اولویت های امنیتی و تجربه تلخ مزاحمت های خیابانی
لادن رهبری


• با فرد مزاحمی مواجه شدم که خیلی بی قید و با کمال اعتماد به نفس تکیه داده به اتومبیل اش، در میدان نوبنیاد، در اوج شلوغی ظهر متلک پرانی می کرد. شاید تحت تاثیر تخیلات آن لحظه بود که کاملا ناخودآگاه برگشتم و از او خواستم به خاطر حرفی که زده از من که مخاطب یکی از متلک هایش قرار گرفته بودم معذرت خواهی کند. ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
آدينه  ٣۰ خرداد ۱٣۹٣ -  ۲۰ ژوئن ۲۰۱۴


 مزاحمت خیابانی بخش جدایی ناپذیر تجربه ی روزمره ی زنانه از شهر است. تجربه ای که بسیاری از ابعاد نظری خشونت مانند خشونت روانی، جسمانی و جنسی را یک جا در بر می گیرد. روایت زنان قربانی از رخدادهای خیابانی حاکی از آن است که قربانیان علاوه بر تجربه های روانی استرس و احساس حقارت ناشی از مزاحمت، فعالیت های اجتماعی خود را نیز به دلیل ترس از وقوع مجدد چنین رخدادهایی محدود می کنند.روایت های زنان از تجربه ی مزاحمت های خیابانی در شهر، ابعاد مهمی از این پدیده را آشکار می کند. در این جا روایت یک قربانی را نقل می کنم؛ متن البته توسط پرسشگر ویرایش و خلاصه شده و به زبان عامیانه ی راوی نیست:

«یک روز، بهار همین امسال، در میدان نوبنیاد با این پدیده ی خیلی آشنا و نه چندان عجیب مواجه شدم؛ پدیده ای که خیلی از ما (زنان) به شکل روزمره آن را تجربه می کنیم و انقدر به وجودش عادت کرده ایم که گاه خیلی بی اعتنا از کنارش عبور می کنیم. من هم شاید اگر روز دیگری بود بی اعتنا از کنار فرد مزاحم عبور می کردم ولی آن روز، چند ساعت قبل از این اتفاق برای خرید کتابی رفته بودم که در ارتباط با شهر منتشر شده بود. ذهنم در آن لحظه پر بود از حرف هایی که در آن کتاب زده شده بود. داشتم پیش خودم فکر می کردم اگر من می خواستم آن را بنویسم چه چیزی به آن اضافه می کردم. فکر می کردم که موضوع زنان در فضای شهری باید در آن بیشتر مورد تحلیل قرار می گرفت.

در همین هنگام بود که با فرد مزاحمی مواجه شدم که خیلی بی قید و با کمال اعتماد به نفس تکیه داده به اتومبیل اش، در میدان نوبنیاد، در اوج شلوغی ظهر متلک پرانی می کرد. شاید تحت تاثیر تخیلات آن لحظه بود که کاملا ناخودآگاه برگشتم و از او خواستم به خاطر حرفی که زده از من که مخاطب یکی از متلک هایش قرار گرفته بودم معذرت خواهی کند. خواستم به خیال خودم در آن لحظه دست کم بخشی از حقوق شهری از دست رفته ی خودم را زنده کنم.

اما وضع بدتر شد و پاسخی که دریافت کردم البته یک عبارت به شدت توهین آمیز با محتوای جنسی بود. در حالی که از تعجب ناشی از این برخورد فرو رفته بودم، ناخودآگاه یک تصمیم گرفتم که هرگز پیش از این نگرفته بودم؛ این که از پلیس درخواست کمک کنم. اطراف را نگاه کردم و دیدم پلیس سیاری در محدوده نیست. بنابراین تلفن همراه ام را بیرون آوردم و شماره ۱۱۰ را گرفتم. یک زن جواب داد و من از این که صدای یک زن را شنیدم خوشحال شدم. بعد از این که به پاسخگوی پلیس گفتم با یک مزاحم برخورد کرده ام و نیاز به کمک دارم، آدرس محل مزاحمت را به وی دادم.

در حین صحبت با تلفن متوجه شدم که مرد مزاحم که هم چنان کنار اتومبیل اش ایستاده بود می خندد. گویا بی اعتنا به تماس من با پلیس، به تماشای تئاتری خنده دار نشسته است؛ انگار فکر می کرد الکی تماس ام واقعی نبوده. من اما همان جا منتظر آمدن اتومبیل پلیس ایستادم. بعد از حدود پنج دقیقه انتظار و نیامدن پلیس به یاد دکه ی پلیس ضلع شمالی میدان افتادم. به سرعت خودم را به آن جا رساندم و به شیشه ی پنجره زدم. متاسفانه کسی داخل نبود. مزاحم آن طرف میدان با همان نیشخند با چشم مرا دنبال می کرد. دوباره به موقعیت اولیه برگشتم و این بار با متلک های عصبانی (!) مزاحمی مواجه شدم که حالا با نیامدن ناجیان من گستاخ تر شده بود.

کمی بعد تلفن اش زنگ زد و سوار اتومبیل اش شد و در مقابل چشمان من، دوازده دقیق پس از تماس تلفنی من با پلیس، از محل مزاحمت دور شد و من فقط توانستم عکسی از پلاک اتومبیل اش بگیرم. پنج دقیقه دیگر هم منتظر ماندم و بعد با سرخوردگی راهم را کشیدم و رفتم.

تا یک ساعت پس از این حادثه هم چنان منتظر تماس پلیس بودم. پیش خودم فکر کرده بودم که چون با موبایل ام تماس گرفته ام قطعا زنگ می زنند و جویای احوالم می شوند؛ که نشدند. فکر کرده بودم حتما در چنین تماس هایی پلیس وضعیت فرد قربانی را پیگیری می کند، به خصوص وقتی او یک زن و قربانی مزاحمت جنسی است. اگر مزاحمت جدی تر از یک متلک جنسی بود چه؟ اگر به قربانی آسیب جسمی یا جنسی می رسید چه؟»

بگذریم از اسیب روانی که بخش جبران ناپذیر مزاحمت های جنسی و خیابانی است و معمولا بی اهمیت انگاشته می شود. بدیهی است عادت کردن به این پدیده و گذشتن از کنار آن به عنوان یک مساله­ ی متداول، چیزی از ناراحتی و سرخوردگی ناشی از بروز چنین مزاحمت هایی نمی کاهد.

سوال این جاست که چرا مزاحمت خیابانی که به این ترتیب تبدیل به تجربه ی روزمره ی زنان ایرانی شده است، به شکل جدی مورد پیگرد قرار نمی گیرد؟ چرا چنین جلوه ی آشکاری از خشونت زبانی-روانی و گاه جسمی – جنسی تبدیل به اولویت نشده است؟ این ایراد هم به نهادهای امنیتی شهری و هم به خود شهروندان وارد است که در بسیاری مواقع مقابل این پدیده یا منفعل هستند یا در جهت برخورد با آن عمل نمی کنند. برخورد نکردن با مزاحمان و اجازه دادن به بروز آن خاطیان را گستاخ تر می سازد. چقدر این صحنه را در شهرها دیده ایم که فردی جلو دیدگان مردم ایجاد مزاحمت می کند بدون این که کوچکترین برخوردی از جانب شهروندان با او صورت گیرد. گاهی حتا این فرد قربانی است که احساس حقارت دارد نه فرد مزاحم.

ادبیات پیرامون ارتباط پلیس و مردم، به خصوص در ارتباط با مسائل و جرایمی که زنان را قربانی می سازد، بر اهمیت وجود زنان پلیس تاکید بسیاری داشته است. البته زنان نباید در بدنه ی پلیس تنها نقش های نمادین مانند پاسخ گویی تلفن و اجرای مانور را بر عهده داشته باشند بلکه باید نقش های عملی در اجرای قانون هم به آنان واگذار شود. در مورد مسائل و جرایمی که زنان را قربانی می کنند به خصوص، حضور زنان پلیس می تواند احساس اطمینان و امنیت قربانی را افزایش دهد.

بدیهی بحث مزاحمت های خیابانی بحثی صرفا امنیتی نیست و ابعاد اجتماعی بسیار گسترده ای دارد. ولی بحث کوتاه من در این جا، در کنار پذیرش تمام و کمال این مساله که قطعا مزاحمت خیابانی باید در ابعاد فرهنگی و اجتماعی و روانی، به جای خود مورد مطالعه قرار گیرد، در ارتباط با اولویت ها و برخورد پلیس با قربانیانی است که به او پناه می برند. به نظر می رسد مساله به اندازه ی کافی جدی گرفته نشده است.

منبع:انسان شناسی و فرهنگ