزنامه های قدیمی می‌خواندم

عبور قطاری
که از ایستگاه فردا می‌آمد
پرندگان بهاری را تاراند

بهار ناخجسته ای بود.

۱٣ ژوئن ۲۰۱۴